اهمیت و ضرورت تربیت دینی از منظر امام خمینی (س)
پدیدآورنده (ها): حسنی، محمد جواد
در نوشته حـاضر، تـالش بـر این است که رهنمودهای حضرت امام خمینی (س) درباره اهمیت تربیت دینی، موضوع آن، ارتباط بـین تزکیه، تهذیب و تربیت و هم چنین قداست تربیت دینی مورد بررسی و تحلیل قرار گـیرد، تا به این وسـیله بـتوان گاهی هر چند مختصر در راستای نشر اندیشه های ناب و مترقی آن بزرگوار در تعلیم و تربیت و قلمروهای تربیتی برداشت.
چکیده
از دیدگاه امام خمینی (س)، انسان عصاره هستی و داریا قوا و استعدادهای مختلف است. مهم ترین ویژگی انسـان، جنبه الهی و ملکوتی اوست که او را در کل نظام هستی ممتاز نموده و محور نظام خلق قرار داده است. معنی و مفهوم تربیت، با توجه به این بینش و برداشت از انسان، مفهومی خاص است که بیش تر بـا بـعد معنوی انسان ارتباط دارد و در واقع همان شکوفا ساختن فطرت انسان، یا جلوگیری از آن است. این معنی از تربیت، در سعادت، رستگاری و خوشبخیتی انسان و یا شقاوت و بدبختی او نقش موثر و تعیین کننده ای دارد و از آنجا که انـسان مـوضوع تربیت است و موجودی اثر گذار و اثر پذیر و دارای قدرت اختیار، انتخاب و اراده آزاد است، برای شکوفایی و به فعلیت رسیدن قوا و استعدادهای فطری اش، نیاز به تربیت دارد و تنها تربیت دینی است که می تواند نـیازهای مـختلف او را تأمین و زمینه تکامل همه جانبه او را به خصوص در بعد معنوی و الهی فراهم نماید. البته نیاز به یادآوری است که در منابع اسلامی و آثار امام (س) تزکیه و تهذیب، هم مقدم بر تـعلیم و آمـوزش وارد شـده و هم بیش تر مورد تأکید قـرار گـرفته اسـت.
اولین گام در تربیت مطلوب و پسندیده، تزکیه است. انسان هایی که از این نوع تربیت برخوردارند می توانند جامعه را به سوی کمالات انسانی و الهی سـوق داده و افـراد جـامعه را از هلاکت و فساد اخلاقی و اجتماعی نجات دهند و جامعه ای را بـه وجـود آوردند که برای مسلمانان و عالم بشریت الگو باشد.
تعلیم و تربیت از نظر حضرت امام (س)
برای به دست آوردن مـفهوم تـربیت از نـظر حضرت امام (س) ابتدا باید دید که نگرش ایشان نـسبت به انسان به عنوان موضوع تربیت چیست.
امام (س) انسان را عصاره هستی می داند و معتقد است که علاوه بـر ویـژگی های نـباتی و حیوانی، از یک جنبه الهی و ملکوتی نیز برخوردار است که موجودات دیـگر فـاقد آن هستند. این جنبه الهی و معنوی، انسان را در کل نظام هستی ممتاز نموده و محور نظام خلقت و آفرینش قـرار داده اسـت. امام (س) می فرماید:
«انسان عصاره همه موجودات است و فشرده تمام عالم است. و انبیا آمده اند برای اینکه این عصاره بالقوّه را بالفعل کنند؛ و انسان یک موجود الهی بشود. این موجود الهی تمام صفات حق تعالی در اوست و جلوه گاه نور مقدس حق تعالی است» (صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۱۵۳).
در حـقیقت، ایـن بینش و شناخت از انسان که انسان را قلب و محور نظام خلقت در جهان آفرینش و خلقت عـالم هـستی و آفـرینش را به خاطر او می داند، بینشی است که از قرآن به عنوان کتاب وحی الهی استفاده مـی شود:
«و هـو الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعا»
(بقره، ۲۹). در مورد نگرش امام (س) درباره انسان، در ادامـه بـحث تـوضیح بیش تری خواهیم داد.
بر اساس چنین نگرشی از انسان، مفهوم تربیت در اندیشه حضر امام (س)، با فـطرت و جـوهره اصلی و ذات انسان ارتباط پیدا می کند و تربیت، صرف ایجاد تغییر رفتار و یا شـکوفایی اسـتعداد نـیست، بلکه شکوفایی استعدادهای بالقوه در جهت خاص و منطبق بر فطرت است:
«این تربیتهاست که یا همین فطرت را شکوفا می کنند؛ و یا جلوی شکوفایی فطرت را می گیرند. این تربیتهاست که یک کشور را ممکن است به کمال مطلوبی که از هر جامعه انسانی است برسانند و یک کشور کشور انسانی باشد؛ کشور مطلوب اسلام باشد. و همین تربیتها یا تعلیمهای بدون تربیت ممکن است که اینها در آن وقتی که مُقدّرات یک کشوری دست آنهاست و همه چیز کشور به دست آنهاست کشور را به تباهی بکشند» (صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۳۳).
بنابراین بـاید اعـتراف کـرد، که حضرت امام، همانند دانشمندان تعلیم و تـربیت و مـربیان بزرگ، تعلیم و تربیت را فقط آماده شدن انسان برای زندگی در جامعه یا زندگی بـزرگ سالی، یـعنی تنها یکی از ابعاد شخصیت انـسان نـمی داند. از نظر ایـشان تـربیت تـنها تجدید نظر در تجربیات و تشکیل مجدد آنـ ها، رشـد قوه قضاوت صحیح در متربیان، هدایت رشد فرد و شکوفایی استعدادهای بالقوه عقلانی و روحـی و روانـی و یا ایجاد تغییرات در حیطه های مختلف رفـتاری نیست، بلکه تعالیم و تـربیت عـبارت است از شکوفا سازی فطرت انـسان و کـه این شکوفایی در سعادت مندی یک ملت و کشور و جامعه نقشی تعیین کننده دارد.
این معنی از تـربیت بـا بعد معنوی انسان، ارتباط مـنطقی دارد؛ یـعنی بـعد معنوی انسان و ابـعاد دیـگر وجود او که در قلمرو و ابـعاد فـطرت سرشته شده است، با تعلیم و تربیت دینی رشد و شکوفایی پیدا می کند.
