جنبش مشروطیت از دیدگاه امام خمینی (س)
پدیدآورنده (ها) : جعفریان، رسول
دانش تاریخ در قرآن در شکل ابـزاری جـهت آمـوزش اندیشه و اخلاق و به عنوان یک معلّم، جایگاه مناسبی را به خود اختصاص داده است. به همین دلیـل در طلیعه تدوین علوم اسلامی، مسلمین به تاریخ با احترام زیادی نگاه کرده و بـه دلایل متعدّدی و از جماله اهـمیّت تـاریخ در قرآن، با شوقی کم نظیر به نگارش سیره رسول الله (ص) و نیز تاریخ دولتهای اسلامی پرداختند. از آن زمان، داشتن اندوخته های تاریخی برای علما و اندیشمندان اسلامی به صورت یک امر عادی در آمده و اکثر آنان واجـد آگاهی تاریخی بوده اند. اهمیت داشتن آگاهیهای تاریخی را امیر المؤمنین (ع) به شکل جالب توجّهی و در موارد متعدّدی گوشزد کرده اند. ۱
متأسّفانه در دوره های اخیر، تاریخ اهمیت خود را در حوزه های دینی از دست داده و آن مقدار نیز که مورد تـوجه قـرار گرفته منحصرا تاریخ صدر اسلام آن هم به ضرورت بحث در حول و حوش درگیریهای فرقه ای بوده است آن مقدار نیز که در دانشگاهها، دانش تاریخ مورد توجّه قرار گرفته در مجموع نه تنها فاقد تـحقیقات عـلمی بوده بلکه نگرش حاکم بر آنها نیز همانند سایر رشته های علوم اجتماعی و انسانی همان نگرشهای شرک آلود غرب بوده است.
عدم وجود هشیاری تاریخی که وجودش تأثیر عمیقی در آگاه سـاختن فـرد به زمان خودش دارد موجب خسارتهای فراوانی شده که مهمترین آنها در میان قشری خاص موجب بی تعهّدی نسبت به تحوّلات جاری و ناهشیاری در برخورد با دگرگونیهای سیاسی گردیده است. به یقین یـکی از دلایـل زود بـاوری برخی از رهبران مذهبی که بـعضا فـریب بـرخی جناحهای روشنفکری را خوردند۲همین نبودن و ندانستن تجربه های تاریخی است که در فهم اوضاع و شرایط حاکم و چگونگی تغییر و تحوّل جامعه نقش بسیار مـهمّی دارد. ایـن مـسئله بخصوص در فهم حوادث تاریخ معاصر، اهمیّت ویژه خـود را داراسـت.
نگرش هشیارانه تاریخی امام
بطور قطع یکی از ویژگیهای امام خمینی (س) آگاهی از تاریخ بود، این مسئله با نگاهی اجـمالی بـه سـخنان امام که مملو از استشهادات تاریخی است کاملا روشن است. طـبعا چنین آگاهی تاریخی در کنار دهها عامل فکری و تربیتی دیگر، به عنوان یک عامل در تکوین شخصیت عظیم امام بـه حـساب مـی آید. نتیجه این امر پیش بینی های خاصّ سیاسی حضرت امام بود کـه بـرای بسیاری دیگر حتّی قابل تصوّر نیز بوده است و درست در همین مورد و نظایر آن است که امام از سـایرین مـمتاز گـردیده است.
وجود آگاهی تارخی در درون شخصیّت فکری امام باعث شد تا امام از ابتدا نـه تـنها بـه صورت یک شخصیّت سیاسی خود را وارد صحنه کند بلکه به عنوان یک رجل سیاسی موفّق، دسـت تـمام مـخالفین و توطئه گران را شناخته و آنان را به موقع در برابر عمل انجام شده قرار دهد. لازمه داشـتن مـوضع تهاجمی، آن هم موضعی که همراه با غلبه و پیروزی باشد تنها وقتی مـیّسر اسـت کـه فرد نسبت به تجارب تاریخی مربوط به تاریخ معاصر جهان و کشور خویش مطّلع باشد.
امـام بـا دارا بودن هشیاری تاریخی نه چون ساده انگارانی که تنها اطراف خویش را، آن هـم ظـاهرش را مـی بینند بلکه با تسلّط بر زوایای مختلف تاریخی و سیاسی جامعه و توجّه به عمق تحوّلات اجتماعی، تـوانست رشـته کـار را بدست گرفته و آن را هدایت کند.
کتاب کشف الاسرار بخوبی نگرش تاریخی امام را نـسبت بـه مسایل مختلف و از جمله مسایل معاصر در دوره دیکتاتوری نشان می دهد، داشتن یک نگرش سیاسی و مطرح کردن وسـایل مـختلف فکری در یک قالب تاریخی، نشان دهنده عمق نگرش تاریخی امام است. البـته امـام موّرخ نیست اما به عنوان یک مـتفکّر، از تـاریخ بـه شکل مناسب خود بهره گیری می کند چنانچه قـرآن نـیز در حیطه وظیفه انسان ساز خود کتاب تاریخ نیست اما نگرش تاریخی -فرهنگی خـود را هـمراه با آوردن استشهادات تاریخی به شـکل دقـیق و مؤثر بـرای آمـوزش آمـوزه های فرهنگی خود مورد استفاده قرار مـی دهد.
نـگاه امام به تحوّلاتی که در زمان حیات ایشان رخ داده یک نگاه سیاسی - تـاریخی بـوده و بدین جهت دقیقا بعدها از آنها در جـریان هدایت و رهبری انقلاب عـظیم اسـلامی ایران به خوبی استفاده شـده اسـت.
امام خود فرموده که:
من در بعضی مجالس زمان رضاخان در مجلس رفتم به عـنوان یـک تماشاگر۳
این مسئله امری اسـت کـه اسـاسا با در نظر گـرفتن وضـع فکری و فرهنگی روحانیت در آن دوره مـی تواند قـابل توجه باشد.
برای اینکه عمق نگرش تاریخی امام را دریابیم به نصیحتی که امام در جـریان نـهضت ملّی به مرحوم آیة الله کاشانی کـرده تـوجه می کنیم:
بـه کـاشانی نـوشتم که لازم است برای جـنبه دینی نهضت اهمیّت قائل شود. او به جای اینکه جنبهء مذهبی را تقویت کند و بر جنبه سـیاسی چـیره گی دهد به عکس رفتار کرد بـه گـونه ای رئیـس مـجلس شـورای ملّی شد و ایـن اشـتباه بود.
چـنین بـینشی از امام در آن شرایط نمی تواند از کسی باشد که نـقش عـوامل فـرهنگی و سـیاسی را در تـکوین و ایـجاد یک انقلاب در یک مسیر تاریخی نمی شناسد. این هشیاری دقیقا معلول یک نگرش قوی مذهبی همراه با داشتن یک بینش تاریخی از مسئله تحوّل و دگرگونی در جامعه است.
تاریخ از نـقطه نظر امام که بر گرفته از بینش خود قرآن است به عنوان وسیله ای برای عبرت، بر روی آن تأکید شده است. امام فرمودند:
تاریخ و آنچه که به ملتها می گذرد این باید عبرت بـاشد. ۵
مـجموعه آنچه که حضرت امام تا سال ۶۱ به شواهد تاریخی استناد و یا اشاره فرموده، در یکی از مجموعه های «در جستجوی راه از کلام امام» جلد شانزدهم تحت عنوان «سلطنت و تاریخ ایران» در ضمن ۵۵۰ صفحه منتشر شـده کـه اهمیت آن را نشان می دهد این مجموعه شامل دیدگاههای تاریخی در مورد جریانات سیاسی-فرهنگی دورهء معاصر یعنی سدهء اخیر است.
