خرداد ماه 1390
2011 May

  بازگشت به پرتال گاهنامه شماره 10
 
 





کلام امام و نیاز بشر معاصر

محمد علی ابطحی

امام خمینی دارای ابعاد شخصیتی متفاوتی بوده است که همین مجموعه ابعاد، و نه تک بعدی، معظم له را در بین چهره های سیاسی تاریخساز متفاوت کرده است. تعبیر بلند رهبر معظم انقلاب که امام خمینی را مظهر همه خوبی ها دانسته‌اند ناشی از این خصوصیت چند بعدی امام است . اما در بین همه خصوصیات ایشان رهبری مسالمت آمیز و بدون خشونت بزرگترین انقلاب تاربخ، بیش از سایر خصوصیات توجه جلب میکند. این بعد شخصیتی امام وقتی بیشتر جلوه میکند که نگاه تاریخی به آن دوران داشته باشیم. زمان پیروزی انقلاب اسلامی اوج موفقیت و سر مستی کمونیست بود و خشونت، استفاده از سلاح و درگیریهای خونین و اتکا به گروههای مسلح و میلیشیا عنصر تفکیک ناپذیر انقلاب‌های کمونیستی بود. در این شرایط رهبری که در حساسترین نقطه خاورمیانه، انقلاب اسلامی را هدایت می‌کرد، نه تنها بازوی مسلح نداشت بلکه گروههای مسلح ضد رژیم را هم توصیه کرد که از سلاح بر علیه رژیم تا دندان مسلح شاه استفاده نکنند. این در آن روزها اگر چه تعجب برانگیز بود اما در مسیر تاریخ نشان داد که در پشت آن رهبری انقلابی شکل میگرفت که برای اولین باربدن سلاح به پیروزی میرسد. حرکت بدون خشونت برای پیروزی انقلاب و شعار نمادین و سمبلیک گل در برابر گلوله در باور انقلابیون آن روز که عمدتا در همه جهان تحت تاثیر کمونیستها بودند، فصل جدیدی را در تاریخ سیاسی مبارزات جهان گشود. و معمار این اندیشه که میشود به فکر و دین و فطرت آزادیخواهی انسانها به جای اسلحه تکیه کرد شخص امام خمینی بود. از سوی دیگرپیروزی انقلاب اسلامی را همه تحلیل گران یک شوک ارزیابی کردند.این شوک به نام و تابلوی اسلامی و دینی مزین بود. و هدف اصلی آن مبارزه با ستم وبه دست آوردن آزادی و رهائی از سلطه اجنبی و نیز احیاء ارزشهای اسلام مترقی بود. این عناوین فصل مشترکی بود که اکثر مردم مسلمان گرفتار آن بودند. رهبران آنان مثل رژیم شاه دیکتاتور بودند. آزادی در کشورهای آنان کیمیای یافت نشدنی بود. همه آنان زیر نفوذ قدرتهای بزرگ مثل آمریکا و انگلیس و یا حتی تحت نفوذ رزیم هائی مثل رژیم ایران بودند. در همه شئون کشورهاشان مصالح دولتهای بزرگ جاری تر از مصالح مردمشان بود. ارزشهای اسلامی نیز اصلا فراموش شده بود. این اتفاقات در آن کشورها با واقعیت درون ایران زمان شاه در ذهن همه مردم مسلمان در کشورهای مختلف به صورت طبیعی مشابه سازی شد. مردم مسلمان که تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تصور نمیکردند که قدرت مبارزه با دیکتاتور را دارند و یا میتوانند از سلطه اجنبی خارج شوند و یا اصول اعتقادی اسلامی را در مدیریت کشورشان جاری کنند، خود به خود و به صورت طبیعی به این باور رسیدند. معنای صدور انقلاب هم که از شعارهای امام بود، همین است. انقلاب اسلامی متولی صدور نداشت . در ذات آن حرکت بزرگ اسلامی، بیداری اسلامی و عطف توجه به این انقلاب حضور داشت. مردم مسلمان خود را باور کرده بودند، آزادی و استقلال را حق خود میدانستند.