پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۵۴۱/ محمد رجایی نژاد
سرآغاز
انصاف، مساوات و مواسات از مباحث علم اخلاق بوده و از بالاترین و والاترین کمالات و فضائل اخلاقی و بهترین صفات و ویژگیهای جامعة انسانیِ مطلوب به حساب میآیند که زمینهساز روابط اجتماعی سالم گردیده و همبستگی، همدلی، همیاری و همکاری را در جامعه دوچندان میکند. در آموزههای اسلامی از آنها بهعنوان سیرة پیشوایان معصوم (علیهمالسّلام) و افضل فضائل یاد شده است که بیانگر اهمیت و جایگاه خاص این صفات اخلاقی است. اجرایی شدن آنها، ضامن آسایش و راحتی، فزونی رزق و روزی، رسیدن به مقام مؤمن واقعی، انجام بهترین اعمال، کسب عزت، نِیْل به مکارم اخلاق، دفع عذاب و رغاب، و جلب محبت و صفای سایرین خواهد شد. از اینرو، از مهمترین فضائل و کمالات انسانی محسوب میشوند. انصاف و مساوات و مواسات از ویژگیهایی هستند که اگر فراگیر شوند و انسان آنها را رعایت کند، جامعه و مردمانش به آرامش دنیوی و سعادت اُخروی نایل خواهند شد.
بر اساس اصول و مبانی اصیل اسلامی، انصاف، مساوات و مواساتِ همهجانبه در جامعه، شدنی و در انطباق کامل با اصول حقوق بشر جهانی است. مبانی اسلام، سرچشمة عدالت، انصاف، مساوات، مواسات و کرامت برای همة ابنای بشر است. این فضایل اخلاقی، میتواند بهعنوان امری ممکن و ضروری در قانون و سنت خانوادههای جوامع اسلامی و کشورهای مسلمان، گنجانده شود. اسلام دربرگیرندة عدالت، رحمت، احترام متقابل، انصاف، مساوات و مواسات میان همة انسانهاست، و این ارزشها راه تغییر و تحول را پیشِ روی ما قرار میدهند.
آموزههای قرآن، اهداف شریعت، معیارهای جهانی حقوق بشر، حقوق اساسی، ضمانتهای مبتنی بر قانون اساسی کشورها، و واقعیتهای زندگی انسانها در سَدة کنونی، بایسته و شایسته آنند که بر پیوند و روابط میان مسلمانان در حوزههای فردی و اجتماعی، عمومی و خصوصی، قوانین، اصول و سنتهای مبتنی بر انصاف، مساوات و مواسات حکمفرما شوند. اینها اصول و ارزشهایی هستند که مسلمانان دربارة آنها اتفاقنظر دارند و فقهای مسلمان آنها را از اهداف انکارناپذیر شریعت میدانند. اینک، زمان تلفیق ارزشهای مذکور با قوانین، و تحقّق آنها در زندگی روزمرّه، فرا رسیده است.
بر همین اساس در پژوهش پیشرو این سه موضوع انصاف، مساوات و مواسات را از دیدگاه امام خمینی، بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است.
مفاهیم پژوهش
بایسته است مفاهیمِ برخی واژگان پژوهش تبیین شوند تا خواننده بتواند به آسانی و درستی با متن، پیوند برقرار نماید. با مراجعه به آیات و روایات و متون اسلامی، با واژگان و اصطلاحاتی روبرو میشویم که معانی نزدیک به هم دارند؛ ولی هر کدام دارای مفاهیم ویژهای هستند که در کتب لغت و ادب تبیین شدهاند. دستهای از این واژهها، که در این پژوهش نیز بهکار رفتهاند، عبارتنداز: ۱. انصاف؛ ۲. مساوات؛ ۳. مواسات؛ ۴. عدالت؛ ۵. ایثار و گذشت؛ ۶. اغماض. که در ادامه به تبیین مفهوم هر یک از آنها و فرق آنها با یکدیگر میپردازیم:
انصاف
«انصاف» در اصطلاح، به معنی «گذاشتن پایة احقاق حق بر مساوات در مقابل قانون و احترام به حقوق افراد»(۱) بوده و مبتنی بر مساوات است. در واقع، «انصاف»، یعنی سود و زیان را میان خود و دیگران تقسیم کردن. و در مقام داوری، حقوق عمومی طرفین را به طور برابر رعایت کردن است. «انصاف»، احترام گذاشتن به حقوق دیگران است.
