|
|||||||
نقش و جایگاه ملتها در روند اصلاحات در جهان اسلام
بشار القوتلی
در تاریخ انقلابهای مردمی جهان، پیوسته نام شخصیتهایی میدرخشدکه در حقیقت تجسّم زنده و تبلور حقیقی ارادۀ تودههای مردم میباشند. در صفحاتِ تاریخِ جنبشهای اسلامی، نام امام خمینی(ره) به روشنیمیدرخشد چرا که ایشان نشانهای آشکار از آزادی و آزادگی بودهاند. بررسی تاریخ ملّتها نشان میدهد، شخصیتهایی که موضع مخالفت دربرابر وابستگی و استعمار داشتهاند، اندک بودهاند و دستیابی به چنیناهدافی تنها با اتکا بر نیروی ایمان و عقیده و بیداری ملتها میسر است. در یکصدمین سالروز میلاد امام خمینی، برآنیم که دربارۀ نقش ملّتهادر بیداریِ جهان اسلام سخن بگوییم با این امید که در تحقّق اهداف اینکنگره مبنی بر تبادلاندیشهها و نیز گرامیداشت یاد و نام امامخمینی(ره) سهمی داشته باشیم. هدف این مقاله، بیان موضع امام خمینی و دیدگاه ایشان دربارۀ نقشملّتها در اجرای تغییرات و اصلاحات در جهان اسلام است تا تأثیر انقلاباسلامی به رهبری ایشان را در عزّت بخشیدن به ملتها تبیین کند. در این مباحث، محورهای زیر را مورد بررسی قرار میدهیم: اوّل: اهمیت استراتژیک جهان اسلام؛ دوم: مسایل جهان اسلام و تنوّع جنبشهای فکری و سیاسی؛ سوم: مقابلۀ تاریخی و بیداری ملتها و نهضتهای اسلامی در مقابلحکومتهای استعماری؛ چهارم: مقاومت ملتهای اسلامی در برابر سیاست وابستگی وغربزدگی؛ پنجم: حکومتهای استبدادی و دیدگاه امام خمینی دربارۀ نقش ملتهادر جهان اسلام؛ ششم: روش امام خمینی؛ مبارزه و مقاومت. نقطۀ آغازین اینکه، واقعیت دنیای معاصر، مفهومی است با ریشههایکهن و اشکال جدید. این مفهوم در خلال مراحل مختلف تاریخ، بارها وبارها آشکار شده، اما به خاطر وجود عوامل بازدارنده در هر مرحله شکستخورده است. گسترش و تنوع وسائل ارتباطی و کثرت گروههای اعزامی مستشرقین ومحققین بیگانه به سرزمینهای ما برای شناخت این چهره و نیز برگزاریکنگرهها و کنفرانسها در دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی در کشورهای اروپاییو امریکا و دیگر کشورها بر اهمیت بررسی پیرامون این موضوع و آگاهی نسبت به آن تأکید میکند. عناوین و اصطلاحاتی که در این بحث مورداستفاده قرار دادهام عبارتند از: بیداری امتهای اسلامی، انقلاب اسلامی، احیای اسلام و مسلمانان پیشرو. نوعی از این موضوع متداول در کشورهای اروپایی و امریکا پیرامونمسائل مسلمانان و کشورهای اسلامی از درگیری تاریخی، میراثهایتاریخی و فرهنگی حکایت میکند که در اندیشه و عمل دولتهای اروپایی وامریکایی نهفته است[1] و نتیجۀ جنگهای مسیحیان اروپایی علیه کشورها ودولتهای مسلمان در قرون وسطی و از زمان جنگهای صلیبی است که آثار آنتاکنون بر جای مانده است. میتوان گفت که بیشتر پژوهشگران و تحلیلگرانمسایل جهان اسلام و ملتهای اسلامی، همواره تحت تأثیر افکار و عقایدیقرار دارند که بر مبنای رابطۀ وابستگی کشورهای فقیر به اصطلاح «جنوب» باکشورهای ثروتمند موسوم به «شمال» شکل گرفته است و معمولاً کشورهایاسلامی در این تقسیمبندی، جزء کشورهای جنوب قرار میگیرند. اگربازگشت استعمار در اوایل قرن بیستم، همزمان با آغاز بیداری ملتهایاسلامی شکل گرفته باشد، امام خمینی(ره) و انقلاب او اثری بارز در دمیدنروح انقلاب مردمی و به صحنه آوردن نیروی فعال در سراسر جهان اسلام وبه شکلهای مختلف داشته است. بخصوص در مناطق اسلامی همجوار، فرهنگهای قدرتمند دیگر یا مناطق استراتژیک به گونهای که امروز میتوانبیش از یازده برخورد که ملتهای اسلامی دچار آن شدهاند را برشمرد که شایدبتوان آن را جنبش فراگیر نامید. بررسی موضوعی مسألۀ بیداری ملتهای مسلمان مستلزم آن است کهابعاد این خیزش و بیداری را مشخص و اهداف ملتهای اسلامی را ازپیگیری روند این بیداری، معین کنیم. اهمیت استراتژیک جهان اسلام ساختار جغرافیایی جهان اسلام، مجموعهای متمایز از زیر ساختهایاستراتژیک است، که تأثیر مهمی در روند بیداری ملتهای مسلمان در جهانمعاصر دارد. جغرافیای کشورهای اسلامی ویژگیهایی دارد که عبارتند از:
