پرتال امام خمینی (س):

معرفی نویسنده کتاب
دکتر یحیی فوزی یکی از چهره‌های برجسته و شناخته‌شده در حوزه علوم سیاسی و به ویژه اندیشه سیاسی است که بیش از سه دهه به صورت جدی در عرصه پژوهشی و آموزشی به فعالیت مشغول است. ایشان دارای مدرک دکترای علوم سیاسی از دانشگاه تهران بوده و جایگاه خود را به‌عنوان استاد تمام پژوهشگاه علوم انسانی تثبیت نموده‌اند. نقش مؤثر ایشان در فعالیت‌های علمی از جمله تدریس، راهنمایی و مشاوره ده‌ها پایان‌نامه که عمدتاً در زمینه مطالعات اسلامی و سیاسی بوده، گواهی بر تعهد و تخصص کم‌نظیر ایشان در این عرصه است.
سوابق اجرایی و علمی دکتر فوزی کاملاً با حوزه کاری‌شان همسو بوده و در پیشبرد این دانش تأثیر بسزایی داشته‌ است. وی همچنین بنیان‌گذار چندین نشریه علمی و مؤسس انجمن‌های مرتبط بوده و تلاش‌های وی در این زمینه، نقشی کلیدی در گسترش دانش علوم سیاسی داشته است. می‌توان گفت تمامی فعالیت‌های دکتر فوزی، چه آموزشی و چه اجرایی، به طور کامل بر این حوزه متمرکز بوده و او را به یکی از افراد صاحب‌نظر و با تجربه در این رشته تبدیل نموده است.
دستاوردهای پژوهشی دکتر فوزی نیز بسیار چشمگیر است. تا کنون حدود ۲۰ کتاب تحقیقی توسط ایشان تألیف شده و ده‌ها مقاله علمی در نشریات داخلی و بین‌المللی معتبر به چاپ رسانده‌اند. آثار ایشان بارها تقدیر شده و در جشنواره‌های معتبر مانند جشنواره دفاع مقدس و کتاب سال انقلاب اسلامی، به‌عنوان آثار برگزیده شناخته شده‌اند.
کتاب "امام خمینی در مواجهه با مخالفان و منتقدان"، نیز یکی از آثار برجسته کارنامه علمی ایشان محسوب می‌شود. این اثر که به‌شکلی جامع به بررسی رویکرد امام خمینی در برابر منتقدان می‌پردازد، توانست در سیزدهمین دوره جشنواره فارابی (برگزار شده در سال ۱۴۰۱) شایسته تقدیر شود. گفتنی است جشنواره فارابی، با غربالگری دقیق پنج مرحله‌ای آثار، از سختگیرانه‌ترین رویدادهای علمی کشور محسوب می‌شود و موفقیت این کتاب در عبور از تمامی مراحل داوری، نشان از کیفیت و اهمیت آن دارد.
مختصری از تاریخچه نگارش کتاب
دغدغه و ضرورت پژوهش
چندین سال پیش، گروهی از پژوهشگران و علاقه‌مندان به اندیشه‌ها و آثار امام خمینی در مؤسسه تنظیم و نشر آثار ایشان گرد هم آمدند تا با نگاهی علمی و جامع، به بررسی شبهات، تحلیل دیدگاه‌ها، و تبیین عمیق‌تر جوانب فکری مرتبط بپردازند. ایجاد این گروه پاسخی بود به نیاز روزافزون جامعه به درک دقیق‌تر و شفاف‌تر از مفاهیم و آرای امام، به‌ویژه در مواجهه با انتقادات و پرسش‌هایی که پیرامون این اندیشه‌ها مطرح می‌شود. وظیفه این گروه تنها محدود به تحلیل نبود؛ بلکه تأکید اصلی بر ارائه پاسخ‌هایی علمی و منطقی بود که بتواند در عین حال برای اقشار مختلف جامعه قابل‌فهم و اثرگذار باشد. هدف آن‌ها فراتر از رفع شبهات بود و بر تدوین محتوای ساختاریافته‌ای تمرکز داشت که از منظر استدلالی غنی‌تر باشد. این گروه با بهره‌گیری از ظرفیت پلتفرم‌های نوین نظیر سایت‌ها و پورتال‌های مجازی تلاش کردند تا فعالیت‌ها و دستاوردهای خود را به شکلی گسترده در اختیار عموم قرار دهند. در نهایت، رسالت کلیدی این تیم پژوهشی ایجاد انسجام بیشتر در مباحث مطروحه، تقویت استدلال‌ها، و افزایش تأثیرگذاری اجتماعی بود تا پیام‌اندیشی امام خمینی با وضوح بیشتری در فضای عمومی مطرح شود.
