پرتال امام خمینی (س): گفتگوی ۸۳ / قربانعلی درّی نجف آبادی
آیت الله قربانعلی درّی نجف آبادی امام جمعه اراک، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و عضو مجلس خبرگان رهبری از استان تهران، در گفت وگو با پرتال امام خمینی (س) به ماجرای تبعید مرحوم آیت الله حاج شیخ حسن صانعی (ره) و نیز برخی خدمات و خصال آن مرحوم اشاره کرد.
- از سابقه آشنایی و ارتباط تان با مرحوم آیت الله حاج شیخ حسن صانعی (ره) بفرمایید.
«إِذَا أَرَادَ الله بِعَبْدٍ خَیْراً فَقَّهَهُ فِی الدِّینِ، وَ زَهَّدَهُ فِی الدُّنْیَا، وَ بَصَّرَهُ بِعُیُوبِ نَفْسِهِ» (امالی (للطوسی)، النص، ص ۵۳۱)؛ نبی اکرم (ص) می فرماید: وقتی خداوند تبارک و تعالی خیر یک بنده ای را بخواهد، سه ویژگی به او کرامت می کند: یکی او را فقیه در دین، یعنی دین شناس، خداشناس وخداباور، پیغمبرشناس و امام شناس قرار می دهد؛ دوم او را زاهد در دنیا قرار می دهد. وابستگی و تعلق به دنیا ندارد و نسبت به دنیا وارسته است و از قید دنیا آزاد شده است. دل بستگی به دنیا ندارد و دلبستگی به خدا و اولیاء خدا دارد؛ و وقتی چنین ویژگی ای دارد، خداوند عیوب دنیا را هم به او نشان می دهد که دنیا زودگذر و فانی است و به کسی وفا نمی کند. دنیا خودش هدف نیست بلکه دنیا وسیله است و پل در راه آخرت است. نگاه مومنین و مومنات، اهل تقوا، پرهیزکاران و اولیای خدا به دنیا، نگاه عبوری است؛ مثل خود امام حسین (ع) و اصحاب امام حسین (ع) که عصر عاشورا فرمودند: «الدنیا جسر هولاء إلی جنانهم و هولاء الی جحیمهم» دنیا پلی است که اولیای خدا و بندگان شایسته خدا را به بهشت منتقل می کند و دشمنان خدا و اعداءالله را به جهنم منتقل می کند.
من در روز حادثه ۲ فروردین سال ۱۳۴۲ در مدرسه فیضیه بودم و بعد هم مرحوم آقای عِلمی متولی مدرسه مبارکه فیضیه اجازه دادند که من در یکی از حجرات مستقر شوم. قبلاً با مرحوم آقای اسدالله ایمانی، آقای بنیادی، آقای شایسته، آقای صباحی و دیگران در مدرسه ای در الوندیه خیابان چهارمردان قم-که درحقیقت خانه ای بود- بودیم. من در مدرسه فیضیه در حجره ۳۱ پشت ساعت حضرت معصومه-یعنی از پله های مخصوص ساعت که بالا می روی، حجره سوم- بودم و برادران مربوط به اردستان و جرقویه یعنی آقای صانعی، آقای شریعتی که امام جمعه اردستان بود و رحمت خدا رفت، شیخ یحیی سلطانی که هم مباحثه خود من بود و مرحوم آقای نوروزی که در جوانی از دنیا رفتند، این ها هم در حجره دوم بودند. بنده هم به همراه مرحوم حاج شیخ حبیب الله قاسمی که پدر شهید جواد قاسمی و اهل آران و بیدگل بودند و این ۳-۲سال اخیر رحمت خدا رفتند، در حجره سوم بودیم.