اول - ارتباط زمینی: بیشتر کشورهای اسلامی در محدودۀ نیمۀ شمالی افریقا و غرب آسیایا از خط طولی 18 درجۀ غربی در ساحلِ غرب آفریقای شمالی تا خططولی 90 درجۀ شرقی تا سرزمین سیکیانگ چین در شرق کشمیر قرار دارند. از لحاظ گسترش عرضی نیز این منطقه جغرافیایی از خط عرضی2درجۀ جنوبی در جمهوری سومالی تا خط عرضی55 درجۀ شمالی یعنیمرزهای شمالی جمهوری قزاقستان در آسیای میانه گسترده شده است. مساحت این مجموعه، حدود 30 میلیون کیلومتر مربع یعنی 20 درصدمساحت خشکیهای کرۀ زمین میباشد. همچنین سرزمینهای اسلامی دیگری وجود دارد که جزایر و شبه جزایرجنوب شرق آسیا یعنی دولتهای اندونزی و مالزی را در بر میگیرد این منطقهمیان خطوط طولی 99 درجۀغربی و 140 درجۀ شرقی و میان خطوطعرضی 10 درجۀ جنوب خط استوا و 8 درجۀ شمال خط استوا قرار دارد ومساحت آن به 2 میلیون کیلومتر مربع میرسد. سرزمینهای اسلامی بسیارینیز در هندوچین پراکندهاند. [2]
دوم – برتری استراتژیکی: جهان اسلام دارای موقعیتی استراتژیک میان مناطق و کشورهای جهاناست به طوری که میبینیم بخش اعظم سرزمینهای جهان اسلام به دریاهایآزاد راه دارد که از میان آنها مهمترین راههای دریایی جهان میگذرد. جهاناسلام در کنار اقیانوس اطلس قرار دارد که حدود 52 درصد از تجارتجهانی کشورهای غرب اروپا و امریکا از آن میگذرد، به طوری که سواحلجنوبی و شمالی و شرقی دریای مدیترانه جزء کشورهای اسلامی میباشند. جهان اسلام بر راههای دریایی مثل کانال سوئز در مصر و تنگههایداردانل و بوسفر در ترکیه و تنگۀ جبل الطارق در مغرب حاکمیت دارد. ازطرفی، اقیانوس هند در جنوب جهان اسلام واقع شده و دولتی اسلامیراههای ورودی آن را در اختیار دارد. جمهوری یمن در شرق تنگۀ بابالمندب و جیبوتی در غرب آن قرار دارند. و مالزی تنگۀ ملقا را در اختیاردارد که معبر شرقی اقیانوس هند در شمال آن میباشد و اندونزی از جنوببا اقیانوس آرام در ارتباط است. از اقیانوس هند آبراههایی امتداد یافته و تا دریاچههای کشورهایاسلامی و دریای سرخ و خلیج فارس ادامه پیدا میکند. کشورهایی چونایران، عراق، کویت، امارات و عمان بر ساحل خلیج فارس و کشورهایمصر، سودان، اریتره، جیبوتی، یمن، عربستان سعودی و اردن در ساحلدریای سرخ قرار دارند و سواحل جزایر ایریان جایای غربی در اندونزی، مرزهای شرقی جهان اسلام در کنارۀ اقیانوس آرام را تشکیل میدهند[3]. پس از کشف نفت در سرزمینهای اسلامی و بخصوص پس از آنکهتولید نفت در این کشورها، بیش از سه چهارم تولید نفت دنیا را به خوداختصاص داد، اهمیت استراتژیک جهان اسلام، افزایش یافت. [4] و ایناهمیت، در تسریع روند بیداری ملتهای اسلامی در جهان معاصر، کهجمعیت آنها بر یک میلیارد نفر بالغ میشود، تأثیر گستردهای داشته است. وضعیت کنونی ملتهای اسلامی و تنوع جنبشهای فکری و سیاسی نگاهی به وضعیت کنونی ملتهای اسلامی و روند بیداری آنان و ابعادفکری این خیزش جهانی، در دنیایی که عرصۀ برخورد قدرتهای بیگانه وتقابل اندیشههای سیاسی و اقتصادی گوناگون است، اقتضا میکند کهرویدادهای جهان اسلام و کشورهای اسلامی و همسایگان آنها را به دقتمورد بررسی قرار دهیم. تلاش قدرتهای استعماری برای بهره گیری هرچهبیشتر از پدیدۀ خیزش و بیداری ملتهای اسلامی یا لااقل برخی از جریاناتموجود در میان آنها، امری طبیعی است. بدین ترتیب، بسیاری از اینقدرتهای جهانی، سعی در ایجاد شک و شبهه دربارۀ روند این بیداری داشتهو در این راستا، با برخی از حکومتها و سردمداران کشورهای اسلامی نیزهمکاری میکنند. واضح است که در چنین شرایطی برنامهریزی جهانیمنظم و واحدی یافت نمیشود تا جریانها، جنبشها، گروهها و احزابسیاسی، جنبشهای مقاومت مسلحانه و انقلابها را به یکدیگر پیوند دهد. اما سازمانها و احزاب رسمی سیاسی در کشورهای جهان اسلام وجود دارد.