در سالهای آغازین پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، ابرقدرتها درصدد براندازی نظام جمهوری اسلامی برآمدند، محاصره اقتصادی و سیاسی، تجزیه کردستان، کودتا و بسیاری طرحهای دیگر اجرا شد ولی همه این طرحها با شکست مواجه شد و نهایتا زیاده خواهان طرح حمله نظامی علیه ایران را انتخاب کردند. عراق گزینه مناسبی برای اجرای این طرح بود زیرا اولا این کشور متحد شوروی و بلوک شرق بود و به‏ طور طبیعی شوروی و کمونیستها در کنار امریکا و اروپا از صدام حمایت می کردند. ثانیا عراق دومین کشور از لحاظ نیرو و تجهیزات نظامی در منطقه، و کشوری نفتخیز بود و در صورت لزوم می‏ توانست تا مدتها با ثروت ملی خود و کمک دولتهای مرتجع عربی جنگ علیه ایران را اداره کند. ثالثا پیش بینیها این بود که در روزهای اوّلیه هجوم عراق، تکلیف ایران و انقلاب یکسره می شود.

با چراغ سبز دولتهای حامی صدام و به بهانه خصومتهای مرزیِ گذشته دو کشور، ارتش عراق از روز 31 شهریور 1359ه.ش. تجاوز گسترده ای را در طول 1280 کیلومتر مرز مشترک از شمالی‏ ترین نقطه مرزی تا بندر خرمشهر و آبادان آغاز کرد. هواپیماهای نظامی عراق فرودگاه تهران و مناطق دیگر را  بمباران کردند و ماشین جنگی صدام کیلومترها در خاک ایران پیشروی کرد و مناطق وسیعی از پنج استان ایران را اشغال نمود. مقاومتهای مرزنشینان در مراحل اوّلیه جنگ به علت عدم اطلاع و آمادگی قبلی و نداشتن تجهیزات و نیروی نظامی با قساوت بعثیها در هم شکسته شد. شهرها و روستاهای موجود در مناطق اشغالی به سرعت تخریب و به تلّی از خاک بدل شدند و صدها هزار تن از خانه و کاشانه خود آواره گردیدند.

 ارتش ایران بر اثر حوادث انقلاب بشدت از هم گسیخته شده بود و دوران اوّلیه بازسازی خود را می ‏گذراند. بسیاری از تجهیزات پیچیده و هواپیماهای مدرن نظامی و موشکهای پیشرفته ‏ای که با پول ملت ایران خریداری شده بود در آخرین روزهای حکومت شاه با تلاشهای دو ماهه ژنرال هایزر به امریکا منتقل شده بود. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که به فرمان امام تازه تأسیس شده بود؛ نیرو، تجهیزات، و تجربه کافی نداشت. صدام حسین با اطلاع  از این واقعیتها به ایران حمله کرد و خیال می کرد که جمهوری اسلامی توان مقابله در برابر این لشکرکشی را نداشته و او می تواند با حمایت دنیای استکبار و سکوت مرگبار مجامع بین اللملی، نقشه عراق بزرگ را پیاده کند.

ایران در مقابل این عمل انجام ‏شده دو راه بیشتر نداشت؛ تصمیم به مقاومت در جنگی نابرابر و یا تسلیم شدن در برابر خواستهای استکبار یعنی عقب ‏نشینی و دست کشیدن از انقلاب و اسلام.

 با همه این دشواریها، امام خمینی بدون دغدغه و تردید فرمان مقاومت صادر کرد و طی سخنانی امریکا را عامل اصلی جنگ و حامی و تحریک‏ کننده صدام خواند و با صراحت به مردم اطمینان داد که اگر برای خدا به دفع تجاوز دشمن به‏ عنوان یک تکلیف شرعی بپا خیزند شکست دشمن قطعی است هرچند که همه عوامل ظاهری خلاف آن را ثابت کنند.( صحیفه امام؛ ج 13، ص221)

ایشان در فردای روز نخست تجاوز عراق، طی پیامی به ملت ایران خطوط اصلی نحوه اداره امور جنگ و امور کشور در شرایط جنگی را در هفت بند کوتاه ولی بسیار دقیق و جامع ترسیم نمود( صحیفه امام؛ ج 13، ص228) و متعاقب آن طی چند پیام با ملت و ارتش عراق اتمام حجت کرد( صحیفه امام؛ ج 13، ص230) و از آن پس هدایت و نظارت دفاع طولانی و هشت ساله ملت را مدیریت کرد.

