|
|||||||
شيوههاى تبليغى اسلام در كلام و عمل امام
ارزش و اهميت تبليغ در دنيا در مجامع بشرى و در اسلام و روش هدايت قرآن روشن و غيرقابل انكار است. قرآن مجيد پيامبران را مبلغ دستورات خداوند و تذكردهنده به آنچه در فطرت و نهاد انسانها قرار داده معرفى مىكند از جمله به سوره اعراف آيه 59 الى 62 و آيه 65- 68 كه درباره دعوت حضرت نوح و هود، وارد شده توجه شود: «لقد ارسلنا نوحاً الى قومه ... قال الْملامنْ قومه انّا لنزيك فى ضلالٍ مبين قال يا قوم ليس بىضلاله ولكنّى رسول من ربّ الْعالمين ابلغكم رسالات ربّى وانْصح لكمْ و اعْلم منالله ما لا تعلمون ... و الى عاد اخاهم هوداً قال الْملاءالّذين كفروا من قومه انّا لنزيك فى سفاهة ... قال يا قوم ليس بى سفاهة و لكنّى رسول من رّب العالْمين ابلغكم رسالات ربى.» اميرالمؤمنين على عليهالسلام درباره پيامبر اكرم مىفرمايد: «فبلغ الرساله صاد عابها و حمل على المحجه دالا عليها» (خطبه 185، بخش) و در عبارت ديگر فبلغ رسالات ربه غير و ان ولا مقصر (خطبه 116، بخش1) و در خطبه ديگر فصدع بما امر به و بلغ رسالات ربه (خطبه 231، بخش1)
مقام تبليغ و پايگاه هدايت و ارشاد همان مقام و پايگاه انبياء است كه بايد براى آن ارزش قائل شد و مبلغين بايد سعى در آراسته شدن به زيورهاى معنوى و تخصصى اين جايگاه والا مقام داشته باشند.
«بنابراين مسأله تبليغات يك امر مهمى است كه مىشود گفت در دنيا در رأس همه امور قرار گرفته است معالاسف ما در اين دوره كوتاه نتوانستيم به اين امر درست قيام كنيم. البته مشكلاتى كه از اول در داخل كشور داشتيم و مشكلاتى كه از خارج براى ما پيش آوردند. مانع شد و يك مقدار هم اهمالهايى در اين امر شد. ديگران مشغول تبليغ شدند، چه قدرتهاى بزرگ و چه وابستگان به آنها تبليغات بر ضد ما كردند و تا آن مقدار كه مىتوانستند و مىخواستند اين جمهورى اسلامى را بر غير آن جهتى كه دارد معرفى كردند. تبليغات بر ضد ما وضعش اين است و آن متاعها كه دارند بر خلاف انسانيت است. برخلاف عقل است، برخلاف قراردادهاى بينالمللى است، لكن آنها با تبليغاتشان آن متاع فاسد را در دنيا معرفى كردهاند به اينكه يك متاع كذا است. اين انقلاب بهترين انقلابها و بزرگترين انقلابها بوده است از حيث محتوا محتواى اين انقلاب، اسلام و اخلاق اسلامى و اخلاق انسانى و تربيت انسانها بر موازين انسانيت بوده است، بنابراين است كه بواسطه اين انقلاب متحوّل بشود يك انسانهايى كه در رژيم سابق به آن وضع بودند به يك انسانهائى كه در صدر اسلام و در ركاب رسول اكرم مشغول فداكارى يا ترويج احكام بودند. لكن ما اين متاع خودمان را نتوانستيم عرضه كنيم. آنها باطل خودشان را به دنيا عرضه كردند به صورت حق و متاع خوب ما را عرضه كردند به دنيا به صورت موحش. ما نتوانستيم كه اين متاع را به دنيا معرفى كنيم كه ما چرا انقلاب كرديم. ملت ما چرا انقلاب كرد و چرا رژيم سابق را كنار گذاشت و چه مىخواهد مقصد ملت ما چه هست. به اشخاصى كه اطلاع از ايران و وضع ايران ندارند يا كم دارند نتوانستيم به آنجا ارائه بدهيم كه ما چه كرديم و چه مىخواهيم. معالاسف در داخل كشور خودمان نيز يك عدهاى كه يا منحرف هستند يا جاهل در صدد اين هستند كه اين انقلاب را يك انقلاب فاسد معرفى كنند. حتى بعضى از اشخاص كه توقع نبود اين كلمه را بگويند گفتهاى كه در زمان شاه بهتر از حالا بود. آنها در تبليغاتشان اتكاء دارند به قدرتهاى بزرگ و بودجههائى كه از آنجا برايشان مىآيد، و ما حق خودمان را بررسى كرديم و تبليغ نكرديم.» «1»
