همان گونه که نیروهای مسئول باید آراسته به فضائلی باشند و محاسنی را برای خدمت بهتر به جامعه کسب نمایند و برابر آن رفتار کنند. لازم است از رذائل و رفتارهای ناپسند دور باشند و خود را از آنها پیراسته نمایند، تا گرفتار هوای نفس نگردیده و حقوق مردم را ضایع ننمایند. به آنها ستم نکنند و از عهده انجام درست وظایف و مسئولیت هایی که به عهده گرفته اند بر آیند. ما از این پیراستگی های اخلاقی و رذائل خلقی به آسیب های اخلاقی تعبیر می کنیم و بخشی از نکات مهمی که امام خمینی بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی بر آن تکیه کرده اند مطرح می نماییم.
بخش عمدۀ کتاب شرح چهل حدیث ایشان به درمان رذائل اخلاقی اختصاص یافته است. و در شرح حدیث جنود عقل و جهل در برابر هر سرباز عقل، نیرویی از جهل وجود دارد که امام به شرح آن پرداخته است. اما آنچه در اینجا ذکر می شود آسیب های مربوط به مدیران جامعه اسلامی است که در صحیفه ایشان مطرح شده است.
1. اختلاف
اختلاف و درگیری و نزاع باعث هدر رفتن نیرو و امکانات جامعه می شود. جامعه ای که دچار تفرقه بشود، هیچ گاه در رسیدن به آرمان ها و برنامه های خود موفق نخواهد بود. قرآن به مسلمانان دستور می دهد که به ریسمان الهی چنگ زده و دچار تفرقه نشوند.[1] و بیان می کند که با یکدیگر نزاع نکنید تا سست شوید و ابهت و توان شما از بین برود.[2] اسلام دستور به وحدت می دهد و می خواهد که مسلمین دست واحد در برابر غیر مسلمان باشند. امام خمینی در اهمیت وحدت برای جلوگیری از آسیب های داخلی و خارجی می گویند.
مسلمین به حسب دستور خدای تبارک و تعالی «ید واحده» [اند] نه دو تا دست، ید واحدة علی مَن سواهم. همه مثل این که یک دست، باز دو دست هم نفرموده است. برای این که دو دست هم ممکن است این از این طرف برود، آن از آن طرف، نه دست واحد همه شان مثل دست واحد می مانند، مسلم این طوری است و اگر مسلمین این طور باشند که آن طور وحدت با هم داشته باشند که مثل یک دست باشند، ید واحده باشند، این دیگر آسیب بردار نیست. آسیب از داخل خود آدم، داخل خود ملت و کشور بر ما وارد می شود و بر شما، از خارج هیچ ترسی نداشته باشید از داخل خودمان بترسید... .[3]
امام خمینی منشأ اختلاف را هوای نفس می دانند و آن را ناشی از نفسانیات می شمارند: منشأ اختلافات از هوای نفس است. هرکجا اختلاف بین خودتان دیدید مطمئن باشید که از هوای نفس سرچشمه گرفته است. البته اختلاف بین انبیا و افراد مقابل آنها و اسلام و کفر همیشه بوده است؛ ولی آن اختلاف از عبودیت سرچشمه می گیرد.[4]
طرح اختلاف از سوی هرکسی که باشد آن «زبان شیطان»است چه از سوی یک روحانی یا انسان مقدس و یا یک نمازگزار مطرح شود. همه تحت تأثیر شیطانند و به آن توجه ندارند.[5]
اختلاف سر منشأ مادی دارد. افراد اگر برای خدا کار و تلاش کنند، اختلاف رخ نمی دهد؛ ولی زمانی که مسئولان به منافع مادی روی آورند اختلاف و نزاع بروز می کند و جامعه را گرفتار تشتت می نماید. اگر خدای نخواسته نظر مادی در بین ماها حاصل بشود و ما نسیان کنیم، خدای تبارک و تعالی را به توجه به دنیا و مقامات، لا علاج خواهد شد اختلاف. کسانی که توجه به دنیا دارند، نمی شود اختلاف نداشته باشند، هر کسی برای خودش می خواهد. آنهایی که اختلاف ندارند، آنهایی هستند که به دنیا اعتنا ندارند، آنهایی هستند که ارزش ها را بهش توجه دارند، آنها بینشان اختلاف واقع نمی شود.[6]
2. چاپلوسی
چاپلوسی و تعریف بی جا دربارۀ دیگران برای کسب موقعیت، یکی از آفت های قدرت است. زیرا افرادی که طالب قدرت و مقام هستند از نیروهایی که از آنها تعریف می کنند و تملق می نمایند خوششان می آید و از نیروهایی که خیر خواه بوده و حقایق را آن گونه که هستند مطرح می کنند تا به دنبال راه حل باشند ناراحت می شوند. این باعث می شود که افراد چاپلوس و چرب زبان، دور افراد راگرفته و در نزد آنها قرب و منزلت بیابند.
