ریاستیزی در اشعار امام خمینی (س)
پدیدآورنده (ها): فاکرمیبدی، محمد (عضو هیأت علمی و مدیر گروه علوم قرآن و حدیث مدرسه عالی فقه و معارف اسلامی)
چکیده
در این مقاله ، پس از مقدمه و بـیان مـعنای لغـوی و اصطلاحی ریا، آمده است که در بینش امام، ریا نشان دادن اعمال حسنه به مردم و وانـمود کردن خصال پسندیده یا عقاید حقه برای آنان برای ایجاد منزلت خود در قـلوب آنهاست. در دیدگاه امام، سـمعه از شـجرۀ خبیثۀ ریاست. پس از آن منشأ ریا و حقیقت ریا و تزویر زنجیرگونۀ آن و راهکار رهایی از ریا موردتوجه قرار می گیرد. نویسنده در ادامۀ مقاله به ملاک ریاکارانه بودن عمل و نیز به گسترۀ ریا و قلمرو آن اشاره می کند و آن را در حوزۀ عـقیده، عمل، اخلاق و اوصاف پسندیده می داند.
در بخش دیگری از مقاله این مهم موردتوجه قرار می گیرد که در نگاه امام خمینی (س) ریا به عنوان بیماری مهلک اخلاقی قلمداد می شود و آن را دارای آثار سوء دنیوی و عواقب بد اخـروی مـی دانند. سپس به ابزار پیکار با ریا اشاره می شود. در پایان ایشان نیز اثرات این پیکار و ضرورت وجود مرشدی آگاه در این مسیر پر پیچ و خم یادآوری می شود.
کلید واژه ها: امام، اخلاق، ریا، سـمعه و تـزویر.
مقدمه
بی شک یکی از مهلکات نفس و بدترین رذیلۀ اخلاقی ریا و تزویر است که موجب نابودی دنیا و آخـرت انـسان می شود . ازاین رو ، پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) و امامان معصوم (ع) در کلمات نورانی خود این مهم را گوشزد نموده اند و بزرگان علمای اخلاق و عرفان نیز بر پیکار با آن تأکید وافر داشته اند. امام خمینی نیز بـه عـنوان یـک عارف کامل، عالم کامل، و سـالک واصـل و مـتخلق به اخلاق الله، در گفتار و نوشتار خود مبارزه با این رذیلۀ ویرانگر و عمل سوز را هدف مجاهدتهای تهذیبی خود قرار داده و به شاگردان مکتب اخـلاقی خـود مـکرر هشدار داده اند. از جمله موارد اهتمام به آن مهم، اشـعار آن امـام بزرگوار است که مملو از پند و نصایح انسان ساز است.
۱. معنای ریا و تزویر
ریا در لغت از ریشۀ «رأی» به معنای در منظر و دید قـرار دادنـ اسـت. چنان که سمعه نیز به گوش دیگران رساندن است (ابن مـنظور ۱۴۲۶: رأی و سمع). در اصطلاح عرفانی به معنای این است که در انجام اعمال و عبادات ظاهری و باطنی، نظر به خلق داشته بـاشد (امـام خـمینی ۱۳۸۵: ۳۳۴). بنابراین، ریا این است که انسان عمل خود را در معرض دید دیـگران قـرار دهد و سمعه آن است که آن را به گوش افراد برساند که مردم ببینید و بدانید ما چنین و چنان کـرده ایم!حـضرت امام (س) در تعریف ریا می نویسند: ریا عبارت از نشان دادن و وانمود کردن چیزی از اعمال حسنه یـا خـصال پسـندیده یا عقاید حقه است به مردم، برای منزلت پیدا کردن در قلوب آنها و اشتهار پیـدا کـردن پیـش آنها به خوبی و صحت و امانت و دیانت بدون قصد صحیح الهی (امام خمینی ۱۳۷۶: ۳۵). ایشان دربـارۀ سـمعه می نویسند: سمعه از شجرۀ خبیثۀ ریاست (امام خمینی ۱۳۷۶: ۵۸). در واقع سمعه شاخه ای از ریاست.
تزویر از جـمله واژگـانی اسـت که در زبان عربی و فارسی دو معنای متفاوت از هم دارد. تزویر در زبان عربی به معنای پرشدن چـینه دان پرنـده، تکریم زائر به وسیلۀ مزور، و نیز آماده شدن برای سخنرانی است (ابن منظور ۱۴۲۶: زور). امـا در فـارسی بـه معنای دروغ پردازی، دروغ آراستن، مکر کردن، فریب دادن و دورویی است (معین ۱۳۶۳: ۱۰۷۷ / ۱).
بر پایۀ آنچه از روایات حاصل مـی شود ، ریـا در واقع نوعی شرک است؛ چنان که امام صادق (ع) فرمود: «کلّ ریاء شرک؛ هـر ریـایی شـرک است» (کلینی ۱۳۶۵: ۲۹۳ / ۲). در این امر تفاوت نمی کند که درصد سهم شرکا کم باشد یا زیاد !چـنان که امـام بـاقر (ع) فرمود: «لو أنّ عبدا عمل عملا یطلب به وجه الله و الدّار الاخرة و أدخل فیه رضـی أحـد من النّاس کان مشرکا؛ هرگاه بنده ای عملی را برای خدا و اجر اخروی انجام دهد و رضایت مردم را نـیز در آن دخـالت دهد، مشرک است» (حر عاملی ۱۴۰۹: ۷۰ / ۱). به خوبی ملاحظه می شود که این گونه نـیست کـه ارزش فعل در عمل ریایی به ازای سهام شـرکا تـوزیع شـود، بلکه همین که ریا به عملی راه یـافت، از ارزش مـی افتد و خداوند هیچ عهدی بر پاداش آن ندارد؛ لذا امام صادق (ع) در ادامۀ روایت قبلی مـی فرماید: «إنـّه من عمل للنّاس کان ثـوابه عـلی النّاس و مـن عـمل للّه کـان ثوابه علی الله؛ هر کس برای مـردم [عملی] انجام دهـد، مزدش بر عهدۀ مردم است، و هر کس برای خدا عمل کند ، پاداشـش بـر عهدۀ خداست . » امام باقر (ع) در ادامۀ روایـت بعدی فرمود: «قال الله عـزّوجلّ: مـن عمل لی و لغیری فهو لمن عـمل لهـ؛ هر کس عملی برای من و غیر من انجام دهد ، این عمل برای آنـ کـسی است که آن را برایش انجام داده اسـت. » در روایـت نـبوی آمده است کـه فـرمود: «إنّ الله تعالی لا یقبل عـملا فـیه مثقال ذرّة من ریاء؛ خداوند تعالی عملی را که ذره ای از ریا در آن باشد قبول نمی کند» (نوری ۱۴۰۸: ۱۱۱ / ۱).
