آبان ماه 1390
November 2011

  بازگشت به پرتال گاهنامه شماره 21
 
 





ابعاد شخصیتی حاج آقا مصطفی در مصاحبه با آیت الله اسدالله بیات

لطفاً دربارۀ سابقۀ آشنایی خودتان با حاج آقا مصطفی و نوع ارتباطی که با ایشان داشته‌اید، توضیح دهید:

از ابتدایی که من به قم وارد شدم، با ایشان آشنا گردیدم و تا زمانی که ایشان به ترکیه تبعید شدند با همدیگر رابطه داشتیم. ارتباط ما بیشتر جنبۀ سیاسی داشت، به دلیل ارادتی که نسبت به امام بزرگوار(س) و بیت ایشان داشتم. حاج آقا مصطفی(ره) به تعبیر حضرت امام(س)، امید آیندۀ اسلام بود و این مسأله برای ارادتمندان به بیت ایشان روشن بود. به همین دلیل، ارادتی که افراد نسبت به امام(س) داشتند، همان را در مرتبه‌ای دیگر، نسبت به حاج آقا مصطفی(ره) داشتند.

برخی خصوصیّات حاج آقا مصطفی(ره) موجب علاقۀ بیشتر افراد نسبت به ایشان می‌شد؛ از جملۀ آنها هوشیاری و آینده‌نگری او بود و از این نظر، شباهت بسیاری به پدر بزرگوارش داشت. از سوی دیگر، ایشان در واقع، امتداد وجودی حضرت امام(س) بود. به همین دلیل، هر وقت به بیت امام(س) می‌رفتیم، اگر امام(س) را زیارت نمی‌کردیم، وقتی با چهرۀ متبّسم و با برخورد خوب این شهید بزرگوار که برخورد می‌کردیم، احساس نمی‌نمودیم که امام(س) را زیارت نکرده‌ایم؛ چون خود حاج آقا مصطفی(ره) هم وجودش را از امام(س) می‌دانست. لذا، ما آن بیت را «بیت نور» و «بیت انقلاب» می‌دانستیم، حضرت امام(س) را در رأس هرم حرکت انقلابی و این بزرگوار را ادامۀ وجود امام(س). بنابراین، منشأ ارتباط ما با حاج آقا مصطفی (ره) ارتباط با خود امام(س) بود.

گذشته از این مطالب، بیوت علما معمولاً دارای برخی ارزشهاست و آقازاده‌های علما از برخی ارزشها برخوردارند. اما ما بر اساس تجربه‌هایی که داشتیم، می‌دیدیم که معمولاً آنها نمی‌توانند در ابعاد علمی و رفتاری خود، ارزشهایی را که از پدران بزرگوارشان گرفته‌اند، منعکس کنند یا حتی بعضی فاقد این ابعاد بودند و از خصوصیّات اخلاقی، علمی و رفتاری پدرانشان بهره‌ای نداشتند. ولی هر کس در بیت امام(س)، شخصیّت علمی، انقلابی، بی‌ریا و کریمانۀ حاج آقا مصطفی(ره) را می‌دید، در می‌یافت که حضرت امام(س) در این جهت، از بقیۀ علماء موفقتر بوده و توانسته است چنین انسانی پرورش دهد. به این بیان، شاید بتوانم بگویم که ارادت ما به حاج آقا مصطفی(ره) جدای از ارادتمان به حضرت امام(س) نبود. ما مجموعۀ ظواهر وجودی امام(س) را در ایشان می‌دیدیم و حس می‌کردیم.

من گاهی برخی از نامه‌هایی را که حضرت امام(س) از ترکیه به حاج آقا مصطفی (ره) نوشته بود، می‌دیدیم؛ بسیار جالب بود. احساس می‌کردم که خود امام(س) هم نسبت به ایشان چنین حالتی داشتند. به این دلیل، از همان ابتدا که من به قم وارد شدم. یکی از اولین جذبه‌هایی که برایم رخ داد، ارتباطم با بیت امام(س) و حاج آقا مصطفی (ره) بود.

