پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۵۵۹/ محمد رجایی نژاد
اقسام انصاف
۱.انصاف در فقه
بهرهگیری از قاعده انصاف از زمانهای کهن در بین اقوام و ملل گوناگون مرسوم بوده و امروزه نیز گسترش و کاربرد فراوانی دارد. براساس قاعده انصاف در تمام جاهایی که امور مالی مردّد و مبهم میشود، انصاف پیش کشیده میشود که دین نیز آن را منع نکرده است. دلیل دیگر، روایات بسیاری است که در ابواب گوناگون آمده و به این قاعده اشاره کرده است.
قاعده انصاف یک حکم کلی است که در تمام ابواب فقه ساری و جاری است. این قاعده با این که بیشتر در امر قضاوت کاربرد دارد، اما خللی در کلیت این قاعده ایجاد نمیکند و در همه مواردی که اقتضای انصاف داشته باشد، جاری میگردد. از طرفی چون تمام قواعد فقهی برگرفته از شرع هستند، قاعده انصاف نیز مشروع است. مستندات این قاعده نیز مبتنی بر کتاب خدا (قرآن)، سنت (روایات، احادیث و سیره معصومین(ع)) و بنای عقلا است.
قاعده انصاف به معنای به کارگیری وجدان پاک و عدالتجوی انسانی در تشخیص حق و اجرای صحیح و بالسویه آن در حق افراد است. در حل و فصل دعاوی، کاربرد آن، زمانی است که با استفاده از قوانین، عدالت اجرا شده و حق به حقدار برسد. در واقع، قاعده انصاف کمک میکند تا حق و عدالت اجرا شود.
رعایت انصاف در احکام شرعی به معنای توجه به تمام ابعاد مسئله برای صدور حکم است تا موجب اقناع عرف و وجدان جامعه شود. انصاف به نوعی برآیند اصول کلی حقوق است که سختگیرانگی قواعد را تلطیف نموده و درونمایه عدالتی است که قوانین بر اساس آن وضع شدهاند.
اگر فقیه به مقوله انصاف، بهعنوان یک قاعده فقهی که در چگونگی استنباط اثر میگذارد، بنگرد، از اعوجاج و انحراف در استنباط مصون خواهد ماند.
۲.انصاف در عرصه حقوق و قانون
انصاف ازجمله مفاهیمی است که در حقوق و قوانین کشورها، از دیرباز مطرح بوده است. خوانش و کاوش مکتبهای گوناگون حقوقی و قوانین مدوّن کشورها نشان میدهد که برخی، اصول زیرساخت انصاف را در تمامی مکتبها مشابه هم میدانند. زیرا معتقدند انصاف از طبیعت انسانها سرچشمه میگیرد؛ نه از قانون منبعث میشود و نه با آن تعریف میشود. (۱) برخی قانون و انصاف را لازم و ملزوم یکدیگر میدانند. (۲)
باید به این واقعیت اذعان کرد که انصاف، عدالت را برای حقوق به ارمغان آورد. «ورتلی» معتقد است در جامعه پویا و متغیر، تصور قانونی که توسط انصاف تعدیل نشود، امکانپذیر نیست. (۳)
برخی از حقوقدانان مسلمان بر این باورند که زمانی به انصاف رجوع میشود که اجرای قاعده عادلانه در موردی خاص، نتایج نامطلوبی به بار آورَد. در این صورت، وجدان اخلاقی حکم میکند قاعده انصاف، ضروری است. در مواردی که قواعد خشک مبتنی بر عدالت، قاضی را از نظر وجدانی اقناع نکند، مبنای قاعده انصاف به کمک او میآید. در چنین مواردی، قاضی با توجه به شرایط فرد مورد حکم، در مورد او قضاوت میکند. محدوده این قاعده، تا جایی است که به اجرای عدالت کمک کند. به عبارتی، این قاعده در جایگاه یاوری برای عدالت است و هدف آن، چیزی جز هرچه بهتر و عادلانهترشدن قواعد نیست.