حال باید دیـد کـه معنی و مفهوم تربیت هماهنگ با فـطرت چیست ؟ برای فـهم معنای حـقیقی تـربیت هـماهنگ با فطرت، لازم است مـفهوم فطرت را بشناسیم. مفسر بزرگ قرآن، علامه طباطبایی (رحمه اللّه) ذیل آیه شریفه:
«فاقهم وجهک للدّین حـنیفا فـطرت الله التی فطر الناس علیها و لا تبدیل لخـلق الله ذلک الدّیـن القـیم ولکـن اکـثر الناس لایعلمون
؛ روی خـود را مـتوجه آیین خالص پروردگار کن. این فطرتی است که خداوند انسان ها را بر آن آفریده و دگرگونی در آفرینش خدا نـیست ایـن اسـت دین محکم و استوار ولی اکثر مردم نمی دانند (روم، ۳۰) مـی فرماید:
«فـطرت بـه مـعنی ایـجاد و پیـدایش چیزی از نیستی است، ولی وجود هیأت، «فعلة» برا، ماده فطر باعث شته است تا معنی خاص از آن به دست آید «فطرت مذهبی» (المیزان، ج ۲۰، ص ۲۸۹). پس در سرشت انسان طبیعت و قابلیت ویـژه تی در رابطه با دین خواهی و خدا آشنایی وجود دارد که رشد آن موجب کمال و سرکوبی و عدم توجه به آن مایه خسران و نادیده گرفتن برخی از ابعاد مهم سرشت انسان است. این آیه تأکید می کند که دیـن حـنیف و خالص، خالی از هر گونه شرک و دینی است که خداوند در سرشت همه انسان ها آفریده است؛ سرشتی است جاودانی و تغییر ناپذیر، هر چند بسیاری از مردم به این واقعیت توجه نداشته بـاشند.
نـه تنها در قرآن که در احادیث اسلامی نیز درباره فطری بودن توحید و معرفة الله مطالب مفید و ارزنده ای وارد شده است که در بعضی تأکید بر «فطرت توحیدی» اسـت و در بـعضی عنوان «معرفت» یا «فطرت اسـلامی» آمـده است.
مرحوم «کلینی» در حدیث معتبری از «هشام بن سالم» نقل می کند که می گوید: از امام صادق علیه السّلام پرسیدم منظور از «فطرة الله التی فطر الناس علیها» چیست ؟ فرمود مـنظور تـوحید است (اصول کافی، ج ۲، ص ۱۰).
در حـدیث مـعروفی از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله نیز نقل است که فرمود: «کل مولود یولد علی الفطرة حتی لیکون ابواه اللذان یهودانه و ینصرانه» (تفسیر جمیع الجوامع، ذیل آیه، ۳۰، روم).
بر اساس این حدیث، هر نـوزادی بـر فطرت اسلام و دین، خالی از شرک متولد می شود و رنگ هایی هم چون یهودیت و نصرانیت و یا عقاید انحرافی از طریق پدر و مادر و محیط به او القا می شود.
در خطبه اول نهج البلاغه نیز امیر مؤمنان حضرت علی علیه السـّلام در عـباراتی کوتاه و پر مـعنی می فرماید: فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیائه لیستادوهم میثاق فطرتا و یذکروهم منسی نعمته و محتجوا علیهم بالتبلیغ و یـثیروا لهم دفائق العقول؛ خداوند رسولان خود را به سوی انسان ها فرستاد و انـبیای خـود را یـکی پس از دیگری مأموریت داد تا وفای به پیمان فطرت را از آن ها مطالبه کنند و نعمت های فراموش شده الهی را به آنـ ها یـاد آور شوند، از طریق تبلیغ بر آنان اتمام حجت نمایند و گنجینه های اندیشه ها را برای آن ها فـاش سـازند».
بـر اساس این روایات، نه تنها «معرفة الله» که مجموعه اسلام به صورت فشرده در درون و سرشت انسان نـهاده شده است؛ از توحید گرفته تا رهبری پیشوایان الهی و جانشینان راستین پیامبر و حتی فـروع احکام الهی.
بنابراین بـر اسـاس تعبیر امام علی علیه السّلام در نهج البلاغه، کار پیامبران الهی شکوفا ساختن فطرت ها و به یاد آوردن نعمت های فراموش شده الهی از جمله سرشت توحیدی و استخراج گنج های معرفت است که در درون جان و اندیشه انسان ها نـهفته و مستور است. پس تربیت صحیح باید با فطرت هماهنگ باشد و انسان را در جهت خیر و سعادت قرار دهد. در غیر این صورت، انسان از فطرت خود منحرف می شود و در جهت انحطاط و تباهی حرکت می کند.
تربیت هماهنگ بـا فـطرت، آن است که هم به دنیا توجه کند و هم به آخرت؛ البته باید دنیا را به عنوان وسیله عبور نگریست، زیرا دنیا با این که در اصل وجود خیر است، به دلیـل نـاپایدار بودن، نباید تمام مساعی تربیت در جهت تأمین آن، باشد. در این نوع تربیت، مبانی، اهداف، اصول، روش ها، عوامل و قلمرو تربیت با دیگر انواع تربیت کاملا متفاوت است؛ چون تربیت منطبق بـا فـطرت به وسیله خداوند انجام می شود و انبیایی از طرف خداوند مبعوث هستند تا راه را به انسان ها نشان دهند و آن ها را به انجام اعمال صالح دعوت کنند. این نوع از تربیت را نمی شود با انواع دیـگر تـربیت مـقایسه کرد، چون این معنی خـاص از تـربیت، تـنها در فضا و بستری که بینش خاصی نسبت به انسان دارد معنی و مفهوم پیدا می کند. امام (س) در این باره می فرماید: «اینجا همان حیات حیوانی است، از این جهت مردم محتاج شده اند به اینکه در پیدا کردن راه صحیح از طریق وحی به اینها گزارش داده بشود و خدای تبارک و تعالی هم منّت بر مردم گذاشت و انبیا را مبعوث فرمود تا اینکه راه را به اینها نشان بدهند. تمام تعلیمات انبیا برای مقصد نشان دادن راهی است که انسان ناچار از این راه باید عبور کند. ناچار انسان از این عالم طبیعت به یک عالم دیگری عبور می کند؛ اگر سرخود باشد یک حیوانی است که از این عالم به عالم دیگر می رود. و اگر چنانچه به راه انبیا برود انسانیتش کامل می شود و هر چه بیشتر اطاعت کند، بیشتر انسانیتش رشد می کند» (صحیفه امام، ج ۹، ص ۱۱).
«انسان از اول این طور نیست که فاسد به دنیا آمده باشد. از اول با فطرت خوب به دنیا آمده؛ با فطرت الهی به دنیا آمده: که همان فطرت انسانیّت، فطرت صراط مستقیم، فطرت اسلام، فطرت توحید است. این تربیتهاست که یا همین فطرت را شکوفا می کنند؛ و یا جلوی شکوفایی فطرت را می گیرند» (همان، ج ۱۴، ص ۳۳).
«فطرت همه بر نورانیت است، فطرت شما فطرت نورانی است، فطرت توحید است. به دست خود ما آن فطرت به جهالتها، به ظلمات کشیده می شود. و ما باید خودمان را مواظبت کنیم...» (همان، ج ۱۲، ص ۳۵۸).
