مدیریتی: تبیین مؤلفه خدا محوری در استراتژی رهبری امام خمینی (س)

پدیدآورنده (ها): شفیعی، عباس

* چکیده

استراتژی، برنامه جامعی است که از طریق آن با توجه به عناصر محیط داخلی (قوتها و ضعفها) و محیط خارجی (فرصتها و تهدیدها) و تحلیل آنها، طریق نیل به اهداف عالی و درازمدت سازمانی به دست می آید. هر مدیر و رهبری برای دستیابی به اهداف خویش، دست به طراحی برنامه های جامعی زده که نیل به اهداف را برای وی تسهیل می کند و باطلبع این برنامه کلان، استراتژی او خوانده می شود. از سوی دیگر، استراتژی هر رهبری حاصل تلازم برآیند تصور ذهنی وی بوده که با جهان بینی، ایدئولوژی و درک جمعی و نظام ارزشی او تلاطم داشته و برای رسیدن به اهداف استراتژیک، برآیند نهایی فرصتها، تهدیدها، قوتها و ضعفها در دالان ارزشها ضرورت می یابد. در استراتژی رهبری امام خمینی با توجه به جهان بینی الهی ایشان خدا محوری از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و به عنوان مؤلفه ای اساسی در نظر گرفته می شود در این مقاله سعی نگارنده بر این است که به تبیین این مؤلفه اساسی پرداخته و جایگاه آن را در استراتژی رهبری امام خمینی (س) نشان دهد. به همین خاطر بعد از بیان تفکر استراتژیک و چگونگی تدوین استراتژی در رهبری ایشان، به بررسی معیارها و شاخص های کلی و جزئی مؤلفۀ خدا محوری پرداخته می شود؛ قیام الله و اخلاص در عمل دو شاخص کلی در این عرصه است و شاخص های جزئی عبارتند از: ۱. مطرح نکردن خود، ۲. تحمل رفتار نابهنجار دیگران و برخورد مصلحانه با آن، ۳. دادن ارزش معنوی به کار، ۴. عدم احساس شکست در کار. قابل ذکر است که بعد از بررسی معیارها و شاخص ها، بیان الگوهای رفتاری که برگرفته از سیره امام (س) در زمینه خدا محوری است پایان بخش مقاله حاضر می باشد.

* واژه های کلیدی: استراتژی، رهبری امام خمینی (س)، خدا محوری، قیام لله، تفکر استراتژیک، تدوین استراتژی، اخلاص در عمل

* استراتژی و مفاهیم آن

استراتژی در لغت به معنای علم یا فن جنگ، تعیین خط مشی، مهارت، زبردستی و تخصص در طرح ریزی و تدبیر است. (منیر البعلبکی، ۱۹۸۹ م)

واژه استراتژی در اقع از کلمه یونانی(suoqaetatS) گرفته شده است که به معنای هنر سرداری یا سپهسالاری است.

استراتژ «یا استراتگوس» در یونان قدیم به سران سپاه اطلاق می شد، چنانچه نقل می کنند آتن در زمان جنگ های ایران و یونان، ده «استراتگوس» داشته که انتخاب آنها سالی یک بار تجدید می شده و در ظرف سال به نوبت به فرماندهی سپاه می پرداختند (دهخدا، ص ۱۸۱۰)

فرهنگ لغات «نیوبریتانیکا» و فرهنگ لغت قدیمی ونیستون، «استراتژم» را فن و هنر فریب دادن دشمن در جنگ تعریف کرده اند که معادل تریک (kcirT) به معنای حیله، نیرنگ، فن، راه کار، شیوه و اغفال و شیطنت و آراستن است. (آمریکن ۱۹۹۲ و بریتانیکا ۱۹۷۳)

اولین متفکری که به اندیشه استراتژیکی شکل داد، یک فیلسوف چینی به نام «سون تزو» (uztnus) بود که در ۴۰۰ سال قبل از میلاد مسیح رساله اش را تحت عنوان «هنر جنگ» نگاشته و پدر استراتژی شناخته شده است. (سون تزو، ۱۹۷: ۷۷)

این فیلسوف، استراتژی را در اصطلاح نظامی، هنر و فن طرح ریزی، ترکیب و تلفیق عملیات نظامی برای رسیدن به هدف جنگی مشخص، تعریف می کند؛ تعریفی که «سون تسو» از استراتژی نموده تا زمان ناپلئون بناپارات دست نخورده ماند، لکن بناپارت استراتژی را هنر جنگ تعریف نموده و بر این باور بود که راهبرد همان بهره گیری از امکانات برای پیشبرد مقاصد نظامی است. (برینتون و همکاران، ۱۹۴۳: ۷۹)

مفهوم واژه استراتژی از دو جزء تشکیل یافته، برنامه ریزی و تصمیم گیری، که این دو جزء بر روی هم اساس و یا استخوان بندی مفهوم استراتژی را در سطح کلان می سازند. آقای رابرت وود، رئیس شرکت بزرگ سیرز در دهه ۱۹۲۰ از همین فلسفه برای سر و سامان دادن به کار شرکت خویش استفاده کرد؛ وی معتقد بود که تجارت هم از یک نظر همانند جنگ است و اگر استراتژی کلان درست باشد هر نوع اشتباهی که از نظر تدبیر و شیوه اجرایی در سطح خرد روی دهد نهایتا نمی تواند ضربه سنگینی بر فرایند عملیات وارد سازد و استراتژی سرانجام موفق خواهد شد. (استونر و فریمن ۱۹۹۲: ۱۹۶-۱۹۴)

معمولا به استراتژی از سه دیدگاه نگریسته می شود، اول اینکه برنامه ای جامع برای تعیین هدف های سازمان، اجرای مأموریت ها و تأمین آن است؛ ذکر برنامه در این تعریف بیانگر این است که مدیران در تدوین استراتژی سازمان نقشی فعال، آگاهانه و عقلایی بر عهده دارند.

از نظرگاه دوم، استراتژی یعنی الگویی که بر طبق آن سازمان ها با محیط تعامل داشته و بر مبنای مقتضایت از خود واکنش نشان می دهند، بنابراین هر سازمان، استراتژی خاص خود را دارد. این دیدگاه مربوط به مؤسساتی است که مدیران آنها حالت انفعالی به خود می گیرند.

در دیدگاه سوم، استراتژی نوعی تصور ذهنی پایدار از جهان است که می توان با فرهنگ، ایدئولوژی، درک جمعی و جهان بینی رابطه ای تنگاتنگ داشته باشد؛ از اینرو، در بررسی استراتژی نیاز به شناخت اندیشه جمعی، فرهنگ و ایدئولوژی احساس می شود. چه این که، تصورات ذهنی هر فردی برای جهت دهی به مقولات ذهنی اش و سپس نمایش آنها در عمل و تبدیل به تصمیمات، فعالیتها و رفتارهای ارادی، برگرفته از نوع بینش و نگرش آدمی به جهان هستی است.

استراتژی هر رهبری «راهبرد، روش یا سیاستی کلی برای دستیابی به اهداف معین» است (فرنچ و سارود، ۱۳۷۱: ۶۰۲) که برگرفته از نوع نگرش آن رهبر به جهان هستی است، شایان ذکر است که رهبران اثرگذار در طول تاریخ با خلق اندیشه ها، به کمک برآیند ذهنی خویش که حاکی از نوع جهان بینی آنهاست، برای جامعه بشری راه کارهایی ارائه کرده اند که ابناء بشر نیز در مسیر زندگی شان از آنها بهره گرفته اند. از این دیدگاه، استراتژی ها را می توان برنامه های کلی و جامعی دانست که با توجه به منابع و امکانات و تهدیدها و فرصت های سازمان، از درون نظام ارزش ها، طریق نیل به آرمان ها و اهداف عالی سازمان را معین می سازد. بعد از بیان مفهوم استراتژی لازم است دانسته شود که مدیریت استراتژیک چیست و دارای چه مؤلفه هایی است؟

طبیعی است که بررسی رهبری استراتژیک امام خمینی (س) با توجه به مؤلفه های مدیریت استراتژیک معنادار است.

*مفهوم مدیریت استراتژیک

مدیریت استراتژیک «هنر و علم تدوین، اجرا و ارزیابی تصمیمات وظیفه ای چندگانه ای است که سازمان را قادر می سازد به اهداف بلند مدت خود دست یابد» (دیوید، ۱۹۹۷: ۴). در جای دیگر مدیریت استراتژیک به عنوان روندی پیوسته و تعاملی تعریف گردیده که هدف از آن حفظ تناسب و هماهنگی کلیّت سازمان با محیط اطراف آن است. (سرتو و پیتر، ۱۳۸۰: ۱۵) با توجه به این تعریف، روند پیوسته و تعاملی که سازمان را با محیط هماهنگ می سازد در جوهرۀ مدیریت استراتژیک نهفته است. با این حال مدیریت استراتژیک جریان تصمیم گیری و انجام اقداماتی است که موجب ایجاد یک استراتژی مؤثر برای دستیابی به اهداف کلی سازمان می گردد. (کلوک و جاچ، ۱۳۷۶: ۱۴-۱۳). در جریان تصمیمات و اقدامات استراتژیک، برنامه ریزی استراتژیک صورت می گیرد و در این مسیر اولین قدمی که برداشته می شود تحلیل چشم اندازهایی است که هر مؤسسه ای پیش رو دارد و در این تحلیل گرایش ها، خطرها، فرصت ها و وقایع بی سابقه ای که روندهای تاریخی را دستخوش دگرگونی می سازد، شناسایی می شود. (انسف و مک دانل، ۱۳۷۵: ۵۸)

با توجه به مفاهیم ذکر شده، مدیریت استراتژیک مبتنی بر تهیه و تدوین استراتژی است که در راستای دستیابی به آن لازم است عوامل محیطی ارزیابی شوند و باطلبع بعد از تنظیم استراتژی نوبت به اجرا و بازنگری می رسد از این رو می توان ادعا نمود که فرایند مدیریت استراتژیک دربردارندۀ سه مرحله تدوین، اجرا و ارزیابی استراتژی هاست.

