خرداد ماه 1390
2011 May

  بازگشت به پرتال گاهنامه شماره 10
 
 



راهكار وحدت سياسي جهان اسلام

در انديشه امام خميني

محمد اکرم عارفی

مقدمه

طرح انديشه "وحدت جهان اسلام" يكي از مشغوليت هاي فكري ديرينه و اساسي حضرت امام(ره) بود كه او در طول دوران فعاليت اجتماعي- سياسي خود چه قبل از پيروزي "انقلاب" اسلامي و چه بعد از آن لحظه اي از آن غفلت نورزيد. وفاداري صادقانه امام به "وحدت" نه تنها او را به برجسته ترين شخصيت انقلابي جهان اسلام تبديل نمود، بلكه او توانست در ميان نحله ها وفرقه‌های اسلامي مختلف نيز جايگاه بس رفيعي كسب نمايد. امام در طرح شعار "وحدت" هيچ گاه دچار كلي گويي و سطحي نگري نگرديد بلكه به گونه بسيار عالمانه و فني با بررسي ابعاد گوناگون وحدت در دو بخش نظري و عملي توضيحات مفصلي ارائه داد.

يكي از ابعاد اساسي "وحدت" كه قابل بحث و بررسي مي باشد بعد راهبردي وراهكاري آن است؛ به اين معني كه هيچ گونه درجهان بحران زده و پرتشتت اسلام كه تقريبا زمينه اي براي همياري بالفعل آن وجود ندارد به اين پديده آرماني دست يافت؟ بررسي پاسخ اين سوال در چارچوب انديشه سياسي امام خميني(ره)، هدف اصلي اين مقاله را تشكيل مي دهد. ما با مطالعه درانديشه امام، را هكارعملي وحدت درسطح جهان اسلام را به بحث خواهيم گرفت.

طرح اين نوشتار در دو قسمت عمده تنظيم شده كه هرقسمت نشان دهنده مرحله خاصي ازفرآيند پياده شدن پروژه وحدت است: اول، حركت فكري- فرهنگي؛ دوم، حركت سياسي –عملي، هر يك از اين دو قسمت داراي زيرمجموعه هاي متعددي است كه شيوه هاي عملي دو حركت نامبرده را مشخص مي سازند. اميد مي رود با بررسي اين ها بتوانيم راهكار مورد نظرامام را كه در لابه لاي گفتار او پراكنده است تا حدود ي ترسيم نماييم .

استراتژي وحدت

استراتژي مبارزاتي امام(ره) درجهت ايجاد بستر و شرايط لازم براي تحقق وحدت وهمياري درجهان اسلام، اصولاً روي در محورعمده تمركز يافته است: اول "حركت فكري -فرهنگي"، دوم "حركت سياسي -عملي". از لحاظ ترتيب و نظم منطقي، حركت فكري -فرهنگي كه امام به نام هاي "تحول دروني"، "بيداري قلبي" و بازگشت به هويت اصيل ازآن ياد نموده است، بر حركت سياسي -عملي پيشي دارد. امام با توجه به ترتيب منطقي فازهاي مبارزه تعليم و تربيت سياسي را زيربنا ي حركت سياسي دانسته و اولين وظيفه مردم را درتحقق وتوسعه امر "تبلیغ" و "تعليم" قرارداده است. او مي گويد :

وظيفه ما اين است كه ازحالا براي پايه ريزي يك دولت حقه اسلامي كوشش كنيم، تبلیغ كنيم، تعليمات بدهيم، هم فكربسازيم، يك موج تبليغاتي و فكري به وجود آوريم تا يك جريان اجتماعي پديد آيد و كم كم توده هاي آگاه، وظيفه شناس و ديندار در نهضت اسلامي متشكل شده قيام كنند و حكومت اسلامي تشكيل دهند. تبليغات وتعليمات دو فعاليت مهم واساسي ماست ."[1]

ما با الهام از اين استراتژي امام كه مبارزه فكري فرهنگي را زير بناي مبارزه "سياسي وعملي" قرار داده است، بررسي راهكار عملي درانديشه امام را درهمين دو بخش به ترتيب مورد مطالعه قرارمي دهيم .

الف : فكري- فرهنگي

براساس تفكر وانديشه امام ايجاد تحول در جوامع اسلامي و رهانيدن آنها از واگرايي، موضوعي نيست كه بدون پايه ريزي يك برنامه سراسري وريشه دار فكري امكان پذير باشد؛ زيرا وضعيت كنوني جهان اسلام معلول عوامل گوناگوني مانند انحطاط فكري واعتقادي مسلمين وسلطه قدرت هاي استعماري ورژيم هاي استبدادي برآن است كه درجهت مسخ هويت واقعي امت اسلامي ونيز غارت منابع زيرزميني آنها گام برمي دارند. رهايي از وضعيت نكبت بار فعلي، و رسيدن به وضعيت مطلوب، جز در پرتو زدودن ريشه هاي انحطاط امكان پذيرنيست كه اين خود ضرورت بسيج همه جانبه ملت ها و دولتهاي اسلامي راتحت يك استراتژي مشخص وفراگيرروشن مي سازد. بنابراين جهان اسلام به عنوان يك مجموعه واحد كه داراي سوابق تاريخي، فرهنگي و سياسي مشترك هستند، مي بايد بازگشت به اصالت تاريخي و فرهنگي را سرلوحه حركت خود قرار داده و مولفه هاي هويت ديني و ملي را به خوبي شناسايي و دروني نمايند .[2]

از ديدگاه امام خميني ظهور و رشد نهضت فكري- فرهنگي كه سرانجام باعث شكل گيري باورهاي مشترك در سطح عام خواهند گرديد طي دو مرحله قابل پيش بيني است كه در هر دو مرحله، نخبگان ديني و ملي (علما و روشنفكران) مسئوليت پيشاهنگي و هماهنگي حركت را به عهده خواهند داشت.

