تیر ماه 1390
2011 july

  بازگشت به پرتال گاهنامه شماره 12
 
 





پايه‏ها و راهبردهاى اخلاقى كرامت انسانى در بينش و منش امام خمينى‏

مهدى سلطانى زمانى‏

دانش و بينش، دو مشخّصه عمده حيات بشرى و وجه تمايز آن با ساير نمودهاى حيات در پهنه گيتى محسوب مى‏گردند و با رهيابى اين دو عنصر ارجمند به ساحت عمل مخلصانه، حرمت و كرامت انسانى شكل مى‏گيرد و بدون آنها آدمى چون ظرفى گلين خواهد بود كه در آن جواهراتى چند نهاده‏اند، بى‏آن كه ظرف، كمترين ارزش افزوده يافته باشد. از ديدگاه امام خمينى انسان، آنگاه انسان است و به كرامت انسانى دست مى‏يابد كه خاك وجودش با زلال دانش و بينش در هم آميخته و صنعتى نوين در قالب اخلاق و منش متعالى از آن تولّد يابد، بنابراين اخلاق، عصاره همه ارزشهاى ذاتى و اكتسابى انسان و چكيده تعاليم آسمانى پيامبران است. 1 دانش نيز در اين ميدان با تمام ارجمندى‏هايش نقش ابزار و ضرورت را دارد كه مى‏تواند در دست‏يابى آدمى به اخلاق و عمل متعالى يارى رساند. اين نظر برگرفته از قرآن كريم است كه مى‏فرمايد: «يرفَع اللهُ الذّينَ آمَنوا مِنْكُم وَالذّينَ اوتُوا العِلْمَ درجاتٍ واللهُ بِما تَعملون خَبيرً» 2 (خداوند اهل ايمان و برخورداران از دانش را از ميان شما انسان‏ها بر اساس درجات و مراتب، رفعت مى‏بخشد و خداوند به آن چه انجام مى‏دهيد؛ بس آگاه است.)

از آيه مذكور اين‏گونه استفاده مى‏شود كه علم و ايمان، دانش و بينش به منزله دو عدد هستند كه در يكديگر ضرب شده و حاصل ضرب آنها كرامت انسانى در سايه‏سار اخلاق و عمل خالصانه است.

امام خمينى در بينش رهروان عرفان عملى و شيفتگان كرامت و منش انسانى به مثابه انسانى‏ نمونه و خودساخته و ذوب شده در اخلاق الهى به شمار مى‏روند كه ايشان را جذابيت و محبوبيت بخشيده و تا اوج يك قهرمان در قلب يك ملّت بالا برده است. در حقيقت ايشان تالى تلو پيامبر اعظم «صلى الله عليه و آله» بودند كه خداوند در توصيف آن بزرگوار فرموده: «و انَّكَ لَعلى خُلُقٍ عظيم» 3 (همانا تو از اخلاق و منش بس عظيم برخوردارى.)

امام خمينى به عنوان يكى از وارثان خط انبيا و اولياى الهى چهره‏اى است كه بايد بخش عظيمى از موفقيت‏هاى وى را در شخصيت عملى، اخلاقى و كرامت انسانى او جست و جو كرد و اين نكته را دريافت كه طرح و بررسى چنين موضوعى از ديدگاه آن رهبر فرزانه، بسيار به جا، شايسته و مؤثّر است. لذا قبل از ورود به مباحث اصلى مقاله ضرورت دارد كه نگاهى هرچند اجمالى به مسلك‏هاى اخلاقى در بينش امام خمينى داشته باشيم تا ضمن اثبات اظهار فوق نشان دهيم كه ايشان بيش از آن كه از مسلك‏هاى فلسفى و عرفانى خاصى جهت حصول به كرامت انسانى و بالندگى آن در اخلاق فردى و اجتماعى خويش متأثّر باشند، روحشان از آبشخور رهنمودهاى قرآن و عترت سيراب گرديده است.

