دکتر علیرضا فرقانی[1]

ما در این مقال، جنبۀ ادبی شخصیت امام خمینی(س) این فرزانه و یگانۀ زمان خویش، بلکه قرون پیش  از خود را بررسی می کنیم؛ زیرا بررسی سبک ادبی آثار این عالم و مجتهد و فقیه و عارف واصل، بدان جهت که در رشد و غنای خِردها و اندیشه های روزگار ما و نسل های آینده سهمی بسزا دارد نیز مفید است؛ بدان سبب که سبک ادبی هر نویسنده و شاعر، نمایانگر خلاّقیت هنری و اندیشۀ درونی وی  نیز می باشد.

ابن خلدون می نویسد: ادب، عبارت از حفظ اشعار و اخبار عرب و فرا گرفتن از خرمن هر دانش، خوشه ای است و منظور از این دانش ها، علوم مربوط به زبان و علوم شرعی فقط از لحاظ متون آن ها است که عبارتند از قرآن و حدیث؛ زیرا در زبان عرب، مدخلی برای غیر این علوم نیست.[2]

و برخی نیز بر این باورند که: ادبیات، فطرتی است که صناعات ادبی آن را تباه می سازد.[3]

نیز در تعریف ادب آمده است: ادب، عبارت از نثر و نظم است و سخن مستعمل فقط بر همین دو نوع است.

نثر سخنی است که بدون رعایت وزن و بر پایۀ سلیقۀ شخصی و گاهی با سجع و موازنه و تکلّف [بدیعی] در کلام وارد می شود، ولی در این حالت نیز نثر است. و نظم، کلامی است که در آن، وزن و قافیه رعایت می شود و هرگاه این نوع سخن (نظم) با معانی نیکو و الفاظ شایسته و دقت تعبیر و اسلوب متین و حسن خیال ممتاز گردد که بر جان و روح اثر گذارد، شعر نامیده می شود.[4]

باید اشاره نمود که هر یک از گونه های کلام (نثر و نظم) انواعی دارد که با بررسی آثار  امام خمینی(س)در هر دو گونۀ سخنشان، به آن خواهیم رسید و در جای خود بیان خواهد شد.

نثر امام خمینی(س)

امام راحل اثر ادبی خاصی ندارند؛ اما آنچه از آثارشان در بُعد ادبی می توان استخراج کرد، تا حدّی قابل ملاحظه است و آن، برمی گردد به شرایط علمی و تأثیرات آن در جامعۀ تشیّع که در کار ادبی شان نیز مفید بوده و ناچار، همۀ آثارشان را به گونه ای خاص به ادبیات پیوند زده است.

حضرت امام خمینی(س) دارای 24 اثر در فلسفه، کلام، منطق، اصول، فقه، اخلاق، حکومت اسلامی، علم الاجتماع، آداب و مباحث حقوقی، اقتصادی و سیاسی هستند.[5]

آثارشان نشان از آن دارد که امام جلیل القدر از سنین خردسالی به طور جدّی در راه آموختن علوم و معارف الهی و اسلامی تلاش کرده و همه را به خوبی فرا گرفته اند. در بیست و پنج سالگی دست به قلم برده، فقه اکبر و فقه اصغر را نوشتند.

در سال 1322 کتاب کشف الاسرار را در پاسخ به کتاب اسرار هزار ساله که ضد دین اسلام و مکتب تشیّع و معتقدات مسلمانان بود و مسلک وهابیت و مرام کسروی گرایی را ترویج می کرد، در مدت بسیار کوتاه ـ  یعنی یک ماه و نیم ـ به نگارش در آوردند.[6] در این کتاب، نثر امام(س) گاهی خطابی است و چون زمان برای پاسخ گویی بسیار اندک بود، لذا سرعت عمل در نگارش باعث گردید تا ادواتی به اصل ترکیب جملات افزوده و گاهی برخی ادوات از ترکیب اصلی جمله حذف گردد. همین حذف و اضافه را گاهی در اعلامیه ها و پیام هایشان ملاحظه می کنیم:

