عرفان امام خمینی (س) و نقد پائولوکوئیلو

محمد حسن محمدی، دکتری عرفان اسلامی و اندیشه های امام خمینی (س)، گروه الهیات و معارف اسلامی، دانشکده علوم انسانی واحد خمین، دانشگاه آزاد اسلامی، خمین، ایران)

چکیده:

شناخت ویژگی های عرفان سکولار، ضرورت دارد تا میزان اختلاف تعالیم آن با تعالیم عرفان اسلامی معین گردد؛ با توجه به عصر تکنولوژی و جذّابیت فضاهای مجازی می طلبید که نظریه های امام خمینی (س) به عنوان یک رهبر سیا سی و در عین حال یک عارف عامل با رویکرد جذب جوانان که حائز اهمّیت است، مورد استفاده جوانان قرار گیرد. این پژوهش به دنبال بررسی عرفان نوظهور پائولوکوئیلو به عنوان یک عرفان سکولار و نقد آن با استفاده از مبانی عرفان امام خمینی (س) می باشد که به شناخت بهتری از این عرفان ها برسد، در این پژوهش از روش توصیفی-تحلیلی استفاده شده و روش جمع آوری اطلاعات، کتابخانه ای است. عقاید کوئیلو دارای دو مبناست، اعتقاد به خدایی چندگانه و ساختگی، دوم نفی نبوت و شریعت. مبانی عرفانی امام: توحید، انسان و آزادی، شریعت، معاد، مراقبه، غایت (فناء فی الله) می باشد که بیان ویژگیهای عرفانی امام خمینی (س) راه ایشان را از عرفان های نوظهور امروزی متمایز می کند و از سویی دیگر، تفسیر ایشان از جهان هستی با اتکاء بر قرآن کریم و سنّت معصومین ــ علیهم السلام ــ علاوه بر توجه به معنویت در جنبه های فردی، جنبه های اجتماعی را هم در برگرفت.

واژگان کلیدی: امام خمینی (س) ، عرفان، پائولوکوئیلو، شریعت

طرح مسأله

عرفان امری جهانی است در بین ملّتهای مختلف اعم از شرق و غرب، عرفانهای جهان سه نوع هستند که عبارتند از ۱-طبیعت گرا (که بین انسان و موجودات طبیعت تفاوتی قائل نیستند) که شامل شمنیسم (سرخ پوستی) و تائوئیسم می باشد. ۲-خدا گرا شامل: یهودی، مسیحی، اسلامی ۳-انسان گرا شامل: بودیسم و، هندوئیسم می باشد. به عبارتی عرفان روش معرفتی گروهی است که در کشف حقیقت، بر خلاف اهل‏‎‎‏برهان بر ذوق و اشراق اعتماد بیش تری دارند، تا عقل و استدلال. این روش‏‎‎‏معرفتی، نه تنها در میان مسلمانان، که از دیر باز مورد توجه پیروان تمامی‏‎‎‏ادیان بوده است. اما در این بین بعضی از مذهب ها عرفان های انحرافی زیادی شکل گرفته است؛ عرفان ناب امام خمینی (س) دارای شاخصه های منحصر به فردی است که بررسی آن ضروری و لازم است از جمله، عرفان ناب مبتنی بر جهاد و مسئولیت پذیری در برابر خدا و در برابر جامعه و در برابر کل بشریت است. عرفانهای سکولار از آنجا که خدا محور نیستند و انسان محور هستند از تعالی باطنی بهره ی چندانی ندارند و به سلوکی مقدمّاتی اکتفا می نمایند. و بیش از آن که به انسان در جهت سیر معنوی کمک کند ؛ او را پای بست دنیا می کند و آسیب های جدّی را متوجّه او می سازد. این عرفان ها با تاکید بیش از حد بر نیروهای درونی وجود انسان سعی دارند توجّه او را از بیرون و دنیای خارج منحرف کنند و او را به موجودی بی تفاوت نسبت به دنیا مبدل سازند و از عرصه ی سیاسی خارج نمایند؛ که این امر برای حاکمان سیاسی جدید غرب مطلوب است. در حالی که عارف در عرفان اسلامی در عین توجّه به درون و انفس به بیرون و آفاق هم توجه دارد. نمونه عالی این سخن را می توان در کلام امام خمینی (س) مشاهده کرد و اختلاف میان عرفان اسلامی و عرفان سکولار را به خوبی تشخیص دادکه امام احیاگری بود که تدیّن و ارزش آن را احیاء نموده‏‎است ‎‏و حاکمیت دین را برزندگی انسانها خواستار بود و هیچ گاه خطابش محدود نبود و‏‎ ‎‏ هیچ گاه مسلمان بودن را از عارف بودن‏‎ ‎‏جدا نمی دانست و همیشه از عرفان حقیقی که در طول‏‎ ‎‏زمان توسط کژاندیشان و ملتقطین به انحراف کشیده شده بود به خوبی‏‎ ‎‏دفاع نمود و به یقین عرفان را با ذلّت، خواری، تن پروری، گوشه نشینی، ‏‎‎‏انزواطلبی متضادّ دانست، و ناسازگاری، بی بندباری و رها شدن را از‏‎ ‎‏ظواهر دینی برای همگان آشکار ساخت. ‏‏‏و عرفان مورد نظر وی همان معرفت بود. که هرگز به اسم مرجعیت، ‏‎ ‎‏فقاهت، دین و عرفان چشم خود را به روی واقعیتها و موانع رشد انسانها‏‎ ‎‏نمی بست و در برابر زورمندان بی تفاوت نمی نشست و این کار را گناهی‏‎ ‎‏نابخشودنی می دانست و در زمان مقرر و آنجا که احساس خطر می کند‏‎ ‎‏بارها کردن درس و بحث و فقه و مرجعیت، هجرت کرده و در کشور بیگانه و دیار غربت‏‎ ‎‏به مبارزه علیه دشمن مشغول شود.

اهداف پژوهش

هدف اصلی:

ارزیابی عرفان پا ئولو کوئیلو برپایه مبانی عرفان امام خمینی (س)

اهداف فرعی:

۱-شناخت یکی از عرفانهای نوظهور (سکولار) و مبانی آن

۲-شناخت مبانی عرفان ا مام خمینی (س)

۳-شناخت تفاوتهای مبانی عرفان پا ئولو کوئیلو (سکولار) و عرفان امام خمینی (س)

فرضیه اصلی پژوهش:

عرفان سکولار انسان را محصور و محدود به کامیابی و بهره جستن از دنیا می کند و مهم ترین شاخصه آن برپایه اصالت جسم است و عرفان امام خمینی (س) نشان می دهد که انسان علاوه بر اصل نشو نما قابلیت رشد و تعالی و رسیدن به مقام بالا دارد و مهم ترین شاخصه آن بر پایه اصالت روح است.

فرضیه های فرعی پژوهش:

۱- عرفان امام خمینی (س) به دنبال آرامش است در پناه دین و شریعت و دارای مبانی توحید، انسان و آزادی، معاد، شریعت، مراقبه و غایت (فنای فی الله) می باشد.

 ۲-. عرفانهای سکولاربه دنبال آرامش هستند که حفظ معنویت می کند منهای دین، یعنی معنویت سازگار با آزادی دنیا طلبانه که هم دنیا باشد وهم حال معنوی. با مبانی انکار توحید، برجسته نمودن و رهایی انسان، انکار معاد، شریعت گریزی، مراقبه (تمرکز) ، غایت و رهایی کامل برای رسیدن به آرامش.

روش تحقیق: روش تحقیق توصیفی و تحلیلی و همچنین روش گرد آوری اطلاعات، کتابخانه ای می باشد.

