|
|||||||
پايهها و راهبردهاى اخلاقى كرامت انسانى در بينش و منش امام خمينى
مهدى سلطانى زمانى
دانش و بينش، دو مشخّصه عمده حيات بشرى و وجه تمايز آن با ساير نمودهاى حيات در پهنه گيتى محسوب مىگردند و با رهيابى اين دو عنصر ارجمند به ساحت عمل مخلصانه، حرمت و كرامت انسانى شكل مىگيرد و بدون آنها آدمى چون ظرفى گلين خواهد بود كه در آن جواهراتى چند نهادهاند، بىآن كه ظرف، كمترين ارزش افزوده يافته باشد. از ديدگاه امام خمينى انسان، آنگاه انسان است و به كرامت انسانى دست مىيابد كه خاك وجودش با زلال دانش و بينش در هم آميخته و صنعتى نوين در قالب اخلاق و منش متعالى از آن تولّد يابد، بنابراين اخلاق، عصاره همه ارزشهاى ذاتى و اكتسابى انسان و چكيده تعاليم آسمانى پيامبران است. 1 دانش نيز در اين ميدان با تمام ارجمندىهايش نقش ابزار و ضرورت را دارد كه مىتواند در دستيابى آدمى به اخلاق و عمل متعالى يارى رساند. اين نظر برگرفته از قرآن كريم است كه مىفرمايد: «يرفَع اللهُ الذّينَ آمَنوا مِنْكُم وَالذّينَ اوتُوا العِلْمَ درجاتٍ واللهُ بِما تَعملون خَبيرً» 2 (خداوند اهل ايمان و برخورداران از دانش را از ميان شما انسانها بر اساس درجات و مراتب، رفعت مىبخشد و خداوند به آن چه انجام مىدهيد؛ بس آگاه است.)
از آيه مذكور اينگونه استفاده مىشود كه علم و ايمان، دانش و بينش به منزله دو عدد هستند كه در يكديگر ضرب شده و حاصل ضرب آنها كرامت انسانى در سايهسار اخلاق و عمل خالصانه است.
امام خمينى در بينش رهروان عرفان عملى و شيفتگان كرامت و منش انسانى به مثابه انسانى نمونه و خودساخته و ذوب شده در اخلاق الهى به شمار مىروند كه ايشان را جذابيت و محبوبيت بخشيده و تا اوج يك قهرمان در قلب يك ملّت بالا برده است. در حقيقت ايشان تالى تلو پيامبر اعظم «صلى الله عليه و آله» بودند كه خداوند در توصيف آن بزرگوار فرموده: «و انَّكَ لَعلى خُلُقٍ عظيم» 3 (همانا تو از اخلاق و منش بس عظيم برخوردارى.)
امام خمينى به عنوان يكى از وارثان خط انبيا و اولياى الهى چهرهاى است كه بايد بخش عظيمى از موفقيتهاى وى را در شخصيت عملى، اخلاقى و كرامت انسانى او جست و جو كرد و اين نكته را دريافت كه طرح و بررسى چنين موضوعى از ديدگاه آن رهبر فرزانه، بسيار به جا، شايسته و مؤثّر است. لذا قبل از ورود به مباحث اصلى مقاله ضرورت دارد كه نگاهى هرچند اجمالى به مسلكهاى اخلاقى در بينش امام خمينى داشته باشيم تا ضمن اثبات اظهار فوق نشان دهيم كه ايشان بيش از آن كه از مسلكهاى فلسفى و عرفانى خاصى جهت حصول به كرامت انسانى و بالندگى آن در اخلاق فردى و اجتماعى خويش متأثّر باشند، روحشان از آبشخور رهنمودهاى قرآن و عترت سيراب گرديده است.
1. اخلاق زيستى و همسازى اجتماعى
اين جنبه سادهترين و بسيطترين نگاه به مقوله اخلاق است، با اين توضيح كه انسان درجامعه متولد مىشود و ناگزير است كه در ميان جامعه به نيازهاى خود پاسخ گويد، اما نيازها و منافع انسانها با يكديگر ناسازگارى دارد. آرمانها و خواستههاى انسان گسترده است و منابع تأمين آن محدود. با اين شرايط اگر انسان بخواهد بدون ضابطه و قانونى عمل كند و رفتارى را از خود بروز دهد، به زودى با واكنشهاى شديد مواجه شده، منافع خود را از دست مىدهد، لذا انسان براى دستيابى به لذائذ زندگى و برخوردارى از رفاه و آسايش، ناگزير بايد رفتار اجتماعى خود را به گونهاى سامان دهد كه تأمينكننده لذت و رفاه او باشد و اين ساماندهى و ضوابط و روشهاى آن «اخلاق» ناميده مىشود. و خصلتهايى چون خوشرويى، نرمخويى، آرامش، خوشزبانى و ... از خصلتهاى مثبت آن به شمار مىرود. به طور كلى، اين مسلك اخلاقى با نقائصى روبروست كه امام خمينى، بيش از آنكه از مسلكهاى فلسفى و عرفانى جهت حصول به كرامت انسانى متأثّر باشند، روحشان از آبشخور رهنمودهاى قرآن و عترت سيراب گرديده است «طريقت جز از راه شريعت و متعامل با آن امكانپذير نيست و كسانى كه نام «اهل الله» بر خويش نهاده و از ظاهر و باطن خويش بىخبرند، مشتى قلندر و خودبين هستند.»