۲. مـنشأ ریـا
بی تردید هر یک از رذائل اخلاقی و از جمله ریـا مـنشأی دارد. امام خـمینی در غـزلی بـا عنوان «مستی عاشق» (امـام خمینی ۱۳۸۵: ۶۷) منشأ رذیلت ریا را جهل و خود انسان می داند و می گوید:
بگذر از خویش اگر عاشق و دل باخته ای / کـه مـیان تو و او جز تو کسی حائل نـیست
رهـرو عـشقی اگـر خـرقه و سجاده فکن / کـه بـجز عشق تو را رهرو این منزل نیست
دست من گیر و از این خرقۀ سالوس رهان / که در این خـرقه بـجز جـایگه جاهل نیست
اگر کسی واقعا خداجو و عـاشق حـق بـاشد و جـز مـحبوب حـقیقی هیچ کس را نخواهد، طبعا تمامی اعمال، حرکات و سکناتش نیز برای خدا انجام می دهد و مرگ و زندگی اش نیز برای خداست. چنان که قرآن می فرماید: «{ / قل إنّ صلاتی و نسکی و محیای و مـماتی للّه ربّ العالمین، لا شریک له و بذلک أمرت و أنا أوّل المسلمین / } (انعام: ۱۶۲-۱۶۳)؛ بگو: در حقیقت ، نماز من و [سایر] عبادات من و زندگی و مرگ من، برای خدا، پروردگار جهانیان است [که] او را شریکی نیست، و بر این [کار] دستور یافته ام، و من نـخستین مـسلمانم. » و این نیست مگر اینکه پیامبر (ص) از صمیم جان عقیده دارد که غیر خدا شایستۀ دلبستگی نیست: «{ / قل أغیر الله أبغی ربّا و هو ربّ کلّ شیء / } (انعام: ۱۶۴)؛ بگو: آیا جز خدا پروردگاری بجویم؟با ایـنکه او پروردگـار هر چیزی است. »
امام در بیت دوم راهکار رهایی از ریا را نیز بیان نموده است و می گوید: باید خرقه و سجاده که ابزار ریاست به دور افکنده شـود؛ زیـرا اینها نمی توانند برای انسان سـالک چـاره ساز باشند. تنها عشق یعنی دوستی حق است که می تواند انسان را به سر منزل مقصود برساند. عاشق هم که در کلام امام آمده است، کسی اسـت کـه جز محبوب حقیقی یـعنی خـدا کس دیگری را طلب نمی کند (سجادی ۱۳۶۶: ۱۲۲۴ / ۲؛ امام خمینی ۱۳۸۵: ۳۳۸). انسان عاشق باید به دنبال معشوق باشد و اگر در پی خود باشد، در حقیقت خود حائل بین خود و خدای خود شده است. و این همان دشمن حـقیقی اسـت که فرمود: «أعدی عدوّک نفسک الّتی بین جنبیک؛ بزرگ ترین دشمن تو همان نفسی است که در درون خود توست» (مجلسی ۱۴۰۴: ۶۴ / ۶۷). این دشمن رهزن مسیر را از سمت خدا به سوی خویش منحرف می کند.
نـکته ای کـه در بیت اخـیر آمده، اشارتی است به اینکه در مسیر ریازدایی، دست گیری مرشدی کامل و عالمی عامل لازم است و گرنه موفقیتی حاصل نـمی شود. سالوس به معنای چرب زبان، متملق و فریبنده است (معین ۱۳۶۳: ۱۸۰۷ / ۲). خرقه نیز در ایـنجا بـه مـعنای لباس مخصوصی است که برخی آن را بر تن می کنند و ساده لوحان را می فریبند. در حقیقت پوشندگان این لباس مریدان خود را فـریب مـی دهند و کسی که چنین کند، حقیقتا در زمرۀ جاهلان است.
۳. حقیقت تزویر و ریا
امام در اشـعار خـود بـه حقیقت ریا اشارت نموده و آن را به سان زنجیری دانسته که به پای عامل بسته اسـت و نمی گذارد گام از گام بردارد. امام خمینی در غزلی با عنوان «خرقۀ تزویر» (امام خـمینی ۱۳۸۵: ۷۴) می گوید:
مائیم و یکی خـرقۀ تـزویر و دگر هیچ / در دام ریا بسته به زنجیر و دگر هیچ
خودبینی و خودخواهی و خودکامگی نفس / جان را چو روان کرده زمینگیر و دگر هیچ
«ریا» در اصطلاح عرفانی به معنای این است که در انجام اعمال و عبادات ظاهری و بـاطنی، نظر به خلق داشته باشد. و مقصود از «جان»، روح انسانی، نفس رحمانی و تجلیات حق است (امام خمینی ۱۳۸۵: ۳۳۴ و ۳۲۷ ). برخی دیگر نیز آورده اند: «إن المرائی یعمل لیری، و المخلص یعمل لیصل؛ ریا برای دیگرنمایی عمل می کند و مـخلص بـرای رسیدن به مقصود» (سجادی ۱۳۶۶: ۹۳۳ / ۲). انسانی که باید به سوی آسمان معرفت پرواز کند و در قرب الهی و «قاب قوسین» مقام بگیرد، با ریا در دام خودبینی ، خودخواهی و خودکامگی از یک سو و دیگرنمایی از سوی دیگر گـرفتار شـده است. کسی که نتواند به جای خودخواهی و خودبینی، خداخواهی را مطمح نظر خود قرار دهد، به مرده دلی دچار شده و در نتیجه از فهم حقایق باز مانده است؛ و همانند پرنده ای گرفتار در دام است کـه تـوانایی پرواز ندارد.
