بازگشت به قرآن در اندیشۀ امام خمینی (س)

پدیدآورنده (ها): مخلصی، عباس

بخش نخست

نهضت احیاگریِ دینی در جـهان اسـلام از سـیدجمال الدین اسدآبادی و عبده و اقبال تا امام خمینی (س) بر پایه دعوت به اسلامِ راستین و بازگشت به قرآن اسـتوار بوده است.

سمت وسوی و نکته مرکزی تلاش احیاگرانه سید جمال الدین رهایی مسلمانان ازسـلطه استعمار و استبداد و بازگشت بـه اسـلام و قرآن در عرصه سیاست و اجتماع بود. عبده و شاگردان او بر احیای معارف و آموزه های برآمده از قرآن و سازواری و هماهنگی آنها با فرهنگ و دانشهای روز پای فشردند و دل نگرانیهای اقبال بازیابی و بازگشت به گوهر (خودی) بود که مسلمانان آن را از قـرآن و فرهنگ زلال وحی گرفته بودند.

این فرایند در اسلام معاصر با ظهور امام خمینی (س) به کمال می رسد و عنصر بازگشت به قرآن به تمام جلوه می کند; چرا که در این حلقه احیاگری امام نه تنها در یک عـرصه که در هـمه عرصه های عمل گرایانه و معرفت شناسانه دین بر قرآن و مبانی و انگیزه بازگشت به قرآن تکیه دارد.

امام شالوده حرکت و نهضت دینی خود را بر قرآن و میراث قرآنی حوزه ها بنا نهاد و آرمان نـهایی را نـیز دست یابی به هدفها و ایده هایی دانست که قرآن و وحی اسلامی برای مسلمانان بیان کرده است. هم از این روی بود که سیاست اقتصاد حکومت اجتماع فرهنگ و نیز همه ساختهای معرفت و اندیشه دینی را در آفتابِ وحی قـرآنی جـست وجو می کرد.

همه آرزو و تلاش امام آن بود که جامعه به سیاست و حکومت و مدیریتی بازگردد که ویژگیها و مبانی و اصول آن در قرآن آمده است.

بازگشت به عدالت قرآن و احیای حقوق انسانها و حکومت و امامت مـستضعفان.

بـازگشت بـه عزّت و استقلال و و حدت و اقتدار که قـرآن مـنادی آن اسـت.

بازگشت به ایمان و تقوی و درستی و ارزشهای انسانی و تجدید حیات معنوی در سایه قرآن.

بازگشت به فقهِ قرآنی در حوزه فقه به اخلاق و عـرفان و فـلسفه قـرآنی در حوزه دین شناسی و به باورهای قرآنی در حوزه عقاید و اعـتقادات دینـی.

بازکاوی این احیا نشان می دهد که امام بازگشت به قرآن را هرگز یک سویه ننگریست و یک بُعدی دنبال نکرد بلکه همه فکر و انـدیشه و هـمّ امـام آن بود که تمام نیازهای دینی انسان در عرصه خارج و اجـتماع و در عرصه ذهن و فکر و اندیشه بر محور اصالتهای قرآنی و بازگشت به وحی جست وجو و کاویده شود; از همین روی انقلاب ۱۳۵۷ در ایران یک انقلاب سـیاسی اجـتماعی صـِرف نبود بلکه انقلاب اسلامی و قرآنی بود. مردمان در سایه بیدارگری دینیِ امـام بـه خواسته های اجتماعی و سیاسی خود رسیدند:

 (می دانید که نهضت و انقلاب برای پیاده کردن احکام اسلام است. مـا مـقصد دیگـری غیر از این نداشتیم. آخر شما که نمی خواستید قدرت کسب کنید بلکه می خـواستید قـرآن را احـیا کنید. ) (۱)

اینک مسؤولیت اصلی و حیاتی انقلاب و اساسی ترین تلاش و حرکت برای پایدار ماندن و سلامت دینـی و فـرهنگیِ انـقلاب بازکاوی درست مبانی و احکام و آموزه ها و باورها و رهنمودهای فردی و اجتماعی قرآن و بازشناسی روشهای پیادهـ سـازی آنها از سوی حوزه هاست.

زیرا در نظر امام بازگشت به قرآن هم برای اخلاص و بـندگی و نـزدیکی بـه خداست و هم برای دریافت پاسخِ جستارهای دینی و خارج شدن از بن بستها و ابهامهای فکری و پاک کردن مـعرفت دینـی از ناخالصیها و التقاطها و ناسازگاریها در ساخت دانشها و آموزه های دین; چه در سایه این مهم است که راه بازگشتِ دسـته جـمعی و اجـتماعی به قرآن روشن و هموار می شود.

پیوند حوزه با قرآن

فهم فرانمایی و کشف و بیان مـعارف دین تـمام هدف حوزه های دینی بوده و هست. حوزو یان آن را مسؤولیت اصلی و بنیادین خود مـی دانـند و بـر این مهم به خوبی آگاهی دارند و از سوی دیگر باور دارند:

۱. قرآن اصلی ترین و استوارترین متن خـالص دین اسـت:

 (ذلک الکتـاب لا ریب فیه. ) (۲)

۲. قرآن تمام آموزه ها و راهنماییهای دینی را برای بشر در بردارد:

 (ونزّلنا عـلیک الکتـاب تبیاناً لکل شیء و هدیً و رحمةً للمسلمین. ) (۳)

۳. معارف قرآن همیشگی و برای همه عصرها و نسلها است:

 (وانّه لکتاب عـزیز لایأتـیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل من حکیم حمید. ) (۴)

۴. قرآن تـنها مـعیار برای بازشناسی متون دین و مرجع ارزیابی در معرفت دینـی اسـت:

امـام صادق (ع) فرمود:

 (ما لم یوافق من الحدیث القـرآن فـهو زخرف. ) (۵)

درد امروز ما باور نداشتن به این گزاره ها نیست و در اینجا نمی خـواهیم در راسـتی و درستی و حقیقت بودن آنها سـخن بـگوییم; چرا که این گـزاره هـا نـزد حوزویان و دین پژوهان پذیرفته شده است.

تـمام درد این اسـت که چرا با اعتقاد و دل آرامی و دل گرمی به این حقیقتها و سزایگان و باور به بـایستگی بـازگشت به قرآن در عرصه فرهنگ و معرفت دینـی قرآن را از دست نهاده ایم و بـا آن پیونـد شایسته و درخور برقرار نکرده و نـمی کنـیم.

از دیر باز حوزه های شیعی از این امر نامبارک دردمند و زخم دار بوده و مورد اتهام که از قرآن دور شـده اسـت. اگرچه سنیّ مذهبان نیز بـه گـونه شـایسته و بایسته با قـرآن پیونـد نداشته اند و تنها در بـهره وری از ظـاهر قرآن مانند تلاوت و حفظ و پاره ای از مسائل علوم قرآن چندگامی جلوتر بوده اند. تاریخ نهضت (بـازگشت بـه قرآن) در دو حوزه شیعه و سنّی شاهد و گـواه این مـدعاست.

از این درد امام راحـل و دیگـر مـصلحان دینی بارها یاد کرده اند و بـر غربت غریبانه قرآن اشک غم ریخته اند:

 (قرآن مهجور گردیده است. و به همان اندازه‏ای که آن‏ کتابِ‏ زندگی‏ و کمال‏ و جمال در حجابهای خود ساخته ما پنهان شده است و این گنجینه اسرارِ آفرینش در دل خروارها خاک کج‏فکریهای ما دفن و پنهان گردیده است و زبان انس و هدایت و زندگی و فلسفه زندگی‏ساز او به زبان وحشت و مرگ و قبر تنزل کرده است‏) (۶)

دورافـتادگی و مهجور بودن قرآن تنها آن نیست که کنـارگذاشته شـود و مـردمان بـه تـلاوت آن تـوجه نداشته باشند. این گونه ای از دورافتادگی و جداافتادگی قرآن از زندگی فردی و اجتماعی است. گونه دیگر دورافتادگی قرار دادن قرآن در هاله ای از قداست است و این که از جای برین خود فروآید و تنها برای ثواب حـرز دعا … به کار رود.