مرحله اول : ايجاد نظام فكري فرهنگي

در امر سازماندهي يك جريان عام و فراگير، وجود روابط مستحكم ذهني و معنوي در ميان نيروهاي شركت كننده كه بتوانند آنها را به سمت اهداف مشخصي هدايت نمايند بسيارضروري است. حركت هاي جمعي بدون پشتوانه يك نظام فكري منسجم و خلاق كه ارزش ها، باورها و هنجارهاي يكساني را خلق كنند، قرين به پيروزي نخواهد بود؛ زيرا تقويت انگيزه مبارزه جويي وحفظ انسجام سازماني كه دو عامل عمده در كاميابي نهضت ها بشمار مي روند تا حدود زيادي وابسته به وجود نظام اعتقادي ارزشي است. حضرت امام نيز با اعتقاد به چنين امري خلأ فكري فرهنگي موجود در جوامع اسلامي معاصر را به خوبي درك مي كرد. لذا براي رفع وجبران اين خلأ فكري بنيان يك نظام فكري سياسي را در نجف پايه گذاري نمود و تئوري حكومت اسلامي را بر مبناي اسلام سياسي و انقلابي درحوزه علميه اين مركز فكري جهان اسلام ارائه داد.

نظام فكري امام خميني(ره) ازسه مفهوم اساسي تشكيل يافته بود: "اسلام"، "استقلال" و "آزادي". در واقع اين مفاهيم سه گانه بازگو كننده داروي تمامي نابساماني هاي جهان اسلام در گذشته و حال به شمارمي آيند. بازيابي اين مفاهيم امكان بازسازي هويت فراموش شده و تخريب شده ملت هاي اسلامي را فراهم نموده و روزنه اي به سوي ايجاد روابط متقابل دوستانه بر روي كشورها خواهد گشود؛ زيرا به اعتقاد امام خميني(ره) بحران اصلي جهان اسلام معلول فاصله گرفتن دولت ها وملت ها ي اسلامي از آموزه هاي حيات بخش اسلام و قرارگرفتن مسلمين درتحت سلطه قدرتهاي غربي و شرقي و نيز اعمال خود كامگي از سوي رژيم هاي مستبد و وابسته است. تنها راه رهايي ازاين مشكلات بازيابي مفاهيم "اسلام"، "استقلال" و"آزادي" مي باشد. به همين دليل امام از علما و نخبگان ديني كه درتفسير درست اسلام و التزام به اصل استقلال وآزادي مهارت وتجربه خوبي از خود نشان داده اند، مي خواهد تا در جهت احيا اين مفاهيم سه گانه وارد عمل شوند. به گفته او : "علماي اسلام وظيفه دارند ا زاحكام مسلمه اسلام دفاع كنند، از استقلال ممالك اسلامي پشتيباني نمايند، از ستم كاري ها و ظلم ها اظهار تنفر كنند." [3]

"اسلام" در مجموعه نظام فكري حضرت امام، مفهوم بسيار پويا و انقلابي دارد، اما نه هراسلام، بلكه "اسلام ناب" كه "دين" و "سياست" را مكمل يكديگر خوانده است. امام داروي درمان دردهاي جوامع اسلامي را صرفاً در احياي اسلام ناب محمدي مي جويد به عقيده او تنها اسلام ناب محمدي است كه مي تواند پرده هاي مرزهاي جغرافيايي، علايق ملي، منافع فردي و وابستگي هاي فرهنگي را كنار زده و بدون تعلق رنگ و نژاد، تمامي "امت" را در مركز واحد گرد آورد. اسلام ناب داراي پايگاه مستحكمي درميان طبقات و اقشارمحروم و رده پايين جامعه است كه معمولاً از تحولات بنيادي در نظام هاي سياسي و اجتماعي حمايت به عمل مي آورند. به گفته امام، "اسلام ناب محمدي اسلام فقراي دردمند اسلام پابرهنگان اسلام تازيانه خوردگان تاريخ تلخ و شرم آورمحروميت كوبنده سرمايه داري مدرن و كمونيسم خون آشام نابود كننده اسلام رفاه و تجمل و اسلام التقاط و اسلام سازش و فرومايگي اسلام مرفهين بي درد و در يك كلمه اسلام آمريكايي مي باشد ". [4]

اين اسلام ناب كه توانايي رهبري فكري دنياي اسلام ر ادرعصرمدرن بلكه پست مدرن داراست ومي تواند با بهره گيري از قدرت بسيج توده ها به بحران وانحطاط چند قرنه جوامع اسلامي پايان ببخشد، داراي ويژگي هاي چندي مي باشد:

اسلام وارسته از قيد وبندهاي تمايلات و سليقه هاي شخصي كه نسبت به تمامي انسان ها باديد يكسان وبرابرمي نگرد.

اسلام سياسي و حكومتي كه مهم ترين فريضه آن تشكيل حكومت اسلامي و به عهده گرفتن اموراجتماعي وسياسي امت است.

اسلام مبارزه و ستيزه جو كه عليه سلطه كفر و استعمار در تمامي ابعاد آن با جديت مبارزه مي نمايد.

اسلام طرفدار كرامت انساني و آزادي فردي كه سرنگوني طواغيت را درراس برنامه هاي خود قرارداده است.

اسلام وحدت‌گرا وهمگرا كه همه مسلمين را "امت واحده" و "يد واحده" دانسته است.

اسلام كار و تلاش كه تأمين رفاه عمومي و محروميت زدايي را در اولويت قرار داده است .

اسلام ناب در انديشه امام خميني يك مجموعه فكري و عملي جامعي است كه درماهيت خود ازغناي مطلق برخوردار بوده و در ارتباط با زندگي انسان برنامه هاي دقيق وهمه جانبه به همراه دارد.[5]

اين اسلام به دليل جامعيت، جذابيت و جهان شموليت و نيز بهره مند بودن از زمينه هاي عميق اعتقادي دردوران ملت ها قدرت مانوربزرگي خواهد داشت كه اگر خوب عرضه شود قادراست مجد وعظمت دوباره جهان اسلام ر ابه مسلمين برگرداند.