بـنابراین، تـربیت از دیدگاه امام (س) معنی خاص دارد که همان شکوفا ساختن فطرت انسان است و ایـن شـکوفایی در سـعادت مندی انسان ها در دنیا و آخرت نقش تعیین کننده ای دارد. این معنی از تربیت، همان مطلبی است که از روایات نـقل شـده در مورد فطرت به دست می آید که به برخی از آن ها اشاره شد.
تـربیت، تـهذیب و تـکذیب
نگاهی به آثار حضرت امام (س) و مطالعه آن ها، این اصل را روشن و مسلم می سازد که تـمام مـراحل و سـطوح آموزش و پرورش از ابتدایی گرفته تا سطوح عالی، باید توأم با تربیت معنوی و تـهذیب اخـلاقی باشد. اگر در کنار آموزش، تهذیب نباشد و دانش آموختگان از نر معنوی و اخلاقی مهذّب نشده باشند، ثمره آن عـلم، چـیزی جز فساد و هلاکت نخواهد بود. اگر در مراکز علمی و دانشگاه ها و حوزه های علمیه سـعی بـر این باشد که فقط علم اندوخته شـود و از تـعمیمات دانـش اندوزی از این مراکز بیرون می آیند، اگر چه در زمـینه های بـرخی از علوم و معارف چیزهای آموخته اند، از آن جا که روح و قلبشان تربیت نشده و نفسشان مهذب نگشته اسـت، عـلمشان چیزی جز مایه فساد و هـلاکت بـرای آنان نـخواهد بـود. از نـظر حضرت امام (س) خطر دانش آمـوختگان بـی ایمان برای جامعه بشری بسیار بزرگ تر از خطر انسان های نادان و بی سواد است. علمی کـه در کـنارش ایمان نباشد، تزکیه و تهذیب نفس نـباشد، ضرورش برای بشر بـیش تر از سـودش است، زیرا انسان نادان و آدم بـی سواد ضـرر و خطرش کمتر است. اما علمی که در کنارش ایمان نباشد ضررش برای بشر بـیش تر از سـودش است؛ چون عالم و دانشمند بـی ایمان مـی تواند بـا سوء استفاده از عـلم خـود جامعه ای را به فساد بـکشاند و انـسان های زیادی را به گمراهی و هلاکت برساند:
«اگر علم در یک قلب فاسد وارد شد، در یک مغز فاسد از جهت اخلاق وارد شد، ضررش بیشتر از نادانی است. نادانی فقدان یک امر بزرگ است، اما دیگر ضرر زدن نیست و نابود کردن نیست. به خلاف اینکه اگر دانش باشد بدون بینش اخلاقی و بینش نفسانی و الهی، این است که بشر را به هلاکت می رساند» (صحیفه امام، ج ۱۶، ص ۵۰۱).
امام (س) همواره در سخنان خود هنگامی که به مسایل تعلیم و تربیت اشاره می کند، بر یک شرط اساسی بـه عـنوان لازمـه تعلیم و تربیت اسلامی تأکید دارد. ایشان معتقد اسـت کـه در آمـوزش نـسل جـوان در زمـینه های مختلف علوم، اولین مسئله ای که باید مورد توجه اولیای آموزشی باشد، این است که سعی کنند در ابتدا روح جوانان را از هر گونه پیرایه دور کنند و با برقراری ارتباط سازنده، آنـ ها را به تهذیب نفس و تزکیه علاقمند سازند. امام (س) می فرماید:
«خدای تبارک و تعالی در مورد تزکیه، در مورد تعلیم، تربیت، آموزش و پرورش با تعبیر منت گذاشتن بر مردم می فرماید. منت گذاشته، و پیغمبر را برای آموزش و پرورش فرستاده، و پرورش را قبل از آموزش ذکر می فرماید: یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ اول تزکیه است. البته آیه شریفه آیه ای است که اگر بخواهد در اطرافش بحث بشود، طولانی باید باشد. لکن من یک کلمه را عرض می کنم که وضع آموزش و پرورش را این آیه شریفه به ما می فرماید و محتاج به شرح و تفصیل است. با آن تعبیر مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ فرستادن پیغمبر، از این آیه شریفه استفاده می شود که اصل آمدن پیغمبر برای آموزش و پرورش بوده است. آیات را تلاوت کند، آیات را، علومی که از آن علوم به همه [چیز] به طور آیه نظر بشود. آیات را تلاوت کند بر ایشان و تزکیه کند آنها را. آنها را تطهیر کند» (هـمان، ج ۱۲، ص ۴۹۲).
حضرت امام (س) در مناسبت های مختلف و به صورت مکرر به این موضوع توجه داشته و یادآوری کرده اند که شرارت و پستی انسان، وقتی طغیان می کند که انـسان تـزکیه و تهذیب نشده باشد. ایـشان تـزکیه را مقدمه نور هدایت و سعادت مندی انسان معرفی می کند:
«تزکیه برای این است که نور هدایت در انسان واقع بشود. تا تزکیه نشدید، طغیان برای شما حاصل خواهد شد. تا تزکیه نشده اید، علم برای شما خطرناک است، خطرناکتر از هر چیزی. تا تزکیه نشده اید، مقام برای شما خطرناک است و شما را به هلاکت دنیایی و اخروی می کشاند» (همان، ج ۱۴، ص ۳۹۳).
در بینش و اندیشه حضرت امام (س)، تزکیه قبل از تعلیم اسـت و انـسان تا تـزکیه نشده و از شیطان باطن که همان شیطان نفس است رها نگشته، ورودش در هر صحنه ای از صحنه های علوم و معارف الهی و حـتی سیاست بسیار خطرناک و ضررش به بشر بسیار بیشتر از سودش است. ایـشان غـایت بـعثت انبیا را تزکیه می داند:
«غایت بعثت این تزکیه است، غایت آمدن انبیا این تزکیه است و دنبالش آن تعلیم. اگر نفوسی تزکیه نشده و تربیت نشده وارد بشوند در هر صحنه، در صحنه توحید، در صحنه معارف الهی، در صحنه فلسفه، در صحنه فقه و فقاهت، در صحنه سیاست، در هر صحنه ای که وارد بشوند، اشخاصی که تزکیه نشدند و تصفیه نشدند و از این شیطان باطن رها نشدند، خطر اینها بر بشر خطرهای بزرگ است» (همان، ج ۱۴، ص ۳۹۱).
در نـظر حضرت امام (س) تـزکیه پایـه و اساس تعلیم کتاب قرآن و حکمت و اولین گام در جهت تعلیم و تربیت صحیح است: «تا تزکیه نباشد تعلیم کتاب و حکمت میسور نیست؛ باید تزکیه بشود نفوس از همه آلودگیها؛ که بزرگترین آلودگی عبارت است از آلودگی نفس انسان و هواهای نفسانیه که دارد. مادامی که انسان در حجاب خود هست، نمی تواند این قرآن را که نور است و به حسب فرمایش خود قرآن نور است، نور را کسانی که در حجاب هستند و پشت حجابهای زیاد هستند، نمی توانند ادراک کنند» (همان، ج ۱۴، ص ۳۸۸).