علی علیه السلام ستودن بیش از شایستگی افراد را چاپلوسی می داند[7] و می فرماید: «لیسَ المَلَقُ مِنْ أخلاقِ الأنْبیاءِ»؛[8] از اخلاق پیامبران چاپلوسی نیست.
امام خمینی به خاطر مهم بودن مقام و قدرت، از مسئولان و رئیس جمهوری وقت می خواهد که مشاوران و همکاران خود را از انسان های چاپلوس، دغلباز و حیله گر انتخاب نکند.
مقام خطیر است و خطر بزرگ، به خدا باید پناه برد و از او استمداد کرد. همۀ دست اندرکاران ـ بویژه رئیس جمهور ـ باید از چاپلوسان دغلباز و زبان بازان حیله گر بر حذر باشند و مشاوران خود را از اشخاص سابقه دار که تعهدشان قبل از انقلاب مشهود بوده است، انتخاب کنند. بسا که منحرفان و منافقان خود را با ظاهری آراسته به تقوا جا بزنند و با دست ما به اسلام و کشور اسلامی صدمه زنند.[9]
بیشترین کار برد واژه چاپلوسی در سخنان امام خمینی دربارۀ حاکمان مشابه واژه چاپلوسی که در سخنان امام آمده است واژه سالوسی و دغلبازی است. سالوسی در فرهنگ سیاسی امام مانند چاپلوسی است و در موارد متعدد از سالوسی رضاخان در فریب دادن مردم[10] و از سالوسی و فریبکاری صدام و نماز خواندن او یاد می کند.[11]
امام خمینی از نوعی حکومت سالوسی یاد می کند که افرادی در صددند حکومتی ایجاد کنند که به ظاهر اسلامی است؛ امّا در باطن منافقانه و بر خلاف مصالح کشور است. مشخصۀ این حکومت را جدا کردن مردم از روحانیت و جدا ساختن آنها از دانشگاه است.
عزیزان من، برادران من، خواهران من تمام قشرهای ملت توجه بکنید که جریان هایی در کار است که روحانیین را در چشم مردم یک نحو دیگری جلوه بدهند، و مردم را از روحانیت جدا کنند، و دانشگاه را از روحانیون جدا کنند، و مقاصد خودشان را انجام بدهند، و لو با یک رژیمی که به طور سالوسی در ملت ایجاد کنند؛ یعنی یک رژیم به صورت صد در صد اسلامی و بیشتر از شما فریاد «وا اسلاما» بکشد لیکن در باطن منافق باشد و در باطن بر خلاف مصالح کشور عمل کند.[12]
امام خمینی در وصیت نامۀ خود از دغلبازان و فریبکارانی که مدعی اسلام نمایی بوده و خود را متعهد به نظام اسلامی می دانستند و این باعث شده بود که از ایشان ذکری به میان آید می نالد و گفته های خود را درباره آنها کأن لم یَکُن دانسته و ملاک را حال فعلی آنها دانسته اند که آیا وفادار به نظام هستند یا نه؟
من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوسی و اسلام نمایی بعضی افراد ذکری از آنان کرده و تمجیدی نموده ام که بعد فهمیدم از دغلبازی آنان اغفال شده ام. آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار می نمایاندند، و نباید از آن مسائل سوء استفاده شود. و میزان در هر کس حال فعلی او است.[13]
سخن امام به این معناست که افراد در دوران انقلاب خود را وفادار به اسلام و انقلاب معرفی می کردند، اما به مرور از انقلاب و اسلام جدا شده و داعیه های دیگری پیدا کردند، باید حال فعلی آنان ملاک داوری قرار گیرد.