به علاوه، سازمانهایی هم وجود دارند که مورد حمایت حکومتها میباشند؛ مانند سازمان کنفرانس اسلامی در کشور عربستان سعودی و سازمانهایدیگری مثل مجمع علمای مسلمان در پاکستان و جمعیت ملتهای عرب ومسلمان در مصر و گروههای دیگر. در اینجا همواره یک اتفاقنظر عمومیمیان تمام گروهها و جریانات و جنبشهای اسلامی وجود دارد و آن برپاییحکومت اسلامی در تمام جامعه است در عین حال نکاتی در این زمینهوجود دارد که لازم است مورد تأمّل و دقّت قرار گیرد: 1. این اتفاق نظر عمومی در زمیۀ الگوسازی برای جوامع اسلامی، دریک سطح معین قرار ندارد. هنگامی که مواضع جنبشهای اسلامی را بررسی میکنیم در مییابیم کهبرخی از آنها میتوانند بر جنبش، استمرار ورزند و از طریق برپایی دولتاسلامی قانونی، در روند حرکتی حکومت داخل شوند. [5] این همان مسألهایاست که ما در ایران و سودان ملاحظه میکنیم و آیندۀ این جنبش با آیندۀحکومت در ارتباط است به طوری که جنبش، توانایی حمایت از حکومت ومؤسسات آن را دارد. امّا جنبشهای اسلامی دیگر حکومت تشکیل ندادند و در صحنۀ مبارزهدر مقابل قدرت حاکم از یک سو و گروههای حاضر در صحنه از سویدیگر، باقی ماندند. به طوری که برخی از آنها به برپایی خلافت در حکومتدعوت کردند مانند حزب آزادیبخش اسلامی و مدرسۀ توفیقیه که براساسسخنان امام محمد عبده و به دعوت شاگرد او محمد رشید رضا تلاشمیکردند میان اندیشۀ اسلامی و اندیشۀ غربی نوعی هماهنگی ایجاد کنند. 2. درون این هماهنگی، مسایل اختلافآمیزی در میان اهل مذاهباسلامی و مواضع آنها در جهان سلام وجود دارد. بر اثر این اختلافاتفکری میان گروهها، جریانات و جنبشهای اسلامی مختلف از زمان جنگجهانی اول که باعث تقسیم سرزمینهای اسلامی شد، فرهنگ تعصبی بهشکل گستردهای جهان اسلام را فرا گرفت و به جای ندای وحدت بخشاسلامی، زمزمههایی مبنی بر تعصب مذهبی ایجاد شد. [6] به طوری که برخیدستگاههای حکومتی در بعضی کشورهای اسلامی برای اشاعۀ این تعصبمذهبی و احیای تفکرات تبعیض نژادی تلاش نمودند و جریانات مختلف، در سایۀ اختلافات تاریخی و مذهبی، از میان رفتند. این خطا در روگردانیاز اندیشۀ وحدت اسلامی شکل گرفت. بسیاری از مسائل تفرقه انگیز بهعمد یا غیر عمد در چارچوب بحثها و درسها وارد شد و برخی نیز بزرگنماییو تحریک را به آن ضمیمه کردند. 3. نکات دارای اختلافی نیز در استراتژی و تاکتیک فعالیتهای سیاسیبرای تحقق اهداف وجود دارد. که عبارتند از مفاهیم شرعی و فعالیتزیرزمینی و جنبشهای تندرو انقلابی و در مقابل جنبشهای دعوت کنندۀ بهخیر و امر به معروف و نهی از منکر و جنبشها و سازمانهای خصوصی درمقابل جنبشها و سازمانهای عمومی. شاید مشکل نخست این باشد که اینجنبشهای اسلامی، جدای از جامعه زندگی میکنند بدین مفهوم که انسانمسلمان با دیگری برخورد و ارتباطی ندارد و از او چیزی نمیداند. مسألۀدیگر، سلطۀ و نفوذ قدرتهایی است که به خاطر ترس از وحدتی که براینظامهای مرتبط با استکبار جهانی مشکل میآفریند در جنبش اسلامیجدایی میافکنند. جدای از این موضوع، جنبشهای اسلامی بنابر شرایط وموقعیتهای خاص خود، شیوههای متنوعی را در مبارزه بر میگزینند از جملهبرخی از آنها به روش