پرتال امام خمینی (س)-عدنان حسین ابو ناصر: تاریخ سازان نمی میرند؛ آنها در طول تاریخ و استمرار آن جاویدند و پس از مرگ نیز تأثیرگذار؛ و شاید بیشتر از زمان حیاتشان که برای تحقق آرزوهای خود مبارزه می کردند. تاریخ رجال یکی از حاملان رسالت را مشخص می کند و سپس تاریخ ملتها ساخته می شود. مردان، ملتها را به حرکت در آورده و به آنها قدرت آهنین می دهند. هر کشور یا ملتی تاریخش محدود به مجموعه ای از این مردان است. هر عصری قهرمانی دارد که با آن آغاز شده، و ادامه یافته و پایان یافته شده، تا دوره بعد که در انتظار قهرمانی دیگر با دیدگاهی جدیدتر است. آیت الله خمینی (س) آخرین تاریخ ساز و آخرین پیام رسان این قرن است؛ قرنی که تعداد کمی از مردان بزرگ در آن تحولاتی بزرگ، چه در غرب یا شرق ایجاد کردند. سپس به جهانی دیگر کوچ کردند و بشر در سایه موفقیتهای سرنوشت ساز آنها، زندگی کرد.
دهه هشتاد این قرن، «عصر خمینی (س)» است، عصری که با رفتن امام خمینی (س) به دار بقا، پایان نیافته و ان شاءالله ادامه خواهد یافت. می توان تاریخ را به قبل و بعد از امام خمینی (س) تقسیم کرد؛ مردی که کلماتش در جهان زلزله ای به پا کرد. بشریت در طول زمان همواره شاهد رهبران و مصلحان بسیاری بوده، ولی همه آنها مقامی پایین تر از انبیا و اوصیا و صدیقین داشته اند؛ همان گونه که تاریخ بشریت شاهد مبلغین و اهل سیاست در همه زمینه ها بوده، با این تفاوت که اینها به درجه اولیای صالح نرسیده و نوعی حرکت تاریخی ایجاد نکردند؛ تلاش و مبارزه آنها گامی بلند در روح عالم و انشعابی در مسیر آن است، بیهوده نیست که تاریخ حرکتی حقیقی را ثبت نمی کند، مگر تحت عنوان یکی یا بیشتر از مردان الهی باشد. گویا سنتی تاریخی اجازه تحقق تغییر مسیر تاریخ بشری را فقط به پرچمداران پروژه الهی و خاصان الهی می دهد؛ آنهایی که باب ملکوت در مقابلشان در مراتبی که خداوند تعالی تعیین نموده است، گشوده شده؛ از جمله نبوت، سپس امامت و ولایت و وصایت، سپس نیابت از معصوم تا افرادی که زیر مجموعه قرار می گیرند. همه این مراتب، از بالا به پایین، شامل احکام الهی حول یک محور عقیده توحید، متبلور شده در تمدن توحیدی است؛ پس امام خمینی (س) از سلسله ابراهیم، موسی، عیسی، محمد (ص) و ائمه (ع) با هدف و راهی واحد است.
امام خمینی (س) درک عمیقی از حرکت تاریخ اسلام، از زمان مبعث پیامبر (ص) تا نهضت امام حسین (ع) و تا انقلاب جمال الدین افغانی و محمد عبده ... داشتند، ایشان از این حرکت الهام گرفته و قلب خود را با نور آنها جلا بخشیدند و خود نورافشانی کردند. ایشان مجاهدی زاهد، فقیهی عالم، انقلابی ای مصلح، احیاگر و مهاجر بودند.
امام صدای خود را رعدآسا بر سر طاغوت فرود آوردند، و دولت اسلامی را بر اساس شریعت بنا نمودند؛ و عمل به ولایت فقیه مقید به احکام اسلام را آنگونه که خواست خداست نه حکام ظالم، از کنج فراموشی خارج ساختند.
امام به جدشان حضرت رسول (ص) اقتدا نموده و در مسیر ایشان گام نهادند و مردم را به اسلام فرا خواندند؛ دعوتی تعهدآور. با مستضعفین و مستکبرین دلسوزانه سخن گفتند. ایشان برای حرکت جدید خود، مرکز جهان متمدن یعنی پاریس را برگزیدند و بدین وسیله حرکت انقلاب را به همه جای جهان انتقال دادند، و جنبش عظیمی ایجاد نموده و چشمان جهانیان را بر اسلام گشودند. امام مردی از عصر محمد (ص) است که برای مردم قرن بیستم مبعوث شده تا خورشید اسلام دوباره طلوع کند.
گفتار انقلاب امام خمینی (س)
گفتمان انقلابی یکی از ابزارهای انقلابی متغیر در پروژه جهانی اسلامی است که ارتباط تنگاتنگی با نهضت امام و نام و افکار ایشان داشت و در ابتدا باید منظور خود از گفتمان انقلابی، ساختار و ویژگیهای آن را توضیح دهیم.
منظور از گفتار انقلابی امام خمینی (س) چیست؟ آیا منظور همان نص دینی کلاسیک است یا فتوای شرعی یا خطاب عام سیاسی؟ آیا همان خطاب اسلامی با مفاهیم مطلق سیاسی آن و یا فرهنگی و یا دینی است؟ برای پاسخ به این سؤال باید مطرح نمود که لفظ انقلاب ذاتاً لفظ مبهمی نیست.
