پس از بررسى تمام جوانب به پیشنهاد حاج احمدآقا مناسب دیدند که به فرانسه بروند؛
زیرا در آنجا تا ده روز، اجازه اقامت توریستى به مسافران مىدادند و فرصت تبلیغات و
مصاحبه زیاد بود.
ظهر روز پنجشنبه در بغداد با همراهان خود نشسته بودند؛ و بنا بود فردا صبح روز
جمعه ساعت نه به پاریس بروند. همه ناراحت و نگران اوضاع و حوادث آینده بودند؛
ولى امام خیلى آرام و مصمم بودند، گویا هیچ خبرى نشده است و همراهان خود را
دلدارى مىدادند.
در ایران تظاهرات و راهپیماییهاى زیادى انجام شده بود و همه نگران وضعیت آینده
بودند؛ در این حال امام به همراهان خود فرمودند: من از این مرز به آن مرز خواهم رفت.
شما وحشت نداشته و دنبال کارهایتان باشید و پشتکارتان محکم باشد، من واقعاً از ملت
ایران که اینچنین عشق شهادت دارند و اینچنین دنبال انقلاب هستند، خجالت مىکشم.
من از ملت ایران شرمندهام و من باید تکلیفم را عمل کنم.
غروب آن روز (شب جمعه) امام تصمیم گرفتند به کاظمین بروند و گفتند: من
مىخواهم به حرم مشرّف شوم، ابتدا به لحاظ امنیتى موافقت نمىشد؛ ولى بعداً موافقت
کردند و امام و همراهان به کاظمین مشرف شدند. پس از بازگشت از کاظمین جهت
استراحت به هتل «اَلسَّلام» در بغداد آمدند، پس از ورود به هتل اول عبایشان را پهن
کردند روى زمین و دو رکعت نماز خواندند. یکى از همراهان بیرون رفت و غذاى
حاضرى خرید و امام خوردند. پس از شام شروع به خواندن قرآن کردند. شب را در هتل
خوابیدند. ساعت هشت صبح روز چهاردهم آبان 1358 به طرف فرودگاه حرکت
کردند.
منبع: پا به پاى آفتاب؛ ج 4، ص 269ـ272. (تلخیص)
.
انتهای پیام /*