پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۷۱۱/ غلامعلی رجایی
در باره جنگ تحمیلی معتقدم علی رغم اینکه زیاد گفته شده، ما هم جنگ را نتوانستهایم خوب تبیین کنیم و هم اینکه طرف مقابل را نتوانستهایم بشناسیم؛ و به نظر من آن بحث مهمتر از قسمت اول است. شبهات جدی مطرح هست که یک مقدار آن معلول اغلاط تاریخی است. مثلا اینکه در خاطرات آقای منتظری آمده وقتی امام در منزل ما بودند صدام قرارداد الجزایر را پاره کرد و من گفتم بوی جنگ میآید؛ و واقعیت این است که وقتی امام قم بود که صدام این قرارداد را پاره نکرد.
در مباحث مرتبط با جنگ یک نوع عوامزدگی و بحثهای غیرعلمی هست
من این را با تلخی عرض میکنم، برخی کسانی که در جنگ حضور داشتند به خود من گفتند آقای خمینی جنگ را شروع کرد. گفتم شما هم این حرف را میزنید؟ یعنی یک نوع عوامزدگی و بحثهای غیرعلمی هست. یکی از دیپلماتهای کهنهکار زمان شاه آمریکا جرج کیو است. او میگوید از اول ارتباط با جناح مذهبی جبهه ملی را به من سپرده بودند. مهر ۵۸ به ایران میآید و با مرحوم امیرانتظام ملاقات میکند و میگوید من آمدهام به شما بگویم که عراق برای شما برنامه دارد.
باید بعضی واقعیتها را بپذیریم. جنگ جدی گرفته نشد. با اینکه ما میدانستیم جنگ میشود، ابعاد و تبعات آن چیست؟ آیا ما میتوانستیم جلوی آن را بگیریم؟ آیا ما میتوانستیم زمان بخریم؟ وقتی فرماند لشکر ۹۲ زرهی اهواز میگوید من فقط ۳۸ عدد تانک دارم، یعنی لشکری که در جنوب گذاشتهاند تا جلوی عراق را بگیرد. اصلا آرایش نیروهای ایران در جهت حمله احتمالی عراق است. طرحی هم قبل از انقلاب ریخته شده که اگر عراق حمله کرد چه کار کنند. دولت بازرگان میگوید هرکسی به استان خودش برگردد و پاشیده شد.
مرحوم دکتر یزدی وقتی احتمال جنگ را میشنود میگوید صدام جرأت نمیکند حمله کند
جرج کیو میگوید من گفتم خبر داریم که عراق دارد کارهایی میکند و حتی مانورهایی برگزار کرده و زمان گرفته که اگر بخواهیم از جنوب حمله کنیم چقدر زمان برای جابجایی یگانها نیاز داریم. کم کم کار صدام به جایی رسید که دامنه تجهیزات الکترونیکی را روی کشورهای خلیج فارس برد. مرحوم دکتر یزدی وقتی میشنود میگوید صدام جرأت نمیکند حمله کند. مرحوم حسین همدانی گفت وقتی در جلسه به بنی صدر میگفتیم این طور است، میگفت اینها ماکت است و تانک نیست. بعد گفت ما صیاد شیرازی را بردیم با دوربین از مرز نگاه کرد و گفت اینها ماکت نیست و تانک است و دارند آماده میشوند.
ما امهاتی زیادی داریم که عراق آغازگر جنگ بوده، آن وقت میگوییم ایران تحریک کرده است؟!
ما چنین امهاتی داریم، آن وقت میگوییم ایران تحریک کرده است؟! شهید رجایی به پیام تبریک صدام واکنش تندی داشت که امام میگوید او به تو تبریک گفته و باید تشکر کنی و این کار من است که موضع بگیرم. البته در دیپلماسی این بحث است که آیا امام باید یک جور حرف زند و اینها یک جور حرف بزنند؟ ضمن اینکه عراق هم خیلی شیطان است. تحرکاتی در مرزها داشتند، گلولهباران میکردند و گاهی پاسگاههای ما را میگرفتند؛ همه اینها ثبت شده است.
امام به ضیاء الحق، عرفات و حبیب شطی با جدیّت گفت الآن اینها در خاک ما هستند
من دقیقا لحن امام را یادم هست که وقتی ضیاء الحق، عرفات و حبیب شطی نشسته بودند، ایشان با جدیّت گفت الآن اینها در خاک ما هستند. یعنی امام در این قضیه خوب اداره کردند و گمانم این است که در این قسمت هم مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) در رابطه با این ادعاها کمکاری کرده و هم ما در رابطه با اسناد مربوط به جنگ بسیار کم کار کردهایم.