دومين مفهوم محوري درنظام فكري امام(ره)، مفهوم "استقلال" است كه يادآور بيداري، خوديابي و رهايي امت اسلامي از زير سلطه همه جانبه قدرت هاي غربي وشرقي مي باشد. بنيان انديشه استقلال خواهي امام را اين فراز از گفتار او تشكيل مي دهد: "خداوند تبارك وتعالي براي هيچ يك از كفار، سلطه بر مسلمين قرار نداده است و نبايد مسلمين اين سلطه را قبول كنند ".[6]

ازديدگاه امام، "استقلال" در دو حوزه قابل تأمين است: حوزه دروني وحوزه بيروني. استقلال درحوزه دروني پيش شرط نيل به استقلال درحوزه بيروني شناخته شده است. بنابراين ملت هاي مسلمان درنخستين گام به سوي استقلال خواهي مي يابد ابتدا حركت بازگشت به خويشتين را درپرتو ارزش هاي اسلامي و ملي آغاز نمايند وسپس درگام دوم به استعمارزدايي از سرزمين هاي اسلامي بپردازند. تحليل امام در اهميت استقلال دروني چنين بيان گرديده است :

"بزرگترين وابستگي ملت هاي مستضعف به ابرقدرت ها و مستكبرين، وابستگي فكري و دروني است كه ساير وابستگي ها از آن سرچشمه و تا استقلال فكري براي ملتي حاصل نشود استقلال در ابعاد ديگر حاصل نخواهد شد و براي بدست آوردن استقلال فكري و بيرون رفتن از زندان وابستگي، خود و مفاخر و آثارملي وفرهنگي خود را دريابيد." [7]

روند بازگشت به "مفاخر و آثار ملي و فرهنگي" با بيداري حس وطن دوستي وفرهنگ پروري درملت ها همراه خواهد گرديد. به هرميزاني كه اين بازگشت تعميم و تعميق يابد به همان ميزان انگيزه فرهنگ زدايي اجنبي درمياين مردم نيز نبرومندتر مي گردد. و آنگاه كه شخصيت مستقل معنوي ملت ها در پرتو فرهنگ خودي تكوين يافت، حركت هاي عملي استقلال خواهانه دراتعاد سياسي و اجتماعي نيز آغاز خواهد شد؛ زيرا در اين مقطع از تحول فرهنگي، ملت هاي اسلامي به اين درك و باور حتمي دست يافته اند كه منافع اسلامي به اين درك وباور حتمي دست يافته اند كه منافع اسلامي ومل آنها ب امنافع استعماردر تضاد كامل قراردارد وحضوراستعماردرسرزمين هاي آنان، دستاوردي جز غارت سرمايه هاي ملي، انساني، فرهنگي ومادي آنها در پي نداشته و نخواهد داشت.

آخرين مفهوم بنيادي درمجموعه نظام فكري امام خميني(ره) را مفهوم "آزادي" تشكيل مي دهد. بحث از "آزادي" اصولاً در بعد داخلي دولت هاي سرزميني قابل طرح و ارزيابي است نه در بعد خارجي آنها كه مربوط به روابط بين الملل مي گردد. اما اهميت اين مساله از آن جهت قابل توجه است كه دولت هاي سرزميني اركان اساسي "دولت بزرگ اسلامي" را تشكيل داده ونقش محوري درشكل دهي وپيشبرد اهداف وبرنامه ها ي آن را به عهده مي گيرند.

بنابراين اهميت بازسازي اركان "دولت بزرگ اسلامي" (يا به تعبير ما "كنفدراسيون اسلامي") ضرورت طرح دولتهاي مردمي و غيرطاغوتي را كه پيام آور آزادي هستند، حتمي مي سازد.

رژيم هاي استبدادي ماهيتاً با منافع مردمي سازگاري ندارند؛ زيرا عمدتا درراستاي اهداف بيگانگان عمل مي نمايند. از اين جهت است كه وجود دولت هاي وابسته وضد مردمي مانع اصلي در روند حركت هاي همگرا و وحدت طلب كه خواست ملت هاي است، به شمار مي‌روند. لذا رهايي از يوغ رژيم هاي ضد مردمي يكي از اركان اساسي انديشه امام را درتئوري وحدت تشكيل مي دهد. امام درباره ضرورت براندازي رژيم هاي طاغوتي به منظور فراهم شدن زمينه براي استقرارحكومت اسلامي چنين گفته است:

"برانداختن طاغوت يعني قدرت هاي ناروايي كه در سراسر وطن اسلامي برقراراست وظييفه همه ماست. دستگاه هاي دولتي جابر و ضد مردم بايد جاي خود را به موسسسات خدمات عمومي بدهد و طبق قانون اسلام اداره شود و به تدريج حكومت اسلامي مستقر گردد".[8]

اين نظام فكري -فرهنگي كه بر سه اصل "استقلال"، "آزادي" و "اسلام" استوار گرديده است درنتيجه دهي مطلوب خود، به "توسعه و تعميق" نياز دارد و در واقع همين امرمرحله دوم نهضت فكري را درسطح عام تشكيل مي دهد .

مرحله دوم : تعميم و تعميق نظام فكري و ايجاد باورهاي جهان مشمول

چنانچه اشاره گرديد نظام فكري- فرهنگي و خلق باورهاي جهان شمول، اولين گام در جهت همياري مسلمين و ظهور نهضت جهاني اسلام شمرده مي شود. اما تأثير مطلوب "نظام فكري" در ايجاد باورها و ارزش هاي مشترك زماني قابل پيش بيني است كه نظام فكري- فرهنگي، جايگاه مناسب خود را در ميان ملتها به خوبي باز نموده و افكارعمومي را تا اندازه‌اي تحت تاثير قرار داده باشد؛ زيرا همگرايي كه نهايتاً به وحدت و همياري درسطح ملت ها منجر مي گردد وقتي مي تواند تحقق يابد كه اولاً يك جهت فكري وذهني درسطح لازم تحقق يافته باشد. ثانياً، روابط متقابل اجتماعي استحكام حاصل نموده باشد. ثالثاً، منافع عام اسلامي نيز شكل گرفته باشد. از طرف ديگر، اين شرايط زمانی درسطح جامعه محقق خواهند شد كه مرحله "توسعه و تعميق" به خوبي انجام گرفته باشد، چه اين كه تنها با "توسعه و تعميق" و يا به تعبير حضرت امام "تبليغات و تعليمات" است كه مي توان به نتايج نامبرده دست يافت .

ازنظرامام توسعه وتعميق نظام فكري –فرهنگي، وابسته به عناصر ومنابع چندي است كه هر كدام در جايگاه خود بخشي از اين فرايند را تكميل مي نمايد. ازمهمترين عناصر و منابع موثر در تكميل فرايند تعميق، منابع انساني فعال و همين طور زمينه هاي اجتماعي و ابزارمناسب ارسال پيام هستند كه مجموعه اين ها يك شبكه تبليغي تبليغي موثري را به وجود مي آورند. در اين شبكه تعليمي -تبليغي دو عامل ويژه، بيش تر جلب توجه مي نمايد : نیروهاي انساني فعال و پايگاه هاي تعليمي- تبليغي .

