|
|||||||
گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین حشمتی معاون فرهنگی هنری موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)
امام نمی خواستند تبلیغات دینی حکومتی شود
تبلیغات دینی و رساندن پیام اسلام به مخاطبان و علاقمندان در دیدگاه حضرت امام خمینی(س) دارای اهمیت مضاعفی است. برای تشریح دیدگاه حضرت امام(س) و بررسی نقاط ضعف و قوت نهادهای تبلیغی در عرصه دین به گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین حشمتی معاون فرهنگی هنری موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) نشسته ایم. حجت الاسلام و المسلمین حشمتی علاوه بر اینکه سال ها از مدیران حوزه تبلیغات بوده و مسوولیت معاونت سازمان تبلیغات اسلامی را برعهده داشته ارتباط نزدیک و رودرو با مردم از طریق امامت مسجد را نیز حفظ کرده و همچنان که خود نیز در مصاحبه با پایگاه اطلاع رسانی خبری جماران بیان می کند این شیوه سنتی تبلیغ را دارای مزایا و محسنات بسیاری می داند.
در ابتدا بفرمایید در سالهایی ابتدایی انقلاب اسلامی چه زمینه ها و ضرورت هایی موجب شکل گیری نهادها و سازمان هایی برای تبلیغات دینی شد؟
قبل از انقلاب، تبلیغات دینی به طور سنتی با محوریت مساجد صورت می گرفت و در هر منطقه و شهر و روستایی امور مذهبی مردم و آشنایی با معارف الهی از طریق افراد صلاحیت دار انجام می شد. در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی نقش مساجد اوج گرفت و با روشنگری اذهان مردم نسبت به مسائل سیاسی هم توأم شد. ظهور دو پدیده موثر در تعجیل پیروزی انقلاب اسلامی در این سالها را نباید نادیده گرفت؛ عامل اول مرحوم دکتر شریعتی بود که از سال 54 سخنرانی ها و نوشته های منحصر به فرد خودش را شروع کرد و در قشر دانشگاهی بسیار تاثیر گذاشت و بسیاری از جوانان نسل انقلاب شور انقلابی را از نوشته ها و نوارهای سخنرانی دکتر شریعتی کسب کردند. عامل دوم نیز رحلت مرحوم حاج آقا مصطفی بود که آن نیز بهانه دیگری شد تا مردم بیشتر به امام خمینی نزدیک شوند و تجمعات و محافل و مجالسی را برای آشنایی با اندیشه های امام ترتیب دهند.این دو حادثه در روند انقلاب اسلامی بسیار تاثیر گذار بود. به هر حال این امر نشانگر شیوه های تبلیغات دینی قبل از انقلاب اسلامی بود.
در آن دوران به معنای فعلی رسانه وجود نداشت و انقلابیون بیش از همه از نوار کاست استفاده می کردند و ابزار دیگر هم اعلامیه ها و بیانیه های مکتوب بود. اقشار جوان در آن مقطع علی رغم کمبود کتاب بیش از جوان های فعلی علاقمند به مطالعه شدند. کتاب های انقلابی با شیوه های مختنلف تکثیر و توزیع می شد و نهضت مطالعه ای راه افتاده بود که به نظر من تا سال 60 ادامه داشت و پس از آن فروکش کرد. ما حتی برای این که بتوانیم با کمونیست ها بحث کنیم مبانی آن ها را مطالعه می کردیم.
محافل و مجالس پرسش و پاسخ در منبرها و محافل مذهبی بسیار پررونق بود بخشی از جاذبه این محافل مربوط به مخالفت حکومت وقت بود و بحث های جدی در محافل مطرح می شد و روحانیون نیز مجبور بودند مطالعه کنند تا پاسخگوی سئوالات باشند. این فضا موجب یک نشاطِ یادگیری در همه شده بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی این محدودیت ها برداشته شد و کتاب های زیادی چاپ شد و سخنرانی های بسیاری در دسترس مردم قرار گرفت و به ویژه تلویزیون علی رغم آن که شبکه های محدودی داشت اما به هر حال وارد عرصه شد و همچنین نهادهای دولتی و وزارتخانه ها هر کدام به عنوان یک رسالت، بخشی از وظیفه تبلیغات دینی را بر عهده گرفتند و مراکز غیر رسمی متعددی برای بیان احکام و معارف در جاهای مختلف کشور به وجود آمد و هر سازمان و ارگانی احساس می کرد این وظیفه را نیز برعهده دارد.