3. حرص
حرص و آز، از صفات ناپسند و آسیب های خطرناکی است که برای مسئولان حکومتی اجتناب از آن لازم است. حرص در برابر توکل قرار دارد و در کتاب شرح جنود عقل و جهل روایاتی را در این باب آورده اند.[14] حرص را جزو نیرومند ترین شاخه های دنیا دوستی دانسته اند و تردیدی نیست که این صفت باعث گمراهی افراد می شود و اشخاص را به هلاکت می رساند و حریص به حق خود قانع نیست و همیشه دنبال افزون ساختن اموال خود و یا موقعیت اجتماعی خویش است. و در نتیجه افرادی ممکن است او را تقویت کنند و او به جهت حرصی که دارد اموال مردم را به تصاحب خود در آورد و با قدرتی که دارد دیگران را از هستی ساقط سازد. امام خمینی در سخنی، به خطر حرص در افراد مسئول چنین اشاره می کند:
هر چه مال اضافه بشود حرص انسان اضافه می شود، هر چه قدرت اضافه بشود حرص انسان به قدرت اضافه می شود و اگر مهذب نباشد انسان، آن قدرت را برای خودش به کار می گیرد، وقتی برای خودش به کار گرفت دولت های بزرگی که هستند، ابر قدرت هایی که هستند یک همچو آدم قدرتمندی را پیدا می کنند و این آدم قدرتمند را به او بال و پر می دهند و این را به مقام می رسانند تا این که ملت را استضعاف کند و ذخایر ملت را بچاپد.[15]
حرص افراد و احزاب خاص به مال و قدرت باعث می شود که به عنوان نقطه ضعف مورد توجه قدرت های جهانی قرار گیرند و از آنها حمایت نمایند. امام معتقد است که رضاخان این گونه بود، قدرت های خارجی از حرص او به مال و قدرت در جهت اهداف خود بهره بردند. و به خاطر همین خطر است که علی علیه السلام به مالک اشتر دستور می دهد با انسان حریص مشورت نکند، زیرا آنها حرص ستم را برایت بیاراید و این ناشی از سوء ظن به خداست.[16]
حرص از آن جهت خطرناک است که تا پایان عمر همراه انسان می باشد، بلکه در وجود انسان عمیق تر می شود. امام خمینی در توصیه هایی که به فرزند خود دارند به این نکته اشاره می کنند: ولی هیهات حضوصاً از مثل من گرفتار به دام های ابلیس و نفس خبیث. پسرم از من گذشته «یَشیبُ ابْنُ آدم و یشُبُّ فیه خَصْلتانِ الحِرْصُ وَطولُ الأمَلِ»؛[17] لکن تو نعمت جوانی داری و قدرت اراده، امید است بتوانی راهیِ طریق صالحان باشی.[18]
4. دشمنی
برابر مفاد آیۀ قرآن، مؤمنان با یکدیگر برادرند[19] و دشمنی و کینه در میان آنها کاری است بر خلاف اسلام. کسانی که در مسئولیتی قرار دارند با دیگران که هم ردیف آنان می باشند یا مسئولیتی دارند نباید به دشمنی بپردازند. دشمنی بین نیروهایی که در مدیریت نظام اسلامی هستند، باعث هدر رفتن نیروها و امکانات می شود و دشمن از این دشمنی در جهت اهداف خود سود می برد و نیروهای متعهد را به مرور از صحنه سیاسی خارج کرده و بر جامعه مسلط می گردد.
امام خمینی نیروهای مسئول در کشور را دعوت به وحدت نموده و از دشمنی و مخاصمه باز می دارد، و بارها بر این نکته تأکید می نماید که دشمنی کار اهل جهنم است.