حضرت امام و ضرورت نـوشتن تـاریخ
اهمیت تاریخ در نظر حضرت امـام بـاعث شد تا تأکید بیشتری بر نگارش تاریخ از طرف ایشان صورت گیرد. در یک سخنرانی در سال ۵۷ ایشان با اشاره به حضور بیش از ۴۵ هزار مستشار آمریکایی یـا آنـچه بعضی می گویند شصت هـزار کـارشناس فرمودند:
«. . . اینها قصه هایی است که تاریخ باید ثبت کند؛ بعدا بفهمند که وضع ایران چه بوده است». ۶
و در جای دیگری فرمودند:
«ما شاهد قتل عام مسجد گوهرشاد جنب حرم مطهر ثـامن الائمـه علیهم السلام بودیم. ما شاهد چیزهایی بودیم که تفصیل آن در تاریخ آتیه ثبت خواهد شد». ۷
همچنین حضرت امام در سال ۶۱ خطاب به دانش آموزان فرمودند:
«امروز دانش آموزان باید سعی کنند تاریخ انقلاب اسلامی مان را و نقش وحدت بین خودشان و دانشگاهیان را با روحانیون بیاموزند؛». ۸
حضرت امام در یکی از آخرین پیامهای خود خطاب به مسؤول مرکز اسناد انقلاب اسلامی اهمیت نگارش تاریخ انـقلاب اسـلامی و اصولی که باید در آن رعایت شود تذکّر فرمودند. ۹
امام و تحلیل واقعه مشروطه
گرچه حـضرت امـام پیـرامون بسیاری از مسائل دوره اخیر اظهار نظر فرموده اند اما ما تنها به آنچه که پیرامون مـشروطه و احیانا نهضت تنباکو بیان شده می پردازیم امید آن که در فرصتهای دیگر بتوانیم دربـاره سایر دیدگاههای تاریخی حـضرت امـام مطالبی را تهیه کرده و انتشار دهیم. از آنجا که ممکن است عنوان فوق قدری ابهام داشته باشد لازم است مطلبی را مقدمتا بیان کنیم:
ممکن است اظهار شود که اصولا بیان تاریخ در گرو نـقل اسناد و مدارک تاریخی بوده و بیان نگرش فردی که خود نه به عنوان یک مورّخ رسمی بلکه تنها به عنوان متفکّر و روحانی دین مطرح است نمی تواند مشکلی را حل کند پس چه لزومی در بـیان ایـن نظرات وجود دارد؟
این اشکال روشنفکرانه در واقع از یک خلط اساسی بین دو گونه کار تاریخی ناشی شده است گرچه حاوی اشکالات جزئی تری نیز هست که از جمله آنها بی توجّهی به آشنایی حضرت امـام بـا حوادث دوره معاصر از نزدیک است. چنانچه اشارات خود حضرت امام نشان می دهد، هم به صورت شفاهی و هم کتبی از مصادر بهره گرفته و در دوره های متأخّر، خود ناظر حوادث بوده است.
مـا در مـورد تاریخ به دو شکل و در واقع در دو مرحله برخورد می کنیم یکی بررسی چگونگی وقوع حوادث از لحاظ کمّی و کیفی است این که چه حادثه ای اتّفاق افتاده، چگونه اتّفاق افتاده و اساسا آیا این نـقلیات درسـت اسـت ولو رسما بدین نام نامیده نـشود و او بـاید بـا مشاهده عینی حوادث و یا شنیدن نقلیات شفاهی دیگران و با استفاده از کتب و اسناد، آنچه که حقیقتا رخ داده بنویسد.
کار دوم این است که مـا بـر اسـاس آنچه که از حوادث تاریخی در مرحله اوّل شناختیم با توجه به دیدگاههای فکری خویش در مسند ارزیابی و ارزشیابی نشسته و می خواهیم از آن بهره گیری کنیم. حـرکتی را کـه مـورد تأیید ماست خصوصیات و تجارب آن را جدا کرده و حرکتهایی که در خلاف اصـول فکری ما مشی کرده مشخّصا مورد انتقاد قرار دهیم.
آنچه ما تحت عنوان امام و تحلیل مشروطه می خواهیم بـشناسیم، نـگرشی اسـت که حضرت امام در تبیین خطوط فکری موجود در مشروطه ارائه داده است. این تـبیین از یـک سمت طبعا متّکی به نقلهای تاریخی و از سمت دیگر مربوط به بینش دینی و فکری حضرت امام اسـت کـه بـرای ما از این زاویه اهمیّت دارد. چنین نگرشی متّکی به یک بررسی کلّی تـاریخی، مـی تواند نـتیجه مطلوب را برای ما داشته باشد. زمانی که قرآن به قضاوت درباره حضرت موسی (ع) و فـرعون مـی نشیند لازم نـمی بیند که همه اطّلاعات ریز تاریخی را ارائه دهد بلکه تنها درسی را که از کلّیت این حـادثه مـی توان آموخت ارائه می دهد. طبعا قرآن نیز یک کتاب تاریخی نیست. در اینجا ما برای تـبیین نـظرات امـام، آنها را در چند قسمت بیان می داریم:
امام و تحلیل نقش روحانیت در نهضت های سده اخیر
در واقع اگـر بـنا باشد تاریخ معاصر نوشته شود به عنوان اوّلین عامل باید سخن از روحانیت بـه مـیان آیـد روحانیتی که پرچم دار این نهضتها بوده و همیشه در تحریک و بسیج مردم نقش اوّل را دارا بوده است. این تـجربه ای اسـت که هر کس اندکی در آن تردید کند یقینا فاقد یک نگرش اصـیل تـاریخی اسـت. البته این به معنای نفی نقش دیگران به صورت مثبت یا منفی نیست.
با ایـن حـال در دورهـ اخیر یعنی سالهای پس از مشروطه، به دلیل سلطه سیاسی و فکری مخالفان روحانیت، تـاریخ مـعاصر بگونه ای نوشته شده که نه تنها خواستند سهم روحانیت را در مبارزات استقلال طلبانه از بین ببرند بلکه آنـها را بـه عنوان عوامل ارتجاع و مسّببان عقب ماندگی جامعه نشان دادند. ذکر سه نـمونه از ایـن منوّر الفکران کافی است، البته این صـرفنظر از تـلاشهای اسـتعمار و استبداد در دوره اخیر است که همگی در ایـن جـهت می کوشیده اند.
ملکزاده-فرزند ملک المتکلّمین یکی از رهبران مشکوک در جنبش مشروطه- که سالها در خـدمت اسـتبداد پهلوی بود در این باره مـی نویسد:
«بـه عقیده کـلّیه مـحقّقینی کـه اوضاع اجتماعی ایران را تحت دقّت و مـطالعه قـرار داده اند سرچشمه همه بدبختیهای این سامان و دور افتادن ایرانیان از کاروان تمدّن جهان هـمانا انـحراف آخوندها از جادهء حقیقت و اصول مقدّسه اسـلام و پیروی آنها از هوای نـفس مـی باشد و بجای آنکه ملت ایران را بـه طـرف حقّ و عدالت و تمدّن که نجات دنیا و آخرت در آن است هدایت کنند آنها را در منجلاب خـرافات و مـوهومات و فساد غوطه ور ساختند و عاقبت خـودشان هـم در هـمان مغاکی که جـامعه را فـرو بردند سرنگون شدند.» ۱۰
زهـی بـیشرمی!فردی که خود سالها به نوکران انگلیس خدمت کرده و کشور را در حال رکود و خمود بـرای بـهره گیری استعمار این چنین آماده ساخته، چـنین تـهمتهای ناروایی را بـه روحـانیت بـزند روحانیتی که از آغاز سـلطه قوی استعمار و قدرت استبداد، در پیشاپیش مردم به مقابله با آنان برخاسته است.