1- فعال شدن نخبگان ديني و ملي درعرصه عمل

فرايند توسعه وتعميق نظام فكري- فرهنگي، حضور فعالانه نخبگان ديني و ملي را درعرصه فعاليت هاي فكري و تبليغاتي ضروري مي نمايد. نخبگان ديني در حوزه تعميق انديشه ديني ونخبگان ملي (روشنفكران متعهد) در حوزه تعميق فرهنگ ملي، نقش رهبري كننده را به عهده دارند. با توجه به جايگاه باورسازي و فرهنگ سازي نخبگان ديني است كه امام آنها را به مسئووليت های اصيل شان متوجه نموده و به راه اندازي نهضت فكري دعوت مي نمايد. امام مي گويد :

"امروز حوزه قم، حوزه مشهد و حوزه هاي ديگر موظفند كه اسلام را ارائه بدهند و اين مكتب راعرضه كنند. مردم اسلام را نمي شناسند، شما بايد خودتان را، اسلام تان را، نمونه هاي رهبري وحكومت اسلام را به مردم دنيا معرفي كنيد مخصوصا به گروه دانشگاهي وطبقه تحصيل كرده ." [9]

پيشاهنگان فكر و انديشه كه از لحاظ منابع فكر ي وفرهنگي غني هستند ونيز از لحاظ كميت وگستردگي در تمامي سرزمين هاي اسلامي حضور فيزيكي دارند اگر به صورت فعالانه با اتكا به مباني خودي وراد عمل شوند تحول بنيادي در فرهنگ جوامع به وجود خواهند آورد. چه اين كه بحران و انحطاط فكري جوامع اسلامي معلول فقدان و يا نقصان داده هاي فكري نمي باشد بلكه معلول اغماض ازداده هاي فكري خودي (اسلامي و ملي) است. به همين دليل است كه امام راه خيزش فكري ر ادربازگشت به فرهنگ خود ملت دانسته است، اما بدين شرط كه صاحبان فرهنگ از اين رخوت بيرون آمده و متحول شوند. امام مي گويد: "وظيفه ما همه مسلمين است، وظيفه نويسندگان و گويندگان طبقات مسلمين است... كه هشدار بدهند به ممالك اسلامي كه ما خودمان فرهنگ غني داريم... مسلمان ها بايد خودشان را پيدا كنند؛ يعني بفهمند كه خودشان داراي يك فرهنگ و كشوري هستند..." [10]

2- توسعه و تحكيم پايگاه هاي تبليغي و روابط اجتماعي

نخبگان مذهبي و ملي كه مسئووليت اجراي طرح "تعميم و تعميق" را به عهده دارند، از تمامي امكانات و منابع موجود براي رشد سطح فكري مردم و توسعه و تحكيم روابط متقابل اجتماعي ميان ملت ها نهايت استفاده را خواهند برد. ديدگاه امام در مورد بهره برداري از امكانات و زمينه هاي تبليغي، بسيار مترقيانه و فرا گيراست. او برخلاف دو جريان "سنتي" وم "مدرن" در جامعه كه اولي بر استفاده از منابع و امكانات عمدتاً سنتي سماجي نشان مي داد و دومي بر استفاده از شيوه ها و ابزارمدرن تاكيد مي كرد، خود روش فراسنتي و فرامدرني را در امر تبليغ و تعميق باورهاي ديني -ملي پيشنهاد مي كند. از ميان همه اين جريان ها پايگاه هاي سنتي تبليغ و باورسازي به دليل نفوذ و جايگاه مردمي داشتن هزينه برنبودن آنها درشرايط ويژه طفوليت نهضت فكري اسلامي، بيش تر مورد توجه قرار مي گيرد. [11]

از ميان امكانات و شيوه هاي سنتي مورد استفاده در امر باورسازي و تعميق انديشه، مراسم جمعه و جماعات در سطح ملي و حج در سطح بين المللي بيش از همه نظر امام را به خود جلب مي نمايد. او درباره نقش برجسته جمعه و جماعات و حج در امر باورسازي و سپس ايجاد جنبش هاي سياسي عملي چنين سخن مي گويد :

"اسلام اين گونه اجتماعات را فراهم كرده تا از آنها استفاده ديني بشود، عواطف برادري وهمكاري افراد تقويت شود، رشد فكري بيش تري پيدا كند، براي مشكلات سياسي و اجتماعي خود راه حل هايي بيابند و به دنبال آن به جهاد و كوشش دست جمعي بپردازند." [12] بعد اضافه مي كند كه: "اگر هر روزجمعه مجتمع مي شدند و مشكلات عمومي مسلمانان را به ياد مي‌آورند و رفع مي كردند و يا تصميم به رفع آن مي گرفتند كار به اينجا نمي كشيد. امروز بايد با جديدت اين اجتماعات را ترتيب دهيم و از آن براي تبليغات استفاده كنيم، به اين ترتيب نهضت اعتقادي وسياسي اسلام وسعت پيدا مي كند و اوج مي گيرد." [13]

امام خميني(ره) به عمق نقش اجتماعات ديني چه در بعد انديشه سازي و چه دربعد اجتماع سازي به خوبي پي برده است. او اجتماعات و مراسم ديني را صرفاً به منظور كاربرد تعليمي و آموزشي آن در مقولات فكري مورد تشويق قرار نمي دهد بلكه مهم ترا زآن به نقش اجتماع سازي وشكل دهي روابط اجتاعي جديد از طريق اين گردهمايي ها ونيز اگاهي يافتن مسلمين ا زقدرت ونيروي ارادي وانساني شان هم اشاره دارد. به همين جهت است كه "روز قدس" به عنوان سمبل وحدت جهان اسلام كه پيام انقلابي وضد استعماري هم دارد از سوي ايشان درسطح جهان اسلام پيشنهاد گرديد و همچنين بزرگداشت "هفته وحدت" مورد حمايت وي قرار گرفت؛ چه اين كه از ديدگاه او روند وحدت بين مسلمين، ضرورت ايجاد سمبل ها ونهادهاي تازه اي را مي طلبد كه فراتر از زمان ومكان قراردارد و نيز شرايط و تلخي هاي دنيا ي معاصر را هم منعكس سازند.