۴. ادعای دروغین اخلاص
یکی از مهالک نفس، خودفریبی است. ممکن است انسانی در ظاهر ادعایی داشته باشد که در باطن واقعیت ندارد؛ از جمله اینکه به ظاهر ادعای زهد و اخلاص داشته بـاشد، لیـکن در بـاطن دچار ریاکاری باشد، یعنی در خـود زهـد و اخـلاص نیز ریاکار باشد. امام خمینی (س) در غزلی با عنوان «دعوی اخلاص» (امام خمینی ۱۳۸۵: ۹۴ ) می گوید:
زهد مفروش ای قلندر آبروی خود مریز / زاهد ار هـستی تـو پس اقـبال بر دنیا چه شد
این عبادتها که مـا کـردیم خویش کاسبی است / دعوی اخلاص با این خودپرستی ها چه شد
مراد از «زهد» مثبت، ترک نعمت دنیا و آخرت و بی رغبتی بـه آن اسـت (سـجادی ۱۳۶۶: ۹۶۷ / ۲). چنان که در روایتی از امام سجاد (ع) نیز می خوانیم که دربارۀ حقیقت زهـد فرمود: «أعلی درجة الزّهد أدنی درجة الورع و أعلی درجة الورع أدنی درجة الیقین و أعلی درجة الیقین أدنی درجة الرّضـا؛ بـالاترین درجـۀ زهد، پایین ترین درجۀ ورع است. و بالاترین درجۀ ورع، پایین ترین درجۀ یقین است. و بـالاترین درجـۀ یقین ، پایین ترین درجۀ رضاست . » آن حضرت سپس دربارۀ زهد در قرآن فرمود: «ألا و إنّ الزّهد فی آیه مـن کـتاب الله عـزّوجلّ: { / لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم / } (حدید: ۲۳ )؛ بدانید که زهـد در قـرآن در یـک آیه بیان شده است که فرمود: بر آنچه از دست شما رفته است اندوهگین نـشوید و بـه [سبب] آنچه بـه شما داده است شادمانی نکنید» (کلینی ۱۳۶۵: ۱۲۸ / ۲). بنابراین، زهد با همۀ اهمیتش گام نخست از گامهای چـهارگانه در رسـیدن به رضای الهی است. اما زهد منفی که در شعر امام بدان اشارت شـده اسـت، در حـقیقت زهد نیست ، بلکه تظاهر به زهد است که خود نوعی ریاکاری است.
منظور از «قـلندر» کـسی است که خود را از هر دو جهان آزاد کرده است و در تجرید و تفرید به کمال رسیده و در تـخریب عـادات مـی کوشد (سجادی ۱۳۶۶: ۱۵۱۳ / ۳؛ امام خمینی ۱۳۸۵: ۳۳۹). اگر کسی شیوۀ قلندری را پیشۀ خود نماید، باید بر مسلک قلندران بـاشد ، نـه آنکه در سخن، ادعای قلندری و زاهدی نماید و در عمل ، اقبال به دنیا داشته بـاشد. ایـن دو بـا هم سازش ندارند؛ زیرا انسان هرچه بیشتر اقبال به دنیا داشته باشد، بار بستن از ایـن دنـیا بـر وی سخت تر است. به فرمودۀ امام صادق (ع) چنین کسی مانند کرم ابریشم اسـت کـه هرچه بیشتر بتابد، بیرون رفتنش مشکل تر می شود: «مثل الحریص علی الدّنیا کمثل دودة القزّ کلّما ازدادت علی نـفسها لفـّا کان أبعد لها من الخروج حتّی تموت غمّا؛ مثل حریص بر دنـیا مـانند کرم ابریشم است که هرچه بیشتر بـتند، بـیشتر گـرفتار می شود و خروج خود را دچار مشکل می کند تـا جـان می دهد » (کلینی ۱۳۶۵: ۱۳۴ / ۲).
امام خمینی (س) در یکی دیگر از ابیات غزل «دعوی اخلاص» (امام خمینی ۱۳۸۵: ۹۴) بـه نـصیحت مرشد راه می پردازد و وی را به تـرک دعـوت از خویش فـرا مـی خواند و مـی گوید:
مرشد از دعوت به سوی خویشتن بـردار دسـت / لا الهت را شنیدستم ولی الا چه شد
گرچه واژۀ «مرشد» در اصطلاح مظهر عقل است (سجادی ۱۳۶۶: ۱۷۶۳ / ۳)، امـا مـرشد در اینجا کسی است که مسئولیت هـدایت مردم را بر دوش دارد و باید مـردم را بـه سوی خدا بخواند، نه بـه سـوی خویش. در واقع کسی که با گفتن «لا اله» در صدد نفی همۀ خدایان دروغین است، زمـانی ایـن حقیقت به اثبات می رسد کـه بـه تـوحید در «الاّ الله» نیز اقرار کـند و گـرنه با گفتن «لا اله» بدون «الا الله» بـه ورطـۀ الحاد می افتد.
۵. ملاک ریا
بر اساس روایات امامان معصوم (ع)، عمل ریایی این است کـه غـیر خدا در نیت عامل دخیل باشد، چـنان که پیـش تر در روایتی کـه از امـام بـاقر (ع) نقل کردیم که فـرمود: «لو أنّ عبدا عمل عملا یطلب به وجه الله و الدّار الاخرة و أدخل فیه رضی أحد من النّاس کـان مـشرکا؛ هرگاه بنده ای عملی را برای خدا و اجـر اخـروی انـجام دهـد و رضـایت مردم را نیز در آن دخـالت دهـد، مشرک است». (حر عاملی ۱۴۰۹: ۷۰ / ۱). ملاحظه می شود که اگر رضایت مردم توأم با وجه الله و آخرت خواهی شود، عـمل شـرک آلود خـواهد شد.
اگر به دقت به نیات و اعـمال مـترتبه بـر آن نـگریسته شـود، هـر عبادتی که غیر خدا به هر نوع در آن حضور داشته باشد مخلصانه نخواهد بود. لذا امام در بیت دوم از غزل «دعوی اخلاص»، به اخلاص واقعی اشارت می کند که در عرف عرفا تـصفیۀ عمل از تمام شوائب است (سجادی ۱۳۶۶: ۱۰۸ / ۱). بر این اساس، عبادت هر چند به درستی انجام شود، اما چون برای جلب سود و یا دفع ضرر است نوعی کاسبی است. پس عبادت یا تـاجرانه اسـت که به ازای بهشت صورت گرفته و یا بردگانه که برای رهایی از دوزخ آورده شده است . چنان که امام امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «إنّ قوما عبدوا الله رغبة فتلک عبادة التّجّار و إنّ قوما عبدوا الله رهبة فتلک عـبادة العـبید. » با این دو نوع عبادت نمی توان ادعای اخلاص واقعی نمود؛ چرا که در آن به نوعی خودخواهی از ناحیۀ سود و زیان شخصی و حب ذات و خودخواهی نهفته است. عـبادت زاهـد واقعی باید آزاد و از هر قید و بـندی رهـا باشد؛ که فرمود: «و إنّ قوما عبدوا الله شکرا فتلک عبادة الاحرار » (حر عاملی ۱۴۰۹: ۶۳ / ۱). چنان که در جای دیگر به صراحت، عبادت از سر ترس و طمع را نفی و اهلیت عـبادت را مـطرح نمود و فرمود: «إلهی مـا عـبدتک خوفا من عقابک و لا طمعا فی ثوابک و لکن وجدتک أهلا للعبادة فعبدتک» (مجلسی ۱۴۰۴: ۱۴ / ۴۱). در دو نوع عبادت اول به گونه ای خودبینی وجود دارد؛ چرا که در عبادت تجاری سود عامل و در عبادت بردگی زیان عامل مد نـظر اسـت.