دربارۀ ابعاد و ویژگیهای سیاسی حاج آقا مصطفی چه می‌دانید:

رژیم طاغوت نمی‌توانست حساسیت خود را نسبت به امام(س) پنهان کند؛ چون ایشان را مانع غارتگریهای خانوادگی خود و منافع آمریکا در ایران می‌دانست. همین حساسیت را رژیم نسبت به حاج آقا مصطفی(ره) هم داشت. و شاید دلیل اینکه رژیم حاضر نشد حاج آقا مصطفی(ره) پس از تبعید امام(س) در کشور بماند، همین مسأله باشد. درست هم فکر کرده بود؛ چون در صورت حضور حاج آقا مصطفی(ره) در ایران، نهضت ادامه پیدا می‌کرد و او به مقاصد شوم خود نمی‌رسید.

این مسأله‌ای است که شواهد تاریخی، از جمله دستورالعملی که شاه دربارۀ حاج آقا مصطفی(ره) به ساواک داده بود، بر آن دلالت دارد. در آن نامه، ایشان را «آیت‌الله مصطفی» خوانده بود. این نوشته‌ها حاکی از آن است که او فکر می‌کرد اگر امام(س)

هم در ایران نباشد. حاج آقا مصطفی(ره) می‌تواند حرکت او را با همان درایت و تواناییهایی که از پدرش به ارث برده است، ادامه دهد؛ همان جوهرۀ ذاتی که خداوند در وجود او نهاده بود.

حاج آقا مصطفی(ره) از نظر علمی، فرد بسیار ملّایی بود و کسی در این مسأله شک نداشت، مجتهد مسلّم بود. از سوی دیگر، در سایر ابعاد علوم حوزوی، در عرفان، فلسفه، تفسیر، ادبیات، فقه، اصول و بسیاری از علوم رایج حوزه صاحب ‌نظر بود. علاوه بر ویژگیهای علمی، یک جوهرۀ ذاتی هم داشت که به صورت خدادادی، از پدرش به ارث برده بود و می‌توانست حرکت انقلاب اسلامی را به خوبی رهبری و هدایت کند.

در قضیۀ پانزدهم خرداد که حضرت امام(س) در مدرسۀ فیضیه آن سخنرانی را ایراد کردند، اولین کسی که همراه امام(س) بود و نقطه نظراتی هم داشت، حاج آقا مصطفی(ره) بود. ایشان در این جریانات، در کنار امام(س) بود و مجموع این قضایا را زیر نظر داشت. در شبی که می‌خواستند امام(س) را تبعید کنند، ایشان در خانۀ حاج آقا مصطفی(ره) استراحت می‌کردند. امّا ایشان به قدری رازدار بود که نیروهای رژیم نفهمیدند امام(س) در خانۀ اوست. البته ایشان فقط رهبری نظام را مهمترین مصلحت تشخیص داده بود. آن شب امام(س) برای نماز شب بیدار می‌شوند، احساس می‌‌کنند که سر و صدایی شنیده می‌شود. این طور استنباط کرده بودند که مأموران رژیم به خانۀ ایشان ریخته‌اند و صدای شکنجه به گوش می‌رسد. طاقت نمی‌آورند، به خانۀ خودشان می‌آیند و می‌گویند: «شما دنبال چه کسی هستید؟ خمینی منم». با وجود آن همه نیروی نظامی و اینکه هیچ کدام نمی‌دانسته‌اند امام(س) کجاست، خود ایشان می‌آید و خود را به مأموران معرفی می‌کند. امام(س) را سوار ماشین می‌کنند و می‌برند. حاج آقا مصطفی(ره) را هم تهدید می‌کنند که نباید به کسی بگویی. ولی حاج آقا مصطفی(ره) به پشت بام می‎‌رود و فریاد می‌کشد: «مردم، امام را بردند، پیشوا را بردند.» حاج آقا مصطفی(ره) با اینکه از نظر علمی، صاحب‌نظر بود وقتی به نظرات علمی امام(س) انتقاد می‌کرد، ولی این طور فدایی امام(س) بود و با همین فریاد، رعب مردم را شکست و ماجرای پانزدهم خرداد 1342 پیش آمد.