تفکر امام، تفکری اسلامی است، پس منظور ما از گفتمان همان گفتمان اسلامی انقلابی است. ولی لفظ انقلابی که به دنبال آن آمده، در درجه اول از تجربه خاص امام خمینی (س) و شناخت ایشان از دشمنان سرچشمه گرفته و اختصاص به اسلام دارد و در درجه دوم شامل درک فراگیر ایشان نسبت به بازتاب برخورد تمدنها، فرهنگها و ابزار دولتهای بزرگ دشمن اسلام می باشد.
شاید عناصر ذکر شده، اصول اساسی گفتار انقلابی امام خمینی (س) را تشکیل دهد. پس عنصر تجربه، تمامی ویژگیها و صفات گفتمان انقلابی را در بر دارد. این ویژگیها در حقیقت بیانگر قدرت ذاتی و ملکات ذهنی شخص رهبر است، تا طرز تفکر ایشان ... اما عنصر دوم، یعنی آگاهی به بازتاب درگیریهای عقاید اسلامی و تشخیص توطئه هایی که در طول تاریخ، متوجه اسلام است، از ابعاد دیگر، لیاقت فردی ایشان در بررسی تاریخی مواجهه اسلام با استکبار است. از آنچه مطرح شد، می توان نتیجه گرفت: لفظ گفتار، ذاتاً لفظی حیاتی است و ما تنها برای فهم اسلام انقلابی امام خمینی (س) تلاش نمی کنیم، بلکه می خواهیم به بررسی قدرت امام بر هنر گفتار و اصول آن بپردازیم، البته علاوه بر محتوای ایدئولوژیک و فکری آن در طول عملکرد حرکت اسلامی یا اسلام سیاسی. پس از این مقدمات، اطلاق اسم گفتار انقلابی تنها برای فهم محتوای فکری و ایدئولوژی نیست، بلکه توجه به خصوصیات اصلی گفتار است که ذاتاً نشانه قدرت فوق العاده ایشان و بعدی از ابعاد وجودی ایشان است.
پس گفتمان مصطلح در این بحث، همان گفتار انقلابی امام خمینی (س)، با ابعاد خاص خود است که یکی به خصوصیات ساختاری و دیگری به محتوای ایدئولوژیک فکری و قرائت ایشان از حرکتهای تاریخ اسلام و نقشه ها و توطئه هایی که بر سر راه آن قرار گرفته، مربوط می شود.
اما اهمیت نطق سیاسی و تحلیل آن، تنها برای آگاهی سیاسی نسلهای معاصر انقلاب اسلامی و قبل یا بعد از آن نیست، بلکه در مختص بودن این مرحله به امام خمینی (س) است. به تعبیر بهتر، گفتار امام رنگ و بوی جدیدی از میان گفتارهای انقلابی به شمار می رود و از نظر حرکت انسانی و فکری و تحولات فرهنگی و صنعتی و جدالهایی که اسلام با آن مواجه بوده، شبیه رنگ و بوی زمانهای گذشته نیست.
ناگفته نماند، همه این موارد به قرن بیستم صبغه ای خاص داده است. امام خمینی (س) آمدند تا در پرتو گفتارشان، اسلام را در این قرن مطرح کنند.
حیات ایشان در سیاهترین دوران سیاسی اسلام آغاز گردید. اسلامی که در دولت عثمانی تجسم یافته بود. امام خمینی (س) مسئولیت اسلامی و انسانی خود را در هنگام شکست این رژیم به دست دولتهای بزرگ هوشیارانه آغاز نمودند. با تحولات و جنگهایی که در پرتو معادلات سخت سیاسی به وجود آمد، سرنوشت این جهان به ورطه مهلکتری از مراحل گذشته، یعنی مرحله دو قطبی امریکا و شوروی افتاد که کمی قبل از رحلت امام خمینی (س) از هم فرو پاشید و جهان وارد مرحله دهشتناک تک قطبی و سیطره مطلق امریکا بر عالم شد.
الف) راز گفتار و نگرش امام خمینی (س)
گفتار امام خمینی (س) علاوه بر ملکات معرفتی و صحیح از اسلام محمدی(ص) به نوعی از انواع نیروهای ملکات ذاتی متصف بود. با این وجود، ناچاریم از این ویژگی عام، خارج و به عمق حقیقی راز قدرت گفتار بپردازیم. گفتاری که جمود انسانی را شکست داد و از مسافتهای طولانی عبور نموده تا اسلام را پس از هزار سال جدایی از قدرت گفتار دینی ـ سیاسی مختص به نبوت و امامت، به شکل بدیع مطرح نماید.
ایشان دارای ملکه یقین بودند و یقین همان گونه که معروف است، مربوط به قوای روحی است و از این روی، قدرت نفس انسانی برای عبور از جهان مادیات و رسیدن به مرحله فداکاری و یقین و علم، در سایه توجه به نفس و وسعت نیروی آن و میزان نیازش به پروردگار و قربش به سوی او حاصل می شود و این علم، نظری نیست، بلکه «علم نفسانی حضوری است». با این علم، معرفت خدا به دست می آید، تا جایی که انسان تقرب به خدا را درمی یابد و پرده ها از مقابل دیدگانش کنار می رود. و در اینجا انسان امری عجیب را درمی یابد، پس نفس خود را متعلق به کبریا و عظمتی که به وجود و حیاتش و علم و قدرت و دیگر کمالاتش متصل است، می بیند. و از دیدگاه امام خمینی (س) این معرفت الهی فیاض و نورانی، انسان را به مرزهای زمان و مکان مطلق متصل می کند و او از همه مسائل پیرامون خود، غافل و در معشوق الهی ذوب می شود.