میرزا ملکم خـان پدر روشـنفکران ایرانی نیز می گوید:
«دشمنترین اشخاص بـرای نـظم مـملکت و تـربیت مـلت و آزادی آنها طایفه عـلما و اکـابر فناتیک هستند.» ۱۱
این گونه سخن گفتن از منوّر الفکرانی که نه تنها روحانیت بلکه به تبع تـجربه غـرب مـی خواستند دین را نیز به کناری بگذارند طبیعی اسـت، تـأسّف از ایـن جـاست کـه افـرادی چون ملکم با همکاری منوّر الفکرانی چون میرزا حسین خان، خود در واگذاری امتیاز رویتر که ننگین ترین امتیاز قابل ذکر در عصر قاجار است، مشارکت دارند چنانچه همین مـلکم که اتّفاقا اهل رشوه هم بود در واگذاری امتیاز لاتاری سهیم است، میرزا حسین خان کسی بود که به نظر الگار «از نفوذ بیگانگان مخصوصا انگلیس به عنوان عوامل جلو انداز اصـلاح اسـتقبال می کرد.» ۱۲
تقی زاده که پرونده سیاه و چهره سیاهش ضرب المثل وابستگی به سیاست خارجی بخصوص دولت انگلسی بوده در مقام قضاوت راجع به روحانیت، آنها را متّهم به فساد کرده و حتی فسادشان را از دولت عـین الدوله نـیز بیشتر می داند و شاهد خود را نیز نقلی درباره شیخ فـضل اللهـ می داند که آن موقع از افواه شـنیده مـی شده است!در عین حال که نمی تواند این واقعیت را انکار کند که روحانیت پناهگاه مردم بوده، می کوشد تا برای این جنبه قضیه نیز تحلیلی بی پایه ارائه دهـد. او مـی گوید:
«مردم که در ملاّها گـذشته از فـساد و شرارتشان یک تکیه گاهی بر ضد استبداد و ظلم بی زمام دولت می دیدند آنها را مظهر افکار عامه ملی و مرکز قوت اجتماعی و ملجأ مظلومین حساب می کردند و بدین جهت وقتی که عقائد عامّه پر از شکایت بـر ضـد خرابکاری دولت شد و از عدم رضایت اوضاع اداره مملکتی اشباع گردید برای بلند شدن بر ضد اداره دولت مرکز، مصونی لازم داشتند که از تجاوز دولت ایمن باشند و لهذا ملاّها را علم کرده و پیش انداختن و چون ملاّها در اجـرای مـقاصد خود بـه عامّه و ملّت محتاج بودند و مردم هم در اجرای مقاصد خود به ملاّها، لهذا ملاّها نمی توانستند تماما مقصود خـود را اجرا بکنند و ناچار بودند که یک قسمتی هم از مقاصد مردم را در جـزو پروگـرام و تـقاضای خود داخل کنند». ۱۳
اعتماد مردم به روحانیت در جریان انقلاب اسلامی نشان داد که نه تنها کارهای سیاسی رضـاخان و پسـرش، بلکه بازیهای روشنفکران نیز بی ثمر و بی اثر بوده است. در عین حال امام پیرامون نـقش مـحوری روحـانیت بارها به صراحت و بی پرده تأکید کردند.
چنانکه ضمن یک سخنرانی در سال ۵۷ فرمودند:
«در این جنبشهایی که- در این طول زمانی که ما بودیم در آن یا نزدیک به ما بوده- در این جنبشها کسی که قیام کرده باز از این طبقه بودند. طبقات دیگر هم همراهی کردند لکن اینها ابتدا شروع کردند. در قضیه تنباکو اینها بودند که به هم زدند اوضاع را؛ در قضیه مشروطه اینها بودند که جلو افتادند و مردم هم همراهی کردند با آنها؛ در این قضایای دیگر هم روحانیت با شما هم رفیق بوده است؛» ۴
و در جای دیگری در سال ۵۸ فرمودند:
«ما این صد سال اخیر را که ما ملاحظه کنیم- هر جنبشی که واقع شده است از طرف روحانیون بوده است بر ضد سلاطین. جنبش تنباکو به ضد سلطان آن وقت بود. جنبش مشروطه بر ضد رژیم بود؛ البته با قبول داشتن رژیم، عدالت می خواسته اند ایجاد کنند.» ۱۵
و در جای دیگر در سال ۵۰ فرمودند:
«باید ملت اسلام بدانند خدمتهایی که علمای دین به کشورهای اسلامی در طول تاریخ کرده اند قابل شمارش نیست. در همین اعصار اخیر، نجات کشور از سقوط قطعی مرهون مرجع وقت «مرحوم میرزای شیرازی» و همت علمای مرکز بود. حوزه های علمیه و علمای اعلام همیشه حافظ استقلال و تمامیت ممالک اسلامی بوده اند. خدمتهایی را که با الهام از اسلام برای آرامش و حفظ انتظامات کشورها کرده اند عُشْری از اعشار آن را دولتها و قوای انتظامی نکردند؛ با آنکه هیچ تحمیلی بر بودجه مملکت نداشته اند.» ۱۶
حـضرت امام (س) بر نهضتهای روحانی که در واقـع مـتّکی بر مرجعیت است تکیه خاص داشته و آنچه در حول و حوش آنهاست و به شکلی در ادامه اهداف آنها، از نظر ایشان قابل تـأیید اسـت مـثلا: برخی از جریانات مشروطه و کلّیت جریان تنباکو، نهضت حاج آقا نـور الله در اصفهان و نیز حرکت مرحوم آقا میرزا صادق آقا و نیز مرحوم انگجی در آذربایجان مورد تأیید ایشان قرار گرفته اسـت. ۱۷
بـا شـناخته شدن قدرت روحانیت در جریان تنباکو و سایر نهضتها، دشمنان خارجی کوشیدند تـا ایـن قدرت را از صحنه سیاسی جامعه ایران حذف کنند. امام در این باره می فرماید:
«قضیه تنباکو در زمان مرحوم مـیرزا بـه ایـنها (غربیها) فهماند که با یک فتوای یک آقایی که در یک ده در عراق سـکونت دارد یـک امـپراطوری را شکست داد و سلطان وقت هم با همه کوششی که کرد برای اینکه حفظ بکند آن قـرارداد را نـتوانست حـفظ بکند. . . اینها فهمیدند باید این قدرت را بگیرند، تا این قدرت زنده است نمی گذارد کـه ایـنها هر کاری دلشان بخواهد بکنند و دولتها عنان گسیخته باشند و هر طوری دلشان بـخواهد عـمل بـکنند و لهذا با کمال کوشش تبلیغات کردند بر ضد روحانیت.» ۱۸
نقش منوّر الفکرها در کنار نـهادن روحـانیت در مشروطه
حضرت امام با اینکه در جریان این نهضتها بر نفش روحانیت تأکید گـسترده دارد، در مـواردی بـه نقاط ضعف آنان و نیز شکستهایی که نصیب انان شده اشاره فرموده است:
«البته گاهی مـثل هـمان قضیه میرزای شیرازی که همه ایران با هم تبعیت کرده اند پیروز بـودند و گاهی هم شکست می خورند». ۱۹
تکیه بر این موارد برای عـبرت آمـوزی روحانیت مطرح گردیده به طوری که با علّت یا بی این شکستها این بار در جریان انـقلاب اسـلامی بیشتر مراقب رفتار سایر چهره های فکری شریک در انقلاب باشند.