انصاف، با در نظر گرفتن شرایط، ابعاد و حالات افراد، که موجبات اقناع وجدان و عدالت طبیعی و انسانی را فراهم میسازد، از مقاصد کلان شریعت در به کمال رساندن انسانها و قرب الهی محسوب میشود.
۳.انصاف در اجتماع
جوهرة اصلی انصاف، در اجتماع انسانی نمود پیدا میکند. وقتی انصاف و تساوی رفتاری بر روابط بین انسانها حاکم باشد، اجتماع انسانی سود میبرد. برخورد منصفانه با مردم موجب ایجاد تغییر در واکنش مـبتنی بـر منافع فردی و خودخواهانه آنان به واکنش مبتنی بر منافع جمعی و دیگرخواهانه میگردد. هـنگامی حس گـروهی در انسان برانگیخته میشود که احساس برخورد منصفانه وجود داشته باشد. انسانها در صورت مشاهدة برخورد نامساوی، تبعیضآمیز و غیرمنصفانه، رنجیده خاطر میشوند. (۴)
امام عـلی(ع) در عهدنامه مالک اشتر مـیفرماید: ای مالک! از خشم ملت بترس که نمونهای از خـشم خـداوند قـهار اسـت. هـمیشه مـقربان و نزدیکان خود را فدای مصلحت عموم کن، زیرا ویژگان هر چه از تو برنجند، هرگز با رنجش توده قابل مقایسه نیست. (۵) این یعنی حاکمیت مساوات و انصاف در اجتماع و توجه به منافع دربرگیرندة عموم، بهجای منافع فردی و خویشان و نزدیکان و ویژگان.
راهکارها و رَویههای منصفانه در اجتماع و برآیند آنها هـمراه با چشمانداز از آینده، میتواند مسیر دستیابی به موفقیت و نتایج مطلوب را هموار سازد. مسئولان و مدیران کاردان، میتوانند از طریق بـرخورد مـنصفانه و تساویگونه، هزینه کنترل را در جامعه کم کـرده و همزمان هدفهای مشخص را برای واحد یا سازمان خود تدوین نمایند. (۶)
یکی دیگر از نتایج انصاف در اجتماع، بروز اعتماد در جامعه است. شواهد پژوهشی نشان میدهد که قـضاوتهای حـاکی از وجود انصاف در برخورد دیگران با انسان، بهعنوان جایگزین اعتماد در روابط فردی به کار میرود. (۷) اگر رفتار بالسویه، منصفانه و عادلانه در جامعه با کارکنان نهاد یا سازمان یا...، صورت پذیرد، آنان با جدیت در جهت نیل به اهـداف سازمانی تلاش خواهند کرد و نسبت به نهاد یا سازمان خود وفادار خواهند ماند. (۸) و این در نهایت به سود جامعه و کشور تمام شده و با تزریق اعتماد، مسیر دستیابی به نـتایج مطلوب را هموار میسازد.
اگر انصاف، یعنی نگاه تساویانگارانه نسبت به افراد جامعه، در جامعهای نهادینه شود، عصبیت و تعصب از بین رفته و گذشت و فداکاری همهگیر شده و امنیت همهجانبه و آرامش و آسایش روزافزون خواهد شد.
۴.انصاف در عرصه حکومت
دوام دولت و آرام مملکت خواهی
ثبوت راحت و امن و مزید رفعت و جاه
کمر به طاعت و انصاف و عدل و عفو ببند
چو دست منت حق بر سرت نهاد کلاه (۹)
سعدی شیرازی ازجمله اندیشهورانی است که صاحبان قدرت و حکومت را به حسن سیاست و دادگری و انصاف، پند و اندرز میدهد. او مهمترین مسایل و موضوعات اجتماعی را در قالب شعر بازگو کرده و انسانها، بهویژه صاحبان قدرت را به واقعگرایی، اعتدال و رعایت عدل و انصاف سفارش نموده است.