عرفان امام خمینی (س):

 امام خمینی (س) یک عارف واصل بود که بعد عرفانی و مشرب و سلوکی جامع و کامل ایشان سبب شد تا زندگی پر برکتی داشته باشند و بتوانند در قلوب ونفوس میلیونها انسان حق جو و شیفته حقیقت نفوذ کرده و آنان را در جهت خیر و صراط مستقیم و آگاهی و عدالت خواهی هدایت کنند. ایشان به برکت ایمان و عرفان علمی و عملی خود تاییدات خداوند تبارک و تعالی، احیاگر عرفان اصیل می باشند. و به نظر یکی از اهل فن معاصر، ایشان استاد مسلم و خاتم حکما و عرفا در عصر حاضر می باشند. (آشتیانی، سید جلال الدین ۱۳۷۵، شرح مقدمه قیصری برفصوص الحکم، ۱۳۷۵؛ ۳۳،)

امام خمینی (س) با درک عمیق از فلسفه آفرینش وا عتقاد کامل به توحید و مراتب مختلف آن، تنها موجود موثّر در عالم وجود مقدّس و بی همتای خداوند می دانستتند، و بر اساس این شناخت با مجاهدت های فراوان در جهاد اکبر پیروزی بر امیال و آرزوهای نفسانی، گفتار و کردارشان را برای حق تعالی خالص ساختند وبا استفاده از بصیرت و روشن بینی رضایت حق را در انجام تکالیف فردی و اجتماعی بر خواسته های نفسانی خود و دیگران ترجیح می دادند. ایشان با رهنمودهای خود پیرامون نقطه آغازین کمالات انسانی و معیارهای تمایز اعمال و ارزش آن ولزوم و کوشش در کسب اخلاص و آثار و نتایج فردی وا جتماعی اخلاص تاکید داشتند. و همچنین ایشان با تعمّق در آموزه های معرفتی و به کار گیری آنها در اعمال و رفتار خویش به الگویی شاخص و ممتاز در این مکتب تبدیل شدند.

تعریف عرفان از دیدگاه امام خمینی (س):

«عرفان عبارت است از معرفت خدا و شئون ذاتی و تجلیات اسمائی و افعالی او در حضرت علمیه و غیبیه با یک نوع مشاهده حضوری. همچنین علم حضوری داشتن به کیفیت صفاتی و مراودات و نتایج الهی در حضرات اسمائی و اعیانی» (امام خمینی ۱۳۷۸، ۵۵) امام خمینی عرفان را «کمال الجلاءوالاستجلاء» می داند (تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ۱۴۰۶ ق، ۵۵) این تعریف با آنکه خیلی موجز و مختصر است ولی تمامی چیزهایی که یک سالک برای وصول به طریق حقیقت باید داشته باشد در آن نهفته است. چون امام در توضیح این تعریف می فرماید:

«کمال الجلاء ظهور الحق فی المراه الاتم و کمال استجلاء شهوده نفسه فیها... ، یعنی ظهور حقدر آیینه اتم این کمال الجلاء است وظهور ذات مقدسه لذات هدر تعیناتش کمال استجلاء است. » (همان ۵۶،)

نگاهی مختصر به اندیشه های عرفانی امام خمینی (س):

عرفان امام دارای مبانی مختلف و منحصر به فرد است و ایشان در وجوه مختلف استقلال داشته است ازجمله استقلال در عرفان، امام در کتاب آداب الصلوه چنین نوشته است: رسول بما هو رسول استقلال ندارد، بلکه آیت و مرآت و نماینده است، پس هجرت به او، هجرت به حق است ". (خمینی، ۱۳۷۸، ۱۶۲)

امام خمینی (س) در حوزه عرفان استقلال در افعال را جز در حصر کثرت افعالی حق تعالی، شرک می داند ودر فرازهایی از کتاب های خود ازجمله آداب الصلوه قریب به جمله زیر را چند بار به کار برده است: "سالک نیز باید با این شهادت خرق حجاب ظلمانی خویش نماید وابواب آسمان را به روی خود مفتوح کند واز حجاب بزرگ "استقلال " قدمی بردارد تا راه عروج به معراج قرب نزدیک شود " (همان، ۱۳۴)

عرفان امام خمینی (س) برگرفنه از سنت و سیره نبوی، ادعیه و روایات معصومین علیهم السلام و آیات کریمه الهی بود، عرفانی که خاستگاهش قرآن کریم ورشد و بالندگی اش از قول معصوم علیهم السلام می باشد، براساس مکتوبات و منویات امام (س) جهات و منابع عرفانی ایشان را می توان به شرح ذیل دانست.

مبانی عرفانی امام خمینی (س): توحید، انسان وآزادی، معاد، شریعت، مراقبه وغایت (فنای فی الله)

۱-توحید:

امام خمینی (س): معتقدند توحیدی که در ساحت برهان به ثبوت رسد نتیجه عملی ندارد. بلکه توحیدی حقیقت دارد که اثرات آن در شریان حیات انسان جاری باشد؛ از این رو، ایشان بر خلاف اندیشه کلامی که توحید را مبحثی نظری پنداشته و اثبات و تحقق آن را متعلق به ساحت عقل و فکر می دانند، معتقدند «توحید» مقوله ای کاملاً عملی است و قدم برهان در نیل بدان سست و متزلزل است.

۲-آزادی:

تعریفی که امام از آزادی ارائـه مـی دهنـد بـسیار متفـاوت از آن چیزی است که در عرفان های سکولار ارائه می شود. امام هرگز آزادی مطلق را نمی پذیرند و عقیده دارند آن چه غربیان از آن به عنوان آزادی نـام مـی برند بی بند و باری است که مفهوم آزادی را به تاراج برده است ایشان می فرمایند مـا آزادیـی را می خواهیم که در پناه اسلام باشد و آزادیی که در آن اسلام نباشد، را نمی خواهیم بنـابراین از نظر امام آزادی محدوده مشخصی دارد و به معنای بی بند و باری نیست.

۳-معاد:

امام خمینی (س) مرگ را «حیات ثانوی ملکوتی» و اتم از وجود ملکی می نامند و برخلاف بسیاری که آن را مترادف «نیستی و فنا» پنداشته مرگ و حیات را مترادف هستی و نیستی و به منزلۀ دو امر وجودی و عدمی می دانند.

۴-شریعت:

از نظر امام خمینی (س) هـیچ راهـی در معارف الهی پیموده نمی شود، مگر اینکه از ظاهر شریعت شروع شده باشد چرا که ایـن ظـاهر است که طریق باطن بوده و بلکه غیرقابل انفکاک از باطن می باشد. امام خمینی (س) معتقدند تا انـسان متـادّب به آداب شریعت نگردد، هیچ یک از اخلاق حسنه برایش محقق نمی شود و ممکن نیـست که نور معرفت الهی در قلب او جلوه نماید و علم باطن و اسرار برایش منکشف گردد، از نظر ایشان شریعت در خودش طریقیت دارد (برخلاف صوفیه که شریعت غیر از طریقت است) و همه اعمال شریعت برپایه حسن ذاتی تقرّب سازند و به همین خاطر شریعت در متن سلوک قرار می گیرد.

۵-مراقبه:

امام خمینی (س) به سالکان طریقت و پویندگان راه حق نیز توصیه می کنند که پای سلوک خـود بشکنند و از اعتماد به خود و عمل خود، یک سـره برائـت جوینـد از نظـر ایـشان از وظـایف بزرگ سالکان الی ا... این است که در خلال مجاهده و سلوک، از اعتماد به نفس، به کلـی دسـت کشند و متوجه مسبب الاسباب گردند و از آن وجود مقدس، عـصمت و حفـظ طلـب کننـد و بـه دست گیری آن ذات اقدس اعتماد نمایند چرا که اعتماد بر نفس و بر اعمال خـود سـبب مـیگردد انسان خود را از حق تعالی مستغنی دانسته و توجه به فضل الهی نکند.

۶-غایت:

غایت اصلی در اندیشه امام خمینی (س) وصول به سعادت، کمال و رستگاری در زندگی دنیوی و حیات اخروی است و معتقدند که غایت اصلی انسان در نظام هستی سعادت است و این سعادت، با توجه به تناسب مبدأ خالقیت او در اتّصال به ماوراءالطبیعه که وصال به حق باشد نهفته است: «تناسب غایات با مبادی غایات معتبر است؛ زیرا هر غایتی از مبدأ غایت نشئت می گیرد؛ اگر مبدأ الهی و فوق الطبیعه باشد، غایت الهی و فوق الطبیعه است.... و بالجمله، مبدأ هرچه باشد، غایت متناسب با اوست و خدا محوری است (هدف فنای فی الله).