بنابراین بنده از سال۴۲ مستقیم با مرحوم آقای آیت الله یوسف صانعی، شیخ یحیی سلطانی و دیگران که طلبه های اردستان یا جرقویه بودند-که آقای صانعی اهل جرقویه بودند که بعداً اسمش را تغییر دادند به عنوان نیک آباد- همسایه حجره بودم و بعد هم با آقای نوروزی کفایه مباحثه می کردم و با آقای شیخ یحیی سلطانی و آقای کافی (ره) هم چندین سال مباحثات مختلف، مخصوصاً مباحثات آزاد و اجتهادی داشتیم. بنابراین از همان وقت با آیت الله یوسف صانعی و به تبع آیت الله حسن صانعی هم آشنا شدیم. ما جلد دوم کفایه را نزد مرحوم آیت الله سلطانی خواندیم و یک چند صفحه ای از کفایه را هم در اتاق خود نزد آیت الله یوسف صانعی خواندیم و هم چنین خدمت آیت الله آقای مظاهری (دامت برکاته) هم ۱۵-۱۰صفحه کفایه را از آن قسمت های بعد از برائت، یعنی مباحث تخییر، احتیاط و تنبیهات قبل از استصحاب را خواندیم.
- ورود مرحوم آیت الله شیخ حسن صانعی به مبارزات و مسائل سیاسی چگونه بود؟
دقیقاً یادم می آید که در سال۴۱ یا ۴۲ مرجع تقلیدمان بعد از وفات مرحوم آیت الله سید عبدالهادی شیرازی (ره)، حضرت امام (س) بود و برای نماز به خانه ایشان می رفتیم. یک بار رفتیم و مرحوم شیخ محمود خادمی نجف آبادی– که در خانه امام و از یاران امام بود- یک حاشیه عروه که تازه چاپ کرده بودند و در خانه امام توزیع می کردند، هم به ما دادند که کاغذ کاهی داشت و بعد ساواکی ها که به مدرسه فیضیه ریختند و حجره ما را غارت کردند، این حاشیه عروه را هم بردند. شیخ محمود و شیخ اسدالله خادمی هر دو جزء ارادتمندان امام بودند و شیخ اسدالله خادمی هم بعد در مسجد امام حسن عسکری (ع) در خیابان مدائن تهران تا چند سال قبل امام جماعت بود که ایشان، آقای مسافری، آقای انتشاری و آقای محقق قمی از برادران خدمت گزار و ارادتمندان حضرت امام (رضوان الله علیه) بودند که توسط آقای جلالی، حاج شیخ حسین مفید و دیگران آمدند در محله نارمک و تهران پارس مستقر شدند. یادم هست رفته بودم در منزل حضرت امام (س) - خانه ای که الان در قم در محله یخچال قاضی است- و امام (رضوان الله علیه) در اتاق روبه رو نشسته بودند و من هم که پالتویی بودم و لباس طلبگی نداشتم، بر امام وارد شدم و خدمت ایشان شرفیاب شدم و آقای صانعی (ره) هم به عنوان پیش خدمت و پیش کار و دستیار حضرت امام آن جا بود و انجام وظیفه می کردند. بعدها ما در محله جوب شور یک زمین گرفتیم و ساختیم که الان هم داریم؛ ما می رفتیم خانه حاج آقای ابوالقاسم مسافری یک قسمتی از تجارت لمعه را می خواندیم. همواره مسیرمان خانه امام هم بود و هر روز صبح به صبح می دیدم که آقای صانعی مرتباً می آید بیت امام و نیز از جمله آقایان دیگری که آن ها را آن جا می دیدیم آقایان ذوالفقاری، فاضلی و همین آقای آشیخ محمود خادمی بودند؛ حالا شاید افراد دیگری هم بودند، غیر از مسئول بیت امام که گاهی مرحوم آقای اسلامی تربتی بود، گاهی مرحوم آقای آشیخ محمدصادقی تهرانی بود، گاهی مرحوم آقای پسندیده بود و گاهی آقای اشراقی بود. حتی آقای آشیخ یوسف هم به عنوان ملازم رکاب حضرت امام (رضوان الله علیه) بودند.
در تشییع جنازه پدر آقای صانعی هم من حضور داشتم. یادم هست که آقای حاج شیخ محمدعلی صانعی (رحمةالله علیه) پدر آقای صانعی را آوردند قم و ما ایشان را تا محل غسل و کفن آن مرحوم در کوچه ابوحسین کنار قبرستان حاج شیخ (ره) تشییع کردیم.