من امیدوارم که تمام کسانی که دست به کار هستند در دولت، با هم دست به هم بدهند، با هم دوست باشند، افرادی که در مجلس هستند همه با هم رفیق باشند، همه یک مقصد دارید، همه می خواهید که اسلام تحقق پیدا بکند، چرا پس با هم ما دلخوری داشته باشیم. برادری از اموری است که هم قرآن کریم فرموده است که [مؤمنان] در این عالم برادرند و هم فرموده است که در بهشت برادر هستند.[20]
در ادامه به این نکته می پردازد که آنچه ما عمل کنیم برابر آیات سورۀ زلزال ثواب و یا شرّش را می بینیم و چنین ادامه می دهند: کارهای ما، عقاید ما، اخلاق ما، تمام اینها در آنجا منعکس است. و من امیدوارم که برادری را در اینجا مستحکم کنیم تا در آنجا منعکس بشود و برادر باشیم مخاصمه مال اهل جهنم است. «خِصامُ أهْلِ النّار»[21] یکی از مصیبت هایی که اهل جهنم مبتلا هستند همین خصامی است که با هم دارند، جنگ و نزاعی است که با هم دارند، به هم می پرند مثل سگ و یکی از کرامت هایی که اهل بهشت دارند، آن برادری و دوستی و محبت است و این باید از اینجا تهیه بشود.[22]
امام خمینی اختلاف سلیقه و نظر را امری طبیعی می داند و معتقد است که در چنین مواردی بحث ها باید مانند مباحث طلاب باشد که با اختلاف نظری که دارند پس از بحث برادر هستند و در کنار هم می باشند. اما اگر ما دشمنی و خصام داشته باشیم «ما اهل ناریم» و گرفتار عذاب الهی می شویم.[23]
امام بر این باور است که اختلافات را با تفاهم می توان حلّ کرد و نباید مسئولان نظام یکدیگر را تضعیف و در برابر هم جبهه گیری نمایند. ما اگر اختلاف سلیقه داریم، اختلاف بینش داریم، باید بنشینیم با هم در یک محیط آرام صحبت کنیم و مسائل خودمان را به میان بگذاریم و حل کنیم، با تفاهم مسائل را حل کنیم، نه این که جبهه گیری کنیم... و کوشش کنند در تضعیف یکدیگر و کوشش کنند در تضعیف کشور اسلامی. اینها برای این است که تعهد اسلامی نیست، و دید سیاسی هم نیست.[24]
5. زورگویی
زورگویی و ستم از رفتارهای ناپسندی است که در اسلام به شدت از آن نهی شده است. ظلم، اجحاف، بغی، جور، حیف، جفا و عسف واژه های مشابهی هستند که همه به معنای تجاوز به حقوق دیگران و یا الزام کردن آنها بر کاری است. زورگویی که در سخنان رهبر کبیر انقلاب در نظام اسلامی نفی شده است می توان گفت: مرادف عسف است، ایشان می گوید: در جمهوری اسلامی زورگویی نیست، در جمهوری اسلامی ستم نیست....[25]
امام خمینی تعبیر به ستم ندارد، زیرا پس از پیروزی انقلاب اسلامی احتمال ستم و ظلم به افراد کم بوده است. اما این احتمال که عده ای با زورگویی افرادی را وادار به کار بکنند وجود داشته و ایشان زورگویی و فشار را در نظام اسلامی نفی می کنند: همه آقایان احساس این را بکنند که امروز با زمان رژیم سابق فرق دارد. چون امروز یک مملکتی است که نه یک نفری است که زورگویی بکند و فشار بیاورد که یک کاری به ملت تحمیل بکند، ما یک چنین مقامی اصلاً نداریم؛ یعنی ملت ما هم دیگر تحمل چنین مقامی را نمی کند... اگر یک مقام بخواهد چیزی را تحمیل کند، جلویش می ایستند و مشتشان را گره می کنند و مانع می شوند.[26]
یعنی مردم باید بدانند که در نظام اسلامی زور حاکم نیست، و هیچ مقامی حق ندارد که به مردم مانند گذشته زور بگوید. حتی افراد غنی نباید به طبقه ضعیف زور بگوید و افراد را استثمار کنند و وادار کنند که بیش از حد لازم کار کنند. این گونه کارها ستم است که در نظام اسلامی منتفی است.
در جمهوری اسلامی ظلم نیست، در جمهوری اسلامی این طور مسائلی که زورگویی باشد نیست، فقیر و غنی، نمی تواند طبقه غنی بر طبقه فقیر زور بگوید، نمی تواند استثمار کند، نمی تواند آنها را با اجر کم وادار به عمل های زیاد بکند.[27]
در گذشته ارتش برای زورگویی به مردم بود و رضاخان با زور، تمام املاک خوب مازندران را گرفت و به مردم زور می گفت و به روحانیت فشار می آورد و به آنها زور می گفت.[28] اما پس از انقلاب ارتش در خدمت مردم قرار گرفت و دولت خدمتگزار مردم شد.