رسول گرامی اسلام(ص) به امرا و حکمرانان، دستور میدهد در حق مردم عدالت را اجرا کنند و انصاف را رعایت نمایند و رحمت، محبت و دلسوزی را متوجه آنان کنند. (۱۰) و هشدار میدهد: از میان مردم هر کس را که دارای خودپسندی و تکبر و کمی انصاف است، از خودت دور کن. (۱۱)
امام علی(ع) نیز انصاف ورزیدن را زینت و زیور فرمانروایی و حکومت دانسته (۱۲) و درباره انصاف اهل حکومت در حق مردم میفرماید: زکات قدرت، رعایت انصاف است. (۱۳) نکتهی نهفته در کلام امیر بیان(ع) این است که واژه زکات در خود، مفهوم پاککنندگی را به همراه دارد؛ بنابراین، انصاف، قدرت را از پلیدیها پاک میکند. اگر حاکمان و مسئولان در عمل نسبت به مردم انصاف در پیش گیرند و سیاستشان بر پایهی انصاف باشد، آن چهره و لایههای زمختی و زشتی قدرت برطرف شده و پاکی نمایان میگردد و مردم دوستدار و پشتیبان حکومت و حکمرانان میشوند. همچنین، آن حضرت، انصاف را سرفصل نجابت میداند. (۱۴) یعنی انصاف حاکمان موجب گسترش عفاف و شرافت در جامعه شده و حیا و نیکنهادی را در جامعه در پی خواهد داشت. آن حضرت به حذیفة بن یمان میگوید: بدان که تو در برابر رعایت انصاف در حق ستمدیدگان و گذشت از مردم و نیکویی برخورد با آنها در حد توانت، مسئول و پاسخگو خواهی بود. و در این زمینه از تو بازخواست خواهد شد. (۱۵) و به مالک میگوید: به این نکته واقف باش که حکم، رعایت انصاف مظلوم در قبال ظالم است و بازستاندن حق ضعیف از قوی است. با نگاهی به بیانات آن حضرت در نامهی خود به مالک، که از مالک میخواهد تا انصاف را در مورد خدا، مردم، خود و نزدیکان رعایت کند، میتوان فهمید، نمیتوان به عدالت اجـتماعی بدون در نظر گرفتن انصاف، دست یافت.
قاعدة انصاف هم شامل جنبههای فردی میشود، هم فعالیتهای اجتماعی را در برمیگیرد. حکومت اسلامی موظف است در امر توزیع امکانات عمومی و درآمدهای حاصل از کارهای تولیدی و خدماتی و نیز در امر قضاوت و اجرای قانون دادرسی، شرایط بهرهمندی افراد از امکانات را به صورت مساوی و یکسان، برای آحاد جامعه فراهم آورده و از قاعده «عدل بهمثابه انصاف» پیروی کرده، از حقوق تک تک افراد پاسداری نماید.