در جریانات مشروطه، جـدای از نـقشی که سیاست خارجی و یا عناصر وابسته بـه دربـار در جـریانات داشتند دو قشر روحانی و منوّر الفکر کار اصـلی را بـر دوش داشتند. نقش روحانیت در پیدایش جنبش و نیز آرمان دفاع از مردم استوار بود امـا مـنوّر الفکران در باروری فکری مشروطه از زاویـه تـرویج فکر غـرب تـلاش مـی کردند و طبعا در این مسیر نمی توانستند هماهنگی بـا فـکر دینی و نمایندهء آن روحانیت داشته باشند.
ضعفی که برخی از چهره های روحانی از خود بـروز دادنـد این بود که فریب برخی از رفـتارهای روشنفکران را خورده و همراه بـا آنـان و برای پیروزی فکر آنها تـا جـایی پیش رفتند که عاقبت خود را شکست خورده یافتند. امام در این باره می فرماید:
«از اول که مشروطه را اینها درست کردند- این شیاطین که متوجه مسائل بودند- روحانیون و مؤمنینی [را] که تَبَع آنها بودند، بازی دادند اینها. خدعه کردند، متمم قانون اساسی را قبول کردند و اینها، لکن وقت عملْ عمل نکردند به متمم قانون اساسی؛ یعنی پنج نفر مجتهد را در مجلس ما نیاوردند!» ۲۰
کـار مـتمّم قانون اساسی از آن شیخ شـهید نوری بود که بعد از این، از آن سخن خواهیم گفت. در واقع آنچه مسلّم است اینکه شیخ شـهید نـوری این خدعه را نخورد اما دیگران دیـر مـتوجّه شـدند گـرچه هـم شیخ و هم سـید عـبد الله به دست همان مشروطه خواهان از صحنه خارج شدند. در این باره امام می فرماید:
«ببینید چه جمعیتهایی هستند که روحانیین را می خواهند کنار بگذارند؛ همان طوری که در صدر مشروطه روحانی کار را کرد و اینها زدند و کشتند، ترور کردند. همان نقشه است. آن وقت ترور کردند سید عبد الله بهبهانی را، کشتند مرحوم نوری را و مسیر ملت را از آن راهی که بود برگرداندند به یک مسیر دیگر، همان نقشه الآن هست که مطهری را می کشند؛ فردا هم شاید من و پس فردا هم یکی دیگر را.» ۲۱
ما نظیر همین تجربه را در مقطع دیگری از تاریخ خود یعنی نهضت مـلّی شـدن نفت شاهد بودیم. تجربه ای که نشان داد روحانیتی که نقش تعیین کننده ای در تعمیق این نهضت داشـت چـگونه توسط منوّر الفکران به کناری نهاده شده و حتی متهم به انواع تهمتها گردیدند. گرچه عاقبت خود نیز نتوانستند رشته ار را حفظ کرده و از نظر سـیاسی دچـار وضع بدتری شدند.
این تـجربه هـم در مشروطه رخ داد و هم در نهضت نفت، طبعا امام با هشیاری تاریخی از این تجربه عبرت کافی گرفته و این بار موضع برتری در برابر قسمی از روشنفکران مذهبی غربگرا اتـّخاذ کـرد، زمانی که این افـراد کـوشیدند تا در دولت موقّت، قدرت را از دست امام بگیرند یا در زمان بنی صدر خواستند اثبات کنند مردم چند درصد او را بیش از امام دوست دارند، امام با موضع گیریهای معقول و به پشتوانه هشیاری مردم، آنـان را بـه کناری نهاد. در غیر این صورت یکبار دیگر نیز روحانیت دچار خدعه و نیرنگ منوّر الفکران شده بود. حضرت امام آنها را پلّه پلّه از نردبانی که فکر می کدند روحانیت برای ترقّی آنان درست کرده، پایـین کـشیدند.
حضرت امـام درباره شگردی که در مشروطه عمّال سیاست خارجی برای جایگزینی غربزده ها به جای روحانیت به کار بستند، مـی فرماید:
«از آن طرف، عمال قدرتهای خارجی و خصوصاً در آن وقت انگلستان، در کار بودند که اینها را از صحنه خارج کنند؛ یا به ترور یا به تبلیغات. گویندگان و نویسندگان آنها کوشش کردند به اینکه روحانیون را از دخالت در سیاست خارج کنند و سیاست را بدهند به دست آنهایی که می توانند، به قول آنها، یعنی فرنگ رفته ها و غربزده ها و شرق زده ها، و کردند آنچه را کردند. یعنی، اسم مشروطه بود و واقعیت استبداد؛ آن استبداد تاریک ظلمانی، شاید بدتر از زمان [سابق ]» ۲۲
از مسایلی که زمینه این جـایگزینی را فراهم کرد این بـود کـه روحانیت با سرخوردگی از برخی از قضایا خود را کنار کشید، آنها در بحبوحهء داغی جریانات حضور داشتند اما متأسّفانه بعد از اوج گیری انحرافات، آن عدّه که در قید حیات بودند تنها به درس و بحث خاص خود پرداخـتند گرچه زندگی دینی توده های مسلمان و حفظ اسلام در وجود آنها نیز بدست آنان بود، امام در این باره می فرماید:
«در جنبش مشروطیت، همین علما در رأس بودند و اصل مشروطیت اساسش از نجف به دست علما و در ایران به دست علما شروع شد و پیش رفت؛ این قدری که آنها می خواستند که مشروطه تحقق پیدا کند و قانون اساسی در کار باشد شد. لکن بعد از آنکه شد، دنباله اش گرفته نشد، مردم بیطرف ماندند، روحانیون هم رفتند؛ هر کس سراغ کار خودش.» ۲۳
و در جای دیگری نیز حضرت امام فرمودند:
«اگر روحانیون، ملت، خطبا، علما، نویسندگان، روشنفکران متعهد سستی بکنند و از قضایای صدر مشروطه عبرت نگیرند، به سر این انقلاب آن خواهد آمد که به سر انقلاب مشروطه آمد.» ۲۴
و نیز در جای دیگری می فرماید:
«. . . و مثل زمان مشروطیت نشود که آنها که اهل کار بودند مأیوس بشوند و کنار بروند- که در زمان مشروطیت همین کار را کردند، و مستبدین آمدند و مشروطه خواه شدند و مشروطه خواهان را کنار زدند» ۲۵
جدای از یأسی که به بعضی از روحانیون عارض شد، مـشکل دیـگری نـیز روحانیت دچار آن بود و آن اینکه صرفنظر از اختلافات فـکری مـوجود بین موافقین و مخالفین، کسانی نیز عملا بین روحانیون اختلاف افکنی می کردند، و بی توجهّی روحانیت به این مسئله، باعث شـد تـا آن قـدر دو گانگی بوجود آید که کسانی از آنها حتی در برابر به شـهادت رساندن شیخ فضل الله سکوت کنند، امام در این باره می فرماید:
«تاریخ یک درس عبرت است برای ما. شما وقتی که تاریخ مشروطیت را بخوانید می بینید که در مشروطه بعد از اینکه ابتدا پیش رفت، دست هایی آمد و تمام مردم ایران را به دو طبقه تقسیم بندی کرد. نه ایران تنها، از روحانیون بزرگ نجف یک دسته طرفدار مشروطیت، یک دسته دشمن مشروطه، علمای خود ایران یک دسته طرفدار مشروطه، یک دسته مخالف مشروطه . . . هـمان مستبدّین بعدها آمدند و مشروطه را قبضه کردند و رساندند به آنجایی که دیدید و دیدیم. . . در ایران بـین عـلما هـمین جور اختلافات را ایجاد کردند و اینطور نبود که خود بخود ایجاد شد ایجاد کردند در بـین آنـها. ما باید از این تاریخ درس عبرت بگیریم که مبادا یک وقتی در بین شـما آقـایان روحـانیون، بیفتند اشخاصی، یا در بین مردم وسوسه کنند و خدای نخواسته آن امری که در مشروطه اتفاق افـتاد در ایـران اتفاق بیفتد.» ۲۶
امام و دفاع از موضع شهید شیخ فضل الله نوری
از نکات مهمی که در بـینش تـاریخی امـام پیرامون مشروطیت، حائز اهمیت است دفاع از موضع شهید نوری است، منوّر الفکران مشروطه خواه بـا تـمام قوا شیخ را به عنوان مستبد و حامی استبداد معرفی کرده و او را به عنوان سـمبل دفـاع از حـکومت مشروعه، مورد حمله قرار دادند.