منظور از تدوین استراتژی (noitalumrof ygetarts) این است که رسالت اصلی سازمان تعیین شده، عواملی که در محیط خارجی سازمان را تهدید نموده یا فرصت هایی را به وجود آورده و عواملی که نقاط قوت و ضعف داخلی را معین می کنند تحلیل شوند (دیوید، ۱۹۹۷: ۵).

بنابراین، در تدوین استراتژی بعد از تعیین اهداف استراتژیک، مهمترین اقدام، تجزیه و تحلیل عوامل محیطی و داخلی است که از تحلیل چهار عنصر مهم فرصت ها، تهدیدات، نقاط قوت و ضعف می توان استراتژی هایی را تنظیم و سپس با انتخاب راه کار مناسب آن را به اجرا گذاشت. در مدیریت استراتژیک حضرت امام با توجه به چشم اندازهای استراتژیک ایشان در طول سال های انقلاب، عوامل مهمی مورد توجه معظم له بوده که در تنظیم استراتژی ایشان نقش حیاتی داشته اند، اما قبل از بررسی تدوین استراتژی در رهبری امام، تفکر استراتژیک ایشان در رهبری مورد مطالعه قرار می گیرد.

*رهبری امام خمینی و تفکر استراتژیک

در نظر برخی از صاحبنظران از جمله آیت ا... عمید زنجانی، امام راحل از نوعی رهبری سیاسی به مفهوم «ولایت» در ادارۀ جامعه اسلامی برخوردار بود که تعیین کنندۀ خط مشی و جهت دهنده به حرکت های سیاسی و اداری سازمان های دورن جامعۀ اسلامی بوده است. (عمید زنجانی، ج ۲، ۱۳۶۶: ۴۰۰-۳۶۰) روش ها و سیاست های کلی امام (س) در قالب مفهوم «ولایت» قابل تبیین و تعریف است و معظم له جهت گیری هایشان را مبتنی بر ارزش های متخذ از جهان بینی اسلامی بنا نهادند.

امام به عنوان فقیهی که رهبری سیاسی جامعه را به عهده داشت، در راه اجرای احکام و تبیین ابزار وصول به اهداف الهی، تلاش فراوانی نمود و در این راه باخطراتی مواجه گشت. در منظر امام (س) رهبری سیاسی به معنای ولایت در ادارۀ سیاسی جامعۀ اسلامی و مشخص کنندۀ خط مشی سیاسی امت و دولت اسلامی و کنترل کنندۀ شتاب آن است که همۀ این موارد همان تعبیری است که امیرالمؤمنین (ع) در مورد امامت، با کلمۀ قطب بیان می فرماید (همان، ۳۶۱). با کمی دقت در گفتار و سیرۀ عملی امام، تأکید آن رهبر فرزانه بر الهی بودن اهداف و تعیین آنها به عنوان مؤلفه های مهم حرکت سازمانی کاملا مشهود است و رعایت اصول کلی در جهت دستیابی به آن اهداف مورد توجه می باشد؛ به عبارت دیگر، امام راحل در راستای وصول به اهداف الهی به بیان جهت گیری ها و خط مشی های اسلامی به منصۀ ظهور می رساند؛ ناگفته نماند که برای وصول به استراتژی معظم له در رهبری، بیان تفکر استراتژیک آن رهبر فقید و تحلیل آن لازم و ضروری خواهد بود.

به طور کلی نقطۀ آغازین تفکر استراتژیک، تجزیه و تحلیل مسائل است. برای این کار، یک متفکر استراتژیک در زمان رویارویی با رویدادها و یا موقعیت هایی که در ظاهر یک کل هماهنگ را تشکیل می دهند، این مجموعه را به اجزاء تشکیل دهنده اش تقسیم خواهد کرد، بعد از آگاهی از اهمیت هر جزء و مزیت هایی که دارد مجددا درهم می آمیزد، البته با توجه به میزان مزیت هایی که هر کدام از اجزاء این کل به هم پیوسته دارد.

در تفکر استراتژیک، شناسایی موضوعات اساسی و مهم در هر وضعیت از اهمیت زیادی برخوردار است؛ چه این که، استراتژیست ها به طور طبیعی در رویارویی با مسائل، با به کارگیری روش های خاص خود، تلاش شان را صرف یافتن موضوعات اساسی موجود در آن می کنند.

نکتۀ دیگری که دارای اهمیت زیادی است انعطاف پذیری هوشمندانه ذهن استراتژیست است، چراکه در تفکر استراتژیک، علاوه بر تجزیه و تحلیل مسائل و یافتن و تشخیص موضوعات اساسی، انعطاف و کشش پذیری هوشمندانه ای است که متفکر استراتژیست را قادر می سازد در موقعیت های در حال تحول پاسخ های واقع بینانه ای را بیابد. سپس در تفکر استراتژیک شخص به دنبال درک واضح و روشنی از خصوصیات ویژۀ عناصر شکل دهندۀ یک موقعیت خاص است و متعاقبا با به کارگیری توان فکری خود در حد ممکن، سعی می کند که عناصر مربوطه را به صورتی تجدید ساختار کند که بیشترین مزیت ممکن را برای وی فراهم سازد.

تمرکز بر عوامل کلیدی، ابتکارات جسورانه و بهره برداری از برتری نسبی و آزادی عمل استراتژیک از جمله عوامل مهم در تفکر استراتژیک محسوب می گردند. برای متفکر استراتژیک نیز انعطاف در اندیشه و پذیرش مخاطرات کمال گرایی از اهمیت به سزایی برخوردار است (اومی، ۱۳۷۱: ۷۲-۷۳). طبیعی است که تمامی رهبران بزرگ دنیا دارای برنامه های استراتژیک بوده و از این طریق نیل به اهداف شان تسهیل می گردد.

امام خمینی رهبری بی بدیل در بین رهبران بود که به دلیل برخورداری از ویژگی های منحصر به فرد، برنامه ای استراتژیک در نهضت اسلامی ایران داشت، زیرا هنگامی در بستر اجتماعی مردم مسلمان ایران با تشخیص و تحلیل عمیق مسائل اساسی به پایه گذاری انقلابی دست زد که آثار خود را در دهه های بعدی نمایان ساخت. تجزیه و تحلیل مسائل و درک موضوعات اساسی و سپس انعطاف و نرمش در تفکرات علمی و خلاقیت و ابتکار از جمله ویژگی های رهبری استراتژیک معظم له محسوب می گردد.

بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران با طرح مبارزه با استعمار و استثمار داخلی و خارجی و ارائه درس ولایت فقیه در سال های اولیۀ مبارزه و نیز تدوین نهادهای انقلابی و اسلامی در هجرت، به ارائۀ تفکری نو و استراتژیک در صحنۀ رقابت های جهانی پرداخت؛ چنانچه ایشان پس از ذشت سالیانی از عمر انقلاب، تحلیل خود را نسبت به مسائل مختلف انقلاب ارایه نموده و با رد تحلیل های غلط دیگران دربارۀ انقلاب و مسائل هم آن می فرماید: «در یک تحلیل منصفانه از حوادث انقلاب خصوصاً از حوادث ده سال پس از پیروزی باید عرض کنم که انقلاب اسلامی ایران در اکثر اهداف و زمینه ها موفق بوده است و به یاری خداوند بزرگ در هیچ زمینهای مغلوب و شکست خورده نیستیم». (صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۸۳)

رهبر کبیر انقلاب با داشتن نیت و قصد استراتژیک، درک مسائل مهم را در حوادث انقلاب ضروری می داند و هر جا نیز لازم باشد از خود انعطاف نشان می دهد، علاوه بر این، امر محال را با دیدگاه الهی ممکن دانسته و حرکت مردم ایران را روی حساب معنویت و توجه به خدا و ایمان تلقی کرده و پیمودن مسیر فعالیت ها را با داشتن چنین تفکری، رویۀ انبیاء دانسته و می فرماید: «آنها از باب این که همه چیز را با چشم مادی ملاحظه میکنند، با چشم طبیعی حل و فصل اشیا را میکنند. آنها نمیدانند که انبیای خدا چه رویهای داشتند؟» (همان، ج ۱۸، ص ۵۰۰) و در جای دیگر می فرماید: «یک امر محال- به نظر اشخاص مادی- تحقق پیدا کرد [که] با معنویت و اسلام حاصل شد. » (همان، ج ۷، ص ۳۶۵) و باز فرموده اند: «ما آن مطلبی را که دنیا ممتنع میدانست، که «هیچ» بر همه چیز غلبه پیدا بکند- البته روی حسابهای مادیگری- ملت ایران روی حساب معنویت و توجه به خدای تبارک و تعالی و ایمان پیش برد» (همان، ص ۴۰۳)

بنابراین امام تجزیه و تحلیل مسائل را با دیدگاه مادی ناصواب و نادرست دانسته و عامل معنوی را به عنوان عامل اساسی در تجزیه و تحلیل دخیل می داند.

با توجه به این رویکرد، در برخی موارد که تحلیل مادی از برآورد و بررسی عاجز می ماند، عنصر اساسی امدادهای غیبی و معنویات به کمک متفکر استراتژیست موحد آمده و قتضایای مادی را به نفع تفکر الهی منقلب می سازد.