1. اخلاق زيستى و همسازى اجتماعى‏

اين جنبه ساده‏ترين و بسيطترين نگاه به مقوله اخلاق است، با اين توضيح كه انسان درجامعه متولد مى‏شود و ناگزير است كه در ميان جامعه به نيازهاى خود پاسخ گويد، اما نيازها و منافع انسانها با يكديگر ناسازگارى دارد. آرمان‏ها و خواسته‏هاى انسان گسترده است و منابع تأمين آن محدود. با اين شرايط اگر انسان بخواهد بدون ضابطه و قانونى عمل كند و رفتارى را از خود بروز دهد، به زودى با واكنش‏هاى شديد مواجه شده، منافع خود را از دست مى‏دهد، لذا انسان براى دستيابى به لذائذ زندگى و برخوردارى از رفاه و آسايش، ناگزير بايد رفتار اجتماعى خود را به گونه‏اى سامان دهد كه تأمين‏كننده لذت و رفاه او باشد و اين سامان‏دهى و ضوابط و روشهاى آن «اخلاق» ناميده مى‏شود. و خصلت‏هايى چون خوش‏رويى، نرم‏خويى، آرامش، خوش‏زبانى و ... از خصلت‏هاى مثبت آن به شمار مى‏رود. به طور كلى، اين مسلك اخلاقى با نقائصى روبروست كه‏ امام خمينى، بيش از آنكه از مسلك‏هاى فلسفى و عرفانى جهت حصول به كرامت انسانى متأثّر باشند، روحشان از آبشخور رهنمودهاى قرآن و عترت سيراب گرديده است‏ «طريقت جز از راه شريعت و متعامل با آن امكان‏پذير نيست و كسانى كه نام «اهل الله» بر خويش نهاده و از ظاهر و باطن خويش بى‏خبرند، مشتى قلندر و خودبين هستند.»

از اين قرار است:

1- اين مسلك، تنها به تنظيم ظاهرى روابط اجتماعى انسان‏ها نظر دارد و به نيت و باور كه پايه‏اى اساسى در رسيدن به كرامت انسانى توجّه ندارد و نمى‏انديشد.

2- در اين نوع اخلاق، انگيزه اصلى از توجّه به آن، منافع فردى و دنيوى است، نه شخصيّت معنوى و كرامت انسانى.

3- پشتوانه اخلاق زيستى، احساس‏هاى زودگذر عاطفى، مصالح شخصى و عادت‏ها يا رسومات ملى است، نه توجه و كمك به بالندگى كرامت فردى و اجتماعى خويشتن و همنوع خود.

4- در اين نگرش، اخلاق، امرى اعتبارى و صورى است و در شرايط گوناگون تعريفها و نمودهاى متفاوت و گاه متضاد دارد، كه به تنهايى نمى‏تواند در تحقّق راهبردهاى اساسى اخلاق در پرورش كرامت انسانى مؤثّر باشد. 4

2. اخلاق عقلى و فلسفى

در اين نگرش، عقل محور اصلى تشخيص خير و كمال است و آنچه را عقل خير و كمال‏ تشخيص دهد، بايد مورد عمل قرار گيرد. در اين مسلك، علّت ناهنجارى‏هاى اخلاقى، جهالت و كم‏خردى است و براى مبارزه با فساد اخلاقى، بايد به رشد دانش و تعقّل همّت گمارد؛ زيرا به‏

اعتقاد فيلسوفان، نيكوكارى، بسته به تشخيص نيك و بد، يعنى دانايى است و فضيلت چيزى جز دانش و حكمت نيست و مبناى آن بر پايه اصول اوليه اخلاق سقراطى؛ يعنى حكمت، شجاعت، عفت، عدالت و خداپرستى استوار است و كرامت انسانى بر پايه عقل پرورش يافته و رشد مى‏كند، ولى عقل نيز چون دانش در تعامل اخلاق و كرامت انسانى نقش ابزارى داشته و به تنهايى پاسخگوى مصالح عملى و تعالى بشرى در همه رفتارهاى فردى و اجتماعى نمى‏باشد.

موارد مذكور از اعتقادات فيلسوفان است كه خود در نقد آن چنين مى‏گويند:

«چون نيكوكارى بسته به تشخيص نيك و بد، يعنى دانايى است، بالاخره فضيلت به طور مطلق جز دانش و حكمت چيزى نيست، اما اين دانش چون در مورد ترس و بى‏باكى، يعنى علم به اين كه از چه بايد ترسيد و از چه نبايد ترسيد ملحوظ شود، «شجاعت» است، و چون در رعايت مقتضيات نفسانى به كار رود «عفت» خوانده مى‏شود، و هرگاه علم به قواعدى كه حاكم بر روابط مردم بر يكديگر مى‏باشد منظور گردد «عدالت» است و اگر وظايف انسان نسبت به خالق در نظر گرفته شود، ديندارى و خداپرستى است و اين فضايل پنج‏گانه از اصول اول اخلاق سقراطى بوده است و لذا اين اصول جنبه مقدماتى و ابزارى داشته و در تعامل اخلاق و كرامت انسانى به تنهايى كارساز نيست.» 5

3. اخلاق عرفانى و سير و سلوكى

اين مسلك با پيراستن دل از آلودگى‏ها و آراستن آن به زيور «محاسن اخلاق» از راه رياضت و مجاهدت مى‏كوشد تا حقيقت را در آن متجلّى گرداند. در اين مسلك، حركت قلبى و عملى مورد نياز است نه حركت عقلى و فلسفى. در نگاه عرفان، انسان با تزكيه نفس، راه تعالى مى‏پويد و از معبر قلب به قرب الهى و كرامت انسانى دست مى‏يابد و درد خداجويى و عشق به كمال الهى را تازيانه سلوك مى‏شناسد و خطّ سير و سلوك را در اخلاق درد و قوس صعود و نزول مى‏بيند و مخاطبان خود را در سطحى خاص و آشنا به عرفان مى‏شناسد. 6

امام سجاد عليه‏السلام فرموده‏اند: كسى كه از ارشاد و راهنمايى حكيمى فرزانه‏ برخوردار نباشد، تباه مى‏شود «تا انسان متأدب به آداب شريعت حقه نشود، هيچيك از اخلاق حسنه از براى او به حقيقت پيدا نشود و به كرامت انسان نرسد.»

