هر سال در چهارم آبان ـ سالروز تولد دیکتاتور ایران ـ با تبلیغات گسترده و پر سروصدا، مراسمى ساختگى با صرف میلیونها تومان هزینه در ادارات و سازمانهاى دولتى برپا مى شد و مأموران شهربانى و ژاندارمرى در شهرها و بخشها و روستاها، کسبه و اصناف را مجبور مى کردند که عکس شاه و پرچم سه رنگ بر سر در مغازه هایشان نصب کنند؛ اما در 4 آبان 1357 از هیچ یک از آن برنامه ها خبرى نیست.

عدۀ زیادى از جوانان تهران در برنامه اى هماهنگ، با پوشیدن لباس مشکى تنفر و انزجار خود را در این روز از رژیم شاه نشان مى دهند. زندانیان سیاسى آزاد شده نیز، به پاس خون شهیدان، در حالى که لباس مشکى بر تن داشتند، با شاخه هاى گل بر مزار شهداى انقلاب در بهشت زهرا حاضر مى شوند. برخى از کارکنان صدا و سیما نیز در این روز، با پوشیدن لباس سیاه در محل کار خود حضور مى یابند.

سرتیپ «نادور» فرماندار نظامى جهرم ـ که از روز برقرارى حکومت نظامى با کمال قساوت در این شهر رفتار مى کرده است ـ و همچنین سرهنگ تصاعدى رئیس شهربانى که به دستور او، بارها مأموران به سوى تظاهرکنندگان آتش گشوده اند، با گلوله هاى یک سرباز وظیفۀ قهرمان به نام «حسن خرداسدى» اعدام انقلابى مى شوند. عامل این اقدام شجاعانه، متأسفانه دستگیر مى شود.

خبرنگاران از برگزارى تظاهرات گسترده و شهید و مجروح شدن عده اى در دزفول و اقلید فارس خبر مى دهند.

در زنجان، تظاهرات خونینى برپا مى گردد و مراکز فساد و بانکها و سازمانهاى و ابسته به رژیم در بیشتر نقاط شهر به آتش کشیده مى شود. از تعداد شهدا و مجروحان حوادث خبرى اعلام نمى شود.

دانشگاه تهران در روز چهارم آبان، صحنۀ تظاهرات و راهپیمایى دانشجویان بود. مأموران حکومت نظامى به سوى دانشجویان آتش گشوده و عده اى از دانشجویان براثر اصابت گلوله مجروح مى شوند که توسط دانشجویان دیگر از صحنه خارج شده و به بیمارستانها انتقال مى یابند.

سرلشکر ناجى فرماندار نظامى اصفهان، پیشاپیش مأموران خود دستور شلیک مى دهد. در نتیجه این اقدام، عدۀ زیادى از مردم مسلمان اصفهان در خیابانها به خاک و خون مى غلطند. تعداد شهداى آن روز نیز مشخص نمى شود. بیمارستانهاى شهر، به طور مرتب تقاضاى خون مى کنند. براساس گزارش خبرنگاران، این خونین ترین تظاهراتى بوده که پس از برقرارى حکومت نظامى در اصفهان صورت گرفته است.

در شهرهاى مشهد، قم، آباده، گرگان، رضائیه (ارومیه)، شاه آباد غرب (اسلام آباد)، بهبهان، یزد، ایلام، رودسر، میاندوآب و فیروزآباد فارس، تظاهرات گستردۀ مردم، به درگیرى با مزدوران شاه مى انجامد. در هر یک از این شهرها، عده اى به شهادت رسیده و گروهى مجروح و مصدوم مى شوند.

در این روز، تعدادى از زندانیان سیاسى در میان استقبال وسیع مردم حق شناس تهران آزاد مى شوند. به گردن هر یک از زندانیان آزاد شده، حلقه هاى گل آویخته شده بود و آنها پس از تحمل سالها شکنجه به دست مأموران ساواک در زندانها به آغوش خانواده هاى خود بازگشتند.

در تهران، در نقاط مختلف شهر، تظاهرات وسیعى برپاست و برابر گزارش خبرنگاران بر اثر تیراندازى مأموران حکومت نظامى به سوى راهپیمایان، شش نفر به شهادت مى رسند و مجروحین حوادث، به بیمارستانهاى مختلف انتقال مى یابند.
براى کمک به مجروحین، موتورسواران در خیابانهاى تهران به راه افتاده و از مردم تقاضاى خون مى کنند. جلوى تمام بیمارستانها، صفهاى طویلى از مردم، براى اهداى خون، تشکیل مى گردد که علیرغم تهدید مأموران انتظامى، حاضر به ترک صحنه نمى شوند.