قیام مسلحانه و جهاد متصل میشوند تا تغییر به وجودآورند و به هدف خود، یعنی سرنگونی حکومت نایل شوند مانند جنبشهایگروههای اسلامی مصر و «سازمان عمل اسلامی» در عراق. در مقابل برخیدیگر به سالم سازی جامعه از طریق ساختن انسان مسلمان دعوتمیکنند. در این میان جنبشهایی هستند که تنها میخواهند قدرت را در دستگیرند، مانند حزب دعوت اسلامی در عراق و نیز جنبشهایی هستند که برپاییحکومت اسلامی را برای ایجاد نظام شورایی در حکومت مطرح کردند ماننداخوان المسلمین مصر. به علاوه جنبشها و سازمانهای اسلامی دیگریمشاهده میشوند که پشتیبان استمرار و بقای حکومت میباشند. بر شمردن نقش بیداری ملتها در کشورهای جهان اسلام تنها به یک دلیلو یک هدف باز میگردد و آن تحقق خواستههای حکومت اسلامی دردولتها و جوامع متعدد اسلامی در آسیا و آفریقا میباشد و این بیداریتعبیری است که هدف و نیت آن، مجموعهای از حقایق درون چارچوبزندگی ملتها و جوامع جهان اسلام را در بر دارد. این چارچوب حیاتی، جزئی جدا نشدنی ساختار حکومتهای معاصر و نظام جهانی کنونیمیباشد. مبارزۀ تاریخی و بیداری ملتهای جوامع اسلامی در برابر حکومتهایاستعماری در هر مرحله از مراحل این مبارزه، شرایط و قوانینی وجود دارد کهنیروهای اجتماعی درگیر پیرامون این شرایط را تهدید میکند. جهان اسلام به خواب رفت تا آنجا که در حالتی از رخوت و رکودگرفتار آمد و اندیشۀ اسلامی در بسیاری از مسائل حاشیهای و جزئی غرقشد [7] و این اندیشه به جنبش اصلاحی اروپا و امریکا که ناشی از انباشتسرمایه و گسترش استعمار بود توجه نکرد. جهان اسلام اولین بار هنگامیبیدار شد که سپاهیان بیگانه تحت شعار آزادی و تجارت به سرزمینهایاسلامی رسیدند. در هنگامی که ایران، نسبت به بسیاری ازدولتهایخاورمیانه، در برابر غرب، نرمش بیشتری نشان میداد. و توسط بریتانیا وروسیۀ تزاری احاطه شده بود، روسیه در سرزمینهای مسلمانان در آسیایمیانه پیشروی کرد. در سال 1852 میلادی ناصر الدین شاه در برابر بریتانیاسرفرود آورد و تمام منابع ثروت شامل نفت و مواد اولیه را در اختیار بریتانیا قرار داد. مسألهای که خشم روسیه را که برای سلطه بر ایران با انگلستانرقابت میکرد، برانگیخت[8]. دولتهای استعماری اروپای غربی مانند پرتغالو هلند نیز از طریق دریا پیشروی کردند و اندونزی و خاور دور و سپسآفریقا را اشغال کردند و به زیر سلطۀ خود درآوردند. پس از آن امپراطوریعثمانی و سرزمینهای عربی در زمان جنگ جهانی اوّل تجزیه شد. یعنیپیش از آنکه پس از جنگ جهانی دوم ایجاد شود. در این فاصله کشورهای جهان اسلام با هم جنگیدند، رهبران یکدیگررا کشتند و سرزمینهای خود را برای هجوم حکومتهای استعماری بیگانهآماده نمودند. علی رغم این، مبارزات و انقلابهای مکرری شکل گرفت و جنبشها ونهضتهای ملتهای اسلامی یکی پس از دیگری، پدیدار میشد و به خاموشیمیگرایید. پس از جنگ جهانی دوم در آسیا و آفریقا، جنبشهای آزادیبخشملّی گسترش یافت. رهبران مسلمان، رهبری احزاب و نیروهای سیاسی را بهدست گرفتند و تودههای اسلامی در مبارزۀ ملّی جهت نابودی حکومتاستعماری سهیم شدند و این امر با تشکیل موفقیتآمیز دولتهای ملّیمستقل در اندونزی، در شرق و مراکش، در غرب پایان یافت. در سایۀ دولتهای مستقل پس از جنگ جهانی دوم، ملل اسلامی ونیروهای اجتماعی جدید دریافتند اهدافی که نسلهای گذشته به خاطر تحققآنها مبارزه کردهاند به طور کامل محقق نشده است و دولتهای مستقل پس ازراندن استعمار قدیم همواره در برابر شکوه و عظمت شیوههای جدیدقدرتهای بیگانه، خاضعانه رفتار میکنندو با دولتهای استعماری، روابطاقتصادی و فرهنگی گستردهای دارند بنابراین تجربۀ اصلاحات اجتماعی وسیاسی باعث