منابع عرفان امام خمینی (س):

۱-قرآن

بی شک مهمترین عامل پیدایش عرفان، در میان مسلمانان که امکان شناخت حقیقت هستی را برای آنها ایجاد نمود، آیات قران مجید است. آیاتی که در آن از «لقاء پروردگار »و «دیدار پروردگار »سخن گفته است، مانند: لقاء الله (انعام: ۳۱؛ یونس: ۴۵؛ عنکبوت: ۵) ، (لقاء ربهم) انعام: ۵۴؛ روم: ۸؛ سجده: ۱۴؛ فصلت: ۵۴) ، (لقاء ربّکم) ، (لقاء ربّه) (کهف: ۱۱) ، (لقائه) ) (کهف: ۱۰۵؛ عنکبوت: ۲۳؛ سجده: ۲۳) ، (لقاء نا) (یونس: ۱۱، ۷ و۱۵؛ فرقان: ۲۱). آیات یادشده دیدار پروردگار را بالاترین مقام می دانند که، انسان در این مسیر برای وصول به هدف نیازمند به تلاش و کوشش بی وقفه در انجام اعمال وافعال نیک واخلاص در پرستش خداوند است. مسلما این دیدار مجموعه سوالی را درذهن اندیشوران در خصوص کیفیت دیدار با پروردگار، مکان دیدار، نحوه ملاقات و... ایجاد می کند و آنها را درپی کسب حقیقت به تلاش وا می دارد.

امام خمینی (س) با روشن ترین و صریح ترین عبارات خاستگاه عرفان راستین را آموزه های متعالی قرآن و مناجات ائمه معرفی نموده، ایشان بزرگ ترین تحولی را که به وسیله قرآن در جهان بوجود آمده تحول عرفانی دانسته و گفته تحول معنوی وت حول عرفانی که به واسطه قرآن پیدا شده فوق همه مسائل است.

۲-دعا وروایات ائمه معصومین علیهم السلام

امام خمینی (س) علاوه بر آن که بر سیره و روش معصومین (ع) حرکت می نمودند دیگران را نیز به مطالعه و پیروی از آداب و تعالیم حضرات معصومین (ع) دعوت می نمودند، ایشان نهج البلاغه را بعد از قرآن بزرگترین دستور زندگی مادی ومعنوی وبالاترین کتاب رهایی بخش بشر می دانستند، (خمینی، سید روح الله، وصیت نامه سیاسی الهی ا، ۱۳۹۶، ص۶،)

و صحیفه سجادیه را مایه مباهات خود و آن را زبور آل محمد (ص) بر می شمردند و در بهره گیری از کلام معصومین (ع) فرموده اند: «عرفان را نباید در ادیان، آیین ها و مکاتب و مسلک های دیگر جستجو کرد، بلکه عرفان اسلامی را باید از قرآن و معارف اسلامی و دعاهایی که در اسلام وارد شده است یافت ». (ر.ک: صحیفه امام) امام خمینی (س) دعاها و ادعیه وارده از پیامبر مکرّم (ص) و ائمه هدی (ع) را سرچشمه های عرفان اسلامی دانسته، و تفاوت عرفان اسلامی، را با دیگر عرفان های هندی، یونانی و... را در همین منابع عرفانی می دانند.

ویژگیهای عرفانی امام خمینی (س):

امام خمینی (س) شخصیتی چند جانبه داشتند و از خصایص و ویژگی هایی برخوردار بودند؛ که تاریخ کمتر چنین شخصیت های جامعی را به خود دیده است. یکی از ابعاد شخصیتی امام خمینی (س) که در حجاب چهره سیاسی ایشان قرار گرفت، و چنانچه شایسته است بر نسل معاصر آشکار نشد، چهره عرفانی ایشان است. امام خمینی (س) با آثار اغلب عارفان بزرگ آشنا بود و دیدگاه های عرفانی آنان را در بیشتر آثار خویش ازجمله مصباح الهدایه، شرح دعای سحر، سرِّ الصلاة و آداب الصلاة بازتاب داده، در کنار اجتهادهای عرفانی خویش و دیدگاه های مستقل و درخور توجّهی که خود در این راه داشته اند، از اندیشه های عرفانی آن بزرگان بهره های فراوان برده اند. عرفان امام خمینی (س) در جامعیت و برخوردار بودن از حقایق ریشه دار وحیانی، دور نمایی از عرفان اهل بیت (علیهم السلام) بوده است. بی گمان چنین عرفان نابی از مؤلّفه ها و شاخصه های ویژه ای شکل می گیرد که در این نوشتار به برخی از این شاخصه ها اشاره می کنیم.

۱-اولین شاخصه عرفان ناب و اصیل خدا محوری است. اساساً در عرفان راستین، محور سیر و سلوک و کعبه دل ها، تنها خداوند می باشد و بس که اصول بنیادین اعتقادی در ساحات توحید و خداشناسی، نبوت شناسی، امامت شناسی، انجام شناسی (مرگ، برزخ، معاد) ، وحی شناسی ومانند آن از افق متعالی تر وبا رویکرد عرفانی برخواسته ازآموزه های وحیانی طرح و تبیین شده است.

۲-شریعت مداری دومین شاخصه عرفان اصیل و ناب است. شریعت اسلامی، سیره و سخن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اولیای دین، محور و میزان سنجش تمامی باورها و رفتارهاست و نشانه عرفان راستین آن است که حتی در بهترین حالات و جذبه های عرفانی، ریزترین حکم شریعت فروگذار نمی شود.

۳-سومین شاخصه عرفان ناب و اصیل آمیخته بودن آن با حماسه است. آیت الله جوادی آملی در این باره می گویند: «درباره سالار شهیدان (علیه السلام) ما می بینیم که از یکسو آن حضرت دارای دعای عرفه است که سراسر عرفان است و عشق و شَعَف و اظهار بندگی در پیشگاه خداوند، و از سوی دیگر شاهد حماسه کربلای ایشان هستیم، و اظهار تبّری از بیگانه، فرمان به قیام، و دستور به مبارزه. در عصر ما هم امام راحل (س) نیز می بینیم که وصیت نامه سیاسی- الهی ایشان در عین اینکه ما را به ادامه مبارزه با ابرقدرت ها فرا می خواند، به دعای عرفه و صحیفه سجادیه نیز دعوت می کند. روح او در عین پرخاشگری علیه هرگونه طغیان، روح عرفان و غَزَل بود، و این سیره علمی و عملی امام راحل (س) بوده است. (جوادی آملی، عرفان و حماسه، ۱۳۷۲؛ ۶۲، ۶۳ و۷۹)

۴-چهارمین شاخصه عرفان ناب و اصیل ولایت مداری است. ملاصدرا در شرح خود بر احادیث (بابُ الحُجَه) اصول کافی می نویسد: «افراد بشری در مواجهه خود با حقایق الهی و شناخت طرق هدایت دو دسته اند: برخی همانند انبیاء و اولیای الهی دارای بصیرت و معرفت و شهودند. و با مشاهده راه آخرت و آگاهی از شیوه های سیر و سلوک، نیازی به راهنما و راهبری غیر از خداوند ندارند؛ اّما عده ای دیگر که عموم افراد بشر را تشکیل می دهند، نسبت به شناخت حق و تشخیص راه در حجاب اند ازاین رو برای آن ها لازم است از امامی که واسطه هدایت و ارشاد بین خدا و مردم و راهنمای طریق نجات است پیروی کنند. (همان منبع)

۵-پنجمین شاخصه عرفان اصیل و ناب اسلامی مردم گرایی و اهتمام به سرنوشت مردم است. «امام خمینی امتیازی که نسبت به بسیاری از عارفان داشت این بود که آنان در بریدن از خلق و سیر به سوی خدا و تقرّب به او متوقف شده بودند؛ اما ایشان پس از پایان این سیر معنوی به میان مردم آمد، تا از آنان دستگیری به عمل آورد. امام وارث پیامبران بود که همانند انبیاء وارد جریان تاریخ شد تا جهان تازه ای از کمال های مطلوب را بیافریند. » (جوادی آملی، ۱۳۷۵، ص۷۳)

 ۶- ششمین شاخصه عرفان اصیل و ناب اسلامی از دیدگاه امام خمینی (س) ، عرفان به همراه سیاست است. به تعبیر امام خمینی (س) «مگر سیاست چیست؟ روابط حاکم بر ملّت، روابط حاکم با سایر حکومت ها، و جلوگیری از مفاسدی که هست، (اسلامی، سیدحسن امام، اخلاق، سیاست، ۱۳۸۵، نشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) ، ص۲۲۱) « سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر‏‎ ‎‏بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد، و اینها را هدایت کند به طرف آن‏‎ ‎‏چیزی که صلاحشان هست، صلاح ملت هست، صلاح افراد هست» (صحیفه امام، ج ۱۳، ص ۴۳۲) « پیغمبر اکرم کدام روزش از مسائل سیاسی خارج بود؟ دولت تشکیل می ‏داد، با اشخاصی که به ضد اسلام، ستمگر بر مردم بودند، با آنها مبارزه می‏ کرد، جنگ می ‏کرد. » (همان، ج ۱۵، ص ۲۱۴)

۷-عرفان امام خمینی احیاگر عرفان راستین معنویتی است که سرّ امام عارفان علی بن ابی طالب (ع) از نفس قدسی علوی به طور مشافهه و به صورت گفتگوی چهره به چهره از آن حضرت دریافت می کرده اند. (صادقی ارزگانی، محمد امین، درسنامه عرفان امام خمینی، ۱۳۸۴؛ ۵۰) ،

۸- در عرفان امام جلوه تأثیر پذیری از انوار ولایت در عصر غیبت به زیبایی نمایان شده یعنی درست آنچه در عرفان اویس قرنی رخ داد در عرفان امام خمینی (س) تجلّی نموده است بدین معنا که اویس حسب ظاهر تا آخر عمر پیامبر را ندید و در اواخر عمر به دیدار امیر مومنان نائل شد و بالاخره در در رکاب حضرت در جنگ صفین شهید شد. اما خورشید ولایت جان اورا چنان نورانی کرده بود که به فنای توحید و ولایت بار یافته که نسیم رحمانی از او می وزید لذا پیامیر در حق او فرمود ”من نفس رحمان را از جانب یمن می یابم. “ که نور ولایت محمدی و علوی جان اویس را آسمانی کرده بود.