استفاده از قرآن در مورد های یاد شده در صورتی که در کنار نگرش ژرف و راه جویانه باشد بی گمان رواست. اگر بدانیم که باید از رهگذر آنها با قرآن راه پیوند جست و با محتوا و پیام و رهنمودهای وحـی آشـنا شد به قرآن نزدیک شده ایم ولی اگر رویکرد به این امور از قرآن جای را بر فهم قرآن و بهره وریهای فکری در معرفت دین و برگرفتن هدایتها و راه و روشهای عملی از قرآن تنگ کند و سبب شود استفاده بـجا و اصـیل در کار نباشد و توجه دقیق و ژرف و باریک اندیشانه به هدایت گری قرآن نشود قرآن از گردونه زندگی خارج شده و ما از آن دور افتاده ایم:

 (قرآن در آن همه چیز است، لکن‏ مع‏ الأسف‏ ما استفاده‏ از آن نکرده‏ایم؛ و مسلمین مهجورش کردند؛ یعنی استفاده‏ای که باید از آن بکنند نکردند. باید مردم را توجه داد) (۷)

راه نمودن و توجه دادن مردمان به بهره وری صحیح از قرآن بر عهده حوزه و روحانیت است ولی باید دید حوزویان چه انـدازه بـه این مهم بها می دهـند. آیا از قـرآن بهره ای صحیح و تمام برده و می برند. آیا در حوزه ها قرآن محجور و به دور از چرخه تلاشهای علمی و فکری نمانده است؟ نشانه ها و بود و هستها از آن حکایت می کند که قرآن در حوزه ها نیز جایگاه اصیل خـود را نـیافته یا از دست داده است. دوری قرآن از ساحت زندگیها و تلاشهای فکر و فرهنگی دامن حوزه ها را نیز گرفته و هنوز فرزانگی و شایستگی برتری و ارج در پژوهش و باریک اندیشی در فقه و اصول شناخته می شود و پژوهش و تفکر در محتوای قرآن و بـه صـحنه آوردن آموزه هـای تفسیری عرفانی فقهی و اخلاقی قرآن جدّی گرفته نمی شود.

پس در دوری و جدایی قرآن همین بس که حتی درمیان خواص و مـتولیان دینی قرآن از متن به حاشیه رانده شده است. و بسی شکوه هـا از اینـان دارد. بـی گمان در این صورت شامل گفته امام خمینی (س) اند که می گوید: وا أسفا اگر درسرای آخرت این (ثقل اکبر) مهجور و مـظلوم بـر رسول خدا وارد شود و ما نیز در شمار آن قوم و مردمانی که پیامبر (ص) از ایشان نزد خدا زبـان بـه شـکوه می گشاید و می گوید:

 (یا ربّ انّ قومی إتّخذوا هذا القرآن مهجوراً. ) (۸)

مشهور مفسّران بر این بـاورند که این سخن را پیامبر (ص) در همین دنیا به عنوان شکایت از ناباوران و سرکشان بازگو کرده است; اما شـماری از آنان چون: علامه طـباطبایی (۹) و نـیز امام(۱۰) براین نظرند این آیه شریفه درباره قیامت است و مراد از (قوم) تمامی امّت; آنان که با کژ فکری سهل انگاری و یا حق پوشی رهنمود های وحیانی را نادیده گرفته و به فراموشی سپرده اند یا در عرصه تفکر و دین شـناسی و راه و رسمهای زندگیِ دینی معرفت اصیل قرآنی را رها کرده و به معرفتهای حاشیه ای و گمان آور خرسند گشته اند.

برای بازگشت حوزه به قرآن و استفاده و بهره گیری کامل و تمام از آن چه باید کرد؟

مربیان و متولیان فرهنگ و معرفت دینـی چـسان می توانند قرآن را محور قرار دهند و فرهنگ و معرفت دین را قرآن مدار بنمایانند. در این سلسله نوشتار برآنیم تا راهبردهای نظری و عملی امام را به عنوان پاسخ در یابیم و بجوییم و رویکرد تمام عیار و همه جانبه ایشان را بـه انـدازه مجال روایت کنیم. برای این هدف در سه محور زیر الگوهای فکری و عملی امام را باز می شناسیم:

بازگشت به تلاوت قرآن.

بازگشت به قرآن در معرفت دینی و دانشهای حوزوی.

بازگشت به قرآن در سیاست و اجـتماع.

بـازگشت به تلاوت قرآن

قراءت قرآن راه ورود به ساحت قرآن است. استفاده و بهره گیری از معارف قرآن در سایه تلاوت و اُنس و آشنایی با آیات وحی ممکن می شود. در نگاه امام اُنس روحانی و دانشجوی حـوزوی بـا قـرآن نه تنها برای باروری تـفکر دینـی او یک ضـرورت است که بُن مایه معنوی و پشتوانه حرکت کمال جویانه اوست; چرا که اُنس با قرآن قلب و روح را از فیض و برکتهای الهی سرشار مـی کنـد.

دربـاره اهمیت و بایستگی تلاوت قرآن و دستاوردهای آن برای هـمگان بـویژه برای طالب علمان و پژوهش گران دانشهای دینی امام گفتار درخور توجه بسیار دارند. در نظر امام اهمیت و ارزش قراءت در مرتبه ای فـراتر از بـیان بـشری است آن گونه که می بینیم یکی از رهنمودها و دستور العملهای خداوند برای پیامـبر (ص) تلاوت و قراءت قرآن است:

 (و رتّل القرآن ترتیلاً. ) (۱۱)

و قرآن بخوان به گونه شمرده و روشن.

در آیات دیگر مؤمنان به قراءت قـرآن(۱۲) و گـوش سـپردن (۱۳) هنگام تلاوت سفارش شده اند. امام با اشاره به حدیثی که در آن وصـیتها و سـفارشهای پیامبر (ص) به امام علی (ع) آمده است می نویسد:

 (یکی از وصایای رسول اکرم (ص) وصیت به تلاوت قرآن اسـت و فـضل تـلاوت و حفظ و حمل و تمسّک و تعلّم و مداومت و مزاولت و تدّبر در معانی و اسرار آن بیش از آن اسـت که بـه فـهم قاصر ما دُرست آید. ) (۱۴)

حدیثِ مورد اشاره امام چنین است:

 (عن معاویة بن عمّار قـال: سـمعت ابـا عبدالله (ع) یقول: کان فی وصیة النبی (ص) لعلیّ (ع) أن قال: یا علیّ أوصیک فی نفسک بخصال فـَإحفَظْها عـنیّ… و علیک بتلاوة القرآن علی کل حال…. ) (۱۵)

ابن عمّار می گوید: شنیدم از حضرت صادق (ع) که مـی فـرمود: در وصـیت پیغمبر (ص) به علی (ع) این بود که فرمود: ای علی تو را به خویهایی سفارش می کنم نگاهدار آنـها را از مـن … و بر تو باد به خواندن قرآن در هر حال…

در مجموعه های روایی روایات بسیاری بر اهـمیت و سـفارش بـه قراءت قرآن آمده است. امام پاره ای از آن روایات را در کتاب (اربعین حدیث) آورده است که از میان آنها دو روایت را یادآور می شویم.