مساوات
«مساوات» در لغت، به معنی برابری، همسانی، همواری، تساوی و یکسانی آمده است.(۲) معنای مساوات و برابری این است که همة افراد صرفنظر از ملّیّت، جنس، نژاد و مذهب، از حق برابر بهمنظور استفاده از نعمتهای مادی و معنوی موجود در جامعه، مطابق با کار انجام شده، برخوردار باشند.(۳) مبنای برابری نیز این است که «انسانها به حسب گوهر و ذات، برابرند و از این نظر دو گونه یا چند گونه آفریده نشدهاند.»(۴)
مساواتی که قرآن میان انسانها قائل است، شامل دو قسمت عمده است؛ مساوات در اصل انسانیت و مساوات در حقوق و اجرای قوانین و احکام. آیة «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ»(۵) «ای مردم! شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست.» به همین نکته اشاره میکند.
مواسات
مواسات از دو ماده «وسی» و «أسو» گرفته شده است. فرهنگ ابجدی، مواسات از ماده وسی را «دلداری دادن و یاری کردن، تسلی و کمک»،(۶) و مواسات از ماده أسو را «در مال یا دارائی خود کسی را برابری دادن»(۷) تعریف کرده است. دیگر فرهنگهای فارسی(۸) نیز به دلداری، یاریکردن، کمکرساندن، تسلیدادن، مطلق همدلی، کمک مالی و اقتصادی به دیگران و شریککردن آنها در اموال خود معنا کردهاند.
در توضیحی دیگر از «مواسات»، آمده است: «مواسات» یعنی دیگری را در مال خویش شریک قرار دادن، تا آنجا که هرگونه از مال خویش استفاده و در آن تصرف میکند، دیگری نیز چنان باشد!
مواسات معادلهای گوناگونی دارد که عبارتاند از: فداکاری، از خودگذشتگی، نیکخواهی، خیراندیشی، خیررسانی، حمایت، رعایت، به یک چشم دیدن، غمخواری، همدردی، شریک ساختن، و...(۹)
مواسات وقتی است که شخص، به اندازة کفاف خود داشته باشد، نه بیشتر، و دیگری را در همان مقدارِ کفاف، شریک سازد، لیکن اگر افزون از اندازة کفاف داشت و از آن مالِ افزون، به کسی داد، «مواسات» نیست.(۱۰)
عدالت
عدالت، در لغت به معنای دادگری است و در مقابل آن، جور، به معنای میل و انحراف از طریق وسط و میانه است.(۱۱) در اصطلاح علم اخلاق، عدالت، ملکهای در نفس است که انسان به سبب آن بر تعدیل جمیع صفات و افعال قادر میشود.(۱۲) و در اصطلاح علم کلام، رساندن هر صاحب حقی به حق خود و جزای بر عمل، به قدر استحقاق میباشد.(۱۳)
عدل، به معنی عدم تجاوز از حق نیز، آمده است.(۱۴) همچنین، این لغت در مقابل ظلم و جور بوده و به معنی وضع شیء در موضع خودش است.(۱۵) برای همین عادل را «عادل» میگویند؛ زیرا از حقّ، و حدود آن تجاوز نمیکند و هر حقی را به صاحبش عطا میکند.
