آبان ماه 1390
November 2011

  بازگشت به پرتال گاهنامه شماره 22
 
 





عماد افروغ : امام حتی تخطئه را از مواهب الهی می دانستند

23 سال پس از صدور منشور برادری از سوی امام خمینی(س)، سراغ یاران امام و بزرگان انقلاب رفته ایم تا مراد رهبر کبیر را از «وحدت» و «اختلاف» بپرسیم و چاره چالش های فراروی وحدت ملی و امنیت سیاسی را در برهه ای از حساس ترین دوران نظام جمهوری اسلامی از آنها بخواهیم .

آنچه در پی می آید، با دکتر عماد افروغ، متعلق به طیف اصول گرایان است. افروغ که از نمایندگان دوره هفتم مجلس شورای اسلامی است در این گفتگو از لزوم وحدت در جامعه و همچنین فاصله تخریب و انتقاد سخن گفت . مشروح این گفت و گو را در پی می خوانید :


آقای دکتر به عنوان سوال اول توضیح دهید مفهوم وحدت چیست و این وحدت چه ضرورتی در جامعه دارد ؟

بسته به تعریف ما پرداختن به ضرورت متفاوت می شود . اگر وحدت را ارگانیکی یعنی به صورت مجموعه ای تعریف کنید فکر می کنم ضرورتی مقبول نخواهد داشت، چون ترجمانی از بی توجهی به تفاوت ها و اختلاف ها خواهد بود و این ما را به یاد نوعی نگرش های فاشیستی و منافقانه می اندازد. ما وحدتی را مقبول می دانیم که مبتنی بر کثرت باشد یعنی در عین کثرت مورد توجه باشد، به همین دلیل است که در منشور برادری می بینید که امام اصرار دارند گروهی، گروه دیگر را که در ذیل انقلاب اسلامی و التزام به اسلام فعالیت می کند حذف نکند. و معتقدند که این نگرش مبتنی بر حذف، در واقع آسیب به انقلاب است . این حکایت از وحدت در عین کثرت دارد چون اگر ما وحدتی منهای کثرت را تبلیغ کنیم و توجه به تفاوت ها نداشته باشیم در واقع نوعی نگاه نفاق آمیز خواهیم داشت .

این نگاه نفاق آمیز به چه چیزی منجر می شود؟

یعنی این که اختلاف ها زیر می رود و به باطن کشیده می شود و صورتی از وحدت در لایه رویی مطرح می شود برعکس زمانی که باید اختلاف ها آشکار شود و در باطن وحدت دیده شود . این ما را به یاد سخن پر مغز امام علی (ع) می اندازد که "کثره الوفاق نفاق." یعنی وفاق بیش از حد بوی نفاق می دهد. پس وقتی می توان نفاق را رد یابی کرد که شاهد این قضیه باشید که در ظاهر وحدت است ولی در باطن اختلاف وجود دارد . اما وحدت در عین کثرت برعکس است یعنی در باطن وحدت است و در ظاهر اختلاف است ما این موضوع را باید تبلیغ کنیم. بنابراین ضرورت وحدت در عین کثرت باید مد نظر قرار بگیرد و هیچ شکی در مطلوبیت و ضرورت این وحدت نیست . این وحدت از اکسیژن هم برای فعالیت های سیاسی لازم تر است. جامعه از سلایق و گروه های مختلف تشکیل شده بنابراین در مدیریت یک کشور باید به سلایق مختلف هم توجه شود و کسانی می توانند به این سلایق توجه کنند که گفتمان وحدت در عین کثرت را در دستور کار خویش قرار دهند و به این تفاوت ها و اختلاف ها بی توجه نباشند. اما بین تنازع و اختلاف هم تفاوت وجود دارد. تنازع مورد نظر ما نیست تفاوت دیدگاه مورد نظر ماست. امام (س)حتی در منشور برادری از فعالیت ها و جریانات سیاسی آغاز نمی کنند بلکه از بحث اجتهاد آغاز می کنند که می گویند که باب اجتهاد باز است یعنی معتقدند که در همین بحث های فقهی هم ما نمی توانیم فقط به یک روش گرایش داشته باشیم چون سلایق مختلف هستند و همین که باب اجتهاد باز است یعنی باب مصلحت باز می کنند و بعد از آن بحث جریانات سیاسی را مطرح می کنند.