بنابراین به جرات می توان گفت: عرفان امام خمینی به مثابه رود خروشانی است که از تلاقی چشمه ساران آموزه های قرآن، عترت، عرفان و حکمت اسلامی در دامن اندیشه شیعی فراهم آمده است و قلّه فرازمندی معرفتی را برای جویندگان حکمت عرفانی در حوزه عرفان شیعی فراهم آورده که عرفان پژوهان می توانند در سایه سار آن سکنی گزیده و براساس مبانی آن از دریای بی کران داده وحیانی آیات، روایات، و مناجات اهل بیت (ع) آموزه های متعالی تری را درک نمایند. ، (صادقی ارزگانی، ۱۳۸۴، ۶۰)

 آنچه درباره ویزگی عرفان امام خمینی (س) بیان شد، باید گفت گرچه راه عرفان را بسیاری پیموده اند و گوهرهای زیبا و گرانبهایی به دست آورده و از خود به یادگار گذاشته و از این رهگذر خدمتی ارزشمند به بشر نموده اند، ولی عرفان امام خمینی (س) این غزل را تداعی می کند:

اگرچه حسن فروشان به جلوه آمده اند         کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد

به حق صحبت دیرین که هیچ محرم راز         به یار یک جهت حق گزار ما نرسد

هزار نفس برآید زکلک صنع و یکی      به دلپذیری نقش ونگار ما نرسد

هزار نقد به بازار کائنات آرند    یکی به سکّه صاحب عیار ما نرسد

 (حافظ، ۱۳۸۵، ۱۵۶)

به طور کلی می توان گفت عرفان امام برخاسته یک عرفان انزوا طلبی نیست. بلکه از نوع عرفان و مناجات اهل بیتی است که قصد دارد، دین و معنویت و بشر را نیز از گوشه گیری و انزوا خارج کند.

به من نگر که رخی همچون کهربا دارم         دلی به سوی رخ یار دلربا دارم (خمینی، ۱۳۸۳، ۱۴۸).

معرفی پائو لو کوئیلو

پائولو کوئیلو نویسنده ی معروف برزیلی است که پس از گذراندن تجربیات تلخی نظیر رفتن به زندان و تیمارستان، تصمیم میگیرد نتایج این تجربیات را که در واقع عقاید شخصی وی در رابطه با خدا، نحوه شناخت او، شریعت و... است، به صورت رمان در اختیار خوانندگان بگذارد. وی با جعل اصطلاحاتی همچون افسانه شخصی، روح جهانی و... موجب ایجاد جذّابیت در آثار خود شده است. از این رو پیروان بسیاری در سراسر جهان به مکتب او گرایش پیدا کرده اند. گرچه از نظر او رابطه اش با خوانندگان، مانند رابطه مرید و مراد نیست (. آریاس، خوان، زندگی من، ترجمه خجسته روان۱۳۸۱؛ ۱۴۸) اما امروزه آثار کوئیلو در رده ی عرفان های نوظهور قرار گرفته است. وی در رمان هایش در تلاش است تکثّر گرایی، تجربه ی دینی، جادوگری، روابط جنسی آزاد و... را ترویج دهد.

در حال حاضر کوئیلو یکی از ۱۰نویسنده ی پرفروش جهان است. او که غالبا به طنز میگوید: "آنقدر پول دارم که میتوانم سه بار دیگر متولد شوم. " او ترجیح داده است سالی۴۰۰ هزار دلار از حق التألیفش را به بنیاد هم نام خود اختصاص دهد. این بنیاد که توسط همسرش اداره میشود، هدفهای گوناگونی را دنبال میکند که کمک به بینوایان، دفاع از فرهنگ برزیل و کمک به گسترش این فرهنگ از آن جمله است. کوئیلو همچنان در برزیل زندگی میکند.

معرفی اجمالی عرفان کوئیلوُ

کوئیلو رمان نویس معروف برزیلی است که برای انتقال عقاید خویش به دیگران از حربه رمانهای متعدّد استفاده نموده است. وی سخنان مورد نظر خود را از زبان شخصیتهای داستانی اش برای خوانندگان رمانهای خود، گوشزد میکند. برای مثال، وی مباحث خود را در قالب خداشناسی، مذهب، تناسخ، شرب خمر و... از این طریق تبلیغ میکند. برای تأیید این مطلب، به سخنی از خود او استناد میشود. وی تصریح میکند: "در حقیقت من همه ی شخصیت های رمانهایم هستم.. بیشتر کتاب هایم هرچند روایتهای ادبی هستند، تخیّلی صرف نیستند، بلکه ماجراهای حقیقی هستند که من آنها را تجربه کرده ام. وی در آثار خود به شاخصه هایی از قبیل پلورالیزم دینی، تناسخ، تجربه دینی، خودکشی، روابط جنسی آزاد، استفاده از مواد مخدر و... میپردازد، اما مهم ترین آموزه هایی که وی به خوانندگان متنهایش تعلیم میدهد، رویای شخصی است که توسط روح جهانی به هر فرد تعلق میگیرد و برای رسیدن به آن باید از زبان نشانه ها پیروی کرد که در جای خود مورد بررسی قرار میگیرد. عقاید کوئیلو دارای دو مبناست که مبنای اول، اعتقاد به خدایی متشتت و ساختگی است و دوم نفی نبوت وشریعت.

مبانی عرفان کوئیلو

در عرفان کوئیلو دومبنای فکری وجود دارد:

۱ -خدای چندگانه

به طور کلی میتوان گفت: مباحث کوئیلو در مورد خداوند به چهار دسته قابل تقسیم است.

الف-امکان شناخت خداوند:

در باب امکان شناخت خداوند میتوان عقاید کوئیلو را به سه دسته تقسیم کرد که هر دسته، پاسخ به یکی از سؤال های ذیل است:

-آیا میتوان خداوند را شناخت؟

-اگر میتوان خدا را شناخت، از چه طریقی این معرفت حاصل می شود؟

-آیا از طریق عقل و استدلال میتوان وی را شناخت؟

در مورد سؤال اول میتوان گفت: وی از عباراتی مانند تجربه ی دینی، قلب و... در رابطه با ایمان به خداوند سخن میگوید و این به این معناست که خدا را میتوان از طرق مذکور شناخت. در واقع در اینجا وی معتقد است: انسان موجودی است که نمیتواند خدا را بشناسد، اما باید گفت: اگر انسان توان شناخت خدا را ندارد، چگونه میتواند به او ایمان آورد؟

برای پاسخ به سؤال دوم نیز باید به تجربه ی دینی که از عقاید مطرح شده توسط کوئیلو است –و در قسمت تعریف خداوند به آن اشاره شد و نیز در قسمت نفی شریعت که به آن پرداخته خواهد شد- توجه کرد.

یکی از تجاربی که مورد نظر این عرفان نوظهور است، تج ربه ی "جنسی" است. کوئیلو میگوید: "در یک رابطه، عشق و حواس پنجگانه ات را که فعال شده است، بیدار نگه دار، فقط در این صورت، رابطه با خداوند را تجربه خواهی کرد (. آریاس، خوان، زندگی من، ترجمه خجسته روان۱۳۸۱؛ ۱۴۸).