آقای صانعی از شاگردان مرحوم آقای بروجردی و بعد هم از شاگردهای حضرت امام و بعد هم از یارانی بودند که پای امام تا آخر ایستادند، همان طور که مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) راجع به ایشان فرمودند آقای صانعی از یاران دیرپای حضرت امام بودند.
تا سال ۱۳۵۲ هر حادثه ای که در کشور اتفاق می افتاد، طبیعتاً یک تبعات و آثاری در قم داشت. مثلاً در سال ۱۳۴۹ وفات مرحوم آیت الله حکیم موجب شد که شاه به آقای شریعتمداری و مرحوم آیت الله خوانساری تلگراف بزند. خب این موجب شد که علما و انقلابیون مقابله کنند و اعلامیه ۱۲ نفره معروف از بزرگان (آیات و حجج اسلام آقایان غلامرضا صلواتی، احمد جنتی، ابراهیم امینی، صالحی نجف آبادی، خزعلی، منتظری، محمد فاضل قفقازی، محمد شاه آبادی، انصاری شیرازی، ربانی شیرازی، حسین نوری همدانی و علی مشکینی) صادر شد که مرجعیت امام (س) را صددرصد تثبیت می کرد و در نتیجه اکثر آن امضاءکنندگان را تبعید کردند، مثلاً آقای صلواتی را به خاطر آن اعلامیه ۱۲ نفره به زابل تبعید کردند و نیز آیت الله ایزدی را به خاطر سخنرانی به نفع مرجعیت حضرت امام (س) و علیه شهادت مرحوم شهیدسعیدی (رضوان الله علیه) به زابل تبعید کردند.
یا مثلاً جشن های شاهنشاهی، جشن های ۲۵۰۰ ساله، ۵۰ ساله، ۱۰۰ ساله و ۴ آبان که اتفاق می افتاد یا مثلاً اعلامیه حضرت امام (س) به هویدا، باز هر کدام از این مسائل در قم آثار، عکس العمل ها و اعلامیه های مختلف خودش را داشت.
سال ۱۳۵۲ گروه مبارز«اباذر» که بیشتر اهل نهاوند بودند و مرحوم شهید حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای حیدری که در حزب شهید شد، رفتند خانه مرحوم آقای ربانی شیرازی (رضوان الله علیه) -که نزدیک مسجد فاطمیه و نزدیک خانه قدیمی آیت الله بهجت بود و من هم مکرّر خانه آقای ربانی شیرازی می رفتم- و از خانه آقای ربانی شیرازی بیرون آمده بودند و رفته بودند در بازار قم و با یک پاسبان درگیر شده بودند که موجب شده بود که آن بنده خدا کشته بشود و بعد هم دستگاه ساواک این عزیزان را گرفتند و بعد هم بلافاصله متوجه شدند که از خانه آقای ربانی آمدند، و ریختند خانه آقای ربانی شیرازی و ایشان را به سختی کتک زدند و سرش را به دیوار زدند و دستگیر کردند و بردند ساواک. به دنبال این ماجرا تعدادی از علما را دستگیر و تبعید کردند که یکی از آن شخصیت ها مرحوم آیت الله حسن صانعی بود. شاید یک پرونده ۳۰-۲۰ نفره برای علمای قم مثل مرحوم آقای یزدی، آقای ربانی شیرازی، احیاناً ربانی املشی و دیگران تشکیل دادند و به نقاط مختلف تبعید کردند. خلاصه در سال ۵۲کشته شدن این پاسبان در بازار قم بهانه ای شد برای آن که عده ای را دوباره از قم به عنوان محرکین و غیرمحرکین تبعید کنند که مرحوم آقای صانعی از آن افرادی بود که ایشان را سال ۵۲ دستگیر و به مشکین شهر تبعید کردند و بعد از مشکین شهر هم به مرند تبعیدش کردند، تا سال ۵۵. که حالا من فرصت نکردم دیدن ایشان بروم ولی دیدن خیلی از آقایان رفتم مثل آقای منتظری در طبس و بعد خلخال، آقای پسندیده در انارک نائین، آقای فاضل قفقازی در یزد، آقای آشیخ محمدصادقی تهرانی در کرمان، آقای محفوظی در رفسنجان، آقای مومن در تویسرکان، آقای جنتی و آقای احمدی خمینی که این دو نفر در اسدآباد همدان بودند، آقای یزدی در رودبار الموت، آقای عبایی، آقای آشیخ یحیی انصاری، آقای عندلیب در نائین، آقای غیوری و دیگران در سیرجان.