به نظر شما قانون اساسی می تواند اصل وحدت باشد؟

قانون اساسی به عنوان یک سند عینی حکایت از لایه چهارم انقلاب اسلامی دارد و مهمترین سندی است که معرف بوده و بازتابنده همین وحدت در عین کثرت و توجه به سلایق و دیدگاه ها و حقوق شهروندان و افراد مختلف است.

امام در منشور برادری به باز بودن باب اجتهاد نیز تاکید می کنند و می فرمایند که طبیعت انقلاب در این است که همه نظرات خود را بیان کنند و کسی جلوی حق را نگیرد در این باره توضیح دهید و بفرمایید جلوگیری از آزادی اجتهاد چه زیان هایی به دنبال خواهد داشت ؟

اجتهادی که توجه به تفکر و تعقل و پرسش آگاهانه را نداشته باشد اصلا نمی توان به آن اجتهاد گفت. اسلام یک ظرفیت و یک قابلیت است و با سوال و پرسش خوب به فعلیت رسیده و رخ عیان می کند. اگر ما اجازه سوال ندهیم و سوال خوبی مطرح نشود این قابلیت ها هم به فعلیت نمی رسد و در صورتی سوال خوب مطرح می شود که آزادی تفکر و به طبع آزادی بیان وجود داشته باشد. یعنی آزادی بیان که ریشه در آزادی تفکر دارد می تواند به پرسش های تازه بینجامد و این پرسش ها در برابر اسلام قرار گیرد و اسلام ظرفیت ها و قابلیت های خود را به رخ بکشد. بنابراین طبیعی است باب اجتهاد به خاطر مسایل متغییر اجتماعی باز باشد و آزادی تفکر و آزادی بیان می تواند توجه به ضرورت های زمانی و مکانی را پررنگتر کند و از طریق اجتهاد صریح ما پاسخ های فقهی متناسب با شرایط زمانی و مکانی را دریافت کنیم. ما امروز به شدت به فقه سیاسی متناسب با شرایط روز نیاز داریم و این در گرو یک روش اجتهادی صحیح است با روش اجتهادی اصولی مورد نظر امام (س) ما می توانیم به این مهم برسیم اما اگر این روش اجتهادی کنار گذاشته شود و جایگاه اجتهاد به مثابه حلقه اتصال عقل و وحی در زمان غیبت نادیده گرفته شود زمینه گرایش میدان به ظاهر گرایی، اخبار گرایی و خرافه گرایی های رایج فراهم می شود که این مغایر با انقلاب اسلامی و روش های اجتهادی است که در تاریخ تشیع ما در دوران معاصر تجربه کرده و به توفیق های بزرگی دست یافته است.

امام در جایی از این نامه تاکید می فرمایند که ذره ای عدول از سیاست نه شرقی و نه غریی ،باید با شمشیر عدالت اسلامی راست شود، منظور ازاین شمشیر عدالت اسلامی چیست ؟

تا زمانی که گروه ها ملتزم به آرمان های انقلاب اسلامی و شعار نه شرقی و نه غرب هستند باید میدان داشته باشند و گروهی گروه دیگر را حذف نکند.

منظورحضرت امام از این جمله این است که میدان در اختیار این افراد قرار نگیرد چون اگر چنین افرادی میدان دار شوند انحراف ایجاد خواهند کرد پس این افراد باید از مدیریت کشور حذف شوند. مادامی که التزام به آرمان ها وجود داشته باشد . یکی از آرمان های ما بحث استقلال سیاسی است و استقلال در عرصه سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی است و شعار نه شرقی و نه غربی. یعنی نه با اتکاء به شرق به جنگ غرب برویم و نه با اتکاء به غرب به جنگ شرق برویم در واقع نه شرق و نه غربی یک گفتمان سومی است که بدون وابستگی به هریک از قدرت های شناخته شده به دست می آید.

