یکی از روزهای ماه رمضان بود. همه روزه بودیم و با اذان مغرب که از بلندگوهای نصب شده در اردوگاه به گوش رسید، همگی آماده شدیم که افطار کنیم. این اذان از رادیویی که خود عراقیها کنترل می‏‏کردند، پخش می‏‏شد؛ امّا برایمان خیلی آشنا بود. صدای مؤذن با حنجرۀ ایرانیهای متدین بیشتر جور می‏‏آمد تا یک عراقی. وقتی بلافاصله پس از تمام شدن اذان، صدای حضرت امام در اردوگاه طنین انداخت، ‏‏تمام ذوقها در لبخند‏‏ها ناگهانی شکفت و اشکهای شوق، گونه‏‏ها را تر ساخت.
سربازان عراقی که تازه متوجه شده بودند موج رادیو را اشتباه گرفته‏‏اند، خیلی سریع رادیو را خاموش کردند.

منبع: روایت هجران،امام خمینی و آزادگان، خاطرات و نامه‏‏های دوران اسارت آزادگان، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1375، ص99.

. انتهای پیام /*