بعد از گذشت چهار ماه و اندى از حضور امام در پاریس، ایشان بر حسب مسائلى که فقط
خودشان بر آن واقف بودند، فرمودند: باید ایران برویم. کمکم ایام اقامت امام در پاریس
به پایان نزدیک مىشد و آغاز تحولى عظیمتر فرا مىرسید.
روزى مقارن غروب آفتاب،
دو دوشیزه فرانسوى به اقامتگاه امام آمدند و تقاضاى ملاقات با امام را داشتند. چون
ملاقات امکان نداشت، از آنها عذرخواهى شد. آنها شیشۀ کوچکى در دستشان بود که
محتوى مقدارى خاک مهر و موم شده بود، اظهار کردند: «رسم ما بر این است که وقتى به
کسى علاقهمند شدیم، هنگام جدایى بهترین هدیه را به او تقدیم کنیم، و این خاک وطن
ماست، که براى ما عزیزترین هدیه است، اگر ملاقات ممکن نیست، این مقدار خاک را به
حضور امام تقدیم کنید و براى هر کدام از ما یک قطعه عکس با امضاى امام بیاورید.»
وقتى که شیشه را به حضور امام بردند. امام با تبسمى شیرین شیشه را گرفتند و دو قطعه
عکس را امضا فرمودند. آنها نیز عکس را بوسیدند و تشکر کردند و رفتند.
منبع: پا به پاى آفتاب؛ ج 2، ص 82
.
انتهای پیام /*