بعد از بیان تفکر استراتژیک رهبر فقید انقلاب، لازم است که چگونگی تدوین استراتژی در رهبری ایشان مورد مطالعه قرار گیرد.

*رهبری امام خمینی و تدوین استراتژی

در تدوین استراتژی عوامل مهمی در نظر گرفته می شود که شالوده و شاکلۀ آن را تشکیل می دهند. در این مسیر یکی از اقدامات اساسی، شناخت فرصت ها و تهدیدهای احتمالی در مورد گزینه ها و راه چاره های موجود است. گزینه و راه چارۀ استراتژیک که در سطح قابل قبولی از احتمال خطر به دست می آید، حاصل تطبیق فرصت ها و توانمندی های مؤسسه است. بنابراین عواملی چون فرصت های محیطی و نیز توان و قدرت سازمان و مؤسسه در فرآیند تدیون و یا تنظیم استراتژی باید شناسایی شده و چگونگی متعادل ساختن آنها مورد عنایت قرار گیرد (دیوید، ۱۹۹۷، ص ۹). تصمیم گیری دربارۀ استراتژی باید با توجه به گزینه های موردنظر مدیر و یا رهبر سازمان نیز اتخاذ گردد.

نکتۀ دیگر این که انتخاب استراتژیک یک جنبۀ اخلاقی دارد و آن اینست که راه چاره ها را باید بر مبنای معیارهای مطلوبیت و انتظارات جامعه تعیین نمود. (کوبین و همکاران، ۱۹۸۰: ۵۶-۵۳)

در یک جمع بندی کلی، آنچه در تدوین استراتژی موردملاحظه قرار می گیرد عبارتند از:

۱-شناخت فرصت ها و تهدیدات محیط بین المللی

۲-شناخت قوت ها و ضعف های محیط داخلی و تعیین منابع مادی، فنی، مالی و مدیریتی سازمان

۳-ارزش ها و آرمان های شخصی مدیریت عالی

۴-پذیرش مسئولیت نسبت به جامعه.

بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در جهت دستیابی به اهداف الهی به تبیین و تحلیل وقایع پرداخته و اولویت ها را یکی پس از دیگری مورد توجه قرار می دهد.

امام با در نظر گرفتن شرایط زمانی و مکانی، تصمیم متناسب با موضوعات را اتخاذ نموده و فهم اوضاع و احوال و تبیین وضعیت موجود در هر زمان و مکان را در موضوع شناسی تکلیفی و در نتیجه صدور حکم متناسب مؤثر می داند.

تشخیص تحلیلی فرصت ها و نقاط قوت و ضعف و شرایط زمانی و مکانی تا آنجا اثرگذار است که تغییر شرایط گاهی موجب یک تغییر ۱۸۰ درجه ای در تصمیمات خواهد شد؛ بدین معنا که در نگاه امام خمینی (س) روزی اعتصابات واجب و روز دیگر حرام می گردد چنانچه می فرماید: «اکنون خوشوقتم که شرایط به سود ملت ستمدیده ما دگرگون شده است و همین مسئولیت و تعهدی که در ماههای گذشته ایجاب میکرد تا دست به اعتصابات و تظاهرات بزنید امروز ایجاب میکند تا کار تحصیلی خود را با کمال جدیت و در محیطی آرام از سر گیرید». (صحیفه امام، ج ۶، ص ۱۹۴)

نکتۀ دیگر این که امام خمینی در تحلیل ضعف ها در بدنۀ اصلی حکومت استبدادی، بیماری ساختاری کشور را به خوبی دریافته بودند، چنانچه یک طبیب نیز با تشخیص و شناخت علت بیماری، داروی متناسب با آن را تجویز می نماید. بیماری اجتماعی و ساختاری کشور ما نیز این گونه بود. ایشان می فرماید: «مَثَل کشور ما مَثَل بیماری است که لا اقل پنجاه و چند سال بیماری کشیده است... ابتدای هر چیزی فهم این است که ما گرفتاریمان چیست. در این پنجاه سال ما را از اینکه بفهمیم گرفتاریمان چیست اغفال کرده بودند». (همان، ج ۱۰، ص ۳۸۸-۱۸۹)

امام با شناخت خطرها و لحاظ آرمان های شخصی و ارزش های خود و نیز پذیرش مسئولیت نسبت به جامعۀ اسلامی می فرماید: «بعضی از اشخاصی که با من هم مربوط هستند، اینها هم ملتفت نیستند که مسائل عمقش چی هست. خیال میکنند که مسئله چماقدار است و تظاهرکننده، مسأله این است؟ نه، مسأله این نیست. این یک ظاهری است برای آشوب درست کردن. مسأله عمق دارد. مسأله امریکاست. مسأله این است که باید امریکا بیاید اینجا و مقدّرات کشور ما را به دست بگیرد». (همان، ج ۱۲، ص ۴۵۹)

امام با درنظر گرفتن مسئولیت الهی نسبت به جامعه و تعیین ارزش ها و آرمان ها در اهداف، شناخت و یادآوری خطرات را مقدمه نیل به اهداف دانسته و می فرماید:

 «ملت ایران و ما مقصدمان این نیست و نبود که فقط محمد رضا برود؛ رژیم سلطنتی از بین برود؛ دست اجانب کوتاه بشود؛ اینها همه مقدمه بود؛ مقصد اسلام است. ما میخواهیم که اسلام حکومت کند در این مملکت؛ احکام اسلام در این مملکت جریان پیدا بکند. ». (همان، ج ۸، ص ۴۱)

همچنان که ملاحظه می شود، در تدوین استراتژی، شناخت فرصت ها، ضعف ها و تهدیدات و قوّت ها درنظر رهبری انقلاب و نیز درنظر گرفتن ارزش ها و آرمان های شخصی استراتژیست جامعه اسلامی ایران از اهمیت به سزایی برخودار است.

از سوی دیگر حضرت امام (س) به توانمندی علمی و بالقوۀ جامعۀ و سازمان بزرگ اسلامی و نیروهای آن برای بهره گیری از نیازهای متصور و یا برخورد با خطرهای موجود واقف بوده و نیروهای مردمی را در آغاز راه و ادامۀ مسیر خیزش، منابعی ارزشمند تلقی می کند و شناخت دقیقی از گرایش ها، نگرش ها و نیازهای مردمی دارند.

امام توانمندی مردمی را توأم با ارادۀ خداوندی از مهمترین عوامل استراتژی معرفی کرده و مابع مادی را در مقابل اراده و خواست مردم ضعیف می داند چنانچه می فرماید:

 «. شما ببینید در همین قضایای انقلاب عدهای میگفتند مگر میشود بدون اسلحه با آنها طرف شد؟ اما وقتی که ملت اراده کرد موفق گردید». (همان، ج ۱۷، ص ۲۸۲)

در جای دیگر ارادۀ ملت ها را بزرگترین عامل دانسته و می فرماید «غیر ممکنها با اراده ملتها، ارادهای که تبع اراده خداست، ارادهای که برای خداست، غیر ممکنها ممکن میشود و محالها واقع. » [می شود]. (همان، ج ۱۱، ص ۳۲۳)

تأییدات غیبی الهی و امدادهای خداوند، عامل بسیار مهمی در تدوین استراتژی از نگاه امام می باشد که می توان به عنوان عامل اثرگذار در تنظیم استراتژی از آن یاد کرد، چنانچه می فرماید: «ما می دانیم که این انقلاب بزرگ که دست جهانخواران و ستمگران را از ایران بزرگ کوتاه کرد با تأییدات غیبی الهی پیروز شد و اگر نبود دست توانای خداوند امکان نداشت یک جمعیت سی و شش میلیونی با آن تبلیغات ضد اسلامی و ضد روحانی، خصوص در این صد سال اخیر و با آن... ممکن نبود این ملت با این وضعیت یک پارچه قیام کند. » (همان، ج ۲۱، ص ۴۰۱-۴۰۲)

رهبر کبیر انقلاب در بیانی دیگر می فرماید: «نباید در ذهن کسی بیاید که این انقلاب مربوط به شخص است». (همان، ج ۲۰، ص ۴۷۰)

 «نه من میتوانم یک همچو کاری بکنم، نه افراد دیگر میتوانند یک همچو کاری بکنند. خداست که دل اینها را قوی کرد و آنها را دلشان را ضعیف کرد. آنها ترسیدند... انقلاب واقع شد. » (همان، ج ۱۵، ص ۱۰۱)

بعد از بررسی و تحلیل تفکر استراتژیک و تدوین استراتژی در رهبری امام (ره)، کالبد شکافی مفهومی خدا محوری به عنوان مؤلفه اساسی و مهم استراتژی رهبری ایشان انجام می گیرد تا زوایای بیشتری از رهبری بنیانگذار جمهوری اسلامی تبیین گردد.

*خدا محوری مؤلفۀ اساسی استراتژی رهبری امام خمینی (س)

هر مؤلفه مشتمل بر عناصر مرتبط و بهم پیوسته ای است که یک کل و مجموعه را تشکیل می دهد؛ چه این که، واژۀ مؤلفه در لغت از ماده «الّف» به معنای جمع کردن و تألیف مطالب است. (خلیل، ۱۴۰۸ ق، ج ۱ و ابن فارس، ۱۴۱۰)

در مؤلفۀ خدا محوری عناصر مفهومی یی همچون قیام الله، اخلاص درانگیزه، اخلاص در اندیشه و اخلاص در عمل که با هم مرتبط و به هم پیوسته بوده و یک کل را تشکیل می دهند وجود دارند.