به همین دلیل از روز بعد پیروزی انقلاب اسلامی در صدر دستور کار قدرتهای جهانی، بدنام کردن انقلاب و ایران هراسی قرار گرفت. رفتارهای عجولانه و غیر منضبط و خشونت آمیز داخلی هم بهانه ای شد که قدرتها آن را بهانه کنند و با بزرگنمائی آن امید مردم مسلمانان را به یاس تبدیل نمایند. اوج مبارزه علیه انقلاب توسط صدام حسین با تحمیل جنگ به ایران شکل گرفت که به نمایندگی از قدرتهای بزرگ و رهبران کشورهای اسلامی در حال خطر انجام شد. کار اصلی آنها برای جلوگیری طبیعی از فکر صدور انقلاب و بیداری اسلامی این بود که این کار را برای مردم پر هزینه کنند. اما علیرغم هزینه دار شدن بیداری اسلامی، این تفکر روز به روز گسترش پیدا کرد و در مواردی با توجه به تجربه ایران، حتی با خطای کمتری این بیداری به بار نشست. ابعاد رهبری امام بعد از استقرار نظام چنانچه از سخنان امام استفاده می‌شد، قصد امام خمینی در ابتدا، رهبری کشور بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نبود.تاکید براینکه ایشان خود را در جایگاه یک رهبر معنوی و دینی می دیدند و علاقمند بودند که مدیریت تکنوکرات دلسوز دینمدار بعد از پیروزی کشور را ادره کنند، در سخنان و عملکرد امام در بعد پیروزی انقلاب اسلامی غیر قابل انکار است. انتخاب مهندس بازرگان به عنوان نخست وزیر، هجرت سریع به قم و استقرار در آن شهر به عنوان پایگاه دینی و فکری ونه اجرائی کشور، ونص سخنان امام در پاریس و سپس در ایران در آن روزها، همگی مبین این اصل است. اما به نظر میرسد دلائل گوناگونی وجود داشت که امام از این ایده بنا به ضرورت برگشتند. یکی از آنها ناهماهنگی بین تفکر مسئولان اجرائی آن روز با خواست انقلابی مردم بود. مردم در آن روزهایی که تازه انقلاب کرده بودند دارای انگیزش افراطی اتقلابی بودند.گروههای سیاسی هم که عمدتا تحت تاثیر کمونیستها بنا به اقتضای زمانه بودند بر این تنور فوت میکردند. رسانه ها هم بیشتر تحت تاثیر آنها بودند. این عدم تطابق بین خواست مردمی و نیز عدم همراهی با خواستهای امام خمینی یکی از دلائل بود. مردم هم البته انقلاب را زیر رهبری امام خمینی میشناختند. با هدایت او راه آمده بودند. دیگرانی که مدیران اجرائی شده بودند را در بسیاری از موارد نمیشناختند و توقع داشتند که آرمانهای امام عملی شود. این توقع به حق مردم هم بار مسئولیت امام را اضافه میکرد. چاره ای جز این نبود که در امورمثل قبل پیروزی انقلاب رهبری را به دست بگیرند. رهبری امام البته در این دوره هم رهبری همراه با اطمینان به بدنه مدیریتی کشور انجام می شد که فقط در مواقع بحرانی و حساس خود ایشان ورود میکرد. باور داشتن امام و تعهد به تبعیت از ایشان هم از عواملی بود که خود به خود فضای مدیریتی کشور را در چارچوب اندیشه عمومی امام پیش می برد و نگرانی ایشان از اوائل انقلاب کمتر شده بود. همان سخنان کم و گاه گاه امام تابلوی اداره کشور بود که نقش موثر ایشان را بعد انقلاب گواهی میکند. ایران و جهان بعد از امام خمینی ایران بعد امام خمینی دارای یک اصل ثابت بود و آن اینکه در همه مدیریت های مختلف با سلیقه های گوناگونی که در مواردی به رویاروئی های خشن هم منجر شد تاکید بر راه و روش