امام خمينى از آن جهت كه فيلسوفى عارف است، در همه ميادين مذكور دستى قوى داشته و محور تبلور اين مسالك را در وجود بشرى و دست‏يابى وى به كرامات انسانى متفاوت از نگاه‏هاى فوق مى‏شمرند. ايشان مخاطبان مسلك‏هاى اخلاقى را به ويژه در عرفان، مخاطبان عام دانسته و نه تنها خود در آن سطح حركت نموده‏اند، بلكه همگان را دعوت به تحرك در اين مسير كرده و فرموده‏اند: «طريقت جز از راه شريعت و متعامل با آن امكان‏پذير نيست و كسانى كه نام «اهل‏الله» بر خويش نهاده و از ظاهر و باطن خويش بى‏خبرند، مشتى قلندر و خودبين هستند». 7

ايشان جريان‏هاى ساختگى و رياضت‏هاى صوفى‏گرانه و باطنى‏گرى را نفى كرده و كسب فضايل اخلاقى و كرامت انسانى را بيش از آن كه از مسلكهاى فلسفى، اجتماعى و عرفانى خاصّى ممكن و متأثّر باشد، از رهنمودهاى قرآن و عترت امكان‏پذير دانسته‏اند و توجّه به چشمه‏هاى فياض قرآن و عترت را دليلى بر فراگيرى و جامعيت رفتارى بندگان مقرب الهى به شمار آورده‏اند. اين است كه وقتى به تجزيه و تحليل و نقد كتاب‏هاى اخلاق مى‏پردازد، از افراط و تفريطهايى كه جامعيت نگاه و بينش قرآن و عترت را وانهاده‏اند، انتقاد نموده و مى‏نويسد:

«حتّى علماى اخلاق هم كه تدوين اين كتب كردند، يا به طريق علمى- فلسفى بحث و تفتيش‏ نمودند، مثل كتاب شريف «طهاره الاعراق» محقّق بزرگ ابن مسكويه، و كتاب شريف «اخلاق ناصرى» تأليف حكيم متألّه و فيلسوف متبحّر افضل المتأخرين نصيرالمله والدين (قدس‏الله نفسه الزكيه) و بسيارى از قسمت‏هاى كتاب «احياء العلوم غزالى» و اين نحو تأليف علمى را در تصفيه اخلاق و تهذيب باطن تأثير به سزا نيست، اگر نگوييم اصلًا و رأساً نيست و يا از قبيل تاريخ‏ اخلاق است كه صرف وقت در آن، انسان را از مقصد اصلى بازمى‏دارد.» 8

پايه‏هاى سلوك اخلاقى در كسب و پرورش كرامت انسانى‏

روش عرفانى و سلوك اخلاقى در بينش و منش امام خمينى، جهت كسب و پرورش كرامت انسانى داراى اصول بنيادين و پايه‏هاى اساسى است كه مهم‏ترين آنها موارد ذيل است:

1. پايبندى به شريعت‏

انسان با توجه به محدوديت‏هاى خاص ذهنى و عملى خود، بيشتر نگاه جامع به مسائل را فرومى‏نهد و در ميدان باور و عمل گرفتار افراط و تفريط مى‏شود. از اين رو در زمينه تزكيه معنوى و كرامت انسانى و اخلاقى نيز گروهى كاملًا ظاهرگرا و عده‏اى به شدت باطن‏گرا شده‏اند. در حالى كه كرامت انسانى و آئين متعالى براى امت وسط، اعتدال در تمسّك به ظاهر و اهتمام به باطن است، به طورى كه هيچ كدام آسيب نبيند و حق هر يك ادا شود. امام خمينى در اين زمينه مى‏نويسد:

«و بدان كه هيچ راهى در معارف الهيه پيموده نمى‏شود مگر آنكه ابتدا كند انسان از ظاهر شريعت. و تا انسان متأدب به آداب شريعت حقه نشود، هيچ يك از اخلاق حسنه از براى او به حقيقت پيدا نشود و به كرامت انسانى نرسد، و ممكن نيست كه نور معرفت الهى در قلب او جلوه كند و علم باطن و اسرار شريعت از براى او منكشف شود.» 9