در استراتژی رهبری امام، مؤلفۀ اساسی، خدا محوری است، بدین معنا که جهت کلی حرکت امام در رهبری را، خدا محوری تشکیل می دهد.

از این رو، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، رهبر و مدیری فرزانه بود که حرکت انقلابی خود را با فرهنگ خدا محوری آغاز و در مسیر طولانی زندگی سیاسی اش تلاش کرد که از قدرتی مافوق قدرت های بشری مدد جوید؛ ایشان تقریبا در همۀ رخدادهای زندگیش (چه فردی و چه اجتماعی) اصل نظارت الهی و توجه به خواست و رضای خداوند را باور داشت و به یک مرحله ای از تکامل انسانی دست یافته بود که تقدم خدا بر دیگران، خواست آرمانی اش گشته بود.

با نگاهی به زندگی پربرکت این مدیر توانا، اهمیت این اصل استراتژیک ظاهر و نمایان می گردد؛ برای مثال در مطرح شدن مرجعیت خویش، کوچکترین روی خوشی به کسانی که درصدد تملق و چاپلوسی به طرح مرجعیت می پرداختند، نشان نداده و شخص امام شدیدا از مطرح نمودن خود برای این مقام ممانعت ورزیده و اعلان فرموده بودند که «راضی نیستم در خانۀ من کوچکترین قدمی در این جهت برداشته شود» و یا اینکه: «خدا گواه است من برای رسیدن به مرجعیت حتی یک قدم برنداشته ام ولی اگر مرجعیت به سراغم آمد از پذیرفتن آن باکی ندارم». (انصاری، ۱۳۶۲: ۸۲)

قضیۀ دیگر، حادثۀ عظیم هفت تیر بود که در آن حدود ۷۲ نفر از بزرگان و مدیران عالی و صاحب منصبان نظام اعم از قوۀ قضائیه، مجریه و مقننه شهید شدند، آقای رجایی (ره) به عنوان یکی از مسئولان عالی رتبه به همراه عده ای از وزرا و مدیران، در کمال ناراحتی و اضطراب به حضور امام می رسند وقتی چند ساعتی با امام به سر می برند، چنان آرامشی به آنها دست می دهد که در پاسخ خبرنگاری که از آقای رجایی می پرسد که امام چه فرمود، می گوید امام فرمود: «ما خدا داریم بروید دنبال کارتان، کارهایتان را انجام دهید حوادث در این عالم زیاد است در مقابل حوادث باید استقامت نمود». (رودسری، ۱۳۷۸: ۴۵-۴۴)

همچنان که دیده می شود امام (س) در زندگی خصوصی و سیاسی خود هیچگاه از خداوند غافل نبوده و رضایت او راهمواره درنظر داشته است.

*معیارها و شاخص های کلی

برای مؤلفه خدا محوری در دیدگاه امام، می توان معیارها و شاخص هایی را یافت که ذیلا بیان می گردند:

۱-قیام للّه

اگر فردی خدا محور باشد، قیام و حرکتش برای خدا خواهد بود؛ امام در آغاز حرکت سیاسی خود، انگیزه الهی را عامل انگیزشی رهبری انقلاب توصیف نموده و انقلاب بزرگ اسلامی را با اصل استراتژیک خدا محوری هماهنگ و همسو کرده و با تمسک به آیات الهی، مبنای حرکت انقلابی خود را «قیام للّه» دانسته و پیروان خویش را دعوت به چنین جنبشی می کند. چنانچه می فرماید: «همه چیز در قیام للَّه است. قیام للَّه معرفت الله میآورد» (صحیفه امام، ج ۱۸، ص ۱۲۶) «همه قیام کنید و برای خدا قیام کنید؛ قیام فرادی در مقابل جنود شیطانیِ باطنِ خودتان، و قیام همگانی در مقابل قدرتهای شیطانی». (همان، ج ۱۰، ص ۳۳۹).

امام با استناد به ایه ۴۶ از سوره سبأ، قیام خود را مبنایی قرآنی می دهد، که بررسی این آیه به فهم بهتر «قیام الله» کمک می کند؛ خداوند تبارک و تعالی می فرماید: { / «قل انما اعظکم بواحدۀ آن تقوموا الله مثنی و فردای» / } (سبا، ۴۶).

در این آیه شریفه، خداوند خطاب به پیغمبر خویش می فرماید: ای محمد بگو به امت که مر می کنم و توصیه می نمایم به یک خصلت و سخن و آن این که «قیام للّه» کنید. مرحوم طبرسی در مجمع البیان می نویسد: «معنای قیام، ایستادن بر روی پاها نیست بلکه مراد از قیام، قصد اصلاح کردن و رفتن به سوی آن است». (طبرسی، ۴۰۸ ق: ۶۱)

امام راحل نیز درباره تفسیر این آیه می فرماید: { / «أن تقوموا للّه مثنی و فرادی» / }، «اجتماعی و انفرادی قیام للَّه بکنید. انفرادی برای وصول به معرفت الله، اجتماعی برای وصول به مقاصد الله». (صحیفه امام، ج ۱۸، ص ۱۲۶)

پس قیام یعنی رفتن به دنبال اصلاح و چون «للّه» است پس انگیزه الهی می طلبد و نیاز به اخلاص دارد. قیام انفراد برای برای وصول به معرفت الهی است که مقدمه آن معرفت نفس است؛ پس مصلح مسلمان اول خود مهذب و اصلاح می شود سپس به دنبال اصلاح اجتماع می رود. اکنون باید متذکر شویم که اگر آدمی به دنبال «قیام للّه» باشد، نتیجه شرینی خواهد گرفت و آن این که در قیام للّه شکست راه ندارد، امام خمینی با تذکر این مطلب مهم، عدم اتکا به خدا و دل بستن به منابع مادی و فیزیکی را شکست می شمارد، چنانچه می فرماید: «اگر ما یک روز اتکای خودمان را از خدا برداشتیم و روی نفت گذاشتیم یا روی سلاح گذاشتیم، بدانید که آن روز، روزی است که ما رو به شکست خواهیم رفت». (همان، ج ۲۰، ص ۷۷)

شروع هر حرکت و نهضتی باید الهی باشد یعنی «قیام للّه» باشد تا بتوان گفت بر مبنای خدا محوری حرکت می کنیم سؤالی که مطرح است این است که آیا حرکت در مسیر توسعه نیز با قیام الله سازگاری دارد؟آیا پایدار نظام و ادامه آن نیز می تواند متّکی بر خدا محوری باشد؟و اساسا مؤلفۀ خدا محوری در توسعه کشور اسلامی به طور اعم، و سازمان های اسلامی به طور اخص در کلام امام چه جایگاهی دارد؟

در پاسخ باید گفت که امام خمینی بر یان باور است که «یک کشوری که برای خدا قیام کرده است، برای خدا هم پایدار میماند و برای خدا هم ادامه میدهد». (همان، ج ۱۳، ص ۱۲۴) پس «قیام للّه» معیاری است که در تمام شئون زندگی بشر می تواند راهگشا باشد، با توجه به مفهوم «قیام للّه»، خلوص در آن از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده که مشتمل بر اخلاص در انگیزه، اخلاص در اندیشه و اخلاص در عمل است.

الف-اخلاص در انگیزه

راغب اصفهانی درباره حقیقت اخلاص می نویسد: «حقیقت اخلاص، تبری جستن از هر آنچه غیر خداست» (راغب اصفهانی، ماده خلص) پس اخلاص یعنی تنها و تنها تکیه بر خداوند نمودن و قیام برای ذات باریتعالی کردن و «خالص به چیزی گفته می شود که با آن چیزی مخلوط نگردد». (جوهری، ۱۳۶۸، ماده خلص) اخلاص در انگیزه و نیت می تواند به خالص نمودن اعمال آدمی منتج شده، و کنش های رفتاری وی را از هرگونه شبهه غیرالهی پاک سازد. شاید به همین خاطر باشد که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) اعمال هر فرد را بسته به نیّت و انگیزه وی دانسته و قبول و رد آن را منوط به پذیرش و عدم پذیرش نیّت او می داند، پس کسی که نیت خالص داشته باشد، عملش پذیرفته است، چنانچه در روایتی آمده است: { / «انما الاعمال بالنیات و انما لکل امر مانوی» / }. (مجلسی ج ۷۰، ۱۴۱۳، ق: ۲۱۱)

 (همانا اعمال در گرو نیات و انگیزه هاست و همانا عمل هر کسی همان است که نیت وی بدان است) پس اخلاص در نیت اولین مرحله از مراحل خلوص است.

ب-اخلاص در اندیشه

یکی دیگر از مراتب اخلاص، خلوص در اندیشه است، آدمی بعد از اخلاص در نیت، به مرحله ای از خلوص می رسد که ذهن و اندیشه اش را از غیر خدا زدوده و توجه به خدا برایش ملکه می گردد؛ این مرحله از خلوص باشکوهترین مرتبه از توجه به خداست چنانچه در حدیث آمده است:

{ / «ما انعم الله عزّ وجلّ علی عبد اجل من ان لا یکون فی قلبه مع الله غیره» / }. (همان: ۱)

خداوند عزّوجل نعمتی باشکوهتر از این که در قلب بنده اش غیر او نباشد، نمی دهد).

قلب که منشأ ادراکات و احساسات آدمی است، هرگاه از غیر خدا زدوده گردد، اخلاص در اندیشه حاصل می شود و این مرتبه ای است که می توان آن را شعبه ای از اخلاص در دین دانست؛ چرا که دین مجموعه باورها، اعتقادات و عباداتی است که در صحنه اندیشه و عمل بروز پیدا کرده و به صورت هنجارهایی تبدیل به رفتار می گردد.