"حج" با توجه به موقعيت جهاني آن جايگاه ويژه‌اي در انديشه امام به خود اختصاص داده است. او حج را نه يك عمل عبادي صرف، بلكه يك گردهمايي تمام عيار براي همه مسائل بين المسلمين مي داند؛ از انجام عبادات فردي گرفته تا بازگشت به هويت جمعي اسلامي ومركز تصميم گيري هاي سياسي،[14] (محل اجتماع سران دول) و ارائه طرح ها ي كارشناسي از سوي كارشناسان و متخصصان جهان اسلام ،[15] و مبادله اطلاعات و تحكيم پيوند برادري و تشكيل جبهه واحد مستضعفين [16] و... اهميت ويژه گردهمايي جهانی "حج" امام را واداشت تا تمام كوشش خود را در معرض چهره واقعي حج به كاربندد و ابعاد مختلف آن را كه قرن ها به فراموشي سپرده شده بود از نو احيا و بازگو نمايد .

ب) سياسي -علمي

بر مبناي استراتژي امام خميني(ره) پس از توسعه فعاليت هاي سازمان يافته فكري فرهنگي كه طي آن، مسير و هدف مبارزه به خوبي مشخص گرديده و همبستگي چند جانبه معنوي در جوامع تا حدودي شكل گرفته است و هم چنين انسان مسلمان به منزلت انساني و فردي و هويت ديني و ملي خود آگاه گشته است، زمان براي آغاز فاز دوم مبارزه يعني فعاليت هاي سياسي عملي به تدريج فرا مي رسد. در مقطع مبارزه سياسي -عملي مراحل متعددي به عنوان روش مبارزه در انديشه امام مطرح شده است كه مجموعاً در دو سطح قابل مطالعه است: سطح دولت ها وسطح ملت ها .

سطح اول : دولت ها

اصولا روش هاي مبارزاتي امام خميني با در نظر داشتن واقعيت هاي عيني جوامع اسلامي طراحي گرديده اند. لذا با توجه به اين كه امام از نقش تعييين كننده دولتهاي سرزميني درتصميم گيري هاي جمعي و نيز تغيير سرنوشت ملت ها توسط آنها كاملاً آگاه است، اولين رويكرد عملي او را تلاش در سطح دولت ها تشكيل مي دهد. از نظر امام كوتاه ترين راه تحقق بخشيدن به وحدت اسلامي در اقدام ارادي سران و روساي ممالك اسلامي نهفته است؛ زيرا سران دول اسلامي، تمام امكانات و اهرم هاي حقوقي و اجرايي لازم براي تاسيس دولت متحده اسلام را در اختيار دارند به گونه اي كه اگر اين ها به صورت جدي ورسمي وارد عمل شوند كم ترين مشكلاتي دربرابر اقدام جمعي شان وجود نخواهد داشت. همين تحليل واقع بينانه ودرعين حال اميدوارانه امام او را وادار مي نمايد تا از طريق توسل به فراخوان عمومي، از همه سران دل اسلامي براي پايه ريزي يك وحدت سرتاسري دعوت به عمل آور: "ما حرف مان اين است كه دولت ها بيايند قبل از اين كه خود ملت ها قيام بكنند، خود دولت ها بيايند خاضع بشوند، با هم دوست بشوند، با هم يك جلسه اي درست كنند همه رئيس جمهورها بنشينند پيش هم و حل كنند مسائل شان را . هر كس سرجاي خودش باشد، لكن در مصالح كلي اسلامي درآن چيزي كه همه هجوم آورده اند به اسلام در او با هم اجتماع كنند، جلويشان را بگيرند وآسان هم هست." [17]

سرمايه گذاري فكري و عملي امام در پيش برد اين شيوه (اجتماع سران) تا آنجا جدي مي نمايد كه او را وادار به اعطاي امتيازات سياسي بيش تر به سران دول نموده و امر قبولي "اعوجاج" و نارسايي هاي فكري سران را در برابر تشكيل و تحقق "وحدت" بر خود تحمل مي نمايد. او مي گويد "ما ميل داريم كه با همه كشورهاي اسلامي برادرباشيم، همه حكومت ها درعين حال كه عوجاج دارند برگردند و با ما دست اخوت بدهند، ما صلاح همه را مي خواهيم... ." [18]

اما علي رغم اين گونه تلاش ها و امتيازدادن‌ها، پيام هاي مكرر امام نتوانست دولت ها يا سرزميني را كه هركدام به منافع ملي خاص خود مي انديشيدند، وادار به اتخاذ استراتژي وحدت طلبانه نمايد و در نتيجه ديپلماسي وحدت خواهانه امام، موفقيتي را به ارمغان نياورد. دراين جا بود كه امام از كارآيي شيوه "اجتماع سران" نا اميد گرديده و راه هاي بديل ديگري را در دست مطالعه قرار داد. او همان طوري كه درصراحت لهجه شهرت داشت دراين جا نيز ضمن اظهار مايوس شدن از راه كار "اجتماع سران" شيوه مبارزاتي ديگري كه نشان دهنده حركت از پايين به بالا بود را مستقيما مطرح نموده و گفت :

ملت ها خودشان بايد در فكر اسلام باشند، مايوسيم ما از سران اكثر قريب به اتفاق مسلمين، لكن ملت ها خودشان بايد به فكرباشند و از آنها مايوس نيستيم." [19]

سطح دوم : ملت ها

شيوه دوم مبارزاتي امام(ره) بر اصل محوريت مردم كه نقش مهمي درتحول نظام ها ي سياسي درجهان به اصطلاح طرفداردموكراسي ايفا مي نمايند، استوار يافته بود. توجه اساسي امام دراين مرحله به سمت نيروي قدرتمندمردمي معطوف مي گردد. اگر چه ملت ها و توده هاي محروم جوامع از همان اوان امر مبارزه، جايگاه بسيار بلندي را در انديشه امام به خود اختصاص داده بودند؛ چه اين كه نگاه امام به مردم نگاه مقطعي و ابزارگونه نبوده بلكه نگاه واقعي وهدف گونه بوده است، اما رويكرد امام به مردم در مقطع دوم مبارزه، ويژگي خاصي دارد كه با مقطع اول تفاوت پيدا مي كند. مهم ترين ويژگي اين رويكرد، در تغيير استراتژي "اصلاحي" به استراتژي "انقلابي" نهفته است. امام به اين نتيجه دست يافته بود كه مبارزه اصلاحي مي بايد به مبارزه انقلابي تبديل شود و در مبارزه انقلابي، توده‌ها نقش اصلي مبارزه را برعهده خواهند گرفت. بنابراين توجه امام به مردم، در واقع فراخوان عمومي ملت ها به سمت "انقلاب" است.