امام خمینی هیچگاه از دستور کار هیچ گروه سیاسی داخل و یا علاقمند به حکومت خارج نشد. این ظرفیت وصف ناشدنی مکتب امام خمینی را نشان میدهد. همه مکتب ها و افراد سیاسی درون حکومتی برای اثبات سلایق متفاوت خود به بخشی از سیره معظم له تمسک میکردند وبه نفی آن و یا تقابل با آن فکر هم نکردند. اما همیشه بخشی از سلایق درون حکومتی رقبا و مخالفان خود را به عدم پایبندی به روش امام خمینی متهم میکردند. این خود نشانه آن است که ایران بعد امام خمینی اگر چه نه همه جانبه اما در کل در چارچوب اصول کلی اندیشه امام خمینی ادره میشود. مراقبت و اصرار رهبر معظم انقلاب بر راه امام خمینی نیز از عوامل زنده بودن مکتب امام خمینی بعد از ایشان در عرصه مدیریتی کشور است. جهان نیز بعد از امام خمینی دچار تحولات فراوانی شد. جهان دو قطبی، پایان جنگ سرد را اعلام کرد. موشک های بالستیک و قاره پیما از هم جدا و به تکه آهنهای غیر قابل استفاده مبدل شد. اثرات معنوی و عملی این یک قطبی شدن جهان بر همه شئون مردم اثر گذاشت.انقلابها تحت تاثیر این اتفاق بزرگ، کم رنگ و کم شمار شد. اتفاق تاریخی مهمتری که به وجود آمد انقلاب ارتباطات بود. در انقلاب ارتباطلت پرده از روی همه چیز برداشته شد. همه توانستند به همه چیز دسترسی داشته باشند و همه اطلاعات در برابر همه افراد مکشوف شد. بی شک جهان خیلی سریعتر از همه پیش بینی ها کوچکتر از دهکده کوچکی شد که مک لوهان از آن حرف میزد. در این دنیا مرز وجود نداشت و همه اگر مثل هم فکر نمیکردند، ولی فکر هم را می دانستند. دراین دو تحول بزرگ، اگر به دنبال جایگاه امام خمینی باشیم و تاثیر آن را بر مکتب امام خمینی جستجو کنیم به مسائل قابل توجهی میرسیم.با یک قطبی شدن جامعه خلا معنویت بیش از همیشه خودش را نشان داد. کمونیست در خیلی از موارد ایدئولوژی جایگزین معنویت شده بود. وقتی کنار رفت، نیاز به اخلاق و معنویت بیش از همیشه حس شد. معنویتی که بتواند همراه با زندگی انسانها باشد. دینداری عزلت گزین و متضاد با زندگی جاری انسانها هم قبلا رنگ باخته بود. در این میان مکتبی که بنام دین باشد و ارزشهای دینی مردم را به رسمیت بشناسد و آن را محور بداند و در عین حال مراقبت کند از دینی حرف بزند که در پیچ و خم روزگار و تکنولوژی و مدرنیته به بن بست نرسد، بیش از همیشه مورد نیاز بود. اگر چه موج ایران هراسی و خمینی هراسی در دنیا غوغا کرده بود اما از پس این پرده ضخیم ابهام افکنی، این چنین مکتبی که واقعیت مکتب امام خمینی بود جای خودش را باز کرد و حتی اگر نسبت به نام امام حساسیت ایجاد شده بود اما راه امام خمینی دوباره مورد نیاز جامعه بشری شد. راهی که در آن معنویت و دین واخلاق سازگار با زندگی امروزه بتواند در کنار یکدیگر قرار گیرد. انقلاب ارتباطات هم بستری شد که اگرچه مشکلات دوران امام خمینی را هم آشکار کرد اما در درئن خود توانست شبهات بسیاری را در برابر موج خمینی هراسی جهانی پاسخگو باشد. در مقطع فعلی سوالی که در سطح افکار عمومی مطرح است این مهم می باشد که کدام بخش از اندیشه‌های امام، مورد بی‌توجهی واقع شد .