اگر حاج آقا مصطفی(ره) هم مانند برخی دیگر احتیاط یا مصلحت‌اندیشی کرده بود و برخی مسایل را نمی‌گفت، قضیۀ پانزده خرداد مطرح نمی‌شد؛ قضیه‌ای که برای امام(س) بسیار مؤثر بود و تأثیر فوق‌العاده‌ای بر ایشان گذارد؛ در عین حال، حرکت انقلابی عظیمی را هم ایجاد کرد که مبدأ پیروزی واقع شد. من معتقدم که برخورد خوب حاج آقا مصطفی(ره) و شهامت ایشان و برخورد سیاسی او این جریان را دقیقاً به گونه‌ای هدایت کرد که چنان حرکت عظیمی رخ داد که تاریخ نمی‌تواند عمق و عظمت آن را بپوشاند. پس از دستگیری امام(س)، تنها جایی که به آن دسترسی داشتیم، بیت امام(س) بود و در بیت ایشان، به واسطۀ حاج آقا مصطفی(ره) آرامش و تسلّای خاطر پیدا می‌کردیم. من بارها در مدتی که ایشان در قم بود، به بیت امام(س) می‌رفتم. بین اتاق اوّل و دوم در سایه می‌نشست و با چهره‌ای امیدوار و باصلابت، با مراجعه‌کنندگان برخورد می‌کرد و مانند پدر بزرگوارش مردم را هدایت می‌نمود.

خاطرۀ دیگری که برایم بسیار ارزشمند است این بود که وقتی نیروهای مبارزی مانند بخارایی و فاریابی از سوی رژیم به اعدام محکوم شده بودند، برخی از دوستان با هدایت آقای ربّانی شیرازی و در واقع با خطّ کلی حاج آقا مصطفی(ره) تصمیم گرفتند در منزل مراجع متحصّن شوند. ما سه گروه شدیم. گروه ما در منزل آیت‌الله مرعشی نجفی متحصّن شدند. شب و روز آنجا بودیم. آیت‌الله ربانی شیرازی (ره) هم جزو ما بود، ولی گاهی می‌آمد و گاهی می‌رفت، ولی شهید سعیدی(ره) همیشه آنجا بود. حاج آقا مصطفی(ره) هم شبها یا روزهایی می‌آمد و به ما سر می‌زد، نطق می‌کرد، احوالپرسی می‌نمود، ... او عامل انسجام علما و

روحانیّت با همدیگر بود و پشتوانۀ محکمی برای آن نیروهای انقلابی به حساب می‌آمد که در خط امام(س) کار می‌کردند. حضورش در جلسۀ تحصّن‌کنندگان یک دنیا امیدواری به آنها می‌داد. با وجود آنکه امام(س) در بین ما نبود، ولی احساس می‌کردیم که اوضاع به همان خوبی در جریان است. پس از آخرین ملاقات ایشان با آیت‌الله مرعشی، ساواک تحمّل خود را از دست داد و با وضعی دلخراش به بیت آیت‌الله مرعشی ریختند و حاج آقا مصطفی(ره) را دستگیر کردند؛ به طوری که مرحوم آیت‌الله مرعشی پابرهنه و بدون عمامه آمدند و دست رد به سینۀ آنها زدند. اما آنها ریختند و همه ما را با زد و خورد از منزل ایشان بیرون کردند. ما بیشتر از بیست روز در آنجا بودیم. حضور ایشان در کنار ما فراموش نشدنی است.