با توجه به مقدمهاى كه ذكر شد. اكنون به اصل موضوع برمىگرديم. اولين مسئله مهم و اساسى در امر تبليغات مخاطبشناسى است. هر مبلغ و هر دستگاه تبليغاتى آنگاه مىتواند در كار و هدف خويش موفق باشد كه مخاطبين خود را خوب بشناسد و آنگاه با درك موقعيت مخاطب خويش سخن بگويد در اين قسمت بحث خويش را در دو قسمت پيش خواهيم برد: الف: چه بگوئيم ب: چگونه بگوئيم
قران مجيد با بيان سبك و روش مناظره حضرت ابراهيم مبحث (چه بگوئيم) را توضيح مىدهد كه گاهى براى ايجاد آمادگى در مردم روش خاصى انتخاب ميكند و بظاهر تسليم عقايدى مىشود كه آنها را باور ندارد و غيرواقعى ميداند و در پايان چهره واقعى حقيقت را از غبار خرافات ميزدايد و مانند مربى كودك كه براى راه افتادن كودك آهسته آهسته و بالاخره كودكانه راه مىرود تا باو شيوه راه رفتن بياموزد. (سوره انعام از آيه 76 تا 79)
روش تبليغى امام خمينى روش منتخب از قرآن و حديث و بر طبق اصول جامعهشناسى و روانشناسى تبليغ و تائيد شده از مكتب وحى بود، امام در زمانى انقلاب را شروع كرد كه طرح بحث حكومت اسلامى (بويژه با خصوصيت و ويژگى جمهورى اسلامى حتى براى خواص) نه قابل باور بود و نه قابل فهم و چه بسا مطرح كردن آن حتى در حوزه، مخالفينى شديدتر و خطرناكتر بر عليه امام برمىانگيخت. و دشمن را هشيار و در مقاومت مصممتر مي كرد.
امام مبارزه را در بعد داخلى از اعتراض نسبت به انجمنهاى ايالتى و ولايتى شروع كرد و در ادامه اصل قانونى تحليف نمايندگان مجلس به كتاب آسمانى بجاى قران كريم و شركت زنان در انتخابات مجلس را به باد انتقاد گرفت.
با اينكه واقعيت مطلب در انحراف نظام خلاصه مىشود و صرفنظر از اشكال به نظام نه انتخابات زنها مشكل بود و نه تحليف يهود و نصارى در صورتى كه به نمايندگى انتخاب مىشدند. منظور آنكه امام از ابتدا تمام سخن را نفرمود و باندازه استعداد جامعه سخن ميگفت و انتقاد ميكرد و قدم بقدم موضوعات اساسىتر را از جمله مواد ششگانه انقلاب سفيد شاه و خيانت در انتخابات و طرح سرمايههاى كلان شاه (آنهم بصورت محترمانه) را مطرح مىنمود و سپس حمله به شاه دوستان (نه خود شاه) و پس از آن تهديدى ظريفانه به شاه و طرح آمريكائى بودن نظام و جريان كاپيتولاسيون و بالاخره اعمال ضد اسلامى و ضد انسانى حكومت سپس خود شاه و بحث بر اساس معلولها و پس از آمادگى لااقل خواص طرح ولايت فقيه و حكومت اسلامى بعنوان علاج مفاسد و درمان دردها مطرح شد و به حدى اوائل اين زمينهها ضعيف بودكه بعضى از بزرگان معتقد به امام در زمان بحث ولايت فقيه در نجف از عنوان «حكومت اسلامى» پرهيز داشتند و مخالف بودند و مىگفتند بحث ولايت فقيه غير از حكومت اسلامى است و امام بحكومت اسلامى كارى ندارد و ما هم نبايد «حكومت اسلامى» طرح كنيم و زمانيكه امام در پاريس بودند عدهاى از بزرگان ايران حد نهائى مبارزه را مطرح مىكردند كه تا چه مرحله بايد مبارزه كرد آيا مقصود اجراء قانون اساسى است يا دولت تغيير پيدا كند يا اگر شاه بايد برود كى بيايد و بالاخره، مگر آمريكا ميگذارد مملكت بىنظام بماند و موضوع نيروهاى مسلح چه مىشود و آيا همسايه شمالى خواهد گذشت و آنچه كمتر (بويژه در محافل عمومى) مطرح ميشد، تغيير نظام بود و حتى تفكر ايجاد حكومت اسلامى براى اكثر مردم مشكل بود تا چه رسد به مرحله گفتار و مقدمات آن و اين روش خاص امام بود كه هر سخن را جاى خود و هر مرحله را بعنوان يك مرحله جديد و زمينهسازى براى مرحله بعد عنوان مىفرمود.