از واژگان مرتبط با عدالت، قسط و انصاف است. قسط به معنای نصیب عادلانه(۱۶) است. و تفاوت آن با عدل در این است که قسط، عدالت آشکار است، اما عدل، ممکن است پنهان باشد.(۱۷)
عدالت، از صفات پسندیدهای است که فطرت انسانی آن را درک کرده و به آن امر میکند. و عقل به صورت استقلالی، حُسن آن را درک مینماید.(۱۸) در آموزههای دینی، عدل به عنوان یکی از اسماء و صفات الهی حائز اهمیت بوده و در قرآن کریم به آن سفارش شده است.(۱۹)
علمای اخلاق در آثار خود، به عدالت از جهت تأثیر آن در تعدیل قوای نفسانی پرداختهاند.(۲۰) متکلمان در مسألة عدل از مباحثی چون خیر و شر، آفات و بلاها و تفاوت افراد در دنیا بحث کردهاند.(۲۱) فقها نیز عدالت را یکی از شرایط حاکم، قاضی، امام جماعت و... میدانند.(۲۲) در مباحث اجتماعی و سیاسی، عدالت در جامعه، یکی از اصولی است که در همه فرهنگها مورد قبول واقع شده است.(۲۳)
امام خمینی عدالت را حد وسط بین افراط و تفریط و عامل تعدیل قوة عملیه و تهذیب آن و همچنین تعدیل تمام قوای باطنی و ظاهری و روحی و نفسانی میداند.(۲۴) و احکام و قوانین شریعت را بر اساس معیار قسط و بسط عدالت فردی و اجتماعی میداند.(۲۵)
تفاوت انصاف با عدالت
در کاربردهای متعارف در جامعه، عدل و انصاف با هم به کار می رود، که البته نوعی هم معنایی از آن متبادر می شود، اما این، هرگز به معنای ترادف این دو واژگان نیست، زیرا حتی اگر بتوانیم مترادفات را در زبانها اثبات کنیم، این ترادف، همیشگی و صددرصدی نیست و نوعی ظرافت معنایی در واژگان دیده میشود که موجب تمایز و تفارق معنایی آنها می شود، یعنی با همه اشتراکات معنایی، میان دو واژه همچون بشر و انسان، وجوه ظریف و لطیف معنایی، آن دو را از هم جدا میسازند.
البته شاید در تعابیر تودة مردم، به این وجوهِ تمایز، توجه نشود، ولی متفکران و نخبگان، در انتخاب واژگان، نه تنها به زیبایی آن در ترکیب و سیاق جمله توجه دارند، بلکه به تفاوت لغات با یکدیگر نیز توجه داشته و می کوشند بهترین واژه را برای بیان مقاصد و مفاهیم بلند خود انتخاب کنند. بیگمان خداوند حکیم در قرآن مبین اینگونه عمل کرده است و پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) به ویژه امیر بیان، امیرمؤمنان(ع) در کلام خود، به این لطایف و ظرایف توجه داشتهاند.
چنان که گفته آمد، برخی بر این باورند که عدل و انصاف دو واژه هممعنا هستند و بر یک مفهوم دلالت میکنند و هیچ تفاوت معنایی ندارند. ازاینرو، کاربرد هر یک را در جای دیگری روا میدانند. اما در حقیقت، تفاوت ظریف و در عین حال، فاحشی بین این دو واژه وجود دارد که کاربردهای آن دو را نزد اهل فن متمایز میکند.
عدالت برخلاف انصاف است؛ زیرا انصاف به معنی إعطاء نصف یک شیء بدون زیادی و نقصان به طرف مقابل است؛(۲۶) درحالی که عدالت به معنی إعطاء حق به صاحب حق است که گاهی کمتر و گاهی بیشتر از نصف است.
در تفاوت عدالت و انصاف، چنین گفتهاند: انصاف، تقسیم مساوی و برابر است که بیشتر در امور حسی است، ولی عدالت، اعم از انصاف بوده و شامل امور محسوس و غیرمحسوس میشود.(۲۷)
عدالت، با توجه به مواردش، متفاوت است. گاهی عدالت در رعایت تساوی و برابری است. اما انصاف همیشه با برابری و تساوی معنا مییابد.
همچنین انصاف، ناظر به رفتار آدمی نسبت به خود، در قبال دیگری است. و مربوط به گذشتن از حق خود است. اما عدالت فراتر از حق شخصی بوده و ناظر به حقوق دیگران نیز، هست. شخص مُنصِف، صرفاً از حق خود میگذرد و نمیتواند از حق دیگری بگذرد.
رعایت انصاف، زمینهساز اجرای عدالت است و عدالت از انصاف برمیخیزد.
بین انصاف، به مفهوم خاصّ کلمه، با عدالت، تفاوتهایی وجود دارد، ازجمله:
عدالت گاه خشک و خشن است، ولی انصاف دارای انعطاف است و با مقتضیات منطبق بوده و از جمود و خشکی آن میکاهد.(۲۸)
دو مفهوم عدالت و انصاف، یکسان نیستند، اما اصول عدالت، حاصل یک توافق یا چانهزنی منصفانه است.(۲۹)
عدالت، بر محور قانون استوار است. ولی انصاف، بر روح قانون تکیه دارد. البته در مواردی، متن قانون و روح قانون، یکی است، یا در یکسو گام برمیدارد، ولی در مواردی، این دو متفاوتند.