خداوند تعالی اراده نمود امام خمینی (س) را در عشق به خود ذوب نماید. تا این عشق به گفتار او سرایت نموده و تار و پود کلامش را ببافد و یقین فطری فرزندان امت اسلامی را بیدار نموده و حماسه شهادت بسراید. ایشان با گفتارشان یعنی با کلمات عشق و رمز یقین، به ویرانی سمبلهای دروغین الهی و اشکال طاغوتی که انسان را به سوی مادیات سوق می دهد، پرداختند. امام به حجاج بیت الله الحرام تذکر می دادند: اعلان برائت به ایام و مراسم حج منحصر نشود، که باید مسلمانان فضای سراسر عالم را از محبت و عشق نسبت به ذات حق و نفرت و بغض عملی نسبت به دشمنان خدا لبریز کنند.[1]
از اینجاست که بغض نسبت به امریکا و صهیونیست، گونه ای از عشق به خداوند تعالی است. پس حرکت انسان با اشکال مختلف مبارزه با طاغوت، مانند تظاهرات و یا مبارزه مسلحانه در قاموس یقین امام خمینی (س)، مظهری از مظاهر عشق الهی است. ایشان می افزایند:
زائران عزیز، از بهترین و مقدسترین سرزمینهای عشق و شعور و جهاد به کعبه بالاتری رهسپار شوند و همچون سید و سالار شهیدان حضرت ابیعبدالله الحسین ـ علیهالسلام ـ از احرام حج به احرام حرب و از طواف کعبه و حرم به طواف صاحب بیت و از تَوضّو زمزم به غسل شهادت و خون رو آورند و به امتی شکست ناپذیر و بنیانی مرصوص مبدل گردند که نه ابرقدرت شرق یارای مقابله آنان را داشته باشد... روح و پیام حج چیز دیگری غیر از این نخواهد بود که مسلمانان، هم دستورالعمل جهاد با نفس را بگیرند و هم برنامه مبارزه با کفر و شرک را.[2]
امام خمینی (س) رمز یقین تاریخی را به منزله عشق به خدا به کار گرفتند. ایشان در این فراز می فرمایند:
فریاد برائت ما، فریاد امتی است که همه کفر و استکبار به مرگ او در کمین نشسته اند و همه تیرها و کمانها و نیزهها به طرف قرآن و عترت عظیم نشانه رفته اند و هیهات که امت محمد ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و سیراب شدگان کوثر عاشورا و منتظران وراثت صالحان به مرگ ذلت بار و به اسارت غرب و شرق تن در دهند و هیهات که خمینی، در برابر تجاوز دیوسیرتان و مشرکان و کافران به حریم قرآن کریم و عترت رسول خدا و امت محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و پیروان ابراهیم حنیف ساکت و آرام بماند... من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حق و فریضه دفاع از مسلمانان آماده نمودهام و در انتظار فوز عظیم شهادتم.[3]
امام خمینی (س) توانستند این نقش را مبتنی بر فرضیه عشق و یقین در معنای حماسی و استشهادی آن، ایفا کنند.
ب) فنی سازی گفتمان انقلابی
بیان انقلابی اساس نظری قانون اسلامی امام خمینی (س) است. در این مورد، با پدیده تکرار اقدام انقلابی، و دعوت انقلابی به شکل مستمر و بدون خستگی، به طور تصاعدی مواجه می شویم و این تصاعد، اگر چه ضبط آن از لحاظ عملی مشکل است، ولی نتیجه روشن از نتایج کلی گفتمان است.
در این رابطه، سخنان امام خمینی (س) در اواخر زندگیشان مقیاس مقبولی به شمار می آید. برای بیان عملی این مطلب باید به آخرین متن از متنهای امام، قبل از رحلتشان به ملکوت اعلا بازگردیم تا بر تکرار و تعالی و ترقی آن واقف شویم.
امام خمینی (س) در وصیت مبارکشان می فرمایند: ملتهای شریف ستمدیده و به ملت عزیز ایران توصیه می کنم که از این راه مستقیم الهی که نه به شرقِ ملحد و نه به غربِ ستمگرِ کافر وابسته است، بلکه به صراطی که خداوند به آنها نصیب فرموده است محکم و استوار و متعهد و پایدارْ پایبند [باشید.][4]
به همه نسلهای حاضر و آینده وصیت می کنم که اگر بخواهید اسلام و حکومت الله برقرار باشد و دست استعمار و استثمارگرانِ خارج و داخل از کشورتان قطع شود، این انگیزه الهی را که خداوند تعالی در قرآن کریم بر آن سفارش فرموده است از دست ندهید.[5]
توصیه اینجانب به مسلمین و خصوص ایرانیان بویژه در عصر حاضر، آن است که در مقابل این توطئه ها عکس العمل نشان داده و به انسجام و وحدت خود، به هر راه ممکن افزایش دهند و کفار و منافقان را مأیوس نمایند.[6]
خطاب من به همه علما و تمام روحانیون به کلمه عام و به همه ملت است. اگر با هوشیاری و با توجه کامل و تفکر کامل توجه نکنند به این توطئه، این موجب این میشود که ملت و روحانیت از هم جدا بشوند، و روحانیت نتواند آن کاری که به عهده اوست انجام بدهد.[7]
این نصوص با تکرار، ارزش بالاتر یافته و چشمه کوچکی از دهها نکته ای است که در متن وصیت سیاسی ـ الهی امام آمده است. البته نه فقط به جهت تکرار در حفظ مبادی انقلاب اسلامی و دفاع از ارزشهای آن، بلکه به خاطر این که تداعی کننده شوق و صبر و تأکید فراوان در فهم انقلابی و دعوت به حفظ آن است.