ج-اخلاص در عمل

در اینجا اخلاص در عمل به عنوان معیاری مجزا ذکر شده، با این که «قیام للّه» شامل اخلاص در عمل نیز می گردد ولی نظر به کاربردی بودن و نیز هنجارپذیری آن، به طور جداگانه به صورت یک معیار و شاخص کلی تبیین شده است.

علاوه بر این، اخلاص در انگیزه و اخلاص در اندیشه و نگرش بیشتر جنبه شناختی و روانی دارد، در حالی که اخلاص در عمل در صحنه رفتار تجلی پیدا می کند. به هرحال بعد از زدودن نیت و اندیشه از ناخالصی ها، باید عمل نیز خالص شود تا هنجارهای رفتاری انسان به صورت اعمال مقبول درآید و منشأ این پذیرش در نیت و انگیزه الهی نهفته است، چراکه{ / «لنیّه افضل من العمل الا و ان النیه هی العمل» / } (مجلسی، ج ۷۰، ۱۴۱۳: ۲۳۰) نیت از عمل بالاتر است بلکه نیت تمام حقیقت عمل است.

و «این مبنی بر مبالغه نیست... بلکه مبنی بر حقیقت است، زیرا نیت صورت کامله عمل و فصل محصّل او است، و صحت و فساد و کمال و نقص اعمال به آن است. » (امام خمینی (س)، ۲۸۴: ۱۳۶۸) اگر عمل خالصانه باشد پذیرفته می شود، گرچه خود عمل ناچیز باشد. در حدیث آمده است: { / «اذا عملت عملا فاعمل للّه خالصا لانّه لا یقبل من عباده الاعمال الاّ ما کان خالصا» / }. (مجلسی، ج ۷۷، ۱۴۱۳: ۱۰۳).

 (زمانی که کاری را انجام دادی خالصانه برای خدا انجام بده؛ زیرا از بندگان خدا آن عملی پذیرفته می شود که خالص باشد).

به هرحال، خلوص در عمل مهمترین و اساسی ترین جزء عمل مقبول است، چنانچه بعد از عمل نیز لازم و ضروری است. از امام باقر (علیه السلام) روایت شده که فرمود: { / «الابقاء علی العمل اشدّ من العمل» / } (مراعات عمل، سخت تر از خود عمل است). راوی گوید: مراعات عمل چیست؟قال (علیه السلام): { / «یصل الرجل بصلۀ و ینفق نفقۀ للّه وحده لا / }

{ / شریک له فکتب له سرأ ثمّ یذکرها فتمحی فتکتب له علانیۀ ثم یذکرها فتمحی فتکتب له ریاء» / } (کلینی، ۱۴۱۳ ق)

 (امام فرمود: مرد صله می کند یا انفاقی می نماید، برای خدای واحد بی شریک باشد (یعنی ریا در عمل نمی کند) پس نوشته می شود آن عمل برای او پنهانی و ثواب پنهانی به او دهند، پس از آن ذکر می کند آن عمل را، پس محو می شود آن ثواب پنهانی و نوشته شود برای او عمل آشکار و ثواب آن را به او دهند سپس آن را ذکر کند پس محو می شود آن و نوشته شود برای او ریاء). رهبر کبیر انقلاب در شرح این حدیث می فرماید:

 «انسان تا آخر عمرش هیچ گاه از شرّ شیطان و نفس، مأمون نیست گمان نکند که عملی را که به جا آورد برای خدا و رضای مخلوق را در آن داخل نکرد، دیگر از شرّ نفس خبیث در امان ماند اگر مواظبت و مراقبت از آن ننماید ممکن است نفس او را وادار کند به اظهار آن و گاه شود که اظهار آن را به کنایه و اشاره نماید. » (امام خمینی (س)، ۱۳۶۸: ۲۸۳) بنابراین قبل از عمل، حین عمل و بعد از عمل مراقبت لازم است و این خلوص، در نیت و انگیزه، در اندیشه و نگرش و در صحنه عمل و رفتار خود را نمایان می سازد. چنانچه نمودار زیر بیانگر آن است:

اخلاص در سطوح مختلف

*نقش اخلاص در نهادهای انقلابی

امام خمینی با اشاره به تشکیل نهادهای مختلف در کشور، دست قدرتمند خدا را در شکل گیری نهادها و سازمان های انقلابی یادآور شده و اخلاص را لازمه تدام تأییدات الهی می داند، همان گونه که عدم آن را موجب رخت بربستن رحمت الهی می شمرد. ایشان با ذکر این نکته که خاصیت نهضت اسلامی در ایران که از خود توده ها و خود ملت برخاسته، این است که مردم خود به ایجاد سازمان ها همت نموده و گروه ها را سازمان داده اند، می فرماید: «. یکی از نهادهایی که از خود ملت جوشید و متکفل آن خود ملت بود، همین جهاد سازندگی بود. کمیتهها و پاسداران و همه این نهادهای تازه و جدید، بدون اینکه یک سازمانی در کار باشد، خودشان مردم درست کردند. و مادامی که این معنا باشد که مردم موظف میدانند خودشان را برای ساختن، آسیب نخواهند دید. آن روزی آسیب- خدای نخواسته- به کشور ما و به ملت ما میرسد که این معنایی که در اول نهضت پیدا شد و سبب پیروزی شد، این معنا از بین مردم برود؛ یعنی، به واسطه اختلافات و تشتتات و هواهای نفسانی طوری بشود که از آن معنای الهی که در بین ملت بود و موجب پیروزی شد تهی بشود و در آن وقت دست رحمت الهی از سر این کشور- خدای نخواسته- برداشته بشود». (صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۴۴۷-۴۴۸)

رهبر وارسته انقلاب همان گونه که شروع یک سازمان را نیاز به قصد الهی و اخلاص دانسته، تداوم آن را نیز نیازمند اخلاص در عمل می داند و می نویسد: «نهادهایی که در ایران از خود ملت پیدا شد اولش با یک قصد خالص الهی پیدا شد و ظاهر شد، اگر این قصد خالص از پیش شما کوچ بکند، دست خدا هم برداشته می شود، کوشش کنید که این نهادی که شما در آن خدمت می کنید و خدمت ارزنده ای است، بسیار کوشش کنید که این خدمت در راه خدا باشد، خدمت به بندگان خدا، خدمت به بندگان مستضعف خدا که مورد عنایت حق تعالی هستند، کوشش کنید خدمت برای مستضعف باشد نه برای هواهای نفسانی، و کوشش کنید که این خدمت آلوده نشود به بعضی از کارهایی که ناپسند است». بنابراین خدمت خالصانه شرط تداوم انقلاب است که بایستی مورد عنایت ویژه مدیران و متصدیان اداره کشور اسلامی باشد.

بعد از بیان معیارهای کلی، نویت به تبیین معیارها و شاخص های جزئی می رسد که با بررسی آنها زوایای دیگری از مؤلفه خدا محوری در استراتژی رهبری امام خمینی (قدس سره) روشن می گردد. افزون براین، با رح شاخص های جزئی، علائم و مشخصه های دیگری از رهبران و مدیران خدا محور تبیین می شود.

*معیارها و شاخص های جزئی

 ۱-مطرح نکردن خود

حضرت امام با تعیین این ملاک، افرادی را که تظاهر به خدمت می کنند و به قول معروف ظاهر فریبی نموده و خود را خدا محور جلوه ی دهند، از جمله خدمتگزاران و مدیران خدا محور نمی شمرند.

از اینرو، در اندیشه راهبردی امام، کسانی که خدمت و مقام را به خاطر وجهه اجتماعی آن پذیرفته و یا به هر نحوی می خواهند خودشان را مطرح سازند و یا در صدد آنند که گروه خود را به قدرت برسانند، این افراد و گروه ها از مقوله «خدمت برای خدا و خدا محوری» خارجند و اگر کار به گونه ای باشد که «من» در آن باشد بلکه نفس کار مهم باشد، هدف ارزنده باشد، چه عمل به دست «من» انجام گیرد یا دیگری، فرق نکند فقط مهم این باشد که دستیابی به اهداف تسهیل گردد، در اینجاست که خدمت برای خداست و مدیران با این وصف خدا محورند.

امام خمینی با بیان این که هر جا خدمت می کنیم خدای تبارک و تعالی ناظران است و همه باید خدا را شاهد کار خویش بگیرند، اقشار مختلف و گروه ها را گوشزد نموده اند که «آیا برای خدا کار میکنند یا برای خودشان؟ اگر ملاحظه کردند که میل دارند که این گروه خودشان قدرت داشته باشد قدرت در دست بگیرد نه گروه دیگر، بدانند که عملشان شیطانی است، شهادتشان هم اجر ندارد». (همان، ج ۱۸، ص ۳۱۰)

بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران با یبان این که اختلافات و منازعات بین گروهی برای این است که کار برای خدا نیست زیرا گروه ها و سازمان ها «اگر دیدند که برای خدا دارند کار میکنند، برای خدا کار کردن اینجا معلوم میشود که آن کسی که سپاهی است نکشد طرف سپاه همه چیز را. و آن کسی که ارتشی است نکشد طرف ارتش همه چیز را و هکذا دیگران. همه با هم برای خدا و برای نجات ملت و برای نجات کشور به پیش بروند. فرق نکند که این طایفه باشد یا آن طایفه باشد. مقصد عمده است. انبیا این طور بودند. اولیای خدا این طور بودند. کار برای خداست به دست شما انجام بگیرد، گرفته است، به دست من انجام بگیرد، گرفته است، در دست دیگری، گرفته است. ». (همان)

بنابراین، در نگرش امام، حزبی و گروهی و حتی مطرح کردن خود نیست، بلکه وصول به اهداف با ابزار مناسب دستیابی به آن، به دست هر فرد و گروهی باشد مطلوب است و در این راستا، هماهنگی توقعات فردی با گروهی با اهداف موردنظر از اهمیت زیادی برخوردار است و نیز در این مسیر پذیرش هرگونه سختی و مشقت و برخورد منطقی با آن، می تواند با اهمیت تلقی گردد.