عدالت از روشها و اسلوبهای اصولی و حقوقی پیروی میکند، ولی انصاف بر این هدف مبتنی است که باید همه ابزارها و روشهای حقوقی، در راستای تأمین منصفانة حقوق طرفین باشد.(۳۰)
تفاوت مساوات با عدالت
دربارة عدالت و مساوات، برخی بر این عقیدهاند که معنای عدالت آن است که مساوات رعایت شود، در حالیکه چنین نیست. در عدالت، هرگز مساوات شرط نیست، بلکه استحقاق و اولویتها باید در نظر گرفته شود. عدالت، آن است که هرموجودی به میزان حق، استعداد و لیاقت خود، سهمی دریافت کند،(۳۱) نه به گونة مساوی.
عدالت، برخلاف مساوات است، زیرا مساوی قرار دادن مردم در مال، به این معنی است که مال، در بین مردم به صورت مساوی تقسیم شود و به هیچکس بیشتر از دیگری داده نشود، درحالی که عدالت، به معنی إعطاءِ حقّ هر شخص، به خودش است، و این حقوق، ممکن است مساوی نباشند، بلکه حقّ یکی، بیشتر یا کمتر از دیگری باشد.(۳۲)
مساوات یا برابری، به معنی برابر بودن افراد در همة امور است، تا تبعیض برطرف گردد و کسی بر دیگری برتری نداشته باشد. بنابراین، مفهوم برابری و مساوات، با مفهوم رفع تبعیض نیز ارتباط پیدا میکند. با این نگاه، هر چیزی که عادلانه باشد، الزاماً منصفانه نیست. به عنوان مثال، اگر دو نفر، که در جایی کار میکنند، یکی از آنها ساعات کمتری نسبت به آن دیگری کار کند، اما به هر کدام از آنها به اندازة نیازشان پول بدهیم، انصاف را در حق آن دو رعایت کردهایم، اما عدالت به خرج ندادهایم، زیرا کسی که بیشتر کار کرده، سزاوار دریافت مزد بیشتر و کسی که کمتر کار کرده، شایستة دریافت مزد کمتری است، هر چند، بیش از آنچه کار کرده است، نیاز و احتیاج داشته باشد. بنابراین، اگر به هر دو به یک اندازه حقوق بدهیم، به این بهانه که میخواهیم مساوات اجرا شود، در حق کسی که بیشتر کار کرده است، ظلم کردهایم. در واقع ما با اجرای عدالت، شایستگی را برقرار میکنیم، تا بیعدالتی رفع گردد، و با اجرای انصاف، نیازهای مختلف را رفع میکنیم و موفقیت و رفاه را برقرار میکنیم، تا در حق کسی بیانصافی صورت نگیرد.
بنابراین، عدالت، به معنای دادن چیزی یا حقی به افراد، به اندازة لیاقتشان، و انصاف، به معنای دادن چیزی یا حقی به افراد، به اندازة نیازشان، و مساوات، به معنای دادن چیزی یا حقی به هر کس به اندازة برابر است.
تفاوت مواسات با عدالت
در مواسات، میگویند تو اگر بهرههای بسیار داری، استعدادهای متفاوت داری، برخورداریهای فراوان داری، یادت باشد که «و فی أموالِهم حقٌّ لِلسّائل والمحروم»،(۳۳) یعنی دیگران را هم شریک داراییهای خودت کن و غم و مشکلات آنها را با امکانات خودت برطرف کن. درحالیکه عدالت میگوید هرکس به اندازة توانایی و تلاش خود، بهره ببرد.
در واقع، مواسات، بهنوعی، در زمینة خدمت به محرومین تعریف میشود، یعنی همراهی کردن و کمککردن به برادر مؤمن در همة امور. وقتی انسان وظیفه خود بداند تا به همنوع خود کمک فکری، مالی، جسمی، آبروئی و... بنماید، در حقّ او، مواسات روا داشته است. با این نگاه، برخی مواسات را بالاتر از عدالت میدانند.