آنچه گذشت در بعد زمانى بود و يك مبلغ و مسئول ارشاد جامعه نظير آنرا نسبت به اشخاص مختلف در زمان واحد نيز مي تواند و بايد رعايت كند.
رهبر انقلاب رضوانا .... تعالى عليه چه بسا مطالب سطح بالا را براى بعضى از خواص گفته بود و زمانى بصورة شقشقه و اشاره و كنايه براى آنها بياناتى داشت و آنها را ميساخت و آماده مي كرد كه آن گفتهها را براى ديگران نمىگفت. تا جائيكه براى شاگردان درسى خود بطور عموم مطالبى تذكر مىداد كه طرح آن بحثها براى عموم قابل پذيرش نبود- و تمام اين برنامهها غير از هدايت عقل در كلمات رهبران دينى نيز آمده است.
1- سادگى در بيان و گفتار ...
ب: چگونه بگوئيم:
قرآن با اينكه از نظر ادبى در مرحله اعلاى فصاحت و بلاغت است ولى اكثر مباحث و پيامهايش براى عموم روشن است و اگر بگفته دانشمندان آيات داراى مراحلى از معرفت و ارشاد و بگفته روايات داراى (بطون) است پائينترين سطح آن براى عموم قابل درك است: «خداوند آيات خود را براى مردم روشن ميسازد شايد ارشاد شده توجه كنند» و نه تنها برنامه پيامبر ما كه تمام انبياء «و ما ارسلنا من رسول الّا بلسان قومه ليبيّن لهم» ابراهيم آيه 4
و اين امر يكى ديگر از ويژگيهاى امام بود كه مطالب عالى عرفانى و سياسى و اجتماعى را با بيانى ارائه مىداد كه نوع جامعه استفاده مي كرد، گفتههايش هر چند پر محتوا و در سطح بالا، ولى قابل فهم براى عموم بود.
2- استفاده از تمثيل
يكى از ويژگيهاى قرآن بيان حقايق در قالب صنعت تشبيه و تمثيل است. امام امّت نيز در بياناتش از تشبيه و مثل استفاده مىنمود گاهى ابرقدرتها را به حيوانات درنده تشبيه مي كرد. اكنون به چند مورد از بيانات ايشان كه از تمثيلات استفاده نمودهاند اشاره مىنمائيم.
استفاده از مثل
«كشور مثل خانه خود شما هست بايد خود صاحبخانهها به فكر خانههايشان باشند. صاحبخانهها ملت هستند ... و اين خانهاى كه الان مخروبه بوده است و به دست شماها افتاده است بايد خودتان به فكر آن باشيد» «1»
«يك درختى كه تازه در آمده است مىشود كند آن را و يك بچه هم مىكند آن را، اين درخت وقتى كه يك مقدارى بزرگ شد، يك مرد بزرگ مىتواند بكند، يك قدرى بزرگتر شد محتاج به آلات است كه كنده بشود يك وقت درختى كه تناور شد و بزرگ شد مثل چنار، امام زاده صالح نمىدانم حالا هست يا نه اين را ديگر به اين چيزها نمىشود كند آن را. اين ريشههاى اخلاق فاسده، ريشههاى اعمالى كه در انسان هر عملى بكند يك ريشهاى در نفس پيدا مىشود، اولش آسان است يك معصيتى كرد، مىتواند زودى برگردد يك قدرى كه اضافه شد مشكلتر مىشود ..» «2»
«اما قضيه تشرهاى آقاى كارتر، نميدانم شما اين مثل را مىدانيد، من حيفم مىآيد كه مثل بزنم به شير پير كه مىگويند وقتى كه مقابل يك دشمن مىايستد هم فرياد مىزند و هم از آن طرفش چيزى بيرون مىآيد و هم دمش را حركت مىدهد، فرياد مىزند براى اينكه طرف را بترساند، مىترسد از اين جهت از او چيزى هم صادر مىشود، دمش را حركت مىدهد براى اينكه ميانجى پيدا كند» «3»