... و آن دو را در نفس و صورت و فعل و تدبیر متضاد و در حیِّز متحاذی دانستند[و ]عقیده داشتند که جوهر نور نیکو و فاضل و خوش بو و خوش صورت و صاحب نفس خیرخواه و حکیم  و نافعست [= نافع است]... و ظلمت در جملۀ این امور با [= از] آن جدا و مختلفست [= مختلف است].[7]

چنان که ملاحظه می گردد، حضرت امام خمینی(س) در فقرۀ بالا، حرف ربط «و» را حذف نموده و به جای حرف «از»، «با» آورده اند؛ نیز فعل ربطی «است» را به مسند پیوند زده اند که بنابر اصول آیین نگارش روا نیست.

درجای دیگر می آورند: اکنون شماها یا از قانون بی خبرید یا برای بی آبرویی، بدینداران دروغ می بندید.[8]

پیدا است که کاربرد «شماها» و «بدینداران» در آیین نگارش درست نیست و باید به صورت «شما» و «به دینداران» کتابت گردد.

امام خمینی(س) در بیانات خود در مدرسۀ فیضیه (13/3/1342) خطاب به محمدرضا شاه فرمودند: آقا من به شما نصیحت می کنم،ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت می کنم، دست بردار از این کارها، آقا اغفال دارند می کنند تو را.[9]

که مطابق اسلوب جمله بندی باید می فرمودند: «از این کارها دست بردار، دارند تو را [=ترا] اغفال می کنند.»

همان گونه که بیان شد، سرعت عمل در ارسال پیام ها موجب گردید تا امام(س) از اصول صحیح نگارشی و کاربرد درست جملات در سخنرانی ها و خطابه هایشان دور بمانند. اما با همۀ این امور، شاید بتوان گفت ایشان در ساده نگاری و روان گویی بدان سبب که با مردم هم زبانی کنند، از معاصران خویش پیش تر بوده اند.

این نکته نیز قابل ذکر است که برابر اظهار حضرت امام خمینی(س) تمام اعلامیه های ایشان توسط خودشان نوشته می شد.[10]

از دیگر کتب امام(س) مکاسب محرّمه است که در سال 1339 نوشته اند که فقه استدلالی است. در سال 1347 کتاب البیع و در سال 1348 کتاب حکومت اسلامی را در مبحث ولایت فقیه به رشتۀ تحریر در آورده اند.

همان طوری که از کتاب های امام خمینی(س) و خطابه ها و نوشته هایشان پیدا است، آن بزرگوار مدافع مکتب تشیّع و ولایت فقیه بوده اند و آن جا که به دفاع از اندیشۀ خویش می پرداختند یا یک بحث اعتقادی طرح می کردند و یا پند و اندرز می دادند، کلام خویش را با برخی آرایش های لفظی و غنی سازی عبارات و گاهی ترادف، ارایه می نمودند که البته باید گفت این، برخاسته از اعتقاد شیعی آن امام بزرگوار(س)بود.

ایشان در نامه ای به فرزند دلبندشان، مرحوم حاج سید احمد آقا(س) از این گونه آرایش های لفظی بهره برده اند؛ مثلاً: ...آنچه توجه به آن شَوَد و دنبال آن هر کس رَوَد، چه در علوم و فضایل و فواضل، و چه در معارف و امثال آن ها و...[11]

«شَوَد» و «رَوَد» و «فضایل» و «فواضل» الفاظ مسجوعند.

آن بزرگوار در بخشی از نامه ای که به خانم دکتر فاطمه طباطبائی، همسر مکرّمۀ مرحوم حاج سید احمد آقا(س) مرقوم داشته اند، چنین آورده اند: و چنان به عمق اصطلاحات و اعتبارات فرو رفتم و به جای رفع حُجُب، به جمع کُتُب پرداختم که گویی در کون و مکان خبری نیست جز یک مشت ورق پاره که به اسم علوم انسانی و معارف الهی و حقایق فلسفی، طالب را که به فطرت اللّه  مفطور است، از مقصد باز داشته و در حجاب اکبر فرو برده. اسفار اربعه با طول و عرضش از سفر به سوی دوست بازم داشت؛ نه از فتوحات، فتحی حاصل و نه از فصوص الحکم، حکمتی دست داد...[12]

در فقرۀ منتخب، زیبایی لفظیِ «اصطلاحات و اعتبارات»؛ «حُجُب و کُتُب» در فن سجع و «اسفار اربعه»[13] در توریه یا ایهام تناسب ملاحظه می گردد. همچنین امام خمینی(س) در این نامه با ذکر آیاتی از قرآن کریم و احادیث شریف، از فنّ اقتباس (از فنون بدیعی) بهره برده اند.

