پرتال امام خمینی(س)-حجت الاسلام و المسلمین سیدحسن خمینی: * 1. «انّما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»[1]؛ این سخن پیامبر، نه یک نماد و نه توصیهای پیامبرانه، که فلسلفهی رمزگونه «امر پیامبری» است؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در پی آن است تا با ریشهکن کردن رذائل اخلاقی، مکارم اخلاقی را در جامعه بگستراند، به گونه ای که اخلاق در قلب تک تک افراد جامعه ریشه بدواند؛ انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام نیز، به تبعیت از انقلاب پیامبر، انقلابی اخلاقی بود و برای اینکه بدانیم این انقلاب در رسیدن به مطلوب، تا چه اندازه توفیق داشته، باید میزان تحقق روح اخلاق را در جامعه بررسی کنیم.
2. اخلاق، پای نهادن بر نفسانیات و حرکت به سوی کمال است و فلسفهی وجودی فعل اخلاقی، «من» و «منیت» است و جالب آنکه شرط انسانیت و معیار تفاوت انسان با حیوان نیز همین اصل اخلاقی است؛ نفی خود محوری (منیت) و پذیرش خدا محوری؛ کسی برای خدا و رضای او بدی نمیکند؛ تهمت نمیزند؛ دروغ نمیگوید؛ ربا نمیخورد و دست به دزدی نمیآلاید.
3. اخلاق، گرچه امری فلسفی است؛ لیکن وجههی فلسفی آن نباید به اندازهای فربگی بیابد که «زیست اخلاقی» را دور از دسترس نشان دهد. معارف اخلاقی را باید در اوج پیچیدگی؛ ساده، دستیافتنی و امکانپذیر معرفی کرد. اخلاق به زبان ساده به این معنی است که دروغ نگوییم؛ تهمت نزنیم؛ تخریب نکنیم؛ به جای بدیها، خوبیهای دیگران را در یادآوریم؛ با مخالفان خود به نیکی سخن بگوییم، و از همه مهمتر اینکه خود و اندیشهی خود را حق مطلق ندانیم.
اخلاق در دایره کلمات تعریف نمیشود، بلکه در جامه عمل شناخته میشود، و چنان که برخی اهل معرفت گفتهاند، همه باید برخیزیم و برای خدا، یک گام به جلو برداریم، تا جامعه از بداخلاقی رهایی بیابد. آفت اصلی و اساسی که در صورت تداوم، نابودی حتمی جامعه اسلامی ما را در پی دارد، «بداخلاقی« و عدم التزام به گزارههای اخلاقی است؛ غیبت، دروغ، تهمت، بدخواهی، کینه، بغض، حسد و... جامعه را تباه میکند.
4. مبارزه با بیاخلاقی، با رویه و روش اخلاقی ممکن است؛ نه تکرار بیاخلاقی. رهبر معظم انقلاب روزی گفتند: «با دست کثیف نمیتوان شیشهی کثیف را تمیز کرد». بزرگان جامعه، هر یک، حوزهی نفوذی دارند که باید از این حوزه نفوذ خود، برای بسط و گسترش اخلاق و جلوگیری از بداخلاقی بهره بگیرند.
5. گر چه نمی توان برای گذار جامعه به «اخلاق متعالی» و رسیدن به «جامعه اخلاقی»، راهحلهایی دائمی و قطعی ارائه کرد؛ لیکن میتوان به راهکارهایی در دسترس و دست یافتنی اندیشید؛ میتوان با اتخاذ روشهایی ساده اما مؤثر، از بداخلاقیها، در سطوح مختلف، فروکاست و به نیکویی افزود. موارد ذیل، نمونه هایی از این دست است که برای شروع بسیار راهگشا است:
الف. اخلاق، بیش و پیش از هر چیز، امری فردی است که در درون انسان روی میدهد. همه افراد جامعه باید برای رسیدن به «زیست اخلاقی» بکوشند؛ خودسازی اخلاقی، نه با توصیه بیرونی، که با جهاد درونی صورت می پذیرد. بنابر این همگی باید به فضیلت روی نهاده و رو به جلو گام برداریم تا دیروزمان از امروزمان بهتر نباشد.