انصاف در سیره نظری امام
امام خمینی انصاف را در بستر مبانی دینی پذیرفته بودند و سیرة نظری و عملی ایشان برداشتی از قرآن و اسلام و سیرة پیامبر اسلام(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بوده است. «مسلمانی یک کلمه است و بس، آن هم انصاف است؛ چون اسلام از انصاف جدا نیست.» (۱۶)
امام خمینی در مجموعه آثار خود بیش از ۱۰۹ بار کلمه انصاف را در ساحتهای گوناگون بهکار برده است که با بررسی و تحلیل آنها میتوان گفت انصاف در نظر و عمل نزد ایشان ارزش بالایی داشته است. تا آنجا که فعالیتهای عامالمنفعه، یاری محرومان و خدمترسانی به نیازمندان را از بزرگترین کارهای معنوی و خداپسندانة مبتنی بر انصاف و مساواتگرایی توصیف کرده و میفرمود: «انصاف اقتضا میکند که خدمت کنند... یکی از بزرگترین جهات معنوی، خدمت به خلق اللَّه است، خدمت به انسانهای محروم است. این است که برای انسان جاودان میماند و در عالم دیگر به درد انسان میخورد.» (صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۴۲۶ـ ۴۲۷)
او انصاف را بالاتر از عدالت میدانست و در اوج انقلاب خود و دیگران را موظف میدانست هرجا که هستند با تک-تک مردم همراهی و همدردی کنند. و بیتفاوتی و سکوت برخی را به بهانههای گوناگون، بر خلاف انصاف، بر خلاف انسانیت، بر خلاف شرع میدانست. (همان، ج ۳، ص ۵۰۳) و از همه مردم میخواست که انصاف و رضای خدا را نصبالعین و آرمان خود قرار داده و کارها را پیش ببرند؛ چراکه در این صورت خداوند به آنها برکت داده و از آنها خوشنود خواهد شد. (همان، ج ۲، ص ۴۴۹)
ایشان انصاف را در این میدید که همه با هم و همه به هم کمک کنند؛ بین مردم انصاف حاکم باشد و همه با هم با انصاف رفتار کنند، با انسانیت رفتار کنند، با رحم و مروت رفتار کنند. (همان، ج ۶، ص ۴۹۸) امام خمینی تلاش میکرد که جامعه به این مرتبه و وضعیت برسد. (همان)
امام خمینی اقدام به امر به معروف و نهی از منکر در سطح جامعه را زمینهساز عمل منصفانه در جامعه میدانست و سفارش میکرد همه مردم وظیفه دارند همدیگر را از کارها و اقدامات غیرمنصفانه نهی نمایند؛ بهویژه نسبت به کسانی که بدون توجه به وضعیت اقتصادی مردم مستضعف و محروم جامعه گرانفروشی کرده و اجحاف روا میدارند. «آقا نکن این کار را، این کار انصاف نیست. شما دارید آنها را در مضیقه میگذارید. این بیچارهها نمیتوانند اینطور اجناس بخرند.» (همان، ج ۸، ص ۴۸)
از دیدگاه امام خمینی حل مشکلات اقتصادی مردم بستگی به وجود انصاف و یکساننگری در فعالیتهای اقتصادی و بازار دارد و به دست خود ملت حل خواهد شد. اگر در فعالیتهای اقتصادی انصاف حاکم نباشد، شاید در کوتاهمدت منافع اقتصادی در پی داشته باشد، اما در بلندمدت علاوه بر اینکه فضیلتهای اخلاقی و انسانی در جامعه کمرنگ میشود؛ با شکاف طبقاتی، زمینة ناامنی اقتصادی و ناآرامی اجتماعی، حتی سیاسی به وجود خواهد آمد. «مسئله گرانی و مسئله احتکار و اینها هم، اینهایی که گرانفروشی میکنند، اینهایی که احتکار میکنند، اینها انصاف داشته باشند. هیچ انصاف نیست که شما با این ملت، با این مستضعفین این طور کنید. میدانید که گرانی و احتکار تلخیاش به ذائقه مستضعفین و عامه مردم محروم است.» (همان، ج ۱۵، ص ۵۱۶)
امام خمینی با برداشت اخلاقی از دین و با الگو قرار دادن سیرة بزرگان دینی، مردم را به انصاف در امور اجتماعی و فرهنگی دعوت میکرد.
از دیدگاه امام خمینی «از انصاف به دور است که یکی بیخانمان و یکی دارای آپارتمانها باشد.» (همان، ج ۲۱، ص ۴۴۵) لذا اگر در جامعهای انصاف حاکم باشد و همه اقشار جامعه منصفانه رفتار کنند، نباید جماعتی آه در بساط نداشته باشند و بیسرپناه و بیخانمان باشند ولی برخی از فرط تعیُّش جانشان به لبشان برسد.