امام بزرگوار کتاب شرح چهل حدیث را در حدود چهل سالگی تحریر نمودند[14]. ایشان در این کتاب از برخی صناعات ادبی بهره جستند؛ مثلاً در مقدّمۀ کتاب می نگارند: ... و بعد، این بندۀ بی بضاعت ضعیف، مدتی بود با خود «حدیث» می کردم که چهل «حدیث» از «احادیث» اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام که... .[15]

زیبایی در کنار هم قرار گرفتن الفاظ و جذابیت آن برای خواننده مشهود است.

همچنین آورده اند: در هر یک از اعمال، در نفس اثری حاصل شود؛ اگر عمل نیکو و صالح است، اثر نورانی  کمالی و اگر به خلاف آن است، اثر ظلمانی ناقص در آن حاصل شود، تا یک سره قلب  یا «نورانی» شود یا «ظلمانی» و «منسلک» در «سلک» «سعداء» شود یا «اشقیاء».[16]

و مانند: ... و شاید «جَذَوات» و «جَذَبات» خطابات الهی او را از خود بیخود کند... .[17]

نیز: این انکار و جحود، سرمایۀ تمام «ضلالات» و «جهالات» است و سبب وقوف و خمود است... و آتش عشق را که رفرف معراج روحانی کمالی است خاموش می کند.[18]

این گونه شاهدها در سراسر کتاب به چشم می خورد و برای پرهیز از اطالۀ کلام، از اشاره به آن ها خودداری می کنیم. همچنین از نقد و بررسی کتاب های دیگرشان در می گذریم و به بررسی اسلوب نثر ایشان می پردازیم.

حضرت امام(س) با وجود آثار بسیار و در زمینه های گوناگون، اثر ادبی خاصی ندارند تا بتوان دیدگاهشان را در باب ادبیات جویا شد؛ اما از بررسی آثارشان می توان این گونه دریافت که امام خمینی(س)با روح یک متکلم فقیه به کتابت می پرداختند.

ادبیات توصیفی (تعلیمی)[19] ایشان شامل گرایش های علمی و اعتقادی ای است که به نوعی با کار ادبی بیان شده و بیش از زیبایی های تصویر و تعبیر ادبی، به بیان حقایق محتوایی در مباحث علمی و کلامی پرداخته است و تنها به مقداری از آن اکتفا کرده اند که اندیشه و ذهن را تیز و پربار می نماید.

آن زعیم مسلمانان در آثارشان ـ اعم از تألیفات، پیام ها و اعلامیه ها ـ اسلوبی ادبی و خطابی، و نثری آهنگین و تا حدّی موزون داشته اند؛ گویا در محفلی سخن می گویند یا بر فراز منبری با توانایی به خطابه می پردازند؛ زیرا در اسلوب خطابی باید سخن در گوش شنونده یا ذهن خواننده و پس از آن در جانش نفوذ کند تا مؤثر گردد. ولی آثار فقهی شان این گونه نیست؛ بدان معنی که ایشان به صناعات لفظی نپرداخته و اسلوبشان خطابی نیست، بلکه عباراتشان روان و بدون هرگونه تکلّفی است. بالاخره آن که امام خمینی(س) در ادبیات توصیفی و تعلیمی، عبارت پردازی و به کارگیری عبارات مصنوع و مسجّع را در نظر نداشته اند.