مشروطه خواهان پس از پیروزی مجدّد در سال ۱۳۲۷ هـ. ق با اینکه افرادی چـون عـین الدوله-کـسی که استبدادش مشروطه را پدید آورد و بعدا نیز به عنوان فرمانده نیروهای محمد علی شاه تبریز را در محاصره داشت-را بخشیدند و چند بار نیز به وزارت رسید اما شـیخ را بـه اتّهام مخالفت با مشروطه به شهادت رساندند.
برخورد موّرخان روشنفکر نیز بـا شـیخ همین بوده است تنها کسی که در ایـن دوره از شـیخ بـه دفاع برخاست مرحوم جلال آل احمد بود کـه شـهادت شیخ را علامت استیلای غربزدگی در این کشور دانست. ۲۷
با پیروزی انقلاب اسلامی که در واقـع پیـروزی تفکّر اسلامی بر اندیشه های غـربی بـود، امام بـه دفـاع از شـیخ برخاست بخصوص از اقدامی که شیخ بـرای تـصویب متمّم قانون اساسی و اصل مربوط به نظارت ۵ تن از مجتهدین بر مصوّبات مـجلس داشـت امام در این ارتباط فرمودند:
«لکن راجع به همین مشروطه و اینکه مرحوم شیخ فضل الله- رحمه الله- ایستاد که مشروطه باید مشروعه باشد، باید قوانین موافق اسلام باشد. در همان وقت که ایشان این امر را فرمود، و مُتمِّم قانون اساسی هم از کوشش ایشان بود، مخالفین، خارجیها که یک همچو قدرتی را در روحانیت می دیدند، کاری کردند در ایران که شیخ فضل الله مجاهد مجتهدِ دارای مقامات عالیه را، یک دادگاه درست کردند، و یک نفر منحرف، روحانی نما، او را محاکمه کرد و در میدان توپخانه، شیخ فضل الله را در حضور جمعیت به دار کشیدند.» ۲۸
امام در سـال ۴۳ آنجا که از شاه می خواست تا به قانون اساسی-که ثمره تلاش علما و مجاهدت اقشار مـختلف بـود -عمل کند بر روی همان متمّم و اصـل نـظارت مـجتهدین تـکیه مـی کرد:
«به این متمم قانون اساسی، شما عمل کنید که علمای اسلام در صدر مشروطیت جان دادند» ۲۹
آنـچه در مـورد شـیخ اهمیت دارد این است که چگونه او در مقابل عـلمای بـزرگ نـجف کـه پشـت سـرهم در دفاع از مشروطه فتوا می دادند، با آنان مخالفت نمود. در این باره باید گفت گرچه شیخ آنها را درک و مقام و مرجعیت آنان را قبول داشت اما متوجّه بود که دوری آنها از محیط تـهران و نیز وجود واسطه ها باعث شده تا به حقیقت قضایا پی نبرند. لذاست که حتی شهادت شیخ نیز آنها را متوجّه خطر نکرده و واکنشی نشان ندادند، امام درباره شیخ فضل الله فرمودند:
«حتی قضیه مرحوم آقا شیخ فضل الله را در نجف هم یک جور بدی منعکس کردند، که آنجا هم صدایی از آن درنیامد. این جوی که ساختند در ایران و در سایر جاها، این جو اسباب این شد که آقا شیخ فضل الله را با دست بعضی از روحانیون خود ایران محکوم کردند و بعد او را آوردند در وسط میدان و به دار کشیدند و پای آن هم ایستادند کف زدند و شکست دادند اسلام را در آن وقت. و مردم غفلت داشتند از این عمل، حتی علما هم غفلت داشتند.» ۳۰
همچنین در مورد قاضی شیخ فـرمودند:
«شـما می دانید که مرحوم شـیخ فـضل الله نوری را کی محاکمه کرد؟یک معمّم زنجانی یک ملاّی زنجانی محاکمه و حکم قتل او را صادر کرد وقتی معمّم و ملاّ مهذّب نباشد فسادش از همه بیشتر است.» ۳۱
البته حساب مفسدی چون شیخ ابراهیم زنجانی از مـقام مـرجعیت در نجف جدا بود آنها با تمام خلوص و به خاطر دفاع از مردم در برابر ظلم ولی بدون توجه به مسایلی که در تهران اتّفاق افتاد چنین برخوردی کردند و بعد از آن نیز که مرحوم آخـوند مـتوجّه قضیه گـردید راهی ایران شد که همان روز به مرگ مشکوکی رحلت کرد.