«مثل كشورهاى ما مثل بيمارى است كه لااقل پنجاه و چند سال بيمارى كشيده است و همه قشرها به بيمارى او دامن زدند و الان از بار قشرهائى كه دامن به بيمارى او مىزدند فارغ شده است لكن بيمار است. از بيمارى كه پنجاه و چند سال به بيمارى او كمك كردند و خائنين دامن زدند، نبايد متوقع بود كه به مجرد اينكه دامنزنها خارج شدند بيمار فوراً صحيح بشود ... اين بيمارى غربى را توقع نداشته باشيد كه با هشت ماه يا با هشت سال يا بيست سال اين بيمارى رفع بشود.» «4»
از خصوصيات يك مبلغ اسلامى رعايت كامل برنامههاى عقل و شرع در امر ارشاد است: اسلام يك حزب نيست كه روى تعداد گروندگان و اعضاء حزبى حساب كند و توجّه باخلاق و نيت و ساختار اخلاقى آنها نداشته باشد اسلام يك مكتب است بمنظور تربيت و رشد همه جانبه انسانها و استوار بر اصول واقعيت و حقيقت، از اينرو مبلغ اسلامى كه براى راستى و صداقت و درك واقعيت مردم گام برمىدارد نمىتواند دروغ و خلاف و حتى مبالغه را ابزار كار خود قرار دهد و اين پيروان مكتبهاى انحرافى هستند كه معتقدند «هدف وسيله را توجيه مىكند» و لذا برنامههاى تبليغاتى دنيا نوعاً و اكثرا براساس تحريف حقايق و نشر اكاذيب و جوسازيهاى بىواقعيت و بالاخره بر هر روش انحرافى ممكن، پايهگذارى شده است. در اينجا به ذكر نمونههايى اشاره مىنمائيم:
دكتر گوبلز وزير تبليغات آلمان نازى: دروغ را بايد آنقدر بزرگ و مكرر گفت كه كسى در راستى آن اشك نكند.
نقش موسيقى در جنگ نفت
طبق نقل شبكه تلويزيونى (سى. ان. ان) آمريكا، موسيقى را هم وارد جنگ كرده است. نوعى موسيقى گوشخراش كه نظر جوانان آمريكائى را بخود جلب كرده و بنام موسيقى «فلز سنگين» يا موسيقى «شيطان» معروف شده و ترغيب به خودكشى و تسليم شدن مىكند. حتى والدين اين جوانان به دادگاههاى آمريكا شكايت كردهاند كه اين نوع موسيقى فرزندانشان را به اعمال زشت سوق مىدهد.
مىگويند امريكا براى دستگيرى «نوريگا» در پاناما از اين نوع موسيقى استفاده كرد. هم اكنون هم مىگويند آمريكا در جنگ نفت براى تسليم كردن سربازان عراقى از اين نوع موسيقى مدد گرفته و همراه با پيامهائى دال بر تسليم شدن توسط بلندگوهاى قوى در جبههها پخش مىكند. اين روش دنياى كفر بود.
ولى پيامبر اسلام در تبليغ خود هيچگاه از روشهاى انحرافى و خلاف مكتب استفاده نمىكرد. حتى اگر مقدمات آن از طرف ديگران فراهم شده، آنرا بر هم ميزد و مردم را بواقعيات آشنا مىساخت از جمله زمانيكه «ابراهيم» فرزند رسولالله در زمان حيات او بدرود زندگى گفت تصادفاً آنروز آفتاب گرفت، و مردم اينرا معجزهاى براى پيامبر تلقى كردند و گفتند گرفتن آفتاب بخاطر مرگ فرزند پيامبر بوده، پيامبر تا ماجرا را شنيده مردم را در مسجد جمع كرد و فرمود:
«اى مردم آفتاب و ماه دو نشانه از نشانههاى خداوندند، بفرمان او حركت مىكنند و مطيع امر او هستند زندگى و مرگ كسى در نور آنها مؤثر نيست (براى مرگ انسانى تاريك نمىشوند) هنگاميكه ماه و خورشيد بگيرد نماز آيات بخوانيد سپس از منبر پائين آمد و با مردم نماز آيات خواند.