۲-تحمل رفتار نابهنجار دیگران و برخورد مصلحانه با آنان

طبیعت هر رفتار و کنشی به دنبال خود، رفتار و واکنشی هماهنگ یا ناهماهنگ و ناموزون به همراه دارد. در برخی موارد رفتار دیگران در برابر کار و عمل ما همگونی و تناسبی ندارد؛ بنابراین، این توقع بی جاست که انتظار داشته باشیم همواره اعمال و کارهای ما مورد پذیرش دیگران قرار گیرد.

مدیران سازمان ها نیز این گونه اند، آنه دست به تصمیمات و فعالیت هایی می زنند که در برخی موارد، مورد تأیید کارکنان زیردست قرار گرفته و در بعضی موارد نیز با مخالفت آنان روبرو می گردد و در بسیاری اوقات این مخالفت، غیررسمی و به صورت پنهان می باشد، شایانذکر است که اگر رفتار کارکنان در برابر تصمیمات و فعالیت های مدیران به صورت نابهنجاری، مخالف نظام ارزشی حاکم باشد و این مخالفت ناشی از عملکرد ارزشی مدیران باشد. در این صورت توقع پذیرش و تأیید نگرش های ارزشی از سوی کارکنان توقعی نابه جاست بلکه مدیران در این مسیر باید هرگونه رفتار ناموزون دیگران را تحمل کرده و خود را آماده هرگونه ناملایماتی سازند؛ چراکه هر تغییری مقاومت هایی را در پی داشته و هر اقدام اصلاحی مخالفت های زیادی را به همراه دارد. در بینش خدا محوری اگر در تغییر و اصلاح، هدف خدمت برای خدا باشد، تحمل شدائد و سختی ها و نیز تحمل سخنان و رفتارهای نابهنجار دیگران آسان می گردد. امام خمینی (س) در این باره می فرماید: «انسان که یک قدم اصلاحی و زندگیساز بر میدارد نباید توقع داشته باشد که مورد پذیرش همه قرار گیرد، این نخواهد شد، امیر المؤمنین را هم تا آخر عمر عدهای قبول نداشتند. اگر انسان بخواهد برای اسلام خدمت کند نباید توقع این را داشته باشد که همه او را بپذیرند. کسی که میخواهد برای خدا کار کند باید پیه حبس، تبعید، بدنامی و سایر چیزها را به خود بمالد. اگر به شما فحشی میدهند، شما برای خاطر خدا بپذیرید و ثواب کنید. این را نباید فراموش کنیم که ما همه یک چنین کار بزرگی را انجام دادهایم، حالا از شرق و غرب فحاشی نشنویم یا در داخل با فساد کسانی مواجه نگردیم؟!». (همان، ج ۱۸، ص ۲۷۵)

۳-دادن ارزش معنوی به کار

کار در نظام اقتصادی اسلام از جایگاه بلندی برخوردار است در نگرش رهبر فقید انقلاب، افراد در قبال انجام کار، از حقوق و مزایایی برخوردار می شوند، لکن ارزش معنوی کر بسی بالاتر از ارزش مادی آن است؛ از اینرو، اگر مدیران دست به عملی اصلاحی بزنند، علاوه بر این که شایسته نیست به کار خویش رنگی مادی بدهند بلکه بالاتر از آن، باید آماده پذیرش هرگونه نقد و انتقادی بوده و بازخورد دیگران را نیز بخواهند.

امام خمینی با بیان این که فعالیت ها و کارهای اعضای سازمان اسلامی عوض مادی ندارد بکله خداوند متکفل اجر آنهاست؛ می فرماید: «. اگر توی ذهنتان آمد برویم یک عوضی بگیریم، معلوم میشود برای خدا نبوده، برای دنیا بوده. اگر قضیه تقسیم اموال است، این معلوم شد مال دنیا بوده که حالا میخواهند تقسیم اموال بکنند» (همان، ج ۱۲، ص ۳۷۵) در اینجا امام راحل به ذکر شواهدی از زمان پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پرداخته و می فرماید:

 «در جنگ «حنین» که مسلمین پیش بردند و غنایمی به دست آوردند، پیغمبر اکرم- صلی الله علیه و آله و سلم- تمام این غنایم را داد به همین اهالی مکه و ابو سفیان و امثال اینها، همه غنایم را به آن کسانی که مخالفش بودند داد. بعضیها گله کردند که آخر مثلًا چه، ما هم بودیم، فرمود که شما حاضر نیستید که آنها شترها را ببرند و شما پیغمبر همراهتان باشد؟ آنها شتر بردند، قسمت شما پیغمبر است. حیف است انسان فداکاری بکند، آن وقت شتر بخواهد». (همان، ص ۳۵۷)

بنابراین در نظر امام راحل، رنگ مادی دادن به کارهایی که در جهت تأمین اهداف الهی سازمان انجام می گیرد اشتباه محض است که در نظام مدیریت اسلامی غیرقابل پذیرش است.

۴-عدم احساس شکست در کار

یکی دیگر از شاخص های مهم در «خدا محوری» عدم دلسردی و باخت در کارهای سازمانی است. اگر فردی در سازمانی مشغول خدمت باشد، در صورتی که وی برای خداست که وی احساس باخت و دلسردی نکند، شایان توجه است که در هر سازمان یا مؤسسه ای مسائل متعددی پیش می آید که نیروی فعال آن را دچار اضطراب نموده و عوامل بسیاری در جهت خستگی و نومیدی نیروهای سازمانی دست به دست هم می دهند تا سازمان و مؤسسه را دچار آسیب کنند. اگرچه در برخی مواقع منازعات بین گروهی و طرح مشکلات به صورت ناآگاهانه و غیرعمدی انجام می پذیرد و نیروهای فعال سازمان را دچار خستگی می سازد ولی به هر حال این خستگی و دلسردی را به گونه ای باید رفع نمود و رضایت شغلی را به نحو مطلوب تامین کرد.

طبیعی است که اگر فرهنگ سازمانی مبتنی بر خدا محوری بوده و مدیران با استمداد از اصل «خدا محوری» فضای مناسب رفتاری را تدارک نمایند، کارمندان دچار عدم رضایت شغلی نشده و در نتیجه کارایی و اثربخشی آنها بالا خواهد رفت. امام خمینی همواره در صدد القای این نکته بوده است که با اتکال بر خدا دغدغه های روحی و روانی انسان ها کم شده ونومیدی از آنان رخ بر می تابد. ایشان بر این باور است: «کسانی که برای خدا کار میکنند هیچ وقت باخت در آن نیست. آنهایی که برای دنیا کار میکنند باخت دارند که اگر نرسیدند خوب، باختند و عمرشان را هم هدر دادند. اگر برسند هم باخت دارند، لکن آنهایی که برای خدا قیام میکنند، اطاعت امر خدا را میِخواهند بکنند، نهضت برای خدا، قیام برای خدا، عمل برای خدا، این هیچ وقت شکست ندارد. در ظاهر هم اگر خیال بشود که ما نتوانستیم، پس شکست خوردهایم، نه. به حَسَبِ واقعش شکستی نخوردیم؛ برای اینکه ما برای خدا کار کردیم، و کسی که برای خدا کار بکند، همین دنیا نیست قضیه؛ جاهای دیگر ما داریم، بُرد آنجاست. ». (همان، ج ۱۰، ص ۴۴۲)

امام با تبیین حقایقی از عالم معنا می خواهد بفهماند که اگر در این دنیا شکستی هم بخوریم، چون کار برای خداست باخت در آن نیست و چون خدمت افراد برای خداست یأس و ناامیدی در آن راه ندارد.

*الگوهای رفتاری در خدا محوری امام

بعد از تبیین مؤلفه خدا محوری در استراتژی رهبری امام خمینی (قدس سره) و بیان معیارها و شاخص های کلی و جزئی آن، قضایایی را درباره خدا محوری آن رهبر فرزانه ذکر می کنیم تا از این رهگذر، آثار عملی خدا محوری را در اجرا مشاهده کنیم:

۱-تقدم رضایت خالق بر رضایت خلق الف-امام و کودتای نوژه

در جریان کودتای نوژه که آمریکا به وسیله قطب زاده اجرا کرد، وقتی اعضای باند کودتا دستگیر و محاکمه شدند و بعضی به اعدام محکوم گردیدند، تصادفا یکی از اعضای باند مذکور که به اعدام محکوم شده بود، به مناسبتی با یکی از دوستان بسیار صمیمی

امام تماس گرفته و خواستار این شد که وی با تماس با امام و طرح مسئله، محکومیت اعدام رابه حبس تبدیل نماید، وقتی دوست صمیمی امام با ایشان مسئله را طرح می کند و تقاضای چشم پوشی از اعدام فرد مذکور را می کند، حضرت امام این خواهش را رد کرده و می گوید: «با تمام ارادتی که به شما دارم نمی توان بر خوشنودی خدا مقدم بدارم و نمی توانم روابط را بر مقررات الهی مقدم بدارم بنابراین باید حکم خدا اجرا شود». (رودسری، ۱۳۷۸: ۷۷-۷۶)

ب-امام و فرزند آیت الله طالقانی

در حادثه دستگیری فرزند آیت الله طالقانی، ایشان در اعتراض به این کار، چند روزی از تهران خارج شد، سپس خدمت امام رسید، امام به آقای طالقانی فرمودند: «پسر شما یکی از منحرفان وابسته به گروهک های چپ است و نباید اینقدر از این بابت که دستگیر شده است ناراحت شوید، سپس اضافه نمودند: و الله قسم اگر احمد دچار کوچکترین انحرافی باشد و حکمش مرگ باشد من شخصا او را خواهم کشت». (همان: ۷۷)

آنچه از مطلب بالا برمی آید اینست که امام خمینی در تمام شرایط زندگی خصوصی و سیاسی خود، از خدا غافل نبود و در مسیر حیات خویش رضایت خالق را درنظر گرفته و اصل راهبردی خدا محوری در وجود او نهادینه شده و به صورت هنجار درآمده بود.