از اين قرار است:
1- اين مسلك، تنها به تنظيم ظاهرى روابط اجتماعى انسانها نظر دارد و به نيت و باور كه پايهاى اساسى در رسيدن به كرامت انسانى توجّه ندارد و نمىانديشد.
2- در اين نوع اخلاق، انگيزه اصلى از توجّه به آن، منافع فردى و دنيوى است، نه شخصيّت معنوى و كرامت انسانى.
3- پشتوانه اخلاق زيستى، احساسهاى زودگذر عاطفى، مصالح شخصى و عادتها يا رسومات ملى است، نه توجه و كمك به بالندگى كرامت فردى و اجتماعى خويشتن و همنوع خود.
4- در اين نگرش، اخلاق، امرى اعتبارى و صورى است و در شرايط گوناگون تعريفها و نمودهاى متفاوت و گاه متضاد دارد، كه به تنهايى نمىتواند در تحقّق راهبردهاى اساسى اخلاق در پرورش كرامت انسانى مؤثّر باشد. 4
2. اخلاق عقلى و فلسفى
در اين نگرش، عقل محور اصلى تشخيص خير و كمال است و آنچه را عقل خير و كمال تشخيص دهد، بايد مورد عمل قرار گيرد. در اين مسلك، علّت ناهنجارىهاى اخلاقى، جهالت و كمخردى است و براى مبارزه با فساد اخلاقى، بايد به رشد دانش و تعقّل همّت گمارد؛ زيرا به
اعتقاد فيلسوفان، نيكوكارى، بسته به تشخيص نيك و بد، يعنى دانايى است و فضيلت چيزى جز دانش و حكمت نيست و مبناى آن بر پايه اصول اوليه اخلاق سقراطى؛ يعنى حكمت، شجاعت، عفت، عدالت و خداپرستى استوار است و كرامت انسانى بر پايه عقل پرورش يافته و رشد مىكند، ولى عقل نيز چون دانش در تعامل اخلاق و كرامت انسانى نقش ابزارى داشته و به تنهايى پاسخگوى مصالح عملى و تعالى بشرى در همه رفتارهاى فردى و اجتماعى نمىباشد.
موارد مذكور از اعتقادات فيلسوفان است كه خود در نقد آن چنين مىگويند:
«چون نيكوكارى بسته به تشخيص نيك و بد، يعنى دانايى است، بالاخره فضيلت به طور مطلق جز دانش و حكمت چيزى نيست، اما اين دانش چون در مورد ترس و بىباكى، يعنى علم به اين كه از چه بايد ترسيد و از چه نبايد ترسيد ملحوظ شود، «شجاعت» است، و چون در رعايت مقتضيات نفسانى به كار رود «عفت» خوانده مىشود، و هرگاه علم به قواعدى كه حاكم بر روابط مردم بر يكديگر مىباشد منظور گردد «عدالت» است و اگر وظايف انسان نسبت به خالق در نظر گرفته شود، ديندارى و خداپرستى است و اين فضايل پنجگانه از اصول اول اخلاق سقراطى بوده است و لذا اين اصول جنبه مقدماتى و ابزارى داشته و در تعامل اخلاق و كرامت انسانى به تنهايى كارساز نيست.» 5
3. اخلاق عرفانى و سير و سلوكى
اين مسلك با پيراستن دل از آلودگىها و آراستن آن به زيور «محاسن اخلاق» از راه رياضت و مجاهدت مىكوشد تا حقيقت را در آن متجلّى گرداند. در اين مسلك، حركت قلبى و عملى مورد نياز است نه حركت عقلى و فلسفى. در نگاه عرفان، انسان با تزكيه نفس، راه تعالى مىپويد و از معبر قلب به قرب الهى و كرامت انسانى دست مىيابد و درد خداجويى و عشق به كمال الهى را تازيانه سلوك مىشناسد و خطّ سير و سلوك را در اخلاق درد و قوس صعود و نزول مىبيند و مخاطبان خود را در سطحى خاص و آشنا به عرفان مىشناسد. 6
امام سجاد عليهالسلام فرمودهاند: كسى كه از ارشاد و راهنمايى حكيمى فرزانه برخوردار نباشد، تباه مىشود «تا انسان متأدب به آداب شريعت حقه نشود، هيچيك از اخلاق حسنه از براى او به حقيقت پيدا نشود و به كرامت انسان نرسد.»