اما اين كه انقلاب و خيزش عمومي چگونه آغاز شود و چه فرايندي را پشت سر بگذارد، پاسخ هاي آنها تا حدودي از سوي امام تبيين گرديده اند. امام به عنوانن يك رهبر انقلابي و توانا چند مقطع مختلف را براي سازماندهي و طراحي مبارزه سياسي عملي مورد اشاره قرار داده و ملت ها را گام به گام به سمت آن پيش برده و هدايت نموده است .

1- تشكيل حزب سياسي (حزب مستضعفين يا حزب الله): " حزب مستضعفين" و "حزب الله" دو مفهوم اساسي در ادبيات سياسي انديشه امام است كه ايشان آن را تجلي گاه قدرت سازمان يافته توده ها در دنياي بحران زده مسلمين مي دانست. طرح تشكيل "حزب مستضعفين" به عنوان يك تشكل سياسي، از اين رو سوي امام ارائه گرديد تا ملت هاي مسلمان بلكه تمامي محرومان جهان، فعاليت ها هدفمند سياسي خود را درداخل اين جريان نو پا هماهنگ نموده وهمبستگي وهمگرايي خود را از طريق انبيش از پيش تقويت نمايند. هدف "حزب مستضعفين" تقويت باورهاي جمعي درسطح امت اسلامي وسپس بررسي راه حل ها و پايان دادن به مشكلات ونابساماني هاي جهان اسلام است كه امروز ملل اسلامي با آنها روبرو هستند. امام اظهار اميدواري مي كند كه چنين حزبي در جهان جنبه عملي پيدا كرده و مشكلات را از سر راه بردارد:

و من اميدوارم كه يك حزب به اسم حزب مستضعفين در تمام دنيا وجود بيايد و همه مستضعفين با هم در اين حزب شركت كنند و مشكلاتي كه سر راه مستضعفين است از ميان بردارند و قيام در مقابل مستكرين و چپاول گران شرق و غرب كنند و ديگر اجازه ندهند كه مستكبرين بر مستضعفين عالم ظلم كنند." [20]

تشكيل "حزب مستضعفين" يا "حزب الله" بيان گر مرحله خاصي از رشد ملت ها هم به شمارمي رود؛ زيرا وجود اين حزب مبين اين واقعيت است كه منافع مشترك فراملي درپرتو نهضت فكري- فرهنگي تا حدودي شكل گرفته و توده هاي نامنظم و از هم گسيخته ملت ها به سطحي از همبستگي دست يافته و باورهاي جهان شمول نيز تا اندازه اي به وجود آمده اند. گويا اكنون زمان آن رسيده است كه اين حزب سياسي به وجود آيد تا از دستاوردهاي به دست آمده تا اين مقطع، در مقاطع دیگر و مراحل بعدي بهره برداري بهينه نمايد .

2- تشديد مبارزه سياسي : ظهور حزب مستضعفين در عرصه فعاليت هاي سياسي-اجتماعي، گامي است به سمت فعال ترشدن و منسجم ترشدن تلاش هاي عملي آزادي خواهان مسلمان؛ زيرا فلسفه وجود ي يك حزب اقتضا مي كند كه برنامه ها و سياست ها هرچه بيش ترجنبه كاربردي پيداكند. امام خميني(ره) نيزبا اشاره به جايگاه محوري حزب درصحنه عمل، درباره نقش كاربردي آن چنين مي گويد:

"و هر مسأله اي در هر جا و هر ملتي پيش آيد به وسيله همين حزب مستضعفين رفع بشود."[21]

امام خميني در اين جا حوزه فعاليت هاي حزب را بسيار گسترده فرض نموده است و براي آن به عنوان تنها نهاد سياسي مشروع (نهادهاي حكومتي از نظر امام فعلاً مشروعيت ندارند) اختيارات وسيعي را در نظر گرفته است. از طرف ديگر چون هدف اصلي حزب، مبارزه با رژيم هاي وابسته و سلطه قدرت هاي خارجي مي باشد، الزاماً در روند مبارزه خود با دشواري هاي فراواني نيز روبرو خواهد گرديد. كه امام با پيش بيني اين دشواري ها، ملت ها را به الگوپذيري ازنهضت انبيا(ع) وگذشتگان دعوت نموده و مقاومت تا سرحد نهايي را به آنها توصيه كرده است :

"سيره انبيا بر اين معني بوده است. سيره بزرگان بر اين معني بوده است كه معارضه مي‌كردند با طاغوت ولو اين كه زمين بخورند ولو اين كه كشته بشوند و يا كشته بدهند. ارزش دارد كه انسان در مقابل ظلم بايستد در مقابل ظالم بايستد و مشتش را گره كند و توي دهنش بزند... ." [22]

پس از تشديد مبارزه سياسي از سوي مستضعفان واكنش هاي رژيم هاي طاغوتي و حاميان خارجي آن ها نيز شدت پيدا مي كند. در اين مرحله ممكن است فعاليت هاي مسالمت آميزسياسي به تنهايي نتوانند مبارزان مسلمان را در تامين اهداف شان ياري رسانند، لذا وجود يك ابزار ديگري لازم است كه بر سطح فشار افزوده وحريف راواداربه عقب نشيني نمايد واين جز توسل به "زور" چيزي ديگر نمي تواند باشد .

3- توسل به مبارزه قهرآميز : پس از آن كه حزب هسته ها و شعبه هاي خود را درتمامي و يا اكثر نقاط وطن اسلامي يا سرزميني فعال ساخته و هواداران مخلص و انقلابي در حد لازم گرد آورده است، صفحه ديگري در روند مبارزه گشوده مي شود كه عبارت است ا زكاربرد ابزارقهرآميز درمبارزه. امام خميني(ره) در اين مرحله و مقطع از فرايند مبارزه استفاده از زور و قدرت را براي دست يابي به اهداف نهايي مطلوب دانسته و ملت ها ي اسلامي را به كاربردآن توصيه مي نمايد :

"و اما به ملت ها ي اسلامي توصيه مي كنم كه از حكومت جمهوري اسلامي وازملت مجاهد ايران الگو بگيريد و حكومت هاي جائرخود را در صورتي كه به خواست ملت ها كه خواست ملت ايران است سرفرود نياوردند، با تمام قدرت به جاي خود بنشانيد كه مايه بدبختيت مسلمانان حكومت هاي وابسته به شرق وغرب مي باشند." [23]