ج) گفتار ثابت و گفتار متغیر
واضح است گفتمان انقلابی که یکی از صفات آن ثبات است، شیوه های متعددی دارد و این تعدد به منزله تناقض در آنها نیست، و تابع فشارهای سیاسی و تأویل و تفسیر نمی باشد، وقتی فشارها موجب تأکید مبادی اولیه انقلاب می شود، ما می توانیم به عنوان نمونه به گفتاری بپردازیم که نشانه نپذیرفتن فشارهای سیاسی است: روسیه شوروی و چین هر دو خود را با حمایت از شاه در صف مخالفین ملت ایران قرار داده اند. در آینده سیاست خارجی ما بر مبنای اصل حفظ آزادی و استقلال کشور و احترام متقابل خواهد بود. آنها با رعایت این اصل باید تصمیم بگیرند.[8]
پس از دو روز، امام می فرمایند: آیا با بودن خائنین به اسلام و ملت، که در رأس آن شاه است، قدمی میشود برای نجات ایران برداشت. امید است در آینده نزدیکی دست خائنین به اسلام کوتاه گردد.[9]
جای دیگر، امام پشتیبانی خود از مردم فلسطین را مطرح نمودند. دو محور اساسی که در این متنها امام بر آن تکیه نمودند، عبارتند از: مقاومت در برابر دولتهای بزرگ و یاری فلسطینی ها و مقاومت در برابر اسرائیل غاصب. به برخی از این نمونه ها پس از انقلاب می پردازیم:
امام خمینی (س) در روزی که روز جهانی قدس نامیدند، اعلام می کنند: «روز قدس» یک روز جهانی است. روزی نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد. روز مقابله مستضعفین با مستکبرین است. روز مقابله ملتهایی است که در زیر فشار ظلم امریکا و غیر امریکا بودند.[10]
این سخن هم که پس از انقلاب گفته شد، دو محور اصلی دارد: محور مقاومت در برابر صهیونیست، و محور مقاومت در برابر دولتهای بزرگ به طور همزمان؛ این متنی است که ثبات در گفتمان انقلابی قبل و بعد از پیروزی انقلاب را می رساند.
از این روی می توان گفت: گفتار امام در مضمون و محتوا و مبادی انقلابی، ثبات خود را حفظ کرده است. به طور خلاصه آنچه این ثبات را توجیه می کند:
1. گفتمان امام در مضمون انقلابی و سیاسی برای ملتها یا دولتهای رسمی ثابت است.
2. این ثبات، قبل و بعد از انقلاب وجود دارد.
3. منظور از ثابت بودن این است که ضرورتاً تابع تأخیر و مانور نمی شود.
4. دارای وحدت انقلابی قبل و بعد از انقلاب بدون تحمل فشارهای سیاسی است.
5. محتوای آن از چشم انداز اولیه تا وصیتنامه سیاسی ـ الهی ثابت است.
ه) شعار انقلابی
در اینجا به یکی دیگر از اصول ثابت گفتار انقلابی امام می پردازیم. منظور از شعار انقلابی، جمله یا عبارت انقلابی است که بیانگر هدف و دیدگاه ضمن حرکت باشد؛ در نتیجه می توان گفت: عبارت است از عنوانی انقلابی از عناوین گفتمان که برای تحقق اهداف مختلف حرکت پروژه اسلامی، چه ثابت و یا متغیر، تلاش می کند. از ویژگیهای انقلاب اسلامی وجود شعارهایی است که در مراسم متعدد عنوان شده است:
ـ مرگ بر امریکا و اسرائیل؛
ـ نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی؛ ـ مرگ بر شاه؛
ـ استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی.
از نظر عملی، شعارهای انقلابی وظایف متعددی داشته و برای رسیدن به اهداف ثابت و متحرک تلاش می کنند، از جمله:
ـ اهمیت تکرار آن در محتوای سیاسی، فکری و فرهنگی است که موجب استحکام این مفاهیم در فرهنگ عمومی جوامع بشری است.
ـ ایجاد حرکت مطلوب در مسیر انقلاب.
ـ ایجاد همکاری و احساس میان محتوای شعار و قلبها و دستها و حنجره هایی که فریاد می زنند.
ـ منجر به کشف نیروهای حرکت انقلابی در برابر دشمنانش می شود.
ـ به کارگیری انقلابی برای رسیدن به هدف استراتژیک است.
و) گفتار تعصب آمیز ـ گفتار انسانی
در اینجا سعی داریم به ویژگی مهمی از صفات گفتار انقلابی، یعنی تعصب قومی، وطنی یا مذهبی و نیز نفی تعصب طبقاتی، شغلی و... بپردازیم. بدون شک، امام برای رسیدن به مسائل مهم اسلامی هر گونه تعصب را رد می نمایند. می توان گفت، گفتار ایشان، به این امر مهم پرداخته، همان گونه که به اشاعه دیگر مبادی اسلامی پرداخته است. اسلام دینی است که هر نوع تعصب را مردود شمرده، می گویند: «هیچ عربی بر عجم، و سفید بر سیاه فضیلت ندارد مگر به تقوی».[11]
امام در گفتارشان هیچ ارزشی برای تعصب قائل نشده اند، زیرا:
اول، نبرد با تعصب با تمامی اشکال آن برای انسانهای نیکوکار، رسالت اسلامی محسوب می شود.