امام با الهام از آيات قرآن كريم كه ارسال رسولان و تعيين اسوه و الگوى عملى را براى‏ تزكيه و تهذيب نفس و كرامت و تعالى انسان‏ها ضرورى دانسته است و نيز آياتى چون آيات مربوط به رويارويى موسى «عليه‏السلام» با فردى كه سمت استادى بر او داشت- خضر نبى «عليه‏السلام»- و نيز با توجّه به اين كه حركت بدون راهنما در مسير سلوك عرفانى و اخلاقى و كسب كرامت انسانى، به طور معمول لغزشگاه‏هاى فراوان داشته و در عمل ديده شده است كه رهپويان بى‏راهنما گرفتار ضلالت و كجروى شده‏اند و رهزنان راه بر آنان بسته‏اند، بر اين نكته تأكيد دارد كه سالك طريق عرفان كه تزكيه و تهذيب اخلاقى ثمره طبيعى و ضرورى آن است، مى‏بايست به استادى بصير و آموزنده اقتدا كند و با امامى وارسته در راه دستيابى به كرامت انسانى و تقرّب به خداوند و رهايى از نفس، عروج نمايد. 11

امام خمينى اين توصيه را از مكتب اهل بيت «عليهم‏السلام» دارد كه امام سجاد «عليه‏السلام» فرموده‏اند: «كسى كه از ارشاد و راهنمايى حكيمى فرزانه برخوردار نباشد، تباه مى‏شود.» 12

امام در مجالى ديگر به پرسش و شبهه‏اى ديگر پاسخ داده و تصريح كرده است: «لازم و ضرورى است كه اين عمل (ميزان مدارا با نفس و اندازه نياز واقعى آن به لذّتهاى حلال) با نظارت و مراقبت و دستورالعمل مردى كامل و راهبرى دانا و توانا كه دليل راه باشد، انجام گيرد.

طىّ اين مرحله بى‏همرهى خضر مكن ظلمات است بترس از خطر گم- راهى‏

و اگر كسى را نفس و شيطان غرور دهد، كه خود هادى خويشتن به كرامت انسانى بوده و با وجود قرآن، و علم شريعت كه جمله بيان خداست، سالك را چه احتياج به دليل است؟ جواب اين است كه شك نيست كه اين راه جز با چراغ شريعت و هدايت قرآن نمى‏توان طى كرد ... چنان كه در امراض جسمى به طبيبى نياز است همچنين در امراض قلبى و بيمارى‏هاى روحى تنها دسترسى به علم شريعت كافى نخواهد بود، بلكه بايد تعيين داروهاى معنوى با نظر طبيب متخصّص باشد كه فرمود: طبيب دوار بطبه قد أحمى مواسمه و أحكم مراسمه.» 13

بر اين اساس، امام در مباحث اخلاقى خود نيز، دانشوران حوزه‏هاى علميه را جهت پرورش كرامت انسانى در درون و تخلّق به اخلاق الهى به تعيين استاد اخلاق براى خويش دعوت مى‏نمود و مى‏فرمود: «چگونه است كه علم فقه و اصول استاد و مدرّس لازم داشته باشد، ولى علوم معنوى و اخلاق نياز به معلّم نداشته باشد.» 14

ايشان به سرگذشت موسى و خضر و آيه قرآن استناد جسته كه خداوند مى‏فرمايد: (قال له موسى هل أتّبعك على أن تعلّمن ممّا علّمت رشداً) 15

همچنين با استفاده از اين آيات بيست ادب از آداب تعليم و تعلّم را استفاده كرده و مورد استناد قرار داده است و با استفاده از آيات مربوط به خدمت موسى در محضر شعيب، نتيجه مى‏گيرد كه آن خدمت نيز در باطن امر، درس‏آموزى از محضر پيامبرى از پيامبران الهى بوده است. 16

2. باور به مقامات معنوى

امام خمينى يكى از موانع دستيابى به كرامت انسانى و مراتب معنوى را انكار و ناباورى‏ كرامت و مقامات معنوى مى‏داند، چرا كه وقتى انسان منكر امرى بود، در راه دستيابى به آن تلاش نمى‏كند. از اين رو به نظر ايشان بدترين آفت اصلاح نفس و مانع آدمى در حصول كرامت انسانى، بى‏اعتنايى و بى‏اعتمادى به مراتب كمال است.