راهکار رسیدن به وحدت چیست ؟

راهکار های این مسئله لایه های متفاوت دارد در زیرین ترین لایه این است که مفری از تفاوت دیدگاه و سلیقه نیست. در زیرین ترین لایه این است که وقتی کشور به نحو احسن اداره می شود که هم توجه به اشتراکات و هم توجه به تفاوت ها داشته باشد. تفاوت گرایی بیش از حد ما را به آنارشیسم و اشتراک گرایی بیش از حد ما را به فاشیسم می کشاند. کشور مدیریتی می خواهد که نگرشی در آن حاکم باشد که هم به اشتراکات توجه داشته باشد و هم تفاوت ها. مسلم است که گروه های مختلف عناصر مشترک زیادی دارند آن عناصر مشترک باید محور قرار بگیرد اما به هر حال قدرت مانوری هم برای تفاوت ها وجود داشته باشد.

انقلا ب اسلامی یک انقلاب جامع است و حاوی سه شعار عمده آزادی ، عدالت و اخلاق و معنویت است. اگر کسی به این گفتمان جامع، عنایت و التزام داشته باشد این مطلوب است اما اگرکسی این گفتمان و لایه های آن را پذیرفته اما بر یکی از مولفه های آن تاکید دارد مثلا عده‌ای بر آزادی عده‌ای بر عدالت و عده‌ای دیگر بر اخلاق تاکید دارند اما چون التزام به این گفتمان وجود دارد به نظر من همه این ها باید قدرت مانور داشته باشند و بتوانند دستی در مدیریت کشور داشته باشند. حال ممکن است در رقابت های سیاسی یک گروه پیروز شود و گروه دیگر به ظاهر شکست بخورد اما این پیروزی ها و شکست ها به معنای خط تمایز بین انقلاب و ضد انقلاب نیست بلکه به معنی این است که مدتی عرصه مدیریت از دست کسی خارج شده و در اختیار دیگری قرار گرفته اما این به این معنی نیست که از حضور و آراء او در بدنه یک دولت مستقر غفلت شود. اما جامع این است که توجه به تمام ابعاد شود حالا اگر نشد، ولی التزام وجود داشت به نظرم حساب آن ها را باید از کسانی که اصلا به گفتمان التزامی ندارند جدا کرد.

با توجه به این که امام انتقاد را سازنده می دانند به نظر شما حد فاصل تخریب و انتقاد چیست ؟

امام جایی می فرمایند حتی تخطئه از مواهب الهی است . این بستگی به سعه صدر مسئولین دارد که آیا می توانند از تخطئه ها یک فرصت بسازند یا خیر . حالا ما می گویم تخطئه پیشکش حداقل نقد پذیر باشید. فرق نقد از تخریب این است که اول روش مند ، معقول و مستند باشد. دوم بین الگوی فکری یک شخص و شخصیت آن فرد تفاوتی قائل شویم یعنی ما در نقد سازنده بیشتر با «ماقال» کار داریم تا «من قال» یعنی بیشتر با الگوی فکری کسی سرو کار داریم تا با احوالات شخصیه او. اگر ما نتوانیم این دو موضوع را از هم جدا کنیم نقد را به تخریب نزدیک کردیم و شرط سوم این است که همواره با دلسوزی و راه حل باشد. البته این شرط، شرطی اخلاقی است و نه ماهوی . اما اگر یک منتقد دلسوز راه حل های خود را عرضه کند از نظر اجتماعی هم موثر واقع می شود و جلوی تخریب را می گیرد اما شرط اجتماعی نقد هیچ ربطی به یک نقد ماهوی خوب ندارد و فقط به لحاظ اجتماعی نقد را سازنده تر می کند.