امام خمینی در جای دیگر با نقل حدیثی از امیر مؤمنان (ع) به نشانۀ ریا بودن عامل و عمل اشارت دارند. در این روایت می خوانیم که امام فرمود: «ثلاث علامات للمرائی: ینشط إذا رأی النّاس و یکسل إذا کـان وحـده و یحبّ أن یـحمد فی جمیع أموره؛ برای ریاکار سه نشانه است: وقتی مردم را ببیند بانشاط است؛ وقتی تنها باشد کـسل است؛ و دوست دارد که در همه کارهایش او را بستایند» (کلینی ۱۳۶۵: ۲۹۵ / ۲). امام خمینی (س) در این زمـینه مـی افزاید: بـا اینکه انجام مستحبات در خلوات مستحب است، چرا نفس مایل است در علن به جای آورد. گریه از خوف در مجامع عـمومی روی نـشاط و بهجت دارد ، ولی در خلوات هرچه به خود فشار می دهد چشمش تر نمی شود!خوف خـدا چـه شد؟آیا خـوف از خدا در مجامع پیدا می شود؟ در شبهای قدر آه و ناله و سوز و گداز در بین چند هزار نفر جمعیت دارد. صد رکـعت نماز و جوشن کبیر و صغیر و چند جزء قرآن را می خواند خم به ابرویش نمی آید، احـساس خستگی نمی کند، ولی ده رکعت نـماز در خـلوت اگر داشته باشد کمرش خسته می شود، حالش وفا نمی کند» (امام خمینی ۱۳۷۶: ۵۶).
آری، اگر در روایت دیگری از امام باقر (ع) می خوانیم که در پاسخ زراره که گفت انسان دوست می دارد که دیگران از عمل خیرش آگاه شوند، فـرمود: «لا بأس ما من أحد إلاّ و هو یحبّ أن یظهر له فی النّاس الخیر إذا لم یکن صنع ذلک لذلک؛ اشکال ندارد، زیرا هیچ کس نیست مگر اینکه دوست دارد کار خیرش برای مردم آشکار شود، تا وقتی آن کـار را بـرای دیدن مردم انجام نداده باشد» (کلینی ۱۳۶۵: ۲۹۷ / ۲). این سخن بیانگر مراتب ریاست که برخی از مراتب آن موجب بطلان و برخی موجب کسر ثواب است.
۶. گسترۀ ریاکاری
مجموعۀ آنچه انسان با آن روبه رو و دمساز اسـت، در سـه حوزۀ عقیده یا بینش، اخلاق یا گرایش ، عمل یا کنش قرار می گیرد. خود کنش نیز در رفتار و گفتار جلوه گر می شود. همان گونه که در تعریف ریا نیز گفته شد، امام (س) ریا را در وانـمود کـردن اعمال حسنه ، خصال پسندیده و عقاید حقه دانستند. بنابراین ، قلمرو ریا می تواند همه شئون عقیدتی ، اخلاقی، عملی، گفتاری و رفتاری انسان را در بر بگیرد. از سوی دیگر، کسی که به دنبال ریاکاری بـاشد، مـمکن اسـت از هر ابزاری برای رسیدن بـه مـقصود خـود استفاده نماید؛ به ویژه از اعمالی که در نظر مردم ملاک درستی و خوبی فرد باشد و نماد و نشانه ای از تقوا، زهد و عبادت به حساب آیـد. بـرخی از ایـن نمادها عبارت اند از: در حوزۀ عقیدتی: تظاهر به توحید و بـه خـصوص توحید افعالی، تمرکز بر جانبداری از حق بدون بیان ناحقها و باطلها، تظاهر به ولایت اهل بیت؛ در حوزۀ عبادات: تظاهر به تـداوم بـر طـهارت، نماز گزاردن با کیفیت ویژه و در زمان و مکان خاص، حج بـه جا آوردن، تلاوت قرآن کردن، در حوزۀ اخلاقیات: وانمود کردن به توحید در استعانت، تظاهر به توحید در توکل، تواضع تصنعی، اظـهار مـحبتهای بـی جا، تعریف و تمجید بیش از حد، نمایش زهد و بی رغبتی؛ در حوزۀ مالی: انفاق نـمودن در مـنظر عام، پرداخت وجوهات در انظار عمومی، کمک به امور عام المنفعه و خیریه و... در یک کلام ، هر عمل صالحی در تـیررس ریـا قـرار دارد؛ چنان که امام صادق (ع) در تفسیر{ / «فمن کان یرجوا لقاء ربّه فلیعمل عملا صـالحا و لا یـشرک بـعبادة ربّه أحدا» / } [کهف: ۱۱۰] فرمود: «هذا الشّرک شرک ریاء؛ این شرک، شرک ریایی است». (مـجلسی: ۲۹۷ / ۶۹). اطـلاق «عـملا صالحا» هر عملی را شامل می شود. امام در روایت دیگری فرمود: «الرّجل یعمل شیئا من الثـّواب لا یـطلب به وجه الله إنّما یطلب تزکیة النّاس یشتهی أن یسمع به النّاس فهذا الّذی أشرک بـعبادة ربـّه؛ کـسی عملی را نه به قصد تقرب الی الله، بلکه برای خودنمایی خود انجام می دهد و دوست دارد که آن را بـه گـوش مردم برساند، این شرک در عبادت است» (کلینی ۱۳۶۵: ۲۹۳ / ۲).