امام خمینی داشتن انصاف و انسانیت را بالاتر از مقولة دشمنی دانسته و معتقد است شاید انسانها با هم مخالف و دشمن باشند و با هم بجنگند، اما فطرت انسانی اجازه نمیدهد که نسبت به هم بیانصافی کرده و انسانیت را زیر پا بگذارند.
حضرت امام روابط بینالملل و اصول حاکم بر روابط جهانی را نیز بر اساس انصاف میدانست و معتقد بود جهانیان باید بر اساس انصاف و با برخورداری از شرایط یکسان در عرصههای مختلف بینالمللی با هم روابط داشته و مشکلات، حتی جنگ را منصفانه مدیریت کرده و حل نمایند:
«ما باید آن مطلبی که داریم، حق است و همه عالم اگر انصاف داشتند میپذیرند و میپذیرفتند ما آن را میخواهیم، ما چیز زایدی نمیخواهیم.» (همان، ج ۱۷، ص ۴۷۷)
انصاف در سیره عملی امام
بر اساس قرآن و سنت و سیره پیامبر اسلام(ص) و ائمه معصومین(ع) حتی پس از تشکیل حکومت و کسب قدرت، رفتار با مردم، بهویژه دشمنان و مخالفان، باید از روی انصاف باشد. پیشوایان دینی ما نظراً و عملاً بر مدارا، تساهل، رحمت، گذشت، عدالت و انصاف تأکید کردهاند. حتی اگر نمونههای بیشمار و خدشهناپذیر در روش و عمل پیامبر اسلام و امامان شیعه نسبت به رعایت انصاف و حق و حقوق و احترام به مخالفان هم نبود، باید بر اساس فطرت انسانی همین گونه رفتار نماییم.
پیامبر(ص) در دوران حکومت خود با عمرو بن عاص، ابوسفیان و امثال آنها نه تنها برخورد خصمانه و انتقامجویانه نداشت، بلکه آنها را بخشید و با آنها با مهربانی و عطوفت و انصاف برخورد کرد.
رفتار امام علی(ع) نیز با دشمنان و مخالفان خود بر اساس انصاف بود. خوارج که بر او شمشیر کشیدند و جمعی از بهترین یارانش را به شهادت رساندند؛ رفتار امام(ع) با آنها از روی انصاف و عدالت بود و تا وقتی که اقدام مسلحانه و شورش علیه حکومت نکردند، زندانشان نکرد، شلاقشان نزد و حتی سهمیه آنان را از بیتالمال قطع نکرد. به آنها نیز همچون سایر افراد مینگریست. آنها در اظهار عقیده آزاد بودند و امام به هیچ وجه مزاحم آنها نمیشد.
امام خمینی که دعوتگر و رهبری از نسل همان پیامبر و ائمه معصومین بود، در نظر و عمل سعی کرد تالیتلو آن بزرگان باشد و آنگونه بیندیشد و عمل نماید که آن پیشوایان کردند. ایشان معتقد بود: «اگر قومی با ما موافق نشدند، نباید اگر یک جهت حقی را هم قائل شدند، ما به مناسبت احراز عداوت کلی، زمزمه مخالفت کلی با آنها سر داده و حرف حق را هم به جهت مخالفت با آنها، قائل نشویم. و الّا اگر بنا بر این باشد، باید ما با تمام الهیین عالم بنای مخالفت گذاشته و اعتقاد به وحدانیت و توحید را هم از دست بدهیم.» (تقریرات فلسفه، ج ۱، ص ۲۸۴)
همچنین، دیگران را از اظهار نظر و اقدامات غیرمنصفانه درباره مخالفان نظام (استفتائات، ج ۵، ص ۲۱۴ـ۲۱۶) و کسانی که با ایشان و نظام زاویه داشتند، (همان، ص ۲۱۴ـ۲۱۶) حتی اگر از خاندان سلطنت باشند، (همان) نهی میکردند. به همین دلیل با اقدامات حذفی، نظیر ترور مخالفان و وابستگان دربار مخالفت مینمودند. (۱۷)