۲-اتکال به خدا در پیروزی ها الف-پیروزی انقلاب و شادمانی یاران

یکی از نزدیکان امام می گوید: روزی که به اتفاق دوستان رفتیم و ساواک را تسخیر کردیم بعد به منزل رفتیم، من همین که صدای انقلاب اسلامی را از رادیو شنیدم، به سرعت به سوی مدرسه علوی رفتم که جایگاه حضرت امام بود، آنجا قیامتی برپا شده بود؛ خلاصه رفتم خدمت امام، دیدم حضرت امام توی اتاق نشسته اند و تلویزیون نگاه می کنند من با شور و شعف و ولعی خاص رفتم و دست امام را بوسیدم و پیروزی انقلاب را تبریک گفتم، ایشان با وضع عجیبی فرمودند: هنوز که اتفاقی نیفتاده، هنوز که چیزی نشده، عرض کردم: مسئله خیلی مهمّ است ایشان فرمودند «الحمد الله رب العالمین» ولی هنوز اتفاقی نیفتاده من تعجب کردم، رژیم منحوس پهلوی با آن ابهّتی که در دنیا برایش ایجاد کرده بودند ساقط شده بود و ایشان فرمودند که چیزی نیست، بعد من متوجه شدم که می خواستند بگویند خواست خدا بوده و در پیروزی ها نباید دچار غرور شد و باید اتکال بر خدا نمود. (ستوده، ۱۳۷۳: ۱۵۹)

ب-امام و عملیات فاو

بعد از تصرف فاو (در عملیات والفجر ۸) حضرت امام در حسینیه جماران فرمودند: «یک وقت مغرور نشوید اینها کار خداست از جانب خداست یعنی «و من یتوکل علی الله فهو حسب» اتکال به خدا سبب شد که این پیروزی نصیب ما شود واتکال به خدا هم سبب شده بود که انقلاب به پیروزی برسد. (همان)

ج-فتح خرمشهر

خدا محوری امام به عنوان اصل مطرح در نظام مدیریت اسلامی، کارسازترین اصل اساسی در پیروزی ها و شکست هاست، در جریان آزادسازی خرمشهر در عملیات فتح المبین که بهت و تعجب جهانیان را در پی داشت، ایشان با متانت خاصی فرمودند: «خرمشهر را خدا آزاد کرد». این سخنان از رهبر فرزانه انقلاب نشانگر حرکت وی بر مبنای خدا محوری است.

۳-اتکال به خدا در شکست ها

باید توجه داشت که اصل خدا محوری در شکست ها نیز همانند پیروزی ها کارساز بوده و خواهد بود؛ بدین معنا که اگر کسی خدا را در جریان کارهای خود ناظر بداند و اتکال واقعی او به خدا باشد، چنانچه در انجام کار به دلائلی موفق نشود و یا مبتلا به ناکامی و شکست گردد، دچار مشکلی خواهد شد و از نظر روحی آسیب نخواهد دید؛ چراکه رضایت خداوند را در انجام کار محور قرار داده است بنابراین، در شکست ها دچار اضطراب نمی گردد.

این که انسان با اتکال به خدا در شکست ها دچار اضطراب نمی شود، نشانگر خدا محوری اوست و این نکته ای اساسی است که مبنای قرآنی دارد خداوند تبارک و تعالی در سوره حدید بعد از این که مصیبت وارده را بر آدمی از نفس او می داند می فرماید: { / «لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم و الله لا یحب کلّ مختال فخور». / } (حدید، ۲۳)

 «این تقدیر حق را بدانید» تا هرگز برآنچه از دست شما رود دلتنگ نشوید و به آنچه به شما رسد (مغرور) دلشاد نگردید و خدا دوستدار هیچ متکبر خودستایی نیست. امام با اعتقاد به این که همه چیز در دست خداست هیچگاه در شکست ها دچار اضطراب نشد.

-امام و تصرف خرمشهر توسط دشمن

یکی از یاران امام می گوید: شب بسیاربسیار تلخی بود، وقتی که خرمشهر توسط نیروهای بعثی در محاصره بود، من و چند نفر از دوستان در دفتر امام بودیم، در ضمن هر پنج، شش دقیقه یک بار خبری از آنجا می رسید تا در آخرین لحظات که خرمشهر سقوط کرد، دوستان به من گفتند: برو خدمت حضرت امام و قضیه را عر کن. آخر من با چه توانی می رفتم، کار خیلی مشکلی بود به حقیقت الان که یاد آن موقع می افتم بغض گلویم را می گیرد سرانجام رفتم و وارد اتاق شدم، از قیافه من تشخیص دادند که بایستی افتاقی افتاده باشد، بعد از شش، هفت دقیقه روبه من کردند و پرسیدند تازه چی؟من با نهایت ناراحتی خدمتشان عرض کردم «خرمشهر را گرفتند» ایشان یک مرتبه با حالت عجیبی فرمودند این که ناراحتی ندارد جنگ است یک وقت ما می بریم یک وقت آنها، ناراحتی ندارد. خدا می داند، آرامشی در دل من پیدا شد که گویا هیچ اتفاقی نیفتاده است. (ستوده، ۱۳۷۳: ۱۶۰-۱۵۹)

مدیران جامعه اسلامی باید توجه داشته باشند که با تعقیب اصل خدا محوری در شکست ها ناامید و دلسرد نمی گردند؛ به عبارت دیگر، اگر مدیران سازمان های اسلامی، کار را برای خدا انجام دهند و خدمت را در جهت رضای حق تعالی بدانند اگر در انجام کار و اخذ تصمیمات به حسب ظاهر، موفیتی کسب نکنند و یا دچار ناکامی گردند، چون معیار در عمل، رضایت خداوند متعال است اضطراب و دلهره به سراغشان نخواهد آمد، بلکه پیروان خود را نیز در شکست ها دلداری داده و دعوت به آرامش درونی می کنند. اضطراب در بحران ها موجب سردرگمی شده، و تصمیمات را نابخردانه می سازد، امام با مطرح کردن اصل خدا محوری در بحران ها و شکست ها، دچار مشکل نشده و تصمیمات وی تحت تأثیر عوامل جانبی قرار نمی گرفت.

طبیعی است که پیروان وی، چه آنهایی که در سطح مدیریت کشور قرار دارند و چه افراد دیگر، با تمسک به سیره آن رهبر فقید و با تمسک به اصل خدا محوری در ناکامی های مدیریت کشور، دچار اضطراب نمی شوند و در نتیجه، تصمیمات به صورت پخته و مطلوب اتخاذ می شود.

۴-اخلاص امام

حضرت امام تمام تلاش و همت والای خود را به کار گرفتند تا در مزرعه اعمال و رفتار خود هیچ عذری جز رضایت الله نپاشند، برای آگاهی بیشتر از اخلاص امام به نمونه هایی از آن اشاره می شود:

الف-امام خود را مطرح نمی سازد

شب ها و روزهای عمر گرانمایه امام گواه گریه های عارفانه، خضوع و شب زنده داری او در برابر خدای بزرگ و انس او با قرآن و دعا و نوافل است، ولی هیچگاه و حتی برای یک مورد هم نه دیده و نه شنیده ایم که امام خویشتن را بستایند و صراحتا یا به کنایه از گوشه ای از آنچه بر او از سختی ها و مرارت ها در سیر و سلوک معنوی گذشته، سخنی به میان آورد، اتفاقا برعکس، همواره دیگران را رهبر خود می دانند مثلا جایی می فرماید:

 «رهبر من آن کودک سیزده ساله است» و یا زمانی که مردم شعار می داند که «توطئه چپ و راست، کوبنده اش روح الله است».

امام فرمودند: کوبنده اش شما هستید نه روح الله».

آری امام، خویشتن را چنان محو و فانی در خدا می سازد که گویی اصلا نقشی در انقلا به عهده نداشته است. (انصاری، ۱۳۶۲: ۷۵)

ب-عدم اطلاع خویشان امام از نوشته های فقهی ایشان

امام خمینی هیچگاه درصدد مطرح ساختن خویش نبودند و این را در اعلان مرجعیتش به دست عده ای به اثبات رساندند؛ چه این که، ایشان بر کتاب های وسیلۀ النجاۀ سید ابو الحسن اصفهانی و عروه الوثقی نوشته مرحوم شیخ محمد یزدی که هر کدام یک دوره فقه است، حاشیه زده بودند ولی حتی نزدیکان ایشان هم مطلع نگشتند. امام به این نکته توجه داشتند که مبادا یک لحظه از خدای خویش دور شوند. (همان: ۳۷) و این نشانگر اخلاص و قیام الله و در یک سخن، خدا محوری اوست.