طبیعی است که اگر از عبادتها کـه بـاید نـردبان تقرب الی الله باشد، به عنوان وسیلۀ خودنمایی و اشتهار و تظاهر سوءاستفاده شود، بسی ناشایست خواهد بـود. بـاید توجه داشت که در فرهنگ قرآن ریاکاری به عنوان مصداق تکذیب دین بـه حـساب آمـده است؛ چنان که می فرماید: «{ / فویل للمصلّین الّذین هم عن صلاتهم ساهون الّذین هم یراءون / } (ماعون: ۶)؛ پس وای بـر نـمازگزارانی کـه از نمازشان غافل اند، آنان که ریا می کنند» (طباطبایی ۱۴۱۷: ۳۶۸ / ۲۰). خداوند در خصوص دادن صدقه می فرماید:
«{ / یـا أیـّها الّذین آمنوا لا تبطلوا صدقاتکم بالمنّ و الاذی کالّذی ینفق ماله رئاء النّاس و لا یؤمن بالله و الیوم الاخر فمثله کمثل صـفوان عـلیه تراب فأصابه وابل فترکه صلدا لا یقدرون علی شیء ممّا کسبوا و الله لا یهدی القـوم الکـافرین / } (بقره: ۲۶۴)؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، صدقه های خـود را بـا مـنت و آزار، باطل مکنید، مانند کسی که مالش را بـرای خـودنمایی به مردم انفاق می کند و به خدا و روز بازپسین ایمان ندارد. پس مثل او همچون مثل سـنگ خـارایی است که بر روی آن، خاکی [نـشسته] است، و رگـباری به آن رسـیده و آنـ [سنگ] را سـخت و صاف بر جای نهاده است. آنـان [ریاکاران] نیز از آنـچه به دست آورده اند، بهره ای نمی برند و خداوند، گروه کافران را هدایت نمی کند. » ملاحظه مـی شود کـه در آیۀ نخست، نمازگزار ریاکار مورد نـفرین واقع شده است و در آیـۀ دومـ ریاکاری در انفاق را قرین ایمان نـداشتن بـه خدا و روز واپسین دانسته و در آن باره تشبیه سنگینی نموده است؛ چنان که در آیۀ دیگر ریاکار در امـور مـالی را قرین شیطان دانسته و فرموده اسـت: «{ / و الّذیـن یـنفقون أموالهم رئاء النّاس و لا یـؤمنون بـالله و لا بالیوم الاخر و من یـکن الشـّیطان له قرینا فساء قرینا / } (نساء: ۳۸)؛ و کسانی که اموالشان را برای نشان دادن به مردم انفاق مـی کنند، و بـه خدا و روز واپسین ایمان ندارند. و هر کـس شـیطان یار او بـاشد، چـه بـد همدمی است. » در خصوص قـرائت قرآن نیز می خوانیم که پیامبر (ص) فرمود: «... و من تعلّم القرآن یرید به ریاء و سمعة لیماری بـه السـّفهاء و یباهی به العلماء و یطلب به الدّنـیا بـدّد الله عـظامه یـوم القـیامة و لم یکن فی النـّار أشـدّ عذابا منه و لیس نوع من أنواع العذاب إلاّ سیعذّب به من شدّة غضب الله علیه و سخطه؛ هر کـس قـرآن را بـه قصد ریا و سمعه فرا گیرد تا بـه وسـیلۀ آن بـا بـی خردان جـدال و بـا علما مباهات کند و آن را وسیلۀ رسیدن به دنیا قرار دهد، خداوند در روز قیامت بندبند استخوانهایش را از هم جدا می کند و در آتش دوزخ به بدترین شکل معذبش می کند و خاطر شدت غضب خدا و خـشم او به همه نوع عذاب تعذیبش می کند» (حر عاملی ۱۴۰۹: ۱۰۹ / ۱۱). امام خمینی در غزلی با عنوان «جلوۀ جام» (امام خمینی ۱۳۸۵: ۱۰۰) به برخی از ابزارهای ریا اشارت می کند و می گوید:
آن یار گلعذار قدم زد به محفلم / تـا کـشف راز از دل این پارسا کند
با گیسوی گشاده سری زن به شیخ شهر / مگذار شیخ مجلس رندان ریا کند
منظور از «گیسو» رشته ای است که در طریق طلب، سالک را به حق می رساند (سجادی ۱۳۶۶: ۱۶۴۵ / ۳). مـقصود از «شـیخ» در کاربرد مدحی آن نیز پیر ، مرشد ، مراد و بزرگ طایفه است (دیوان امام ۱۳۸۵: ۳۳۶). همچنین می گویند: مقصود از شیخ نزد عرفا انسان کامل است که در شریعت و طـریقت و حـقیقت کامل شده باشد و بتواند در مـرید تـصرف نماید و آینۀ دل او را صاف کند (سجادی ۱۳۶۶: ۱۰۸۱ / ۲). بدیهی است اگر شیخ به منزلۀ پیامبر در میان خاندانش باشد، چنان که براساس روایتی پیامبر (ص) فرمود: «الشّیخ فی أهله کـالنّبیّ فـی أمّته؛ شیخ در میان قـومش مـانند پیامبر در میان امت خود است» (نوری ۱۴۰۸: ۳۹۴ / ۸)، چنین شیخی دیگر نمی تواند ریاکار باشد و رندان مجلس یعنی آنانکه همۀ کثرات و تعینات ظاهری ، امکانی، اعیان و صفات را از خود دور ساخته اند (سجادی ۱۳۶۶: ۹۱۹ / ۲) فریب دهد. بنابراین، مـنظور از شـیخ شهر و شیخ مجلس در اینجا کسی است که خود را به ظاهر آراسته و در صدد مردم فریبی است، که باید با هوشیاری تمام و به کمک یار از گزند وی در امان باشد. در حقیقت، محراب و مـنبر کـه شیخ شـهر بر آن تکیه می زند ، یکی از ابزارهای ریاکاری است. مؤید این سخن بیت دیگری است که امام خمینی در غـزلی با عنوان «بادۀ هوشیاری» (امام خمینی ۱۳۸۵: ۱۲۲) می گوید:
برگیر جام و جامه زهـد و ریـا در آر / مـحراب را به شیخ ریاکار واگذار
امام در جای دیگر تصریح می کند که ممکن است انسان در تدریس و تحصیل علم دیـانت ( عـلوم دینی) که از مهمات اطاعات و عبادات است ، دچار ریا شود. نیز امامت و اقامۀ جـماعت ، یـا بـرپایی جماعت در مسجدی کوچک و دورافتاده، یا انتخاب صفوف نماز برای جماعت و نیز عادل ندانستن امام جـماعت و روی آوری به نماز فرادا را از نمادهایی دانسته اند که شیطان ممکن است انسان را به ریـاکاری بکشاند (امام خمینی ۱۳۷۶: ۴۶ و ۵۲ ). نـکتۀ جـالبی که حضرت امام بدان اشارت دارند این است که در این گونه موارد ممکن است حتی خود انسان متوجه ریا نباشد .