شیوه پژوهش
یکی از چالش‌های عمده در فضای علمی و دانشگاهی کشور این است که تولیدات علمی، علی‌رغم کیفیت بالا و ارزش تحقیقاتی قابل توجه، معمولاً محدود به محیط‌های آکادمیک باقی می‌مانند. این آثار تنها در میان پژوهشگران دست‌به‌دست شده و بر کتابخانه‌ها می‌افزایند، اما تأثیر اجتماعی چشم‌گیری ندارند. به همین دلیل، با توجه به روندهای جهانی که بر ساده‌سازی و ترویج عمومی دستاوردهای علمی تأکید دارند، نیاز به تغییر رویکرد احساس می‌شود. اینکه آثار مرتبط با حضرت امام را از پیچیدگی‌های آکادمیک خارج کرده و به شکلی فراگیرتر و قابل فهم‌تر ارائه دهیم دغدغه اصلی این کارگروه بوده است.
برای مثال، آثار فلسفی اندیشمندانی چون هگل به صورت خلاصه‌های کاربردی برای عموم مخاطبان منتشر می‌شود. در همین راستا، کمیته شبهه‌شناسی در مؤسسه شکل گرفت تا ضمن بررسی شبهات مرتبط با امام خمینی، بتواند به سؤالات موجود پاسخ‌هایی دقیق و کاربردی ارائه کند. این کمیته بیش از دو سال فعالیت کرد و ابتدا به گردآوری شبهاتی پرداخت که از کمیته‌های مختلف دریافت شده بود. سپس این موارد با تمرکز بر مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دسته‌بندی و اولویت‌بندی شدند. پس از چند مرحله پالایش، اعضای کمیته توانستند به چند مورد کلیدی برسند. یکی از موضوعات مهم بحث‌شده در این جلسات مربوط به شیوه برخورد امام خمینی با منتقدان و مخالفان بود. به عبارت دیگر این موضوع اغلب مورد انتقاد قرار گرفته که امام برخورد سختگیرانه‌ای داشته و منتقدان خویش را از عرصه سیاسی جامعه به انحاء گوناگون حذف کرده است. در برخی روایت‌های فضای مجازی یا تحلیل‌های آکادمیک نادرست، نگاه امام به شکلی محدود و انحصارطلبانه تعبیر می‌شود. مسائل دیگری نظیر مواجهه امام با گروه‌هایی چون جبهه ملی، کمونیست‌ها، مجاهدین خلق و نهضت آزادی نیز مطرح شد، تا سؤالات موجود در این زمینه‌ها با استناد به داده‌های تاریخی و رویکردهای تحلیلی مورد بررسی قرار گیرند. هدف این بود که به‌جای نظریه‌پردازی صرف، وارد جزئیات دقیق‌تر شده و به تحلیل عمیق‌تری پرداخته شود. مثلاً اینکه شیوه مواجهه امام با مخالفان دقیقاً چگونه بوده و دلایل این برخوردها چه بوده است؟ آیا این دیدگاه‌ها به اصول خاص امام درباره اسلام و حکومت مرتبط می‌شده یا تحت تأثیر عوامل دیگری بوده است؟ در بررسی‌های اولیه، برخی معتقد بودند که این برخوردها ریشه در نوعی ایدئولوژی انحصارطلب دارد؛ ایدئولوژی‌ای که تنها خود را حق مطلق دانسته و دیگران را فاقد مشروعیت می‌شمارد. طبیعی است که چنین نگرشی، در هنگام دستیابی به قدرت، مخالفان را حذف کند. تحلیل این دیدگاه‌ها خود بخشی از فرایندی بود که تلاش داشت تصویری مستدل‌تر، واقعی‌تر و کم‌ابهام‌تر از رویکردهای امام خمینی ارائه دهد.