قوای مسلحه در خدمت ملت هستند نه تحمیل به ملت، نه زورگویی به ملت، دولت و اتباع دولت خدمتگزار به ملت هستند نه آقای ملت.[29]
نظام اسلامی که بر پایۀ ولایت فقیه بنیانگذاری شده است و مشروعیت خود را از ولایت امامان معصوم گرفته است. پس از پیروزی مورد هجوم نیروهای الحادی و ضد انقلاب قرار گرفت و مدعی بودند استبداد نعلین به جای استبداد چکمه قرار گرفته است و تفاوتی با نظام زورگو و ظالم گذشته ندارد. امام به این شبهه پاسخ دادند که ولایت فقیه و حکومت اسلامی، حکومت قانون است و فقیه به هیچ وجه به مردم زور نمی گوید و اگر فقیهی بخواهد زورگویی کند، ولایت وی از بین می رود. شما از ولایت فقیه نترسید، فقیه نمی خواهد به مردم زورگویی کند. اگر یک فقیهی بخواهد زورگویی کند، این فقیه دیگر ولایت ندارد. اسلام است، در اسلام قانون حکومت می کند.[30]
6 . فساد
فساد، یکی از زشتی های اخلاقی است که دامنگیر مسئولان و کارمندان دولت می شود و باعث افت کارآیی یک اداره و بی خاصیت شدن آن در خدمت رسانی به مردم می گردد. نظام جمهوری اسلامی وارث اداراتی بود که در گذشته فساد بر آن حاکم بود و فساد اداری باعث نارضایتی مردم می گردید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تحولی که در جامعه رخ داد، برای مدتی مردم گرفتار بخشی از مفاسد گذشته نبودند؛ اما همیشه این نگرانی وجود داشت که عناصر وابسته به حکومت گذشته در صدد اخلال بر آیند و مردم را ناراضی نمایند. این خطر نیز وجود داشت که برخی از این نیروها بتوانند با نفوذ در ارگان های مهم دولت، باعث فساد دراز مدت نیروهای حکومتی بشوند و این خطری بود که امام خمینی از آن نگران بود و مسئولان رده بالای نظام را هشدار می داد:
اکنون از چنین مارهای زخم خورده ای نباید غافل بود. چه بسا، با نفوذ عُمّال سر سپردۀ داخلی در ارگان های دولتی و مقامات مؤثر، به تدریج قدم به قدم کار خود را انجام دهند و انسان مستقیم را منحرف کنند و متعهدان را وابسته نمایند. غفلت از این امر، فاجعه انگیز است و همۀ مقامات، خصوصاً مقامات بالا چون رؤسای قوای سه گانه، بیشتر مورد نظر و هدف هستند، زیرا انحراف آنان ـ خدای نخواسته ـ ممکن است انحراف رژیم را در پی داشته باشد... پس خلاف کوچک را بزرگ شمارید و شماریم، و فساد را از سرچشمه جلوگیریم.[31]
این خطر امروز بیشتر از گذشته مطرح است و مسئولان باید به این نکته مهم توجه کنند که فساد به طور تدریجی وارد می شود و جامعه را گرفتار بحران می نماید. امام خمینی در دیداری که با مجلسیان دارد، این اخطار را به آنها می دهد و تأکید می کند که انحراف یک دفعه واقع نمی شود بلکه به تدریج واقع می شود از این رو از اول باید جلو فساد را گرفت که رشد نکند البته با تدبیر و برنامه.[32]
امام برای جلوگیری از فساد در آن مقطع نکاتی را مطرح می کنند که به اختصار اشاره می شود.
الف. مراقبت
مراقبت از خود برای جلوگیری از انحراف امری پسندیده است و شرط اول خود سازی است. امام خمینی بر این باورند که افرادی را وادار کنید که از شما مراقبت کنند که در هنگام لغزش شما را باز دارند و مراقب دیگران نیز باشید که به انحراف کشی ده نشوند. به مسئولان این گونه می فرماید: شماهایی که دست اندرکار هستید در این جمهوری اسلامی، چه آن آقایان سفرا و کار دارهایی که در خارج می روند و خارج بیشتر توقع هست و چه شما سپاه پاسداران و سایر قوای نظامی و انتظامی که در داخل خدمت می کنید و چه وکلای محترم که در مجلس خدمت می کنند و چه همه، قوۀقضاییه، قوه اجرائیه، همه باید از خودشان مراقبت کنند.[33]
ب. اصلاح
نکته دیگری که امام برای جلوگیری از فساد مطرح می کند، اصلاح وضع ادارات است. هر کسی در هر اداره ای هست آن اداره و وزارتخانۀ خود را اصلاح نماید.
