|
|||||||
گفتگو با آیت الله سید محمد سجادی درباره خاطرات حضورشان در کنار حاج آقا مصطفی در نجف
آیت الله سید محمد سجادی به همراه دیگر روحانیونی که در زمان حضور بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در عراق، نمی توانستند در ایران بمانند به شهر نجف کوچ کرده و در آنجا مجموعه ای به نام روحانیون مبارز خارج از کشور را تشکیل داده و در کنار فعالیت های سیاسی در کلاس های درس آیت الله سید مصطفی خمینی نیزشرکت می کردند. آیت الله سجادی در این گفتگو درباره حضور خود در نجف و خاطراتی از شهید آیت الله سید مصطفی خمینی سخن گفته است که می خوانید: چگونه با حاج مصطفی خمینی آشنا شدید؟ در نجف بعد از آنکه حضرت امام از ترکیه آمدند و مورد استقبال علمای حوزه قرار گرفته اند، دوستانی که داخل ایران بودند و نمی توانستند در ایران بمانند آنجا جمع شدند و مجموعه ای به نام روحانیون مبارز خارج از کشور تشکیل دادند. که بنده هم عضو کوچک آن مجموعه بودم. آن زمان ضمن حضور در درس های امام و درس های علامه مجتهد حاج آقا مصطفی خمینی، در کنار آن به فعالیت های سیاسی هم می پرداختیم. به این مناسبت دوستی نزدیکی با علامه شهید مصطفی خمینی پیدا کردیم. ایشان دفتر و امور مربوط به حضرت امام را در نجف اشرف مدیریت می کرد. هم استاد و هم برادر ما بود. در سفرهای بسیاری با هم بودیم. سال ها با ایشان مانوس بودیم و از محضر ایشان استفاده می کردیم. در چه درس های ایشان شرکت می کردید؟ ایشان درس تفسیر قرآن کریم داشتند و یک درس هم اصول فقه. درس تفسیر ایشان که ما بعدا توفیق چاپ آن را پیدا کردیم و پنج جلد هم شد، تفسیر مخصوص است. شکل و نحوه بررسی آیات قرآن کریم به گونه ای است که هیچ تفسیری به این مفصلی و دقیقی آن نیست. یعنی در هر آیه ای پانزده و گاه بیست بحث مفصل وجود دارد. لذا تفسیر سوره حمدش به تنهایی دو جلد را تشکیل می دهد. تفاسیر دیگر گاها ده صفحه تفسیر سوره حمد دارند. اما ایشان دو جلد درباره سوره حمد تفسیر گفتند. در رابطه با مفاهیم و آیات قرآن در سوره حمد مفصل بحث کرد. جایگاه علمی ایشان در نجف چگونه بود؟ شهید حاج آقا مصطفی بعنوان مجتهد بسیار مبارز در نجف اشرف جا افتاد. در نجف کسی را بعنوان دارنده جایگاه علمی به زودی نمی پذیرند. ولی ایشان نزد همه علما و مفاخر علمی، پذیرفته شده بود و همه ایشان را بعنوان مجتهد مسلم قبول داشتند. تألیفات ایشان خود گویای موضوع است. ارتباط ایشان با بیوت دیگر چگونه بود؟ خوب بود. ایشان کلا روابط عمومی اش خیلی خوب بود. با همه علما، با همه طلاب، با همه خیلی رابطه متواضعانه و دلسوزانه ای داشت. اینکه در درس علمای دیگر شرکت می کرد، حساسیتی نسبت به ایشان نبود که چون فرزند امام خمینی(س) هستند؟ چرا. بعضی ها خیلی حساس بودند. در بین فرزندان علما ایشان شناخته شده تربود، چون فاضل به تمام معنا بود. فرزندان دیگر علما تا این اندازه از نظر علمی رشد نکرده بودند. ایشان از جمله کسانی است که هم آقازاده، هم فاضل، هم مجتهد، هم مفسر، هم عارف و هم اهل ذکر بود. همه فن حریف بود. ارتباطی بین بیوت دیگر با درس امام و یا خود امام هم ایجاد می کرد؟ چرا، اینگونه کارها را هم انجام می داد. فلسفه هم تدریس می کردند؟ فلسفه را در قم تدریس می کرد. خیر. درباره فضایل اخلاقی ایشان صحبت بفرمایید؟ اخلاق هر کس در سفر ظاهر می شود. معمولا می گویند هر کسی را می خواهی بشناسی، با او مسافرت کن. ایشان سالی دو سه مرتبه کاروانی داشتند که پیاده از نجف به سمت کربلا حرکت می کردند. مجموعه ای از علما و مرحوم شهید مدنی، فضلا و شاگردان ایشان با هم راه می افتادند و چهار پنج روزی این سفر طول می کشید. در برخورد و نشست و برخاست همه چیز ظاهر می شد. متواضع و مودب بود. مباحث علمی مطرح می کرد. یا اگر خسته بودند، شعر و ادب و اشعار مرحوم امام را حفظ بودند و می خواندند. طلاب را به مباحث علمی مشغول می کرد که صحبت غیبت نشود. واقعا رفتاری زیبا و زیبنده داشت. حال خوبی داشت. آخر شب ها می رفت در نخلستان ها نماز می خواند و گریه می کرد. به خصوص برای امام دعا می کرد. خیلی برای امام دعا می کرد. که خدا پیروزش کند. در کتاب های خودش هم این مطلب زیاد آمده است که خدایا پدر ما را به مقاصدش برسان و البته دعایش هم مستجاب شد.