در مورد سؤال سوم وی می گوید: "خداوند هرگز وارد مغز شما نخواهد شد، دری که او استفاده میکند، قلب شماست". و نیز میگوید: "... کاری را بکن که قلبت فرمان میدهد و خدا راضی میشود. "

ب–وجودخداوند:

دومین موضوعی که در باب خداشناسی پائولو، باید به آن پرداخته شود، این مساله است که، آیا خداوند وجود دارد. برای پاسخ به این سؤال، به قسمتهایی از جملات رمان های او در این باره اشاره میشود:

در جایی از زبان ایلیای نبی میگوید: هرگز در وجود خداوند شک نکرده ام.

ج-تعریف خداوند:

در واقع پائولو معتقد است: خداوند را نباید تعریف و توصیف کرد، زیرا خدای هر کس، خدای شخصی اوست. او در عبارتی چنین میگوید: خدا فقط یک تجربه ی ایمانی است. فکر میکنم توصیف خداوند یک دام است.

د-صفات خداوند:

پیش از ورود به این مبحث، باید گفت: - همانطور که در جای خود به آن پرداخته خواهد شد- از نظر کوئیلو، روح جهان دارای دو جنبه ی فرشته ای و شیطانی است. از طرف دیگر میگوید: روح جهان بخشی از روح خداوند است. لذا این نتیجه حاصل میشود که خداوند دارای صفات شیطانی و فرشته ای است، از این رو او هم صفات سلبی و هم صفات ثبوتی را به خداوند نسبت میدهد که در ذیل به چند نمونه از این صفات پرداخته میشود:

۱-عدم قدرت:

از گفته های کوئیلو، روشن است که وی خدا را قادر نمیداند و در بعضی مواضع، بندگان را قادرتر از او میداند. در ذیل به بعضی از سخنان وی در این باره اشاره میشود:

-از دیدگاه کوئیلو، در صورتی خداوند دارای صفت قدرت است که به جای اعطای قدرت و شکوه به دشمنان، رنج را از کسانی که دوستش دارند، دور کند و آنها را نجات دهد، اما خداوند این کار را انجام نمیدهد، لذا قادر نیست (کوئیلو، پائولو، کوه پنجم، ترجمه آرش حجازی، صص۱۱، ۱۸، ۳۱. )

وی در جایی میگوید: یک لحظه به نظرش رسید که خدا خیلی دورتر از آن است که صدایش را بشنود، به همین دلیل به جای خدا، دست به دامان مادربزرگش شد که مدتی قبل از دنیا رفته بود. ، (شیطان و دوشیزه پریم، ۱۳۸۴؛ ص، ۴۷) در جای دیگر تصریح میکند: خداوند نمیتواند بدون ترحم، مرگ ما را خواسته باشد. خداوند قادر مطلق است. اگر او خود را محدود به آنچه ما "خیر" مینامیم، بکند، نمیتوانیم او را قادر مطلق بدانیم. وی در ادامه برای اثبات سخن خود، دلیل آورده، میگوید: اگر خداوند تنها بر "خیر" قادر باشد، فقط بر بخشی از جهان حکومت خواهد کرد و خدای دیگری مقتدرتر از او وجود خواهد داشت که اعمال او را نگریسته، بر آنها داوری خواهد کرد. در آن صورت من آن خداوند مقتدرتر را پرستش خواهم کرد. با توجه به فراز اول از سخنان کوئیلو، باید گفت: از دیدگاه او، قدرت خداوند مشروط به نجات و دور کردن دوستداران خود از رنج و افزایش رنج دشمنان میباشد، در غیر این صورت، خداوند قادر نیست. حال آن که خداوند به دشمنان قدرت ارزانی داشته است و به آنها افتخار میدهد، در نتیجه خداوند قادر نیست. در حالی که قدرت یکی از صفات کمالیه است. اگر خداوند این صفت را دارا نباشد، محدود و در نتیجه نیازمند به موجود بالاتر از خود میباشد و آن موجود برتر، سزاوارتر خواهد بود که خدا باشد.

کوئیلو در جمله ی دوم، قدرت شنیدن را از خداوند سلب کرده است و مادربزرگ را به عنوان یکی از مخلوقات، بر این امر تواناتر میبیند. در صورتی که مادربزرگ معلول خداست و قدرت او فرع بر قدرت خداوند میباشد او در جمله ی سوم و چهارم، برخلاف جملات قبل، خداوند را قادر مطلق میداند، لذا دچار تناقض شده است.

وی در جمله ی سوم معتقد است: خداوند تنها در صورتی قادر مطلق است که هم عامل خیر باشد و هم عامل شر، در صورتی که خداوند تنها عامل خیر است و شر، وجودی ندارد، بلکه عدم است. خداوند باید توانایی بر وجود و هستی داشته باشد. عدم چیزی نیست که قدرت خداوند به آن تعلق گیرد.

۲-عدم حکمت:

یکی از صفات خداوند "حکمت" میباشد که در مورد خداوند به معنای هدفداری و دوری از کارهای لغو و بیهوده است، اما کوئیلو این صفت را از خداوند سلب نموده است. در ذیل به برخی از بیانات او در این مورد پرداخته میشود:

در جایی از زبان ایلیای نبی میگوید: "خدایا من حکمت تو را در نمییابم. (کوئیلو، پائولو، ، خاطرات یک مغ، ترجمه آرش حجازی، ۱۳۸۵؛ ۳۷) کوئیلو در تمامی جملات، حکمت خداوند را مورد شک و تردید قرار داده است، به این دلیل که او آن (حکمت) را درنمییابد،..

۳-عدم آگاهی:

از دیدگاه کوئیلو، خداوند از نتیجه کارهایی که انجام میدهد، با خبر نیست و ممکن است اموری که به دست او انجام میشود، دچار نقصان و کاستی باشد، در نتیجه پس از به فعلیت رساندن بعضی از امور، دچار ندامت و پشیمانی شود. در ادامه به بعضی از سخنان وی که حاکی از این موضوع است، پرداخته میشود:

وی در جایی میگوید: خدا از طریق من خودش را تنبیه میکند که چرا در لحظه ی بیکاری، تصمیم به آفرینش جهان گرفت. (کوئیلو، پائولو، کنار رود بیدار نشستم و گریستم، آرش حجازی، ۱۳۸۴؛ ۱۱۲)

همانطور که گذشت، کوئیلو در همه ی سخنان خود خداوند را نادان و ناآگاه دانسته است، امّا در جای دیگر ملاک مجاز بودن کارها را، آگاهی خداوند از آن کار دانسته، میگوید: خداوند از گذشته، حال و آینده با خبر است، بنابراین ورونیکا را با علم به این مطلب خلق کرده که دست به خودکشی خواهد زد و از اعمال او بهت زده نخواهد شد. (همان منبع ص۱۶)

۴- بی عدالتی:

کوئیلو در داستان های مکتوب خود، بارها و بارها خداوند را به بی عدالتی منسوب میکند و گاهی سؤالاتی را به صورت استفهام انکاری مطرح کرده است که در آنها به دنبال پاسخ نمیباشد، بلکه برای تأکید بر عقیده خود مبنی بر عدم عدالت خدا، این پرسشها را مطرح نموده است. برای مثال نمونه هایی از این مورد در ذیل مطرح میشود:

کوئیلو در جایی میگوید: فرشتگان از آسمان نازل میشدند و خدا با من حرف زد تا این که پی بردم او عادل نیست و انگیزه هایش همیشه فراتر از حد درک من است.