امام خمينى از آن جهت كه فيلسوفى عارف است، در همه ميادين مذكور دستى قوى داشته و محور تبلور اين مسالك را در وجود بشرى و دستيابى وى به كرامات انسانى متفاوت از نگاههاى فوق مىشمرند. ايشان مخاطبان مسلكهاى اخلاقى را به ويژه در عرفان، مخاطبان عام دانسته و نه تنها خود در آن سطح حركت نمودهاند، بلكه همگان را دعوت به تحرك در اين مسير كرده و فرمودهاند: «طريقت جز از راه شريعت و متعامل با آن امكانپذير نيست و كسانى كه نام «اهلالله» بر خويش نهاده و از ظاهر و باطن خويش بىخبرند، مشتى قلندر و خودبين هستند». 7
ايشان جريانهاى ساختگى و رياضتهاى صوفىگرانه و باطنىگرى را نفى كرده و كسب فضايل اخلاقى و كرامت انسانى را بيش از آن كه از مسلكهاى فلسفى، اجتماعى و عرفانى خاصّى ممكن و متأثّر باشد، از رهنمودهاى قرآن و عترت امكانپذير دانستهاند و توجّه به چشمههاى فياض قرآن و عترت را دليلى بر فراگيرى و جامعيت رفتارى بندگان مقرب الهى به شمار آوردهاند. اين است كه وقتى به تجزيه و تحليل و نقد كتابهاى اخلاق مىپردازد، از افراط و تفريطهايى كه جامعيت نگاه و بينش قرآن و عترت را وانهادهاند، انتقاد نموده و مىنويسد:
«حتّى علماى اخلاق هم كه تدوين اين كتب كردند، يا به طريق علمى- فلسفى بحث و تفتيش نمودند، مثل كتاب شريف «طهاره الاعراق» محقّق بزرگ ابن مسكويه، و كتاب شريف «اخلاق ناصرى» تأليف حكيم متألّه و فيلسوف متبحّر افضل المتأخرين نصيرالمله والدين (قدسالله نفسه الزكيه) و بسيارى از قسمتهاى كتاب «احياء العلوم غزالى» و اين نحو تأليف علمى را در تصفيه اخلاق و تهذيب باطن تأثير به سزا نيست، اگر نگوييم اصلًا و رأساً نيست و يا از قبيل تاريخ اخلاق است كه صرف وقت در آن، انسان را از مقصد اصلى بازمىدارد.» 8
پايههاى سلوك اخلاقى در كسب و پرورش كرامت انسانى
روش عرفانى و سلوك اخلاقى در بينش و منش امام خمينى، جهت كسب و پرورش كرامت انسانى داراى اصول بنيادين و پايههاى اساسى است كه مهمترين آنها موارد ذيل است:
1. پايبندى به شريعت
انسان با توجه به محدوديتهاى خاص ذهنى و عملى خود، بيشتر نگاه جامع به مسائل را فرومىنهد و در ميدان باور و عمل گرفتار افراط و تفريط مىشود. از اين رو در زمينه تزكيه معنوى و كرامت انسانى و اخلاقى نيز گروهى كاملًا ظاهرگرا و عدهاى به شدت باطنگرا شدهاند. در حالى كه كرامت انسانى و آئين متعالى براى امت وسط، اعتدال در تمسّك به ظاهر و اهتمام به باطن است، به طورى كه هيچ كدام آسيب نبيند و حق هر يك ادا شود. امام خمينى در اين زمينه مىنويسد:
«و بدان كه هيچ راهى در معارف الهيه پيموده نمىشود مگر آنكه ابتدا كند انسان از ظاهر شريعت. و تا انسان متأدب به آداب شريعت حقه نشود، هيچ يك از اخلاق حسنه از براى او به حقيقت پيدا نشود و به كرامت انسانى نرسد، و ممكن نيست كه نور معرفت الهى در قلب او جلوه كند و علم باطن و اسرار شريعت از براى او منكشف شود.» 9