امام صـادق (ع) فـرمود:

 (القرآن عهدُ الله الی خلقه فقد ینبغی للمرء المسلم أن ینظر فی عهده و أن یقـرأ مـنه فـی کلّ یومٍ خمسین آیة. ) (۱۶)

قرآن عهدنامه خدا برای مردمان است. شایسته است که انسان مسلمان به آن عهدنامه نـگاه کنـد و در هـر روز پنجاه آیه بخواند.

امام سجاد (ع) فرمود:

 (آیات القرآن خزائن فکلّما فتحت خزانة ینبغی لک أن تـنظر مـا فیها. ) (۱۷)

آیه های قرآن گنجینه های الهی است. هرگاه گنجینه ای گشوده شد شایسته است که نظر کنی در آن.

امـامان (ع) در طـول زندگی خود هماره با قرآن اُنس و پیوند داشته اند. برای نمونه دعـای خـتم قرآن در (صحیفه سجادیه) (۱۸) اهتمام امام سجاد (ع) را بـه تـلاوت قـرآن از آغاز تا پایان نشان می دهد. درباره امـام رضـا (ع) نقل شده که آن حضرت در هر سه روز یک بار تمام قرآن را تلاوت می کرد و می فرمود:

 (لو أردت أن اخـتمه فـی أقرب من ثلاث لختمت و لکنـّی مـا مررت بـآیه قـط الاّ فـکرت فیها و فی أیّ شیء أنزلت و فی أیّ وقـت. فـلذلک صرت أختم فی کل ثلاثة ایام. ) (۱۹)

اگر بخواهم می توانم در کم تر از سه روز قرآن را خـتم کنـم; ولی هرگز به هیچ آیه ای نمی رسم مـگر آن که در معنای آن می اندیشم و در مـوضوع و وقـت نزول آن فکر می کنم; از این روی در هـر سـه روز تمام قرآن را تلاوت می کنم.

امام راحل به پیروی از معصومان (ع) با قرآن پیوند و اُنـس بـسیار داشت. در شبانه روز بویژه هنگام نـماز شـب بـه تلاوت قرآن مـی پرداخـت و در هر مجالی که به دسـت مـی آورد مشغول تلاوت قرآن می شد:

 (هنگامی که در پاریس بود وقتی خبرنگارها برای مصاحبه به محضرش مـی آمـدند معمولاً حدود ده دقیقه یا یک ربع برای آمـاده کردن دوربـین هایشان مـعطل مـی شـدند. امام در همین فرصت بـه تلاوت قرآن مشغول می شد. بعضی از حاضران می گفتند: خود را برای مصاحبه آماده کنید. (یعـنی فـعلاً قرآن نخوانید) فرمود: (آیا در این چند دقیقه عـمرم و وقـتم ضـایع شـود. ) (۲۰)

ییکی از نـزدیکان امام می گـوید:

 (امـام در روز چندها نوبت قرآن می خواند. بعد از نماز صبح قبل از نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشاء و یا در هـر فـرصت دیگـر به این عمل مستحب پای بند بود. ما بـارها که در طـول روز خـدمت ایشـان مـی رسـیدیم امام را مشغول خواندن قرآن می دیدیم. ) (۲۱)

امام برای قراءت قرآن نکته هایی که نزد شماری از قاریان و اهل تجوید مورد توجه است لازم نمی داند. بایسته نمی دانست که همه تـلاشها و کوششها صرف ادای حرفها و مخرجهای واژگان شود زیرا زیاده روی در این امر به گونه ای که مؤمنان به واژگان قرآن سرگرم شوند و از توجه به معنی و تفکر در آیه ها و معانی واژگان وحی دربمانند و سبب شود که قراءت از صورت عادی خـارج گـردد از حیله ها و کیدهای شیطان است.

در نظر امام خواندن قرآن برای آن است که حقیقتها و سزایگان وحیانی قرآن در اندیشه و قلب و رفتار اثر بگذارد. برای این منظور باید آداب ظاهری و باطنی قراءت را که در شریعت بـیان شـده است نگهداشت.

در این جا به مهم ترین ادبهای قراءت که مورد تاکید دین است و امام آنها را یادآور شده اشاره می کنیم:

۱. ترتیل:

 (از آداب قراءت که مـوجب تـأثیر در نفس نیز هست و سزاوار اسـت که شـخص قاری مواظبت آن کند ترتیل در قراءت است و آن به طوری که در حدیث است عبارت است از حدّ متوسط بین (سرعت و تعجیل) و (تأنّی و تغوّر) مفرط که کلمات از هم متفّرق و مـنتشر گـردد. ) (۲۲)

در حدیث معنای ترتیل چـنین بـیان شده است:

عبدالله بن سلیمان می گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم از فرموده خداوند متعال: (ورتّل القرآن ترتیلاً) امام فرمود: امیرالمؤمنین (ع) فرمود:

 (تبینَّه تبیاناً ولا تهُذَّه هذَّ الشعر و لا تنثُرْه نثْر الرمل و لکن أفزعوا قـلوبکم القـاسیة ولا یکن همُّ احدکم آخر السورة. ) (۲۳)

واژگان قرآن را به گونه کامل (بر زبان) آشکار کن و شتاب نورز آن گونه که در خواندن شعر شتاب می ورزی. و پراکنده نساز واژگان را به گونه ای که به هم پیوسته نـشوند. بـه گونه ای بـخوانید که دلهای سخت شما نرم شود و همّ شما به پایان رساندن سوره نباشد.

ترتیل در قراءت قرآن به این معنا اسـت که آیه های قرآن به گونه شمرده و روشن خوانده شود تـا مـعانی آنـها بر ذهن و قلب بنشیند. برای این هدف تمرکز قوای مدرکه و توجه ذهن به قرآن در هنگام قراءت یکی از امور لازم و بـایسته اسـت. امام پناه به خدا می برد از قاریانی که در حال قراءت آیات قرآن حواس خـود را جـمع نـمی کنند و پریشان خاطرند.

 (نعوذ بالله در خواندن کتاب قصه حضور قلب ما بیشتر و حواس ما جـمع تر است از کتاب کریم. ) (۲۴)

۲. استعاذه

 (فإذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجـیم. )

دومین ادب از ادبهای قراءت اسـتعاذه از شـیطان است. البته هدف تنها ذکر این جمله با زبان نیست بلکه باید (ذکر ) تبدیل به (فکر) شود و مقدمه پدیدآمدن حالتی در نفس گردد که خویهای غیرخدایی وسوسه ها و خیال پردازیهای شیطانی به هنگام قراءت از مـحیط ذهن و جان برچیده شود تا فکر مجال یابد با واژگان وحی همراه شود و معنی و ژرفای کلام خدا را بازجوید و به کام آورد; از این روی ذکرِ استعاذه در آغاز قراءت ادبی مهم و اثرگذار برای بهره مند شدن از فیض قراءت قـرآن اسـت:

 (از آداب مهمّه قراءت خصوصاً قراءت در نماز که سفر روحانی الی اللّه و معراج حقیقی و مرقاة وصول اهل الله است استعاذه از شیطان رجیم است که خار طریق معرفت و مانع سیر و سلوک الی الله است. ) (۲۵)

۳. تعظیم

امام می نویسد:

 (یکی از آداب مهمه قـراءت کتـابهای الهی که عرف و عامی در آن شرکت دارند و از آن نتایج حسنه حاصل شود و موجب نورانیت قلب و حیات باطن شود (تعظیم) است و آن موقوف به فهم عظمت و بزرگی و جلالت و کبریای آن است. ) (۲۶)

بزرگی قرآن به بـزرگی خـداوند است; چرا که قرآن تجلّی و نمود آشکار خدا در عالم تشریع است.