وی در جای دیگر، عدل را از خداوند نفی کرده، عدالت او را در بی عدالتی اش دانسته، معتقد شده است؛ حال که خداوند درمورد او بی عدالتی کرده است، لذا وی نیز باید در مورد مخلوقات خداوند بی عدالت باشد. او این عقیده را چنین بیان میکند: "خدایا! من سزاوار آنچه بر سرم آمد، نبودم. اگر تو بر من چنین کردی، من هم میتوانم با دیگران چنین کنم. عدالت همین است. " در جایی نیز از زبان ایلیا اظهار میکند: "خدمت خدایی را کرده ام که در چنگ دشمنان رهایم کرده است. " و نیز دراین زمینه مینویسد: "نمیشود خدا بخواهد که ما بی رحمانه قتل عام بشویم. " در جایی از زبان یعقوب نبی میگوید: "نمیدانم خدا عادل است یانه. انصاف خاصی در حق من به خرج نداده و همین احساس ناتوانی، روحم را به فنا کشیده است... همین چند دقیقه پیش فکر میکردم او مرا انتخاب کرده است تا انتقامش را از انسان ها به خاطر تمامی اندوهی که برایش ایجاد میکنند، بگیرد. " (کوئیلو، پائولو، ، شیطان و دوشیزه پریم، ترجمه آرش حجازی،. ۱۳۸۴؛ ۱۴۷) وی در جایی میگوید: خدا عادل است و مرا به خاطر همه ی کارهایی که کرده ام، خواهد بخشید. به خاطر بلایی که دلم میخواست بر سر کسانی بیاورم که قصد نابودی ام را داشتند... چون او بود که مرا به سوی تاریکی سوق داد. (همان منبع؛ ص، ۴۳)

گذشته از هر چیز، اگر به خدا اعتقاد داریم، باید باور کنیم که او عادل است. (کوئیلو، پائولو، خاطرات یک مغ، ترجمه آرش حجازی، ۱۳۸۵ ؛ ۵۲) در جای دیگر اظهار میکند: اگر خدا میگذاشت فقط تحصیل کردگانی که وقت و پول کافی را برای خریدکتاب های گرانبها دارند، به معرفت راستین دسترسی داشته باشند، بی عدالتی خدا محسوب می شد. ، همانطور که روشن است، وی در جملات اول تا پنجم، خداوند را به بی عدالتی منسوب کرده است و در جمله ششم، به طور کلی نمیداند خداوند عادل است یا خیر، اما در مورد او بی عدالت است، اما در جملات هفتم به بعد، عدالت را به خداوند نسبت میدهد. در نتیجه باید اذعان داشت کوئیلو دچار تناقض شده است.

عدالت یکی از صفات کمالیه خداوند است. اگر این صفت از خداوند سلب شود، او دچار نقصان میشود. نقص نیز از صفات ممکن الوجود است. لذا در این صورت خداوند ممکن الوجودی است که در وجود خود به موجود دیگر نیازمند میشود.

۵–خطاکار بودن

کوئیلو خداوند را گناهکار دانسته، خطاب به وی میگوید: خدایا من فهرستی از گناهان تو را دارم... اگر فهرست گناهان مرا با گناهان خودت مقایسه کنی، میبینی که به من بدهکاری، اما امروز روز آمرزش است، پس بخشش خود را نثارم کن و من نیز تو را میبخشم، تا همچنان در کنار هم حرکت کنیم. (کوئیلو، پائولو، ۱۳۸۵، خاطرات یک مغ، ترجمه آرش حجازی، تهران، کاروان، چاپ ششم ص۲۴۴)

ارتکاب به گناه یک نقصان است، اما خداوند دارای صفات کمالیه است و اگر دچار نقصان باشد، ممکن الوجود است نه واجب الوجود.

۶- تغییر و دگرگونی در وجود خداوند:

کوئیلو معتقد است: وجود خداوند دستخوش تغییر و استحاله میشود، زیرا او کارهایی را در گذشته انجام میداده است که اکنون از انجام آن سر بازمیزند و نیز بعد از این که کاری را انجام داد، دچار ندامت و پشیمانی میشود. بدیهی است که این امور موجب تغییر در وجود خداوند است. در ذیل به نمونه هایی از سخنان او در این مورد اشاره میشود:

کوئیلو در یکی از آثار خود برای باری تعالی جنسیت تعیین کرده و بر این عقیده است که خداوند ابتدا زن بوده و سپس جنسیتش تغییر کرده و به مرد مبدل شده است. (کوئیلو، پائولو، ، بریدا، ترجمه آرش حجازی و بهرام جعفری، ۱۳۸۴؛ ۱۹۹) نکته مهم اینکه تغییر و دگرگونی از صفات ممکن الوجود است نه واجب الوجود.

۱- ۲ -نفی نبوت و شریعت

کوئیلو وقتی از پیامبر سخن میگوید، گاهی آنقدر به او عظمت میدهد که حتی با خدا به مثابه ی یک دشمن به مقابله میپردازد و خود را دلسوزتر از او نسبت به مخلوقات نشان میدهد، اما همانطور که روشن است پیامبران الهی، پیام آور شریعت خداوند هستند.

کوئیلو پیامبران را کسانی میداند که قدرتشان از قدرت آفریدگار خود فزونی گرفته است و رو در روی او قرار میگیرند و با وی به دشمنی و مقابله برمیخیزند. برای مثال کوئیلو از زبان ایلیای نبی میگوید: تنها آرزویم این است که نظمی به این شهر ببخشم تا به خدا نشان دهم که میتوانم با او مقابله کنم و بعد هرجا که دلم خواست بروم. (کوئیلو، پائولو، ، ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد، ترجمه آرش حجازی، ۱۳۸۲، ۲۱۰) از دیدگاه این رمان نویس، پیامبران مرتکب گناهانی همچون خودکشی میشوند. برای مثال وی درباره همین پیامبر میگوید: به اطراف خود نگریست. دنبال شمشیری می گشت که با آن به زندگی خود پایان دهد، اما آشوریان هر سلاحی را با خود برده بودند. به فکر افتاد که خودش را در شعله های آتشی که خانه ها را میسوزاند، بیفکند، اما از دردش ترسید.

در مورد شریعت باید گفت: خداوند در آثار کوئیلو، شریعت مشخصی ندارد و به هر امری قانع میشود و گویا در برابر اعمال همه سر تسلیم فرود میآورد و به صورت شخصی منفعل است که هیچ عقیده و نظری ندارد.

از دیدگاه او، مذهب مجموعه ای از قراردادها و دستوراتی که به دیگران تحمیل میشود، نیست. (آریاس، خوان، زندگی من، ترجمه خجسته روان،. ۱۳۸۱؛ ۳۳و۳۴۹) او معتقد است: دین و مذهب به این معنا وسیله ای برای فریب دادن مردم است. که به واسطه ی آن به ناامیدان، امیدهای کاذب میدهند. او اینگونه مذهب را اجباری دانسته، میگوید: مردم آزادند همه چیز را خودشان انتخاب کنند. مدرسه، دانشگاه، خمیر دندان، اتومبیل، زن، مرد، معشوقه، اما وقتی پای عقاید دینی به میان میآید، برخورد حکومت طوری است که انگار مردم شعور کافی ندارند و به راحتی میشود از آنها سو استفاده کرد. وی معتقد است: برای داشتن یک زندگی معنوی، نه ورود به مدرسه لازم است نه اجتناب از دنیا و نه قسم خوردن برای پارسایی. تنها کاری که انسان باید انجام دهد، این است که ایمان داشته باشد و خدا را بپذیرد. از این مرحله به بعد است که هر یک از انسانها، بخشی از راه خدا و وسیله ای برای نقل و انتقال معجزات او میشوند. (کوئیلو، پائولو، ۱۳۸۴، کنار رود بیدار نشستم و گریستم، آرش حجازی، ۱۳۸۴؛ ۱۵۵)

کوئیلو دین را هبه ای الهی که از جانب خداوند به بندگان ارزانی شده باشد، نمیداند، بلکه آن را معنایی میداند که باید به محک تجربه درآید تا فرد بتواند آن را درک کند. از دیدگاه او، ایمان یک تجربه ی دوران کودکی است به همان معنایی که عیسی به انسان آموخت برای همین کودکان را ملکوت خداوند میداند. (آریاس، خوان، زندگی من، ترجمه خجسته روان،. ۱۳۸۱؛ ۴۴)

از آنچه گفته شد، نتیجه گرفته میشود که کوئیلو به شریعتی که پیامبران آورده اند، اعتقادی ندارد و آن ها را ساخته و پرداخته ی حکومت دانسته، معتقد است: شعور بشر آنقدر زیاد است که خود میتواند راجع به عقاید دینی تصمیم بگیرد. از نظر وی، انسان بهتر است اشتباه کند تا این که دستور دیگران را اطاعت کند، اما باید گفت: امر و نهی دیگران مبنی بر انجام و یا عدم انجام کاری، موجب سلب اختیار از انسان نیست. ممکن است راهی را که یک فرد به انسان نشان میدهد، انسان را به سعادت برساند، اما یک اشتباه انسان، مانع وصول او به سعادت باشد.