قم شهرى که بعد از قیام 15 خرداد، از 17 دى 1356 هر روز شاهد تظاهرات و درگیرى بود، در 4 آبان 1357 چهره اى جالب داشت و کمتر کسى را مى شد دید که لباس سیاه بر تن نداشته باشد، بر سر در مغازه ها و حتى بر سر در خانه ها نیز پرچم سیاه نصب شده بود. ابتکار پوشیدن لباس سیاه، توسط اعلامیه هاى دستى که توسط جمعى از روحانیون مبارز قم تنظیم و در تهران و شهرستانها پخش شده بود، صورت مى گرفت و مورد استقبال بسیارى واقع شد. این خبر را خبرنگاران خبرگزاریهاى بزرگ جهان به مراکز خبرى خود و به عنوان «امرى بى سابقه» مخابره مى کنند. در حالى که تهران و شهرها و روستاهاى ایران، شاهد راهپیماییها و تظاهرات اعتراض آمیز مردم است و فریاد «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینى» در همه نقاط شهرها به گوش مى رسد. مراسم سلام چهارم آبان در حضور شاه برگزار مى شود. جعفر شریف امامى نخست وزیر در این مراسم مى گوید: «امسال، چهارم آبان مقارن با اجراى کامل اصل آزادى زبان و عقیده است!» شاه، نیز ضمن بیان مطالبى در این مراسم، مى گوید: «مسلماً اشتباهاتى شده. مسلماً عده اى از جادۀ درست، منحرف شده و همچنین بى ترتیبى هایى در کارها بوده؛ ولى این، آن چیزى است که مى شود تصحیح کرد و اصلاح نمود.»

شاه اضافه مى کند: «اشتباهاتى در گذشته شده است ولى مملکت باید بماند. به آزادى و فضاى بازسیاسى معتقدیم و باید آزادى باشد؛ چنان که مى بینید، مطبوعات، همه چیز را مى نویسند.»

شاه به وجود هزاران نفر در زندانها اعتراف کرده و مى گوید: «هزاران نفر از کسانى که در زندانها بودند، آزاد شدند و در هر فرصتى بیاید که بشود این کار را کرد، کرده ایم و باز هم مى کنیم و این فضاى باز را هر روز در پیش چشم خود خواهید دید[1]
ایالات متحدۀ امریکا هنوز امیدوار است به هر ترتیبى که شده شاه را روى پا نگهدارد. بدین جهت در پیامى که کارتر به مناسبت چهارم آبان براى شاه مى فرستد، اظهار مى دارد؛ «مشکلات کنونى سپرى خواهد شد و ملت ایران در پرتو برنامۀ پیشرو سیاسى که آن اعلیحضرت به مرحلۀ اجرا گذارده اند، به صورت یک ملت نیرومند ظاهر خواهد شد، اعلیحضرتا! اجازه مى خواهم بار دیگر تأکید کنم که ایالات متحدۀ امریکا براى مناسبات استوار و دیرپاى خود با ایران، ارزش فراوانى قائل است[2]

والترشل رئیس جمهورى آلمان غربى و همچنین هواکوفنگ رهبر چین نیز به مناسبت سالگرد تولد شاه، پیامهاى تبریکى براى او مى فرستند. لازم به توضیح است که هواکوفنگ، همان شخصیتى است که در 17 شهریور 1357 که هزاران نفر در تهران و شهرستانها به دست عمال رژیم شاه به شهادت رسیدند، به تهران آمد و میهمان رسمى شاه بود! البته آقاى هواکوفنگ، پس از پیروزى انقلاب اسلامى با فرستادن پیامى براى دولتمردان جمهورى اسلامى، از این که در آن ایام شوم به تهران آمده و میهمان شاه بوده است، رسماً عذرخواهى کرد!

بجز کارتر و هواکوفنگ، لئونید برژنف صدر هیأت رئیسه اتحاد جماهیر شوروى سوسیالیستى و سلاطین، رؤساى جمهور و رهبران کشورهاى کانادا، مغرب (مراکش)، مالت، سوریه، اندونزى، هلند، بنگلادش، گینه، کره شمالى، افریقاى جنوبى، قطر، بحرین، کویت، سنگال، بلغارستان، موریس، آلمان غربى، تونس، عمان، ویتنام، آلبانى، فرانسه، و چند کشور دیگر نیز براى شاه، پیام تبریک مى فرستند. بدون تردید اعلام حمایتها در تأخیر فرار شاه از ایران و ادامۀ کشتارهایش بى تأثیر نبوده است.