در اوّلین روزهای جنگ، دهها هزار تن از نیروهای مردمی و داوطلب با پیامهای امام خمینی راهی جبهه‏ ها شدند و رزمندگان اسلام توانستند با جانبازی پیشروی دشمن را متوقف کنند.

امام خمینی با تکیه‏ به خدا و مردم خداجو، با یک سلسله سخنرانیها و پیامهای متوالی مردم را آماده نبردی سخت و طولانی مدت می کرد و با استناد به آیات قرآنی که، دفاع تا رفع تجاوز و تنبیه متجاوز واجب است(حجرات/9) می فرمود؛ ما مدافع اسلام هستیم و مدافع اسلام با جان و مال و عزیزان خودش دفاع می ‏کند و هرگز نخواهد نشست.( صحیفه امام؛ ج 13، ص280)

صدام به نیروهایش وعده فتح سه روزه و یکسره کردن کار جنگ را داده بود ولی دفاع مردم ایران موجب زمینگیر شدن ارتش عراق گردید. این شکست فشارهای سیاسی بر ایران را افزایش داد و تلاش برای تحمیل آتش بس پیشنهادی مجامع بین ‏المللی شدت گرفت. آتش بس در آن زمان یعنی باقی ماندن عراق درخاک ایران. در چنین شرایطی جمهوری اسلامی باید برای باز پس گیری هر متر مربع از خاک اشغال‏ شده‏ اش سالها امتیاز بدهد و برای تخلیه دشمن از خاک کشورش گدایی کند.

 این منطقی نبود که هیچ آزاده غیرتمندی پذیرای آن باشد تا چه رسد به امام و مردمی که به تازگی از میدان قیام علیه دیکتاتورترین شاه منطقه، پیروز بیرون آمده بودند.

 امام خمینی عزم خویش و ملت را برای ادامه دفاع تا عقب‏ نشینی متجاوز به مرزهای شناخته‏ شده و جبران خسارات وارده اعلام می‏ داشت؛ اما هیاهوی تبلیغاتی غرب چنان گسترده بود که صدای حقانیت و مظلومیت ملت ایران به گوش کسی نمی ‏رسید. کم کم حقایق را آنچنان وارونه جلوه دادند که ایران چهره‏ ای جنگ ‏افروز، و صدام صلح‏ طلب معرفی می‏ شد. این فشارها و حق‏ کشیها نیز در موضع استوار امام خمینی و مردم ایران تغییری نداد و عملیات آزادسازی مناطق اشغال شده به وسیله رزمندگان اسلام شتاب گرفت و آثار شکست را در جبهه بعثیها نمایان ساخت.

انواع سلاحهای پیشرفته‏ اهدایی از طرف قدرتهای بزرگ به صدام، حمایت مالی و سیاسی کشورهای حاشیه خلیج فارس، اعزام نیرو از کشورهای دیگر به عراق، بمبارانهای وسیع شهرها و روستاها و مراکز اقتصادی، شلیک موشکهای مخرب به مناطق مسکونی شهرها و ... نیز نتوانست مقاومت مردم مومنی که با لبیک به رهبر خویش از اهداف دینی خود دفاع می کردند را سست کند.

ایران یکّه و تنها دفاع می‏ کرد و فقط ایمان به خدا و باور به امدادهای غیبی و هدایت مردی الهی، پشتوانه ملت بود. و سرانجام این جبهه مظلوم و تنها پیروز شد و دشمن را قدم به قدم تا عمق خاکش عقب راند.