۷. ابزار پیکار با ریا
اگر ریاکاری یک رذیلۀ اخلاقی و بیماردلی مهلک اسـت، طبعا برای درمان آن نیز باید اندیشه کرد و تمام ابزارها و وسایل لازم را در مداوای آن به کار گرفت. از این بیت شعر روشن می شود که برای پیکار با ریا افزون بر عزم و ارادۀ جدی، عمل نـیز لازم اسـت. مقصود از «جام» احوال و مجلای تجلیات الهیه و مظاهر انوار نامتناهی است (دیوان امام ۱۳۸۵: ۱۲۲). مراد از «محراب» نیز مطلوب و مقصودی است که خلق بدان رو می کنند (سجادی ۱۳۶۶: ۱۷۰۹ / ۳). امام در غزلی دیگر با عنوان «خم مـی» (امـام خمینی ۱۳۸۵: ۱۲۳) می گوید:
بر کنم خرقۀ سالوس اگر لطف کنی / سر نهم بر قدمت، خرقه گذارم به کنار
پیش از این گفتیم: مراد از «خرقه» جامۀ ضخیم، کهنه و چند تکه است کـه اهـل فقر می پوشند (سجادی ۱۳۶۶: ۷۹۵ / ۲)، که خود می تواند نوعی وسیلۀ ریاکاری باشد، چنان که برخی از لباسهای دیگر نیز ممکن است به عنوان ابزاری در دست ریاکاران قرار گیرد. مراد از سالوس نیز چرب زبان، مـتملق و فـریبنده اسـت (معین ۱۳۶۳: ۱۸۰۷ / ۲). در واقع آنکه سکان هـدایت مـردم را در دسـت دارد و باید مردم را از رذائل به دور کند ، ممکن است به دلیل اقبال مردم به وی فریفته گردد و خود دچار رذیلۀ ریا شود و سخنی بر زبـان بـراند و عـملی انجام دهد که ریاکارانه باشد، حتی اگر قـرائت قـرآن باشد. معصوم (ع) فرمود: «من تعلّم القرآن یرید به ریاء و سمعة لیماری به السّفهاء و یباهی به العلماء.... »
۸. آثار سوء ریـا
عـمل ریـاکارانه ممکن است سه اثر سوء داشته باشد. اثر نخست آن رسـوایی در همین نشئۀ دنیوی است ، یعنی ممکن است روزی باطن عمل ریایی آشکار شود و باعث رسوایی ریاکار نزد خلق گـردد. در روایـتی کـه از امام صادق (ع) نقل شده می خوانیم که در تفسیر آیۀ «{ / فمن کان یـرجوا لقـاء ربّه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربّه أحدا / } (کهف: ۱۱۰)»، فرمود: «ما من عبد أسرّ خیرا فـذهبت الأیـّام أبـدا حتّی یظهر الله له خیرا و ما من عبد یسرّ شرّا فذهبت الأیّام أبدا حـتّی یـظهر الله له شـرّا؛ هیچ بنده ای عمل خیری را پنهان نمی کند، مگر اینکه روزگار آن را آشکار می کند. و هیچ بـنده ای عـمل شـری را پنهان نمی کند، مگر اینکه روزگار آن را آشکار می کند » (کلینی ۱۳۶۵: ۲۹۳ / ۲). امام خمینی در کتاب چهل حدیث بـه ایـن حقیقت اشارت نموده است (امام خمینی ۱۳۷۶: ۳۸).
اثر دوم آن است که اگر عمل ریایی یـک عـمل عـبادی باشد، باطل و بی اثر می شود و به عنوان عمل صالح در نامۀ عمل ثبت نخواهد شد. هـمۀ روایـات قبلی گواه این حقیقت است. چنان که امام صادق (ع) فرمود: «إنّه من عمل للنـّاس کـان ثـوابه علی النّاس و من عمل للّه کان ثوابه علی الله. » امام باقر (ع) نیز فرمود: «قال الله عزّوجلّ: { / من عـمل لی و لغـیری فهو لمن عمل له / }» (حر عاملی ۱۴۰۹: ۶۷ / ۱). نبی مکرم (ص) هم فرمود: «إنّ الله تـعالی لا یـقبل عـملا فیه مثقال ذرّة من ریاء» (نوری ۱۴۰۸: ۱۱۱ / ۱). در خصوص برخی از اعمال عبادی، امام باقر (ع) در روایتی که از پیامبر (ص) در تـفسیر «{ / فـمن کـان یرجوا لقاء ربّه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربّه أحدا / } [کهف: ۱۱۰] نـقل مـی کند می فرماید: «من صلّی مراءاة النّاس فهو مشرک و من زکّی مراءاة النّاس فهو مشرک و من صام مـراءاة النـّاس فهو مشرک و من حجّ مراءاة النّاس فهو مشرک و من عمل عملا مـمّا أمـره الله عزّوجلّ مراءاة النّاس فهو مشرک و لا یقبل الله عـمل مـراء» (مـجلسی ۱۴۰۴: ۳۴۸ / ۸۱ ).
اثر سوم این است که انسان نـمی تواند بـا عمل ریایی به مقامی از مقامات الهی برسد، زیرا عمل ریایی در دستبرد شیطان قـرار گـرفته، و بدیهی است که با عـمل فـروخته شده بـه شـیطان و دلبـستگی و وابستگی به غیر خدا، نمی توان بـه مـقام قرب الهی رسید. امام در غزلی با عنوان «یار دلدار» (امام خمینی ۱۳۸۵: ۱۲۴) می گوید:
کـورکورانه بـمیخانه مرو ای هشیار / خانۀ عشق بـود جامه تزویر برآر
تـو کـه دلبستۀ تسبیحی و وابستۀ دیر / سـاغر بـاده از آن میکده امید مدار
مقصود از هشیاری استقامت سالک است و هوشیار کسی است که بـه مـقام توحید رسیده باشد (سجادی ۱۳۶۶: ۲۱۷۹ / ۳). بـدیهی اسـت کـسی که به ایـن مـقام رسیده باشد، دیگر نـباید و نـمی تواند خود و یا مردم را مدنظر داشته باشد و در آن عمل آنان را شریک خدا قرار دهد. کسی کـه بـاطنش مملو از عشق، شوق، عوارف و معارف الهـیه بـاشد چگونه بـه خـود اجـازه می دهد که با جـامه تزویر به خودفریبی و مردم فریبی دل خوش کند !زیرا پوشیدن به جامۀ تزویر با توحید و عشق بـه خـدا ناسازگار است. از یک سو ، سوءاستفاده از چـنین جـامه ای نـشان فـقدان تـوحید است و از سوی دیـگر، مـانع رسیدن به آن مقام عالی می شود. ازاین رو، امام (س) در بیت بعدی به یکی از مهم ترین موانع دلبستگی بـه تـسبیح و امـثال آن و وابستگی به مکانی خاص حتی «دیر» کـه اقـامتگاه زاهـدان و عـابدان اسـت اشـارت نموده است. این بدان معناست که ابزار تسبیح و حمد خدا و حتی تسبیح زبانی و گفتن سبحان الله ، بلکه منزه دانستن خدا از هر عیب و نقصی در مقدس ترین مکانها، نباید موجب دلبـستگی و وابستگی گردد و گرنه باعث توقف می شود. در روایات نیز می خوانیم که امام صادق (ع) فرمود: «من تعلّق قلبه بالدّنیا تعلّق قلبه بثلاث خصال همّ لا یفنی و أمل لا یدرک و رجاء لا ینال؛ کسی که قـلبش بـه دنیا بسته شود ، به سه خصلت دچار می شود: خواهشی که هرگز تمام شدنی نیست، و آرزویی که هرگز بدان نمی رسد، و امیدی که هرگز بدان دست نمی یابد» (کلینی ۱۳۶۵: ۳۲۰ / ۲). بی تردید دلبستگی و وابـستگی بـه تسبیح و دیر نیز به نوعی تعلق به دنیاست. سالک با این دلبستگی و وابستگی نمی تواند امید داشته باشد که به «ساغر» دست یابد. سـاغر در لغـت پیالۀ شراب و در اصطلاح عرفانی دل عـارف اسـت که انوار غیبی در آن مشاهده می شود (سجادی ۱۳۶۶: ۹۷۵ / ۲). خیال ورود به «میکده» را که همان مقام مناجات به طریق محبت و مجلس انس دوستان است (سجادی ۱۳۶۶: ۱۹۷۶ / ۳)، باید از سر بـیرون کـرد .