به نظر شما، حاج آقا مصطفی به عنوان یک شخصیّت مستقل، چه نقشی در انقلاب داشتند؟

از آنجا که حضرت امام(س) عظمت بسیاری دارد، در انقلاب اسلامی به هر کس که نگاه کنیم، می‌بینیم به نوعی در راستای اهداف و حرکات ایشان است. بنابراین، با اینکه افراد بسیاری در انقلاب نقش داشتند، ولی این انقلاب اصل و جوهرش با نام و فکر امام(س) و قدم اوّل ایشان شروع شده است. لذا می‌توان گفت که غیر از امام(س) هیچ کس دیگری اصلاً نمی‌توانست در این انقلاب به صورت مستقل حرکت کند؛ چون همۀ این حرکت در امام(س) خلاصه می‌شد. بنابر این، حاج آقا مصطفی(ره) هم مانند دیگران از امام(س) سخن می‌گفت. اما با این وجود، من شاهد نقش مستقل ایشان پس از تبعید امام(س) به ترکیه بودم. و این به دلیل ویژگیهای ایشان بود.

از جمله ویژگیهای ایشان، صلابت او بود و راهنمایی و جهت دهی به نهضت، بدون اینکه کوچکترین تردید یا تأمّلی داشته باشد. در طی این مدت که امام(س) در تبعید و ایشان در قم بود، ما به طور مستقیم با ایشان مشورت می‌کردیم. مرحوم آقای ربّانی و بزرگان دیگری که در انقلاب نقشهای مهمی ایفا کردند، با ایشان بودند.

ایشان در عین اینکه فرد مستقلی بود. ولی نقش پدر را ایفا می‌کرد. در یکی از نامه‌هایی که امام(س) از ترکیه به ایشان نوشته بودند، تأکید داشتند که حاج آقا مصطفی(ره) مراجعات مالی و اداری بیت امام(س) را انجام دهد و شهریۀ طلاب را بپردازد. اما متأسفانه دست روزگار اجازه نداد که ایشان جوهرۀ خود را نشان دهد.

حاج آقا مصطفی(ره) به قدری در مقابل پدرش مطیع و فانی بود که بسیاری از موارد، اصلاً خود را نشان نمی‌داد، در حالی که اگر غیر از رابطۀ مراد و مریدی بود، بیش از این می‌توانست خود را نشان دهد. او در آن مقطع خاص، تنها پناهگاه نیروهای انقلاب از داخل و خارج بود؛ نیروهای روحانی، بازاری، دانشجو و سایر اقشار مردم و نشان می‌داد که توان ادارۀ جامعه را دارد.

شخصیّت حضرت امام(س) چه تأثیرهایی از لحاظ علمی، اخلاقی و سیاسی بر حاج آقا مصطفی داشت:

یکی از دوستان به نام آقای رضوی، از قول پدرش می‌گفت در ایام طفولیت که حضرت امام(س) در خمین به مکتب تشریف می‌بردند، در مسیر راهشان درختان میوه‌ای بود. افراد در مسیر راه، گاهی از این درختها میوه‌ای می‌چیدند و می‌خوردند، اما تنها کسی که حتی به آن درختها نگاه هم نمی‌کرد، حضرت امام(س) بود. یا کسانی که آن دوران امام(س) را به خاطر دارند، اعتراف می‌کنند که امام(س) در مجلسی که غیبتی بوده، شرکت نمی‌کرده‌اند و یا اگر در حضورشان چنین کاری انجام می‌شده با آن برخورد می‌کرده‌اند یا مجلس غیبت را ترک می‌نموده‌اند. به یاد دارم در نامه‌هایی که حضرت امام(س) پس از دستگیریشان به حاج آقا مصطفی(ره) نوشته بودند تأکید کرده بودند که «پسرم، رضایت خدا و رضای من در جلب رضایت مادرتان است. شما باید رضایت او را جلب کنید». اصلاً نوع ارتباط امام (س) با استادانش، چه در عرفان، چه ادبیات، چه اصول و چه غیر آن، با بقیۀ