انتخاب رویکرد پژوهش
نگاه نخست به موضوع، شاید بیشتر سطحی و عمومی بود، اما وقتی از زوایه‌ای عمیق‌تر به آن می‌نگریم، می‌توان نگاه دوم را این‌گونه تبیین کرد که ایدئولوژی امام خمینی حقیقتاً بر اساس یک قرائت ویژه و دقیق از اسلام بنا شده بود. این قرائت نه تنها نوگرایانه و مبتنی بر نگاهی تازه به مسائل دینی و اجتماعی بود، بلکه روشی متمایز از بسیاری دیگر از جریان‌های موجود در جهان اسلام داشت. نگرش امام خمینی در بستر فکری خود از هرگونه انحصارطلبی و تکفیر پرهیز داشت؛ یعنی او هیچ‌گاه دیدگاهی نداشت که خود را کاملاً حق و دیگران را مطلقاً باطل بداند. رویکرد او به مسئله‌ی دینداری، چه در سطح فردی و چه در پهنه‌ اجتماع، فراتر از تفکرات محدود و جزمی بود و از این نظر، متفاوت و برجسته به شمار می‌رفت. با این حال، پرسشی مهم و اساسی به ذهن می‌رسد: اگر چنین است و دیدگاه امام خمینی واقعاً بر پایه‌ تساهل و تفاهم بود، پس چرا پس از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد برخی رفتارها و سیاست‌هایی بودیم که منجر به شدت عمل در مواجهه با مخالفان انقلاب شد؟ چرا بعد از انقلاب، برخوردهای سیاسی گسترده‌ای صورت گرفت که در موارد بسیاری به حذف گروه‌های مختلف منجر گشت؟ این تحولات چگونه شکل گرفتند و منشأ اصلی آن‌ها کجا بود؟ پاسخ به این پرسش‌ها بازگشت به زمانه‌ای دارد که انقلاب در مراحل تثبیت خود بود. این دوران پُرفرازونشیب، با پیچیدگی‌های سیاسی و اجتماعی بی‌شماری همراه بود. ساختار کلی تصمیم‌گیری‌ها و روند حوادث بعد از انقلاب، در واقع از همان ایده‌ها و شرایط ابتدای انقلاب سرچشمه می‌گرفت؛ جایی که الزامات حفظ انسجام نظام انقلابی، مقابله با تهدیدات خارجی و داخلی، و مدیریت جامعه‌ نوپا همه دست‌به‌دست هم دادند تا این روندها شکل بگیرند. هرچند ممکن است این وقایع با ایدئولوژی اولیه مطابقت کامل نداشته باشند، اما شرایط عملیاتی و فضای آن دوران نقش بزرگی در جهت‌گیری سیاسی آن مقطع ایفا کرد.
تقسیم‌بندی، تبویب و تسهیم فصول پژوهش
برای پیشبرد این پروژه، طرح به دو بخش کلی تقسیم شد. نخستین گام به بررسی عمیق اندیشه‌های امام اختصاص یافت تا روشن شود که نوع نگاه او به اسلام و جایگاه مخالفین چگونه تعریف شده است. آیا دیدگاه امام بر پایه حذف کامل مخالفین بنیان نهاده شده است؟ آیا از ابتدا در ذهنیت او این اصل بوده که مخالف یا منتقد هیچ جایگاهی در حکومت اسلامی ندارد و باید کنار زده شود؟ این پرسش‌ها را می‌توان به‌واسطه تحلیل بنیادهای معرفت‌شناسی، هستی‌شناسی، انسان‌شناسی امام و همچنین نوع نگرش او به دولت و فقه سیاسی پاسخ داد.
این بخش به‌طور خلاصه به بررسی نگرش فکری امام نسبت به منتقدان و مخالفان می‌پردازد. در کتاب، فصلی جامع به این موضوع اختصاص داده شده است که در نهایت نتیجه‌گیری می‌کند امام، برخلاف برخی روایت‌ها، شخصیتی مداراجو و تساهل‌پذیر در تعامل با مخالفان بوده است. دلایل این ادعا در متن کتاب به‌صورت مستند ارائه شده و دیدگاه‌ها و روایت‌های مخالف نیز با استدلال رد شده‌اند.
در بخش دیگری از این اثر، تلاش شده تا با بررسی نمونه‌های مشخص، نحوه تعامل امام با جریان‌های معارض گوناگون به‌صورت موردی تحلیل شود. ابتدا مخالفان اسلام و نظام اسلامی بر اساس اندیشه‌های اسلامی دسته‌بندی شده‌اند و سپس به‌طور جزئی واکنش‌ها و تعاملات امام با هر گروه بررسی شده است. با توجه به این دسته‌بندی، یکی از گروه‌ها شامل مخالفانی است که در سطح اعتقادات با امام اختلاف نظر داشتند. امام، از جایگاه یک رهبر اسلامی صحبت می‌کردند و طبیعتاً در تعارض با تمامی کسانی قرار می‌گرفتند که با اصول اسلامی مخالف بودند.