بعد دوباره طبق گزارشی که هست، در سال ۵۶ و حادثه شهادت مرحوم حاج آقا مصطفی و حضور مردم و مراسم باعظمتی که در قم برگزار شد و بعد از حادثه ۱۹ دی قم و قیام مردم در تبریز و در چهلم شهدای تبریز دست به تدارکی زدند که بعد از آن هم آیت الله حسن صانعی به تبعید به میناب محکوم شدند؛ که البته دیگر تقریبا حنای حکومت طاغوت رنگ باخته بود و ساواک و غیرساواک خودشان را باخته بودند و دیگر زمینه برای پیروزی انقلاب به طور کامل فراهم شد.
بنابراین آیت الله صانعی در طول این ۱۵ سال انقلاب همواره یکی از یاران انقلاب و محرم اسرار بودند و این نامه ای که امام در ۷بهمن ۶۷ برای آقای صانعی نوشته اند، نامه خیلی حکیمانه و جالبی است و گویای خیلی از مسائل است و من هم در بیانیه ای که راجع به ارتحال آقای صانعی دادم، این نامه را آوردم که حضرت امام (س) گفتند شما جزء سربازهای گمنامی و چه بهتر از گمنامی و حتی اشاره کردند که احیاناً در جریان انقلاب به خاطر دفاع از انقلاب گاهی ناچار شدی اعلامیه ها را بجَوی و بخوری برای این که به دست ساواک و مزدورهای ساواک نیفتند یا برای شهریه طلبه ها چه قدر فداکاری کردی. بنابراین به نظرم می آید امام (س) حق مطلب را در آن نامه ادا کردند. بعدش هم آقای صانعی نسبت به رهبری، نسبت به انقلاب و آرمان ها تا آخر باتمام وجود وفادار بودند.
- از اقدامات بعد از انقلاب ایشان اطلاع دارید؟
حضرت امام (س) در رابطه با بنیاد ۱۵ خرداد حکمی به آقای صانعی دادند و ایشان در ۱۵خرداد زحماتی کشیدند و خدماتی که به عنوان مدرسه سازی و خانه سازی کردند. از جمله بیمارستانی در نیک آباد و منطقه جرقویه برای روستاهای محروم ساختند و یک سفر هم با حاج آقای مسیح مهاجری و آقای رسول جعفریان تشریف آوردند استان مرکزی و از بعضی از کارهای ما مانند مجتمع بزرگ خاتم الانبیاء (ص) و بیمارستان آیت الله خوانساری (ره) هم دیدن کردند و خیلی هم خوش حال شدند و یک کمک صد میلیونی هم محبت کردند. گفتند به هیچ کس چنین کمکی نکرده اند، ولی برای مجتمع خاتم الانبیاء، به ما لطف کردند. بعد هم کلنگ خوابگاه برای خواهرها و برادرهای دانشجو زدند که ما یکی از مشکلات جدی مان در کشورکمبود خوابگاه، چه برای متأهلین و چه غیرمتأهلین برای دانشجوهای دختر و پسراست که از شهرهای مختلف داخل و خارج می آیند و آقای صانعی این همت را هم داشتند که برای این کارها هم این اقدام را بکنند که الحمدلله آن خوابگاه هم در استان مرکزی راه اندازی شد. بعد ما خدمت ایشان بودیم، در دانشگاه هم یک سخنرانی خیلی خوبی کردند که جان مایه آن سخنرانی، سخنان حضرت امام در رابطه با حضرت موسای کلیم و آیات ۱۴۳ سوره مبارکه اعراف بود که موسای کلیم از خدا می خواهد «قَالَ رَبِّ أَرِنِی» خدایا خودت را به من نشان بده. خداوند هم فرمود «لَنْ تَرَانِی». تو من را نمی بینی. که آقای صانعی بر همین لن ترانی هم تکیه داشتند، که بنده جزئیاتش یادم نیست. البته به آیات ۷۱ به بعدِ سوره مبارکه انعام در رابطه با حضرت ابراهیم (صلوات الله و سلامه علیه) که خداوند