دوم، امام دریافتند که «تعصب» از ابزار استکبار غرب برای از میان بردن مرکزیت اسلام و نظام سیاسی آن است.
سوم، امام دریافتند، توطئه تعصب نتیجه تلاشهای غربی هاست، چنانچه می فرمایند:
تبلیغات همه جانبه ای که کردند همه را از آن باطنشان بیرون آورده اند؛ مغزهایشان را به اصطلاح شستند و به جای آن غرب را نشانده اند.[12]
چهارم، غرب برای اشاعه فرهنگ تعصب از طریق حکومتهای محلی اقدام کرد.
پنجم، انواع تعصب جهان را احاطه کرده و ایشان هیچ شکل از انواع آن را در سخنان خود حذف نکردند.
در برابر این تشخیص، امام با این شیوه ها در برابر آنها ایستادند:
ـ تأکید بر وحدت اسلام؛ تعدد مذهب چیزی جز تعدد اجتهاد نیست.
ـ نفی افکار تعصب آمیز و تلاش برای از میان بردن ابزار آن بدون درنگ.
ـ نشر ارزشهای اسلامی و اخلاقی و معنوی، نفی تعصبات طبقاتی و تحقق عدالت اجتماعی به گونه ای که امکان تحقق آن در نظامی دیگر ممکن نیست.
ز) شیوه جها ن شمول؛ فلسطین نمونه ای بارز
جایگاه مسأله فلسطین در گفتار امام خمینی (س)، با تعاملات و شیوه های متعددی مواجه بود. امام بیشترین توجه خود را در دوره ششم و هفتم این قرن به صورت جهاد انقلابی معطوف نموده و پس از انقلاب به شکل «روز جهانی قدس» و «روز برائت از مشرکین» و... ظهور نمودند. ایشان تنها رهبری بودند که حمایت دائمی خود را از انقلابیون فلسطینی با اختصاص وجوهات شرعی و زکات در راه مبارزه با اسرائیل ابراز داشتند.
ایشان فرمودند: دولت غاصب اسرائیل، با هدفهایی که دارد، برای اسلام و ممالک مسلمین خطر عظیم دارد... بر دول اسلامی ـ بخصوص ـ و بر سایر مسلمین ـ عموماً ـ که دفع این ماده فساد را به هر نحو که امکان دارد بنمایند و از کمک به مدافعین کوتاهی نکنند. و جایز است از محل زکوات و سایر صدقات در این امر مهم حیاتی صرف نمایند.[13]
این متن به شکل فتوا، تبلور حمایت امام خمینی (س) از عملیات مسلحانه فلسطین است و نشانگر هوشیاری مرجع سیاسی از مسائل جهان اسلام است و قبل از ایشان چنین عملکردی نبوده است؛ و بیانگر تلاش امام در تحریک امت اسلامی برای نجات فلسطین از چنگال صهیونیزم، بر اساس فرصت موجود قبل از محکم شدن منطق اشغال شده به شکل پیچیده است.
از این فتوا به وضوح می توان چهارچوب و دیدگاه اسلامی را در برخورد با مسأله فلسطین دریافت.
امام در فتوای دیگری می فرمایند: اکیداً شایسته بلکه واجب است که قسمتی از وجوه شرعی مانند زکات و سهم امام به مقدار کافی به این مجاهدان راه خدا اختصاص یابد. به مجاهدانی که در صفوف نبرد و فداکاری به منظور از بین بردن صهیونیسم کافر ضد بشر می جنگند.[14]
امام در هر شرایطی شیپور خطر اسرائیل را به صدا درآوردند؛ حتی در بحرانی ترین لحظات انقلاب و هنگام بازگشت از پاریس و در فرودگاه تهران، از این امر غافل نبوده و خطر اسرائیل را به دولتهای اسلامی متذکر گردیدند. ایشان در فرودگاه فرمودند: و این کارها و این چیزهایی که اخیراً واقع می شود و دست و پا می زنند عمال اجانب که یا شاه را برگردانند ـ یعنی شاه سابق ـ و یا رژیم دیگری و یا رژیم سلطنتی را حفظ کنند، این مطلب را باید بدانند که گذشته است مطلب؛ و اینطور مسائلی که شما پیش می آورید دست و پایی بیش نیست. و اگر تسلیم ملت نشوید، ملت شما را به جای خودش می نشاند.[15]
حتی هنگام جنگ 1973، امام ملت ایران را برای کمک به مردم فلسطین جهت آزادسازی آن تشویق می نمودند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس حکومت اسلامی، نفوذ صهیونیزم که با همکاری ترکیه در ایران صورت می گرفت، به پایان رسید؛ و امام اظهار داشتند که: بیایید حساب کنیم تا بدانیم کدام یک از ما مستحق صفت مرتجع است. شما که مدعی هستید، دولت تمدن دوهزار و پانصد ساله داشته و به امپراتوری خود مباهات می کنید و در آخر عمر با اسرائیل پیمان بستید؛ آن هم ضد اسلام و مسلمانان. وقتی می گوییم با اسرائیل پیمان نبندید، به ما می گویند، شما مرتجع هستید، اف بر این منطق و اف بر شما. آیا این دولت را پیشرفته بدانیم، در حالی که در همه چیز به بیگانگان محتاج است... حتی فرستادن دانشجو به اسرائیل برای آموزش؟[16]
مسأله فلسطین در گفتار امام خمینی (س)
سخن از فلسطین گوش بسیاری از ملتها را پر کرده، بسیارند کسانی که سخن از فلسطین می گویند؛ از جمله: تجار کلمات و ملتها و دلالان سیاسی که قضیه فلسطین را وسیله مزایدات خود قرار داده اند. چه کم هستند کسانی که بدون تزویر به این مسأله پرداخته اند. انقلاب اسلامی این مسأله را در رأس توجهات اسلامی اش قرار داد. در این رابطه آن انسان پاک، آیت الله [امام] خمینی (س) فرمودند: ما طرفدار مظلوم هستیم. هر کس در هر کجا که مظلوم باشد ما طرفدار او هستیم. و فلسطینی ها مظلوم هستند. اسرائیل به آنها ظلم کرده است، به این جهت ما طرفدار آنها هستیم... ما اسرائیل را طرد خواهیم کرد.[17]
ناچاریم حقیقت مذکور را مروری سریع نماییم، زیرا مطلب بسیار گسترده است و ما اشاره کوتاهی با گذر از سالهای گذشته می کنیم:
الف) سال 1962م.