«تزکیه نـفس اهـمیتش بیشتر از مسئله تعلیم کتاب و حکمت است. مقدمه از برای این است که کتاب و حکمت در نفس انسان واقع بشود. اگر تزکیه بشود انسان، تربیت بشود، به تربیت های که انبیاء علیهم السلام بـرای بـشر هدیه آورده اند، بعد از تزکیه، کتاب و حکمت هم در او به معنای حقیقی خودش در نفس انسان نقش می بندد و انسان به کمال مطلوب می رسد».
یادآوری چند نکته
در بررسی ارتباط بین واژه های تعلیم، تـربیت، تـهذیب و تزکیه که در آراء و اندیشه های تربیتی حضرت امام (س) به کار رفته، می توان به نتایج زیر دست یافت:
۱. در سخنان و آثار امام (س) همیشه تأکید بر تزکیه، تهذیب و تربیت بوده و آنـ ها مـقدم بـر تعلیم قرار گرفته اند. حتی ایـشان عـقیده داشـته اند که علم بی ایمان و وجود دانشمند و عالم بدون تهذیب و تزکیه برای جامعه مضر است و باعث بدبخیتی و هلاکت جامعه بشری شود؛ چون تـقدم تـزکیه و تـهذیب بر علم و حکمت، تقدم ارزشی است و تأکید بـیش تر بـر روی نتایج علم و حکمت است تا یادگیری علم و حکمت، تقدم ارزشی است و تأکید بیش تر بر روی نتایج علم و حکمت اسـت تـا یـادگیری علم و حکمت. به عبارت دیگر و به زبان برنامه ریزی، هدف مـهم تر از محتواست و حضرت امام (س) با استفاده از قرآن می خواهند نتیجه بگیرند که علم و حکمت، وسیله و ابزار تحقق تزکیه و تـهذیب نـفس در انـسان است.
در این صورت است که کتاب و حکمت در درون انسان محقق خواهد شـد و پرورش انـسانی متقی و آگاه که از جمله اهداف تعلیم و تربیت دینی و اسلامی است، صورت پیدا نخواهد کرد.
۲. نکته قـابل ذکـر دیـگر آن است که در نظام تربیتی اسلام، تعلیم و تریبت از هم جدا نیست؛ اگر چـه اهـمیت تـربیت بیشتر از تعلیم است. قرآن در بیان رسالت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله تربیت را مقدم دانسته و مـی فرماید:
«یـزکّیهم و یـعلّمهم الکتاب و الحکمة»
(جمعة، ۲) و حضرت امام (س) مقصد نهایی دعوت انبیا را شناخت خدا می داند. بـنابراین از ایـن آیه به خوبی استفاده می کنیم که منظور از معرفت الله باور قلبی و ایمان است، نـه صـرف شـناخت عقلی؛ زیرا ایمان یک معرفت قلبی است و این نوع معرفت با تعلم و تعقل صـرف حـاصل نمی شود، بلکه علاوه بر آن، به تزکیه و تهذیب نفس نیاز دارد. به همین جهت اسـت کـه حـضرت امام (س) در نامه عارفانه خطاب به فرزند خود می فرماید: «کوشش کن کلمه توحید را- که بزرگترین کلمه است و والاترین جمله است- از عقلت به قلبت برسانی؛ که حظّ عقل همان اعتقاد جازم برهانی است و این حاصل برهان اگر با مجاهدت و تلقینْ به قلب نرسد، فایده و اثرش ناچیز است» (صحیفه امام، ج ۱۸، ص ۵۱۴). هـم چـنین کتاب آسمانی ما، حقیقت توحید را کلمه «طیبه» نامیده و در وصف آن می فرماید:
«الم تر کـیف ضـرب الله مثلا کلمه طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی اکلها کل حین باذن ربـها
؛ ای پیـامبر نمی بینی خدا چگونه مثل می آورد، سخن پاکیزه (حقیقت توحید) مانند درخت پاکـیزه اسـت که ریشه اش در اعماق زمین فرو رفته بـاشد، تـنه و شـاخه اش رو به بالا آمده باشد و همیشه به اذن پروردگـارش مـیوه های خود را می دهد». علامه طباطبایی (رحمه اللّه) نیز در تفسیر کلمه طیبة می فرماید:
«مراد عقاید حـقه ای اسـت که ریشه اش در اعماق قلب و نـهاد بـشر جای دارد کـه اصـل آن خـدا و شاخه های آن عبارت اند از معارف حقّه فرعیه و اخـلاق پسـندیده و اعمال صالحه که مؤمن حیات طیبه خود را به وسیله آن ها تأمین مـی کند و انـسان مهذب و تزکیه شده و تربیت یافته در مـکتب وحی و نظام تربیتی اسـلام دارای حـیات طیبه است و این واقعیت مـهمی اسـت که تنها به وسیله تعلیم و تعلم حاصل نمی شود و نیازمند به تزکیه و تهذیب نـفس اسـت» (المیزان، ج ۱۲، صص ۷۵-۷۶).
۳. نکته سوم ایـن اسـت کـه در یک نگاه سـطحی بـه موارد کاربرد واژه های تـزکیه، تـهذیب و تربیت در آثار حضرت امام (س) و بررسی آن ها، می توان پذیرفت که از جهت اصطلاحی و کاربردی بـین آنـ ها تفاوتی نیست. اما با تأمل و دقـت در تـعبیرها و موقعیت هایی کـه آنـ ها مـطرح شده اند، می توان اذعان کـرد که تفاوت معنی داری بین آن ها وجود دارد. امام (س) معمولا کلمه تزکیه و تهذیب را در جایی به کـار مـی برند که توأم با نور هدایت الهـی و یـا غـایت بـعثت انـبیاء باشد. ایشان تـعلیم کـتاب و حکمت را اصلا بدون آن مفید نمی دانند و خلاصه این که تزکیه را تهذیب توأم با تربیت الهی و دینی مـی دانند. هـم چـنین به شدت، افراد را از اینکه بدون موفقیت در امـر تـزکیه وارد مـشاغل و مـقامات اجـتماعی شـوند منع و نهی می کنند و عقیده دارند که منشأ تمام اختلالات موجود در بین بشر، از عدم تزکیه است و اینها نشانگر آن است که در بین این اصطلاحات، نوعی تفاوت وجود دارد.
بنابراین اگـر بخواهیم تصویری از یک سیره و تطور منطقی از کاربرد این واژه ها در اندیشه ایشان ارایه نماییم، به نظر می رسد ابتدا و در سطح پایین مقام تعلیم است، سپس مقام تربیت و بعد مقام تهذیب و در نهایت و در سـطح بـالاتر، منزل و مقام تزکیه قرار دارد که توأم با نور هدایت الهی است.