تبارک و تعالی می فرماید «وَکَذَلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ» (آیه ۷۵ انعام) «وَتِلْکَ حُجَّتُنَا آتَیْنَاهَا إِبْرَاهِیمَ عَلَی قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ» (آیه ۸۳ انعام) و بعد هم در سوره مبارکه والنجم راجع به وجود مبارک حضرت خاتم الانبیاء می فرماید «ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی ». حالا این بخش ها راجع به سه پیغمبر و سه مرحله و سه مقام و سه عظمت، این ها دیگر بحث های کاملاً فنی و عرفانی است و از حدود بنده هم خارج است و خود امام باید تفسیر و تأویل کند و باید برویم آخرت و عالم برزخ ببینیم، ولی آقای صانعی در رابطه با موضوع لن ترانی و تجلی خداوند نسبت به حضرت موسی کلیم سخنان حکیمانه امام راحل (ره) را نقل کردند که نشان دهنده علاقه و یادگاری از امام (س) و آثار امام بود.
آقای صانعی مدت طولانی هم در مجمع تشخیص مصلحت نظام بودند و خب آثارشان و گاهی موضع گیری هایشان هم بسیار دلسوزانه و حکیمانه بود. گاهی هم در دادستانی کل برای بعضی پرونده های ۱۵ خرداد به من مراجعه می کردند و ما هم در حد وسعمان پیگیری می کردیم.
آیت الله صانعی (رضوان الله علیه) نسبت به مرحوم آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی (رضوان الله تعالی علیه) که از شاگردان بسیار وفادار امام بودند و بسیاری از کتاب های امام را ایشان تصحیح و مستندسازی کردند، مخصوصاً قبل از انقلاب کتاب هایی مثل مکاسب محرمه شان و یک رابطه بسیار تنگاتنگی نسبت به امام هم در قم، هم در نجف و هم در تهران داشتند و نجف هم مشرف شده بودند و آثار و برکاتش هم امروز خیلی باارزش هستند، و مسجد جامع بازار تهران جزء پایگاه های ایشان بود و بیشتر از ۳۰ سال ایشان در خدمت امام و آرمان های امام بودند و برای دانشگاه امام شاگرد تربیت کردند؛ رابطه ای بسیار صمیمی و تنگاتنگی داشتند و حاج آقامجتبی احیاناً بعضی مسائل حساس سیاسی و غیرسیاسی و علمی و غیرعلمی که ممکن است به دیگران گفته نمی شد، را با حاج آقا صانعی مطرح می کردند که خیلی هم کتوم، تیزهوش و باهوش بودند و واقعاً خیلی هم حافظه شان قوی بود. البته هم با حاج آقا مجتبی و هم حاج آقا مرتضی مرتبط بودند و منتهی این ارتباط بیشتر با حاج آقا مجتبی بود و این رابطه موجب شد که حاج آقا مجتبی ماه رمضان ها یک افطاری می دادند و در این افطاری عزیزانی مثل مرحوم آقای آسیدعبدالمجید ایروانی (رضوان الله علیه) -که از شاگردان و ارادتمندان امام بودند و مسجد ابوالفضل (ع) خیابان رباط کریم نماز می خواندند و مسجدشان پایگاه حضرت امام بود- مرحوم آقای توسلی (رضوان الله علیه) دفتر امام، مرحوم آسیدهاشم رسولی، مرحوم آقای صانعی و گاهی مرحوم آسیدحسن طاهری (رضوان الله علیه) حضور داشتند که این ها همه اصحاب امام بودند. بنده هم به اعتبار این که یکی از دخترهایم عروس مرحوم آیت الله حاج آقامجتبی تهرانی (رضوان الله علیه) هستند، ما را هم این ۲۰-۱۰ سال آخر دعوت می کردند و من هم در آن جلسات شرکت می کردم.