علی (ع) می فرماید:

 (فتجلّی سبحانه لهم فی کتابه من غیر أن یکونوا رأوه. ) (۲۷)

پس خدای سبحان در کتاب خویش ـ قرآن ـ بی آن که او را ببینند خـود را بـه ایشـان آشکار گرداند.

از چشم انداز عـرفان و دیدگـاه مـعنوی تمام عالم تجلّی و نمود خداوند است ولی قرآن تجلّی مستقیم و نمود تشریعی خداست که با آن بشر راه هدایت و سلامت زندگی را می یابد.

قـرآن تـجلّی اسـت که پس از فرودآمدن به گونه واژگان در آمده است. به هـنگام قـراءت اگر تجلّی خدا در ذهن باشد متکلّم و بزرگی او با چشم دل و در ژرفای جان درک خواهد شد. از همین روی نگاه به واژگان قرآن عـبادت شـمرده شـده است:

اسحاق بن عمّار می گوید: به امام صادق (ع) عـرض کردم: قرآن را از بَر کرده ام از بَر بخوانم برتر است یا نه به قرآن نگاه کنم و بخوانم؟

امام (ع) فرمود:

 (بل اقرأ وانـظر فـی المـصحف فهو افضل أما علمت انّ النظر فی المصحف عبادة. ) (۲۸)

هنگام قـراءت بـه قرآن نگاه کن این بهتر است مگر نمی دانی که نگاه به قرآن عبادت است.

بزرگ شمردن و بزرگ داشـتن قـرآن مـقتضای آسمانی و وحیانی بودن آن است. با این حال برای بهره وری و سعادت جویی از آن سودمند اسـت; زیرا هـرچه بـزرگی و احترام آن بیش تر نگه داشته شود اثرگذاری و نفوذ معنوی آن بیش تر خواهد بود. این یک حـالت روحـی و روانـی است برای انسان که هرکه را بزرگ و محترم بداند اثرپذیری و فرمانبریِ بیش تر از او در خود احـساس مـی کند. این نکته در بزرگ داشت تمام شعائر اسلامی جاری است. از همین روی اسلام از مؤمنان خـواسته اسـت آنـها را بزرگ بدارند.

امام در ظاهر و باطن قرآن را بزرگ می شمرد و بزرگی و احترام آن را همیشه و در همه حـال نـگه می داشت.

 (گاهی به دلایلی قرآنهایی را در کیف دستی در محضر امام می بردیم. در دفعات اولیه اتفاق افـتاد که بـدون تـوجه قرآن را نیز همراه با چیزهای دیگر از کیف بیرون آورده روی زمین می گذاشتیم. امام که مراقب بودند فـرمودند: (قـرآن را روی زمین نگذارید) و بلافاصله دستشان را جلو آوردند آن را گرفتند و روی میز گذاشتند. ) (۲۹)

۴. تطبیق

در این باره امـام مـی نـویسد:

 (از آداب مهمه قراءت قرآن که انسان را به نتایج بسیار و استفادات بی شمار نایل کند (تطبیق) است. و آن چـنان اسـت که در هـر آیه از آیات شریفه که تفکر می کند مفاد آن را با حال خود منطبق کند و نـقصان خـود را به واسطه آن مرتفع کند و امراض خود را بدان شفا دهد. ) (۳۰)

قرآن علم و تاریخ و فلسفه آموزش نمی دهـد بـلکه کتاب (انسان سازی) است. می خواهد احساس دینی و فطرت دین خواهیِ انسان را پاسـخ دهـد. چگونگی درست زندگیِ کردن برابر ترازهای دینی را بـه او یاد بـدهد یعـنی چیزی که علم و معرفت بشری راهی بـه درک فـراگیری و آموزش آن ندارد. انسانِ دینی در قرآن کسی است که همه زوایای وجودی خویش را رشد دهد. سـازندگی در جـهانِ بیرون از خود را با ساختن درون و بـاطنِ خـود همراه کنـد. مـوفقیّت و پیشـرفت را بر مدار ارزش و معنویت و فضیلت انسانی بـخواهد و بـیافریند.

در عرصه سازندگی خویشتن خویش و رسیدن به مقام قرب الهی و دست یابی بـه کمـالها و والاییها و ارزشهای انسانی ـ الهی قرآن کامـل ترین برنامه سلوک و راهـ و روشـ کمال یابی و سعادت را بیان مـی کنـد. عبادتهای اسلامی و رهنمودهای رفتاری و اخلاقیِ قرآن برای شکفتن همین ارزشها و آراسته شدن انـسان بـدانهاست. امام قرآن را کتاب (انسان سـازی) مـی شـناسد و بر این بـاور اسـت: با تفکر در آیه های قـرآن مـی توان جامع ترین دستورالعملهای سلوک را از قرآن برگرفت. مهم آن است که انسان مؤمن درصدد برآید درون و بـیرون خـود را با معارف بلند قرآن سازوار سـازد. خـویها و ویژگیهای رفـتاری که این کتـاب الهـی برای انسانِ دین خـواه و کمال جو بیان می کند و آموزش می دهد بفهمد و به آنها آراسته شود. این مـهم در فـرهنگِ قرآنی ـ عرفانی امام (تطبیق) نام دارد و یکی از ادبـهای تـلاوت قـرآن اسـت.

امـام به عنوان نـمونه بـه آیاتی که در آنها داستان حضرت آدم بیان شده است اشاره و سفارش می کند: انسان به هنگام خواندن این آیات درنـگ بـورزد و بـیندیشد که شیطان با آن همه سجده و عبادتهای بـسیار چـرا از بـارگاه قـدس رانـده شـد. چه چیزی سبب فروافتادن و کژراهه روی او گردید.

بی گمان سبب سجده نکردن و رانده شدن شیطان از بارگاه الهی خود برتربینی او بود:

 (أنا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته مـن طین. )

این صفت و حالت شیطانی در هر کس باشد سبب فروافتادن او از جایگاه انسانی و قرب الهی می شود و از نظر قرآن رانده شده خداست. دین خواهی و خداجویی و عبادت آن گاه مسیر درستی می یابد و حقیقت تـراز مـی شود که به خویهای شیطانی امکان بروز ندهد. به هنگام تلاوتِ داستان حضرت آدم باید این آموزه ها در ذهن جلوه کند و همت خواننده را برای پاک سازی خود از آلودگیها برانگیزد. همین گونه در تـلاوت آیات دیگـر به محتوا و معانی توجه کند و حالتهای خود را با آنها سازوار و برابر سازد تا بهره کافی و تمام از قراءت قرآن ببرد.

علی (ع) در خطبه ای معروف بـه خـطبه همام در شمارش زیباییها و خویهای نـیک پارسـایان می فرماید:

 (تالینَ لأِجزاء القرآن یُرتّلونها ترتیلاً یُحزّنون به أنفسهم و یستثیرون به دواء دائهم. ) (۳۱)

قرآن را جزءجزء با درنگ بر زبان دارند و با خواندن آن اندهبارند و در آنـ انـدوه داروی دردِ خود به دست مـی آورنـد.

قرآن با این که تمام ساختهای معرفت شناسانه دین را برای بشر می گشاید و با زبان تفکر و استدلال عقل انسان را مخاطب قرار می دهد با احساس عشق ذوق و روح بشر نیز سخن مـی گـوید و جان او را از حالی به حالی دگر می سازد. بدین روی اثرگذاری و نقش تربیتی و سازنده ای که قراءت و پیوند و اُنس با قرآن می تواند داشته باد هیچ درس اخلاق و پند و اندرز اخلاقی و مجلسِ ذکری با آن بـرابر نـیست. در تاریخ اسـلام کم نیستند کسانی چونان فضیل بن عیاض که با همه آلودگی و تاریک قلبی با شنیدن آیه ای از قرآن دگرگون شدند و روح آنـان دستخوش جاذبه های قوی این کتاب آسمانی قرار گرفته است.