شاخصه های عرفان کوئیلو

۱-باور به تناسخ

درکتاب "زندگی من" مصاحبه گر از کوئیلو میپرسد: آیا تناسخ را باور داری؟ وی در جواب میگوید: آنچه به من آرامش میبخشد، خود زندگی است نه تصور امکان تناسخ. من مرگ را فراموش نمیکنم. گویی مرگ در برابرم ایستاده است تا هر لحظه یادآوری کند که توجه داشته باش، کار خود را به بهترین نحو انجام بده، کار امروز را به فردا میفکن، احساس گناه نکن و به خود نفرت نورز! مرگ طبیعی ترین چیزی است که سرانجام برای هر کسی پیش میآید. (آریاس، خوان، زندگی من، ترجمه خجسته روان، ۱۳۸۱؛ ۴۵)

در ذیل به دو دلیل که این نویسنده ی برزیلی برای اثبات تناسخ اقامه کرده است، اشاره خواهد شد:

-استدلال اول: جبران معاصی و اشتباهات گذشته:

کوئیلو معتقد است: یکی از دلایل قانون بازگشت، جبران خطاهای گذشته ای است که آدمی مرتکب آن میشود. وی در یکی از رمان های خود در این زمینه مینویسد: قانون بازگشت در این تجلی کرد که کار ناتمام او را برادرش به انجام رساند. همه چیز مجاز است جز متوقف کردن تجلی عشق. وقتی این اتفاق میافتد همان کسی که خراب کرده است، ناچار به بازسازی خواهد بود. قانون بازگشت به این معناست که اگر کسی به معلولیت یا بیماری دچار میشود، برای جبران معاصی و اشتباهاتی است که در زندگی های گذشته، آن ها را مرتکب شده است.

۲ - تبلیغ جادو و کیمیاگری:

کوئیلو در نوشته های خود به خصوص و الکریها، بریدا و زهیر، جادوگری را تبلیغ کرده است. در یکی از رمانهای او، بریدا دختر جوانی است که در پی آموزش آئین جادوگری است تا بتواند به برخی از پرسشهای زندگی خود پاسخ دهد و نیز نیروهای نهانش را برای سفر به گذشته و آینده بشناسد. (کوئیلو، پائولو، ، بریدا، ترجمه آرش حجازی و بهرام جعفری،. ۱۳۸۴؛ ۱۱۴) چرا که جادو پل رابطی است میان جهان مرئی و نامرئی که موجب درس گرفتن از هر دو جهان میشود.

از دیدگاه او، جادوگری اسرارآمیز و حاوی پاسخ هایی است که افراد اندکی در طول زندگی خود به آن دست مییابند. وی معتقد است: جادوگری میتواند گذشته ی رمانتیک را در انسان زنده کند. از این رو افراد به آموختن جادوگری گرایش پیدا میکنند. از نظر کوئیلو، طریقت جادو همواره راه اسرار بوده و خواهد بود و آموختن هر یک از آئینهای آن به منزله ارتباط با جهانی است که آدمی کوچکترین ارتباطی با آن ندارد. از دیدگاه پائولو شرط آموختن آئین جادوگری، فروتنی است. (همان منبع، ص ۸۴) کوئیلو در پاسخ به این سؤال که آیا همچنان بعد جادویی زندگی را باور دارد، میگوید: بله کاملاً. وی در اینجا از جادوگری اینگونه سخن میگوید: ما همگی دارای استعدادهایی هستیم که آن را در خود نمیپروریم، زیرا دانش رسمی که فضایی تهی ایجاد کرده است، آن را نمی پذیرد. من کسی هستم که میکوشم این نیروها را پرورش دهم. جادوگری این است. چیزی که مرا از دیگران نه بهتر و نه بدتر جلوه میدهد. (همان منبع، ص، ۸۴)

۳ - تبلیغ روابط نامشروع

میتوان به جرأت گفت: پائولو در همه ی رمانهای خود به طریقی مبلّغ لذّات جنسی است، آن هم نه در قالب ازدواج و تشکیل خانواده، بلکه بی حدّ و حصر، آزادانه و بدون هیچ قید و شرط. وجه تسمیه ی یکی از رمانهای وی که "یازده دقیقه" نام گرفته است، این است که وی رابطه ی جنسی ای را موفق میداند که یازده دقیقه به طول انجامد. او نیروی جنسی را اینگونه معرفی میکند: این نیرو همواره همان توانایی نفرین ساحران به طور عام و زنان به طور خاص است. تمامی کسانی که روی این سیاره وجود دارند، این نیرو را میشناسند. همه میدانند که زنان، نگهبانان بزرگ اسرار هستند.

وی ازدواج و زندگی خانوادگی و داشتن حد و حدود در روابط را نوعی بردگی به شمار میآورد، لذا برای خلاصی از بند این بردگی، روابط آزاد را توصیه میکند. او نه تنها روابط نامشروع زن و مرد را مجاز میداند، بلکه بر روابط آزاد دختر و پسر نیز تأکید می نماید.

۴ -ترویج مشروبات الکلی

ترویج شراب و شراب خواری یکی از شاخصه های ثابت آثار این نویسنده است. برای نمونه مواردی در ذیل ذکر میشود:

-کوئیلو در یکی از رمان هایش میگوید: بریدا میخواست همان دو لیوان ویسکی همیشگی را درخواست کند، اما جادوگر از جا برخواست، به طرف پیشخوان رفت و با یک تنگ باده، یک بطری آب معدنی و دو لیوان بازگشت. او در همین رمان مینویسد: بریدا لیوان ها را لبا لب پر از باده کرد و فقط چند قطره آب به هر کدام افزود...

۵ - تبلیغ مواد مخدر

در کتاب زهیر، شخصیتهای رمان در مورد مواد مخدر با یکدیگر گفتگو میکنند. فردی از دیگری میپرسد: "اینجا مواد مخدر هم هست؟" و در پاسخ میشنود: " یک چیزهایی هست، اما بیشتر الکل است.

مواد مخدر خیلی کم است، راست کار ما نیست، مواد مخدر بیشتر به درد نسل شما میخورد. مثلاً مادرم وقتی میخواست غذا درست کند، خانه را با وسواس تمیز کند و یا به خاطر من عذاب بکشد، مواد مصرف میکرد". (کوئیلو، پائولو، ۱۳۸۵، زهیر، ترجمه آرش حجازی، تهران، کاروان، چاپ دوم ص۱۷۱)

۶ -ترویج خودکشی

"خودکشی" یا "مرگ اختیاری" که با اراده ی فرد صورت میگیرد، یکی از مطالبی است که در رمانهای کوئیلو به چشم میخورد. یکی از آثار کوئیلو که به طور خاص به این مطلب میپردازد، رمانی است که "ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد" نام گرفته است. وی در این رمان، دلایلی را که یک جوان به واسطه ی آن وادار به خودکشی میشود، مورد اشاره قرار داده است.

۷ - تحقیر انسان

کوئیلو در قسمت های متعدّدی از نوشته های خود مقام انسانی را زیر سؤال برده، آدمی را مورد تحقیر قرار می دهد. از دیدگاه او، بشر بازیچه ای است که دستخوش خیر و شر است. کوئیلو که پیرو دین مسیح است، "گناه" را ذاتی انسان دانسته است. وی رابطه ی بشر با خداوند را تنها از طریق انجام عمل جنسی- حال چه از طریق تشکیل خانواده و چه از طرق دیگر- امکان پذیر میداند و نیز تواناییهای بشر در زمینه های مختلف اعم از درک خداوند و رسیدن به سعادت را نادیده میگیرد. مصادیقی که در ذیل بیان میشود، بیانگر همین مساله است.

۸ -انسان گناهکار متولد میشود

کوئیلو، انسانی را که ابتدا بی گناه از بطن مادر خویش زاده و سپس به دلایل گوناگون دستخوش فریب شیطان میشود و یا به واسطه ی نفس اماره دچار خطا و سپس مستوجب عذاب میگردد، از ابتدای تولّد، گناهکار میداند. وی میگوید: "دیگر چیزی در زندگی من به جز مجازات کردن و مجازات شدن وجود ندارد. ما انسان هستیم و با گناه به دنیا میآییم... "

۹ -ترس، تنها عامل پاکدامنی انسان

وی ترس را تنها عامل پاکدامنی انسان دانسته، میگوید: "انسان صرفا به خاطر ترس، پاکدامنی خود را حفظ میکند، اما ذات بشر همچنان بد است. "

 ۱۰- انسان، بازیچه ی خیر و شر

کوئیلو انسان را ملعبه ی خیر و شر دانسته، در این باره می گوید: به این طعنه ی خدا که چنین شیوه عجیبی را انتخاب کرده بود تا به من نشان دهد بازیچه ای در دست خیر و شر هستم، هم میخندیدم و هم میگریستم.