آقای کنی [مهدوی کنی] در وزارت کشور هستند. ایشان آن وزارتخانه را ببیند چه جوری است وضعش و اصلاحش بکنند. و یک کسی هم که در وزارتخانه دیگری است، باز آن هم دنبال آن بگردد و اصلاح بکند. اینان را اگر هر کسی در هر محلی هست همان محل را اصلاح بکند ـ مملکت عبارت از همین جامعه است ـ ... جامعه اصلاح می شود.[34]
ج. پاکسازی
امام خمینی پس از توصیه به مراقبت و اصلاح بر این نکته تأکید داشتند، چنانچه افراد ناصالح و فاسدی باشند که امکان اصلاح آنها وجود نداشته باشد باید از ادارات پاکسازی شوند، تا سیستم اداری در جهت خدمت به مردم قرار گیرد.
البته مسأله پاکسازی و بازسازی وزارتخانه ها و ادارات یک امر ضروری بوده است، برای این که در رژیم سابق، اشخاص بسیاری در این وزارتخانه ها در این ادارات بودند که آنها لیاقت این مسائل را نداشتند و شاید بسیاری از آنها ضد انقلاب بودند و پس از پیروزی انقلاب ضروری بود که یک همچو هیأت هایی باشند و شناسایی کنند اشخاصی که مفسد هستند، اشخاصی که مضر هستند به جمهوری اسلامی، اشخاصی که می خواهند نارضایتی در بین مردم ایجاد کنند، آنها را باید پاکسازی می کردند... .[35]
ایشان از گروه دیگری از فساد کاران یاد می کند که از یک طرف مدعی نبودن آزادی در جامعه هستند، و از طرف دیگر با سوء استفاده از آزادی تلاش می کنند هرج و مرج ایجاد کرده و جامعه را به فساد بکشانند.
مقصودشان از آزادی، توطئه و فساد است که باید جلو آنها گرفته شود.[36]
امام به مردم دلگرمی می دهد که از این نیروها نترسند، از روشنفکرانی که دنبال بهانه می گردند تا علیه انقلاب تبلیغ نمایند.: ما هم از این تیپ های روشنفکری که همیشه با قلمشان مشغول یک فساد کاری هستند، باید از اینها هیچ وقت نترسید، اینها با بهانه ای می خواهند دستشان بیاید و هر چه دلشان می خواهد بگویند.[37]
امام به معلمین نیز توصیه می کنند، دقت نمایند افرادی را تربیت کنند که دنبال فساد نباشند؛ زیرا روزی دود آن به چشم آنها نیز می رود.[38]
7. قدرت طلبی
از خطرهایی که ممکن است یک مسئول را تهدید کند و او را به انحراف بکشد قدرت طلبی است، در کتاب های اخلاقی از آن تعبیر به دوستی جاه و شهرت می نمایند و آن را از مهلکات بزرگ دانسته اند، که دارای آفات دنیوی و اخروی است.[39] امام خمینی در موارد متعدد، خطر حب جاه و مقام را که سر منشأ آن حب نفس است گوش زد می کند و می گوید: بالاترین گرفتاری ما همین گرفتاری است، گرفتاری حبّ نفس است، گرفتاری حب جاه است، گرفتاری حب شهرت است، من می خواهم این عمل از من صادر بشود تا مردم برای من دست بزنند.[40]
امام خمینی قدرت طلبی را در هر جا که پیدا شود باعث شکست می داند، بویژه چنانچه در ارگان های اساسی دولت و نظام، قدرت طلبی و مال طلبی پیدا بشود، زمینه برای شکست فراهم می گردد: و آن روزی که دیدید و دیدند که انحراف در مجلس پیدا شد، انحراف از حیث قدرت طلبی و از حیث مال طلبی در کشور در وزیرها پیداشد، در رئیس جمهور پیدا شد، آن روز بدانند که علامت این که شکست بخوریم، خود نمایی کرده، از آن وقت باید جلویش را بگیرند.[41]
نکته مهم در کلام امام این است که اگر افراد دنبال قدرت و مال طلبی باشند، کسانی هستند که این روحیه آنها را تقویت کرده و برای کسب قدرت بیشتر آنها تلاش می کنند و برای مال اندوزی آنها فعالیت