- اگر نکته ای باقی است، بفرمایید.
من به سهم خودم عذرخواهی می کنم و اگر قصور و تقصیری هم بنده دارم، شرمنده ام. از قدیم که آدم مطالب را یادداشت نمی کند.
به نظرم می آید که ما به مجله حریم امام یا به موسسه نشر آثار امام پیشنهاد کنیم، یک دائرةالمعارفی راجع به یاران امام، اصحاب امام و شاگردان امام بنویسند. واقعاً هم جایش است و وقت باقی است که دائرةالمعارفی در این باره بنویسند. یعنی ۶۰ سال فداکاری آقایان حسن صانعی، رحیمیان، دعایی، آشیخ یوسف صانعی، آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) رهبر عزیز و بزرگوار انقلاب اسلامی، شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید مدنی، آیت الله ایزدی، آیت الله طاهری اصفهانی و مرحوم آیت الله مشکینی، آیت الله رضوانی، راستی، غیوری، محمدی گیلانی، فیض، جعفری گیلانی، مؤمن، محفوظی، مظاهری، هاشمی، ربانی شیرازی، شهید اشرفی، ربانی املشی، سید حسن طاهری، شهید قاضی (ره)، آیت الله نوری، جوادی آملی، مکارم و سبحانی (دامت برکاتهم)، و صدها انسان پاک و برگزیده دیگر نوشته شود. حالا این ها را از باب نمونه می گویم. بحث اختلاف سلیقه ها، بحث جدایی است؛ اختلاف سلیقه های جزئی را بگذاریم کنار و اصل ماجرا را ببینیم. ببینیم که همین طور که امام حسین (ع) روز عاشورا فرمود که من یارانی فداکارتر و وفادارتر از شما در میان یاران جدم پیغمبر و پدرم امیرالمومنین و برادرم امام مجتبی ندیدم؛ واقعاً این ها هم جزء بهترین، لایق ترین و شایسته ترین یاران حضرت امام (قدس سره الشریف) بودند که واقعاً هر کدام شان گنج باعظمتی هستند و کاش خودشان زبان داشتند و می گفتند. یادشان به خیر و راه شان پر رهبرو باد و آیندگان و امروزی ها و جوان های عزیز ما بدانند برای انقلاب چه رنج ها کشیدند، چه بزرگانی، چه خدمت گزارانی، چه انسان های صادقی، چه انسان های وفاداری، چه انسان های باصفا، بی ادعا و بی تکلفی، با ساده ترین شرایط زندگی کردند تا توانستند نام امام را زنده کنند. واقعاً قدرشان باید دانسته بشود و تاریخ باید بداند که این گنج های باوفا و باصفا چه قد زحمت کشیدند، چه قدر خون دل خوردند، زندان، تبعید، احضار، ساواک و ترس و لرز را به جان خریدند اما مثل کوه صلابت و استقامت در راه امام شان، در راه ملت مان، در راه اسلام، اهل بیت، قرآن داشتند و درس آزادی، آزادگی و فداکاری را از دانشگاه امام حسین (سلام الله علیه) و از مکتب حضرت ابوالفضل العباس (صلوات الله و سلامه علیه) فرا گرفتند.
از سال ۴۲ که امام در زندان و غیرزندان بود، این فداکاری ها بود که موجب شد ساواک عقب نشینی کند و شاه از کشتن امام عقب نشینی کند. بعد هم خداوند می خواست امام را مثل یوسف صدیق حفظ کند برای این عزت، عظمت و انقلاب و این جبهه باعظمت مقاومت و جبهه سلیمانی پرور، ابومهدی پرور، حججی پرور، احمد کاظمی پرور و سید نصرالله پرور. إن شاءالله خداوند به همگان توفیق بدهد قدرشناس بشویم و زحمات را از همه عزیزان به شایستگی قبول بفرماید و همه دوست داران اهل بیت و همه خدمت گزاران را در این جبهه بزرگ معرفتی و ولایتی پیروز و سربلند بفرماید. إن شاءالله.