۹. اثرات پیکار با ریـا
پیـش از پرداختن به آثار پیکار با ریا باید به این نکته توجه داشت که آیا زدودن ریا از عمل و نیت امکان پذیر است یا خیر . امام خمینی در غزلی با عنوان «جامه دران» (امام خمینی ۱۳۸۵: ۱۵۱) بـه صـورت استفهام تقریری به امکان پذیر بودن این امر اشارت می کند و می گوید:
این خرقۀ ملوث و سجادۀ ریا / آیا شود که بر در میخانه بر درم
امام خمینی در غزلی دیگر با عنوان «می چـاره ساز» (امـام خمینی ۱۳۸۵: ۱۷۱) مـی گوید:
ساقی به روی من در میخانه باز کن / از درس و بحث و زهد و ریا بی نیاز کن
مقصود از «میخانه»، عالم لاهوت و نـیز باطن عارف کامل است که در آن شوق و ذوق و عوارف الهی بسیار باشد (سـجادی ۱۳۶۶: ۱۹۷۰ / ۳). ایـن دو بـیت شعر بیانگر امکان ریازدایی است. شخص متخلق به اخلاق الهی با آگاهی از عواقب سوء ریا و توجه بـه جـمال حضرت حق، دیگر مجالی برای ریاکاری و فروختن اعمال به شیطان باقی نمی گذارد. بـه طـور کـلی ، انسانی که به درستی خداشناس باشد و به مراتب توحید رسیده باشد، نیازی به توسل بـه ریاکاری ندارد.
امام در خصوص اثرات مبارزه با ریا در جای دیگر (امام خمینی ۱۳۸۵: ۳۱۶) مـی گوید:
بهار آمد و سجاده رهـن بـاده کنیم / به رغم شیخ ریا این عمل اعاده کنیم
یکی از آثار مهم مبارزه با ریاکاری این است که اعمال عبادی ریایی انجام شده باید اعاده شود. احادیث اهل بیت به ایـن مهم اشارت دارد. چنان که امام باقر (ع) در روایت پیش گفته در پاسخ زراره که گفت انسان دوست می دارد که دیگران از عمل خیرش آگاه شوند، فرمود: «لا بأس ما من أحد إلاّ و هو یحبّ أن یظهر له فی النّاس الخـیر إذا لم یـکن صنع ذلک لذلک؛ اشکال ندارد، زیرا هیچ کس نیست مگر اینکه دوست دارد کار خیرش برای مردم آشکار شود، تا وقتی آن کار را برای دیدن مردم انجام نداده باشد» (کلینی ۱۳۶۵: ۲۹۷ / ۲). این بدان معناست کـه اگـر عملی به قصد سمعه و ریا انجام شود، ایراد خواهد داشت. ازاین رو، فقها به بطلان عمل و اعاده فتوا داده اند. (علامه حلی ۱۴۱۲: ۳۰۶ / ۱؛ محقق حلی ۱۴۱۲: ۶۲ / ۱؛ انصاری ۱۴۱۵: ۲۷۹؛ نجفی بی تا: ۷۹ / ۲، ۱۵۶ / ۹ و ۱۰۰ / ۱۲؛ همدانی بی تا: ۲۳۸ / ۲؛ طباطبایی یـزدی بـی تا: ۲۳۹ / ۱ و ۲۷۴. ) امام خمینی (س) ضمن فتوای فقهی به بطلان عمل ریایی (امام خمینی بی تا: ۴۱)، در اشعار خود نیز (دیوان امام ۱۳۸۵: ۱۷۰ ) به این امر اشاره می کند و می گوید: هجرت از خویش نموده سوی دلدار رویم / واله شـمع رخـش گـشته و پروانه شویم
در ادامۀ همین پنـددهی، امـام هـجرت از خود و روانه شدن به سوی دلدار را مطرح می کند . مراد از «دلدار» معشوق است و کنایه از حضرت حق. و این برگرفته از حدیث نبوی است که فرمود: «المـهاجر مـن هـجر السّیّئات؛ مهاجر [واقعی] کسی است که از بدیها هجرت کند» (صـدوق ۱۴۱۳: ۳۱۸ / ۴). و کـدام بدی بدتر از ریا، خودخواهی و خودبینی؟
امام خمینی در غزلی دیگر با عنوان «چشم بیمار» (امام خمینی ۱۳۸۵: ۱۴۲) می گوید:
جامۀ زهد و ریا کـندم و بـر تـن کردم / خرقۀ پیر خراباتی و هشیار شدم
معنای «زهد» در تعبیر مـذموم آن روی آوری به ظاهر شریعت و بی خبری از باطن آن است (دیوان امام ۱۳۸۵: ۳۳۳) و در تعبیر ممدوح آن عبارت است از بی رغبت بودن به دنیا و آخـرت (سـجادی ۱۳۶۶: ۹۶۷ / ۲). آنـ گونه که گفته شد، رذیلۀ تزویر و ریا مانع رسیدن انسان به مـقام تـوحید است. باید از پوستین خودپرستی به در آمد و حتی باید از نعمت دنیوی و اخروی نیز چشم پوشید، همۀ صـفات جـسمانی را نـابود کرد و متلبس به لباس مخصوص گردید تا به این هدف واصل شـد. مـراد از خـرابات خراب و ویران شدن صفات بشریت و فانی شدن وجود جسمانی است (سجادی ۱۳۶۶: ۷۹۱ / ۲). مقصود از «پیر خـرابات»، مـرشد کـامل است که مرید را به ترک رسوم و عبادات فرا می خواند و به راه فقر و فنا رهسپار مـی سازد. بـنابراین ، در نظر امام عارفان، نتیجۀ پیکار با ریا و تزویر، هشیاری و وصول به مقام تـوحید اسـت.