اما در ادبیات انشایی ـ که به دو بخش نثر و نظم تقسیم می گردد ـ متون نثر ایشان بدون پیروی از روش خاصی، گاهی عباراتی ساده و روان دارد؛ یعنی از نوع «ترسّل» است وگاهی عباراتشان آمیخته به سجع و گاهی ترکیبی از هر دو گونه است. سجع در آثارشان کاملاً طبیعی و دور از تکلّف است و به نظر می رسد بسیار کم با تکلّف به سجع پرداخته اند. ویژگی آن بزرگوار در نثرشان این گونه است که بیش از لفظ، به معنا و محتوا اهمیت می دهند و به عبارتی، «مترسّل»[20] هستند.

امام(س) در نثر خود، فنّ ترسُّل را دنبال می کنند، اما نوع کارشان از «اخوانیات»[21] است؛ زیرا پیام هایشان را خطاب به مردم و اشخاص عادی، با عطوفت و به دور از جنبۀ قدرت و سلطنت به رشتۀ تحریر می کشند. همچنین نامه های مکتوب شان به خانم دکتر فاطمه طباطبائی، همسر محترمۀ فرزند عزیزشان مرحوم حاج احمد آقا(س) و نامه های خطاب به فرزندشان، از نوع اخوانیات در فن ترسّل است.

در پایان بررسی نثر امام این نتیجه به دست می آید که اگر بنا به گفتۀ ابن خلدون، ادب را  به دانش علوم قرآنی و احادیث نبوی و دانش های شرعی محدود کنیم، می توان امام  خمینی(س) را ادیب دانست؛ زیرا آن حضرت در همۀ علوم شرعی و قرآنی مجتهد مسلّم بوده اند.

و اگر مطابق قول گروه دوم، شخصیت ادبی امام خمینی(س) را در نظر بگیریم، گفته می شود امام در کتاب ها و مکاتبات و رسایل خویش، پای بند صناعات ادبی نبودند تا دچار  تباهی گردند؛ لذا به ترسّل و بدون تکلّف می نوشتند و از پای بست های لفظی کاملاً دور بوده اند.

اگر چه نمی توان سبک نگارش هر نویسنده ای را به طور مشخص در یکی از شیوه های ادبی قرار داد و هر نویسنده، شیوۀ منحصر به فردی دارد، اما با بررسی به عمل آمده می توان نثر امام را از نوع ادب توصیفی (تعلیمی) برشمرد؛ زیرا تفکر خاصی را آموزش می دهد و نوع کار ادبی شان که خطابه گونه است، در آثارشان کاملاً هویدا است و از آن جا که گاهی نوع ادبی در آثار بزرگان تبدیل به سبک می شود، لذا شیوۀ نگارش امام بزرگوار در زمرۀ سبک ویژه درآمده است که پیروانی هم دارد.

شعر امام(س)

ابتدا باید نکاتی را ذکر کنیم تا ارزش و هدف و ویژگی های شعر امام روشن گردد: 

نخست آن که امام از دوران جوانی خویش شروع به سرودن شعر نموده و کم و بیش  آن را ادامه داده اند؛ اما بیش ترین سروده هایشان را در سال های پایانی عمر گران مایه  و  با ارزششان مشاهده می کنیم.

دوم آن که امام طبعی روان داشته و برخی اوقات شعر را بالبداهه می سرودند و گاهی به مناسبتی خاص و در زمانی نزدیک به هم یا در یک زمان، چند شعر می سرودند.[22]

سوم، ایشان بنابر موقعیت دینی و اجتماعی و خصوصاً اعتقاد به عرفان عملی شان شعر می سرودند؛ لذا مدایح در دیوان شان بسیار کم است و فقط چند مدیحه در باب ائمۀ اطهار علیهم السلام و بزرگان دین دیده  می شود. در دیوان شان شعر هجا یافت نمی شود؛ بلکه بیش تر به مدّعیان ظاهرپرست هشدار می دهند و سبب آن، معرفت شان نسبت به حضرت حق است که هر چیز را با حکمت خلق می کند. اما بیش ترین اشعارشان عرفانی است که هدف اساسی و اصلی سروده هایشان می باشد.

چهارم، از آن جا که کار اصلی امام(س) سرودن شعر نبوده ـ چنان که برخی شاعران این گونه اند ـ و اگرچه فعالیت های دینی و اجتماعی، ایشان را از شعر دور نساخته بود، اما طبیعی است که مانع سرودن اشعار شده و از آن کاسته است.