امام خمینى (س) در 4 آبان 1357، در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج، طى نطق مهمّى که در محل اقامتشان در «نوفل لوشاتو» ایراد مى کنند، ضمن اشاره به جنایتهاى شاه و برنامه هاى تبلیغاتى ضد اسلامى رژیم و فاجعۀ حملۀ اجیرشدگان به مسجد جامع کرمان، تمام قشرها را براى ادامۀ مبارزه با رژیم به اتحاد و یگانگى دعوت مى کنند. امام خمینى (س) همچنین به مناسبت چهارم آبان ـ روز تولد شاه ـ این روز را «عزاى ملى» اعلام نموده ضمن آن تأکید مى کنند: «باید ملت شریف مظلوم و جناحهاى علاقه مند به اسلام و کشور، قدرت تفکر را از دشمن سلب کرده و به حکومت غاصبانۀ آن هر چه زودتر خاتمه دهند... روز چهارم آبان، روز عزاى ملى و مبدأ بدبختیهاى ایران مظلوم است.»[3] (کوثر، ج1، ص635-638)

آنچه در ادامه می خوانید متن کامل سخنان امام در این روز است:

[بسم اللَّه الرحمن الرحیم ]

لباس سیاه در روز تولد شاه

امروز که چهارم آبان بود، در ایران، آن طورى که حتى رادیوى خود ایران اطلاع داد، بسیارى از شهرها را ذکر کرد که تظاهرات و ناراحتیها بوده؛ و از قرارى که نقل شد مردم در قم و در شمال تهران و در بعضى جاهاى دیگر لباس سیاه پوشیده بودند؛ عَلَمهاى سیاه در بعضى جاها بوده.

ولادت پیامبر (ص) مبدأ برکات

ولادتها مختلف است: یک تولدى است که مبدأ خیرات است، مبدأ برکات است، مبدأ کوبیدن ظالم است، مبدأ خاموش شدن آن بتکده ها و آتشکده هاست، مثل ولادت رسول اکرم که گفته شده است که «آتشکده پارس» خاموش شد و کنگره هاى طاق کسرى ریخته شد- حالا ریخته شدن و خاموش شدنش با تاریخ، گفته شده- لکن مطالب این است که دو قوه بوده است آن وقت که یکى قوه حکومت جائر بوده است؛ و یکى هم قواى روحانى آتش پرست؛ و به آمدن رسول اکرم [این دو قوه شکست ]؛ تولد ایشان مبدأ شکست این دو قوه است. یکى طاق کسرى که کنگره هایش، کنگره هاى ظالمانه اش ریخت. اینکه مى گویند «انوشیروان عادل» این از اساطیر است! یک مرد ظالم سفاکى بوده است، منتها شاید پیش سلاطین دیگر وقتى گذاشتند، به او گفتند عادل! و الّا کجایش انوشیروانْ عادل بوده است؟! به تولد رسول اکرم، این پایه ها؛ یعنى مبدأ ریختن  پایه هاى ظلم و خاموش شدن آتشهاى دوگانه پرستى و شرک و آتش پرستى [فرو ریخت ]؛ آن دو قوه اى که در آن وقت بوده است، با آمدن ایشان هر دو مبدأ شکست، این دو اصل؛ یعنى توحید، در عالم به واسطه رسول اکرم توحید بسط پیدا کرد و ان شاء اللَّه مى کند. و نبوت اصلًا آمده است، نبى اصلش مبعوث است براى اینکه قدرتمندهایى که به مردم ظلم مى کنند پایه هاى ظلم آنها را بشکند؛ و این کنگره هاى ظلم که به زحمتِ این بیچاره ها، به خون دل این بیچاره ها، به استثمار گرفتن این مردم ضعیف، این پایه هاى قصر بالا رفته و کنگره هایش کنگره هایى بوده است که [پایه هاى ظلم ] بوده است، آمدن پیغمبر اکرم براى شکستن این کنگره ها و فرو ریختن این پایه هاى ظلم بوده است؛ و از آن طرف، چون بسط توحید است، این جاهایى که مبدأ ستایش غیر خدا بود و آتش پرستى بوده است، آنها را منهدم کرده است و آتشها را خاموش کرده است.