امام با الهام از آيات قرآن كريم كه ارسال رسولان و تعيين اسوه و الگوى عملى را براى تزكيه و تهذيب نفس و كرامت و تعالى انسانها ضرورى دانسته است و نيز آياتى چون آيات مربوط به رويارويى موسى «عليهالسلام» با فردى كه سمت استادى بر او داشت- خضر نبى «عليهالسلام»- و نيز با توجّه به اين كه حركت بدون راهنما در مسير سلوك عرفانى و اخلاقى و كسب كرامت انسانى، به طور معمول لغزشگاههاى فراوان داشته و در عمل ديده شده است كه رهپويان بىراهنما گرفتار ضلالت و كجروى شدهاند و رهزنان راه بر آنان بستهاند، بر اين نكته تأكيد دارد كه سالك طريق عرفان كه تزكيه و تهذيب اخلاقى ثمره طبيعى و ضرورى آن است، مىبايست به استادى بصير و آموزنده اقتدا كند و با امامى وارسته در راه دستيابى به كرامت انسانى و تقرّب به خداوند و رهايى از نفس، عروج نمايد. 11
امام خمينى اين توصيه را از مكتب اهل بيت «عليهمالسلام» دارد كه امام سجاد «عليهالسلام» فرمودهاند: «كسى كه از ارشاد و راهنمايى حكيمى فرزانه برخوردار نباشد، تباه مىشود.» 12
امام در مجالى ديگر به پرسش و شبههاى ديگر پاسخ داده و تصريح كرده است: «لازم و ضرورى است كه اين عمل (ميزان مدارا با نفس و اندازه نياز واقعى آن به لذّتهاى حلال) با نظارت و مراقبت و دستورالعمل مردى كامل و راهبرى دانا و توانا كه دليل راه باشد، انجام گيرد.
طىّ اين مرحله بىهمرهى خضر مكن ظلمات است بترس از خطر گم- راهى
و اگر كسى را نفس و شيطان غرور دهد، كه خود هادى خويشتن به كرامت انسانى بوده و با وجود قرآن، و علم شريعت كه جمله بيان خداست، سالك را چه احتياج به دليل است؟ جواب اين است كه شك نيست كه اين راه جز با چراغ شريعت و هدايت قرآن نمىتوان طى كرد ... چنان كه در امراض جسمى به طبيبى نياز است همچنين در امراض قلبى و بيمارىهاى روحى تنها دسترسى به علم شريعت كافى نخواهد بود، بلكه بايد تعيين داروهاى معنوى با نظر طبيب متخصّص باشد كه فرمود: طبيب دوار بطبه قد أحمى مواسمه و أحكم مراسمه.» 13
بر اين اساس، امام در مباحث اخلاقى خود نيز، دانشوران حوزههاى علميه را جهت پرورش كرامت انسانى در درون و تخلّق به اخلاق الهى به تعيين استاد اخلاق براى خويش دعوت مىنمود و مىفرمود: «چگونه است كه علم فقه و اصول استاد و مدرّس لازم داشته باشد، ولى علوم معنوى و اخلاق نياز به معلّم نداشته باشد.» 14
ايشان به سرگذشت موسى و خضر و آيه قرآن استناد جسته كه خداوند مىفرمايد: (قال له موسى هل أتّبعك على أن تعلّمن ممّا علّمت رشداً) 15
همچنين با استفاده از اين آيات بيست ادب از آداب تعليم و تعلّم را استفاده كرده و مورد استناد قرار داده است و با استفاده از آيات مربوط به خدمت موسى در محضر شعيب، نتيجه مىگيرد كه آن خدمت نيز در باطن امر، درسآموزى از محضر پيامبرى از پيامبران الهى بوده است. 16
2. باور به مقامات معنوى
امام خمينى يكى از موانع دستيابى به كرامت انسانى و مراتب معنوى را انكار و ناباورى كرامت و مقامات معنوى مىداند، چرا كه وقتى انسان منكر امرى بود، در راه دستيابى به آن تلاش نمىكند. از اين رو به نظر ايشان بدترين آفت اصلاح نفس و مانع آدمى در حصول كرامت انسانى، بىاعتنايى و بىاعتمادى به مراتب كمال است.