آن طور که به یاد دارم اولین فعالیت تبلیغات دینی پس از انقلاب در یک نهاد به نام دفتر تبلیغات امام خمینی در بهارستان تهران شروع شد. همان زمان جامعه
روحانیت مبارز هم که یک تشکل با سابقه پیش از انقلاب بود فعالیت خوبی داشت. هیات های موتلفه اسلامی هم از گذشته در این زمینه فعالیت می کردند و کارهای
تبلیغاتی نسبتاً خوبی داشتند. دفتر تبلیغات امام خمینی منشأ همه نهادهای تبلیغاتی است که در کشور به وجود آمد. آقایان امامی کاشانی و جنتی و انواری و افراد
دیگری در این نهاد حضور داشتند و فعالیت های نظیر سازماندهی فعالیت های مساجد و سایر امور تبلیغات مذهبی را انجام می دادند. از سال 60 سازمان تبلیغات اسلامی
که نام اولیه اش شورای عالی تبلیغات بود تشکیل گردید و مرحوم شیخ عباس شیرازی که از منبری های خوب آن زمان بود نیز در آن فعال بودند و از ابتدا فعالیت های
این سازمان، از ارکان این مجموعه محسوب می شدند.
با شروع جنگ تحمیلی مسئله تبلیغات جنگ نیز شروع شد. در ابتدا پراکنده بود اما کم کم سازماندهی شد و مرحوم شیرازی نیز مسئول تبلیغات جنگ شدند. آقای خاتمی هم به عنوان وزیر ارشاد در این زمینه خیلی کمک می کردند نامبرده در مقطعی فرماندهی تبلیغات جنگ را برعهده دار بودند.
عمده فعالیت تبلیغی دردوران حیات امام تقریبا به همین صورت ادامه پیدا کرد. مسئول ستاد تبلیغات جنگ و شورای عالی تبلیغات را امام تعیین می کردند اما امام حکمی را برای مسئول سازمان تبلیغات تا سال 68 صادر نکرده بودند و در این سال با پیگیری های اعضای شورا ایشان حکمی را برای آقای جنتی صادر کردند.
حضرت امام چه محورها و نکته هایی را در ساماندهی تبلیغات دینی و مبلغین مذهبی مد نظر داشتند؟
حضرت امام ابا داشتند که تبلیغات حوزه دین به تبلیغات حکومتی و دولتی تبدیل شود و پرهیز از حکم دادن به مسئول سازمان تبلیغات اسلامی در همین راستا بود و براین باور بودند که متولیان تبلیغات در حوزه دین مشخص هستند واگراین به یک تشکل و سازمان دولتی تبدیل شود مخاطراتی را در پی خواهد داشت. ولی به هر جهت با پافشاری های که شد حضرت امام حکمی دادند اما اگردقت کنید متن حکم سال 68 آقای جنتی حکم رسمی نیست بلکه راهنمایی های بیان شده است که چگونه عمل شود و لسان آن حکم انتصاب نیست؛ چرا که به نظر من حضرت امام نظرشان این است که امر تبلیغ دینی به حوزه های علمیه و روحانیت بر می گردد و مرجعیت یک نهاد سنتی برای تبلیغ اسلام است که باید به صورت طبیعی مسیر خودش را طی کند و هر چه از حوزه دولتی جدا باشد تبلیغات سالم تری به دست مردم خواهد رسید.
الآن که تجربه گذشته را داریم و مشاهده می کنیم که حوزه های تبلیغات دینی گسترده شده و به نهادهای مختلفی نیز سپرده شده متوجه می شویم این نگاه حضرت امام نگاه درستی بوده است حوزه های علمیه باید به صورت سنتی وظایف خودشان را انجام دهند؛ این حوزه ها نزدیک به هزار سال کار خود را کرده اند و دخالت دولت در این حوزه صدمه می زند؛ همچنان که زده است.