فضیل انـسانِ آلوده بـه گـناه و غرق در پلیدی و نادرستی بود و در حال انجام کار ناشایستی بود که این آیه شریفه را شنید و به گوش جان نیوشید:

 (ألم یأن للّذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لِذکر الله و مـا نـزَل من الحق…) (۳۲)

آیا وقت آن نرسیده است که دلهای مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نـازل شـده خـاشع گردد؟

این سخن خدا در ژرفای جانش نفوذ کرد. در یک آن برآن شد که به خاک بیفتد و جبین بر زمین گـذارد و از درگاه حق آمرزش خواهد. او از آن پس به قرآن و رهنمودهای آن دل بست و به سوی قرآن بازگشت و در شـمار انسانهای مؤمن و خداترس درآمـد و بـه زهد و تقوی نامدار شد. (۳۳)

چه کسی است که سخن خدا را با درنگ بخواند دگرگون نشود و از این دریای بی کران معنوی توشه معنوی برنگیرد. قرآن زبان احساس و ذوق و قدرت اثرگذاری روحیِ خود را چنین به وصف در می آورد:

 (الله نـزَّل أحسن الحدیث کتاباً متشابهاً مثانی تقشعّرمنه جلودُ الذین یخشون ربّهم ثم تلین جلودهم وقلوبهم الی ذکر الله. ) (۳۴)

خدا بهترین گفتار را به گونه کتابی یکدست و همخوان فرو فرستاد. از خواندنش پوست مردمان خداترس می لرزد و سپس پوستهایشان و دلهـایشان بـا یاد خدا نرم و آرام می شود.

در دوران آغازین وحی کسانی می خواستند با قرآن به رویارویی برخیزند امّا همین که در شعاع واژگان و جمله ها و ترکیبها و آهنگ موزون و ضرباهنگ قرآن قرار می گرفتند قلبهای تاریک و ظـلمت زده شـان نور می گرفت و جذب آیات رحمانی می شدند.

در تاریخ قرآن آمده است: سران قریش برای آن که مردمان را از شعاع قرآن و اثرگذاریهای روحی و معنوی آن دور کنند به این نتیجه رسیدند ولیدبن مغیره را که مردی سـخن شـناس بود پیش پیامبر (ص) برود و آیاتی که پیامبر (ص) بر مردم فرا می خواند بشنود و آن گاه نامی ناخوشایند برای آن برگزیند. ولید پیش پیامبر (ص) رفت و گفت: از شعرهایی که می گویی معجزه است برایم بخوان. پیامبر (ص) آیات سوره (فـصّلت) را تـلاوت کرد تـا سرانجام به آیه سیزدهم رسید:

 (فـإن اعـرضوا فـقل أنذرتکم صاعقة مثل صاعقة عاد و ثمود. )

در این هنگام حال ولید دگرگون شد و بدن او به لرزه درآمد. به خانه رفت و نزد قریش بازنگشت تا این که ابـوجهل پیش ولید رفـت و گـفت: محمد تو را نیز به دین خود درآورد؟ پاسخ داد: به دینـ او در نـیامدم لکن سخنان او همانندی با دیگر سخنها ندارد پرمغز است و ژرف سپس افزود:

 (انّ له لحلاوة وانّ علیه لطلاوة وانّ اعلاه لمثمر وانـّ أسـفله لمـغدق وانّه یعلو و ما یعلی علیه. ) (۳۵)

سخن او شیرینی و کشش و جاذبه ای دارد; اوج آن بـا ثمر و فرود آن پراثر است. این کلام اوج خواهد گرفت و چیزی بر آن برتری نخواهد یافت.

به هر روی قریش اصرار ورزیدند که ولید چـیزی دربـاره سـخنان پیامبر (ص) بگوید تا آنها بتوانند مردمان را از شنیدن آن سخنان پرهیز دهند. پس از فـکر و انـدیشه بسیار گفت:

 (سخنان محمد سحر و جادو است که دلها را می فریبد. ) (۳۶)

مشرکان از آن پس قرآن را سحر و جادو نامیده از شـنیدن آن پرهـیز مـی کردند.

آیات ۱۸ ـ ۲۵ سوره (مدثر ) درباره همین داستان است:

 (انّه فکّر و قدّر. فقتل کیف قـدّر. ثـم قـتل کیف قدّر. ثم نظر. ثم عَبس و بَسر. ثم ادبر و استکبر. فقال ان هذا الاّ سحر یؤثر. ) (۳۷)

اثـرگذاری اعـجازگونه قـرآن دلیلها و سببهای پیدا و پنهان بسیاری دارد. آمیخته بودن اندیشه با احساس ژرفایی محتوا و زیبایی فرم بـیان و فـطری و جِبِّلی بودن آن از جمله آن سببهاست زبان قرآن و شیوه تعلیم و تربیت آن زبان و روشی نیست که در کتـابهای بـشری بـه کار می رود. امور عقلانی را با استدلال پیچیده و خسته کننده فلسفی بیان نمی کند. اخلاق و عـرفان و مـعنویت دینی را در شکل پند و اندرزِ مجرّد بی روح یک سویه و عقل گریز ارائه نمی دهد. احکام و مـقررات دینـی بـه گونه بایدها و نباید های پی درپی بیان نشده است بلکه زبان قرآن در همه این گزاره ها و پرسمانهای عـقلی و اخـلاقی و عرفانی و فقهی و تاریخی زبانی است که انسان را در سویدای جانش و در ژرفای اندیشه و ذهـنش بـر مـی انگیزد و به فکر وا می دارد. آموزه ها و حقیقتهای زیبا و ناب را چنان بر جان او فرو می ریزد کهـ جـایی و عـرصه ای برای نازیباییها و کژرفتاریها و آنچه ناسازگار با فطرت است نمی ماند. قبول حـق تـمام هستی او را فرا می گیرد.

مولانا سِحرِ معنوی قرآن را سِحری حلال می داند که در سایه آن می تـوان مـکرهای شیطانی و عوامل دورساز از خدا را در درون و بیرون باز شناخت و از میان برد:

هست قرآن مـر تـرا همچون عصاکفرها را درکشد چون اژدها (۳۸) هین بـخوان قـرآن بـبین سحر حلالسرنگونی مکرهای کلجبال (۳۹)

از این روی از قراءت قـرآن چـنین با شوق و ذوق سخن می گوید:

من زحق در خواستم کای مستعانبرقراءت من حریثم هـمچو جـان (۴۰)

به راستی اگر تلاوت قـرآن بـا آدابی هـمراه بـاشد کهـ از امام یاد شد و به گفته آن بزرگوار هـمان گـونه که در خواندن کتاب داستان دقیق و باریک اندیشانه در ژرفای آن سیر می کنیم در قراءت قـرآن نـیز باید دقیق و به دور از پریشان خاطری قـوای مدرکه را به کار گرفت و آمـوزه هـای وحیانی را به گوش جان نـیوشید تـا به بزرگی کتاب و بزرگی صاحب کتاب و دگرگونی آفرینی واژگان آن پی برد. در این چنین قـراءتی اسـت که سِحرِ معنوی قرآن و اثـرگذاری و انـسان سـازی آن به خوبی درک خـواهد شـد.