ولی با توجه به تلاش کم ایشان در شعر، اشعارشان از شعرای برجسته و حرفه ای که جز سرودن به کار دیگری نمی پردازند، چیزی کم ندارد و می توان گفت در برخی سروده ها برتر نیز می باشد. لکن امام(س)هیچ گاه چنین ادعایی نکردند، بلکه با علوّ طبع و بزرگ منشی، بیتی می سرایند که خویشتن را کم تر از شاعران نامی تصور می کنند؛ ایشان سروده اند:

 شاعر اگر سعدی شیرازی است                               بافته های من و تو بازی است[23]

 قابل توجه این که این بیت را در اواخر عمر گران قدرشان در سال 1365 یعنی پختگی کامل می سرایند.

پنجم، ایشان در انواع گوناگون شعر به سرودن پرداخته اند. دیوان شان را بیش از صد غزل با ابیاتی در شمار مختلف و حدود صد رباعی و سه قصیدۀ مدحیه با بیش از چهل بیت، در هر یک، دو مسمّط، یک ترجیع بند، یک مثنوی، پنج قطعۀ کوتاه و بلند و ابیات پراکنده و تک بیتی، تشکیل می دهد.

امام خمینی(س) در به کارگیری سبک های مرسوم کلاسیک شعر فارسی، در اشعار بلند خویش، یعنی مسمّط ها و قصاید، از سبک های خراسانی و هندی بهره بردند، که این دو سبک، در اشعار ایام شباب ایشان دیده می شود.[24] در این اشعار بلند که در سبک های خراسانی و هندی سروده شده، بیش ترین صنایع بدیعی و مشهورترین آن ها، همچون استعاره، تشبیه، انواع جناس و... را مشاهده می کنیم.[25]

ولی غزلیات و رباعیات و قطعات ایشان، در سبک عراقی سروده شده است که این سبک «بیش ترین جلوه را در ادب پارسی دارد و آن، در ادب غنایی می گنجد؛ زیرا از نظر زبان، موسیقی کلام دلنشین تر است و از لغات و الفاظ خشن استفاده نمی شود. جملات به ترکیب طبیعی خود در زبان نزدیک تر است. از نظر فکری، از مسائل درونی سخن می گوید. عموماً غمباره است نه شادی آفرین، وهمچنین عاشقانه است نه عاقلانه. بیش تر  در قالب های غزل و رباعی و مثنوی به کار می رود و سرشار از صناعات بیانی و بدیعی است.»[26]

با توجه به این که غزل و رباعی در ادب غنایی (سبک عراقی) جای می گیرد، امام(س) در انتخاب الفاظ و کلمات مناسب و ایجاد ترکیبات خاص تازه و تصویر جزئیات و نیروی تخیّل و نیز به کار بردن صناعات بدیعی و فنون بلاغی و در یک کلام «هنر شعری» از شاعران پیشین خود که در مسلک عرفان و فلسفه منسلک بوده اند، چیزی کم ندارد.

ایشان در غالب اشعارشان فنّ مراعات النظیر و تنسیق الصفات را که «تناسب میان دو لفظ و دو معنی»[27] است، به کار گرفته اند که این نشانه ای از روح عرفانی و متفائل و  خوش بینانه و آگاهی شان نسبت به کلمات و مفاهیم موافق و ملائم است.

آن بزرگوار در اشعارشان از مضامین مشترک میان شاعران بزرگ عارف، همچون عطّار و سعدی و حافظ و دیگران، و نیز گاهی از الفاظ آنان، بهره جستند و همان گونه که این شاعران در اشعارشان روی به معشوق آسمانی داشتند و از ادب غنایی پیشرفته، یعنی ادب عرفانی، استفاده می کردند، امام خمینی(س) نیز در وصف علوّ معشوق آسمانی و آرزوی تقرّب به آستانش شعر می سرودند.