مشروطه محدود و شکست خورده
صرفنظر از اینکه جـنبش مشروطه از جنبه های سیاست خارجی و نیز توسعه فکر غربی مشکلات دارد جنبشی بـرای مـحدود کـردن سلطنت و حکومت قانون به حساب می آید امری که شیخ نیز مدافع آن بود، اما در این جهت نـیز مـشروطه نتوانست به هدف خود برسد. امام در این باره فرمودند:
«مشروطه را آنها بپا کردند و دیگران آمدند و مشروطه را همان استبداد غلیظتر با اسم مشروطه [کردند.] یک اسم بی مسمایی بود و گفته می شد که ما مجلس داریم و مشروطه داریم و مشروطه خواه هستیم، لکن استبداد- به تمام معنای خودش، به تمام کلمه خودش- بر ما حکومت می کرد» ۳۲
و در جای دیگری فرمودند:
«جنبش مشروطیت هم همین طور بود- که از روحانیون نجف و ایران شروع شد؛ مردم هم تبعیت کردند و کار را تا آن حدود که توانستند آن وقت انجام دادند و رژیم استبدادی را به مشروطه برگرداندند. لکن خوب، نتوانستند مشروطه را آن طور که هست درستش کنند، متحققش کنند. باز همان بساط بود.» ۳۳
نقش سیاست خارجی در مشروطه از دید امام
آنچه که در بینش امام در جریان مشروطه قابل تـوجّه اسـت نقش سیاست خارجی در مشروطه است. این یکی از مسایل حسّاس تاریخ مشروطه است کـه دربـاره آن اظهار نظرهای متفاوتی ابزار شده است. آنچه اهمیّت دارد این است که حتّی کسانی چون شیخ که «مشروطه را برخاسته از دیگ پلوی انگلیس می دانسته» این گونه نبود که بگویند بهبهانی یا طـباطبایی کـه زحمات فراوانی کشیدند عامل بیگانه بوده اند، این مطلب برای شیخ و نیز پیروانش کاملا مسلّم و محرز بود. اما این منافات با آن نداشت که در میان منوّر الفکران و برخی دیگر، بـودند کـسانی کـه اعتماد به حمایت انگلیسیها از مـردم داشـته و بـعضا وابست مستقیم به آنان بودند. این افراد در میان صفوف مردم نفوذ کرده آنها را به داخل سفارت کشاندند و آن گونه ذلیلانه از شارژ دافـر بـرای پیـروزی استمداد کردند. ۳۴
حضرت امام نیز تحلیل خاصّ خـود را از ایـن زاویه دارند، این تحلیل شامل دو قسمت است که در واقع بیان دو جهت نفوذ انگلیسیها در مشروطه است یکی جنبه سیاسی و مـنافع انـگلیسیها در بـرابر روس و دوّم نسبت به نفوذ دادن فکر غربی برای از بین بردن دین. در ایـن باره امام در کتاب ولایت فقیه چنین مرقوم فرموده اند:
«گاهی وسوسه می کنند که احکام اسلام ناقص است مثلا آیـین دادرسـی و قـوانین قضایی آنچنان که باید و شاید نیست. به دنبال این وسوسه و تـبلیغ، عـمّال انگلیس به دستور ارباب خود، اساس مشروطه را به بازی می گیرند و مردم را نیز طبق اسناد و شواهدی کـه در دسـت اسـت فریب می دهند و از ماهیت جنایت سیاسی خود غافل می سازند. وقتی که می خواستند در اوایـل مـشروطه قـانون بنویسند و قانون اساسی را از روی آن تدوین کنند مجموعه حقوقی بلژیکی ها را از سفارت بلژیک قرض کردند و چند نـفری کـه مـن اینجا نمی خواهم اسم ببرم قانون اساسی را از روی آن نوشتند و نقایص آن را از مجموعه های حقوقی فرانسه و انگلیس به اصـطلاح تـرمیم نمودند و برای گول زدن ملّت، بعضی از احکام اسلام را ضمیمه کردند؛ اساس قوانین را از آنها اقـتباس کـردند و بـه خورد ملت ما دادند.
توطئه ای که دولت استعماری انگلیس در آغاز مشروطه کرد به دو منظور بـود. یـکی که در همان موقع فاش شد این بود که نفوذ روسیه تزاری را در ایران از بـین بـبرد و دیـگر همین که با آوردن قوانین غربی احکام اسلام را از میدان عمل و اجرا خارج کند.» ۳۵
این تحلیل بـا تـوجّه به شواهد موجود کاملا قابل اثبات است و طبعا برخی از روشنفکران ملحد چـون آدمـیت نـباید آن را پذیرفته و دخالت سیاست خارجی را در جریان مشروطه را ناشی از نداشتن بینش تاریخی بدانند۳۶چون میراث آنها در تاریخ مـعاصر جـز همان محتوای انحرافی مشروطه که برخاسته از اندیشه فراماسونرهایی چون پدرش بوده، نیست.
آنچه در قسمت فوق قابل تـوجّه اسـت این است: محتوای فکری مشروطه چیزی جز اندیشه های سیاسی غرب نبود. ایـن نـکته ای است که در صدر مشروطه تنها شیخ بـدان پی بـرد، حـضرت امام با اشاره به این مطلب در ادامـه سـخن فوق می فرماید:
«حکومت اسلامی نه استبدادی است و نه مطلقه بلکه مشروطه است البـته نـه مشروطه به معنای متعارف فـعلی آن کـه تصویب قـوانین و آرایـ اشـخاص و اکثریت باشد». ۳۷
این مطلب را شیخ مـکرّر در سـخنان خود مطرح کرده بود. ۳۸
البتّه اگر کسانی چون مرحوم نائینی از آن دفاع مـی کردند طـبعا به معنای نفی نظرات شیخ از لحـاظ فکری نبود آنها بـه دلایـل مختلف تنها محدودیت سلطنت را از مـشروطه ارادهـ می کردند چیزی که شیخ نیز در ابتدا همان تصوّر را از مشروطه داشت، مرحوم نائینی ظـاهرا گـمان می کرده که اساسا مخالفین مـشروطه آن را غـصب حـکومت امام زمان (عـلیه السـلام) می دانند لذا درصدد توجیه بـرآمده و در غـیبت امام (ع)، مشروطه را به عنوان حدّاقل چیزی که می توان بدان اعتماد داشت مطرح کرد.
البـتّه اگـر مسئله در همین جهت منحصر بود کـه مـشروطه به مـعنای تـحدید سـلطنت است که در واقع ایـن طور نیست، این سخن کاملا درستی بود. طبعا تصوّر یک حکومت اسلامی در آن زمان بـه شـکلی که بعدها حضرت امام تبیین کـردند نـاممکن بـه نـظر مـی آمده است. ایـن مـسئله از طرف آنها به معنای انکار ولایت فقیه نبوده است چه، گاه میرزای قمی نیز فتحعلیشاه را در حـین جـنگ ایـران و روس تنها به صورت وسیله ای برای «رفـع تـسلّط اعـادی» مـی پذیرد نـه بـه عنوان «وجوب اطاعت او» ۳۹طبعا او ولایت اصلی را همان ولایت امام معصوم (ع) و بعد از آن مجتهد می دانست، ازاین رو آنان که فکر نمی کردند در آن شرایط، امکان حکومت یک فقیه باشد به نظرشان مـشروطه برای جلوگیری از ظلم سلاطین مناسب می آمد. در این باره حضرت امام فرمودند:
«مرحله پیش از کودتای رضا خان: در آن وقت طوری بوده است که ایرانی ها و مسلمین نمی توانسته اند طرح حکومت اسلامی را بدهند. از این جهت برای تقلیل ظلم و استبدادهای قاجار و پیش از قاجار، بر این شدند که قوانین وضع شود و سلطنت به صورت سلطنت مشروطه درآید.» ۴۰
این تحلیل، تناقضی با آنچه که شیخ مطرح کرد و حضرت امام نـیز در سـخنانی که پیش از این آوردیم نـدارد اگـر قضیه در همین تحدید سلطنت باشد که فقهای حامی مشروطه نیز نظرشان این بود اشکالی ندارد، اشکال از آنجا ناشی شد که ابتدا می خواستند تحدید سـلطنت کـنند اما کم کم بـه جـای قوانین دینی شروع به وضع قانون جدید کردند. شیخ می گوید:
«تمام مفاسد ملکی و مخاطرات دینی از اینجا ظهور کرد که قرار بود مجلس شورا فقط برای کارهای دولتی و دیوانی و درباری کـه بـه دلخواه اداره می شد، قوانینی قرار بدهد که پادشاه و هیئت سلطنت را محدود کند و راه ظلم و تعدّی و تطاول را مسدود نماید امروز می بینیم که در مجلس شورا کتب قانونی پارلمنت فرنگ را آورده و در دایرهء احتیاج به قانون قـائل بـه توسعه شـده اند.» ۴۱
طبعا زمانی که منوّر الفکران می خواستند با کنار گذاشتن دین، امر «قانون» را سر و سامان داده و لذا رضایت نمی دادند کـه مشروطه، مشروعه شود، برای شیخ آشکار شد که مسئله غیر از تـحدید سـلطنت بـوده و فی الواقع تحدید مذهب در میان است. تفاوت بین دو نگرش در ارتباط با حکومت که یکی مبتنی بر رأی اکـثریت مـردم و دیگری بر اساس شرع باشد برای شیخ کاملا آشکار بوده و اساس مخالفتش نـیز بـا مـشروطه همین بود.
