پرتال امام خمینی(س)/یادداشت ۶۹۴/ محمد قائم عابدی
دین و دینداری
۱. تحقیق و پژوهش در باب دین در سطح بینالمللی طی چهار دهه اخیر نسبت به چند دهه گذشته بیشتر مورد توجه و استقبال قرار گرفته و به تدریج از شاخههای فراوانی برخوردار شده ـ و این نکته با یک جستجوی ساده در اینترنت کاملاً به دست آمده و روشن میگردد ـ و نتایج و دستاوردهای مهم و جدیدی در همه مباحث و ساحتهای وابسته به دین، نیز به همراه داشته است.
هر چند تعریف ماهوی (به اصطلاحِ منطقی) از دین میسّر نیست، ولی تعریف مفهومی آن ممکن است. تعاریف مفهومی زیادی از دین ـ با توجه به ویژگیهای خاص و متفاوت ادیان مختلف نظیر انجام مناسک، دعا و ارتباط با حقیقت غایی ـ ارائه شده است که به نظر میرسد هر کدام از این تعاریف در عین اینکه بهرهای از اعتبار و معقولیت دارند، به دلیل تفاوتهای عظیمی که میان ادیان وجود دارد خالی از اشکال جامعیت و مانعیت نیستند.
برخی در تعریف دین گفتهاند: «دین، مجموعه عقاید، قوانین و مقرراتی است که هم به اصول بینشی بشر نظر دارد و هم درباره اصول گرایشی وی سخن میگوید و هم اخلاق و شئون زندگی او را زیر پوشش دارد. به دیگر سخن، دین مجموعه عقاید، اخلاق و قوانین و مقرراتی است که برای اداره فرد و جامعه انسانی و پرورش انسانها از طریق وحی و عقل در اختیار آنان قرار دارد» (جوادی آملی، دینشناسی، ص۲۷).
۲. دین نیرویی قوی در زندگی بشر است که همزاد انسان بوده و سابقهای در زندگی انسانها به امتداد تاریخ حیاتشان دارد. امروزه قرائن و شواهد فراوانی به دست آمده مبنی بر اینکه انسانها به نحو اجتناب ناپذیری دینی هستند و محققان هیچ قومی از اقوام بشری را نیافتهاند که صاحب نوعی دین نبوده باشند و همراه ابتداییترین تمدنها، ادیانی پدید آمدهاند و هر کدام به نحو بسیار پیچیدهای توسعه و تکامل یافته و تأثیر عمیقی بر زندگی بشر داشتهاند.
قرآن کریم میفرماید: «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّیٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَیٰ وَعِیسَیٰ أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ»؛ آیینی را به سود شما وضع کرد که نوح را نسبت به آن توصیه داشت، و آنچه را بهسوی تو وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش نمودیم این است که دین [انتخاب شده خدا] را برپا دارید، و از بخشبخشکردنِ آن، [که بخشی را براساس دلخواهتان بپذیرید و بخشی را واگذارید] بپرهیزید (شوری:۱۳).
تفکر و اندیشه دینی
۱. به اعتقاد بسیاری از فلاسفه، اصلیترین وجه تمایز انسان از سایر جانداران و حیوانات «عقل» و «قدرت تعقل و تفکر» اوست؛ تا آنجایی که انسان را «حیوان ناطق» تعریف کرده و منظور از نطق را همان قدرت تعقل و تفکر میدانستند. این واقعیت که: «هر فردی تا چه میزان از عقل خود در راه تعالی و در مسیر عمل استفاده مینماید؟» یکی از عوامل اساسی میباشد که از طریق آن انسانها در جوامع مختلف بشری محک خورده و توسط دیگران مورد ارزیابی قرار میگیرند.
قرآن کریم انسانهایی که از قدرت تعقل، اندیشه و خردورزی خود استفاده نمیکنند را مانند «چهارپایان بلکه گمراهتر» معرفی کرده است: «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بِهَا أُولَٰئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَٰئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ»؛ بسیاری از جنّیان و آدمیان را [که میدانیم همواره به اختیار خودشان کفر را بر ایمان ترجیح داده، و لیاقت بهشتیشدن را از دست میدهند] برای دوزخ پدید آوردیم؛ زیرا آنان دلهایی دارند که با آن تفقه و تعقل نمیکنند، و چشمهایی دارند [که به سبب دلمشغولیهای فراوانِ به امور مادی، آثار و نشانههای حق را] با آن نمیبینند، و گوشهایی دارند که [سخن حق را] با آن نمیشنوند، اینان مانند چهارپایانند، بلکه گمراهتر، اینان همان غافلانند (اعراف:۱۷۹).
در کلمات ائمه (ع) نیز از خرد به عنوان «حجت باطنی» خداوند بر انسانها تعبیر شده است: «اِنَّ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حُجَّتَیْنِ: حُجَّةً ظاهِرَةً وَ حُجَّةً باطِنَةً؛ فَاَمَّا الظّاهِرُ فَالرُّسُلُ وَ الاَنْبیاءُ وَ الاَئِمَةُ عَلَیْهِم السَّلامُ وَاَمَّا الْباطِنَةُ فَالْعُقُولُ» (الکافی، ج۱، ص۱۶).
۲. تفکر و تعقل دامنه، حوزه و ساحت بسیار گستردهای دارد. آنچه در این یادداشت مورد نظر است تفکر و اندیشه دینی به معنای عام (اصول و فروع؛ مبانی و نتایج) آن میباشد. اندیشه دینی به معنای مذکور ـ با توجه به ویژگیهای عامی که در ساختار تمام ادیان، مشترک به نظر میرسد ـ سابقهای به قدمت تاریخ ادیان دارد. اندیشه دینی در هر زمان، با توجه به گسترش دانشهای بشر و شرایط ویژه آن، نتایج، الزامات و دستاوردهای خاص خود را به همراه دارد که ممکن است با نتایج زمان قبل یا زمان بعد متفاوت باشد..
.
انتهای پیام /*