اهمیت و ضرورت تربیت دینی از نظر حضرت امام (س)
انسان موجودی است اثر گذار و تأثیر پذیر و تأثیر پذیری او بـاعث شـده است که موجودی قابل انعطاف باشد. نفس انسان در آغاز سالم، صاف و بی آلایش است و می تواند تحت تعلیم و تربیت های گوناگون قرار گیرد. هم چنین چـون انـسان دارای قدرت اختیار، انتخاب و اراده آزاد است، هـم مـسئول است و هم می تواند ماهیت های متفاوت و مختلف پیدا کند و این تعلیم و تربیت است که آینده و سرنوشت انسان را می سازد و مسیر زندگی وی را تعیین می کند. اگر تربیت و تـعلیم بـر اساس فطرت پاک و اسـتعدادهای درونـی عالی او باشد، در این صورت او یک انسان پاک و وارسته و متخلق به اخلاق اسلامی به بار خواهد آمد و اگر تربیت شخص مبتنی بر فساد اخلاقی و معیارهای غیر الهی باشد، از وی فردی فاسد و بی ایمان سـاخته خـواهد شد.
اسلام مکتب و دین تعلیم و تربیت است و خداوند اولین آیاتی که بر پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله نازل کرد، با دستور قرائت و خواندن همراه بود:
«اقـرا بـاسم ربک الذی خـلق»
(علق، ۱). در این آیه، امر به خواندن شده و آن هم با اسم «رب» و پروردگار انسان، نقطه آرمانی نظام تربیتی اسـت که غایت آن عبودیت خداوند و اصلش خدا، کتابش وحی و شاگردش رسول خـداست. در ایـن نـظام تربیتی آموزش و پرورش از اهمیتی فراوان برخوردار است؛ زیرا معلم اول خداست که
«علّم الانسان مالم یعلم»
(همان، ۶) و معلم دوم پیـامبر عـظیم الشأن اسلام، حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله است؛
«یتلوا علیهم آیاته و یـزکیهم و یـعلهم الکـتاب و الحکمة»
(جمعه، ۲). خود آن حضرت صلّی اللّه علیه و اله فرموده است:
«انی بعثت معلما» و «انی بعثت لأتمم مـکارم الاخلاق» (مستدرک الوسایل، ج ۲، ص ۲۸۲).
بنابراین اهمیت و ضرورت تعلیم و تربیت به خصوص تربیت دینی و فـطری در این نظام و مکتب از اهـمیت ویـژه ای برخوردار است؛ چون سازندگی فردی و اجتماعی، تربیت روحی و معنوی اخلاقی و جسمی، به صورت جامع و هماهنگ، تنها در پرتو تعالیم مکتب اسلام و تربیت دینی ممکن خواهد بود. در این صورت است که اگر انـسان تربیت مطلوب یافت و بر نفس خود مسلط گشت و نسبت به آن معرفت یافت و آن را تزکیه نمود، می تواند قوای حیوانی و شهوانی خود را کنترل و تعدیل نماید و زمینه ظهور و بروز قوای عقلانی، روحی و فطری خـویش را فـراهم کند و با یک نگرش انسانی -اسلامی به افراد دیگر جامعه، در تحقق جامعه و اجتماع سالم انسانی-اسلامی گام مهمی بردارد. این کار از اهداف مهم و اساسی انبیاء عظام به ویژه پیامبر خـاتم حـضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله بوده است. حضرت امام (س) در این باره می فرماید:
«انسان با داشتن فطرت الهی و خداجویی ذاتی و برخورداری از کشش های متضاد که او را از اعلی علییین تا اسفل السـافلین سـیر می دهد و می تواند از بی نهایت تا بی نهایت تغییر و تحول روحی و استکمالی بیابد و موضوع تربیت الهی قرار گیرد؛ چنان چه انسان در دو بعد تربیت شود و نفسانیت او مهار گردد و عشق به کمال مطلق و حب بـه لقـاءالله در او بـه ظهور کامل رسیده و مراتبی را طـی مـی نماید کـه شایسته سجده ملائک و خلیفة الله شدن واقع می گردد» (ر. ک: صحیفه امام).
«این کودکان از اولی که وارد می شوند در محیط تعلیم، یک نفوس سالم ساده و بی آلایش و قابل قبول هر تربیتی و هر چیزی که به آنها القا می شود هستند. و اینها از اول که وارد در کودکستان می شوند؛ اماناتی هستند الهی به دست آنهایی که در کودکستان آنها را تعلیم می دهند. و همین امانات از آنجا منتقل می شوند به جاهای دیگر و به دست معلّمین دیگر، تا برسد به آنجایی که رشد کردند و بزرگ شدند و وارد شدند در مراتب عالیه و دانشگاهها.
چنانچه این اطفال را از اول یک نحو تربیت بکنند که در آن انحراف نباشد، تربیتهای مناسب با انسان باشد، مناسب با فطرت پاک انسانها باشد، از آن اول، وقتی که [با] آن معلمین دبستان و کودکستان، بعد بالاتر، تحت تربیت واقع می شوند، با همان ترتیب وارد می شوند به دبیرستان مثلًا. و اگر اینجا هم همان تربیت به صراط مستقیم باشد و آنها را به آن راهی که فطرتشان اقتضا دارد هدایت کنند معلمین، از باب اینکه اینها جوان هستند و اول بچه بودند و حالا جوان دیگری شدند، در آنجا اگر باز تعلیم و تربیت، یک تربیت انسانی باشد، با همان حال که پذیرش هر تربیتی در نوسالها و [میان سالها] خیلی زود انجام می گیرد، وارد می شوند به مراتب بعد. آنجا هم چنانچه تربیت، یک تربیت انسانی باشد و موافق با فطرت انسان که همان فطرت، ودیعه گذاشته از خداست فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها «1» آن طور باشد، در دانشگاه هم همان جور تربیت باشد، اینها بعد که تحویل به جامعه داده می شوند و مقدرات جامعه قهراً به دست اینها سپرده می شود بِالمَآل «2» کشور را کشور نورانی، کشور انسانی، کشور به فطرت اللَّه، تربیت می کنند، و کشور را به جلو می برند.» (همان، ج ۱۴، ص ۳۲ -۳۳).
«اگر علم در یک قلب فاسد وارد شد، در یک مغز فاسد از جهت اخلاق وارد شد، ضررش بیشتر از نادانی است. نادانی فقدان یک امر بزرگ است، اما دیگر ضرر زدن نیست و نابود کردن نیست. به خلاف اینکه اگر دانش باشد بدون بینش اخلاقی و بینش نفسانی و الهی، این است که بشر را به هلاکت می رساند» (هـمان، ج ۱۶، ص ۵۰۱).