امام نظیر همین تبیین را در ملاقاتی با الگار برای او بیان داشتند. ۴۲در جای دیگری نـیز حضرت امام با اشاره به اختلاف بین مشروطه خواه و غیر فرمودند:
«مثل مرحوم «حاج شیخ فضل الله نوری» در ایران برای خاطر اینکه می گفت باید «مشروطه مشروعه» باشد و آن مشروطه ای که از غرب و شرق به ما برسد قبول نداریم، در همین تهران به دار زدند» ۴۳
و در جای دیگری ضمن تشویق روحانیون به حـضور در مجلس فرمودند:
«در حالی که اگر در هر شهری و استانی چند نفر مؤثر افکار، مثل مرحوم مدرس شهید، را داشتند، مشروطه به طور مشروع و صحیح پیش می رفت، و قانون اساسی با متمم آن، که مرحوم حاج شیخ فضل الله در راه آن شهید شد، دستخوش افکار غربی و دستخوش تصرفاتی که در آن شد نمی گردید» ۴۴
نـقش بـازار در نهضت تنباکو و مشروطیت
ساخت اقتصادی-اجتماعی ایران در عصر قاجار به گونه ای بود که بازار از عناصر پایه ای به حساب می آمد. طبقه تجار در کنار روحانیون از یک طرف و شاهزادگان از طرف دیگر از مـهمترین عـناصر تشکیل دهندهء ساخت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بودند. طبعا موضع آنها در حوادث سدهء اخیر به همین جهت، بسیار با اهمیّت بوده است. تا آنجا که تاریخ معاصر می تواند نشان دهـد، بـازار بـه دلیل وجود انگیزه های قوی دیـنی در دورن آن، اکـثر اوقـات در کنار نهضت های مردمی نقش فعّالی را بر عهده داشته گرچه این به معنای انکار وجود انگیزه های دیگر بصورت جزئی نیست.
پایه تـحیل نـقش آنـها از دیدگاه حضرت امام بخصوص بر سلامت موضع آنـها از حـیث دینی است. در دوره ما کم کم ساخت بازار دگرگونیهای یافته و با ورود عناصر جدید به صحنه سیاسی و اجتماعی و هشیاری عـمده ای کـه ایـجاد شده، تغییراتی را در تحلیل نقش بازار سبب شده که با وضـع گذشته تفاوت دارد. لذا نباید آن تحلیل به پایه تصوراتی باشد که گاه در شرایط حاضر، ما از نظام اقتصادی و یا سرمایه داران مـفسد داشـته و یـا تصوّر کنیم در آن زمان نیز نیروهای اجتماعی که اکنون وجود دارند بـوده اند.
امـام نقش آنها را بارها در نهضت تنباکو، جنبش مشروطیت و انقلاب اسلامی بیان فرموده که صراحت آن جای هیچگونه تـوجیهی را بـاقی نـمی گذارد چنانکه واقعیت تاریخ صد ساله اخیر این مطلب را تأیید می کند:
امام در سـال ۵۹ فـرمودند:
«شـما (بازاریان) می دانید که در مشکلاتی که در سابق بود، از زمان میرزای شیرازی تا حالا مشکلات در بـازارها حـاصل مـی شد اگر یک وقت یکی از علمای تهران به واسطه بد رفتاریهای دولتهای زمان قاجار مـی خواست از تـهران برود، بازار می بست و همان بود که آنها توبه می کردند و آن عالم را با التماس نـگه مـی داشتند.» ۴۵
حـضرت امام در سال ۶۱ نیز ضمن سخنرانی خود فرمودند:
«می دانید که بازار یکی از قشرهای عظیم مـتعهد بـه اسلام و در هر غائله ای که برای اسلام پیش آمده است، این بازار است کـه پیـش قـدم است. در قضیه تنباکو و حکم مرحوم میرزای شیرازی اعلی الله مقامه این بازار بود که همراهی کـرد و مـنتهی به قیام شد. . . پس از او در طول مشروطیت و استبداد به صورت مشروطیت باز در همه زمینه هم این بازار است که پیش قدم است و هـمراه بـا سـایر قشرهای ملت از کارگران و کشاورزان و امثال اینها مجاهده کرده است و در پیشبرد مقاصد اسـلام آنـچه که توان داشته عمل کرده است و در این پنجاه سال سیاه که تاریخ ایران را سیاه کرد سـیاه تر از رژیـمهای سابق کرد فشار بر بازار بسیار بود و بیشتر بود و از بازار آنها خـیلی وحـشت داشتند و لهذا یک وقت هم بنا را بـر ایـن گـذاشتند که این سقفها را خراب کنند. از زیر سـقفها خـوف داشتند لیکن موفق نشدند و در نهضت بازار یک حظّ وافر را در امور داشت از تعطیلهایی کـه کـرد، از اعتصاباتی که کرد. البته سـایر قـشرها هم سـهیم بـودند لیـکن بازار هم یک قر عظیمی سـهیم در ایـن امر بود.»
حضرت امام در ادامه با توجه به نقش بازار در نهضت تـنباکو فـرمودند:
«میرزا یک آقای مرجع بود و در یـک دهی از عراق. او نمی توانست کـه خـودش یا طلبه هایی که آنجا دارنـد بـسیج کنند برای مقابله با آن سلطنت استبدادی. او حکمی فرمود علمای بلاد هم نمی توانستند خـودشان راه بـیفتند و این استبداد سیاه را بشکنند. ایـن بـازار و مـلت بود که پشـتیبانی از مـراجع خودشان می کردند و آنهایی را کـه بـه راه استبداد می رفتند آنها را به زمین می زدند و در همین نهضت و در همین قضایایی که همه شاهد بـودیم بـاز بازار است که تعطیلات طولانی کـرد.» ۴۶
و در جـای دیگر خـطاب بـه آنـها فرمودند:
«شما در انقلاب سهم زیادی دارید، بازار هم همین طور. اگر بازارها همراهی نمی کردند انقلاب پیروز نمی شد.» ۴۷
در واقع اهمیت نـقش بـازار، برای تمام کسانی که آشنایی مـختصری بـا تـحوّلات دورهـ مـعاصر داشته و بخصوص حـوادث سـال ۵۶، ۵۷ را به خاطر دارند قابل اثبات است. گرچه بعدها مشکلاتی که از ناحیه گرایشات فکری خاص و اغلب بـا تـأثیری کـه از ناحیه معیارهای چپ در بعضی از نگرشها پدید آمـد بـه زبـان آوردن ایـن مـسئله قـدری مشکل می نمود و البته امام به صراحت، نظر خویش را بیان داشته و صداقت را بر مصلحت نگریهای بی مورد ترجیح دادند.