بمباران شیمیایی شهر عراقی حلبچه و خفه‏ شدن دردناک بیش از پنج هزار شهروند بی‏ دفاع که اکثر آنها را کودکان و سالخوردگان تشکیل می ‏دادند و سکوت سازمان ملل و شورای امنیت در مقابل این فاجعه، لشکرکشی غربیها به خلیج فارس و آنچه که در ماههای آخر جنگ هشت ساله اتفاق افتاد همه به خاطر آن بود که اینک سپاه اسلام در موضعی کاملاً برتر قرار گرفته و دشمن را در اکثریت مناطق اشغال ‏شده به پشت مرزهایش فراری داده بود و می‏ رفت تا اساس فتنه را از منطقه برکند. سقوط صدام به دست سپاه اسلام یعنی شکست چندین قدرت بزرگ جهان در مقابله با انقلاب اسلامی. در چنینی شرایطی امریکا و شورای امنیت و حامیان دیگر صدام سعی می کردند راه پیشروی رزمندگان ایرانی مسدود شود تا مانع سقوط صدام شوند. قطعنامه 598 شورای امنیت با این رویکرد تصویب شد. در این قطعنامه بخش اعظمی از شرایط ایران برای ترک نبرد که از آغاز جنگ بر آنها اصرار می ‏ورزید ولی سازمانهای بین ‏المللی به امید پیروزی صدام زیر بار نمی‏ رفتند، پذیرفته شده بود. تصویب این قطعنامه از یک سو و فجایع ضدانسانی که در ماههای آخر جنگ از ناحیه جنگ‏ افروزان پدید آمده بود سبب شد تا امام پس از ارزیابی کارشناسان نظامی و سیاسی و اقتصادی متعهد ایران مبنی بر آماده بودن نسبی شرایط اثبات حقانیت جمهوری اسلامی در دفاع مقدس هشت ساله، قطعنامه 598 را بپذیرد.( صحیفه امام؛ ج 21، ص133)

بدین ترتیب جنگ تحمیلی هشت ساله به پایان رسید. آغازگران جنگ به هیچ یک از هدفهای خویش نرسیدند. نظام جمهوری اسلامی نه تنها سرنگون نشد بلکه در پرتو وحدت ملی مردم مسلمان ایران، تکلیف کلیه عوامل ستون پنجم را در داخل کشور یکسره کرد و اقتدار خویش را در حاکمیت بر تمامی پهنه ‏های داخلی تثبیت کرد. در صحنه بین‏ المللی نیز به ‏عنوان یک قدرت با ثبات و غیرقابل شکست حضور خود را به اثبات رسانید و حقانیت خود را علی‏ رغم هشت سال تبلیغات مداوم خصمانه غربیها ثابت کرد و پیام خویش را ابلاغ نمود. البته دراین راه مقدس بهای سنگین لازم را نیز پرداخت کرد.

سخن را با این پیام امام راحل خاتمه می دهم:

" خداوندا، همه چیز تویی؛ و غیر از تو همه هیچ. خداوندا، تو عزیزی؛ و غیر از تو همه ذلیل. خداوندا، تو غنی ‏ای؛ و غیر از تو همه فقیر.... دشمنان خدا و خلق خدا آنی غافل نیستند، و در کمین نشسته ‏اند تا آنچه را خدایی است نابود کنند. خانواده‏ های شهدا، تا همیشه تاریخ این مشعلداران راه اولیا، افتخار روشنایی طرق الی اللَّه را به عهده گرفته‏ اند.

مجروحین و معلولینْ خود چراغ هدایتی شده‏ اند که در گوشه گوشه این مرز و بوم به دین باوران راه رسیدن به سعادت آخرت را نشان می‏ دهند: راه رسیدن به خدای کعبه را. اسرا در چنگال دژخیمانْ خود سرود آزادی‏ اند، و احرار جهان آنان را زمزمه می‏ کنند.
مفقودین عزیز محور دریای بیکران خداوندی‏ اند؛ و فقرای ذاتی دنیای دون در حسرت مقام والایشان در حیرتند. از شهدا که نمی ‏شود چیزی گفت. شهدا شمع محفل دوستانند.
شهدا در قهقهه مستانه ‏شان و در شادی وصولشان عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون اند( بخشی از آل عمران/ 169)؛ و از «نفوس مطمئنه‏ ای» هستند که مورد خطاب فَادخُلِی فِی عِبادِی و ادخُلی جَنَّتِی ( بخشی از آل عمران/ 169) پروردگارند. اینجا صحبت عشق است و عشق؛ و قلم در ترسیمش بر خود می‏ شکافد. و السلام."( صحیفه امام؛ ج 21، ص134)

. انتهای پیام /*