در آغاز این سال، امام در سخنرانی خود در جمع گروههای مختلف فرمودند: و مدتی نخواهد گذشت که با این سکوت مرگبار مسلمین، تمام اقتصاد این مملکت را با تأیید عمال خود قبضه می کنند و ملت مسلمان را از هستی در تمام شئون ساقط می کنند.[18]
در این متن می بینیم چگونه امام به این رژیم در قلب امت اسلامی با دیده شک و تردید نگریسته؛ اینکه وجود آن، حق مسلم تاریخی آنها در تسلط سرزمین فلسطین نیست.
آگاهی امام از خطر این رژیم، تصادفی نبود؛ بلکه نتیجه درک حقیقت برخوردی است که ملتها در مواجهه با قدرتهای استکباری داشتند، و در رأس آنها دولتهای حامی اسرائیل. وظیفه این رژیم زیر نظر گرفتن حرکت ملتها و ممانعت از به عهده گرفتن زمام امور به دست خودشان، و تسلط بر مقدرات ملتها با ایجاد وحشت و ترور می باشد. در آن زمان موساد اسرائیل با ساواک ایران، همکاری زیادی داشتند تا با ایجاد روابط دیپلماسی جایگاه اسرائیل در منطقه را محکم نمایند.
ب) سال 1963م.
در این سال امام اعمال شیطانی اسرائیل را مطرح و بسیار زیرکانه به عملکرد شاه مرتبط ساختند و مردم را با گفتار خود بر ظلم آنها آگاه و تحریک نمودند. شاه عصبانی از ایشان خواست در این رابطه سخنی نگویند، ولی امام بر موضعگیری در مدرسه فیضیه تأکید نمودند. ایشان فرمودند: به من اطلاع دادند که بعضی از اهل منبر را بردهاند در سازمان امنیت و گفته اند شما سه چیز را کار نداشته باشید، دیگر هر چه می خواهید بگویید، یکی شاه را کار نداشته باشید؛ یکی هم اسرائیل را کار نداشته باشید؛ یکی هم نگویید دین در خطر است. این سه تا امر را کار نداشته باشید، هر چه می خواهید بگویید. خوب، اگر این سه تا امر را ما کنار بگذاریم، دیگر چه بگوییم؟![19]
می گوید: از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید؛ این دو تا تناسبشان چیست؟ مگر شاهْ اسرائیلی است؟[20]
ایشان به وعاظ فرمودند: دستگاه جبار با تمام قوا به اسرائیل و عمال آنها (فرقه ضالّ و مضلّه) همراهی می کند... سکوت در این ایام تأیید دستگاه جبار و کمک به دشمنان اسلام است.[21]
و در ادامه اذعان داشتند که ما می گوییم این به نفع شما نیست، مردم را تا این حد نادان فرض نکنید. ای ملتهای جهان! بدانید ملت ایرانی ما هم پیمانی با اسرائیل را نمی پذیرد، هم پیمانان آنها از ما و علمای ما نیستند. این منطق ماست، آیا مرتجعانه است؟![22]
در این هنگام شاه عنان اختیار را از دست داد و با اعزام نیروهای مسلح به حوزه علمیه قم در محفل عزاداری امام صادق(ع) به جنایت پرداخت. پس از آن، امام بیانیه ای صادر کردند و مردم شعار می دادند: شاه نوکر اسرائیل و امریکاست. امام دستگیر شدند و موج اعتراضات مردمی بالا گرفت؛ واقعه 15 خرداد پیش آمد. در آن زمان، شیخ دانشگاه الازهر، مسلمانان جهان را دعوت کرد تا با مسلمانان مجاهد ایرانی همکاری نمایند. این فشارها موجب آزادی امام از زندان شد.
ج) سال 1964م.
امام در سالگرد قیام پانزده خرداد می فرمایند: علمای اسلام وظیفه دارند از احکام مسلّمه اسلام دفاع کنند، از استقلال ممالک اسلامی پشتیبانی نمایند، از ستمکاریها و ظلمها اظهار تنفر کنند... ما برای دفاع از اسلام و ممالک اسلامی و استقلال ممالک اسلامی در هر حال مهیا هستیم. برنامه ما برنامه اسلام است، وحدت کلمه مسلمین است، اتحاد ممالک اسلامی است، برادری با جمیع فرق مسلمین است در تمام نقاط عالم، همپیمانی با تمام دوَل اسلامی است در سراسر جهان؛ مقابل صهیونیست، مقابل اسرائیل، مقابل دوَل استعمارطلب.[23]
پس از آن و به دنبال اتفاقاتی نهایتاً امام به ترکیه تبعید شدند، ولی فریادشان خاموش نگشت.