«بدترين خارهاى طريق كمال و وصول به مقامات معنويه كه از شاهكارهاى بزرگ شيطان قطّاع الطريق است، انكار مقامات غيبيه معنويه و مدارج كرامت انسانيه است، كه اين انكار و جحود، سرمايه تمام ضلالات و جهالات است و سبب وقوف و خمود است و روح شوق را كه براق وصول به كمالات است مىميراند و آتش عشق را كه رفرف معراج روحانى كمالى است، خاموش مىكند، پس انسان را از طلب بازمىدارد.» 17
راهبردهاى اخلاقى در پرورش كرامت انسانى
امام خمينى براى تهذيب و تزكيه نفس و پرورش كرامت در نهاد انسانى و به تبع آن سير و سلوك اخلاقى، مراحل و راهبردهايى را برمىشمارد كه با منازل سير و سلوك و مراتب خودسازى و كرامتگراى اهل اخلاق اندكى تفاوت دارد. اصحاب اخلاق و عرفان، چهار منزل، هفت منزل، چهل ميدان تا صد مرحله، بيش و كم شمردهاند، اما امام خمينى اين مراحل را «مجاهده با نفس» ناميده و در چهار مرتبه دانسته است: تفكّر، عزم، مشارطه، مراقبه و محاسبه و تذكّر پيوسته.
تفكّر
بدان كه اوّل شرط مجاهده با نفس و حركت به جانب حق تعالى «تفكّر» است ... و تفكّر در اين مقام عبارت است از آن كه انسان لااقل در هر شب و روز مقدارى- ولو كم هم باشد- فكر كند در اين كه آيا مولاى او كه او را در اين دنيا آورده و تمام اسباب آسايش و راحتى را براى او فراهم كرده، و بدن سالم و قواى صحيحه كه هر يك داراى منافعى است كه عقل هر كسى را حيران مىكند به او عنايت كرده، و اين همه بسط بساط نعمت و رحمت كرده، و از طرفى هم اين همه انبيا فرستاده و كتابها نازل كرده و راهنمايىها نموده و دعوتها كرده، آيا وظيفه ما با اين مالكالملوك چيست؟ 18 همچنين امام در تأكيد بر ضرورت تفكّر در هدف آفرينش و فرجام هستى مىفرمايد:
«اميد است اين تفكّر كه به قصد مجاهده با شيطان و نفس امّاره است، راه ديگرى براى تو بنماياند و موفّق شوى به منزل ديگر از مجاهده.» 19
«بدان كه از براى تفكّر فضيلت بسيار است، و تفكّر، مفتاح ابواب معارف و كليد خزائن كمالات و علوم است و مقدمه لازمه حتميه سلوك و كرامت انسانيت است، و در قرآن شريف و احاديث كريمه تعظيم بليغ و تمجيد كامل از آن گرديده ...». 20
امام خمينى براى تفكّر در مسير كسب كرامت انسانى و مجاهده نفسانى، درجات و مراتبى قائل است كه هر مرتبه نتايجى دارد، مانند تفكّر در حق و اسماء و صفات و كمالات او، يا تفكّر در لطايف صنعت و اتقان نظام آفرينش و دقايق خلقت و اسرار هستى، افلاك، نظم سيارات و اسرار آفرينش خود انسان كه پس از اين جاى ترديد و غفلت نمىماند:
«آيا پس از اين تفكّر، عقل شما محتاج به مطلب ديگرى است براى آن كه اذعان كند به آن كه يك موجود عالم قادر حكيمى كه هيچ چيزش شبيه به موجودات ديگر نيست، اين موجودات را با اين همه حكمت و نظام و ترتيب متقن ايجاد فرموده: (افى الله شكٌ فاطر السموات والارض.)» 21
... تفكر در احوال نفس است كه از آن نتايج بسيار و معارف بىشمار حاصل شود. 22
عزم
دومين راهبرد اخلاقى در پرورش كرامت انسانى و مجاهده نفسانى، «عزم» است. كه عبارت است از: «بناگذارى و تصميم بر ترك معاصى، و فعل واجبات، و جبران آنچه از او فوت شده در ايام حيات، و بالاخره عزم آهنين بر اين كه ظاهر و صورت خود را انسان، عقلى و شرعى نمايد». 23
امام خمينى به نقل از مشايخ خود درباره اهميت عزم مىنويسد: «عزم، جوهره انسانيت و ميزان امتياز انسان است؛ و تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزم اوست.» 24 و در جاى ديگر مىنويسد: «عزم و اراده قويه در آن عالم خيلى لازم است و كاركن است. ميزان يكى از مراتب به نظر امام خمينى بدترين آفت اصلاح نفس و مانع آدمى در حصول كرامت انسانى، بىاعتنايى و بىاعتمادى به مراتب كمال است
امام خمينى پس از تفكر و عزم براى پرورش كرامت انسانى و جهاد با نفس و خودسازى، مشارطه، مراقبه و محاسبه را ضرورى دانسته است
اهل بهشت، كه از بهترين بهشتهاست، اراده و عزم اوست، كه انسان تا داراى اراده نافذ و عزم قوى نباشد نه كرامت يافته و نه داراى آن بهشت و مقام عالى شود.» 25
اين قدرت و نفوذ اراده براى پرورش كرامت انسانى و مجاهده با نفس بسيار لازم و كارساز است؛ زيرا آن كه ارادهاش خمود و عزمش مرده است، نخستين گام سير را نمىتواند بردارد و همواره در معرض خطر و سقوط است و بازيچه هوسهاست. براى ترك محرّمات، انجام واجبات و التزام به آداب شريعت، نفسى مىخواهد كه صاحب عزمى مقتدر و ارادهاى مصمم باشد.