امام امت در رابطه با هميت دعوت به تبليغ و روش تبليغ و تفاوت تبليغات ما و ديگران مىفرمايد:
«و توجه داشته باشيد كه بالاتر چيزى كه مىتواند اين انقلاب را در اينجا به ثمر برساند و در خارج صادر كند تبليغات است، تبليغات صحيح، آنچه كه هست، هيچ مبالغه نكنيد، ما متاعمان يك متاعى است كه محتاج به مبالغه نيست، همان سرپوشهائى كه ديگران روى متاع ما گذاشتهاند، همان دروغهائى كه تبليغات سوء و ضد ما منتشر كردهاند. شما همانها را با آن مبارزه كنيد و مسائل اسلامى هم همانطورى كه هست و آن چيزى كه ملت ما از اول خواست او بوده است و حالا هم همان را تعقيب مىكند و انشاءالله بعدها هم دنبال همين معناست و به پيش خواهدبرد، در تبليغاتتان همين معانى را در خارج منعكس كنيد و باز بايد بعدها هم ادامه بدهيد در يك مواقعى كه لازم است بايد سفارتخانههاى ما يك مركز تبليغات باشد و متأسّف كم بوده است اين، اخيراً شايد يك مقدارى باشد والا در بسيارى از اوقات هيچ نبوده است، در بعضى اوقات به ضدش هم در بعضى جاها بوده است بايد همه اينها توجه بشود و اين تبليغاتى كه در رأس همه امور است براى پيشبرد مقاصد يا جلوگيرى از مقاصد، اين تبليغات را شما دامنهدارش كنيد و هرچه بيشتر انشاءالله موفق باشيد به اين مطلب بزرگ».
بررسى عوامل ضلالت و هدايت و توجه به آنها در تبليغ:
يك مبلغ بايد دقيقاً عوامل ضلالت و انحراف همچنين نقطههاى مثبت اجتماعى را براى رشد جامعهها بداند و جامعه خود را بر اساس آن عوامل رسيدگى كامل نمايد و سپس برنامههاى تبليغى را با توجه به اين بررسىها انجام دهد.
دليل عقب ماندگيهاى جامعه مورد نظر را درك كند- و اگر مقصود او هدايت فرد است نقاط روانى و عقبماندگى آن فرد را رسيدگى كند و براى زدودن آن در تلاش باشد، مثلًا جامعهاى كه ضعف و فساد او جهل يا اختلاف طبقاتى است بايد پس از مشخص شدن آن محورها فقط روى آنها انگشت گذاشته شده و بحث شود و بحث در محورهاى ديگر كه بىارتباط با جامعه مورد نظر است كار لغو و بيهوده است، هم چنين اگر در فرد مورد اشاره نقطه ضعف بىايمانى يا جهل وجود دارد بايد بر همان محورها تكيه شود.
امام رضوانالله عليه در بياناتش روى نقاط ضعف مردم ايران تكيه كرده و سعى نموده است كه آنچه بعنوان نقطههاى كور انحراف است بگشايد و لغزشگاههاى فكرى را زايل و پايههاى آزادى و استقلال فكرى را بنيانگذارى كنند در زمان امام يكى از معتقدات بعضى عوام اعتقاد به وجود شاه به عنوان عامل ثبات و قدرت و حيات جامعه بود و نيز خوشبينى نسبت بغرب كه اگر غرب نبود، هيچگونه پيشرفتى نداشتيم.
اين عقيده كه تا آنها نباشند و ما وابستگى نداشته باشيم نمىتوانيم قدمى برداريم (از خود بيگانگى) و اين كه اسلام فقط براى آخرت است و نمىتواند دنيا را اصلاح كند و دهها عقيده انحرافى ديگر.
ما در لابلاى كلمات امام اصول عوامزدائى و خرافهزدائى را در جهت زدودن اين ضعفها و ساير نقطههاى ضعف اجتماعى ديگر مىبينيم كه در صدد اصلاح برآمده و در مقام رفع ابهام و انحراف سخن به ميان آوردهاند.