«بدترين خارهاى طريق كمال و وصول به مقامات معنويه كه از شاهكارهاى بزرگ شيطان‏ قطّاع الطريق است، انكار مقامات غيبيه معنويه و مدارج كرامت انسانيه است، كه اين انكار و جحود، سرمايه تمام ضلالات و جهالات است و سبب وقوف و خمود است و روح شوق را كه براق وصول به كمالات است مى‏ميراند و آتش عشق را كه رفرف معراج روحانى كمالى است، خاموش مى‏كند، پس انسان را از طلب بازمى‏دارد.» 17

راهبردهاى اخلاقى در پرورش كرامت انسانى‏

امام خمينى براى تهذيب و تزكيه نفس و پرورش كرامت در نهاد انسانى و به تبع آن سير و سلوك اخلاقى، مراحل و راهبردهايى را برمى‏شمارد كه با منازل سير و سلوك و مراتب خودسازى و كرامت‏گراى اهل اخلاق اندكى تفاوت دارد. اصحاب اخلاق و عرفان، چهار منزل، هفت منزل، چهل ميدان تا صد مرحله، بيش و كم شمرده‏اند، اما امام خمينى اين مراحل را «مجاهده با نفس» ناميده و در چهار مرتبه دانسته است: تفكّر، عزم، مشارطه، مراقبه و محاسبه و تذكّر پيوسته.

تفكّر

بدان كه اوّل شرط مجاهده با نفس و حركت به جانب حق تعالى «تفكّر» است ... و تفكّر در اين مقام عبارت است از آن كه انسان لااقل در هر شب و روز مقدارى- ولو كم هم باشد- فكر كند در اين كه آيا مولاى او كه او را در اين دنيا آورده و تمام اسباب آسايش و راحتى را براى او فراهم كرده، و بدن سالم و قواى صحيحه كه هر يك داراى منافعى است كه عقل هر كسى را حيران مى‏كند به او عنايت كرده، و اين همه بسط بساط نعمت و رحمت كرده، و از طرفى هم اين همه انبيا فرستاده و كتاب‏ها نازل كرده و راهنمايى‏ها نموده و دعوتها كرده، آيا وظيفه ما با اين‏ مالك‏الملوك چيست؟ 18 همچنين امام در تأكيد بر ضرورت تفكّر در هدف آفرينش و فرجام هستى مى‏فرمايد:

«اميد است اين تفكّر كه به قصد مجاهده با شيطان و نفس امّاره است، راه ديگرى براى تو بنماياند و موفّق شوى به منزل ديگر از مجاهده.» 19

«بدان كه از براى تفكّر فضيلت بسيار است، و تفكّر، مفتاح ابواب معارف و كليد خزائن‏ كمالات و علوم است و مقدمه لازمه حتميه سلوك و كرامت انسانيت است، و در قرآن شريف و احاديث كريمه تعظيم بليغ و تمجيد كامل از آن گرديده ...». 20

امام خمينى براى تفكّر در مسير كسب كرامت انسانى و مجاهده نفسانى، درجات و مراتبى قائل است كه هر مرتبه نتايجى دارد، مانند تفكّر در حق و اسماء و صفات و كمالات او، يا تفكّر در لطايف صنعت و اتقان نظام آفرينش و دقايق خلقت و اسرار هستى، افلاك، نظم سيارات و اسرار آفرينش خود انسان كه پس از اين جاى ترديد و غفلت نمى‏ماند:

«آيا پس از اين تفكّر، عقل شما محتاج به مطلب ديگرى است براى آن كه اذعان كند به آن كه يك موجود عالم قادر حكيمى كه هيچ چيزش شبيه به موجودات ديگر نيست، اين موجودات را با اين همه حكمت و نظام و ترتيب متقن ايجاد فرموده: (افى الله شكٌ فاطر السموات والارض.)» 21

... تفكر در احوال نفس است كه از آن نتايج بسيار و معارف بى‏شمار حاصل شود. 22

عزم‏

دومين راهبرد اخلاقى در پرورش كرامت انسانى و مجاهده نفسانى، «عزم» است. كه عبارت است از: «بناگذارى و تصميم بر ترك معاصى، و فعل واجبات، و جبران آنچه از او فوت شده در ايام حيات، و بالاخره عزم آهنين بر اين كه ظاهر و صورت خود را انسان، عقلى و شرعى نمايد». 23

امام خمينى به نقل از مشايخ خود درباره اهميت عزم مى‏نويسد: «عزم، جوهره انسانيت و ميزان امتياز انسان است؛ و تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزم اوست.» 24 و در جاى ديگر مى‏نويسد: «عزم و اراده قويه در آن عالم خيلى لازم است و كاركن است. ميزان يكى از مراتب‏ به نظر امام خمينى بدترين آفت اصلاح نفس و مانع آدمى در حصول كرامت انسانى، بى‏اعتنايى و بى‏اعتمادى به مراتب كمال است‏

امام خمينى پس از تفكر و عزم براى پرورش كرامت انسانى و جهاد با نفس و خودسازى، مشارطه، مراقبه و محاسبه را ضرورى دانسته است‏

اهل بهشت، كه از بهترين بهشت‏هاست، اراده و عزم اوست، كه انسان تا داراى اراده نافذ و عزم قوى نباشد نه كرامت يافته و نه داراى آن بهشت و مقام عالى شود.» 25

اين قدرت و نفوذ اراده براى پرورش كرامت انسانى و مجاهده با نفس بسيار لازم و كارساز است؛ زيرا آن كه اراده‏اش خمود و عزمش مرده است، نخستين گام سير را نمى‏تواند بردارد و همواره در معرض خطر و سقوط است و بازيچه هوس‏هاست. براى ترك محرّمات، انجام واجبات و التزام به آداب شريعت، نفسى مى‏خواهد كه صاحب عزمى مقتدر و اراده‏اى مصمم باشد.