به نظر حضرت امام، جهان باید بداند همه مشکلات ما از ناحیه امریکا و اسرائیل است، اسرائیل جزئی از امریکا و نماینده اوست. این وزیران همه عمال آنها هستند.[24] امام مانند بعضی علما فقط به بیان احکام شرعی نپرداختند. ایشان در بیانیه ای که سال 1964 هنگام تصویب قانونی در کنفرانس سران، مبتنی بر تحویل نهر اردن صادر کردند، فرمودند: من به دول اسلامی می گویم که آقا چرا سر نهر دعوا می کنید؟ فلسطین مغصوب است؛ یهود را بیرون کنید از فلسطین؛ ای بی عرضه ها! خودشان که ریخته اند به جان هم. فلسطین مغصوب است، شما سر نهر دعوا می کنید؟! وقتی سر نهر دعوا کردید، تثبیت شد حکومت اسرائیل بر فلسطین... .[25]
وقتی مسجد اقصی مورد هجوم قرار گرفت، امام فرمودند: راجع به حریق مسجدالاقصی و اینکه نباید تعمیر شود تا سلطه اسرائیل در کار است.[26]
اینچنین امام در تبعید، دفاع از اسلام و فلسطین را تداوم بخشیدند.
د) بین سالهای 1967 ـ 1968
وقتی جنگ اعراب سال 1967 به وقوع پیوست، و دولتهای عربی در برابر طمعهای اسرائیل در توسعه اراضی ناتوان شدند، دولت فلسطین چیزی جز تفنگ برای مقابله به مثل نداشت. امام خمینی (س) حمایت خود را از انقلابیون اعلام داشتند، تا جایی که فتاوای مشهور خود در جواز مصرف بخشی از وجوهات شرعی به مبارزان فلسطینی را صادر نمودند.
ه) بین سالهای 1971 ـ 1972م.
فتوای امام بار دیگر تکرار می شود، و سال 1971 می فرمایند: از کمک به مدافعین کوتاهی نکنند. و جایز است از محل زکوات و سایر صدقات در این امر مهم حیاتی صرف نمایند.[27]
و در تاریخ سوم رمضان 1392 هجری قمری می فرمایند: مسئولیت حفظ قوانین الهی و عمل به قرآن کریم که اساس عَوْد عظمت و مجد اسلام و مسلمین است مسئولیت حفظ وحدت کلمه و مراعات اخوت ایمانی که ضامن استقلال ممالک اسلامی و خروج از نفوذ استعمار است... این اختلاف کلمه و سرسپردگیهای بعضی از سران ممالک اسلامی که با داشتن منابع طبیعی سرشار و ذخایر گرانبها و جمعیت هفتصد میلیونی نتوانستهاند دست استعمار و صهیونیسم را از بلاد اسلامی قطع کرده و به نفوذ ایادی آن پایان بخشند؛ این هواهای نفسانیه و دستنشاندگی بعضی دوَل عربی است که موجب شده جمعیت صد میلیونی عرب نتوانند فلسطین را از چنگال اسرائیل برهانند.
باید بدانند که مقصود دوَل بزرگ استعمار از ایجاد اسرائیل، تنها اشغال فلسطین نیست؛ بلکه اگر به آنان فرصت داده شود، تمام کشورهای عربی ـ العیاذبالله ـ به سرنوشت فلسطین دچار خواهند شد.[28]
و) سال 1973م.
وقتی آتش جنگ سال 1973م شعله ور شد، امام طی بیانیه ای ملتها را به مقاومت تشویق کرده و در صدر آن بیانیه، آیه کریمه واقتلوهم من حیث ثقفتموهم و اخرجوهم من حیث اخرجوکم و الفتنة اشد من القتل[29] را نوشتند. و ادامه دادند: بر همه آزادیخواهان جهان است که با ملت اسلام همصدا شده تجاوزات غیر انسانی اسرائیل را محکوم نمایند با به کار بستن دستورات اسلامی ـ فتح و ظفر از آنِ ملت اسلام می باشد.[30]
ز) سال 1977م.
و اینچنین گام وحشتناکی را، رئیس جمهور مصر (سادات) در سال 1977م. برداشت، تا آغازگر تنفیذ و اجرای عملی پروژه اعطای حق قانونی به اسرائیل باشد؛ البته با تبلیغات زیادی که در این مورد کرد؛ تا اینکه امام پیرامون کمپ دیوید فرمودند: قرارداد «کمپ دیوید» و یا هر اقدامی که موقعیت اسرائیل را محکمتر میکند، اصولاً نه تنها به ضرر فلسطینیها و اعراب، بلکه به ضرر همه کشورهای منطقه و در نتیجه تقویت همه نیروهای ارتجاعی منطقه است.[31]
و بدین صورت، معاهده کمپ دیوید، اولین معاهده صلح میان اعراب و اسرائیل بود.
ح) میان سالهای 1978 ـ 1979م.
با ظهور انقلاب اسلامی در ایران به رهبری امام خمینی (س)، اوایل سال 1978م، امام فلسطین و لبنان را فراموش نکردند و برای این دو ملت پیامهایی فرستاده و فرمودند: یکی از جهاتی که ما را در مقابل شاه قرار داده است، کمک او به اسرائیل است.[32]
ایشان به سؤالات فرستاده ایستگاه تلویزیونی PBS امریکا (1 / 12 / 1978) چنین پاسخ دادند:
سؤال: اگر چنانچه شاه برود و دولت مورد نظر حضرتعالی روی کار آید، چه تغییراتی در روابط دولت شما با اسرائیل رخ خواهد داد؟
جواب: ما اسرائیل را طرد خواهیم کرد و هیچ رابطهای با او نخواهیم داشت. اسرائیل، دولت غاصب است و با ما دشمن.