تولد شاه، مبدأ ظلمت و تباهى

و بعضى از تولدها هم مبدأ عکس این مطالب است، مثل تولد چهارم آبان. البته من از رسول اکرم عذر مى خواهم که ذکر تولد ایشان را مى کنم و ذکر تولد این شقى را، لکن مقابله نور و ظلمت است، مقابله انسان و لا انسان است. این تولد نامیمون که منتهى شد به اینکه شما مى بینید. هر دوى این قضیه ها را که رسول اکرم تشریف آوردند و منهدم کردند آثار شرک را و ظلم را، این هر دو قضیه در تولد این آدم بعکس شد؛ یعنى منتهى شد به اینکه هم ترویج از آتش پرستى و آتش پرستها شد، و هم پایه هاى ظلم مستحکم شد؛ خصوصاً در ایران ما. در ایران ما از آن طرف این آتش آتش پرستهاى اطراف یزد و این حدود تقویت شدند، به طورى که همین گبرهاى امریکا به شاه کاغذ نوشتند- به حسب آن چیزى که در روزنامه ها بود- و از ایشان تشکر کردند و نوشتند که تا کنون کسى پیدا نشده است که به اندازه شما از مذهب ما تجلیل کند و پشتیبانى کند. این خدا خواست که ملت ما زود بیدار شد و لو دیر بود؛ ولى باز زود بیدار شد که نگذاشت دنبال کند این آدم این مقاصدى را که داشت و گبرهاى امریکا و ثروتمندان آنها به او مى خواستند تحمیل کنند، یا خودش هم موافق بود، و الّا بیشتر از این مسائل بود در [این ] باب، و مطالب خیلى  دقیقتر و بیشتر بود.

خیانت شاه در تقویت آتش پرستى و تغییر تاریخ هجرى

ابتداى کار این بود که بعضِ آتشکده ها را تقویت کرد و تاریخ اسلام را عوض کرد به تاریخ گبرها؛ و خدا مى داند که این خیانت که این به اسلام کرد و این اهانت که به پیغمبر اکرم- صلى اللَّه علیه و آله- کرد، این خیلى جنایتش بالاتر از این کشتارهایى است که کرده است. کشتارها [را] موازنه اگر بکنیم با این یک کارى که تغییر تاریخ رسمى اسلام را، نشانه توحید را، نشانه انسانیت را، این تبدیل کرد به این چیزهاى آتش پرست، به تاریخ آتش پرست، گبرها؛ از همه خیانتهایى که به ما کرده است، این بالاتر است. این حیثیت اسلام را مى خواست از بین ببرد؛ این علامت اسلام را مى خواست از بین ببرد. نفتهاى ما را فرستاده و برده و داده است به آنها؛ اینها امور مادى است، البته خیانت است، خیانت به یک ملتى است که ذخایر را به اجانب بدهد، لکن قضیه تغییر تاریخ یک اهانت به حیثیت اسلام است. و این آدم، این کار را کرد. و اگر این مشتى که ملت به دهن این زد که ملزم شد به اینکه تاریخ را دوباره برگرداند، تاریخ اسلام کند و تاریخ گبرها را کنار بگذارد، اگر این کار نشده بود، دنباله داشت این مسائل. اینها مى خواستند که اصل ورق را برگردانند به همان زمان قبل از پیغمبر اکرم؛ به همان زمان سلاطین گبرِ متعدىِ آدمکشِ قهار؛ و آن طور رفتار کنند و بساط هم همان بنا باشد. «پان ایرانیسم»! ایران باید همان شئون ایرانیتش را حساب بکنید! شئون ایرانیت!! شما همه چیزتان شاهان باستان بوده است؟ شما ببینید آنها چه کردند با مردم. یک دسته هم آن «مغان» و امثال ذلک بودند؛ ببینید اینها چه جور رفتار مى کردند با مردم ایران.

سلوک پیامبر (ص) و على (ع) در حکومت

از آن طرف، وقتى که پیغمبر اکرم آمد و ملت خودش را دعوت به توحید کرد، چه جور رفتار مى کرد با مردم؛ حتى با ذمیها؛ حتى با آنهایى که خلاف مذهب بودند چطور رفتار مى کرد. حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- مى فرماید که شنیدم که یک لشکر مى آمدند- ظاهراً لشکر معاویه بوده است- آمدند در کجا و یک خلخال از پاى یک ذمیه ربودند، چه کردند؛ یک خلخال از پاى یک ذمیه، از پاى یک زن یهودى یا نصرانى ربوده اند؛ بعد نقل است که ایشان فرمودند اگر انسان بمیرد براى این، چیزى نیست. یک همچو انسانى، ما یک همچو حاکمى مى خواهیم. ما دنبال یک همچو رژیمى مى گردیم که حاکم آن، سلطانش- من جسارت مى کنم که حضرت امیر را بگویم سلطان- حاکمش، امامش، آنکه سلطه اش بر مملکتها، از حجاز گرفته تا ایران، تا مصر، تا کجا بوده است، نسبت به رعیت- آن هم آن کسى که خارج از مذهبش بوده- این طور عواطف داشته است؛ و خودش وقتى همان روزى که با ایشان بیعت کردند به سلطنت، به اصطلاح، و به امامت و خلافت، همان روز، بعد از اینکه این کار را کردند، آن کلنگش را برداشت رفت سراغ کارش، که کار مى کرد خودش با دست خودش. آن وقت مى کرد براى چى؟ آن قنات را وقتى که درآورد، یک کسى گفت که مثلًا مبارک است، چه است، فرمود که مبارک براى ورثه است. بعد گفت: [قلم ] بیاورید، وقف کرد آنجا را براى مستمندان. ما یک همچو حاکمى، طالب یک همچنین حاکمى هستیم که وقتى محاسبه حساب بیت المال را نشسته است و مى کند، یک چراغ، آن چراغهاى آن وقت نفتى بوده است یا چه بوده یا پیه [سوز] بوده است، هر چه بوده است، این روشن بود و حضرت داشت حساب مى کرد بیت المال را؛ یک کسى آمد آنجا با حضرت خواست بنشیند صحبتى دیگر بکند، حضرت آن چراغ را خاموش کرد فرمود که تا حالا من حساب بیت المال را مى کردم، این چراغ مال بیت المال است؛ از بیت المال براى خودش صرف مى کردم، حالا تو مى خواهى با من صحبت کنى، صحبت دیگرى است ربطى به بیت المال ندارد، خوب چراغش را چرا ما روشن کنیم. البته کسى قدرت ندارد مثل حضرت امیر عمل کند، هیچ کس در عالَم نمى تواند این طور [باشد]، لکن ما یک حاکمى مى خواهیم که دزد نباشد! ما این قدر حالا راضى شده ایم که لا اقل این قدر دزدى نکند، این قدر مال این ملت را چپاول نکند، این قدر ظلم به این ملت نکند.