برای مثال، مخالفان اعتقادی امام مانند کمونیست‌ها که دارای دیدگاه‌های الحادی بودند، به‌طور طبیعی بخشی از این جریان‌های معارض فکری محسوب می‌شدند.
دسته دوم شامل افرادی و گروه‌هایی می‌شود که شاید از لحاظ فکری یا اعتقادی مخالفتی بنیادین با دین نداشته باشند، اما دیدگاهشان پیرامون دین و سیاست کاملاً با امام متفاوت است. این افراد برخلاف اعتقاد امام خمینی که به وحدت دین و سیاست باور داشت و آن را بخشی جدایی‌ناپذیر از اسلام می‌دانست، به جدایی دین از عرصه سیاسی اعتقاد داشتند. به بیان دیگر، در حالی که ممکن است این دسته خود را مسلمان بدانند و اعمال عبادی مانند نماز و روزه را انجام دهند، اما با نگاه دینی و سیاسی امام زاویه دارند و صراحتاً نیز به این اختلاف اشاره می‌کنند. به‌عنوان نمونه، جبهه ملی در این دسته قرار می‌گیرد. اعضای این جریان علی رغم داشتن باورها و رفتارهای مذهبی، به اصول سکولاریسم پایبند بوده و نظامی مبتنی بر جدایی دین از سیاست را ترجیح می‌دادند. همین باورها موجب شد که آنها، چه به صورت آشکار و چه در عمل، در صف مخالفان امام خمینی جای بگیرند. همچنین انجمن حجتیه، یکی دیگر از جریان‌های مهم این دسته‌بندی محسوب می‌شود. این گروه گرچه بسیار مذهبی بودند و به باورهای سنتی اسلامی پایبند بوده‌اند، ولی از نظر سیاسی اعتقادی به ایجاد حکومت دینی نداشتند و به دنبال اجرای شریعت نیز نبودند. مهم‌تر آنکه، آنها مانند سایر اعضای این دسته، دین را کاملاً از سیاست جدا می‌دانستند و از این منظر خود را خارج از گفتمان سیاسی-اسلامی امام تعریف می‌کردند. به طور کلی، افراد و گروه‌های این دسته‌بندی نه تنها با مفهوم اسلام سیاسی همسو نبودند بلکه در عمل مخالف آن محسوب می‌شدند. نگاه اجتماعی این جریان‌ها نیز بیشتر بر پایه عدم پیوند میان دین و حکمرانی استوار بود و همین امر، آنها را به بخش مهمی از صف معارضان امام خمینی در عرصه سیاسی و معرفتی تبدیل کرده بود.
گروه سوم شامل افرادی است که با اسلام سیاسی موافق هستند، یعنی میان دین و سیاست ارتباط قائل‌اند. با این حال، این گروه نیز خود به چند دسته تقسیم می‌شود. یکی از این دسته‌ها، کسانی هستند که طرفدار اسلام سیاسی التقاطی بوده‌اند؛ اسلامی که تحت تأثیر اندیشه‌های سوسیالیستی یا گرایش‌های چپ شکل گرفته است. به‌عنوان نمونه، می‌توان به سازمان مجاهدین خلق اشاره کرد. این دسته از افراد نگاهی تلفیقی به دین داشته و هرچند از پیوند دین و سیاست حمایت می‌کردند، اما آرمان‌ها و الگوی حکومت اسلامی مطلوبشان با دیدگاه امام تفاوت اساسی داشت. در واقع، آن‌ها به دنبال نوعی حکومت کاملاً متفاوت از اندیشه حضرت امام بودند.
دومین جریان در این دسته، گروه‌هایی بودند که می‌توان آن‌ها را زیر عنوان لیبرال‌های اسلامی طبقه‌بندی کرد. این افراد و گروه‌ها به نوعی از حکومت اعتقاد داشتند که اگرچه با مبانی حکومت مطلوب امام خمینی تفاوت داشت، اما به شکلی از جمهوریت با رویکرد لیبرال-اسلامی گرایش داشتند. این گروه‌ها، به دلیل همین تفاوت دیدگاه، اغلب مخالف یا منتقد اندیشه امام محسوب می‌شدند. چراکه امام خمینی از منظر فقهی به حکومتی دینی باور داشت که بر اساس مبانی فقه اسلامی شکل می‌گیرد و به‌طور طبیعی نگاه ایشان به حکومت نیز از همین زاویه بود.