۱۱ - عدم توانایی انسان برای رستگار شدن

کوئیلو رستگار شدن را خارج از توان انسان دانسته، تصریح میکند: "همه ی ما از ابتدا محکوم بوده ایم فرقی نمی کند که در این زندگی چه کاری انجام دهیم، چون رستگاری، فراتر از حد اندیشه یا عمل انسان است.

نتیجه گیری:

به عنوان جمع بندی و نتیجه بحث باید بگوییم آنچه که در این مقاله به آن دست یافتیم این است که در عرفان پائو لو کوئیلو، انسان موجودی مختار و آزاد است، به اندازه ای که میتواند خود را خوشبخت و یا بدبخت کند. می توان اذعان کرد: به دلیل همین معتقد به آزادی است که روابط جنسی را آزاد اعلام کرده است. همچنین می توان نتیجه گرفت و به این نکته پـی بـرد که این عرفان انسان را به خودخواهی و منفعت جویی می رساند تا جایی که همه چیز حتّی خدا و معنویت هم در نزد آنها وسیله کسب منفـعت و لـذّت نفس می شود. حفظ معنویت می کند منهای دین، یعنی معنویت سازگار با آزادی دنیا طلبانه که هم دنیا باشد و هم حال معنوی، عقاید وی دارای دو مبناست، اعتقاد به خدایی متشتت و ساختگی است و دوم نفی نبوت و شریعت. کوئیلو به شریعتی که پیامبران آورده اند، اعتقادی ندارد و آن ها را ساخته و پرداخته ی حکومت دانسته و معتقد است شعور بشر آنقدر زیاد است که خود میتواند راجع به عقاید دینی تصمیم بگیرد. در حالی که عرفان امام خمینی (س) در عین توجه به درون و انفس، به عالم بیرون و آفاق نیز توجه دارد و هیچ گاه نسبت بدان بـی تفـاوت نیـست. مبانی عرفانی امام خمینی (س) عبارتند از: توحید، انسان و آزادی، معاد، شریعت، مراقبه وغایت (فنای فی الله).

منابع عرفان امام خمینی (س) برگرفنه از سنّت و سیره نبوی، دعا، روایات و آیات کریمه الهی است، عرفانی که خاستگاهش قرآن کریم و رشد و بالندگی اش از قول معصوم علیهم السلام می باشد. ایران جزء کشورهایی است که در معرض خطر تعلیمات عرفانهای کاذب قرار گرفته است. امّا ایـران، کـه دارای حـکومت سـیاسی برگرفته از دین اسلام است، دارای اهمّیتی انکارناپذیر است . گسترش عرفان های نوپدید در ایران و روح تعالیم این عرفان ها ، با فرهنگ اسلامی در تعارض آشـکار می باشد.

منابع:

قرآن

۱-آریاس، ۱۳۸۱، خوان، زندگی من، ترجمه خجسته روان، تهران، مروارید، چاپ دوم.

۲- اسلامی، سیدحسن، امام، اخلاق، سیاست، ۱۳۸۵، نشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) ، ص۲۲۱.

۳- امام خمینی (س) روح الله، وصیت نامه سیاسی الهی امام خمینی، ۱۳۹۶، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران

۴- امام خمینی (س) روح الله، ۱۳۶۸، جهاد اکبر، تهران، نشرمرصاد

۵- امام خمینی (س) روح الله، ۱۳۷۸، آداب الصلاه، تهران، موسسه تنظیم ونشر، چاپ هشتم.

۶- امام خمینی (س) روح الله، ۱۳۶۰ مصباح الهدایه الی الخلافه والولایه، ترجمه سید احمد فهری، تهران، پیام آزادی.

۷- امام خمینی (س) روح الله، ۱۴۰۶ق، تعلیقه برشرح فصوص الحکم ومصباح الانس، تهران، موسسه پاسداران اسلام.

۸- امام خمینی (س) روح الله، ۱۳۷۹، دیوان اشعار، تهران، موسسه تنظیم و نشر، چاپ چهلم.

۹- امام خمینی (س) ، روح الله، ۱۳۷۲، چهل حدیث، تهران، نشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره، چاپ چهارم،

۱۰- امام خمینی (س) ، روح الله، ۱۳۷۹، فرهنگ دیوان اشعار تهران، نشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره،

۱۱ - امام خمینی (س) روح الله، ۱۳۵۹، شرح دعای سحر، ترجمه سید احمد فهریی، تهران، نهضت زنان

۱۲- امام خمینی (س) روح الله، ۱۳۸۵، شرح حدیث جنودعقل وجهل، تهران چاپ دهم.

۱۳- امام خمینی (س) روح الله، ۱۳۶۸، صحیفه نور، تهران، موسسه تنظیم ونشر، چاپ دوم.

۱۴- صادقی ارزگانی، محمد امین، ۱۳۸۹، درسنامه عرفان امام خمینی، عروج، چاپ اول.

۱۵- قیصری، محمد داود، ۱۳۷۵، شرح فصوص الحکم به کوشش سید جلال الدین آشتیانی، انتشارات علمی و فرهنگی.

۱۶- کوئیلو، پائولو، ۱۳۸۳، کیمیاگر۲، ترجمه آشیل برزگر جلیلی مقامی، تهران، شیرین.

۱۷- کوئیلو، پائولو، ۱۲۳۸۴، شیطان و دوشیزه پریم، ترجمه آرش حجازی، تهران، کاروان، چاپ یازدهم چاپ اول.

۱۸- کوئیلو، پائولو، ۱۳۸۴، ریدا، ترجمه آرش حجازی و بهرام جعفری، تهران، کاروان، چاپ هشتم.

۱۹- کوئیلو، پائولو، ۱۳۸۲، ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد، ترجمه آرش حجازی، تهران، کاروان، چاپ دوم.

۲۰- کوئیلو، پائولو، ۱۳۸۳، یازده دقیقه، ترجمه آرش حجازی، تهران، کاروان. ۱۳۷۹

۲۱- کوئیلو، پائولو، ۱۳۸۵، زهیر، ترجمه آرش حجازی، تهران، کاروان، چاپ دوم.

۲۲- کوئیلو، پائولو، ۱۳۸۵، خاطرات یک مغ، ترجمه آرش حجازی، تهران، کاروان، چاپ ششم.

۲۳- کوئیلو، پائولو، ۱۳۸۸، کیمیاگر۱، ترجمه آرش حجازی، تهران، کاروان،

۲۴ - کوئیلو، پائولو، ۱۳۸۴، کنار رود بیدار نشستم و گریستم، آرش حجازی، تهران، کاروان، چاپ دهم.

۲۵- کوئیلو، پائولو، ۱۳۸۵، راهنمای رزم آور نور، ترجمه آرش حجازی، تهران، کاروان.

۲۶- کوئیلو، پائولو، قصه هایی برای پدران، فرزندان، نوهها، ترجمه آرش حجازی، تهران، کاروان.

۲۷- کوئیلو، پائولو، کوه پنجم، ترجمه آرش حجازی، تهران، کاروان.

۲۸- جوادی آملی، عرفان و حماسه، ۱۳۷۲، نشر فرهنگی رجاء، قم،

۲۹- حافظ، شمس الدین محمد، ۱۳۸۵، دیوان اشعار، تهران فروغ، چاپ اول.

۳۰-مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، بیروت، دارالاحیاء التراث الاسلامی، ج۹۱

۳۱- والکریها، ترجمه سوسن اردکانی، تهران، نگارستان کتاب، ۱۳۸۴، چاپ دوم

Abstract:

Understanding the characteristics of secular mysticism is necessary to determine the extent of differences of its teachings to the Islamic mysticism teachings. Given the age of technology and the cyberspace graces, it required Imam Khomeini's theories as a political leader and, at the same time, an operating mystic, and use for the attracting of young people, which is an important subject. This study seeks to examine and criticize the emerging mysticism of Paulo Coelho as a secular mystic based on the Imam Khomeini's mysticism to gain a better understanding of these mystics. In this research a descriptive-analytic method was used and the method is to collect library information. Coelho's ideas have two bases, the belief in a multiple and artificial God, the second the rejection of prophecy and the Sharia. The Mystical Foundations of Imam are: Monotheism, Humanity and Freedom, Sharia, Resurrection, Meditation and Resurrection which the expression of Imam Khomeini's mystical characteristics distinguishing them from the emerging modern mystics and his interpretation of the world based on the Holy Quran and the tradition of the infallibles included both considering spirituality in the individual and the social aspects.

Keywords: Imam Khomeini, Mysticism, Paulo Coelho, Sharia

. انتهای پیام /*