بـنابراین اگـر انسان از تعلیم و تربیت صحیح، انسانی و دینی برخوردار باشد و واقعا الهی بار آید و در رأس امـور قـرار گیرد، می تواند جامعه را به سوی کمالات انسانی و الهی سوق دهد و افراد جامعه را از هـلاک شـدن و فـرو رفتن در انحرافات اخلاقی و فساد اجتماعی نجات دهد و جامعه ای را به وجود آورد که الگوی بشریت و جوامع دیـگر قـرار گیرد. حضرت امام (س) در مورد ضرورت و نیاز انسان، به تربیت دینی مـی فرماید:
«انسان اگر به همین حد طبیعت بود و بیشتر از این چیزی نبود، دیگر احتیاج به اینکه یک چیزی از عالَم غیب برای انسان فرستاده بشود تا انسان را تربیت بکند، تربیت آن ورق را بکند [نداشت] ؛ چون آن ورق نبود، احتیاج هم نبود، لکن چون انسانْ مجرد از این عالم طبیعتْ یک حقیقتی است، همین خودِ خصوصیاتی که در طبیعت هست دال بر این است که یک ماورایی، یک ماورایی از این برای این طبیعت هست؛ چون انسان یک ماورایی دارد و به حَسَب براهینی که در فلسفه ثابت است ماورای این طبیعت در انسان هست و انسان دارای یک عقلِ بالامکانْ مجرد [است]، و بعد هم مجرد تام خواهد شد؛ تربیت آن ورق که ورق معنوی انسان باشد باید کسی این تربیت را بکند که علم به آن طرف، علم حقیقی به آن طرف داشته باشد و علم به روابطی که ما بین انسان و آن طرف طبیعت و آن طرف هست؛ این روابط را بتواند ادراک بکند؛ و آنْ بشر نیست، بشر ندارد؛ همین قدر مورد طبیعت را او می تواند ادراک بکند. هر چه ذره بین بیندازند ماورای طبیعت با ذره بین دیده نمی شود؛ آن محتاج به این است که یک معانی دیگری در کار باشد و چون این روابط بر بشر مخفی است و خدای تبارک و تعالی که خالق همه چیز است این روابط را می داند، از این جهت، به وحی الهی برای یک عده ای از اشخاصی که کمال پیدا کرده اند و کمالات معنویه را دنبالش کردند و فهمیدند، روابطی حاصل می شود ما بین انسان و عالَم وحی؛ به او وحی می شود و برای تربیت این ورقِ دومِ انسان بَعْث می شوند اینها؛ می آیند در بین مردم و مردم را تربیت می خواهند بکنند» (همان، ج ۴، ص ۱۸۸).
تـربیت دینی از منظر حضرت امام (س)
حضرت امام (س) در عین اینکه مرجع، مجتهد جامع الشرایط و فـقیه اعـلم در عصر حاضر بود، در عین حال بـه عـنوان فـیلسوف و مـربی ای بـزرگ در تعلیم و تربیت بـشر مـطرح است و افکار و اندیشه او از جامعیت و ژرف اندیشی فراوانی برخوردار است. ایشان نسبت به مسایل و نیازهای انسان و جامعه آگـاهی کـامل داشـت و به نیازهای گذشته و حال و آینده آن ها نـیز تـوجه داشـت و در صـدد فـراهم کـردن مقدمات لازم در جهت تأمین آن ها بود و از آنجای که مراتب رشد انسانی و اخلاقی را طی کرده بود و خود از مصادیق واقعی یک معلم و نمونه تربیت یافته در مکتب وحی و الگویی واقعی بـود، مفهوم تعلیم و تربیت و موضوع آن به خوبی می دانست و حتی در اوج اقتدار سیاسی و تشکیل حکومت اسلامی، با دیدی تربیتی به مسایل مختلف جامعه نگاه می کرد: وقتی می فرماید:
«عالَم، مدرسه است و معلّمین این مدرسه، انبیا و اولیا هستند. و مربی این معلّمین، خدای تبارک و تعالی است» (همان، ج ۱۳، ص ۵۰۳).
از نظر حضرت امام خمینی (س) انسان موضوع تعلیم و تربیت به ویژه تربیت دینی است و تربیت انسان ها بر اسـاس ارزشـ های الهی و اسلامی، هدف آرمانی تعلیم و تربیت دینی است. ایشان در این زمینه می فرماید:
«علم همه انبیا هم موضوعش انسان است. و اگر برای هر دولتی برنامه ای است، برنامه رسول اکرم- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- را می شود گفت همان سوره ای که در اول وارد شده است، آن برنامه رسول خداست: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ. خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ. اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ. الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ. عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ. تمام انبیا موضوع بحثشان، موضوع تربیتشان، موضوع علمشان انسان است. آمده اند انسان را تربیت کنند. آمده اند این موجود طبیعی را از مرتبه طبیعت به مرتبه عالی ما فوق الطبیعه، ما فوق الجبروت برسانند. تمام بحث انبیا در انسان است. از اول، هر کس، هر یک از انبیا که مبعوث شدند، مبعوث شدند برای انسان و برای تربیت انسان» (همان، ج ۸، ص ۳۲۴).
«همه انبیا از آدم تا خاتم موضوع بحثشان انسان است، به چیز دیگر هیچ فکر نمی کنند؛ به انسان فکر می کنند برای اینکه همه عالم هم خلاصه اش همین انسان است... همه ادیان برای همین مسأله آمده اند که درست کنند؛ انسانها را درست کنند؛ اصلًا موضوع بحث انبیا انسان است» (همان، ج ۱۰، ص ۶۷-۶۸).
«باید کوشش کـنید مـفاسد فـرهنگ حاضر را بررسی کرده و به اطلاع ملت ها برسانید و با خواست خداوند متعال آن را عقب زده و به جای آن فرهنگ اسلامی -انـسانی را جـایگزین کنید تا نسل های آینده با روش آن که انسان سازی و عدل پروری است تربیت شوند...» (دانـشگاه و انـقلاب فـرهنگی از دیدگاه حضرت امام (س)، ص ۴۰).
با نگاهی گذرا به این فرازها و تأمل در آن ها و هم چـنین مراجعه به مجموعه آثار حضرت امام (س) و بررسی و مطالعه آن ها، این موضوع بـرای هر محقق منصفی روشـن خـواهد شد که چرا برنامه ریزان در زمینه های مختلف از جمله آموزش و پرورش، در تدوین فلسفه آموزش و پرورش اسلامی، تدوین اهداف آموزشی و تربیتی، تدوین کتب درسی، سیاست گذاری ها و برنامه ریزی ها، باید از اندیشه های جامع حضرت امام (س) بهره جـویند. در دیدگاه ایشان ابعاد وجود انسان و ماهیت او تنها برای خداوند و انبیا شناخته شده و روشن است. به همین علت تنها برنامه انبیا می تواند پاسخ گوی نیازهای انسان باشد. بنابراین کوشش فلاسفه و دیگر دانشمندان، مـربیان تـعلیم و تربیت و روانشناسان در شناخت انسان، اگر چه ارزشمند است، قطعا ناکافی است و بنابراین مکاتب غیر الهی به دلیل ضعف در مبانی، نمی توانند منبع و مرجع مطمئنی برای تعیین اهداف، برنامه های تعلیم و تربیت بـاشند. حـضرت امام (س) در این زمینه می فرماید:
«انسان موجودی است که شناخته نشده الّا برای خدا و کسانی که علم را از خدای تبارک و تعالی اتخاذ کردند. و یک موجود پیچیده ای است که حتی خودش از خودش اطلاع ندارد. و شاید این کلمه ای که وارد شده است که من عرف نفسه فقد عرف ربه تعلیق به یک امر محالی باشد برای نوع بشر. شناخت انسان خودش را، و شناخت اوصافی که در انسان هست و غرایزی که در انسان هست، این از اموری است که یا محال است یا نظیر محال الّا آن کسی که عَصَمَهُ اللَّهُ تعالی» (صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۸).