به طور کلی از منظر کلامی، حضرت امام معتقد بود که حاکمیت مختص خداوند است و بر همین اساس در دوران غیبت، اصل نیابت را مطرح می‌کرد. ایشان بر این باور بود که نایبان امام عصر (عج) با دارا بودن ویژگی‌های خاص، صلاحیت لازم برای حکومت را دارند. از دیدگاه امام، شرط اصلی برای حاکم، فقاهت بود؛ اما این شرط به‌تنهایی کافی نبود. همه فقها نمی‌توانند حاکم باشند، مگر اینکه سایر شروط کافی احراز شود تا زمینه تشکیل حکومت اسلامی فراهم گردد. یکی از این شروط اساسی، پذیرش از سوی مردم بود. بر اساس دیدگاه امام خمینی، اگر مردم حاکمی را نپذیرند، حکومت او جنبه عملی پیدا نمی‌کند و محقق نخواهد شد. بنابراین، در دوران غیبت، تحقق عینی ولایت وابسته به فقیهی است که توسط مردم مورد پذیرش واقع شده باشد. در واقع، امام خمینی از حکومتی دفاع می‌کرد که دارای سه ویژگی کلیدی باشد: اول مشروعیت الهی حاکم، یعنی فقیه بودن او؛ دوم انطباق قوانین حکومت با قوانین الهی؛ و سوم پذیرش حاکم از سوی مردم. این سه ویژگی، شاخصه‌های اصلی حکومتی بودند که ایشان آن را به‌عنوان مدل مطلوب حکومت اسلامی ترسیم کرده بود.
سه ویژگی اساسی که در مفهوم حکومت مطلوب از نگاه امام خمینی وجود داشت، اما در تفکرات سازمان مجاهدین خلق یا نهضت آزادی به چشم نمی‌خورد، و همین تفاوت‌های بنیادین باعث ایجاد اختلاف و شکاف بین امام و این جریان‌ها شد، قابل بحث است.
نخستین ویژگی، نگاه عمیق به مسئله حاکمیت دینی و نقش محوری اسلام در ساختار سیاسی بود. امام خمینی بر این باور بود که حکومت اسلامی باید بر اصول و ارزش‌های اسلامی استوار باشد و در همه لایه‌های مدیریتی و تصمیم‌سازی، شریعت اسلامی حرف اول را بزند. اما در تفکرات مجاهدین خلق و نهضت آزادی، وابسته به زمینه‌های فکری غربی یا چپ، این نگاه اغلب متزلزل یا کم‌رنگ بود. ویژگی دوم، تعریف و جایگاه مردم در حکومت اسلامی بود. امام همواره بر مشارکت گسترده مردم در تعیین سرنوشت خود تاکید داشت، اما این مشروط بر آن بود که این مشارکت با محوریت ارزش‌های دینی صورت گیرد. این در حالی است که الگوهای حکومتی نهضت آزادی یا مجاهدین خلق بیشتر به مدل‌هایی نزدیک بود که گاه از الگوهای سکولار یا ملی‌گرایانه الهام می‌گرفت. سومین ویژگی، رویکرد استقلال‌طلبانه و مقاومت در برابر نفوذ بیگانگان بود. امام به استقلال فکری، فرهنگی و سیاسی ایران از قدرت‌های خارجی اهمیت ویژه‌ای می‌داد و معتقد بود که هر گونه رابطه با نظام‌های سلطه‌گر می‌تواند به استقلال کشور آسیب بزند. این در حالی است که در برخی موارد، دیدگاه‌ها و عملکرد نهضت آزادی یا مجاهدین خلق به نظر می‌رسید که راهی متفاوت را دنبال می‌کند یا دست کم در عمل سازگاری کاملی با این اصل نداشت. همین اختلاف‌نظرها، پایه شکل‌گیری شکاف میان این جریان‌ها با نگاه امام به حکومت اسلامی شد.