ب. «زیست اخلاقی» باید به مطالبه مهم و اساسی جامعه اسلامی ما تبدیل شود؛ برای رسیدن به این منظور، جامعه ما باید به «خودآگاهی اخلاقی» دست یابد و ضرورت و اهمیت اخلاق را درک کند و آن را رمز کمال و معیار رضایت خدای تعالی بداند. برای رسیدن به چنین سطحی، باید مسائل و مباحث اخلاقی را موضوع اصلی و همیشگی مباحثات گروههای مختلف اجتماعی، از جمله دانشجویان و دانشگاهیان، دانشآموزان، معلمان و ... قرار داد.
ج. خدمت به مردم، راهکاری قطعی برای رسیدن به «زیست اخلاقی» است؛ وقتی انسان اساس کار خود را خدمت به مردم قرار دهد، اندیشه و عمل خود را به بداخلاقی نمی آلاید، زیرا با بداخلاقی نمی توان به مردم خدمت کرد.
از سوی دیگر، محبت و دوستی خدا نیز دو شرط دارد؛ یکی بخشش بندگان خدا و گذشتن از آنان، و دیگری خدمتگذاری به آنان. دوستی خدا در یک سوی می نشیند و بداخلاقی در سوی دیگر. انسان بداخلاق، هرگز سایه محبت خدا را بر سر نمی بیند.
د. برخی بر این باورند که درد جامعهی ما «ترس» است، لیکن راقم این سطور معتقد است که درد بزرگ و اصلی جامعهی ما «نترسیدن» است و ای کاش که درد جامعه ما «ترس» بود! دلیل بسیاری از بداخلاقیهای رایج جامعه ما، «نترسیدن از خدا» و در رتبه ای بالاتر فراموش کردن ذات مقدس اوست؛ نیک که بنگریم، «نترسیدن از خدا» را رمز همه مشکلات اخلاقی جامعه می یابیم.
ه. انگیزه و نیت اعمال نیز از مسائل مهم و اساسی است؛ واقعیت این است که اگر نیتها پاک و همه چیز برای خدا باشد، اخلاق در جامعه قرار خواهد گرفت؛ به این معنی، منشأ همهی رذایل، بدیها و زشتیها نیز ناپاکی نیت ها است.
و. تربیت اخلاقی، ابزارهای مختلفی دارد که هنر را می توان در زمره مهم ترین این ابزارها جای داد. با این توصیف روشن می شود که جایگاه هنر در یک جامعه اخلاقی، صرفاً جایگاهی شعاری و تبلیغی نیست، چرا که هنر، عنصر خیال را که ضامن بقای روح اخلاقی در انسان است، جایگزین توهم می کند و از این رو توجه به هنر، سعادتمندی جامعه را به ارمغان می آورد.
ز. رعایت ادب در زمان بروز اختلاف، هنری است بزرگ و بی ادبی، جز تشدید کینه ها و خشکاندن ریشه های جامعه ثمره ای ندارد.
ح. وحدت کلمه، رمز پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام عزیز بود و نیز همین وحدت، رمز بقای آن نیز هست. بد اخلاقی یکی از مهم ترین موانع در حفظ وحدت است.
بیادبی که ثمره و میوه تلخ بد اخلاقی است، بزرگترین عامل بروز کینه ها و از بین رفتن مودّت ها و محبّت ها است. نبود مودّت و محبّت در میان مردمان کشور، از بین رفتن وحدت را در پی دارد و از میان رفتن وحدت، موجبات شکست اقتدار را فراهم می آورد و نبود اقتدار، راه ورود بیگانه را به کشور باز می کند. پس آن که بی ادبی را ترویج میکنند، دانسته یا نادانسته، بستر را برای ورود بیگانه به کشور فراهم می آورد، چرا که بیگانه از دلهای ما وارد می شود؛ نه مرزهای کشور.