سازمان هایی که در عرصه تبلیغات دینی فعالیت می کنند کدام نهادها هستند و هر کدام چه وظایفی را برعهده دارند؟
اگر تعداد سازمان هایی را که درحوزه تبلیغات اسلامی مشغول هستند بشماریم متوجه نابسامانی این حوزه خواهیم شد. در حال حاضر تقریبا برای تمامی حوزه فروع دین ما یک دستگاه تبلیغاتی داریم. ستاد اقامه نماز و ستاد زکات را که آقای قرائتی بر عهده دارند. ستاد امر به معروف و نهی از منکر نیز سابقه اش از دوران حضرت امام است که آن نیز در ابتدا یک نهاد داوطبانه بود بعد به یک نهاد دولتی مبدل شد. سازمان حج و زیارت هم نهاد دیگری است که فعالیت های تبلیغی دارد در حالی که دردوران حضرت امام ایشان تنها نماینده خودشان را معرفی می کردند وکاروان های حج هر کدام سازماندهی خودش را داشت اما اکنون سازمان عریض طویلی برای این کار درست شده است.
اوایل این ستادها داوطلبانه بود ولی کم کم می بینیم اینها اعتبار دولتی می گیرند و پرسنل و سازمان و واحدهای استانی دارند. سازمان تبلیغات اسلامی نیز بیشتر در حوزه هنر و قرآن فعال بوده و با آمدن آقای خاموشی در سال 80 که تحصیل کرده مدرسه عالی شهید مطهری هستند بیشتر فعالیت های این سازمان را به حوزه فناوری اطلاعات و رایانه ای سوق دادند و پایگاه اینترنتی تبیان و خبرگزاری مهر محصول اندیشه ایشان است.
تنها فروع دینی که ستاد و سازمانی ندارند روزه و خمس است و شاید به همین دلیل هم روزه سالمتر مانده است و کمتر آسیب دیده است. سازمان های دیگری را که هر کدام متولی حوزه خاصی هستند را هم زیاد هستند مثلا یک زمانی امام فرموده بودند وحدت مذاهب حالا یک مجمع تقریب مذاهب اسلامی ایجاد شده است. اینها همه به این واسطه است که ما فکر می کنیم زمانی که یک مطلبی بیان می شود با تشکیل سازمان و نهاد اداری، آن آرمان تحقق پیدا کند و راحت ترین راه هم ظاهراً همین است. الان هم مثلاً برای موضوع حجاب فکر می کنیم اگر یک سازمان برای حجاب داشته باشیم این موضوع حل می شود. در حالی که هر کدام از این سازمان ها که تشکیل می شود افرادی را به خدمت می گیرد اعتبارات و امکاناتی در اختیار آن قرار می گیرد و خودش درگیر مشکلات و معضلات سازمانی می شود و آن موضوع اصلی را کلاً فراموش می کند و ما با سازمانی روبرو می شویم که برای یک هدف دینی تاسیس شده بود اما اعتباری که دریافت می کند صرفاً صرف پرسنل آن می شود و بخش کمی از آن برای هدف موردنظر هزینه می شود. زمانی که این گونه فعالیت ها دولتی می شوند به معنای حذف مردم از آن عرصه است و در درون سازمان هم ابتکار و خلاقیت کم می شود و نیروهای خلاق و با کیفیت کمتر وارد آن می شوند و گاهی حفظ مصالح یک سازمان درتناقض با اهداف اولیه قرار می گیرد به هر حال ما این رویه را امتحان کرده ایم و زیان بار بودنش را تجربه کرده ایم.
حوزه دیگری هم که سرمایه گذاری گسترده ای در آن صورت گرفته بود ستاد تبلیغات جنگ بود که تشکل بسیار قوی تبلیغاتی در مناطق جنگی و سایر مناطق کشور داشت البته سپاه و ارتش نیز واحدهای تبلیغاتی خودشان را داشتند که بعد از جنگ به نهادهای عقیدتی سیاسی این ارگان ها مبدل شده که آن ها نیز به نوعی نهادهای تبلیغاتی هستند.