امام در کوران انقلاب و پس از تصدی مسند رهبری و زعامت امت، حتی در مواجهه با دوستان حوزوی خود که با ایشان در مبانی نظری دولت و حکومت اختلاف نظر داشتند، از جاده انصاف و یکساننگری به افراد در موقعیتهای مختلف خارج نشدند و ضمن حفظ حرمت آنان، (۱۸) گاهی در مباحث خود به مطایبه با همدیگر نیز میپرداختند. (۱۹)
در همین راستا، امام خمینی میفرماید: علامت شخص منصف آن است که حق با هر طرف هست، از آن طرف حمایت کند، گرچه از دشمنان او باشد. (شرح چهل حدیث، ص ۶۴۱)
در نگاه امام خمینی نیز اگر حکومت به صورت منصفانه و یکساننگرانه به مردم نگاه نکند و توجهی به رنج و سختی مردم نداشته باشد و تنها به فکر خود و اطرافیان خود باشد، هم در حق خدا و دین خدا، و هم در حق مردم بیانصافی کرده است: این بر خلاف انصاف، بر خلاف انسانیت، بر خلاف شرع، بر خلاف همه اینها هست. (صحیفه امام، ج ۳، ص ۵۰۳) ایشان کمک و پشتیبانی از مظلومان و ستمدیدگان و کسانی که تحت ظلم و فشار قرار دارند، را از مصادیق انصاف دانسته و بر آن سفارش کردهاند. (صحیفه امام، ج ۴، ص ۱۹۲ـ۱۹۳)
حضرت امام قدرناشناسی و ناسپاسی را از مصادیق بیانصافی دانسته و به کسانی که نسبت به دیگران ناسپاسی کرده و بیتوجهی میکنند و خوبیها و زحمات دیگران را نادیده میگیرند، خرده گرفته و توصیه میکند دست از بیانصافی بردارند. (همان، ج ۱۰، ص ۱۴۴)
نتیجه
در مجموعه متون اسلامی، «انصاف» به عنوان معیاری برای راهنمای رفتار اخلاقی، دارای آثار فراوان، معیار ادبورزی، نشانه سازگاری منطقی و عقلانی، راهی بـرای مـحبوبیت، بهمثابه تکلیف انسان در برابر دیگران و معیار بازشناسی سخن صحیح از غیر آن معرفی شده است.
آموزه انصاف در برنامههای اسلام، چه بهصورت ایجابی آن (برای دیگران آن را بپسند کـه بـرای خود میپسندی) و چه در قالب سلبی آن (آنچه را برای خود نمیپسندی، برای دیگران هم نپسند)، ناظر بر رفتارهای فردی و اجتماعی انسان است که از یکسو، بـاور و ایمـان واقعی او را نشان میدهد که در قـالب یک عـمل نیک و فضیلتبخش بروز پیدا خواهد کرد، و از سوی دیگر، موقعیت انسان را در زندگی دنیوی و اخروی ارج میبخشد؛ چون کسی که با مردم با انصاف بـرخورد کـند، خداوند نیز بر عزت او افزوده و او را محبوب مردم قرار میدهد.
مسلمان راستین بر اساس فطرت انسانی و الگوگیری از قرآن، پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) انصاف را در عرصة نظر و عمل در نظر داشته و در همه کارها منصفانه رفتار میکند.
سیره نظری و عملی امام خمینی نیز منطبق بر انصاف بود. و خود و دیگران را موظف میدانست با مردم همراهی و همدردی کرده، و منصفانه رفتار کند. او بیتفاوتی و سکوت نسبت به ظلم، زورگویی و سرنوشت دیگران را بر خلاف انصاف و انسانیت و شرع میدانست.
در برآیند کلی میتوان گفت قرآن کریم به عدالت و انصاف تأکید زیادی دارد. حتی نسبت به غیرمسلمانان نیز دستور داده است با عدالت و انصاف برخورد شود. در روایات نیز با محوریت اخلاق به انصاف توصیه شده است.
.
انتهای پیام /*