می نمایند. آنها نیز هدف اصلی خود را قدرت و مال قرار می دهند و خدمت به مردم را از یاد می برند و آن که آنها را در این جهت یاری کند حمایت و تقویت نموده و در برابر کسانی که قدرت آنها را محدود و مال آنها را کم نمایند می ایستند و برای کسب این دو هدف به هیچ یک از اصول اساسی و اسلامی پایبند نخواهند بود و قدرت های خارجی نیز از این ضعف آنها استفاده می کنند و کار آنها را تقویت می نمایند. این گونه افراد در برابر قدرت های بزرگ تر تسلیم هستند. در مقابل یک قدرتمند بزرگ تر از خودشان خاضع اند و در مقابل ضعفا و ملت خودشان جابر و ستمگر.[42]
یعنی هدف اصلی، کسب قدرت و مال باشد و برای رسیدن به این هدف، افراد نالایق و ناشایسته را به کار بگماری، چنین ریاست طلبی و قدرت خواهی باعث شکست افراد می شود و برای همیشه نمی توانند این کار را ادامه دهند. این است که امام خمینی تأکید می نمایند که قدرت طلبی از سوی هر کسی که باشد منشأ شیطانی دارد و باعث شکست می شود: قدرت طلبی در هر که باشد، این اسباب این می شود که زمین بخورد. قدرت طلبی از هر که باشد از شیطان است، می خواهد رئیس جمهور امریکا قدرت طلبی کند، یا یک طلبه ای در مدرسه بخواهد قدرت طلبی بکند، یا یک امام جمعه ای در مرکزی که دارد.[43]
با توجه به این که سر منشأ قدرت طلبی خود خواهی حبّ نفس است. تزکیه و خود سازی راه جلوگیری از این رفتار ناپسند است و توجه به این که مقام از بین می رود و باقی نمی ماند.
راه حل دیگری که امام برای جلوگیری از قدرت طلبی مسئولان مطرح می کند، این است که نیروهای به کار گرفته شده از مردم متوسط جامعه باشند، نه افراد ثروتمند و کسانی که با مردم کاری ندارند؛ زیرا مردم همه مدافع حکومت خود خواهند بود. مسئولانی که از خود آنها هستند. مادامی که این حد متوسط محفوظ است این جمهوری محفوظ است و امکان مقابله نیست ما بین قدرت های بزرگ با همچو دولتی. بخواهند کودتا کنند با کی کودتا کنند؟بخواهند از خارج وارد کنند، مواجه با کی می شوند؟ مواجه با یک ملتی می شوند که همه شان از این طبقه ای هستند که این نهضت را به پیش بردند و با آن قدرت و با آن عظمت به پیش بردند.[44]
8 . کم کاری
کم کاری، یکی از رفتارهای زشتی است که ممکن است مدیران و کارمندان دچار آن شوند و با کم کاری برای مردم مشکلاتی ایجاد نمایند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی گروه های مخالف نظام اسلامی که در پرتو گروهک هایی فعالیت می کردند و علقه ای که برخی از کارمندان ادارات با رژیم گذشته داشتند، در انجام کارها کوتاهی می کردند، این باعث شد که امام خمینی به این عده تذکر بدهند که اگر این کم کاری ها به جهت طرفداری از حکومت قبلی است، باید پاکسازی شوند و اگر جزو مردم هستند باید بدانند پولی که بابت این کار خود می گیرند حرام است.
و گاهی من می شنوم که در ادارات یک قدری کم کاری هست، گاهی بیکاری هست. و این موجب تعجب من است. اگر چنانچه خدای نخواسته اینها از رژیم سابق هستند و می خواهند برای آنها خدمت کنند، خوب، موظف اند آقایان که آنها را یاد داشت کنند و اسم هایشان را و تصفیه کنند و اگر چنانچه این طور نیست و خود مردم اند و علاقه دارند به اسلام و علاقه دارند به مملکتشان، من نمی فهمم کسی علاقه داشته باشد به مملکتش و آن وقت از مملکتش اجر ببرد و عمل نکند. خوب این اجرتی که اینها می گیرند در مقابل عمل است، اگر عمل کَمْ بکنند حرام است. این اجرت جایز نیست استفاده بکنند از این.[45]
امام خمینی بر این باور بودند که اگر پیش از انقلاب، ادارات کم کاری داشتند که ممکن است بخشی از آن مربوط به اعتصاب ها بوده، اکنون باید بیشتر کار کنند[46] و چون مملکت اسلامی است برابر دستور اسلام عمل کنند و با صداقت و امانت عمل نمایند.