به نمونه هایی از این تأثّر اشاره می کنیم:

عطّار نیشابوری سروده است:[28]

 درد دل را دوا نمی دانم                                  گم شدم سر ز پا نمی دانم

 امام(س) سروده اند:[29]

 درد خواهم دوا نمی خواهم                            غصه خواهم نوا نمی خواهم

 مضمون بیت امام خمینی(س) با مصراع نخست بیت عطّار در یک سو قرار دارد.

نیز سعدی شیرازی سروده است:[30]

 یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم               گرم چو عود به آتش نهند، غم نخورم

 و امام(س)سروده اند:[31]

 یک امشبی که در آغوش ماه تابانم                    ز هر چه در دو جهان است روی گردانم

ملاحظه می گردد که امام(س) مصراع نخست بیت را بدون هیچ کاستی در لفظ، از بیت سعدی، و مفهوم مصراع دوم را از مصراع دوم بیت سعدی متأثّر شده اند. همچنین به نظر می رسد، امام(س) در جایی دیگر، هم در لفظ و هم در معنا از سعدی تأثّر پذیرفته اند؛ چنان که شیخ اجل سروده است:[32]

 مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر                ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم

و امام(س) سروده اند:[33]

عمری گذشت و راه نبردم به کوی دوست              مجلس تمام گشت و ندیدیم روی دوست

 مظاهر تأثّر امام(س) از حافظ شیرازی را در بیت زیر مشاهده می کنیم؛ چنان که امام سروده اند:[34]

کاش روزی به سر کوی توام منزل بود                    که در آن شادی و اندوه، مراد دل بود

و حافظ سروده است:[35]

یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود                     دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

 مصراع نخست بیت امام دقیقاً مصراع نخست خواجۀ شیراز است و مصراع دوم در مفهوم برابر قرار  دارد.

بهره گیری امام(س) از حافظ شیرین سخن در استفاده از برخی الفاظ و برخی مفاهیم مشاهده می گردد؛ آن جا که حافظ می سراید:[36]

ألا یا أیّها الساقی أدر کأساً و ناولها                        که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

و حضرت امام(س) سروده اند:[37]

 ألا یا أیّها الساقی برون بر حسرت دل ها                 که جامت حل نماید یک سره اسرار مشکل ها

 در جایی از دیوان امام(س) رباعی زیر دیده می شود:[38]

 افسوس که ایام جوانی بگذشت                           حالی نشد و جهان فانی بگذشت

مطلوب همه جهان نهان است هنوز                        دیدی همه عمر در گمانی بگذشت

 گویا مفهوم بیت اول این رباعی و برخی الفاظ آن از رباعی حکیم عمر خیّام مأخوذ شده است؛ آن جا که عمر خیّام می سراید:[39]

افسوس که نامۀ جوانی طی شد                            وان تازه بهار زندگانی طی شد

آن مرغ طرب که نام او بود شباب                             افسوس ندانم که کی آمد، کی شد

 پیدا است که ایشان دواوین بیش تر شاعران عارف و فلاسفه و حکما را به طور جدّی مطالعه نموده و از الفاظ و مفاهیم آن ها متأثر شده اند. نیز تأثّر این عالم ربّانی از قرآن کریم را در اشعارشان مشاهده می کنیم؛ امام(س) سروده اند:[40]

 هر طرف رو کنم تویی قبله                            قبله! قبله نما نمی خواهم

 که با مفهوم این بخش از آیۀ قرآن مطابق است: «فَأیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّه ».[41]

و کلام آخر این که امام خمینی(س) را همه فقیهی کامل، عارفی واصل، حکیمی محقّق، مرشد و مرادی مهذّب و بالاخره فرزانه ای که در دانش و عمل به آن، پله های کمال را پیموده و قله های بلند و رفیع را در این طریق فتح نموده و به دیدار جمال جمیل محبوب  نایل گردیده اند، می شناسیم؛ ولی متأسفانه هیچ گاه ایشان را با عنوان «ادیب» نشناخته ایم؛ زیرا هیچ اثر ادبی خاصی از خویش به جای نگذاشته اند، جز همان دیوان اشعار که تا پیش از رحلتشان کاملاً ناشناخته بود و دیگران سروده های پراکنده شان را گردآوردند.