نفس اینکه سازمان صدا و سیما بیاید نقش تبلیغات اسلامی را بازی کند به نظر من که کارشناس حوزه تبلیغ هستم ، یک اشتباه بوده، چون که یک اشتباه و خلطی شده میان تبلیغات تجاری و تبلیغات دینی و فرهنگی،چون رسانه ها و ابزار تبلیغی و فرهنگی ابزار هایی هستند که کارکرد مخصوص دارند.
صدا و سیما و رادیو و تلویزیون اگر در حوزه تبلیغات بخواهد وارد شود، تبلیغات تجاری را می تواند خوب پوشش دهد، اما تبلیغات حوزه دینی یک خصوصیاتی دارد که اگر آن ها را لحاظ نکنیم باعث می شود که رسانه هم کارایی خودش را نداشته باشد وحتی شاید مسیر عکس را هم برود. تبلیغات دین خصوصیتی دارد که رسانه ای مثل صدا و سیما نمی تواند آن را انجام دهد. به طور کلی دین از دو شاخه تشکیل می شود: یک معارف و آموزه هایی که باید از دین یاد بگیریم که دانش است و همه می توانند متولی آن باشند چه در کاغذ و چه سی دی و چه در رسانه باشد، اطلاعات است و فرقی نمی کند یک معلم یا یک منبری و یا یک مجری صدا سیما آن را آموزش بدهد.ما اشتباهی که می کنیم این است که فکر می کنیم کسی که می تواند آموزه های دینی را بدهد، می تواند تبلیغ دینی هم انجام دهد. و در قسمت بعد در او انگیزه هایی ایجاد کنیم که به آنها عمل کند. این قسمت دوم دیگر با گفته افراد ویا گفته صدا و سیما محقق نمی شود. در احادیث و تاکیدات علما این بحث زیاد است که "اّدعوا الناس بغیر السنتکم " یعنی مردم را دعوت به دین و زیبایی های دین کنید بدون زبانتان. معلوم می شود اینجا زبان از کارایی می افتد این قسمت جای تبلیغ عملی است. پیامبر(ص) فرموده اند: من یک بخش معارف را به شما یاد می دهم و شما فرابگیرید ولی دربخش دوم به رفتار و کردار من نگاه کنید.مثلا اگر بخواهید در خانه راستگویی را به فرزندان یاد بدهید می گویید راست گفتن خوب و دروغ گفتن بد است. ولی یاد دادن این است که پدر و مادر در مجموعه طول رشد کودک نزد او دروغ نگویند و همواره به این شکل رفتار کنند. در اجتماع هم اینگونه است وقتی بخواهید یک آموزه ای را به مردم منتقل کنید که آن رفتار را داشته باشند این آموزش متخصص و رسانه خودش را می خواهد. به همین جهت دیگر پای مربیان وافراد عامل به میان می آید واینجاست که علمای عامل نقش پیدا می کنند. برای مثال یک منبری نیم ساعت صحبت و معارف مختلفی را بیان می کند اما اگر بخواهد آن معارفی را که گفته در ذهن و خاطرشنونده گان محقق کند باید حتما یک نوع رابطه با مخاطب پیدا کند. اگر همانجا حرف هایش را نقض کند، تمام تاثیر گفته هایی که داشته از بین می رود. رسانه ها مرتکب همچنین اشتباهی شده و فکر کرده اند که اگر احادیث زیبا توسط افراد ومجریان روایت شود، در جامعه فراگیر می شود و تبلیغ دینی صورت گرفته است. شاید بسیاری حدیث را فرابگیرند ولی در حوزه عمل هیچ اتفاقی نمی افتد و حتی شاید از همان اتاقی که در حال ضبط است بیرون هم نیاید. با گفتار و تکرار برای مردم، عمل به آن رخ نمی دهد. پیامبر فرمودند که مردم را با سلاحی غیر از زبان راهنمایی کنید. ایشان فرموده اند من مبعوث شدم تا مکارم اخلاق را به شما بیاموزم.