«اى عزيز، بكوش تا صاحب عزم و اراده شوى، كه خداى نخواسته اگر بى‏عزم از اين دنيا هجرت كنى، انسان صورى بى‏مغزى هستى كه در آن عالم به صورت انسان محشور نشوى، زيرا كه آن عالم محل كشف باطن و ظهور سريره است و جرأت بر معاصى كم‏كم انسان را بى‏عزم كند و اين جوهر شريف را از انسان مى‏ربايد.» 26

امام خمينى دومين راهبرد اخلاقى در پرورش كرامت انسانى و تهذيب نفس را مستند به اين آيه شريفه قرآن مى‏داند: (فإذا عزَّمت فَتوكَّلْ على‏الله إِنَّ اللهَ يُحِب‏المتوكّلين.) 27

مشارطه، مراقبه و محاسبه‏

امام پس از تفكّر و عزم براى پرورش كرامت انسانى و جهاد با نفس و خودسازى، مشارطه، مراقبه و محاسبه را ضرورى دانسته است:

«مشارطه آن است كه در اوّل روز مثلًا با خود شرط كند كه امروز برخلاف فرموده خداوند تبارك و تعالى رفتار نكند و اين مطلب را تصميم بگيرد. ... پس از اين مشارطه وارد «مراقبه» شوى و آن چنان است كه در تمام مدت شرط، متوجه عمل به آن باشى و خود را ملزم بدانى به عمل كردن به آن؛ و اگر خداى نخواسته در دلت افتاد كه امرى را مرتكب شوى كه خلاف فرموده خداست، بدان كه اين از شيطان و جنود اوست كه مى‏خواهند تو را از شرطى كه كرده‏اى بازدارند ... و به همين حال باش تا شب كه موقع محاسبه است، و آن عبارت است از اين كه حساب نفس را بكشى در اين‏

شرطى كه با خداى خود كردى كه آيا به جا آوردى، و با ولى نعمت خود در اين معامله جزئى خيانت نكردى.» 28

«اگر مثلًا حساب ما، درست بود و خود ما قيام به محاسبه خود كرده، وحشت از حساب نداشتيم، زيرا كه آنجا حساب عادلانه و محاسب عادل است، پس ترس ما از حساب، از بدحسابى خود ماست.» 29

تذكّر پيوسته‏

از امور ديگرى كه ياور انسان در دستيابى به كرامت انسانى و مجاهده او با نفس و شيطان است، «تذكّر» مى‏باشد و به فرموده امام: «ياد خداى تعالى و نعمت‏هايى كه به انسان مرحمت فرموده.» 30

«بدان كه تذكّر از نتايج تفكّر است، و لهذا منزل تفكّر را مقدم دانسته‏اند از منزل تذكّر. جناب خواجه عبدالله فرمايد: ... «تذكّر فوق تفكّر است، زيرا كه اين طلب محبوب است و آن حصول مطلوب.» تا انسان در راه طلب و دنبال جست و جوست، از مطلوب محجوب است.» 31

در ديدگاه امام خمينى ياد تمام و كمال الهى راه حصول به كرامت انسانى و لقاء خدا و عامل تقرّب به درگاه آن ذات لم يزلى است. ايشان با استفاده دقيق و لطيفى از قرآن اين برداشت اخلاقى و عرفانى را يادآور شده‏اند:

«... بدان اى عزيز كه تذكّر تام از حضرت حق و توجّه مطلق به باطن قلب به آن ذات مقدس، موجب گشوده شدن چشم باطن قلب شود كه به آن لقاءالله كه قرّه العين اولياء است حاصل گردد. در نتيجه معرفت و كرامت نفسانى مقدمه‏اى مى‏شود براى حركت در مسير معرفت الهى؛ 32 كه: (والذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا ...) 33

غفلت از ياد خداى تعالى و اشتغال به لهو و لعب و هوسهاى نفسانى و خواسته‏هاى دنيايى دريچه‏هاى كرامت را به روى آدمى مى‏بندد

اخلاص، توصيه محورى امام خمينى در تبلور اخلاق و كرامت انسانى و تعامل آنها در وجود آدمى است‏