تأثیر ایشان در روند مبارزات حضرت امام چگونه بود؟ حضور ایشان در حفظ امام از قم شروع شد. از آن موقع سنگر را حفظ کرد. لذا رژیم مجبور به تبعید ایشان شد. چرا که چراغ خانه امام را روشن نگه داشته بود. ایشان وارد ترکیه شدند. خب امام غذاهای آنها را نمی خوردند، لاغر شده بودند. ایشان حتی می گفت من لباس های آشپزی می پوشیدم و روزها غذا می پختم که امام از آن حالت نحیف بیرون بیایند. می فرمود که می گفتم مواد غذایی می آوردند و یک لنگ می بستم و هر روز آشپزی می کردم. بعد هم امام تحریر الوسیله را با ایشان مباحثه کردند و تدوین کردند. هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی در حفظ امام خیلی موثر بودند. لذا حق بزرگی برگردن انقلاب دارند. امام کم کم سرحال شدند. در غربت ترکیه اگر ایشان نبود معلوم نبود چه بر سر امام می آمد. بعدا که وارد نجف شدند، خیلی استوانه ای بزرگ برای حضرت امام بود. برای افکار و مبارزات امام. بالاخره در نجف مسائل سنگینی وجود داشت. که اگر حاج آقا مصطفی نبود، معلوم نبود چه می شد. ایشان سینه شان را سپر می کرد و بلاها را دفع می کرد. تا بالاخره جان خودش را در راه امام داد. بله، به ویژه به مسئله شهادت ایشان و نقش آن در پیروزی انقلاب کمتر به آن پرداخته شده اینطور نیست؟ ایشان در ترکیه که بودند.برخی می گفتند که آقای خمینی را ایشان تحریک می کند حتی اطلاعات آنجا این نکته را می گفت که این است و برداشت آنها اینگونه بود. می گفتند که محرک امام خمینی(س) آقا مصطفی است. به هر حال بازوی قوی هم از نظر فکری و هم از نظر روحی بویژه هم از نظر علمی برای امام بود. از همه جهات سیاستگذاری ها. رفتاری که با دفاتر امام در آنجا داشتند، خیلی امتیاز داشت نسبت به دفاتر بقیه علما. نسبت به علما، نسبت به طلاب نسبت به رجال سیاسی که می آمدند. حتی یکبار بعثی ها ایشان را دستگیر کردند و بردند به بغداد، چند روزی نگهداشتند بعد آزاد شان کردند. خب با این همه تأثیر گذاری ها بالاخره تصمیم می گیرند ایشان را به شهادت برسانند. برای چه دستگیر شد؟ یعنی بعثی ها از طرف رژیم ایران دستور گرفتند؟ بالاخره می خواستند امام را اذیت کنند. خب بعثی ها با امام اصطکاک داشتند. حاج آقا مصطفی هم که ترسی نداشت و برای آنها غیر قابل تحمل بود. شهادت ایشان فاجعه ای بود که واقعا هم حوزه علمیه را و هم عالم تشیع را تکان داد. بالاخره مبدأ ظهور و بروز امام شد. مرحوم شهید دستغیب بعد از شهادت آقا مصطفی، به نجف برای تسلیت خدمت امام آمدند. ما به دیدن ایشان رفتیم؛ گفتند که در کربلا خواب عجیبی دیدیم. خواب دیدیم که تاجی بر سر امام گذاشتند. پرسیدم این چیست؟ گفتند اجر صبری است که برای آقا مصطفی کردند. و بعد از آن هم حضرت امام به پاریس آمدند و خیلی سریع اوضاع متحول شد. خواب بعد از شهادت حاج آقا مصطفی به حقیقت پیوست. |
|||||||