در معرفت قرآنی امام قـراءت قـرآن برای ثواب و اجر و بهره مند شدن از ثواب قراءت مرتبه پایین و استفاده ناچیز و اندک از قرآن اسـت. طـالب علمان و انسانِ آشنا به معارف دین شـایسته نـیست در این مرتبه از قـرآن بـماند و بـه آن خرسند گردد بلکه هـدف مهم از قراءت دست یافتن به بهره مندیهای روحی و فکری و اثرپذیرفتن از سخنان خداست. یافتن ارزشهای راسـتین و بـه کار بستنِ اصول معنوی و عرفانی وحی اسـت. بـدین سـبب وقـتی کهـ قرآن خوانده مـی شـود باید کوشید تا از این رهگذر حقیقتها و آموزه های قرآن بر صفحه قلب نیز نقش بندد و هـستی انـسان راسـتی و درستی بگیرد. خویهای درون و ویژگیها و خصلتهای باطن بـا عـیار قـرآن تـراز گـردد و تـفکر و رفتار با آموزه های وحی موزون و برابر شود. از نگاه امام ادامه این فرایند و پایدار ماندن بر این روشِ تعامل با قرآن تا آن جا می تواند به انسان راستی و درستی و مـعنویت و کمال بدهد که سیرت و ساختار درونی او بازتابی از قرآن باشد:

 (مطلوب در تلاوت قرآن آن است که در اعماق قلب انسان تأثیر کند و باطن انسان صورت کلام الهی گردد…به طوری که خودِ باطن انسان کلام الله مجید و قرآن حـمید گـردد به اندازه لیاقت و استعدادش. ) (۴۱)

امام قراءت قرآن را نردبان کمال و راهی روشن و مستقیم برای رسیدن به اوج انسانیت می داند اگر قراءت با آدابِ فهم و بهره گیری از قرآن همراه شود مـی تـواند برای انسان کارآمدیهای سودمند معنوی و بهره های ارزشی داشته باشد. با تلاوت قرآن می توان به مرتبه بالا و مقام بلندِ (قرب) دست یافـت و اسـتعدادهای کمال خواهانه درون را شکوفا کرد:

 (کسی که تـفکّر و تـدبّر در معانی قرآن کرد در قلب او اثر کند و کم کم به مقام متقین رسد و اگر توفیق الهی شامل حالش شود از آن مقام نیز بگذرد و هر یک از اعضا و جوارح و قوای آن آیه ای از آیات الهیه شـود و شـاید جَذَوات و جذبات خطابات الهـی او را از خـود بی خود کند و حقیقت (أقرء وَاصعَد) (۴۲) را در همین عالم دریابد تا آن که کلام را بی واسطه از متکلّمش بشنود و آنچه در وهمِ تو و من ناید آن شود. ) (۴۳)

امام میزان اثرگذاری معنوی قرآن را به سازواری آمادگی درونـیِ اشـخاص گوناگون می داند; از این روی بهترین مجال برای تلاوت قرآن وقتی است که درون و نفْس انسان از انگیزه های دنیایی به دور است و در آرامش و آسودگی و دل مشغولیهای مادی بروز ندارد در نتیجه حضور قلب و آرامش فکری و ذهنی بـیش تـر است. از سـوی دیگر این ظرف از زمان قداست و معنویت ویژه ای دارد. وقتی انسان در فضای معنوی و قدسیِ بامدادان قرار می گیرد برای دریافتهای مـعنوی و فیضهای ملکوتی آماده تر است.

عالم ربّانی و حکیم قرآنی شیخ مـجتبی قـزوینی (م: ۱۳۴۶ش. ) دربـاره تلاوت قرآن دو دستورالعمل دارد:

۱. تلاوت فجری

۲. تلاوت عقلی

استاد محمد رضا حکیمی از آن عالم متأله چنین یاد می کند:

 (دربـاره ( تـلاوت فجری) می فرمود:

خواندن قرآن کریم در پایان سحر و به هنگام طلوع فجر تأثیری خاص دارد که هـر کس بـر آن مـواظبت کند به آن آثار می رسد.

آن بزرگوار می فرمود: این که خداوند می فرمایند: (انّ قرآنَ الْفجر کان مـشهوداً) (قرآنِ فجر مشهود و محسوس است و دیده می شود) به درستی برای من روشن نـبود و حقیقتِ آیه در هاله ای از ابهام قـرار داشـت; از این رو بر آن شدم که سحرگاهان قرآن بخوانم و آن را تاطلوع فجر ادامه دهم. پس از مدتی حقایقی از آیات بر من آشکار شد که تحمّل آن دشوار و خارج از طاقت من بود. دریافتم که معنای آیه این است که تلاوت قرآن کریم در سحر و هنگام طـلوع فجر موجب آن می شود که حقایق آیات برای انسان مکشوف و محسوس گردد.

درباره (تلاوت عقلی) می فرمود:

 (خواندن قرآن و آیات قرآن باید با صبر و توجه و تأمل باشد. نباید قرآن را با شتاب بخوانیم (چـنان که در احـادیث نیز آمده است) حتی می فرمود: یک آیه را ده بار بخوانید بارها بخوانید حتی ده روز یک ماه… و در معانی خوب دقت کنید تا به حقایق آن برسید تا آیه در وجود شما جا باز کند روح شما را تکان دهد و شـما را بـسازد; یعنی تا مرحله فهمِ درست و دقیقِ آن و عملِ به آن بالا روید و روحتان روحی قرآنی شود. ) (۴۴)

سیر و سلوک معنوی اگر در سایه رهنمودهای دینیِ امامان (ع) نباشد و از زلال قرآن سرچشمه نگرفته باشد خطرساز و انـحراف آمـیز است; زیرا در این زمینه راههای انحرافی بسیار است و ناکامی در این راه چه بسا خسران و زیان جبران ناپذیر داشته باشد. بهره گرفتن از دستورالعملهای قرآنی که این بزرگان و سالکانِ عالم از پیوند و اُنس خود با قرآن فهم و کشف کرده انـد بـسیار ارزنـده است. امام که خود از عالمان راه یافـته و مـأنوس بـا قرآن بود به تلاوت قرآن در بامدادان سفارش می کند:

 (اگر وقتی چون اواخر شب یا بین الطلوعَیْن بعد از فریضه صبح برای این کار اخـتصاص دهـد خـیلی بهتر است… و اگر آیات شریفه آخر سوره (حشر) را از قـول خـدای تعالی (یا ایها الّذین آمنوا اتّقوا الله…) که آیه ۱۸ است تا آخر سوره که مشتمل بر تذکر و محاسبه نفس و محتوی بر مراتب توحید و اسـماء و صـفات اسـت در یک وقت فراغت از نفس از واردات دنیایی مثل آخر شب یا بین الطـلوعین با حضور قلب بخواند و در آنها تفکر کند امید است ـ ان شاء الله ـ نتایج حسنه ببرد. ) (۴۵)

رسیدن به والاییهای معنوی در سـایه تـلاوت قـرآن وقتی ممکن می شود که آداب قراءت به درستی انجام پذیرد و دیگر این که عـناصر دورسـاز و بازدارنده ها در میان نباشد ; چرا که بودن این عاملها و انگیزه ها سبب می شود حقایق قرآن به درسـتی فـهم و درک نـشوند و از تلاوت نتیجه خوش آیندی به دست نیاید. از این روی برای پیوند و استفاده کامل و عـام از قـرآن مـی بایست آن عناصر و عوامل را از خویشتن زدود.