«آنهايى كه مىگويند كه ما براى حقوق بشر چه و مجلس حقوق بشر درست كرديم، از اين حرفها، ببينند اينها با بشر چهجور رفتار كردند. كجا حق بشر را به او دادند. يكى از بشرها ما بوديم ديگر، ما هم يك دستهاى بشر هستيم، پنجاه و چند سال است كه ماها يادمان است، همه حقوق ما را از بين بردند، همه چيزمان را از بين بردند همينهايى كه دعوى مىكنند حقوق بشر، همينها فوج فوج بشر را مىكشند و فرياد ميزنند حقوق بشر. نآگاه وقتى در ايران نصيرى را مىكشند يا هويدا را مىكشند، هياهو بلند مىكنند چرا كشتيد ... اينها بشر را نمىشناسند، چه تا حقوق بشر را.» «5»
اعمال ضد انسانى كارتر در لواى انساندوستى
«اين سى و پنج ميليون انسان بميرند (اعلام محاصره اقتصادى از طرف كارتر) براى يك نفر (شاه) كه شما جناياتتان معلوم نشود. آقاى انساندوست پنجاه هزار نفر دانشجو را بيخودى مىخواهى از امريكا خارجشان كنى، شما انساندوستى؟ شما مطابق حقوق بينالملل داريد عمل مىكنيد؟ شما بشر مىخواهيد ...» «1»
استفاده از ارزشهاى مشترك براى تبليغ
خطاب به كارتر: «تو خدمتگذار به ملت خودت هستى، تو اگر خدمتگذار به ملت بودى ميگفتى خوب اين خيانت كرده، ما اين خيانتكار را مىدهيم دست كسانى كه به او خيانت كرده، اين خدمتگزارى بود، اين آبروئى بود، همه ملت ايران براى تو هورا مىكشيدند، اما حالا چه شده؟ «2»
تحقير و به رخ كشيدن نقاط ضعف خصم
خطاب به كارتر: «اين ارزش دارد كه براى يك توّهم، آدم اين كار را بكند، اين عقل اقتضاء مىكند كه انسان براى توهّم اينكه شايد برسم به آنجا» اينقدر عمل جنايت بكند. «3»
«در روزنامه خواندم كه دواهايى در آمريكا قدغن شده است كه استعمال بكنند آنجا، لكن مجازند كه به دنياى ثالث بفرستند. شما ببينيد اينها چه نظرى به ما مىكنند ما را مثل يك موجود زنده، شايد فرض نمىكنند. والله براى هر موجود زنده هم انسان اينطور حاضر نيست كه يك دوايى كه مضر است بفرستد كه به حيوان بدهد. شما ببينيد كه ما با چه موجوداتى مقابل هستيم، با چه موجودات كثيفى در امريكا ما مواجه هستيم» «4»
«دين اسلام دين سياسى است كه همه چيزش سياست است حتى عبادتش.»، «در صدر اسلام از همين مسجدها جيشها، ارتشها راه مىافتاده، مركز تبليغ احكام سياسى اسلامى بوده مسجد، ... مسجد مركز اجتماع سياسى است» «5»
«يك روزى بود كه اگر ملائى راجع به مطلب سياسى يك كلمه مىگفت مىگفتند اين آخوند سياسى شده بيندازش دور، شايد به نماز او هم نمىرفتند. اين چه بود؟ اين روى نقشهاى بود كه آخوند را از سياست كنار بگذارند، اسلام را كنار بگذارند و سياست هم كنار و عليحده، آنها هم كارهاى خودشان را انجام بدهند و مخازن ما را ببرند و مملكت ما را تحت سلطه قرار بدهند» «6»
«خود انگليسها به مردم اينطور مىگفتند كه اينها (ملاها) انگليسىاند اينها منحرفند، انگليسىاند ... اينها را گذاشتند براى اينكه مردم را خواب بكنند. دين اصلش تخدير است، دين مثل مخدرات مىماند. مردم را خواب كنند كه آنها بچاپند و اينها حرف نزنند ... اين دو نقشه بود كه اسلام را از نظر مردم پايين بيندازند و مردم به آن بىاعتنا بشوند و آنها هم كه اسلام را ترويج مىكنند، از آنها هم مىترسيدند، آنها را هم منحط كنند تا اينكه اين دو تا قدرت وقتى كه از ملت گرفته شد ديگر ملت نمىتواند كارى انجام بدهد.» «7»
در رابطه با ازخودبيگانگى امتهاى اسلامى و بازگشت بخويشتن
«كوشش كردهاند غربىها كه ما را از خودمان بيخود كنند، ما را ميان تهى كنند. به ما اينطور بفهمانند و فهماندند كه خودتان هيچ نيستيد و هر چه هست غرب است و بايد رو به غرب بايستيد». «8»