حرکات مذبوحانه

عرض کردم در ولادت آن آقا، حضرت رسول- سلام اللَّه علیه- آتشکده ها خاموش شد، یا کنایه از اینکه این مبدأ خاموش کردن آتشکده هاى ظلم است، و ایشان مى خواست این را روشنش کند. در اطراف یزد تأیید کرده است، از قرارى که گفته اند، بعض آتشکده ها را. تاریخ را هم تغییر داد؛ و بنا داشت که این کارها را یکى بعد از دیگرى بکند که ملت به داد ما رسید و پایه هاى کنگره هاى قصر کسرى فرو ریخت، کنایه از اینکه ظلم باید بریزد. ایشان را مى بینید که با این ملت چه کرد؟ چه ظلمها به این ملت کرد و دارد مى کند؟ حالایى که این نَفَسهاى آخر هست و حرکات مذبوحانه است، حالا تازه یک فکرهایى به کله اش افتاده است! به اسم کولیها، در کرمان، و از قرارى که مى گویند به اسم کولیها به اسم بیابانگردها، یک دسته اى آورده اند، حالا اگر یک چیزى به آنها داده باشند و آورده اند نمى دانم؛ اما نظیر مدرسه فیضیه و آن سال که دیگر ما حاضر بودیم و در قم بودیم که این سازمان امنیتیها و این کماندوها را به اسم «دهقان» ها ریختند در مدرسه فیضیه و قرآن آتش زدند، عمامه ها آتش زدند، اشخاص [را] از پشت بام انداختند پایین و از بین بردند با کماندوها، به اسم اینکه دهقانها، دهقانها نمى خواهند؛ دیگر آخوند نمى خواهند! اینها دیگر قرآن نمى خواهند! آخوند نمى خواهند! دهقان این جور است؟ دهقان هر وقت هم از او بپرسى، هم قرآن را مى خواهد و هم اسلام [را]؛ [آنها] عاشق اسلامند.

خاطره اى از خنثى کردن یکى از توطئه ها در سال 42

دهقانهاى ما این کماندوها و اینهایى است که شما تربیت کردید براى اینکه اسلام را بکوبید؟ آن وقت آن کار را کردند که ما بودیم و حاضرِ وَقْعه بودیم؛ حتى منزل ما هم  آمدند منتها من با یک ضربه مقابل نگذاشتم که آن کارهایى که مى خواهند بکنند. یک اجتماع بود آنجا، اوایل این قضایا بود و اجتماع بود، و بعضى صحبت مى خواستند بکنند و خود من هم شاید صحبت کردم یا مى خواستم بکنم؛ به من گفتند که، دیدم خودم هم که یک صلواتهاى بى مورد [فرستاده ] شد، من به یکى از رفقا گفتم که برو بگو اگر در اینجا یک شلوغى بکنید، من مى روم در صحن حضرت معصومه آنجا مى روم منبر و حرفهایم را آنجا مى زنم. اینها مأمور نبودند یک همچنین کارى را که همچو عکس العملى دارد بکنند؛ نمى دانستند که باید چه بکنند، ترک کردند. و همان روز در مدرسه فیضیه ریختند و همان بساط را درست کردند و عرض مى کنم که همان جنایات را؛ همان عصرش در مدرسه فیضیه، آن جنایات را کردند.

آن روز به نام «دهقان»، امروز به نام «کولى»!