به طور کلی، امام از همان آغاز با برخی گروه‌ها و جریان‌های ایدئولوژیک اختلاف نظر داشت و به صراحت مواضع خود را در برابر آنها اعلام می‌کرد. او باور داشت که اسلام از نظر اعتقادی و اهداف بنیادین تفاوت‌های عمیقی با تفکرات مبتنی بر ایدئولوژی‌هایی چون کمونیسم دارد. امام معتقد بود که مکتب‌های غیرتوحیدی مثل کمونیسم منحرف از مسیر حق هستند. البته اهمیت تمایزگذاری میان گروه‌ها و جریان‌های مختلفی که در این چارچوب قرار می‌گیرند نیز همواره مورد تأکید بود. در میان کمونیست‌ها نیز، دو دسته متمایز وجود داشت. دسته اول شامل گروه‌ها و افرادی نظیر حزب توده می‌شد که به رغم اختلافات فکری، در برخی موارد از جمهوری اسلامی حمایت کرده و مواضع خصمانه کم‌تری علیه آن اتخاذ کردند. این گروه علی‌رغم ناکامی‌هایی در صحنه سیاسی، تلاش می‌کردند که رویکرد معارضه‌جویانه مستقیم با نظام در پیش نگیرند. اما دسته دوم از کمونیست‌ها موضعی مخالف‌تر از همان ابتدا اختیار کردند و بر این باور بودند که جمهوری اسلامی با حکومتی که آنها به دنبالش بودند، کاملاً متفاوت است. این گروه، از همان آغاز سعی داشتند مخالفت خود را به اشکال مختلف نشان دهند. نشانه‌های اولیه اختلاف این گروه با حکومت، رهبران انقلاب و شخص امام در مقاطع حساس و سرنوشت‌سازی مانند تعیین شیوه حکومت، تدوین قانون اساسی، و برگزاری انتخابات آشکار شد. این موضوعات، به عنوان نقاط عطفی در شکل‌گیری زاویه دید مخالفان با نظام جدید شناخته می‌شد و روند تعامل میان آنها و حکومت را به طور قابل توجهی تحت تأثیر قرار داد.
گروه سوم و پایانی شامل افرادی است که در برخی جنبه‌ها، منتقد فقه سیاسی امام خمینی بوده و در برخی موارد نیز با رویکردها و رفتارهای ایشان اختلاف نظر داشتند.
بر این اساس و با توجه به دسته‌بندی ارائه‌شده، مخالفان و منتقدان به سه گروه اصلی تقسیم می‌شوند: مخالفان اعتقادی، مخالفان سیاسی و منتقدان فقه سیاسی امام خمینی. در میان این گروه‌ها، مرحوم آیت‌الله منتظری و آیت‌الله شریعتمداری، هر دو از چهره‌های برجسته فقهی و معتقد به اسلام مبتنی بر فقاهت شناخته می‌شوند. با این وجود، رویکرد و زاویه نگاه آنان نسبت به مسائل اسلامی و اجرایی کشور تفاوت‌هایی با دیدگاه‌های امام خمینی داشت. ازاین‌رو، این دسته از شخصیت‌ها را می‌توان در گروه سوم یعنی منتقدان فقه سیاسی امام جای داد، چراکه نقطه نظراتشان بیشتر بر مبنای تفاوت‌های تفسیری و نگرشی با بنیان‌گذار جمهوری اسلامی تعریف می‌شود.
در بخش‌های بعدی کتاب، به این پرسش‌ها پرداخته شده که آیا گروه‌هایی مانند کمونیست‌ها، نهضت آزادی یا مجاهدین خلق می‌توانستند به‌طور جدی و پایدار در عرصه سیاسی کشور حضور داشته باشند؟ همچنین تلاش شده است با واکاوی عملکردها، بررسی گام‌به‌گام تغییرات و تحلیل تحولات تاریخی هر یک از این گروه‌ها، تصویری روشن و دقیق از شکل‌گیری مواضع امام در قبال آنان ارائه شود.