اگر همۀ قشرهای مملکت به این فکر باشندکه الآن مملکت اسلامی است و باید همان طوری که دستور اسلام است عمل بکنند. کم کاری در کاری که باید کار بکنند نکنند نداشته باشند، انحراف نباشد در کار، با صداقت، با امانت، با توجه به خدا عمل بکنند.[47]
امام برای تلاش و کار سودمند و ایجاد روحیۀ فعالیت در جامعه با هیچ کس رو دربایستی نداشت و از همه می خواست که وظایف خود را درست و به موقع و بدون کم کاری انجام دهند. بویژه در مواردی که کم کاری باعث تعطیل شدن حدود الهی شود. ایشان در نامه ای که به شورای عالی قضایی در 27/10/1367 ش. نگاشتند اخطار کردند که اگر کم کاری کنند خود به طور مستقیم اقدام به کار خواهد کرد.
اینجانب تحمل تعطیل حکم خدا را ندارم. اگر کم کاری شود خود همان گونه که در چند مورد اقدام کرده ام مستقیماً اقدام می نمایم.[48]
بنابراین کم کاری هم خیانت است و برخلاف امانت و صداقت و هم پولی که افراد در برابر کم کاری خود می گیرند حرام و غیر شرعی است. این کم کاری ممکن است امروز نیز وجود داشته باشد و حکم شرعی آنبا گذشته هیچ تفاوتی ندارد.
منبع: امام خمینی رحمه الله و مفاهیم اخلاقی، ج 5، اخلاق مسئولان نظام اسلامی، علی اکبر ذاکری، موسسه تنظیم و نشر آثار امام، ص 87-109
[1] آل عمران (3): 103، «وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللّهِ جَمیعاً وَلاَتَفَرَّقوا». [2] انفال (8): 46، «وَلاَتَنازَعوا فَتَفشَلوا وَتَذهَبَ ریحُکم». [3] صحیفه امام، ج12، ص406. [4] همان، ج18، ص134. [5] همان، ج20، ص79. [6] همان، ص224. [7] نهج البلاغه، حکمت 347، ص535، «الثناءُ بأکثرَ مِنَ الاستحقاقِ مَلَقٌ». [8] شرح غررالحکم، ج5، ص273. [9] صحیفه امام، ج19، ص370. [10] همان، ج10، ص118؛ ج13، ص176؛ ج18، ص320. [11] همان، ج13، ص269 و 331. [12] همان، ج14، ص187. [13] همان، ج21، ص452. [14] شرح حدیث جنود عقل وجهل، ص226. [15] صحیفه امام، ج16، ص20. [16] مدیریت و سیاست، ص50. [17] بحار الانوار، ج70، ص22؛ علم اخلاق اسلامی، ج2، ص137 «آدمیزاد پیر میگردد و دو خصلت در او جوان میشود؛ حرص و آرزوی دراز». [18] صحیفه امام، ج18، ص511. [19] حجرات (49): 10، «إنّما المؤمنون إخوة». [20] صحیفه امام، ج16، ص140. [21] اشاره به آیۀ 63، سورۀ ص، «إنَّ ذٰلِکَ لَحَقٌّ تَخٰاصُمُ أهْلِ النّٰارِ». [22] صحیفه امام، ج16، ص140. [23] همان، ج13، ص102. [24] صحیفه امام، ج14، ص48. [25] همان، ج6، ص525. [26] صحیفه امام، ج12، ص214. [27] همان، ج6، ص461. [28] همان، ج17، ص145. [29] همان، ج13، ص403. [30] همان، ج10، ص310. [31] همان، ج19، ص370. [32] همان، ج18، ص202. [33] همان، ج16، ص463. [34] همان، ج12، ص415. [35] همان، ج16، ص473. [36] همان، ج10، ص92. [37] همان، ج12، ص325. [38] همان، ج7، ص286. [39] علم اخلاق اسلامی، ج2، ص461. [40] صحیفه امام، ج14، ص14. [41] صحیفه امام، ج16، ص23. [42] همان، ص442. [43] صحیفه امام، ج19، ص249. [44] همان، ص22. [45] همان، ج10، ص200. [46] همان، ص384. [47] همان، ج9، ص143. [48] همان، ج21، ص242.
.
انتهای پیام /*