۱۰. نـیاز به راهنما
امام خمینی (س) به این نکته اشاره می کند که در مسیر ریازدایی دست گیری یـک مـرشد کامل و یک عالم عامل لازم است و گرنه موفقیتی حاصل نمی شود. ایشان (امام خمینی ۱۳۸۵: ۶۷) مـی گوید:
دسـت مـن گیر و از این خرقۀ سالوس رهان / که در این خرقه بجز جایگه جاهل نیست
چنان که پیش از ایـن گـفته شد، سالوس به معنای چرب زبان، متملق و فریبنده است و در اینجا به معنای لبـاس مـخصوصی اسـت که برخی آن را بر تن می کنند و ساده لوحان را می فریبند. به هر صورت، برای رهایی از ورطۀ ریا ، مـرشد و راهـنما لازم اسـت؛ زیرا موفقیت در پیمودن هر طریقی مرهون رعایت رسم و شیوۀ خاص آن اسـت کـه بدون راهنمایی ممکن نیست. جدا شدن از رذیلۀ ریا نیز از این قاعده مستثنا نیست و گرنه ممکن اسـت بـه نام زهد و نفی ریا، دچار سختیهای بی مایه شود و یا در مسیر ریازدایی نـیز گـرفتار ریایی دیگر گردد، و به اصطلاح خالصانه ریـا کـند.
بـرای اینکه سالک مخلص واقعی شود و به اخـلاص حـقیقی برسد، هم باید در مرحلۀ علم به آگاهی لازم برسد و هم باید مرشدی داشـته بـاشد که وی را راهنمایی نماید. بسا ایـن کـلام نبوی کـه در خـصوص مـجالست با علماست اشاره به این مـطلب داشـته باشد که می فرماید: «لا تجلسوا إلاّ عند کلّ عالم یدعوکم من خمس إلی خمس مـن الشـّکّ إلی الیقین و من الرّیاءإلی الاخلاص و من الرّغـبة إلی الرّهبة و من الکبر إلی التـّواضع و مـن الغشّ إلی النّصیحة؛ با عالمی مـجالست کـن که تو را از پنج خصلت به پنج خصلت برسد: از شک به یقین ، و از ریا بـه اخـلاص، و از رغبت [دنیاخواهی] به رهبت [خداترسی] ، و از تکبر بـه تـواضع، و از بـدخواهی به خیرخواهی» (مـجلسی ۱۴۰۴: ۱۸۸ / ۷۱). ایـن توفیق نیز جز بـه عـنایت حضرت حق میسر نخواهد بود .
کتابنامه
ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، مـؤسسه الاعـلمی للمطبوعات، ۱۴۲۶ ق.
امام خمینی ، سید روح الله، الخـلل فـی الصلاة ، قـم ، بـی تا.
-------------، شـرح چهل حدیث (اربعین حـدیث)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۶ ش، بی جا.
------------، دیوان امام، چ ۴۶، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خـمینی ، ۱۳۸۵ ش، بـی جا.
انصاری، مرتضی، کتاب الصلاة، تحقیق لجـنة تـحقیق، چ ۱، بـاقری، قـم ، ۱۴۱۵ ق.
حـر عاملی، محمد بـن الحـسن ، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت، قم، ۱۴۰۹ ق.
حلی، حسن بن یوسف، (علامه حلی)، مختلف الشیعه ، چ ۱، مؤسسه النشر الاسـلامی، قـم، ۱۴۱۲ ق.
حـلی ، یحیی بن سعید (محقق حلی ) شرائع الاسـلام، انـتشارات اسـتقلال، تـهران ، ۱۴۱۲ ق.
سـجادی، سـید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، چ ۲، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، تهران، ۱۳۶۶ ش.
طباطبایی، سید محمدحسین ، المیزان فی تفسیر القرآن، مؤسسه النشر الاسلامی ، قم، ۱۴۱۷ ق.
طباطبایی یزدی ، سید محمدکاظم، العروه الوثقی ، مـؤسسه الاعلمی، چ ۲، بیروت، بی تا.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، چ ۴، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ ش، تهران.
مجلسی، محمدباقر ، بحارالأنوار ، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ ق.
معین، محمد ، فرهنگ فارسی ، انتشارات امیرکبیر ، تهران، ۱۳۶۳ ش.
نجفی ، محمدحسن ، جواهر الکلام، تحقیق عـباس قـوچانی، دارالکتب الاسلامیة، بی جا، بی تا.
نوری، حسین، مستدرک الوسائل، مؤسسه آل البیت قم ، ۱۴۰۸ ق.
همدانی ، رضا، مصباح الفقاهه، مکتبه الصدر، بی تا، بی جا .
آدرس ثابت: ۱۱۱۴۳۸۶https: / / www. noormags. ir / view / fa / articlepage /
مقالات مرتبط
بررسی سیمای دنیا در شاهنامه فردوسی بر اساس ادبیّات تبلیغی
معرفی منظومه غزوات
عناوین مشابه
سیری در دیوان اشعار امام خمینی (س)
اندیشه: تجلی جهاد در اشعار امام خمینی (س) جهاد در همه جهات
سیمای منتظر و حکمت انتظار در اشعار عرفانی امام خمینی (س)
نقد و نکوهش قیل و قال مدرسی و عرفان اصطلاحی (حجاب اکبر) در اشعار و آثار امام خمینی (س)
بازخوانی اندیشه بیداری اسلامی امام خمینی (س) در اشعار مصطفی جمال الدین
کرامت انسانی در اعلامیه حقوق بشر و اسلام با تکیه بر اندیشه و اشعار عرفانی امام خمینی (س)
متناقض نمایی در اشعار عرفانی امام خمینی (س)
یک نکته از این معنی - تأملی در اشعار امام خمینی (س)
ریا ستیزی در اشعار امام خمینی (س)
زعیم بصیر (جلوه هایی از بصیرت در سیره سیاسی حضرت امام خمینی (س)
.
انتهای پیام /*