آن عظیم القدر در سنین جوانی، در شش غزل و یک قصیده و یک مسمّط و یک قطعه تخلّص «هندی»[42] نموده اند؛ ولی در غیر از موارد یاد شده هرگز تخلّص نکردند؛ زیرا مهذّب النفس بودند و قصد ارائه خود نداشتند. اکنون با بررسی ادبی آثار و اشعارشان آیا باز هم می توان گفت: آن فقیه اعظم، دور از میدان ادبیات بودند و در آن، میدان داری نکردند؟!

در پایان، نگارنده با یک رباعی از آن امام شاعر و ادیب، علاقۀ خویش را به آن ساحت مقدّس ابراز می دارد:

 آن دل که بیاد تو نباشد دل نیست                    قلبی که به عشقت نطپد جز گِل نیست

آن کس که ندارد به سر کوی تو راه                    از زندگی بی ثمرش حاصل نیست[43]

روحش قرین رحمت حق و جایش در جنّت حق پایدار باد. 

کتاب نامه 

قرآن کریم.

1. انواع ادبی،  سیروس شمیسا، تهران، انتشارات فردوس، 1374 ش.

2. تاریخ الأدب العربی،  عمر فروخ، الجزء الاول، الطبعة الخامسه، بیروت، دار العلم للملایین، 1984 م.

3. دیوان امام، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1376 ش.

4. دیوان حافظ، شمس الدین محمد حافظ، بر اساس نسخۀ علامه محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی، تهران، انتشارات فارابی، 1375 ش.

5. دیوان عطّار نیشابوری، محمد بن ابراهیم عطّار، به اهتمام و تصحیح محمود تفضّلی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1380 ش.

6. رباعیات خیّام، عمر بن ابراهیم خیّام، بر اساس نسخه محمدعلی فروغی و دکتر قاسم غنی، تهران، انتشارات گنجینه، 1375 ش.

7. زندگی نامۀ سیاسی امام خمینی(س)، محمدحسن رجبی، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377 ش.

8. شخصیت ادبی سیدمرتضی، عبد الرزاق محیی الدین، ترجمه جواد محدّثی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1373 ش.

9. شرح چهل حدیث، امام خمینی، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1380 ش.

10. صحیفۀ امام، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.

11. فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، سیدجعفر سجادی، تهران، کتابخانه طهوری، 1375  ش.

12. فنون بلاغت و صناعات ادبی، جلال الدین همایی، تهران، مؤسسه نشر هما، 1367 ش.

13. کشف الاسرار، امام خمینی، قم، انتشارات پیام آزادی.

14. کلیات سعدی، مصلح بن عبداللّه ، تصحیح محمدعلی فروغی، تهران، انتشارات اقبال، 1374 ش.

15. گلستان سعدی، مصلح بن عبداللّه ، تصحیح محمدعلی فروغی، تهران، انتشارات اقبال،1367 ش.

16. لغت نامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، مؤسسه انتشارات وچاپ دانشگاه تهران، دورۀ جدید، 1373 ش.

17. محرم راز، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1376 ش.

18. مقدّمه، ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1369 ش.

19. المعجم المفصّل فی اللغة و الأدب، بدیع یعقوب، امیل و میشال عاصی، بیروت، دار العلم للملایین، 1987 م.

20. وصیت نامۀ سیاسی ـ الهی، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.

 منبع: اندیشه های اخلاقی عرفانی امام خمینی، ج 11، موسسه تنظیم و نشر آثار امام، ص 386-402