ط. فقر و مشکلات معیشتی، نیز یکی از مهم ترین عوامل بروز بداخلاقی در جامعه است، چنان که در حدیث نبوی آمده است: «کاد الفقر ان یکون کفرا»[2]؛ فقر نه به شرک، که به کفر می انجامد؛ فقیر مشرک نمیشود، بلکه وجود خدا را به کلی انکار میکند. پس برای رسیدن به جامعه اخلاقی و توحیدی، باید در رفع مشکلات معیشتی آن کوشید. کارآمدی نظام در اقتصاد، بهخودی خود، انقلاب را به هدف بزرگ خود، یعنی ساختن جامعه اخلاقی، نزدیکتر میکند.
ی. بخشی از بداخلاقیها، در اندیشههای غلط و برداشتهای ناصحیح برخی گروههای افراطی ریشه دارد. باید دقت داشته باشیم که ماهیت بیداری اسلامی، بیداری اخلاقی است و اگر این بیداری اخلاقی، به ظاهرِ سلفی گرایانه خود غلبه نکند، از دین جز پوسته چیزی باقی نمیماند. اگر بتوانیم به دنیا ثابت کنیم که در مدار اخلاق حرکت می کنیم، دنیا نیز به حرفهای ما گوش می سپارد. جهانی به آرمان ملت ایران چشم دارد؛ آرمان «معنویت همراه با پیشرفت».
ک. تأسی به ستارگان آسمان اخلاق و پیروی از آنان، راهکاری عملی برای رسیدن به جامعه اخلاقی است و امام خمینی یکی از این ستارگان پر فروغ است. تمایز امام از دیگران، نه به دلیل کار بزرگ سرنگونی نظام شاهنشاهی، بلکه به این دلیل بود که ایشان هیچگاه برای اغراض شخصی خود، از اخلاق فرو نکاست. امام حتی با مخالفان خود نیز از سر ستیزه وارد نشد. دلیل آنکه امام امام شد و ماندگار ماند، این بود که در اوج حکومت و اقتدار، اخلاق را فرو نگذاشت و حتی لحظه ای به «منیت» و خصوصیات فردی خود حاکمیت نداد. امام امام شد چون به اخلاق حسنه مزیّن بود؛ امام عزیز پیش از اینکه مدرس فقه باشد، مدرس اخلاق بود. چنان که شهید مطهری درباره ایشان میگوید: «آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست، وقتی میآمد در مدرسه فیضیه و ما از این پنجشنبه تا آن پنجشنبه، در حوزه اشراق اخلاق او بودیم».
ل. در نهایت اینکه توجه اساسی به آیین مسلمانی و رعایت حقوق انسانها، راه اول و آخر است. در نسبت اخلاق و حقوق، سخن بسیار است و اگرچه اخلاق بسیار فربهتر از حقوق است؛ اما رعایت حقوق بشر، میتواند بخشی از اخلاقیات را پاس دارد. در راس این حقوق، مواردی چون حق آزادی بیان، حق گذشت و نفی کینه، حق رحمت و اصل مدارا، حق ستاریت و نفی عیبجویی، حق همیاری و پذیرش عذر، حق خیرخواهی، حق رعایت تعهدات و آیین جوانمردی، حق همراهی و همدلی، حق تکریم پس از مرگ، حق سپاس، و حق برخورداری قرار دارد که در بیان امامان معصوم(علیهم السلام)، به خصوص پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)، همواره تکرار میشدهاند.
*منبع:این یادداشت حجت الاسلام و المسلمین سیدحسن خمینی مقدمه کتاب «انقلاب اخلاقی، راهی به رهایی» به کوشش اصغر زارع کهنمویی است.
[1] . مستدرک الوسائل، ج11، ص187.
.
انتهای پیام /*