ما تصور می کنیم که اگر سازمان تبلیغات و صدا سیما طبق آمارهایی که می دهند مبنی بر اینکه ما صدها هزار کتاب چاپ کرده ایم و صدها ساعت برنامه پخش کرده ایم فرهنگ اصلاح شده و دینی می شود. همه نهادها هم دچار همین آفت شده اند در حالی که اگر مدیران و کارکنان همین سازمان ها تک تک و به صورت شخصی تبلیغ می کردند نتیجه خیلی بهتری داشت.این سازمان ها صدها محصول و پلاکارد و کتاب و .... را به شهرها و روستاها ارسال می کنند و فکر می کنند حالا همه مردم مهذب می شوند درحالی که تهذیب کار مربی است و کا ر تبلیغاتچی نیست. شما ممکن است یک پلاکارد زیبایی نصب کنی و مطلب مفیدی هم بنویسی اما تاثیر آن زودگذر خواهد بود وماندگار نیست. فعالیت این نهادها از گزارش کارهای رسمی و فرمالیته فراتر نمی رود.
با تشکیل جمهوری اسلامی بحث دیگری نیز پیش آمده است و آن نقش پررنگ روحانیت در مسوولیت های اجرایی است که مباحثی را پیش می آورد به نظر شما چگونه می شود میان تبلیغات دینی و حکومت تفکیک قائل شد؟
تلقی من این است که حضرت امام دخالت روحانیت را در عرصه های مختف حکومتی حداقلی می دانستند و هر جایی که نیاز باشد نهایتاً شخصی را به عنوان نماینده معرفی می کنیم تا نیاز برطرف شود با این تفکر در دوران حضرت امام تعداد کمی از روحانیون مصدر امور بودند طبیعی هم بود مردم وقتی مشکلات را می دیدند تنها روحانیون را دخیل نمی دانستند اما حالا خوشبختانه یا متاسفانه در فوتبال هم یک روحانی را گذاشته ایم که پاسخگوی مسائل انضباطی بچه های فوتبالیست باشد. قرار نبود ما در همه امور مردم به این شکل دخالت کنیم.
در همه حوزه ها ما فکر کرده ایم اگر اداره آنجا برعهده یک روحانی باشد بهتر اداره می شود در حالی که پشت این صحنه را ندیده اند که اگر این امر در حوزه های مختلف افزایش پیدا کند روحانیت باید پاسخگوی کمبودها هم باشند، نمی توان گفت که ما همه جا هستیم اما پاسخگو نیستیم. البته انقلاب یک انقلاب اسلامی بوده است و طبیعتاً اگر کمبودی باشد متوجه روحانیت نیز هست و ما هم ناگزیریم در این موارد حرف بزنیم اما فراتر از آن وظیفه اصلی روحانیت تبلیغ دین برای مردم است بنابراین به این وظیفه نباید صدمه ای وارد شود.
در گذشته وقتی می خواستند برای یک مسجد روحانی انتخاب کنند خود مردم و هیات امنا جمع می شدند و به یک مرجع و مجتهدی مراجعه و در خواست می کردند و آن مجتهد با توجه به خصوصیات آن مسجد و اهالی آن فردی را معرفی می کرد و به این شکل یک روحانی امام مردم می شد، در حالی که رویه فعلی رویه نصبی است به این شکل که مثلا نهاد مربوط یک روحانی ترک زبان را برای یک روستای فارسی زبان می فرستند و یا بر عکس برای منطقه ای که زبان فارسی را خوب بلد نیستند یک روحانی فارس زبان می فرستند جایی که باید پیرمرد بفرستند جوانی را می فرستند در جایی که باید با زبان ساده تری برای مردم صحبت شود یک مبلغ با تحصیلات عالیه را می فرستند که مردم هیچ چیز نمی فهمند. این روندهای دولتی این آسیب ها را دارد، روندهای سنتی محاسنی داشت. حوزه های علمیه در همه حکومت ها مستقل بوده اند و این استقلال نباید در جمهوری اسلامی به گونه دیگری باشد. به هر حال وقتی دولت پول و هزینه ها را می دهد و از طرفی هر دولت سلیقه ای دارد که دوست دارد حوزه مبلغ آن ها باشد در نتیجه این روزها شاهد اینگونه مباحث می شویم. از روندهای پیشین امثال امام و شاگردان ایشان تربیت شده اند که طبیعتا حرفشان هم در مردم تاثیر گذار بوده است. الآن بسیاری از مردم با تبلیغات رسمی میانه خوبی ندارند و اصلا حاضر نیستند این حرف ها را گوش کنند.