غفلت از ياد خداى تعالى و اشتغال به لهو و لعب و هوس‏هاى نفسانى و خواسته‏هاى دنيايى دريچه‏هاى كرامت را به روى آدمى مى‏بندد و سخت‏ترين مانع و آفت در مسير رستگارى وى به شمار مى‏آيد. اين عامل به طور كلّى انسان را از كرامت، بصيرت و حقيقت باز مى‏دارد: «اگر نفوس، يكسره متوجّه دنيا و تعمير آن باشد و منصرف از حق باشند، گرچه اعتقاد به مبدأ و معاد هم داشته باشند، منكوس هستند و ميزان در انتكاس قلوب، غفلت از حق و توجه به دنيا و تعمير آن است.» 34

اخلاص، توصيه محورى امام خمينى در تعامل اخلاق و كرامت انسانى‏

از توصيه‏هاى مهم امام خمينى در تثبيت و استوارى كرامت انسانى و حفظ مراتب عاليه اخلاق 35، كه بدان بسيار توجه داشته و با استناد به آيات قرآنى همواره بدان اهتمام مى‏ورزيده، خالص كردن انگيزه‏ها و اعمال براى خداوند است، اخلاص، هم در نيّت و هم در عمل؛ زيرا ميزان و معيار در اعمال، انگيزه‏هايى هستند كه مقصد اعمال قرار مى‏گيرند. در اين مسير هرگونه قصد و آهنگ غيرالهى، يك نوع شريك قائل شدن براى خدا و ضد توحيد به حساب مى‏آيد، انگيزه‏هايى چون خودبينى، خودخواهى، غرور، عجب، تحقير ديگران، تظاهر و خودستايى و ... «شرك خفى»

ناميده مى‏شود و باعث بيگانه شدن از حق هستند. «ميزان در عرفان و حرمان، انگيزه است، هر قدر انگيزه‏ها به نور فطرت نزديك‏تر باشند و از حجب و حتّى حجب نور وارسته‏تر، به مبدأ نور وابسته‏ترند، تا آنجا كه سخن از وابستگى نيز كفر است.» 36

شرك، هرگونه دخالت رضاى غير حق در اعمال- به ويژه اعمال عبادى- است، چه رضاى خود و چه رضاى ديگران. امام با استناد به آيات شريفه (يَومَ لايَنْفَعُ مالٌ ولابنون. إلّا من أتى الله بقلب سليم.) 37 روايتى را در تفسير آن آورده است: «قلب سليم آن است كه ملاقات مى‏كند پروردگار خود را و حال آن كه نيست در آن احدى سواى او و فرمود هر قلبى كه در آن شرك يا

ترديد باشد ساقط است». 38

حضرت امام خمينى ضمن شمردن مراتب اخلاص، نخست اخلاصى را كه شرط صحت عمل است و به كار فقه و فقها مى‏آيد بيان مى‏كنند و سپس اخلاص در اخلاق، كرامت انسانى و عرفان را كه نظر اهل معناست مورد اشاره قرار مى‏دهند، چنان كه حقيقت اخلاص را تصفيه عمل از شائبه غيرخدا و صافى نمودن دل از رؤيت غيرحق تعالى در جميع اعمال صوريه و لبيّه و ظاهريّه و باطنيّه مى‏دانند و كمال آن را ترك غير، مطلقاً دانسته و پا نهادن بر انيّت و انانيّت و بر غير و غيريت. 39 سپس مراتب اخلاص را چنين تبيين مى‏كنند:

1- تصفيه عمل از شائبه رضاى مخلوق و جلب قلوب آنها.

2- تصفيه عمل از دستيابى به مقاصد دنيوى و رسيدن به مقصودهاى فانى و زودگذر.

3- تصفيه عمل از رسيدن به جنّات جسمانيه و حور و قصور و امثال آن از لذّات جسمانيه.

4- تصفيه عمل از خوف عقاب و عذاب‏هاى جسمانى موعود.

5- پيراستن عمل از رسيدن به سعادت عقليه و لذّات روحانيّه دائمه ازليه و ابديه.

6- تصفيه عمل از خوف عدم وصول به اين لذّات و حرمان از اين سعادات. 40

«اوّل قدم سفر الى الله، ترك حبّ نفس است و قدم بر انانيّت و فرق خود گذاشتن است و ميزان در سفر همين است.» 41‏

جملات ذيل در اين مقاله به عنوان جمعبندى و نتيجه‏گيرى قابل توجه است:

1- در انديشه امام خمينى اتّفاق دانش و بينش به عنوان مقدمه جهت دستيابى به كرامت انسانى و منش متعالى محسوب مى‏گردد، به گونه‏اى كه دانش به مثابه ابزار و ضرورت و بينش و ايمان به منزله گذرگاه و اخلاق و منش متعالى مقصد نهايى به شمار مى‏آيند.