استفاده از شيوه هاي قهرآميز در مبارزه عليه استعمار و استبداد به ويژه در جهت دفاع از تماميت ارضي وطن اسلامي چنان با اهميت تلقي شده است كه امام بارها دولت هاي اسلامي منطقه را براي تشكيل جبهه نظامي واحد عليه رژيم صهيونيستي و سلطه آمريكا برمنطقه فراخوانده است. [24]

ازنظر امام اهميت اين امر، اين را مي طلبد كه اگر يك چنين جبهه اي درسسطح دولت ها تشكيل نشود او دست استمداد به سوي "ملت هاي اسلامي منهاي دولت ها" درازخواهد كرد تا اقدامات جدي تري را آغاز نمايند. [25]

او در شرايطي كه امر "دفاع" عليه تهاجم رژيم بعث عراق را با تمام قدرت در جبهه هاي سرزمين خود رهبري مي کرد، از مبارزه قهرآميز جهت آزادي قدس نيز سخن مي گفت: "ما بناي مان براين است كه بايد عراق اول ازشراين مفسدين وازشراين غاصبين فارغ بشود وبعد از آن ان شاءالله قدس " [26]

امام با تجربه اي كه ا زمبارزه عليه رژيم شاه درايران كسب نموده بود به خوبي مي دانست كه مراحل پاياني مبارزه بدون توسل به "زور" انجام يافتني نيست وئ نمي تواند بدون آن تكميل و نهايي گردد.

4- تاسيس جمهوري هاي آزاد ومستقل : چهارمين مقطع حساس دراستراتژي مبارزاتي امام(ره) درراستاي ايجاد وحدت جهاني اسلام كه مي بايد ازسوي ملت ها تحقق يابد، تاسيس "جمهوري هاي آزاد و مستقل سرزميني" به خوبي دريافته بود كه استحكام و موفقيت "دولت بزرگ اسلامي" بستگي تام و تمام به همكاري جدي دولت هاي سرزميني دارد. از سوي ديگربه اين امر نيز اذعان داشت كه همكاري وهمياري دولت هاي سرزميني منوط به اصلاح رژيم هاي سياسي آنها خواهد بود؛ زيرا تاهمبستگي و همياري فكري و ارزشي در ميان دولت ها به وجود نيايد، همياري عملي يا ازهمان ابتدا و يا در ادامه كاربا دشواري هاي جدي روبرو خواهد شد. ضرورت اين امر امام را وادارمي نمايد تا اصلاح وتحول دولت هاي ملي را پيش شرط نيل به وحدت سرتاسري قرارداده وچنين بگويد: "ما مي خواهيم كه همه ممالك اسلامي اولا درمحيطي كه خودشان هستند به حسب حكم اسلام بين حكومت و بين مردم مخالفت نباشد و همه با هم باشند وهمه متحد بشوند تا اين كه آسيبي براي اين ها واقع نشود." [27]

منظوراز "وحدت و هماهنگي" دولت- ملت دردولت هاي محيطي اين است كه رژيم ممالك اسلامي، بر اساس خواسته هاي واقعي ملت ها "اسلامي و ملي" بشوند و رژيم هاي طاغوتي ضد ديني و ضد مردمي تبديل به نظام اسلامي -ملي گردد تا "جمهوري هاي آزاد و مستقل" به معناي واقعي كلمه كه در اين كلام امام آمده است تحقق پيدا كند: "وصيت من به همه مسلمانان ومستضعفان اين است كه... در زير پرچم پرافتخار اسلام مجتمع و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخيزيد وبه سوي يك دولت اسلامي با جمهوري هاي آ‍زاد ومستقل به پيش رويد... ."[28] و هرگاه اين جمهوري ها درعمل شكل بگيرد، زمينه براي "وحدت" بزرگش بيش از پيش فراهم خواهد شد .

5- تشكيل دولت بزرگ اسلامي : پس از روي كارآمدن "جمهوري هاي آزاد و مستقل" با نظام هاي اسلامي و باورهاي جهان مشمول شرايط عيني وحدت و همياري ميان دولت ها وملت هاي اسلامي كاملاً مهيا خواهد گرديد؛ چه اين كه دراين مرحله كه نظام ها ي سرزميني ومحيطي درجهت مطلوي متحول شده اند، موانع ويژه در جهت تشكيل دولت بزرگ اسلامي يا "وحدت جهاني اسلام" وجود نخواهد داشت. عوامل دروني موجود در خود نظام هاي جمهوري ها را به سمت وحدت نهايي كه همانا تشكيل دولت بزرگ اسلامي باشد به پيش خواهد برد. وجود اين عوامل درون نظام، نقش مهمي در تحقق يابي "وحدت" دارد. بعضي از اين عوامل عبارتند از :

الف ) وحدت فلسفه نهايي حكومت ها: وحدت در انديشه سياسي اسلام فلسفه و هدف نهايي حكومت ها را تشكيل مي دهد. يك نظام اسلامي واقعي اصولاً به سمت همياري با واحدهاي اسلامي ديگر حركت مي كند و اگر چنين ننمايد در خلاف مسير واقعي خود حركت نموده است. چنانچه امام(ره) با استناد به كلام پيشوايان ديني به اين فلسفه وجودي حكومت ها اشاره نموده و مي‌گويد:

"تشكيل حكومت براي حفظ نظام و وحدت مسلمين است چنان كه حضرت زهرا(ع) درخطبه خود مي فرمايند كه امامت براي حفظ نظام وتبديل افتراق مسلمين به اتحاد است." [29]

ب ) "وحدت"، مسئووليت ديني حكومت : "وحدت" در فرهنگ سياسي اسلام يك پديده دلبخواهي واختياري نيست كه وجود آن تابع اراده آزاد خود دولت ها باشد بلكه يك تكليف ومسئووليت است كه حاكمان اسلامي نمي توانند آن را ناديده بگيرند. هرگاه دولت ها، اسلامي گرديدند پروژه وحدت به عنوان يك وظيفه ديني به خودي خود مورد توجه قرار خواهد گرفت. امام با يادآوري اين مسئووليت مهم سياسي دولت ها درخطاب به برخي سران دول اسلامي گفته است:

"اين شما سران دولت ها هستيد كه بايد اين فكر اسلامي را تعقيب كنيد و دست از دشمني و مخالفت با برادران خود برداريد. مسئووليت دولت هاي اسلامي در پيشگاه خداي توانا ودرپيشگاه ملت ها بسياربزرگ است." [30]

ج) "وحدت"، خواستگاه مردمي : چنانچه در گذشته اشاره گرديد، اختلاف و واگرايي بيش از اين كه عامل داخلي داشته باشد، عامل بيروني و خارجي دارد؛ زيرا اين استعماروحكومت هاي وابسته به ان هستند كه همواره درروند پيشرفت نهضت هاي وحدت گرا اخلال ايجاد نموده ومانع ازهمگرايي دولت ها مي گردند. هرگاه اين عامل در داخل سرزمين هاي اسلامي تغيير بنيادي يابد وحكومت ها ملي واسلامي گردند، "وحدت" كه خواست اصلي ملت ها و دولت هاست، تحقق پيدا خواهد كرد؛ چنانچه امام خميني(ره) در بيان نقش تعيين كننده دولت هاي مردمي در تحقق بخشيدن "وحدت" گفته است: "اگر حكومت كنندگان كشورهاي اسلامي نماينده مردم با ايمان ومجري احكام اسلامي بودند، اختلافات جزئي را كنارمي گذاشتند، دست از خراب كاري و تفرقه اندازي برمي داشتند و متحد مي شدند و يد واحده مي بودند ."[31]

به هرحال اين عوامل دروني آن گاه كه با منافع ملي و فراملي دولت هاي محيط بي گره خورده و مجموعاً در كنار هم قرار بگيرند، شرايط عملي تحقق وحدت اسلامي را به خوبي فراهم خواهند كرد. "جمهوري هاي آزاد و مستقل" اسلامي نيز با حفظ استقلال داخلي و حاكميت ملي يك سازمان سياسي مافوق را تشكيل خواهند داد؛ زيرا كه تعارضات بالفعل آن ها از بين رفته ومنافع شان نيزعميقا؛ با همديگر پيوند پيدا مي‌كند .

نتيجه

طرح راهبردي امام خميني در امر تحقق وحدت سياسي جهان اسلام در واقع يك فراگرد چهار مرحله اي را به تصوير مي كشد كه نهايتاً به تشكيل "دولت بزرگ اسلامي" منتهي خواهد شد. اولين مرحله قابل توجه در فراگرد وحدت، ايجاد شرايط لازم و بسترمناسب براي فراهم شدن مقدمات وحدت است كه امام براي تحقق اين امر،"نظام فكري –فرهنگي" تازه اي را به وجود آورد تا در پرتو آن، همبستگي معنوي و فرهنگي در ميان جوامع متعدد اسلامی تقویت گردد؛ زیرا وحدت سیاسی، بدون پيش زمینه فكري و فرهنگي و شكلي گيري باورهاي همه شمول امكان پذير نخواهد بود.

دومين مرحله در روند وحدت خواهي امام خميني، فعال شدن نخبگان سياسي و مذهبي به عنوان مجريان طرح وحدت، در جهت توسعه و تعميق فرهنگ و اركان وحدت است كه امام از آنها به نام سران دولت اسلامي و علما و روشنفكران ياد مي نمايد. صداقت و پشتكار نخبگان سياسي وديني درتامين پروژه وحدت نقش بسيارمهمي دارد كه درهرمرحله نمي توان آن را دست كم گرفت.

سومين مرحله و يا مرحله در فراگرد وحدت مسيري است كه جريان وحدت، آن را طي مي نمايد. از نظر امام اين مسير به دو صورت قابل قبول پيمودن است: يكي از طريق مفاهيم سياسي درسطح نخبگان سياسي و ديگري از طريق حركت هاي سياسي و انقلابي از سوي گروه هاي مردمي كه سرانجام ممكن است به قهرآميز نيز متوسل شوند.

چهارمين مرحله در اين جا شكل گيري مرحله نهايي و به عبارت ديگر دست آوردي است كه نهضت وحدت خواهي، آن را تعقيب مي نمود و اين مرحله با تشكيل "دولت بزرگ اسلامي" با "جمهوري هاي آزاد و مستقل" به كمال خواهد رسيد. و بدين طربق‌ آ‍رزوي واقعي جهان اسلام محقق خواهد شد .



- امام خميني ولايت فقيه اميركبير1357 ص 175[1]

- تبيان ( وحدت از ديدگاه امام خميني ) دفترپانزدهم موسسه تنظيم ونشرآثارامام خميني ص 175 ) [2]

- درجست وجوي را ه از كلام امام ، دفتر14 اميركبير1362ص 340[3]

- مجموعه آثاركنگره بررسي مباني فقهي امام خميني ج13 موسسه تنظيم ونشرآثارامام 1374‌، ص 45[4]

- امام خميني وصيت نامه سياسي الهي امام وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي چاپ سوم ص 8-7[5]

تبيان ( وحدت ازديدگاه امام خميني ) دفتر15 ص 195[6]

- درجست وجوي راه ازكلام امام دفتراول پيشين ص 168[7]

- همان دفتر15 ص 139[8]

- همان دفترهشتم ص 285[9]

- همان دفتر پانزدهم ص 215[10]

- صحيفه نور ج 6 ص 49[11]

- ولايت فقيه پيشين ص 181-180[12]

- ولايت فقيه پيشين ص 181- 180[13]

- صحيفه نور ج 13 ص 126[14]

- همان ج 18 ص 236[15]

- استراتژي وحدت سيد احمد موثقي ج 3 دانشگاه تربيت مدري 1365 ص 936[16]

- صحيفه نورج 18 ص 195[17]

- صحيفه نور ج 18 ص 172[18]

- درجست وجو ي را ه از كلام امام دفترپانزدهم ص 179[19]

- صحيفه نور ج 8 ص 250[20]

- درجست وجوي راه دفتراول ص 186[21]

- صحيفه نور ج 18 ص 195[22]

- امام خميني وصيت نامه سياسي الهي امام خميني ص 13[23]

و 25 و 26 – درجست وجوي را ه ازكلام امام دفتر15 ص 286/ ص 274[24]

- تبيان ج 15[27]

- وصيت نامه سياسي الهي امام خميني فرهنگي رجا 1369 ص 87[28]

- تبيان دفترپانزدهم صص 58- 157[29]

- صحيفه نور ج 6 ص 122[30]

- تبيان دفترپانزدهم ص 157[31]