صدام سال ۵۷ یعنی قبل از پیروزی انقلاب برادر ناتنی خود را فرمانده قرارگاه بصره میکند
یک شاعر عراقی جملهای دارد که «ای دجله عزیز! کسی که من از او شکایت میکنم، شکایت من را کرده است». صدام سال ۵۷ برادر ناتنی خود برزان تکریتی را فرمانده قرارگاه بصره میکند. یعنی هنوز انقلاب پیروز نشده و او روی جنوب حساس است. صلاح عمر العلی میگوید در ملاقات هاوانا ابراهیم یزدی با روی باز، مثبت و متواضع بود و ایجابی با صدام صحبت کرد. ولی صدام به صلاح میگوید هر ۱۰۰ سال یک بار این اتفاق برای عراق میافتد و افتاده؛ ایران الآن در نهایت ضعف است. حتی سفیر اردن به آقای بازرگان میگوید عراق قصد حمله ندارد و من در یادداشتها نوشتم همین هم فریب بود یا او را فریب دادند؛ چون اینها برنامه داشتند.
ملک عبدالله به دکتر حسن روحانی میگوید ما ۷۵ میلیارد دلار به عراق کمک کردیم
ایران در زمان شروع جنگ تحمیلی دستگاه دیپلماسی نداشت. مرحوم آقای بنی صدر با آقای رجایی درگیر است و اصلا توافق ندارند. کنفرانس طائف که تشکیل میشود، ایران نماینده ندارد و صدامی که خودش حمله کرده آنجا مظلومنمایی میکند و میگوید ایران به من حمله کرده و آنجا عربها به او حق میدهند. نقل قول دقیقی دیدم که عربهای خلیج فارس در همه حوزهها به جز حمایت از صدام با هم اختلاف داشتند. ملک عبدالله به دکتر حسن روحانی میگوید ما ۷۵ میلیارد دلار به عراق کمک کردیم.
آقای هاشمی به خود من گفت سال ۶۲ که اجازه گرفتم عملیاتها را هماهنگ کنم، به امام گفتم که من میروم جنگ را تمام کنم. گفت امام لبخند زد؛ یک بار هم گفت واقعا هیچ رقم نمیشد در ختم جنگ با امام صحبت کرد و هیچ راه نمیداد. نکته این است که بقیه ناخودآگاه به این سمت میروند که نظر این بزرگوار را تأمین کنند. امام ۱۴ سال آنجا بود و مردم، ارتش عراق و حزب بعث را میشناخت. خود کسانی که صحبت کردند جملاتی گفتهاند آقای دعایی میگوید من نمیتوانستم آنها را جمع کنم.
قطبزاده میگوید شرط قبول مذاکره، سقوط صدام است
مرحوم دکتر یزدی سرپرست روزنامه کیهان بوده و بعد از آن جمله امام به ارتش عراق، تیتر یک میزند که «امام ارتش عراق را به قیام دعوت کرد»؛ و الآن در کلیپهای علیه امام این را منتشر میکنند. مرحوم قطبزاده میگوید شرط قبول مذاکره، سقوط صدام است. در دیپلماسی به عنوان وزیر خارجه میتوانی این طور حرف بزنی؟! من نمیدانم چطور این شاکله دست ما را گرفته بود که حتما مثل شاه، صدام را ساقط میکنیم؟! یعنی هم جنگ را جدی نگرفتیم و هم تصوری بود که صدام را ساقط میکنیم.
در باره جنگ بحثها غبارآلود است. امام میفرمایند من قطعنامه را میپذیرم ولی تا یک هفته قبل «جنگ تا آخرین نفر» را مطرح کردند. آیا ما میتوانیم استدلال کنیم که اخبار را خوب به امام منتقل نمیکردند؟ جای تأمل دارد. امام آدم واقعگرایی بود و از جملات معروف امام این بود که «مرغ دو پا دارد»؛ یعنی آدم از حرفی که میزند بر میگردد. ضمن اینکه امام از کانالهای مختلف اطلاعات میگرفت. مثلا امام میدانست که چرا فاو سقوط کرده است.
به لحاظ دیپلماسی ما کاملا فرصتها را واگذار کرده بودیم. آقای مظفر میگوید من روابط عمومی شورای انقلاب بودم و دکوئیار دبیرکل سازمان ملل آمد و وقتی در مجلس راه میرفت، پاسداران مرگ بر آمریکا میگفتند و ایشان از کانال مرگ بر آمریکا جلو رفت. «جنگ، جنگ، تا رفع فتنه» آرمان ما بود. یک روز آقای ولایتی به خود من گفت سال ۶۱ با آقای فروزنده میرفتیم و خرمشهر تازه آزاد شده بود و گفت به لحاظ سیاسی اصلا نمیتوانیم در دنیا بگوییم که صدام باید برود.
*برگرفته از: میزگرد «بازخوانی پرونده جنگ؛ علل شروع و تداوم»
.
انتهای پیام /*