اتكاء به خود، رمز استقلال
«ما تا بناى بر اين نگذاريم كه خودمان هم يك آدمى هستيم براى خودمان مىتوانيم كار كنيم، ما به آن نان جوى كه خودمان درست كنيم تا بناى بر اين نگذاريم كه همان نان جو را مىخوريم و از خارج نمىخواهيم، نمىتوانيم درست كنيم كار را» «9»
استقلال فكرى شرط اول استقلال است
«ما تا نفهميم اين مسائل را، توجه نكنيم به اين مسائل و خودمان را نيابيم، اين گمشده را پيدا نكنيم، اين مغزى كه گم شده است و به جاى او يك مغز ديگرى نشسته عوضش نكنيم، نمىتوانيم مستقل بشويم، استقلال مغزى شرط اول استقلال است استقلال فكرى شرط اول استقلال است كه ما فكرهايمان را عوض كنيم از اين انگل بودن خودمان را در آوريم. «10»
«يك ملتى كه فهميده مرضش چيست، ابتداى هر چيزى فهم اين است كه گرفتارى چيست، در اين پنجاه سال ما را از اينكه بفهميم گرفتارى ما چيست، اغفال كرده بودند ما آن ميكروبهاى فاسد را و مفسد را براى خودمان درمان مىدانستيم ما آنهايى كه ما را به تباهى مىكشيدند براى خودمان معالج مىدانستيم». «11»
«بايد ما، نه ما تنها، شرق بايد شرق خودش را كه گم كرده پيدا كند. اينها با تبليغات خودشان ما را همچو به غرب برگرداندند غربزده كردند كه همه چيز خودمان را، همه مفاخر خودمان را يادمان رفت، براى خودمان ديگر چيزى قائل نيستيم» «12»
بيدار كردن ملتها از خواب ازخودبيگانگى
«ما بايد خودمان را پيدا كنيم تا بتوانيم سر پاى خودمان بايستيم و بفهميم ما هم موجودى هستيم». «13»
«شما بدانيد كه اين نهضت ملت ايران، اين عظمت قدرتهاى بزرگ با تبليغات تحميل كرده بودند بر دماغها، كه اصلًا نمىشود با انگلستان درافتاد. حالا هم ديگر اصلا با آمريكا نمىشود درافتاد اين عظمت را شكست». «14»
بازگشت به خويشتن خويش
«يك جمعيت كمى در مقابل آنها ايستاد و حرفش را زد. ص 91 اين شكست در اين معنا يك شكست كمى و آسانى براى آنها نبود كه آن وضع كه آنها پيش آورده بودند كه به همه مغزها تحميل كرده بودند كه شماها هيچ كارى نمىتوانيد بكنيد، تا ما حركتى بكنيم چه خواهد شد ..» «15»
مبلغ و ايمان به هدف
يك مبلغ واقعى بيش از هر چيز بايد به هدف و برنامهايكه براى مخاطبين خود مطرح ميكند ايمان داشته باشد يك غيرمؤمن مىتواند با الفاظ فريبنده و قالبى سخنهائى را ببافد و احيانا اگر هنرمند باشد در عدهاى هم مؤثر باشد ولى با گذشت زمان و ملاحظه قرائن به علت عدم ايمان و باور نداشتن آنچه مىگويد، افراد از گرد او پراكنده شده بلكه بيك سلسله نيروهاى دشمن و مخالف تبديل مىشوند ولى يك فرد مؤمن چه بسا با سوز و گدازيكه از ايمان او حكايت مىكند و پيگيرى و استقامت و آثار باوريكه از او ظاهر مىشود مىتواند افراد قوى و با انديشه و رشد يافته را بسوى خود جذب نمايد و ايمان او جبران ضعف بيان و ناتوانى هنرى و ضعف تخصص وى را بنمايد كه در اجتماع نمونههائى از هر دو نوع، بارها ديده شده است. «16»
پيامبر گرامى اسلام يك مبلغ مؤمن كه قرآن مجيد درباره ايمانش مىفرمايد: «آمَنَ الّرسول بما انزل اليه من ربه» و اثر ايمان او در استقامتهايش و عمل و توكلش ظاهر بود.
پيامبر آنچه را مىفرمود ابتدا خود عمل مىكرد و در قرآن مجيد سرزنش شده از افراديكه بين گفتار و عملشان هم گامى وجود ندارد «يا ايّها الّذين امنوا لم تقولون ما لا تفعلون كبر مقتا عندالله ان تقولوا مالا تفعلون» توكل و استقامت پيامبر عجيب بود براى ايشان شرائط مساعد و نامساعد تفاوت نمىكرد.