تفاوت مساوات با مواسات
مواسات که از فضائل اخلاقی است، به معنای شریک کردن دیگران، در امکانات خودمان است. به تعبیر دیگر، به معنای خودبین نبودن و شریک غم دیگران بودن است. در واقع، به معنای جیب مشترک داشتن با دیگران است، یعنی، انسان خود را بهمثابه دیگران و دیگران را بهمثابه خویش بداند. با چنین نگاهی، با اینکه به ظاهر جناس هستند، مواسات با مساوات تفاوتهایی دارد. در مواسات، مفهوم برادری برجسته میشود و انسانها در کنار هماند و بهرهمندها و برخوردارها به فکر مستضعفین و محرومین هستند. اما در مساوات، همه باید به یک اندازه برخوردار باشند. در چنین برداشتی، مساوات نقطة مقابل عدالت است. و به نظر غیرعادلانه میآید، زیرا انسانها با یکدیگر متفاوتاند و تواناییهای افراد، یکسان نیست و نباید در حقوق و مزایای اجتماعی، شبیهِ هم قیاس شوند.
برخی از وجوه تمایز مساوات و مواسات:
یکی از وجوه تمایز ایندو، در این است که قدرِ واجبِ عمل به مساوات، محدود، و قدرِ واجبِ عمل به مواسات، به اندازة توان انسان است. مثلاً در خصوص پرداخت خمس و زکات، پرداخت بیش از حدّ واجبِ این دو فریضه، مطلوب است، امّا واجب نیست و کسی بهخاطر عدم پرداختِ بیش از آن، مؤاخذه نخواهد شد. درحالیکه در إنفاق و خدمترسانی به خلق خدا-مادی و معنوی-، تا وقتی که آدمی قدرت و توان دارد، واجب است به یاری دیگران بشتابد و کوتاهی در این وظیفه، بازخواست دارد.
وجه تمایز دوم، در این است که عمل به مساوات، ممکن است با اجبار حکومت (اسلامی) همراه باشد ولی عمل به مواسات ـ علیرغم وجوب ـ داوطلبانه و خودجوش است. مثلاً حکومت اسلامی وظیفه دارد، در صورت توان، خمس و زکات مردم را از آنان بگیرد، چنانکه وقتی آیة زکات نازل شد، پیغمبر اکرم(ص) افرادی را به سوی مردم فرستادند و آنان را مأمور کردند تا از آنان زکات مالشان را بگیرند، امّا در خصوص إنفاق، چنین وظیفهای بر عهدة حکومت نیست، چنانچه بر مواسات نیز، نیست.
وجه تمایز دیگر ، در این است که کوتاهی در پرداخت واجبات مالیِ مساوات، نظیر خمس و زکات، مال انسان را مخلوط به حرام میکند، امّا کوتاهی در انفاق و عمل به مواسات، گرچه گناه است، ولی مال را حرام نمیکند.
ایثار و گذشت
گذشت، از خودگذشتگی و مقدم داشتن دیگران بر خود است.(۳۴) علمای اخلاق، ایثار را به معنای بخشش در عین احتیاج،(۳۵) گذشتن از ضروریات زندگی و بخشش آن به نیازمندان(۳۶) و مُقدّم شمردن دیگری بر خود در کسب سود یا پرهیز از ضرر،(۳۶) تعریف کردهاند.
ایثار از جمله خصلتهایی است که ریشه در فطرت انسانی دارد. گذشت، علاوه بر اجر اخروی، پاداش دنیوی نیز دارد و یکی از ثمرات آن، به فرمودة رسولخدا(ص)، طولانی شدن عمرِ گذشت کننده است.(۳۷)
از جمله اخلاق کریمانه، عفو و گذشت از گناه، خطا و لغزش دیگران و خودداری از مجازات و تنبیه آنان است. پیامبر(ص) در روایتی فرمودند: پروردگارم مرا به هفت چیز، از جمله گذشت از کسی که به من ظلم نموده، بخشش به کسی که مرا محروم کرده، رابطه با کسی که با من قطع رابطه کرده است، سفارش فرموده است.(۳۸)
برخی از خصلتها، گرایش به سوی خیر و تقوا را دوچندان میکند، که از جملة آنها (انصاف داشتن و) عفو و گذشت در میان مردمان است.
چشمپوشی و اغماض
اغماض به این معنا است که از حق شرعی خود، برای قصاص و انتقام، چشمپوشی کنی. چشمپوشی و بخشش دیگران، از مصادیق انصاف است.
ادامه دارد.
.
انتهای پیام /*