«اى عزيز، بكوش تا صاحب عزم و اراده شوى، كه خداى نخواسته اگر بىعزم از اين دنيا هجرت كنى، انسان صورى بىمغزى هستى كه در آن عالم به صورت انسان محشور نشوى، زيرا كه آن عالم محل كشف باطن و ظهور سريره است و جرأت بر معاصى كمكم انسان را بىعزم كند و اين جوهر شريف را از انسان مىربايد.» 26
امام خمينى دومين راهبرد اخلاقى در پرورش كرامت انسانى و تهذيب نفس را مستند به اين آيه شريفه قرآن مىداند: (فإذا عزَّمت فَتوكَّلْ علىالله إِنَّ اللهَ يُحِبالمتوكّلين.) 27
مشارطه، مراقبه و محاسبه
امام پس از تفكّر و عزم براى پرورش كرامت انسانى و جهاد با نفس و خودسازى، مشارطه، مراقبه و محاسبه را ضرورى دانسته است:
«مشارطه آن است كه در اوّل روز مثلًا با خود شرط كند كه امروز برخلاف فرموده خداوند تبارك و تعالى رفتار نكند و اين مطلب را تصميم بگيرد. ... پس از اين مشارطه وارد «مراقبه» شوى و آن چنان است كه در تمام مدت شرط، متوجه عمل به آن باشى و خود را ملزم بدانى به عمل كردن به آن؛ و اگر خداى نخواسته در دلت افتاد كه امرى را مرتكب شوى كه خلاف فرموده خداست، بدان كه اين از شيطان و جنود اوست كه مىخواهند تو را از شرطى كه كردهاى بازدارند ... و به همين حال باش تا شب كه موقع محاسبه است، و آن عبارت است از اين كه حساب نفس را بكشى در اين
شرطى كه با خداى خود كردى كه آيا به جا آوردى، و با ولى نعمت خود در اين معامله جزئى خيانت نكردى.» 28
«اگر مثلًا حساب ما، درست بود و خود ما قيام به محاسبه خود كرده، وحشت از حساب نداشتيم، زيرا كه آنجا حساب عادلانه و محاسب عادل است، پس ترس ما از حساب، از بدحسابى خود ماست.» 29
تذكّر پيوسته
از امور ديگرى كه ياور انسان در دستيابى به كرامت انسانى و مجاهده او با نفس و شيطان است، «تذكّر» مىباشد و به فرموده امام: «ياد خداى تعالى و نعمتهايى كه به انسان مرحمت فرموده.» 30
«بدان كه تذكّر از نتايج تفكّر است، و لهذا منزل تفكّر را مقدم دانستهاند از منزل تذكّر. جناب خواجه عبدالله فرمايد: ... «تذكّر فوق تفكّر است، زيرا كه اين طلب محبوب است و آن حصول مطلوب.» تا انسان در راه طلب و دنبال جست و جوست، از مطلوب محجوب است.» 31
در ديدگاه امام خمينى ياد تمام و كمال الهى راه حصول به كرامت انسانى و لقاء خدا و عامل تقرّب به درگاه آن ذات لم يزلى است. ايشان با استفاده دقيق و لطيفى از قرآن اين برداشت اخلاقى و عرفانى را يادآور شدهاند:
«... بدان اى عزيز كه تذكّر تام از حضرت حق و توجّه مطلق به باطن قلب به آن ذات مقدس، موجب گشوده شدن چشم باطن قلب شود كه به آن لقاءالله كه قرّه العين اولياء است حاصل گردد. در نتيجه معرفت و كرامت نفسانى مقدمهاى مىشود براى حركت در مسير معرفت الهى؛ 32 كه: (والذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا ...) 33
غفلت از ياد خداى تعالى و اشتغال به لهو و لعب و هوسهاى نفسانى و خواستههاى دنيايى دريچههاى كرامت را به روى آدمى مىبندد
اخلاص، توصيه محورى امام خمينى در تبلور اخلاق و كرامت انسانى و تعامل آنها در وجود آدمى است