[1] دانشگاه آزاد اسلامی، واحد بابل. [2] مقدمۀ ابن خلدون، ص 1175. [3] شخصیت ادبی سیدمرتضی، ص 147. [4] تاریخ الأدب العربی، ج 1، ص 44. [5] لغت‏نامۀ دهخدا، ذیل خمینی. [6] زندگی‏نامۀ سیاسی امام خمینی، ص 191. [7] کشف الاسرار، ص 12. [8] همان، ص 271. [9] صحیفۀ امام، ج 1، ص 245. [10] ر.ک: صحیفۀ امام، ج 21، ص 451. [11] محرم راز، ص 11. [12] صحیفۀ امام، ج 20، ص 165. [13]) اسفار اربعه نام کتاب صدر المتألهین (ملاصدرا) است و نیز «اسفار اربعه» در نزد عارفان عبارت است از: 1. سفر از خلق به سوی حق 2. سفر از حق به سوی حق 3. سفر از حق به سوی خلق 4. سفر به سوی حق از خلق؛ که هر یک مراحلی دارد فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص 89 [14] ر.ک: شرح چهل حدیث، مقدمۀ ناشر. [15] شرح چهل حدیث، ص 1. [16] همان، ص 159. [17] همان، ص 500. [18] همان، ص 507. [19] اثر تعلیمی، اثری است که دانشی (چه عملی و چه نظری) را برای خواننده تشریح کند یا مسائل اخلاقی، مذهبی و فلسفی را به شکل ادبی عرضه دارد که در آثاری، عناصر و مایه‏ های ادبی کم‏تر و در آثار دیگر بیش‏تر است. (انواع ادبی، ص 247) [20] مترسّل کسی است که از تکلّف در الفاظ دور بوده، نوشته‏ هایش ساده و دور از غلوّ در آراستگی است؛ کلامش غامض نبوده، بلکه واضح و آشکار است و بر اساس همان قول که «خیرُ الکلامِ ما قَلَّ و دَلَّ و لم یُمِلّ» به مقداری که لازم می‏ نماید از اطاله فاصله داشته و موجز است و با اقتضای حال مخاطب یا مخاطبان مناسبت دارد و زیبایی‏ ای دارد که بر نیکویی عبارت متکی است و به سخن درخشندگی و رونق می ‏دهد. (المعجم المفصّل، ج 1، ص 381)  [21] این نوع ادبی، اغلب در چهارچوب نامه‏ های میان دوستان صمیمی و برادران، با یادآوری روزهای خوش گذشته، با آرزوی روزهای آینده و وفاداری به پیمان‏ها که یاران به آن پای‏بند هستند، قرار می‏ گیرد. همچنین قدرت لغوی و فکری و ادبی نویسندگان آن‏ها، آن گونه که در زمانشان رایج است، در آن نوشته ‏ها نمایان می ‏گردد. (المعجم المفصّل، ج  1، ص 58) [22] مانند رباعی‏ های «پرچم»، «جمهوری ما» و «عید» که هر سه در تاریخ دوازدهم فروردین 1363 به مناسبت روز جمهوری اسلامی سروده شد. [23] دیوان امام، ص 314. [24] در میان سال‏های 1309 تا 1324 شمسی. [25] مسمّط «در توصیف بهاران» با 46 بند؛ قصیدۀ «در مدح ولی‏عصر(عج)» با 43 بیت؛ قصیدۀ «بهاریۀ انتظار» با 46 بیت؛ قصیدۀ «مدیحه نورین نیّرین» با 44 بیت. [26] انواع ادبی، ص 126. [27] فنون بلاغت و صناعات ادبی، ص 257 و 296. [28] دیوان عطّار نیشابوری، ص 463. [29] دیوان امام، ص 160. [30]  کلیات، غزلیات، ص 306. [31] دیوان امام، ص 156. [32] گلستان، ص 3. [33] دیوان امام، ص 64. [34] همان، ص 104. [35] دیوان حافظ، ص 143. [36] همان، ص 1. [37] دیوان امام، ص 46. [38] همان، ص 201؛ امام این رباعی را در سال 1363 و در دوران شیخوخت، یعنی در سنین پایانی عمر گران‏مایه و پربار خویش سروده‏ اند. [39] رباعیات خیّام، ص 67. [40] دیوان امام، ص 160. [41] بقره(2): 115. [42] اشاره است به اشتهار جدّ امام خمینی، مرحوم آقا سید احمد، معروف به سید هندی که از کشمیر هندوستان مهاجرت نمود. (زندگی ‏نامۀ سیاسی امام خمینی، ص 109) [43] دیوان امام، ص 199.

. انتهای پیام /*