آن روز با صورت دهقان، آن بساط و آن رسواگریها را کردند، حالا شروع کرده اند به اینکه کولیها چیز کرده اند. در آنجا به اسم کولیها و در جاهاى دیگر هم مى ریزند در شهر و عرض مى کنم که همدان را آن طور با وضع فجیع به مردم حمله کردند؛ و زنجان هم همین طور نقل مى کنند. در قم هم دو- سه روز است که تشنجات است و تیراندازى است و آدمکشى است. در تهران هم بعضى جاهایش تشنجات بوده است؛ و رادیوى همین امروزِ ایران- که آوردند پیش من و یک مقدارش را گوش کردم- خیلى جاها را اسم برده بود که تشنجات است و اینها. روز چهارم آبان و روز تولد ایشان، این جشن مردم است! سیاهپوشى است. بله، اینها هم مى گویند که یکى دو جا را اسم بردند، مراغه، ظاهراً مثل اینکه مراغه بود، کجا بود، آنجاها چه کردند، چه کردند، یک مشتى هم حرف مى زنند. حالا کى چه کرده، آن را من نمى دانم که تا چه اندازه راست مى گویند و آن اشخاص کى بوده اند؛ اما از آن طرف خودشان بسیارى از شهرها را اسم بردند و آنى که اینها مى گویند، این نیست؛ تنها اینها نیست، بعد باید اطلاع به شما برسد.

آتش زدن مردم در سینما

هم آن قضیه در ولادت رسول اکرم- این دو قضیه مهم مبدأش بوده است: خاموش  کردن جهات شرکى و آتش پرستى، و فروریختن کنگره هاى ظلم. در تولد ایشان هم مبدأ برافروخته شدن اساس آتش پرستى، اگر مهلت به او مى دادند؛ که نمونه اش تغییر تاریخ بود و بر پا کردن کنگره هاى ظلم همه جانبه که از آن ظلمها، این آتش سوزیها [ست ]. خوب یک دسته مردم بیچاره که رفتند توى سینما البته سینماى ایران جاى رفتن نیست، این یک- چیزى است که- مصیبتى است که بر ایران وارد است که جوانهاى ما را این سینماها ضایع مى کنند، خراب مى کنند، لکن یک عده مردمى که رفتند در آنجا، اینجا چه کرده بودند که لایق این بودند که باید درِ آن را شهربانى بیاید ببندد، و بخواهند مردم باز کنند، اجازه بازکردن ندهند؟ موارد معلومى که با نقشه، چیزهاى آتش سوزى را گذاشته بودند آتش بزنند؛ یک مردم بیچاره اى را در آنجا بسوزانند، خاکستر کنند. تمام مقصد این بود که بگویند اینها را خرابکارها مى کنند؛ خوب، خرابکارى آخر حدى دارد که شما خرابکارى بکنید و گردن خرابکارها بگذارید؛ یک همچو مردمى اند اینها.

شاه عامل همه ظلمهاست

ایرانى ها مبتلا به یک همچو رژیمى هستند. حالا هم که در کرمان آن فضاحت را درآوردند؛ در مسجد ریختند مردم را یک دسته اى خفه شان کردند به واسطه گازها، یک دسته اى را کشته اند؛ بچه، زن و مرد و بزرگ را، مسجد را، همه چیزش را آتش زدند معبد مسلمانها را؛ بعد هم ریختند توى بازار و بازار را آتش زدند و غارت کردند. حالا تازه مى گویند که بناست بفرستیم تحقیق کنند که کى همچو کارى را کرده است، کى بفرستد که تحقیق کند؟ همانى که فرستادید تحقیق کردند در آبادان که کى همچو کارى کرده؟! آن ظالمى که این کار را کرده اند، «اعلیحضرت» مى خواهند او را مجازات کنند؟! آن آقا خودت هستى! مبدأ همه ظلمها، مبدأ گرفتارى مردم خود این هستند.

اگر ملت ایران همت نکند ...

اگر ملت ایران همت نکند و زود کلک این را نکند، خیلى کارها این مى خواهد بکند.

