یکى از تجار اصفهان نقل کرد پس از محاسبه وجوهات تصمیم گرفتم صبح روز بعد، براى پرداخت آن به محضر آیت اللّه العظمى بروجردى در قم مشرف شوم. همان شب خواب دیدم خدمت آقاى بروجردى هستم و مىخواهم وجوهات را بپردازم که ایشان فرمودند: برو وجوهات را به حاج آقا روحاللّه پرداخت کن که آن چهره چهره دیگرى است.
این خواب با این وضوح و روشنى دقیقاً مىگفت که بعد از آقاى بروجردى مرجع تقلید چه کسى است.
روز بعد که به سمت قم راه افتادم در بین راه خبر ارتحال حضرت آیةاللّه العظمى بروجردى را شنیدم. درقم در تشییع جنازه آقاى بروجردى شرکت کردم و از یک عالم سؤال کردم شما حاج آقا روحاللّه را مىشناسید؟
ایشان جواب مثبت داد و مرا به در منزل حضرت امام در کوچه یخچال قاضى رساند ؛ تا در زدم، در را باز کردند پرسیدند: چه کار دارى؟ گفتم: منزل حاج آقا روحاللّه اینجاست؟ گفتند: بله. گفتم: من با حاج آقا کار دارم، مقدارى وجوهات است که خدمتشان آوردهام. کسى که در را باز کرده بود، رفت و برگشت و پیغام آورد و گفت: آقا وجوهات قبول نمىکنند و فرمودند: «دیگران هستند، وجوهات را به آنها بپردازید.»
گفتم: کار دیگرى هم دارم و مىخواهم آقا را ببینم. اگر اجازه مىدهند خدمتشان برسم. اجازه داده شد. وقتى وارد شدم و چشمم به صورت امام
افتاد، دیدم واقعاً چهره دیگرى است. بىاختیار شروع به گریه کردم و اصلاً نتوانستم به چشمانشان نگاه کنم. وقتى دستشان را بوسیدم بلافاصله به من فرمودند: «من که گفتم وجوهات را جاى دیگرى ببرید، من قبول نمىکنم.»
گفتم: آقا من خوابى دیدهام که اجازه مىخواهم آن را براى شما نقل کنم. اجازه دادند. پس از نقل خواب و گفته قول آقاى بروجردى، قطرات اشک از چشمان امام سرازیر شد، مدتى اشک ریختند و سپس دستان خود را به آسمان بلند کردند و گفتند: «خدایا اگر مىخواهى مأموریتى به من بدهى، در این راه خودت مرا موفق بدار»
منبع: سبوى نور، به کوشش غلامعلى رجایى و فرامرز شعاع حسینى، ص16.
.
انتهای پیام /*