نتیجه‌گیری: نقدی بر نقدها (تحلیلی بر روایت‌های نادرست از مواجهه امام با گروه‌ها و افراد)
در زمان بحث قانون اساسی، به وضوح مشخص بود که اختلاف نظر مهمی میان دیدگاه جبهه ملی و نیروهای خط امام وجود دارد. این تفاوت‌ها به‌ویژه در زمینه‌هایی نظیر برابری و آزادی‌ها نمود داشت؛ به‌خصوص مسئله تعیین حد و مرز آزادی‌ها. طبیعی بود که جبهه ملی از مدل آزادی‌های گسترده‌تر و با رویکرد لیبرال دفاع کند، در حالی که برخی جریان‌ها به محدودترین شکل از آزادی باور داشتند. در این میان، امام خمینی تلاش می‌کرد راه میانه‌ای را پیش بگیرد و با حفظ چارچوب‌های فکری اسلامی، فضایی ایجاد کند که محدودکننده نباشد. با این حال، در طی روندی که این گروه‌ها مواضع خود را آشکار کردند، بین آنها و نظام شکاف‌هایی ایجاد شد که با گذشت زمان به تقابل انجامید. یکی از دلایل اصلی اختلاف، موضوع انتخابات بود. انتخابات از جمله عرصه‌هایی بود که احتمال می‌رفت جبهه ملی یا نتواند رأی بیاورد یا کمتر از انتظار رأی کسب کند. اما این ناکامی سیاسی، در واقع ارتباطی به رفتار امام نداشت. آنچه تعیین‌کننده بود، شرایط اجتماعی و ساختار جامعه بود. اکثریت مردم، انقلابی و مسلمان بودند و طبیعی بود در چنین فضایی کمتر به آنها گرایش پیدا کنند. بنابراین، نتایج حاصل از این وضعیت را نمی‌توان مسئولیت امام دانست. او فضای آزاد و مشوق را برای همه جناح‌ها فراهم کرد، اما شرایط اجتماعی برای موفقیت جبهه ملی فراهم نبود. وضعیت مشابهی را نیز در مورد سازمان مجاهدین خلق شاهد هستیم.
در واقع، محدودیت‌ها و سرکوب‌هایی که علیه برخی جریان‌ها صورت گرفت، به هیچ وجه نمی‌توان به انحصارطلبی امام خمینی نسبت داد. بلکه این رویکردها بیشتر ناشی از مبانی عمیق فکری، فقهی و جهان‌بینی خاص ایشان بود. امام خمینی بر اساس اندیشه و دیدگاه تربیتی که در عمق اعتقاداتشان نهفته بود، به حکومتی سلسله‌مراتبی باور داشت که در بطن خود هدف والایی همچون تربیت اخلاقی، فکری و اجتماعی انسان‌ها را دنبال می‌کرد.
بسیاری از اقدامات و برخوردهای امام نباید صرفاً به‌عنوان تنبیه یا حذف تفسیر شود، بلکه ضروری است تا نگاه تربیتی حضرت امام در این زمینه‌ها مورد تأکید قرار گیرد. نگاه فلسفی و هستی‌شناسانه امام به موضوع حکومت، هدفی والاتر از اداره جامعه به‌صورت مکانیکی و مادی داشت. ایشان باور داشتند که حکومت ابزار و بستری برای پرورش انسان‌هاست؛ فرآیندی که نه تنها خود مردم، بلکه حتی مخالفان نظام را نیز شامل می‌شد. از این منظر، مواجهه با کسانی که نظر یا رویکرد متفاوتی داشتند برای ایشان به‌نوعی ابزار تربیتی به شمار می‌آمد. با این حال، در بسیاری از شبهه‌افکنی‌هایی که علیه امام مطرح شده، به این رویکرد بنیادی کمتر توجه شده است و معمولاً منتقدان با قضاوت‌های یک‌جانبه و نگاه‌های تک‌بعدی به تحلیل موضوع پرداخته‌اند. در حالی که حضرت امام در مواجهات خود با مخالفان بارها روحیه تساهل، تسامح و تعامل انسانی نشان داده بودند، در حالی که بسیاری از مخالفین دقیقاً از فقدان چنین رویکردهایی در رفتار خود رنج می‌بردند. از سوی دیگر، عدم پذیرش اجتماعی گروه‌های مخالف در میان جامعه ایران نیز منجر به سرخوردگی‌های عمیق و ناکامی‌های متعددی در آنان شد. این ناکامی‌ها به تدریج در قالب رفتارهای معارضه‌جویانه و تقابل مستقیم با حکومت بازتاب یافت و مجدداً به بازتولید چرخه‌ای از تنش‌ها و اعتراضات انجامید که خود حاصل همین تضادها و عدم انطباق فکری بود. این مسئله بیانگر پیچیدگی ذاتی تعامل میان حکومت و مخالفین در آن دوران است، موضوعی که نیازمند نگاهی عمیق‌تر و بی‌طرفانه‌تر برای درک بهتر ریشه‌هایش محسوب می‌شود.

. انتهای پیام /*