پایان یافتن کامل نفوذ و سیطرۀ بیگانه نشد. ازاین مرحله، جنبش اسلامی فراگیر آغاز شد و گروهها و احزاب و جنبشهای اسلامی متعددیبه صحنۀ مبارزه و فعالیت سیاسی وارد شدند و در این حرکت خودبه ریشههای تاریخی مبارزه علیه دشمن بیگانه و اطلاعات و روشهایاصولی در مقابله با نفوذ حکومتهای استعماری بیگانه تکیه دارند. مقاومت ملتهای اسلامی در برابر سیاست وابستگی و غربزدگی مسلمانان در مقابل سیاستهای شکننده بنیانهای فرهنگی و تاریخی ومدنی جوامع و ملتهای خویش مقاومت کردند و از اصول فرهنگی، دینی وعقیدتی کشورها و ملتهایشان دفاع کردند تصادفی نیست که اولین شعارارتش مصر در خط بارلیف در جنگ رمضان (اکتبر 1973)، شعار الله اکبربود که به رزمندگان عرب مصری روحیۀ دفاع و حماسۀ اعجاب انگیزیبخشید. [9] پس از تجربۀ موفق رشد و اصلاحات اجتماعی در سایۀ دولتهایمستقل، رهبران کشورهای اسلامی، به لزوم طرح نمونههای جدیدی برایرشد و توسعه پی بردند، چرا که شیوههای توسعۀ محدود و تدریجی برایدولتهای جهان اسلام، به تقلید ازدولتهای اروپایی و امریکایی مؤثر نخواهدبود و تن در دادن به سیطرۀ تمدنی واحد و دارای ساختار فرهنگی واحد، باویژگیهای فرهنگ و تمدن اسلامی در تضاد است. این مواضع مبتنی بر اصول اسلامی، دستورات و توصیههای سازمانیونسکو مبنی بر دفاع از فرهنگ ملی و استقلال فرهنگی تمام ملتهای جهانبویژه ملل جهان سوم که سیطرۀ فرهنگی قدرتهای بزرگ و دولتهای بیگانهآنها را تهدید میکند را مورد تأکید قرار میدهد. و علل ناکامی تلاشهایی را که در راستای توسعه و نوآوری در بیشترکشورهای جهان سوم، با شکست روبرو شد، بیان میکند، به طوری کهشکاف میان حکومت و جامعه، عمیقتر شد و نهضتهای اسلامی در واقعخیزشی در برابر وضعیت حاکم بر جامعه برای بازگشت به خویشتن بود تا باتکیه بر تفکر اسلامی، سدی فرهنگی در برابر هجوم و سلطۀ بیگانگان ایجادکند و با حفظ منابع و نیروهای ملی، در راستای تحقق توسعه و استقلال گامبردارد. [10] حکومتهای استبدادی و دیدگاه امام خمینی دربارۀ نقش ملتها درجهاناسلام بدون شک، بیداری و خیزش مسلمانان، بر پایۀ نیروی مردم و بسیجعمومی و آگاهانه قرار دارد و در هر کشوری، حالت خاصی پیدا میکند. باتوجه به هماهنگی و همگونی غیر مستقیم میان نهضتها، همۀ رهبران وسردمداران آنها، با استبداد سیاسی مخالف بوده و برای پردهبرداری از چهرۀواقعی و رسوا کردن اهداف و ماهیت آن تلاش میکنند. این نوع استبدادسیاسی، عامل اصلی عقب ماندگی در کشورهای اسلامی است وسردمداران حکومتهای برخی از کشورهای اسلامی، علت اساسی ایناستبداد هستند. تاریخ ملتهای مسلمانی که برای دفاع از حقوق ملی خویشبه پا خاستهاند، شاهد فداکاریها و تلاشهای خالصانۀ رهبران و نیروهایمردمی نهضتهایی است که در برابر استبداد قیام کرده و جان خود را در راهدفاع از حقوق مسلمانان و جامعه اسلامی و سرنگونی حکومتهای مستبد، فدا کردهاند. [11] امام خمینی(ره)، با درک و بینش آگاهانه خود، نقشههای استعمارگرانو دسیسههای آنان در ایران و جهان اسلام را به خوبی دریافته بودند وهمواره در برابر استعمارگران و سران امپریالیسم، مواضعی تند و محکماتخاذ میکردند که نشانۀ شایستگی و صلاحیت بی نظیر ایشان برای رهبریانقلاب اسلامی در راه پیروزی و غلبه بر یکی از محکمترین ارکان استکبارجهانی بود. همچنین، ایشان به نقش ملتها، بخصوص ملتهای مسلمان درروند تحولات جهانی پی برده و همواره توجه و اهتمام خاصی به مسایلمسلمانان معطوف میداشتند به طوریکه حرکت و جنبش مسلمانان راسنگ بنای استراتژی و سیاست نظام اسلامی میدانستند [12] حضرتامام(ره)، با نگاهی گسترده و فراگیر به موضوعات مختلف مینگریستند ونه تنها مسایل