در اینجا لازم است به این نکته نیز اشاره کنیم که در جـریان مشروطه در عین حال که بازار سهم عمده ای در پیروزی داشته به همان صورت در انحراف آن نیز برخی از بازاریان سهیم بودند. حاج محمد تقی بنکدار رئیس متحصّنین در سفارت بود که می توان او را یـکی از عـوامل اصلی تحصّن در سفارت انگلیس دانست گرچه او صاحب علم و دانش نبود که بتوان مسؤولیت تمام آنچه را که در سفارت پیش آمد بر عهده او گذاشت و لاجرم این منوّر الفکران تازه به دوران رسـیده بـودند که آن مسایل را ایجاد کردند. اما در هر حال سرپرستی ظاهری تحصّن به عهده معتمد بازار یعنی حاج محمد تقی سفارتی بوده است. طبعا مـسؤولیت کـارش متوجه خود اوست نه سـایرین.
(۱) -عمده ایـن نـقلها را اسـتاد محمد مهدی شمس الدین در کتاب «حرکة التاریخه عند الإمام علی علیه السلام» که نـاشر آن بـنیاد نهج البلاغه در تهران است آورده اند.
(۲) -به بحثهای بعدی مراجعه کنید.
(۳) -صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۳۴۴
(۴) -در جستجوی راه کلام امام ج ۱۶ ص ۸۴ در مصاحبه با هیکل. کـیهان ۲/۱۲/۵۷.
(۵) -در جستجوی راه. . . ج ۱۶ ص ۴۰.
(۶) -سخنرانی در پاریس، ۲۱/۸/۵۷. کتاب «ندای حق» ص ۳۴۹-۳۵۰. در جستجوی راه ج ۱۶ ص ۳۵۹.
(۷) -نامه به انجمن اسـلامی دانشجویان در امریکا و کانادا، مهر ۵۶. در جستجوی راه ج ۱۶ ص ۳۴۹.
(۸) - صـحیفه امام، ج ۱۷، ص ۳-۴.
(۹) -در تشریح این پیـام رک: مـجله حوزه شماره مسلسل ۳۰ ص ۱۴۹.
(۱۰) -تاریخ انقلاب مشروطیت ایران ج ۱ ص ۶۷.
(۱۱) -نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت ص ۲۶۴.
(۱۲) -نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت ص ۲۴۵.
(۱۳) -مقالات تقی زاده ج ۱ ص ۳۲۷.
(۱۴) - صحیفه امام، ج ۶، ص ۲۳۷-۲۳۸.
(۱۵) - صحیفه امام، ج ۸، ص ۲۹۴.
(۱۶) - صحیفه امام، ج ۲، ص ۳۹۷.
(۱۷) -سخنرانی در جمع دانشجویان دانشکده صمدیه لبّاف بابل ۳۰/۴/۵۸، در جستجوی راه از کـلام امـام ج ۱۶ ص ۳۹-۴۲.
(۱۸) -درجـستجوی راه از کلام امام ج ۱۶ ص ۵۹، ۶۰.
(۱۹) -
(۲۰) - صحیفه امام، ج ۴، ص ۲۸۸-۲۸۹.
(۲۱) - صحیفه امام، ج ۷، ص ۴۵۹.
(۲۲) - صحیفه امام، ج ۱۵، ص ۳۲۸
(۲۳) -همان.
(۲۴) -همان.
(۲۵) -صحیفه امام، ج ۱۸، ص ۱۹۶.
(۲۶) -صـحیفه امام، ج ۱۸، ص ۱۷۰-۱۷۱.
(۲۷) -غربزدگی ص ۲۶.
(۲۸) - صحیفه امام، ج ۱۳، ص ۳۵۸.
(۲۹) - صحیفه امام، ج ۱، ص ۲۸۸.
(۳۰) -صحیفه امام، ج ۱۸، ص ۲۴۸.
(۳۱) -روزنامه جمهوری اسلامی ۱۳/۱۰/۵۹.
(۳۲) - صحیفه امام، ج ۱۵، ص ۳۶۶.
(۳۳) - صحیفه امام، ج ۹، ص ۱۷۲.
(۳۴) -ر. ک: دخالت انگلیس در واقعه مشروطه از نگارنده مقاله، قم ۱۳۶۵.
(۳۵) -ولایت فقیه ص ۱۱، ۱۳ و ۱۷۴ بـه نـقل از کـلام امام ج ۱۶ ص ۶۶.
(۳۶) -آدمیت، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران ص ۱۷۷.
(۳۷) -کلام امام ج ۱۶ ص ۶۶.
(۳۸) -ترکمان، رسائل، اعلامیه ها، مکتوبات. . . و روزنامه شیخ شهید فضل الله نوری ج ۱ ص ۳۲۰.
(۳۹) -حائری، نـخستین رویـاروئیهای اندیشه گران ایران ص ۳۲۸.
(۴۰) - صحیفه امام، ج ۴، ص ۴۲۹.
(۴۱) -ترکمان، رسائل، اعلامیه ها، مکتوبات. . . و روزنامه شیخ شهید فضل الله نوری ج ۱ ص ۲۶۷.
(۴۲) -راه امام از کلام امام ج ۱۶ ص ۴۲.
(۴۳) -صحیفه امام، ج ۱۸، ص ۱۷۱.
(۴۴) -صحیفه امام، ج ۱۸، ص ۳۳۵.
(۴۵) -سـخنرانی در جـمع بـازاریان، روزنامه جمهوری اسلامی ۲۷/۱۰/۵۹.
(۴۶) -سـخنرانی در جمع بازاریان ۱۰/۱۱/۶۱.
(۴۷) -صحیفه امام، ج ۱۸، ص ۲۷۵.
آدرس ثابت: ۲۵۲۰https: //www. noormags. ir/view/fa/articlepage/
مقالات مرتبط
مفهوم و فرآیند راهبرد
رساله جهادیه ناصریه
راهبرد مبارزاتی امام خمینی (س) : بسیج سیاسی مردم
تغییرات اجتماعی ازدواج
نقش آیت الله آخوند خراسانی در رهبری نهضت مشروطیت
بررسی نقش مساجد در ترویج سبک زندگی ایرانی اسلامی
فرهنگ و تمدن ایران و اسلام
قرآن و فرهنگ زمانه
عناوین مشابه
تأثیر شهادت طلبی از دیدگاه امام خمینی (س) در تغییر مفهوم قدرت از منظر تئوری سازه انگاری
اخلاص و حضور قلب در دعا از دیدگاه امام خمینی (س)
آثار و ابعاد تربیتی و معنوی اسرار و معارف حج از دیدگاه امام خمینی (س)
بررسی تعامل و مؤلفه های آن در روابط امام خمینی (س) و جنبش های دانشجویی خارج از کشور بین سال های ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷
مبانی انسان شناختی تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س) (رویکردی خدا محور و حاکمیت قوانین الهی در مسائل تربیتی)
سیاست: آرمانهای انقلاب از دیدگاه امام خمینی (س)
مبانی فلسفی نظام اقتصادی اسلام از دیدگاه امام خمینی (س)
هفت مرحله ی اساسی سیر و سلوک از دیدگاه امام خمینی (س)
«بررسی اصل تقدم تزکیه بر تعلیم» برداشتی از دیدگاه های تربیتی حضرت امام خمینی (س)
برهان صدیقین از دیدگاه امام خمینی (س)
.
انتهای پیام /*