غفلت از ياد خداى تعالى و اشتغال به لهو و لعب و هوسهاى نفسانى و خواستههاى دنيايى دريچههاى كرامت را به روى آدمى مىبندد و سختترين مانع و آفت در مسير رستگارى وى به شمار مىآيد. اين عامل به طور كلّى انسان را از كرامت، بصيرت و حقيقت باز مىدارد: «اگر نفوس، يكسره متوجّه دنيا و تعمير آن باشد و منصرف از حق باشند، گرچه اعتقاد به مبدأ و معاد هم داشته باشند، منكوس هستند و ميزان در انتكاس قلوب، غفلت از حق و توجه به دنيا و تعمير آن است.» 34
اخلاص، توصيه محورى امام خمينى در تعامل اخلاق و كرامت انسانى
از توصيههاى مهم امام خمينى در تثبيت و استوارى كرامت انسانى و حفظ مراتب عاليه اخلاق 35، كه بدان بسيار توجه داشته و با استناد به آيات قرآنى همواره بدان اهتمام مىورزيده، خالص كردن انگيزهها و اعمال براى خداوند است، اخلاص، هم در نيّت و هم در عمل؛ زيرا ميزان و معيار در اعمال، انگيزههايى هستند كه مقصد اعمال قرار مىگيرند. در اين مسير هرگونه قصد و آهنگ غيرالهى، يك نوع شريك قائل شدن براى خدا و ضد توحيد به حساب مىآيد، انگيزههايى چون خودبينى، خودخواهى، غرور، عجب، تحقير ديگران، تظاهر و خودستايى و ... «شرك خفى»
ناميده مىشود و باعث بيگانه شدن از حق هستند. «ميزان در عرفان و حرمان، انگيزه است، هر قدر انگيزهها به نور فطرت نزديكتر باشند و از حجب و حتّى حجب نور وارستهتر، به مبدأ نور وابستهترند، تا آنجا كه سخن از وابستگى نيز كفر است.» 36
شرك، هرگونه دخالت رضاى غير حق در اعمال- به ويژه اعمال عبادى- است، چه رضاى خود و چه رضاى ديگران. امام با استناد به آيات شريفه (يَومَ لايَنْفَعُ مالٌ ولابنون. إلّا من أتى الله بقلب سليم.) 37 روايتى را در تفسير آن آورده است: «قلب سليم آن است كه ملاقات مىكند پروردگار خود را و حال آن كه نيست در آن احدى سواى او و فرمود هر قلبى كه در آن شرك يا
ترديد باشد ساقط است». 38
حضرت امام خمينى ضمن شمردن مراتب اخلاص، نخست اخلاصى را كه شرط صحت عمل است و به كار فقه و فقها مىآيد بيان مىكنند و سپس اخلاص در اخلاق، كرامت انسانى و عرفان را كه نظر اهل معناست مورد اشاره قرار مىدهند، چنان كه حقيقت اخلاص را تصفيه عمل از شائبه غيرخدا و صافى نمودن دل از رؤيت غيرحق تعالى در جميع اعمال صوريه و لبيّه و ظاهريّه و باطنيّه مىدانند و كمال آن را ترك غير، مطلقاً دانسته و پا نهادن بر انيّت و انانيّت و بر غير و غيريت. 39 سپس مراتب اخلاص را چنين تبيين مىكنند:
1- تصفيه عمل از شائبه رضاى مخلوق و جلب قلوب آنها.
2- تصفيه عمل از دستيابى به مقاصد دنيوى و رسيدن به مقصودهاى فانى و زودگذر.
3- تصفيه عمل از رسيدن به جنّات جسمانيه و حور و قصور و امثال آن از لذّات جسمانيه.
4- تصفيه عمل از خوف عقاب و عذابهاى جسمانى موعود.
5- پيراستن عمل از رسيدن به سعادت عقليه و لذّات روحانيّه دائمه ازليه و ابديه.
6- تصفيه عمل از خوف عدم وصول به اين لذّات و حرمان از اين سعادات. 40
«اوّل قدم سفر الى الله، ترك حبّ نفس است و قدم بر انانيّت و فرق خود گذاشتن است و ميزان در سفر همين است.» 41
جملات ذيل در اين مقاله به عنوان جمعبندى و نتيجهگيرى قابل توجه است:
1- در انديشه امام خمينى اتّفاق دانش و بينش به عنوان مقدمه جهت دستيابى به كرامت انسانى و منش متعالى محسوب مىگردد، به گونهاى كه دانش به مثابه ابزار و ضرورت و بينش و ايمان به منزله گذرگاه و اخلاق و منش متعالى مقصد نهايى به شمار مىآيند.