مختلف، بلکه مقدمات و عوامل به وجود آورندۀ آنها را نیز بادیدی فراگیر مورد بررسی قرار میدادند و این یکی از ویژگیهای بارز رهبریامام خمینی(ره) بود. ایشان کسی بود که توانست با در اختیار گرفتن ابزارفکری، نظری و عملی با تکیه بر اخلاص و نیروی ایمان، به نتایج بزرگی درروند نهضت دست یابد. کسانی که افکار حضرت امام(ره) را مورد مطالعه قرار دهند، در مییابند که نخستین مسألهای که مورد توجه و عنایت ایشان قرار گرفت، مسأله بیداری ملتهای اسلامی بود تا در برابر حالتی از رخوت و رکود حاکمبر جوامع اسلامی، به پا خاسته و نیروهایی را که صرف مسایل جزئی وحاشیهای میشد، در راه پیشرفت کشورهای خود به کار گیرند. از آنجا کهبرخی از مسلمانان، اسلام را در محدودۀ عبادتها و اصول اخلاقی فردی قرارداده و آن را از صحنۀ مسایل روزمرۀ زندگی، مانند سیاست و جهاد واجتماع دور کرده بودند، [13] امام(ره)، ضمن اعلان مخالفت خود با این افکار، نهضت سیاسی اسلام را جهتدهی و برنامه ریزی نمودند تا اسلام را بهعرصههای فکری، عملی و مبارزاتی زندگی عامۀ مردم بازگردانند. [14] این نهضت اسلامی نو پا، فرصت مناسبی برای فعالیت مسلمانان درابعاد سیاسی و فکری کشورهای مختلف اسلامی فراهم آورده، تا جاییکهجنبشهای اسلامی، با وجود تفاوتهایی که در راهکارها و اندیشههای بنیادینسیاسی با یکدیگر دارند، در اصول اسلامی اولیه با هم در اشتراک بودهاند. پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) – که توانستبا محیط جغرافیایی و فرهنگی اطراف خود، ارتباط دو جانبه و گستردهایبرقرار کند – زلزلهای در سراسر جهان به وجود آورد، چرا که این انقلاب، دلیل قاطعی بر توانایی اسلام در ایجاد نهضت و تحولات مثبت سیاسی واجتماعی بود. از سوی دیگر، انقلاب اسلامی، ثابت کرد که اسلام، قدرترویارویی با تهدیدات و قدرتطلبیهای دشمنان اسلام را دارد و این نقطهعطفی در بازگرداندن اعتماد به نفس به ملتهای مسلمان و توجه دوبارۀ آنهابه اسلام است که شعور سیاسی منسجم و فعال آنان را به شعور دینی واسلامی، متصل میسازد. بدین ترتیب، دیدگاه منفی نسبت به سیاست کههمواره در مسلمانان وجود داشت، از میان رفته و به تحولی تبدیل شد کهتحت عنوان «انقلاب» ، منافع استکبار جهانی را مورد تهدید جدی قرار داد. در چنین موقعیتی، جنبشهای اسلامی مختلفی نیز در گوشه و کنارجهان اسلام به راه افتاد تا این روحیۀ جدید مبارزاتی را که اسلام را بهجریانی تأثیرگذار تبدیل کرده بود، گسترش دهد. انقلاب اسلامی ایران، مبناو پایۀ مستحکم این حرکتهای اسلامگرایانه بود و بخصوص پس از آنکه بهحکومتی مشروع تبدیل شد، تأثیر مستقیم و گستردهای در فضای کشورهایاسلامی ایجاد کرد. به عقیدۀ امام خمینی(ره)، «این انقلاب و در درجۀ اول، به منظوربیداری جهان اسلام و در مرحلۀ بعد، برای آزادی تمامی مستضعفان ومحرومانی بود که برای آزادی تلاش میکنند ...» [15] اما هدف نهایی آن، بر مبنای توحید عبارتست از «تحکیم و جایگزینیارزشها و اصول اسلامی» [16]. اینگونه بود که حضرت امام(ره)، یقین حاصل کردند که انقلاب ایران، الگو و الهام بخش سایر مسلمانان خواهد بود چرا که «جامعۀ ایران و دیگرجوامع اسلامی، نه تنها از لحاظ تاریخی و فرهنگی و مشکلات ناشی ازاستعمار با هم شباهت دارند، بلکه از نظر واقعیتهای اجتماعی موجود ونیروهای بالقوه و بالفعل نیز دارای اشتراک و تشابه هستند ...» [17]. امام خمینی(ره)، با آگاهی کامل از جنایتها و نقشههای شوماستعمارگران و صهیونیستها و با توجه به مفهوم عدالت الهی و اصل آزادیقدس شریف، همۀ ملتهای مسلمان و غیر مسلمان را به بیداری و قیام فرامیخوانند، تا ملتها بتوانند سرنوشت کشورهای خویش را در دست گیرند، ظلم و ستم را در همۀ جا ریشه کن کنند و عدالت را در ابعاد سیاسی، حقوقی، اجتماعی و انسانی متحقق سازند: «ای مسلمانان عالم ...