وضعیت فعلی اینگونه است که نه آموزش مناسبی به مردم داده شده است یعنی حتی اطلاعات هم خوب منتقل نشده است و نه رفتارها را اصلاح کرده ایم، چون اصلاح رفتار نیاز به مربی دارد الآن ارتباط میان مربی و مخاطب قطع است، گاهی باید یک نسل تلاش کرد تا فردی متخلق به اخلاق اسلامی شود. خدا آقای امجد را حفظ کند، حاصل ده پانزده سال حضور ایشان در کوی دانشگاه تهران تعدادی دانشجو می شود که متخلق به آداب اسلامی هستند و رفتارشان درست است اگر چنین مربیانی نباشند امکان ندارد بتوان کسی را تربیت کرد. اینکه مربی بیاید و منبرش را بگوید و برود دنبال کار خودش کسی تربیت نمی شود. در سازمان ها و نهادهای موجود اگر ده نفر مثل آقای امجد را داشته باشند که بتوانند اینگونه تاثیر گذار باشند که همه سازمانشان هم چنین قدرتی ندارد؛ کما اینکه خود مقام معظم رهبری جایی فرموده بودند اگر سازمان تبلیغات می توانست مثل همین آقای امجد فعالیت کند من راضی بودم. این ها مشخص می کند راه طی شده اشتباه است درحالیکه این راه اشتباه را روزبه روز توسعه هم می دهیم هر روز یک سازمان و دفتر جدیدی ایجاد می کنیم. اخیرا مطرح می کنند وزارت امر به معروف و نهی از منکر درست کنیم؛ اشتباه روی اشتباه. امر به معروف و حجاب با وزارت که حل نمی شود. مردم باید بفهمند که ارزش حجاب چیست و چرا باید محجبه بود.
دستگاه های تبلیغاتی ما همگی دچار اشتباهی شده اند که متوجه تفاوت میان تبلیغات دینی و تبلیغات تجاری نیستند، چون تخصص های فعلی تخصص در تبلیغات تجاری است و خوب می دانند چگونه یک کالا را تبلیغ کنند و مردم آن را خریداری کنند ولی در امور معنوی عاجز هستند. صدا و سیما و سایر سازمان های تبلیغاتی همگی عاجزند و عملکردهایشان محدود به امور ظاهری است. اگر از این سازمانها آمار کیفی بخواهید مطلبی برای ارائه ندارند و گرنه چند هزار متر موکت، پلاکارد و چند هزار دقیقه پخش برنامه که گزارش کار محتوایی نیست، شما باید بگویید چند نفر را نماز خوان کرده اید بر اخلاق و رفتار چند نفر تاثیر گذاشته اید؟ ابزار تبلیغات دینی متفاوت است. با این شیوهای تبلیغات مثلا در مورد پرهیز از دنیا شما حدیثی را با پلاکارد در جایی نصب کنید بیننده لحظه ای تامل می کند نهایتا هم می گوید عجب جمله خوبی است،اما کسی پرهیز کار نمی شود. مردم زمانی پرهیزگار و راستگو می شوند که بینند بزرگان و روحانی محل و مسئولین نظام همگی پرهیزگار و راستگو و امانتدار هستند این هاست که در اذهان تاثیر می گذارد. با تبلیغات روزه، که تعداد روزه گیران ماه رجب بیشتر نمی شود و یا با نصب پلاکاردهای بزرگ در اتوبان ها وکل شهر در مورد ویژگی های نماز شب آیا کسی نماز شب خوان می شود؟
علاوه بر این مسایل بیرونی خود سازمان های تبلیغاتی با چه مشکلات دیگری روبرو هستند؟ آیا با همین شرایط و امکانات فعلی این سازمان ها به خوبی وظایف شان را انجام می دهند؟
سازمان های تبلیغاتی عموما فاقد نیروی انسانی متخصص وکار آمد هستند. در این افراد شناخت درستی از ویژگی های حوزه تبلیغات دینی و فرهنگی کم است و ثانیا نمی توانند راهکار مناسبی ارائه دهند و لذا به روزمرگی رسیده اند و کسی به فکر درمان معضلات نیست. تعدد سازمان ها نیز موجب شده تا با هم اصطحکاک و تداخل داشته باشند و علی رغم تصمیمات مکرر برای ادغام آنها اما چنین اتفاقی رخ نداده است. الان تنها نهاد مسجد چندین متولی دارد، سازمان تبلیغات اسلامی، سازمان اوقاف، مرکز رسیدگی به امور مساجد، ستاد امر به معروف و سازمان بسیج که خودشان را سهیم و مالک می دانند غیر از اینها شهرداری ها و سایر نهادها هم هستند. امام جمعه ها هم که در تمامی شهرها به عنوان یک نهاد جداگانه وارد می شوند. بسیار دیده می شود که فعالیت تابستانی یک مسجد برای اوقات فراغت توسط چندین سازمان گزارش می شود. در حالی که فعالیت یکی بوده است.