2- پايبندى به شريعت، پرهيز از خودمحورى و باور به مقامات معنوى در بينش و منش امام خمينى از اصول بنيادين سلوك اخلاقى و تفكّر، عزم، مشارطه و مراقبه و محاسبه و تذكّر مدام از
راهبردهاى عملى اخلاق در دستيابى به كرامت انسانى قلمداد مىشوند.
3- جامعيت، تعادل و فراگيرى رفتار امام خمينى به خوبى نمايانگر آن است كه روح متعالى ايشان از رهنمودهاى قرآن و عترت سيراب گرديد و بهترين مسير پرورش كرامت انسانى در سايهسار اخلاق الهى نيز همين است.
4- اخلاص، توصيه محورى امام خمينى در تبلور اخلاق و كرامت انسانى و تعامل آنها در وجود آدمى است زيرا مقصد اصلى اعمال و معيارهاى آنها كه خداوند متعال است به خوبى نمايان شده و هرگونه آهنگ غيرالهى از انديشه بشرى رخت مىبندد. در مسير هدايت و تقرّب به خداوند نيز، دل را از رؤيت غير حق تعالى در جميع اعمال صاف مىنمايد و نگاه ارزشى و هدفمند خويش را در عمل به ساحت مقدّس ربوبى مىسپارد و حقيقت كرامت انسانى را در اخلاق، ترك غيرحق و پا نهادن بر انانيّت و غيريت به شما مىآورد.
پىنوشتها:
1. مقصود امام خمينى از اين سخن آن است كه دانش و بينش از ابزارهاى مهم و مقدمه براى شكوفايى كرامت انسانى است نه اينكه انسان بدون اين مراحل و ابزار از كرامت برخوردار نيست. ثانياً انسان ذاتاً داراى كرامت است و بر اساس فطرت انسانى كرامت ذاتى در وجود او متبلور بوده و كاملًا مورد تأييد نگارنده اين مقاله مىباشد.
2. سوره مجادله/ آيه 11.
3. سوره قلم/ آيه 4.
4. ر. ك: موسوى خمينى، سيد روحالله (امام خمينى)، شرح حديث جنود عقل و جهل، صص 45- 66.
5. فروغى، محمّدعلى، سير حكمت در اروپا، ص 18.
6. ر. ك: شرفى، حسين، قرآن و اخلاق از منظر امام خمينى، صص 247- 248.
7. ر. ك: امام خمينى، شرح حديث جنود عقل و جهل، صص 68- 70.
8. همان، صص 12- 13.
9. امام خمينى، چهل حديث، ص 8.
10. همان، ص 536.
11. ر. ك: امام خمينى، آداب الصلاه، صص 133- 134.
12. همان.
13. امام خمينى، پرواز در ملكوت، ج 1، ص 70.
14. مختارى، رضا، سيماى فرزانگان، ص 47.
15. سوره كهف/ آيه 66.
16. ر. ك: امام خمينى، آدابالصلاه، صص 2- 4.
17. همو، چهل حديث، ص 507.
18. همان، ص 6.
19. همان، ص 7.
20. همان، ص 191.
21. سوره ابراهيم/ آيه 12.
22. ر. ك: امام خمينى، چهل حديث، صص 197- 198.
23. همان، ص 7.
24. همان، صص 7- 8.
25. همان، ص 125.
26. همان، صص 8- 9.
27. سوره آل عمران/ آيه 159.
28. امام خمينى، چهل حديث، ص 9.
29. همان، ص 359.
30. همان، ص 10.
31. همان، ص 291.
32. امام خمينى، آداب الصلّاه، ص 382 (با اندكى تصرّف و تلخيص)
33. سوره عنكبوت/ آيه 69.
34. امام خمينى، چهل حديث، ص 535.
35. استوارى كرامت انسانى و حفظ مراتب عاليه اخلاق حسنه در وجود آدمى را در مسير قرب الهى، تعامل اخلاق و كرامت انسانى مىنامند.
36. امام خمينى، نقطه عطف، ص 14.
37. سوره شعراء/ آيات 89- 90.
38. امام خمينى، چهل حديث، ص 327، اصول كافى، ج 2، ص 16.
39. همو، آداب الصلّاه، ص 161.
40- همان، صص 161- 162.
41. همو، چهل حديث، ص 333 (با اندكى تلخيص)
* اين مقاله و مقاله جايگاه كرامت انسان در نكات تفسيرى امام خمينى و شهيد مطهرى از مقالات همايش بينالمللى امام خمينى و قلمرو دين با موضوع كرامت انسان مىباشد كه همزمان در مجموعه مقالات همايش مزبور درج مىگردد.
|
|||||||