امام به کسانی که می خواهند با قرآن پیوند بر قـرار کنـند. و رهـنمودهای کمال بخش آن را دستورالعمل خودسازی و بنیانِ معرفتی و تربیتی و سلوک خود قرار دهند سفارش می کنـد تـا زمینه فهم و دریافت حقایق معنوی این کتاب الهی را برای خود فراهم آورند. ایشان عـناصر و عـواملی کهـ انسان را از این مهم باز می دارد و میزان بهره گیری از تلاوت قرآن را می کاهد به عـنوان حـجابهای میان انسان و قرآن یاد کرده است. در این جا پاره ای از آنها را یادآور می شویم.

حجابهای میان انسان و قـرآن

۱. احـساس بـی نیازی: انسان اگر سلوک علمی و عملی خود را سلوک و وضع خوش آیند برای پیوند با قـرآن بـپندارد و استفاده از قرآن را به نگاهداشت همان وضع بداند در حقیقت برای پیوند با قـرآن تـنها بـه یک راه رفته و از راههای بسیارِ دیگر بازمانده است. چنین شخصی چون به یافته های خود بسنده مـی کنـد درصـدد بر نمی آید تا برای استفاده بیش تر و کامل تر از قرآن اندیشه کنـد و راه هـای پیوند خود با قرآن را بگستراند و فزونی بخشد.

امام این حالت درونی و نفسانی را حجاب و بازدارنده بزرگی می دانـد که انـسان را از فیض گسترده و پردامنه قرآن محروم می سازد. برای نمونه کسی که اهل تـجوید اسـت همان علم جزئی و ارتباط ظاهری با قـرآن در نـظرش بـزرگ جلوه می کند و آن را کمال بالاترین پایه پیوند بـا قـرآن می پندارد. یا قرآن پژوهانی که به طور معمول به وجوه قراءتها و آرای گوناگونِ لغت شـناسان و وقـت نزول آیات و تاریخ قرآن می پردازنـد. چـنان می انـگارند که اشـتغال بـه همین گزاره ها بالاترین بستگی و پیوسـتگی بـا قرآن است. فقه پژوهان و دیگر عالمان نیز همان استدلال به پاره ای آیات در قالب اصـطلاحات لفـظی فرا یافته های علمی را وضع خـوش آیند می پندارند و بـه آن خـرسندند. ولی از نگاه امام این گونه پیونـدهای نـه تنها کافی و تمام نیست که چه بسا حجاب و باز دارنده ای باشد برای بهره گـیریهای مـعنوی و خودسازی باطنی در پرتو دستورالعملهای قـرآن که هـدفی اصـیل و بنیادی است. در نـظر امـام این حالت از فریبهای شیطان اسـت و پیراسـتن خود از آن برای پیوند شایسته و خوش آیند با قرآن یک ضرورت است:

 (یکی از حجابهای بزرگ حجاب خـودبینی اسـت که شخصِ متعلّم خود را به واسطه این حـجاب مـستغنی بیند نـیازمند بـه اسـتفاده نداند و این از شاهکارهای مهم شـیطان است که همیشه کمالات موهومه را بر انسان جلوه دهد و انسان را به آنچه که دارد راضی و قانع کند و مـا وراء آنـچه پیش اوست هر چیز را از چشم او ساقط کنـد. ) (۴۶)

۲. آلودگـی بـه گـناه: در مـتون دینی برای گـناه بـه جز کیفر اخروی آثار و پیامدهای زیانبار بسیاری بر شمرده شده است. از جمله آن که گناه سبب می شـود انـسان از فـهم قرآن و استفاده از معارف معنوی وحی محروم بـماند و نـتواند از تـلاوت آیات بـه حـقایق و آنـها برسد و معانی را دریافت کند ; زیرا با انجام گناه آمادگی قلب برای درک راستیها و درستیها از میان می رود. در معرفت عرفانی امام بسته شدن راههای معرفت بر روی انسان گناهکار اثر طبیعی و وضـعیِ گناه است; همان گونه که کارهای نیک و صالح سبب می شود ملکوت نفس روشنی بیابد و قلب پاک و نورانی گردد و در نتیجه لوح دل چونان آیینه صاف و پاک بتواند راستیها و درستیها و معارف معنوی را در خود تجلی دهد. بـا انـجام گناه و سرکشی نسبت به ساحت قدس خدا نیز ملکوت نفسِ انسان تاریک و پلید می شود و این پلیدی باز می دارد از این که راستیها و درستیها و معارف قرآنی در قلب بازتابد; از این روی انسان از دریافت و درک آنها بی بهره می مـاند. این حـقیقتی است که در قرآن به آن اشاره شده است: (لایمسّه الاّ المطهّرون ) (۴۷) قرآن را جز پاکان درنیابند.

۳. دنیا دوستی: از حجابها و بازدارنده های بین انسان و معارف و آموزه های والای اسلامی اسـت.

 (از حـُجب غلیظه که پرده ضخیم است بین مـا و مـعارف و مواعظ قرآن حجابِ حبّ دنیا است که به واسطه آن قلب تمام همّ خود را صرف آن کند و وجهه قلب یک سره دنیاوی شود. ) (۴۸)

امور دنیوی وقتی حـجاب مـعرفت معنوی می شود که در نـظر انـسان دنیا به صورت هدف جلوه کند ملکوت دنیا و حقیقت هستی در نظر فراموش شود. در این صورت انسان نمی تواند درک عمیق داشته باشد ; زیرا به آنچه آشکار است عادت یافته و از تجربه نفوذ به گـوهر و حـقیقت بی خبر است. امور معنوی و حقایق و معارف الهی از مقوله ظواهر و امور آشکارِ دنیوی نیستند; از این روی به آسانی و سادگی به چنگ نمی افتند. با حواسِ ظاهر صید نمی شوند. در عرصه مـعنویات و حـقایق وحیانی حـواس باطنی و درک عمیق و ژرف که تنها قلب و دل آدمی به آن آراسته است کاربری دارد.

دل آن گاه که پیرایه مادی و دنیوی به خود بگیرد و زنـگار دنیا بر آن نشیند از درک و دریافت این گونه امور ناتوان می شود و یارای آن را نـدارد که گـوهر مـینوی را که در صدف واژگان نهان است بیابد. در نتیجه هدف اصلی تلاوت که رشد معنوی است به دست نمی آید.

همه مـرحله هـا و پارهای معنوی که برای انسان فراهم می شود بسته به توانِ درک و پذیرش قلبی است. هـر انـدازه تـوان قلبی برای درک امور معنوی بیش و ژرف تر باشد مرحله های معنوی بالاتری دست یافتنی می شـود. عوامل یاد شده چون قلب و دل آدمی را می آلایند و می میرانند در حقیقت ابزار درک و کانون مـعرفت معنوی را از او می ستانند ; یعـنی درسـت نیرویی را مورد هجوم قرار می دهند و به آن ضربه می زنند که تنها به یاری آن می توان راستیها و درستیها و معارف معنوی قرآن را درک و دریافت کرد.

بنابراین برداشتن حجابها و بازدارنده های درک و آنچه که انسان را از فهم والاییهای قـرآن باز می دارد و اثر پذیری از قرآن را فرو می کاهد برای پیوند راستین با قرآن گامی بایسته و کارگر است.