2- پايبندى به شريعت، پرهيز از خودمحورى و باور به مقامات معنوى در بينش و منش امام خمينى از اصول بنيادين سلوك اخلاقى و تفكّر، عزم، مشارطه و مراقبه و محاسبه و تذكّر مدام از

راهبردهاى عملى اخلاق در دستيابى به كرامت انسانى قلمداد مى‏شوند.

3- جامعيت، تعادل و فراگيرى رفتار امام خمينى به خوبى نمايان‏گر آن است كه روح متعالى ايشان از رهنمودهاى قرآن و عترت سيراب گرديد و بهترين مسير پرورش كرامت انسانى در سايه‏سار اخلاق الهى نيز همين است.

4- اخلاص، توصيه محورى امام خمينى در تبلور اخلاق و كرامت انسانى و تعامل آنها در وجود آدمى است زيرا مقصد اصلى اعمال و معيارهاى آنها كه خداوند متعال است به خوبى نمايان شده و هرگونه آهنگ غيرالهى از انديشه بشرى رخت مى‏بندد. در مسير هدايت و تقرّب به خداوند نيز، دل را از رؤيت غير حق تعالى در جميع اعمال صاف مى‏نمايد و نگاه ارزشى و هدفمند خويش را در عمل به ساحت مقدّس ربوبى مى‏سپارد و حقيقت كرامت انسانى را در اخلاق، ترك غيرحق و پا نهادن بر انانيّت و غيريت به شما مى‏آورد.

پى‏نوشتها:

1. مقصود امام خمينى از اين سخن آن است كه دانش و بينش از ابزارهاى مهم و مقدمه براى شكوفايى كرامت انسانى است نه اينكه انسان بدون اين مراحل و ابزار از كرامت برخوردار نيست. ثانياً انسان ذاتاً داراى كرامت است و بر اساس فطرت انسانى كرامت ذاتى در وجود او متبلور بوده و كاملًا مورد تأييد نگارنده اين مقاله مى‏باشد.

2. سوره مجادله/ آيه 11.

3. سوره قلم/ آيه 4.

4. ر. ك: موسوى خمينى، سيد روح‏الله (امام خمينى)، شرح حديث جنود عقل و جهل، صص 45- 66.

5. فروغى، محمّدعلى، سير حكمت در اروپا، ص 18.

6. ر. ك: شرفى، حسين، قرآن و اخلاق از منظر امام خمينى، صص 247- 248.

7. ر. ك: امام خمينى، شرح حديث جنود عقل و جهل، صص 68- 70.

8. همان، صص 12- 13.

9. امام خمينى، چهل حديث، ص 8.

10. همان، ص 536.

11. ر. ك: امام خمينى، آداب الصلاه، صص 133- 134.

12. همان.

13. امام خمينى، پرواز در ملكوت، ج 1، ص 70.

14. مختارى، رضا، سيماى فرزانگان، ص 47.

15. سوره كهف/ آيه 66.

16. ر. ك: امام خمينى، آداب‏الصلاه، صص 2- 4.

17. همو، چهل حديث، ص 507.

18. همان، ص 6.

19. همان، ص 7.

20. همان، ص 191.

21. سوره ابراهيم/ آيه 12.

22. ر. ك: امام خمينى، چهل حديث، صص 197- 198.

23. همان، ص 7.

24. همان، صص 7- 8.

25. همان، ص 125.

26. همان، صص 8- 9.

27. سوره آل عمران/ آيه 159.

28. امام خمينى، چهل حديث، ص 9.

29. همان، ص 359.

30. همان، ص 10.

31. همان، ص 291.

32. امام خمينى، آداب الصلّاه، ص 382 (با اندكى تصرّف و تلخيص)

33. سوره عنكبوت/ آيه 69.

34. امام خمينى، چهل حديث، ص 535.

35. استوارى كرامت انسانى و حفظ مراتب عاليه اخلاق حسنه در وجود آدمى را در مسير قرب الهى، تعامل اخلاق و كرامت انسانى مى‏نامند.

36. امام خمينى، نقطه عطف، ص 14.

37. سوره شعراء/ آيات 89- 90.

38. امام خمينى، چهل حديث، ص 327، اصول كافى، ج 2، ص 16.

39. همو، آداب الصلّاه، ص 161.

40- همان، صص 161- 162.

41. همو، چهل حديث، ص 333 (با اندكى تلخيص)

* اين مقاله و مقاله جايگاه كرامت انسان در نكات تفسيرى امام خمينى و شهيد مطهرى از مقالات همايش بين‏المللى امام خمينى و قلمرو دين با موضوع كرامت انسان مى‏باشد كه همزمان در مجموعه مقالات همايش مزبور درج مى‏گردد.