ارتباطهایشان تفاوت داشته است. زندگی امام(س) از ابتدا منظم، منسجم و در چارچوب خاصی بوده است؛ مثلاً، حتی ورود و خروجش مشخص بوده است. به همین دلیل، بر دیگران اثر فوق‌العاده ‌داشته‌اند. و اگر امام(س) توانستند در نسل انقلاب روحیه‌ای ایجاد کنند، پیش از آن، این روحیه را در محیط خانواده ایجاد کرده بودند. نمونۀ بارز آن حاج آقا مصطفی(ره) و سایر اعضای خانواده‌شان است. این نمونه‌ها نشان می‌دهد که امام(س) در این زمینه، توفیق داشته‌اند. اما مقدار زیادی از توفیق ایشان مرهون وجود چنین جوهره‌ای به طور موروثی در بین اعضای خانواده‌شان بود.

روزی خدمت حضرت امام(س) رسیدم. حاج احمد آقا هم نشسته بودند. من خدمت حضرت امام(س) عرض کردم: «آقا، من غیر از اینکه نسبت به حاج احمد آقا ارادت دارم، بیشتر از این جهت دوستش دارم که برای شما پسر خوبی است؛ چون هیچ بنا ندارد در مقابل شما اظهار نظری داشته باشد و مطیع امر شماست». این مسأله را من به خود حاج احمد آقا هم گفته بودم که «شما برای امام(س) پسر خوبی هستید». و به واقع هم چنین بود. حاج آقا مصطفی(ره) هم چنین حالتی نسبت به حضرت امام(س) داشت. بارها من خدمت امام(س) رسیده بودم؛ می‌دیدم که وقتی امام(س) حرف می‌زنند، حاج آقا مصطفی(ره) با اینکه خودش رجل علمی بود، ملّای حسابی بود و سطوح عالی حوزه را تدریس می‌کرد، اما طوری حرمت پدر را رعایت می‌کرد که تصور نمی‌کنم اگر شخص دیگری بود، چنین می‌کرد. ظرفیّت وجودی، صفات موروثی، استعداد فوق‌العاده، نظم و روحیۀ خاصی که در حاج آقا مصطفی(ره) وجود داشت، دست به دست هم داده و چنان جوهره‌ای ساخته بود که با وجود آن روحیۀ انقلابی‌اش، ظواهر شرع را به طور جدّی رعایت می‌کرد. تمام این ویژگیها در حضرت امام(س) هم بود.

حضرت امام(س) یکی از انسانهایی بود که در طول تاریخ، مَثَل اعلای وفاست؛ از کسانی بود که امکان نداشت کسی یک قدم در جهت اهداف او برداشته باشد، ولی امام(س) او را فراموش کرده باشد. دلیل این مطلب تأکیدهای ایشان نسبت به کسانی بود که برای انقلاب زحمت کشیده‌اند؛ کم یا زیاد. ممکن نبود امام(س) دوستان قبلی خود را فراموش کند. این خصوصیّت در حاج آقا مصطفی(ره) هم بود؛ مثلاً، من اهل زنجان هستم. حاج آقا مصطفی(ره) رفت و آمدی به منطقۀ ما نداشت، فقط ارتباط فکری داشتیم. اما وقتی مرا می‌دید، گویی دوست قدیمی خود را دیده بود. هیچ وقت دوست خود را فراموش نمی‌کرد، درست مثل حضرت امام(س). بنابر این می‌توان گفت : دربارۀ اکتساب خصوصیّات حضرت امام(س)، هم قابل دارای ظرفیّت کافی بود و هم فاعل خصوصیّات لازم.

یکی از استادان حاج آقا مصطفی(ره)، مرحوم آیت‌الله بروجردی بود. ایشان اندیشه‌ها و افکار مرحوم آقای بروجردی را هم به خوبی در خود پرورش داده و متجلّی ساخته بود. با این اوصاف، اگر حاج آقا مصطفی(ره) باقی می‌ماند، قطعاً بسیاری از مسایل و مشکلاتی که ما الآن داریم، به راحتی حل شده بود، اما خواست خداوند چیزی دیگری بود، ما به خواست او راضی هستیم.