شما خودتان به عنوان کسی که در حوزه های تبلیغی بوده اید دیدگاه کلی تان در این زمینه چیست؟ با توجه به آیات شریفه قرآن کریم پیامبران وظیفه و رسالتشان تبلیغ بوده است وظیفه پیامبر اسلام هم همین بوده است البته این تبلیغ شامل عملکرد و رفتار هم هست «ما علیک الّا البلاغ» تو فقط باید به آنها برسانی یعنی هم مسائل توحیدی و اخلاقی را بیان کند و هم خودایشان با رفتارشان الگو باشند. اما همین پیامبران یک شعار و عبارتی دارند که مردم ما از شما برای این کارمان اجر و مزدی مطالبه نمی کنیم. ما هم اگر بخواهیم تبلیغ دین بکنیم باید بگویم «ان اجری الا علی الله رب العالمین» یعنی حوزه ها و روحانیت و مسجدهای ما این عبارت در سرلوحه فعالیت هایشان باشد و این با حرف تنها هم عمل نمی شود. یکی از آثاری که متاسفانه در بعد از انقلاب در نهادهای تبلیغی ما دیده شد این است که به طور مستقیم و غیر مستقیم از مردم اجر و مزد مطالبه می کنیم. مردم وقتی می بینند شما در مقابل مطالب دینی، اخلاقی و اعتقادی تان دستمزد مطالبه می کنی آن اموزش و مطالب خوب و مفید شما دیگر اثر خود را نخواهد داشت ما اگر می گوئیم وظیفه پیامبران را بر عهده داریم، برای این مسئله باید راه حلی پیداکنیم. پیامبراکرم تنها در جایی می فرمایند: «قل لااسئلکم اجرا الّا الموده فی القربی» یعنی اگر هم جایی اجری مطالبه می کنند می گویند نزدیکان من را دوست داشته باشید. حوزه ها و روحانیت مانباید به گفتار بسنده کنند بلکه با رفتار و گفتار خودشان مردم را به معارف دین دعوت کنند. و مشکل آخر اینکه نهادهای تبلیغی، حوزه ها و مبلغین باید مردم را دوست داشته باشند. ماباید برای گنه کاران غصه بخوریم. باید به این مخلوقات خداوند احترام کنیم. ما طلبکار آنها که نیستیم ما خدمتکار آنها هستیم. اگر گمراهی را دیدیم باید دستش را بگیریم تا نجات پیدا کند. حق نداریم با ترشرویی و غضب و حرفهای زشت زدن جامعه را به سوی بداخلاقی سوق بدهیم. هر مسجد و هر روحانی باید ملجأ گرفتاری های محل خود باشد. با صبوری و متانت و ادب و البته با منطق و عقل و با پرهیز از دنیازدگی می توان برای اسلام و تشیع مفید بود و گرنه صدها نهاد تبلیغی با ده ها برابر این اعتبار نمی توانند کاری از پیش ببرند در پایان باید به روح مبلغین پاک باخته به ویژه شهیدان والامقام که بهترین مبلغین دین بوده اند درود بفرستیم.
|
|||||||