ـ آیا این بدان معناست که دیگر اسرائیل از ایران نفت دریافت نخواهد کرد؟
ـ نخواهد کرد.
ـ هیچ نفتی از ایران به اسرائیل نخواهد رفت؟
ـ درست است.[33]
امام وقتی با بشارت پیروزی نهایی وارد فرودگاه مهرآباد شدند، (1 / 2 / 1979) به رابطه اسرائیل و رژیم سابق اشاره نموده و با اوج گرفتن انقلاب اسلامی و پیروزی آن در سال 1979م. جنبش اسلامی در همه بلاد اسلامی به اوج خود رسید ... و روز پیروزی را همه مسلمانان جشن گرفته و بخصوص قوت قلب تازه ای گرفتند.
امام خمینی (س)، رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین را در ایام پیروزی به گرمی پذیرفتند؛ امام در آن دیدار فرمودند: من بیش از پانزده سال است که مکرر به همکاری شاه و دولت او با اسرائیل اعتراض کرده ام. ... و ما همیشه به عنوان یک وظیفه اسلامی تا حد امکان از فلسطین دفاع کرده ایم و به خواست خدا همیشه در کنار سایر مسلمین به این وظیفه الهی عمل خواهیم کرد.[34]
و در سخنرانی دیگری در میان رهبران فلسطین (1979م.) اذعان داشتند که ما با قدرت ایمان با قدرتهای بزرگ جنگیدیم و دست آنها را از کشورمان کوتاه کردیم. اگر شما هم می خواهید از مشکلات خلاص شوید، ملتها را بیدارکنید، منتظر حکومتها نباشید، آنها فقط به مصالح خود می اندیشند. ملتها بدانند که رمز پیروزی، شهادت طلبی است.[35]
امام خمینی (س) روز جمعه آخر ماه مبارک رمضان را «روز جهانی قدس» اعلام کرده و با این عمل، اعتبار قضیه فلسطین را که دستخوش سازمانهای دولتی شده و سرنوشت مصیبت باری پیدا کرده بود، دوباره بازگرداندند.
سپس امام می فرمایند: روز قدس فقط روز فلسطین نیست، روز اسلام است؛ روز حکومت اسلامی است. روزی است که باید جمهوری اسلامی در سراسر کشورها بیرق آن برافراشته شود... روز امتیاز حق از باطل است، روز جدایی حق و باطل است.
من از خداوند تبارک و تعالی خواهانم که غلبه بدهد اسلام را بر همه قشرهای عالَم؛ بر همه مستکبرین، مستضعفین را غلبه بدهد. و از خدای تبارک و تعالی خواهانم که برادرهای ما را در فلسطین، در جنوب لبنان و در لبنان، و در هر جایی از عالَم که هستند، از دست مستکبرین و از دست چپاولگران نجات بدهد.[36]
روز جهانی قدس
چنانچه قبلاً مطرح شد، امام خمینی (س) «روز قدس» را پایه گذاری نموده، و با پیامهای متوالی از آن حمایت کردند، و سپس آیت الله خامنه ای این مسیر را ادامه داده و می فرمایند: «ملتها باید در این روز، فریاد خود را بر سر غاصبین و خیانتکاران بلند نموده تا به آنها بگویند قضیه فلسطین همیشه زنده است...».
توصیه ما در پایان، اهمیت دادن به «روز قدس» و شرکت گسترده مسلمین جهت آزادسازی فلسطین است.
منبع: مجموعه مقالات همایش بین المللی اندیشه امام خمینی (س) در نگاه اندیشمندان (۱۳۸۳:تهران)، نویسنده: عدنان حسین ابو ناصر، مترجم: محمدحسین فلاحی زاده، ص 1-14
[1]. صحیفه امام؛ ج 20، ص 315. [2]. همانجا. [3]. همان؛ ص 318. [4]. همان؛ ج 21، ص399. [5].همان؛ ص 404. [6]. همان جا. [7]. همان؛ ج 13، ص 11. [8]. همان؛ ج 4، ص 509. [9]. همان؛ ج3، ص 457. [10]. همان؛ ج 9، ص 276. [11]. «جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقاکم»؛ (حجرات / 13). [12]. صحیفه امام؛ ج 8 ، ص 79. [13]. همان؛ ج 2، ص 194 ـ 195. [14]. همان؛ ص 199. [15]. همان؛ ج 6، ص 9. [16]. همان؛ ج 1، ص 301. [17]. همان؛ ج 5، ص 148. [18]. همان؛ ج 1، ص 110. [19]. صحیفه امام؛ ج 1، ص 246. [20]. همان؛ ص 248. [21]. همان؛ ص 230. [22]. همان؛ ص 300. [23]. همان؛ ص 336. [24]. همان؛ ص 387. [25]. همانجا. [26]. همان؛ ج 2، ص 251. [27]. همان؛ ص 194. [28]. همان؛ ص 461. [29]. بقره / 191. [30]. صحیفه امام؛ ج 3، ص 2. [31]. همان؛ ج 5، ص 82. [32]. همان؛ ص 187. [33]. همان؛ ص 148. [34]. همان؛ ص 237. [35]. همان؛ ج 16، ص 326. [36]. همان؛ ج 9، ص 276.
.
انتهای پیام /*