باید به داد این ملت رسید. باید هر کس در هر جا هست کمک کند به این ملت؛ و الّا این مرد اساس همه چیز را خواهد برد. حالا بعد از اینکه در کرمان آن فضاحتها را کردند و به اسم نمى دانم «کولى» و کذا- کولى تر از خودشان هیچ کس نیست- به اسم این حرفها، حالا تازه، بله، فرستاده اند براى اینکه تحقیق کنند ببینند که کى همچو کارى کرده و کى همچو ظلمى کرده! آقا، دیگر ملت باورش نمى آید این حرفهاى شما را. همان اولى که در آبادان این کارها شد، خود مردم آبادان ریختند بیرون، فهمیدند که اینها خودشان کرده اند؛ براى اینکه شواهد بود که اگر کسى و اگر یک آدم شلوغکارى مى خواست این کار را بکند با این نظم، آتش سوزى را با این نظم درست کند و مواد آتشزا را با آن نظم درست کند و بعد هم درِ آنجا را ببندد، اجازه ندهد که بیرون بیاید کسى؛ ... از آنجا مردم صدایشان درآمد. حالا هم هر وقت کشف بشود، مردم خودشان مى گویند. در قبرستان هم که رفتند، آن همه تظاهر کردند بر خلاف. «1» حالا هم قضیه کرمان همین طور است، قضیه همدان همین طور است، قضیه زنجان همین طور است. حالا ایشان تازه به فکر این افتاده است که با این صورت، مردم را بکوبد. همه مردم مى دانند که همه ظلمها با دستور اوست. ممکن نیست که یک شهربانى آتش به [طرف ] مردم روشن کند الّا با اذن ایشان. مگر جرأت مى کنند که آدم بکشند اینها، اگر اذن این نباشد؟ اگر امر این، امر اکید این نباشد؟

شاه، فرمانده کشتار پانزده خرداد

در پانزده خرداد خود ایشان فرمانده بود، فرمانده قوا، از قرارى که نقل مى کنند، بود. همه این جاها فرمانده اش خود این آقاست. این مبدأ ولادتى است که مردم ایران گرفتارش هستند و ان شاء اللَّه خداوند رفع کند این اساس ظلم را [آمین حضار]؛ این بیرق را بخواباند ان شاء اللَّه [آمین حضار]؛ و ان شاء اللَّه نزدیک است، نزدیک است این کار. این طور دست و پا زدن، آن حیوانى است که سرش را بریده اند و حالا مى خواهد دست و پا بزند.

تکلیف ما مبارزه با تبلیغات دروغین شاه

لکن همه ما مکلف هستیم؛ همه مان، همه ما تکلیف داریم در اینجا که هر یک از شمایى که مى تواند، مطلب مسائل ایران را برساند به روزنامه هاى اینجا، به مجلات اینجا، به رفقاى مدرسه اى شان، به دانشگاههاى اینجا. برسانید مطالب ایران را؛ بگویید به مردم. الآن تبلیغات اینها، آن تبلیغات دامنه دارشان، الآن هم باز شاید پیش یک اشخاصى مبهم باشد قضیه که چیست. آیا آن طور است که امریکا مى گوید که اینها را چون آزادى داده اند؛ آزادى تند داده اند و زیاد داده اند؛ اینها از آزادى صدایشان درآمده! تُخَمِه «1» کرده اند ملت ایران از آزادى اى که به او داده است؟! زیادى اش آمده آزادى، که فریادش درآمده؟! خوب منطق آقاى کارتر این است! در روزنامه ها هم بود که ایشان گفته اند که یک دموکراسى تندى، یک آزادى تندى داده است و همین منشأ شده است در روزنامه کیهان بود یا اطلاعات که مردم با او مخالفت مى کنند! این طور است؟ این آزادى داده، و مردم چون آزادى داده باز فریاد مى کنند: [یا مرگ ] یا آزادى؛ یا آزادى؟! چون مستقل هست و «تمدن بزرگ» هست؟! امروز هم این مرد- من نمى دانم اینها چه جور، با چه جور ساختمانى اند- همین امروز هم، این مرد مى گفت که ایران که مى بینید چه آزادیهایى دارد! دارید همه شما مى بینید ما چه آزادى داده ایم به این ملت! همین امروز داشت صحبت مى کرد، در چهارم آبان. من تعجب مى کنم! خدا مى داند تعجب دارد که اینها چه جور آدمى اند ....