«هر اصلاحی نقطه اولش خود انسان است. چنانچه خود انسان تربیت نشود نمی تواند دیگران را تربیت کند. و شما دیدید که در این طول سلطنتها از اول تا حالا و این سلطنتهای اخیری که بسیاریتان همه اش را درک کردید و بعضی از شما بعضی اش را که چون کارها دست اشخاصی بود که تربیت اسلامی نداشتند و خودشان درست نشده بودند، برای خاطر همین نقیصه بزرگ، کشور ما را کشاندند به آنجایی که ملاحظه می کنید و ملت ما را هم کشاندند به آنجایی که سالها باید طول بکشد تا اینکه ان شاء اللَّه، اصلاح بشود. از این جهت، آن چیزی که بر همه ما لازم است ابتدا کردنِ به نفس خودمان است و قانع نشدن به اینکه همان ظاهر درست باشد و از قلبمان شروع کنیم، مغزمان شروع کنیم و هر روز دنبال این باشیم که روز دوّممان بهتر از روز اوّلمان باشد. و امیدوارم که این مجاهده نفسانی برای همه ما حاصل بشود و دنبال آن، مجاهده برای ساختن یک کشور. و ما آن روز عید داریم که مستمندان ما، مستضعفان ما، به زندگی صحیح رفاهی و به تربیتهای صحیح اسلامی- انسانی برسند» (هـمان، ج ۱۵، ص ۴۹۱).
ویژگی های تربیت دینی در اندیشه های تربیتی حضرت امام (س)
بدون شک انسان هایی که استعدادهای انـسانی آنـان به فعلیت رسیده و تکامل پیدا کرده اند، همان گونه که وجودشان در یک بعد خـلاصه نـمی شود، آثـار، دیدگاه ها و اندیشه آنان نیز دارای ابعاد مختلف است. حضرت امام خمینی (س) از شخصیت های برجسته ای اسـت کـه وجود و شخصیت او در یک بعد محصور نشده، بلکه در ابعاد مختلف رشد و تکامل یافته و در مـسیر کـمال نـهایی قرار گرفته بود؛ هم چنان که اندیشه های مختلف فقهی، عرفانی، فلسفی، اجتماعی- سیاسی، فرهنگی تـربیتی و اخـلاقی ایشان گواه بر این مطلب است. یکی از ابعاد فکری امام که شـاید بـتوان گـفت از بنیادی ترین مسایل نزد ایشان بوده و هیچ مسئله ای در بینش امام به اندازه آن ارزش و اهمیت نداشت، مسئله تـعلیم و تـربیت، تـزکیه نفس و تربیت دینی است که همواره در مراحل مختلف زندگی به آن توجه خـاصی مـبذول داشته و از هر موقعیتی در جهت بیان اهمیت و ضرورت آن استفاده می کردند.
با نگاهی گذرا و بررسی آثار حضرت امام (س)، این حقیقت به طور واضح به دست می آید که تربیت دیـنی در دیـدگاه ایشان از قداست و ویژگی خاصی برخوردار می باشد.
تـعابیر و تـفسیرها و بـرداشت هایی که ایشان در این زمینه به کار مـی برند، نـشان گر بینش ویژه حضرت امام به این نوع از تربیت است. در این جا به برخی از فـرازهای سـخنان آن بزرگوار به طور خلاصه اشـاره مـی نماییم.
الف. تربیت دیـنی رحـمت کـامله است
اما تربیت دینی را رحمتی کـامل بـرای بشر معرفی می کند و آن را توأم با نور هدایت می داند: «از تمام رحمت ها کامل تر، نـعمت تـربیت های معنوی است که مخصوص بنی انـسان می باشد، از قبیل فرستادن کـتاب آسـمانی و انبیای مرسلین» (ر. ک: صحیفه امام).
ب. تربیت دیـنی، وقـوع نور هدایت در انسان است
حضرت امام (س) در این زمینه می فرماید: «تزکیه برای این است که نور هدایت در انسان واقع بشود. تا تزکیه نشدید، طغیان برای شما حاصل خواهد شد. تا تزکیه نشده اید، علم برای شما خطرناک است، خطرناکتر از هر چیزی» (همان، ج ۱۴، ص ۳۹۳).
ج. تربیت دیـنی مـقدمه برای به کمال رسیدن انسان اسـت
امام (س) تـربیت دیـنی را مـقدمه تبدیل انسان های ناقص بـه انسان های کامل می داند و در این چیزهایی که هست، همه اینها برای این معنی است که انـسان نـاقصی را انسان کامل کند...» (ر. ک: صحیفه امام).
د. تربیت دیـنی، کـار پیـامبران اسـت
امام (س) تـربیت دیـنی را به عنوان شغل انبیاء می داند و آن را وسیله برای انسان سازی معرفی می کند: «... چنانکه انبیا هم برای همین معنا آمدند آدم درست کنند. معلمی، شغل پیامبران «تعلیم» سرمشق همه انبیاست که از طرف خدای تبارک و تعالی به آنها مأموریت داده شده؛ مأموریت خدا به انبیا همین است که بیایند و آدم درست کنند. و آنهایی که به انبیا نزدیکترند آنها به مقام آدمیت نزدیکترند» (همان، ج ۷، ص ۴۲۷-۴۲۸).
«تمام انبیا برای آدم درست کردن آمدند؛ و قرآن کتاب آدم سازی است. پس این شغل یک شغل بسیار شریفی است. و مسئولیت بسیار زیاد است؛ برای اینکه در این دو دانشگاه، دانشگاه روحانی و دانشگاه آقایان، در این دانشگاههاست که مقدرات کشور، چیزهایی که باید در کشور درست بشود، منشأ آن این دو دانشگاه است» (همان، ج ۷، ص ۴۶۷).