برای این مرحله امام سفارش می کند:

 (کسی که بخواهد از معارف قرآن استفاده کند و از مواعظ الهیه بـهره بـردارد باید قلب را از این ارجاس تطهیر کند و لوث معاصی قلبیّه را که اشتغال به غیر است از دل براندازد. ) (۴۹)

امام با همه پافشاری که بر تلاوت همراه با فهم و درک دارد و این مهم را نخستین گام برای بازگشت به قـرآن مـی داند; ولی از آن جا که بر این باور است انس ظاهری با قرآن نیز بایسته و اثرگذار است تلاوت و قراءت بدون آداب را از نظر نمی اندازد بلکه این را مرتبه ای پایین از پیوند و استفاده ازقرآن ; یعنی بهره مـند شـدن از ثواب قراءت می شمارد چه بسا از همین رهگذر نیز محبت الهی به دست آید. معنویت و اعجاز معنوی کلمات بر دل اثر کند و اُنس و پیوند ظاهری کم کم به اُنس و پیوند ژرف با قـرآن دگـر شـود:

 (فرزندم با قرآن این کتاب مـعرفت آشـنا شـو اگرچه با قراءت آن و راهی از آن به سوی محبوب بازکن و تصور نکن که قراءت بدون معرفت اثری ندارد که این وسوسه شیطان است. آخر این کتاب از طـرف مـحبوب اسـت برای تو و برای همه کس و نامه محبوب محبوب اسـت اگـرچه عاشق و محِبّ مفاد آن را نداند و با این انگیزه حبِّ محبوب که کمالِ مطلوب است به سراغت آید و شاید دست گیرد. ) (۵۰)

پی نوشتها:

۱. ر.ک: صحیفه امام

۲. سـوره (بقره) آیه ۲.

۳. سوره (نحل ) آیه ۸۹.

۴. سوره (فصّلت) آیه ۴۲.

۵. (اصول کافی) کلینی ج۶۹/۱ دارالصعب بـیروت.

۶. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۷۸.

۷. همان، ج۱۲، ص ۳۲۰.

۸. سوره (فرقان) آیه ۳۰.

۹. (المیزان فی تفسیر القرآن) علامه طباطبایی ج۲۰۵/۱۵.

۱۰. (پرواز در ملکوت) سید احمد فهری ج۱۱۳/۲; ر.ک: صحیفه امام.

۱۱. سـوره (مـزمل) آیه ۴.

۱۲. سـوره (نمل) آیه ۹۲; سوره (مزمل) آیه ۲۰.

۱۳. سوره (اعراف) آیه ۲۰۴.

۱۴. (اربعین حدیث) امام خمینی (س) ج۱۵۵/۲.

۱۵. همان۱۲۹/ بـه نـقل از: (روضه کافی) ۷۹/.

۱۶. (وسائل الشیعه) حرّ عاملی ج۸۴۹/۴; (اصول کافی) ج۶۰۹ /۲.

۱۷. (اصول کافی) ج۶۰۹/۲.

۱۸. (صحیفه سجادیه ) دعای ۴۲.

۱۹. (الأنوار البهیّه) مـحدث قـمی تـقدیم و تعلیق: محمد کاظم شانه چی۱۷۹/ رضی.

۲۰. (ره توشه راهیان نور) ویژه ماه مبارک رمـضان ۱۹۸ /.

۲۱. (سـرگذشتهای ویژه از زنـدگی حضرت امام خمینی (س) ) مصطفی وجدانی ج۵۲/۲ ـ ۵۳ پیام آزادی.

۲۲. (اربعین حدیث) ج۱۶۰/۲.

۲۳. (اصول کافی) ج۶۱۴/۲.

۲۴. (اربعین حدیث) ج۱۶۱/۲.

۲۵. (پرواز در ملکوت) ج۱۳۳/۲.

۲۶. همان ج۹۷/۲.

۲۷. (نـهج البـلاغه) صـبحی صالح ترجمه سید جعفر شهیدی۱۴۲/ خطبه ۱۴۷.

۲۸. (اصول کافی) ج۶۱۳/۲ ـ ۶۱۴.

۲۹. (سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی (س) ) ج۶۹/۵.

۳۰. (پرواز در ملکوت) ج۱۲۰/۲.

۳۱. (نـهج البـلاغه ) شهیدی۲۲۵ / خطبه ۱۹۳.

۳۲. سوره (حدید) آیه ۱۶.

۳۳. (سفینة البحار) محدث قمی ج۱۰۳/۷ دارالاسوة.

۳۴. سوره (زمر ) آیه ۲۳.

۳۵. (مجمع البـیان) شـیخ طـبرسی ج۶ جزء۱۰۹/۲۹ دارالمکتبة بیروت ; (تاریخ قرآن) دکتر محمود رامیار۲۱۶/ ـ ۲۱۷.

۳۶. (سیره ابن هشام) ج۲۸۸/۱.

۳۷. سوره (مدثر) آیه هـای ۱۸ ـ ۲۵.

۳۸. (مـثنوی) نیکلسون ج۶۹/۲; (تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی) محمد تقی جعفری ج۱۰۹/۷.

۳۹. همان ج۳۰ /۳; (تفسیر و نقد و تحلیل مـثنوی) ج۲۰۶/۱۱.

۴۰. هـمان ج۱۰۷/۲; (تـفسیر و نقد و تحلیل مثنوی) ج۴۰۶/۷.

۴۱. (اربعین حدیث) ج۱۵۶/۲.

۴۲. (اصول کافی) ج۶۰۲/۲.

۴۳. (اربعین حدیث) ج۱۵۸/۲.

۴۴. مجله (بشارت) سال اول شماره سوم ۱۹ ـ ۲۰.

۴۵. (شـرح حـدیث عقل و جهل) امام خمینی (س) ۱۰۶/ نشر آثار.

۴۶. (پرواز در ملکوت) ج۱۱۰/۲ ـ ۱۱۱.

۴۷. سوره (واقعه) آیه ۷۹.

۴۸. (پرواز در ملکوت) ج۱۱۷/۲.

۴۹. همان.

۵۰. (جـلوه هـای رحـمانی) ۲۶/.

آدرس ثابت: ۱۶۸۲۰۴۷https: //www. noormags. ir/view/fa/articlepage/

مقالات مرتبط

بازگشت به قرآن (۶)

بازگشت به قرآن (۱۴)

تفسیر اجتماعی قرآن؛ چالش تعریف و ویژگی ها

رویکرد تفسیری سید قطب

نقد و بررسی روش آماری در تاریخ گذاری قرآن

تاریخ گذاری احادیث بر اساس روش ترکیبی تحلیل اسناد و متن در مطالعات اسلامی خاورشناسان

گرایش اجتماعی در تفاسیر معاصر قرآن مجید

نقد و بررسی روش های تاریخ گذاری قرآن

ترجمه و نقد مدخل تاریخ گذاری و قرآن

بازگشت به قرآن ۲

بازگشت به قرآن، در همه حوزه ها

بازگشت به قرآن (۱)

عناوین مشابه

اندیشه بازگشت به قرآن در برپایی حکومت الهی (با محوریت دیدگاه شهید مطهری و امام خمینی (س) )

فطرت در قرآن و احادیث با رویکردی به نظر امام خمینی (س)

امام خمینی (س) و بازگشت به قرآن

سیاست و حکومت در رویکرد امام به سیره پیامبر (ص)؛ بخش نخست

بخش اول قرآن و رسانه؛ رسانه ها در نگاه امام خمینی (س)

مطالعه ی اکتشافی وضعیت اجتماعی و اقتصادی بیماران مبتلا به ایدز در ایران (مورد مطالعه: بیماران بخش عفونی بیمارستان امام خمینی (س) تهران)

بازخوانی اندیشه های امام خمینی (س) : صلاح عموم مردم را به رضایت عده ای خاص نفروشید! بیم ها و امیدها در ماجرای حجاب و عفاف / بخش آخر

نقد اندیشۀ قیصری و تبیین دیدگاه امام خمینی (س) دربارۀ ملاک تقسیم اسماء به ذاتی، صفاتی و افعالی در عرفان

رسالت علما به عنوان خاص، در بیان قرآن و کلام امام خمینی (س)

تبیین نگرش امام خمینی (س) به موضوع تدبر در قرآن

. انتهای پیام /*