در پاسخ به این سئوال وجود یک تفکیک لازم است. بخشی از نظرات امام خمینی مثل نظرات همه رهبران کشورها اثرات کاربردی داشته و برای موضوع خاصی مطرح شده که طبعا شرایط آن زمان و آن ایام با همه اتفاات پیرامونی در طرح آن نظریه موثر بوده است. این دستورات اگر با تغییر شرائط دچار دگرگونی شود و یا به آن عمل نشود، به معنای عدول از عملکرد و اندیشه امام خمینی تلقی نمیشود بلکه هر چه به تناسب نیازهای روزمره و تغییرات جهانی و داخلی و تغییر نسل و طبعا تغییر خواست آها رفتارها به روز شود، حتی اگر آنها در تضاد علنی با دستورهای موردی امام که بنا به مصلحت زمان ومکان اتخاذ شده است باشد میتواند در کلان به معنای ادامه راه امامی تلقی شود که همیشه زمان ومکان را در نظراتش توجه داشته است. اما اصولی هستند که جوهر راه امام خمینی تلقی میشوندو مردم بر اساس آن جوهر با ایشان همراهی کردند و انقلاب به پیروزی رسید. عدول از آنها به معنای نادیده گرفتن راه و خط امام خمینی است. اعتقاد به نقش کلیدی مردم،وحدت اقشار مختلف که با شعار معروف همه با هم امام شناخته می شد، آزادی های فردی و اجتماعی و مهربانی با آنها به عنوان عیال الله از مهمترین ویژگی های جوهری راه امام است که از عوامل تعیین کننده پیروزی انقلاب اسلامی و همراهی مردم با ایشان در دوران قبل از پیروزی بود که علیرغم ضرورت همیشگی آنها در سالهای پس از امام کم رنگ شده است. همچنانکه اعتقاد به ولایت فقیه، تاکید بر دستورات اسلامی، مراقبت وحفاظت از نظام به عنوان اوجب واجبات مورد توجه بیشتر قرار گرفته است.در پایان این نوشتار باید تاکید کرد که خصوصیات مشترکی که جهان امروز دارد به برکت انقلاب ارتباطات بیش از همه زمانها است. یکی از آنها اهمیت پیدا کردن عنصر انسان در دنیای معاصر است. حتی در این دنیا اگر به معنویت هم توجه میشود به دلیل آن است که آن را نیاز انسان میشمارند. یعنی معنویت هم به خاطر اینکه به انسان آرامش میدهد مقبول است. مبارزه با ستم و دیکتاتوری و دموکراسی ومردمسالاری خواهی نیز از نیازهای فراگیر جهان معاصر است. دموکراسی را هم برای این میخواهند که انسان بتواند در این جهان با کرامت بیشتری زندگی کند. آزادی هدف نیست. آزادی هم وسیله ای است که انسان معاصر به این نتیجه رسیده است که در سایه آن میتواند زندگی بهتری داشته باشد. به این نیاز بشر نه دیکتاتوری پاسخ میدهد و نه مادیگرائی بدون معنویت ونه بی بند وباری. در زیر هریک از این عنوانها انسان نابود میشود. بشر امروز به مکتبی احتیاج دارد که خدا ومعنویت داشته باشد تا آرامش داشته باشد. آزادی در آن باشد تا آن طور که میخواهد زندگی کند و دموکراسی و مردم سالاری میخواهد تا حرمت داشته باشد. در چنین جهانی تکیه بربخشهائی از اندیشه امام که در آن انسان حرمت دارد، مهمتر از هر بخش دیگری است. به خصوص آنکه در مکتب امام خمینی، انسان نیازمند خدائی است که بشر را خلیفه خودش میداند. بشر پر احترام خدا جو و با معنویت نیاز و خواست عمومی امروز جهان است و این حقیقت در جای جای کلام و راه امام نهفته است که متاسفانه کمتر به آن توجه شده و ابعاد آن کمتر باز شده است. این بخش از مکتب و کلام وراه امام هم جاذبه دارد و هم نیاز بشر معاصر است.