هـ. تربیت دینی، الهی ساختن انسان است
حضرت امام (س) تبدیل شدن انسان های طـبیعی بـه انسان های الهی را نتیجه و ثمره تربیت دینی می داند:
«تمام کوشش انبیا برای این بوده است که انسان را بسازند؛ تعدیل کنند؛ انسان طبیعی را مبدل کنند به یک انسان الهی؛ در همین عالم که هست هم باز این جور باشد. نظر انبیا به این عالم با نظر اشخاص دیگر فرق دارد، آنها می خواهند این عالم را الهی کنند؛ یعنی به هر چه نگاه می کنند آثار الهیّت در آن ملاحظه کنند...» (همان، ج ۹، ص ۱۱).
و. تربیت دیـنی عـلم نافع است
امام (س) تـربیت دینی را به عنوان علم نافع که دارای نورانیت الهی است معرفی می کند:
«... بدان که هر علم و عملی که انسان را از هواهای نفسانیه و صفات ابلیسی دور کند و از سرکشی های نفسی بکاهد آن علم نافع، الهـی و عـمل صالح مطلوب است» (شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص ۳۳۹).
«میزان علم را خدای تبارک و تعالی به وسیله انبیا ذکر فرموده است. و واقع مطلب همین است که الْعِلمُ نُورٌ علم نوری است که خدا در قلوب مردم او را وارد می کند اگر نورانیت آورد برای انسان، این علم است. و اگر حجاب شد برای انسان، آن علم نیست، آن حجاب است «الْعِلْمُ هُوَ الْحِجابُ الْاکْبَرُ» » (صـحیفه امام، ج ۱۳، ص ۵۰۸).
ز. تربیت دینی باعث سعادتمند شدن همه جانبه بشر است
از نظر حضرت امام (س) سعادت مندی همه جانبه بـشر و رسـتگاری انسان ها در گرو تربیت دینی است:
«انبیا- علیهم السلام- برای سعادت بشر مبعوث شده اند؛ یعنی سعادت همه جانبه بشر: سعادت دنیای بشر، سعادت حیات دیگر بشر. آنها می خواستند که انسانها را به کمال لایق به انسانیت برسانند» (همان، ج ۵، ص ۵۴۴).
ح. تنها تربیت دینی است که انطباق کـامل با طبیعت انسان دارد
امام (س) تربیت دینی را، تنها نوع تربیتی می داند که با ذات و طبیعت انسان انطباق دارد و انسان قابل چنین تربیتی است: «لطفی است از جانب خدای تبارک و تعالی به بشر که قابل از برای این است که تربیت بشود. و تربیت بشر به وحی خدا و به تربیت انبیا این است که چیزهایی که رابطه بوده است ما بین آن عالَم و این عالَم، چیزهایی که اگر آن کارها را ما انجام بدهیم در تربیت معنوی ما دخالت دارد، آنها را به ما بیان کردند که این کارها را بکنیم» (همان، ج ۴، ص ۱۸۹).
ط. تربیت دینی، منشأ سلوک و رسیدن انسان به غایت و کمال مطلق است
«کار مهم انبیا این است که مردم را برسانند به آن نقطه کمال و سایر کارها وسیله است. غایت، کمال مطلق است. انبیا می خواهند که همه مردم بشوند مثل امیر المؤمنین- سلام اللَّه علیه-» (همان، ج ۱۲، ص ۴۲۵).
ی. نمونه عینی و مصداق بارز تربیت دینی
حـضرت امام خمینی (س) نمونه و شاهد عینی تربیت دینی در تاریخ اسلام را برای جامعه بشری به خصوص پیروان حقیقی اسلام معرفی می کند که مسلمانان باید آن را الگو، وسرمشق خودشان قرار دهند:
«این خانه کوچک فاطمه- سلام اللَّه علیها- و این افرادی که در آن خانه تربیت شدند که به حسب عدد، چهار- پنج نفر بودند و به حسب واقع، تمام قدرت حق تعالی را تجلی دادند، خدمتهایی کردند که ما را و شما را و همه بشر را به اعجاب درآورده است» (همان، ج ۱۶، ص ۸۷).
منابع
۱. قرآن کریم.
۲. نـهج البـلاغه.
۳. صحیفه امام
۴. شرح حدیث جنود، حضرت امام (س).
۵. تعلیم و تربیت از دیدگاه حضرت امام (س)، تبیان دفتر هیجدهم.
۶. مـجموعه مـقالات بـررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام (س).
۷. تفسیر المیزان، جلدهای ۱۲ و ۲۰، عـلامه طباطبایی (رحمه اللّه).
۸. دانشگاه و انقلاب فرهنگی از دیدگاه امام (س).
۹. اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، دکتر شریعتمداری.
۱۰. اصول و فلسفه آموزش و پرورش، دکـتر نـقیب زاده.
۱۱. فـلسفه آموزشی آموزش و پرورش، شعاری نژاد.
۱۲. فلسفه تعلیم و تربیت، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه.
آدرس ثابت: ۱۰۱۳۱۶https: //www. noormags. ir/view/fa/articlepage/
مقالات مرتبط
اهداف تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س)
امام خمینی (س) و تهذیب نفس
تربیت دینی در کلام امام خمینی (س)
امام خمینی (س) و نقش مادر در تربیت
فرهنگ و تعلیم و تربیت در اندیشه امام خمینی (س)
بینامتنیت قرآنی در غزلیات حافظ شیرازی
هدف های تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س)
جامعه شناسی ادبیات صوفیه
اصول، اهداف و روش های تربیت از دیدگاه امام علی (ع) در نهج البلاغه
مقایسه بیان دستوری کودکان مبتلا به اتیسم با کودکان طبیعی
بررسی اصل تقدم تزکیه (تربیت) بر تعلیم در پرتو دیدگاه های حضرت امام خمینی (س)
رویکردی نو به فعل از دیدگاه روان شناسی زبان
عناوین مشابه
رسالت تربیت دینی - اجتماعی دانشگاه از منظر امام خمینی (س) و مقام معظم رهبری
ضرورت و امکان تربیت از نظر امام خمینی (س)
اهمیت و جایگاه امامت از منظر امام خمینی (س)
مبانی فلسفی تربیت سیاسی از منظر جان لاک و امام خمینی (س)
رسانه ها و تربیت از منظر امام خمینی (س)
بررسی سرمایۀ اجتماعی در تحقق و تداوم آرمان های انقلاب اسلامی از منظر آموزه های دینی با تاکید بر دیدگاه امام خمینی (س)
اصول تربیت از منظر امام خمینی (س) و امام خامنه ای (مدالظله)
ولایت مطلقه فقیه و مردم سالاری از منظر فقه امامیه با تأکید بر محوریت مردم سالاری دینی امام خمینی (س)
طراحی و تبیین الگوی پیروی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از منظر امام خمینی (س) و امام خامنه ای - مدظله -
جایگاه مؤلفه دفاعی - امنیتی در تحکیم و توسعه اقتدار ملی از منظر امام خمینی (س) و آیت الله خامنه ای
.
انتهای پیام /*