من به سهم خودم یاد مرحوم آقای آشیخ حسن صانعی، برادرشان و پدرشان و خدماتی که واقعاً در دوران انقلاب داشتند، را گرامی می دارم. مخصوصاً به رهبر عزیزمان تسلیت عرض می کنم و به داماد مکرم شان برادرمان جناب حجت الاسلام آقای نظام زاده هم که نماینده مقام معظم رهبری در بین دانشجویان اروپا است، تسلیت عرض می کنم. ایشان با آقای اژه ای از دوستانی هستند که تقریباً ۵۰سال است من با آن ها آشنا هستم و به آن ها علاقه و اردات دارم. إن شاء الله که خداوند بر علو درجات برادر بزرگوارمان و یار دیرین امام و رهبری و شخصیت و مجاهد و فداکار مرحوم آیت الله آقای حاج شیخ حسن صانعی (رضوان الله تعالی علیه) بیفزاید.
هم چنین این ایام یاد آیت الله آقای آشیخ یدالله رحیمیان از دستگرد اصفهان را که او هم از شاگردان امام، آیت الله بروجردی و علامه طباطبایی بود؛ و بعد هم از یاران وفادار امام و مخصوصاً خانه ایشان، پایگاه ایشان، پاتوق ایشان و شخصیت ایشان یک کانونی بود، و فرزندش جناب آشیخ محمدحسن رحیمیان هم از دوستان قدیمی ۶۰ ساله ماست و درباره همه این چیزهایی که گفتم، او ده برابر از من آشناتر و واردتر است و از همان سال ۴۳-۴۲ از آن برادرهای بسیار عزیز حاضر در صحنه بود، گرامی می دارم. هم چنین مرحوم آقای دعایی را هم این جا نباید فراموش کنیم، آن برادر هم از برادرهای بسیار عزیز، بی ادعا، بی تکلف، وفادار، فداکار، ساده زیست و قانع و واقعاً در جبهه امام و جزء آن سربازهای گمنام، بی نام، کم نام، کم ادعا، کم توقع، کم انتظار و با همه وجود عاشقانه در خدمت امام و بعد از امام هم صادقانه در خدمت رهبر عزیز و فرزانه انقلاب بود. واقعاً همان طور که امام راجع به آقای صانعی گفت، باید بگوییم این افراد نیز سربازهای گم نام، بی نام، بی ادعا، بی تکلف، و فداکار هستند و مثل شهدای کربلا و یاران امام حسین (ع) واقعاً این ها یاران وفادار امام بودند. هر رهبری احتیاج به یاران فداکاری دارد و این بزرگواران جزء یاران بسیار فداکار امام (سلام الله علیه) بودند. یادشان گرامی و راه شان پر رهرو!
این را هم من به عنوان ادای وظیفه و ذکر خیر بگویم بسیار عزیزانی که واقعاً در سخت ترین دوران طاغوتی، نسبت به امام، مردم، انقلاب، شهداء و مسائل پیشبرد آرمان های امام و آرمان های شهدا، آرمان های انقلاب ادای وظیفه کردند؛ امیدوارم که یاد همه شان را گرامی بداریم و یک ادای حقی هم باشد. خداوند روح بلند امام راحل، مراجع عالی قدر، علما، بزرگان و شهدای عزیز را از ما خشنود کند و همه را در این ایام محرم مهمان سفره حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و حضرت ابوالفضل العباس (صلوات الله و سلامه علیه) شهداء کربلا (علیهم الصلاةوالسلام) و حضرت مسلم بن عقیل و حضرت هانی بن عروه و دیگر عزیزان قرار بدهد. بار دیگر از همه عزیزان تشکر می کنم و التماس دعای خیر دارم.
.
انتهای پیام /*