ای مستضعفان زمین، بشتابید بهسوی نظامی که از سوی خداوند متعال آمده است تا شما رابه پیشرفت و تکامل برساند و مظلومان جهان را براینابودی ستمگران یاری دهد ...».[18] این جملات، مضمون خلاصهای از نظریات امام خمینی(ره) دربارۀ نقش ملتهادر روند تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است که دیدگاه ایشان رادربارۀ یاری حق و برپایی عدالت در سراسر جهان، بیان میکند. ایشان در پیام دیگری، همۀ ملتهای مسلمان را به الهام گرفتن از ملتایران در رویارویی با دشمنان فرا میخوانند. امام(ره) از ملتهای مسلمانمیخواهند که به خیابانهابریزند و از دولتهای خود بخواهند که در برابراسراییل موضع گیری کنند. امام(ره) این مطلب را به شکل خاص در وصیتنامه سیاسی – الهی خودبیان کرده اند: «به ملتهای اسلامی توصیه میکنم که از حکومت جمهوریاسلامی و از ملت مجاهد ایران الگو بگیرید و حکومتهایجائر خود را در صورتی که به خواست ملتها که خواستملت ایران است، سر فرود نیاوردند، با تمام قدرت به جایخود بنشانید، که مایۀ بدبختی مسلمانان، حکومتهای وابستهبه شرق و غرب میباشند ...» [19] حضرت امام(ره) در جای دیگری از وصیتنامه خویش میفرمایند: «وصیت من به همۀ مسلمانان و مستضعفان جهان این استکه شما نباید بنشینید و منتظر آن باشید که حکام و دستاندرکاران کشورتان یا قدرتهای خارجی بیایند و برای شمااستقلال و آزادی را تحفه بیاورند». [20] امام خمینی(ره) با توجه به نقش نیروهای سیاسی سازمان یافته درتحقق اهداف ملتها در راه استقلال، آزادی و عدالت، خطاب به جنبشهایآزادیبخش جهان قریب بدین مضمون فرمودند: ای جنبشهای آزادیبخش و ای ملتهای مبارز در راه آزادی واستقلال! به پا خیزید و به ملت خود و تمامی ملتهایمسلمان هشدار دهید که پذیرش ظلم، بدتر و زشتتر ازظلم است و حکومتها را متوجه سازید تا گرد و غبار ذلت وبدبختی را از خود دور کنند.
راه امام خمینی(ره)؛ راه مبارزه و مقاومت: امام(ره) به اهمیت و نقش عوامل تاریخی و روحی اصول و مبانیاسلام در روند بیداری جهان اسلام و خیزش ملتهای مسلمان پی برده بودند. اولین مبنایی که در روند نهضت مورد توجه امام(ره) قرار گرفت، مساجدبودند که امام(ره) آنها را «دژهای مستحکم اسلام» [21] نامیدند و نقش مبارزاتیو تأثیر مساجد در اتحاد امت اسلام و توجه به مسایل مسلمانان را متذکرشدند. دومین موردی که امام(ره) آن را در فراخوان گستردۀ خود در سراسرجهان اسلام مورد توجه قرار دادند، مراسم عبادی سیاسی «حج» بود. ایشانهمه ساله در موسم حج، پیامی خطاب به حجاج بیت الله الحرام ارسالداشته و در آن، مشکلات و مسایل مهم مسلمانان را مورد بررسی قرارمیدادند و مسلمانان را به حرکت و تلاش برای حل آن فرا میخواندند. ایشان در پیام خود خطاب به حجاج در سال 1399 هـ. (1358) قریب این مضمون میفرمایند: «ابر قدرتها، ثروتهای مادی و معنوی ما را غارت میکنند وما را در فقر و وابستگی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامیقرار دادهاند. به خود آیید و شخصیت اسلامی خود رابازیابید و هوشیارانه، نقشههای شوم جهانخواران را – که دررأس آنها امریکاست – افشا کنید.» موسم حج، فرصت مناسبی بود تا امام(ره) با استفاده از آن، پیام بیداریرا در آن اجتماع عظیم و مقدس، به گوش جهانیان برساند، چرا که هیچشخص یا حکومتی نمیتواند چنین اجتماع مهم و بزرگی را بر پا کند. [22] همچنین امام(ره) در راه بیداری ملتهای اسلامی بر مبانی دیگری ازجمله ماه محرم و نهضت امام حسین(ع) علیه ظلم و طغیان [23]، با