شایعه کمونیست شدن ایران

و ثانیاً یک رُعبى در مردم مسلمان پیدا بشود که به قول شاه «اگر من نباشم کمونیست هست»، دنیا اصلًا به هم مى خورد! اگر ایشان نباشد، اصلًا ایرانى در کار نیست! اصلًا ایران یعنى محمد رضا! اگر ایشان نباشد، دیگر ایران در کار نیست! ایشان هم مى گوید که خوب، ما ایرانى مى خواهیم تا در آن زندگى کنیم، تا در آن اختلافات [را] چه کنیم، خوب ایران نمى ماند دیگر! این جوانهایى که یک همچو شعارهایى که شعارهاى صحیح نیست مى دهند؛ اینها الآن دارند کمک مى کنند به این دستگاه. از یک جهت  کمک که مردم ایران که دیگر از این حرفها نمى ترسند، لکن خوب، به خیال خودشان که یک دسته اى از مردم بترسند که مبادا اگر شاه برود این کمونیستها بیایند. از یک طرف خود همین اختلاف ما بین خود جوانها و دودستگى بین جوانها کمک به این دستگاه است؛ بناءً علیه، شمایى که مى خواهید این آقا را به خیال خودتان سرنگون کنید، پایه هاى ظلمش را مستحکم مى کنید. من متأسفم که اینها این طور بدون اینکه ملتفت باشند چه مى کنند، دارند کمک مى کنند. آنهایى که شما را دعوت مى کنند به این شعارها، آنها وابسته به خود دستگاه هستند. الآن توده اى هایى که عرض مى کنم که اسمى بودند و رسمى بودند، در دستگاه ایشان نوکرند این کمونیستها رؤسایشان. بچه هاى ما، جوانهاى ما، بازى خورده اند اگر چنانچه یک همچو کارى بکنند. اینها باز نور اسلام درشان هست، منتها بازى خورده اند. اینها رها کنند این جنایتکارها را. آنهایى که دعوتشان مى کنند به اینها. آنها مى خواهند حفظ کنند شاه را و شما ملتفت نیستید؛ چه در داخل این مسائل باشد چه در خارج، تبلیغات براى حفظ این آدم است با تشبث به هر چیز. تشبث به هر چیز که مى توانند مى کنند که این آدم باقى بماند. تشبث به نمى دانم این مسائل یکى چیزهایى است که اینها مى کنند. بیدار بشوند این جوانهاى ما. توجه کنند به مسائل روز. مسائل روز مسائل صحیح دقیق است.

شکست کمونیسم در ایران

و خود هزار و پانصد نفر- اگر راست باشد- هزار و پانصد نفر دانشجو دلیل بر شکست کمونیست است در ایران؛ براى اینکه هزار و پانصد نفر در مقابل سى میلیون جمعیت که همه عَلَم را بلند کرده اند و مى گویند قرآن مى خواهیم، این دلیل بر این است که اینها شکست خورده اند در ایران؛ نه اینکه اگر ایشان بروند کمونیست در کار مى آید. اگر ایشان بروند کمونیست یک دانه هم پیدا نخواهد شد؛ براى اینکه اگر ما فرض کردیم یک هزار و پانصد نفر، پنج هزار نفر باشد، همین جوانهاى قم ما مى خورند اینها را؛ لازم نیست تهران هم دخالت بکند، همین جوانهاى قم ما مى خورند اینها را؛ کمونیست چه غلطى مى تواند بکند؛ بازى تان داده اند؛ اینها حرف است؛ مى خواهند از شما یک چیزى  بگیرند که براى شاه مفید باشد. شما را استثمار کرده اند الآن؛ استحمار کرده اند؛ شما را.

صداى توحید را بلند کنید

به این حرفها گوش ندهید. همه با هم هم صدا بشوید؛ همه با مسلمانها هم صدا. اگر این صداى توحید را با هم بلند کنید، این تمام مى شود کارش. اختلاف نیندازید هر کسى از یک گوشه اى بگیرد. امروز اختلاف، انتحارِ مسلمین است. باید همه با هم باشید؛ همه یکصدا، همه با یک صدا و آن یک صدا این است که «مرگ بر این شاه و بر این سلطنت! مرگ بر آنهایى که پشتیبانى از این مى کنند، مثل کارتر و امثال اینها!» این شعار ماست و ملت پیش مى برد. نترسید از این حرفها و هیاهوها. مگر یک ملتى که پا شده و یک مطلب حقى را مى گوید، مى شود تحمیلش کرد دیگر؟ دیدیم که حکومتهاى نظامى نتوانست هیچ کارى بکند. مگر قم حاکم نظامى نیست؟ الآن سه- چهار روز است در قم شعارها هست، دعواها هست، چیزها هست. تهران نیست؟ تهران هم همین طور.

من از خداى تبارک و تعالى سلامت برادرهایى که در داخل هستند و در خارج هستند و همه براى اسلام فداکارى مى کنند مى خواهم. خداوند همه شما را موفق کند؛ خدا همه شما را سلامت بدارد. همه باید جدیت کنید که این ملتى که الآن بپاخاسته و خون دارد مى دهد، جدیت کنید، همراهى کنید، تا اینکه ان شاء اللَّه پیش ببرند اینها. همراهى شما در خارج، تبلیغات است الآن. شما الآن در [اینجا]، آنها مواجه با کماندوها و ... کولیها- به اصطلاح خودشان که همان کماندوها هستند- هستند و خونشان را دارند مى دهند، شما در اینجا هستید و باید هر طورى که مى توانید با تبلیغات به آنها کمک بکنید. [صلوات حضار]. (صحیفه امام، ج 4، ص: 161- 171)


[1]. کیهان 5/آبان/1357 . [2]. همان مأخذ. [3]. صحیفه امام؛ ج 4، ص 154ـ158.

. انتهای پیام /*