امام امت مؤمن زمان
امام خمينى نيز كه ضمن دارا بودن بسيارى از ويژگيها، يك رهنماى كامل بود از ايمانى قوى نيز برخوردار بود كه آثار آن را در عمل و استقامت و توكل ايشان در شرائط بحرانى چه زندگى فردى و چه اجتماعى مىتوانيم بيابيم توكل رهبر انقلاب عجيب بود، شايد در اولين سخنرانى رسمى و يا دومين آن بود كه ايشان سخنرانى خودشان را با آيه مباركه «قل انّما اعظكم بواحده ان تقوموالله مثنى و فرادى» ابتدا نمود و اضافه كرد هدف ما «احدى الحسنيين» است دشمن راديو و تلويزيون روزنامه، مجله و همه وسائل تبليغى را دارد و ما همين ضبط صورت را (اشاره فرمودند به ضبطى كه مرحوم آقامصطفى با خود آورده بودند زيرا تمام ضبطها را ساواك جلو درب مسجد از شركتكنندگان گرفته بود) و سرنوشت آنهم تا بيرون مسجد روشن نيست ولى ما وظيفه داريم و پروردگار وعده حمايت داده. و ما وظيفه خود را انجام مىدهيم و چه پيروزى و چه شهادت، سعادت از آن، ماست.
و عجيب اينست كه قدرت او در اين سخنرانى و آنچه در بهشت زهرا هنگام ورود به ايران در سال 57 ايراد كردند و در سخنرانيهاى قبل و بعد تفاوتى محسوس نبود در همين سخنرانيها بود كه فرمود خود را براى سيلىها و زندانها و سختيها آماده كنيد و قبل از همه خود آماده شده بود و همه رنجها حتى شهادت جانسوز فرزند عالم و مجتهدش حاج آقا مصطفى را تحمل كرد و در آنچه در ديگران انتظار داشت خود ابتدا عمل نمود.
از خصوصيات يك مبلغ دلسوز استفاده و بهرهبردارى از فرصتهاى تبليغى است اين ويژگى را كه ميتوان از آثار ايمان بهدف شمرد. مبلغ دلسوز را هميشه در انتظار فرصتها و پيگير شرايط مناسب قرار ميدهد كه در هر زمينه مساعد بدون از دست دادن فرصت بذر هدايت مىپاشد و با پيگيرى و ادامه راه او را ببار مىنشاند.
زندگى پيامبران و امامان پُر است از گواه و شاهد اين برنامه و ما بعنوان استشهاد به يك فراز از هدايتهاى قهرمان عفت يوسف سلاما ... عليه اشاره مىكنيم زمانيكه دو زندانى از او تعبير خواب پرسيدند يوسف قبل از اينكه خواب آنها را تعبير كند سخن را به يك مناسبت ضعيف به بحث توحيد و موضوع خداپرستى كشانيد و با يك بررسى مقايسهاى آفات شركت و مزاياى توحيد را بازگو كرده ما همين روش را در اكثر سخنرانيهاى امام آشكارا مىبينيم و زندگى تبليغى امام پر است از استفاده از فرصت و فرصتها و مناسبتهاى ضعيف و حتى ايجاد مناسبت نمودن. فلسفه نامه امام به گورباچف براى بسيارى نامفهوم بود. ولى اين تيزهوشى و بينش ظريف امام بود كه درست ضربه را در موقع خود و در جاى مناسب خود وارد كرد و قبل از همه، شرايط ضربهپذيرى ماركسيسم را درك نموده بود كه در همان موقع ضربه را بموقع و بجا وارد كرد و تمام اين دركها مرهون شوق امام به نشر دين و اسلام و عنايات الهى كه شامل اينگونه افراد است بود. همچنين در ماجراى سلمان رشدى كه يك طرح حساب شده از طرف كفتار پير انگلستان براى نابودى اسلام بلكه زير سئوال رفتن دين بود كه حضرت امام ماجرا را تبديل كرد به يك حادثه كوبنده و متحد و نيرومند بر عليه استعمار ضداسلام. حكم بر عليه سلمان رشدى را آنچنان قاطع گفت كه كسى جرأت نقض نداشت و اگر خواست ايجاد تزلزل و لرزشى كند با همان قدرت به او هم حمله كرده كه اگر صد بار هم توبه كند و با آب زمزم هم شستشو نمايد. همچنان مرتد و ناپاك و مهدورالدم است. و مسئله را (چنانكه بود) بعنوان تمام مسلمين مطرح كرد و يك صف بزرگ متحد بر عليه جريان ايجاد كرد راهپيمائيهاى بزرگ در تمام كشورهاى اسلامى و حتى غير اسلامى و حتى در انگلستان بر عليه جريان ضداسلامى غرب ايجاد كرد و موضوع را بنام دشمنان اسلام و دين عموميت داد كه عموميت نيز داشت و بالاخره يك توطئه ضداسلامى وى را به نيروى اسلامى متحد و متشكل و فراگير تبديل كرد.
پی نوشت ها در پرتال امام خمینی محفوظ است
|
|||||||