هدفبیداری مسلمانان و تشویق آنها به قیام و فداکاری در راه دفاع از اسلام ومنافع مسلمین تأکید کردند. ایشان، تنها به ماه محرم اکتفا نکرده، بلکه ماه مبارک رمضان را نیزمبنایی مهم در بیداری ملتهای جهان اسلام میدانست و از نسیم رحمت ومعنویت شبها و روزهای رمضان استمداد میطلبید تا مسلمانان را بهمقاومت در برابر طاغوتهای زمان و غارتگران دعوت نماید. [24] به خاطرقداست ماه مبارک رمضان، امام یکی از روزهای این ماه را به مهمترینمشکل مسلمانان یعنی مسأله فلسطین اختصاص داده و آخرین جمعۀ ماهرمضان را به عنوان روز جهانی قدس[25] نام نهادند. امام خمینی(ره) در اعلاناین مناسبت تاریخی، تمامی مسلمین را در سراسر جهان، به اتحاد و قیام، برای آزادی قدس شریف دعوت نمودند. ایشان بدین مضمون دادند که ؛ روز قدس، یک روز جهانی است و روزی نیست که فقطاختصاص به قدس داشته باشد بلکه روز مقابلۀ مستضعفینبا مستکبرین است. از آنچه راجع به دیدگاه امام خمینی پیرامون نقش ملتها در روند اصلاحو تغییر به شیوۀ اسلامی و عملی بیان شد نکات ذیل استنباط میشود: - راه مقابله و مقاومت در برابر استکبار و قدرتهای ستمگر تنها راهموجود پیش روی ملتهای جهان اسلام و تمام ملتهای جهان میباشد. - امام خمینی، جهان را به دو بخش، یعنی جهان استکبار و جهاناستضعاف تقسیم کردند. - مفهوم وابستگی با سلطۀ دولتهای بزرگ بر دولتهای ضعیف در ارتباطاست، پس هرکجا نفوذ ابر قدرتها به وجود آید، وابستگی و سلطه نیز وجوددارد. - امام(ره)، با تأکید بر خیزش و حرکت مستمر ملتهای مستضعفجهان، بخصوص جهان اسلام، خواهان جایگزینی نظامی جهانی به جاینظام موجود بودند، به طوری که از میان برداشتن نظام موجود و جایگزینیساختار جدید را وظیفهای شرعی و غیرقابل اجتناب میدانستند.
[1] . ستودارد، حاضر العالم الاسلامی؛ ترجمۀ عجاج نویهض، دارالفکر بیروت، جلد اول، (ص) 289. [2] . محمد عصفور، فتحی سعید، موضوعات فی جغرافیة الشعوب العربیه و الاسلامیه، قاهره، 1982، ص 52. [3] . نبیل عبدالفتاح، الابعاد الاستراتیجیه للعالم الاسلامی المعاصر، مجلۀ سیاست بینالمللی، شماره 61
[4]
. سکارسیا؛ جهان اسلام و مسایل تاریخی آن، ترجمه سمیر سعد، دارابن خلدون، بیروت، 1974،
[5] . غسان بن جدو، اسلامگرایان و آینده؛ دارالملاک؛ ص 205. [6] . عادل رئوف؛ امام خمینی مرد قرن بیست و یکم؛ دارالحق، ص 75. [7] . محمد حسین فضلالله؛ بیداری جهان اسلام، مجله المنطق، شمارۀ 54، مرداد 1989، (ص) 7. [8] . محمد حسنین هیکل؛ مدافع آیت الله، ص 43. [9] . برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به کتاب «جنگ اکتبر» از محمد حسنین هیکل. [10] . غسان بن جدو؛ اسلامگرایان و آینده، دارالملاک، ص 7. [11] . مجله توحید، شمارۀ 89، سید جمال الدین اسد آبادای و نهضت اصلاحطلبانۀ او. [12] . حضرت آیتالله خامنهای، مقالۀ «امام خمینی و مفاهیم فرهنگی» ، مجله التوحید، شماره 100، ص 22. [13] . سید محمد حسین فضلالله، بیداری ملتهای مسلمان، مجلۀ المنطق، شماره 54، ص 4. [14] . همان. [15] . مرتضی مطهری، گفتارهایی پیرامون انقلاب، ص 59. [16] . سمیر سلیمان، امام خمینی و تمدن اسلامی، ص 56. [17] . امام خمینی، حکومت اسلامی، ص 49. ( نقل به مضمون ) [18] . پیام امام به مسلمین جهان، انقلاب اسلامی و استکبار جهانی، ص 52. ( نقل به مضمون ) [19] . وصینامۀ سیاسی، الهی. صحیفه امام ، ج 21 ، ص 412 و 413 [20] . همان. ص 447 و 448 [21] . سمیر سلیمان؛ امام خمینی و تمدن اسلامی، (ص) 99. [22] . بیانات و پیامهای امام خمینی(ره). [23] . سمیر سلیمان، امام خمینی و تمدن اسلامی، ص 101. [24] . همان، ص 105. [25] . همان، ص 105.
|
|||||||