بنیانگذار جمهوری اسلامی اعتقاد عمیقی به ادامه تحصیل بانوان در دانشگاه ها و و بر عهده گرفتن نقش های اجتماعی با رعایت ضوابط اسلامی داشتند. آنچه در ادامه می خوانید گزیده ای از خاطرات خانواده و نزدیکان حضرت امام(س) در این زمینه است:
عاطفه اشراقی:
من بارها از آقا خواسته بودم که براى قبول شدنم در دانشگاه دعا کنند و ایشان همیشه مى گفتند: «من براى همه دعا مىکنم و براى تو نیز دعا خواهم کرد».
در مورد انتخاب رشته، ایشان رشتۀ خاصى را پیشنهاد نمى کردند. امام در برخوردها بسیار جدى بودند و گاهى اوقات نیز ما را تسکین مى دادند، ولى اعتقاد داشتند که تصمیم گیرنده باید خودمان باشیم و فقط ما را راهنمایى مى کردند. (برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج1، ص 34 و 35)
محمدعلی انصاری:
وقتى امام در پاریس بودند، تلفن مى شد چرا به زنان اجازه مى دهند به خیابانها بیایند، این کار، انقلاب را مخدوش مى کند و ایشان به نام یک مرجع نباید اجازۀ چنین کارى را بدهند. اما امام در جواب این عده مى فرمودند: «رسالت من همین است و من مسئولیت دارم به زنان بگویم در راهى که تاکنون رفته اید باید تجدید نظر کنید، به صحنه بیایید، در خراب کردن بنیان شاهنشاهى مشارکت کنید، درس بخوانید و به دانشگاه بروید». (همان، ص 267)
زهرا اشراقی:
روزی از دانشگاه به خانه آمدم و در حالی که سر و وضع مرتبی نداشتم مستقیماً خدمت امام رفتم. هم لباسم سیاه بود و هم کفشهایم خاکی. امام همان طور که در حیاط قدم می زدند، اخمی کردند و از من پرسیدند: «چرا با این قیافه به دانشگاه می روی؟» من به شوخی گفتم: «در دانشگاه جمهوری اسلامیتان با وضعی بهتر از این نمی شود رفت.» امام گفتند: «تو دو گناه کردی. یکی اینکه ریاکار هستی و می خواهی بگویی که من آن قدر استطاعت مالی ندارم که یک جفت کفش بخرم؛ گناه دیگر تو بی نظمی است که خلاف شرع و قانون اسلامی است.» من گفتم: «اگر بخواهم با سر و وضع مرتب تری به دانشگاه بروم شاید از من ایراد بگیرند.» امام فرمودند: «اگر خواستند ایراد بگیرند، بگو خمینی گفته باید مرتب به دانشگاه بروی.» (همان، ج2، ص 34)
زهرا اشراقی:
من دانشگاه که می رفتم، لباسم مشکی بود. چون با لباس مشکی می رفتم راحت تر بودم. یک روز که از دانشگاه آمدم، مستقیم آمدم منزل آقا. امام داشتند توی حیاط قدم می زدند، تا وارد شدم اخمی به من کردند و گفتند: «این چه وضعی است؟» گفتم چطور مگر؟ گفتند: «چقدر نامرتبی، چرا این رنگ را پوشیده ای؟» گفتم: آقا دانشگاه بوده ام. گفتند: «این ریاست. این کار تو ریاست.» گفتم: چرا؟ گفتند: «کفش کهنه پوشیده ای رفتهای دانشگاه، این ریاست». (همان، ج2، ص 64)
حبیب الله عسکر اولادی:
در همان روزها که دولت موقت تازه میخواست شکل بگیرد تعدادی از حقوقدانان و دانشگاهیان جلسه ای خصوصی با امام در سالن نمایش مدرسه علوی داشتند. در میان صحبت های آقای هادوی جمله ای بود که حاکی از این بود که انقلاب ما در شرایطی پیروز شده است که قحط الرجال است و شاید ما برای پستها و مسؤولیتها افراد کافی نداشته باشیم. امام در پاسخ به آنها فرمودند: بحمدالله اسلام عزیز رجال و نسای (زنان و مردان) فراوانی تربیت کرده است. آنچه ما نداریم معرفت الرجال است که انشاءالله انقلاب وسیله ای می شود تا ما نسبت به رجال این مردم معرفت بیشتری پیدا بکنیم و از وجود آنها استفاده بکنیم. (همان، ج4، 243 و 244)
سوال دانشجویان فرانسوی از امام
براى فرانسوىها این سؤال پیش آمده بود که اسلام چگونه مکتب و مرامى است که تا این حد در این ملت نفوذ کرده است، به همین دلیل درخواست کردند که رادیو و تلویزیون فرانسه ساعاتى از شبانه روز یا حتى هفته را به توضیح این مکتب و مرام اختصاص بدهد. رادیو و تلویزیون هم به ناچار از ایرانی هاى مبارز که در پاریس بودند دعوت مى کرد تا به تشریح اسلام بپردازند.
روزى تعدادى از خواهران مسلمان که در پاریس ساکن بودند به حضور امام آمدند و دربارۀ تحصیل خانمها در دانشگاه از ایشان سؤال کردند. امام فرمودند: لازم نیست کسى در این باره صحبت کند. (منظور امام این بود که مسلّماً زنها مى توانند در دانشگاه درس بخوانند و ضرورتى براى طرح این سؤال نیست. )
سؤال شد: «شرکت در کلاس هایى که مختلط است، آیا اشکال ندارد؟» امام فرمودند: اگر با حفظ مسائل اسلامى باشد و شهوى نباشد، اشکال ندارد.
در مورد رعایت حجاب سؤال کردند : «باید چادر سر کنیم؟» امام نگاهى به خواهر سؤال کننده کردند، او روسرى به سر و مانتویى آستین دار به تن داشت، فرمودند: حجاب شما، حجاب اسلامى است و خیلى خوب است. (ماه تابان، ص 116 و 117)
ادامه تحصیل
امام در مورد تحصیل دخترانشان دخالتى نمى کردند؛ ولى توصیه به تحصیل علم مى کردند و به همین دلیل نوه هایشان همه تحصیل کردند و برخى از آنها مراحل دانشگاهى را هم طى کردند. امام همیشه مشوق ادامه تحصیل آنها بودند؛ ولى تأکید مى کردند که: علم برایتان حجاب نشود.
در مورد انتخاب رشتۀ تحصیل، ایشان رشته هاى خاصى را پیشنهاد نمى کردند و معتقد بودند که انسان در هر رشته اى که تحصیل مى کند، فقط یک هدف باید داشته باشد و آن هم رسیدن به قرب الهى. (همان، ص 138)
.
انتهای پیام /*