ج-امروز پرچمدار آیت ا... بروجردی است

در یکی از قضایا که در زمان آیت الله بروجردی رخ داده بود، برخی از افراد خدمت امام می رسند و بعضی از نارسایی های زمان حضرت آیه الله بروجردی را عرض می کنند. امام می فرمایند که: «امروز پرچمدار، آیه الله العظمی بروجردی است و ما در این شرایط وظیفه ای نداریم». (ستوده، ج ۲، ۱۳۷۳: ۳۲۸)

۵-آرامش نفس نتیجه خدا محوری

رهبران بزرگ جهان برای این که بتوانند در بحران ها تصمیمات عاقلانه و بدور از احساسات اتخاذ نمایند و در تصمیمات خود موفقیت کسب کنند، باید از چنان آرامش خاطری برخوردار باشند که بدون ملاحظه عوامل جانبی، به تجزیه و تحلیل مسائل پرداخته و تصمیمات نزدیک به صوات اخذ نمایند؛ امام خمینی رهبر فرزانه بود که آرامش خود را عمل خالصانه جستجو نموده و خدمت برای خدا ملاک و معیار خدا محوری ایشان محسوب می شد و به خاطر همین امر، آرامشی خاص در درون خود حس کرده و دیگران را نیز دعوت به آرامش باطنی می کردند.

الف-تأثیرپذیری نویسنده مسیحی از امام

یک نویسنده مسیحی که در ابتدای انقلاب به ایران آمده بود بعد از آنکه به کشورش مراجعت کرد، این گونه عنوان نمود: «خیلی چیزهای انقلاب ایران مرا جذب کرد؛ ولی مهمتر از هر چیز خاطره من از امام و رهبر انقلاب بود، من با آن که خیلی از شخصیت ها و سیاستمداران جهانی را دیده ام ولی تا به حال کسی را به اندازه رهبر انقلاب ایران این گونه صمیمی و مطمئن و آرام ندیده ام و من در حسینیه جماران او را دیدم که در عین حال که مردی انقلابی و خستگی ناپذیر است؛ ولی گویا دنیایی از آرامش و اطمینان او را همراهی می کند». (رودسری، ۱۳۷۸: ۳۵-۳۴)

ب-کودتای نوژه و آرامش امام

در قضیه ای که یکی از فرماندهان سپاه نقل می کند مربوط به کودتای نوژه است؛ امام در شدیدترین حوادث، آرام و مطمئن عمل می کردند این مقام نظامی می گوید: در شب حادثه کودتای نوژه، وقتی به ایشان خبر دادیم که امکان کودتا هست، ایشان با کمال حوصله اطلاعات لازم را از ما گرفتند و دستورهای مؤثر و مفید را به ما دادند که مثلا همه کارهای لازم را انجام دهید، حواستان را جمع کنید دستورهای مفید و لازم را به یگان های مربوطه بدهید. امام کاملا خونسرد بودند و از موضع حساب شده برخورد می کردند و هیچ گاه دستپاچه نمی شدند و ستابزده عمل نمی کردند و برخورد آرام و صبورانه و آگاهانه او به ما هم آرامش می داد تا خود را نبازیم و دقیق و حساب شده عمل کنیم. (همان: ۴۲-۴۱)

ج-آرامش درونی در شب های بمباران

امام خمینی در حوادث مختلف، این امر را به اثبات رساند که از آرامشی عجیب برخوردار بود، چنانچه در یکی از شب هایی که تهران بمباران می شد، چون ایشان ناراحتی قلبی داشتند همه به ایشان توصیه می کردند که به محل امن بروند، اما ایشان چون با اتکا به عنایت الهی هیچ گونه اضطرابی نداشتند لذا نمی پذیرفتند؛ عده ای از یاران امام به ایشان گفتند: حداقل امشب را در محلی امن بگذرانید ولی پاسخ این بود که: «من از اتاقم بیرون نمی آیم» و بعد از ساعتی که به سراغشان رفتند دیدند که حضرت امام مشغول سرودن غزلی هستند که حاکی از آرامش کامل ایشان بود.

ز غم دوست در این مکیده فریاد کشم

سالها می گذرد حادثه ها می آید

دادرسی نیست که در هجر رخش داد کشم

انتظار فرج از نیمه خرداد کشم

 (همان: ۴۴)

۶-دلداری به مدیران ارشد نظام

گفتگوی یکی از مدیران با امام خمینی (س)

امام همواره مدیران ارشد را با تمسک به خدا محوری دلداری می دادند، یکی از مسئولین وقت، چنین می گوید:

 «از آنجا که نظارت بر انتخابات بر عهده شورای نگهبان است و مسئولیت این شورا هم برعهده من گذاشته شده بود و از طرفی سخنگوی شورای نگهبان هم بودم، لذا بعضی از افراد که اعتراضاتی به مسئله انتخابات داشتند و مطالبی را از طریق روزنامه ها برای ما می نوشتند به علت مسئولیت بنده، لبه تیز شمشیر این اعتراض ها متوجه من می شد. به امام عرض کردم که: آقا ببینید به ما چه می گویند و برای ما چه می نویسند!و به قولی درد دل کردم. امام فرمودند: خوب شورای نگهبان بزرگترین کار را در دست دارد، کار حساسی است، لذا دشمن و مخالف دارد شما از مخالفت نترسید اگر قرار باشد که از حرف و ناسزا و فحش ناراحت شویم، من باید زودتر از همه و بیش از همه ناراحت شوم. من گفتم: آقا مسلمانان و اهل قبله و نماز به شما جسارت نمی کنند، بلکه دشمنان اسلام به شما توهین می کنند... در اینجا حضرت امام سکوت کردند و سر خود را پایین انداختند منظره ای بود که خیلی مرا متأثر کرد، گویا ایشان می خواستند بگویند: نه این جور نیست بعضی از اهل قبله و نماز و شیعه اثنی عشری در همین کشور چیزهایی به من نسبت می دهند که حق نیست ولی باید صبر کرد». (رودسری، ۳۹: ۱۳۷۸)

شاید امام با سکوتش در مقابل این مدیر ارشد می خواست بگوید که: چه بسا افراد مقدس مآبی که در طول انقلاب چه زمانی که امام در نجف بودند و چه جاهای دیگر، حتی به امام توهین کردند ولی در فرهنگ خدا محوری، صبر در برابر ناملایمات و چالش های رفتاری بهترین حربه است.

و این صبر در صورتی شیرین خواهد شد که صابر، محوریت خدا و عمل برای او را باور داشته باشد. علاوه براین، انجام فعالیت و موفقیت در آن، رنگی دیگر خواهد گرفت و پیروزی و شکست کار، تفسیری دیگر پیدا خواهد کرد.

*نتیجه گیری

رویکرد حاکم بر راهبردهای مدیران و رهبران مؤسسه ها و سازمان های موجود در دنیا، رویکردی مادی است، چراکه در تفکر راهبردی آنان، تمسک به عوامل مادی و پدیده های طبیعی وجود داشته و در تدوین راهبردشان تنها مؤلفه های این جهانی جایگاه دارد، و از عوامل ماورایی و معنوی خبری نیست و این درست نقطه تمایز رهبران مادی و الهی است، امام خمینی (س) به عنوان رهبری الهی در راهبرد خویش به عوامل معنوی توجه ویژه ای داشته و خدا محوری را مؤلفه ای اساسی برای برنامه های کلان و راهبردی خود درنظر گرفته و در تدوین راهبرد به عوامل غیبی تمسک نموده است.

خدا محوری اصلی اساسی در زندگی خصوصی و اجتماعی آن رهبر فقید بود که در هنجارهای رفتاری خود را نشان داده و به صورت الگوهای عملی درآمده بود.

الگوهای رفتاری برگرفته از سیره آن رهبر کبیر، نشان دهنده تاثیر شگرف جهان بینی توحیدی و اندیشه دینی است که در مسیر پرتلاطم زندگ فردی و سیاسی تنها، قیام الله را شاخص اصلی خدا محوری خویش قرار داده و بقیه عوامل را با این شاخص می سنجد، بدیهی است که در اینجا خلوص در سطوح مختلف مطرح بوده که می تواند دربردارنده اخلاص در انگیزه، اخلاص در اندیشه و اخلاص در عمل باشد.

قابل ذکر است که شرایط قبولی اعمال آدمی خلوص بوده و در مراتب خلوص، آنچه از اهمیت زیادی برخوردار است، اخلاص در انگیزه و نیت است بدین معنا که اگر انسان نیت خود را خالص گرداند اعمال وی پذیرفته می شود. گفتنی است که وجود اخلاص در اعمال، قبل از عمل، حین عمل و بعد از عمل در استمرار حرکت خدا محوری ضروری است.

اکنون اگر مدیران سازمان های اسلامی بخواهند در مسیر زندگی سازمانی خود کارایی دینی را به محک تجربه گذاشته و راهبرد خود را بر محور قیام الله تنظیم نمایند لازم است که به آن رهبر فقید تأسی کرده و از الگوهای رفتاری وی تبعیت کنند.

*فهرست منابع

الف-منابع عربی

۱. -قرآن کریم

۲. -الاصفهانی، «الراغب»، ابو القاسم حسین بن فضل، المفردات، تهران: مرکز المرتضویه الاحیاء آثار الجعفریه [بی تا].

۳. -طبرسی، الفضل بن الحسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دار المعرفۀ، ۱۴۰۸ ق.

۴. -کلینی، محمد بن یعقوب؛ اصول کافی، تهران: اهل البیت (ع) ۱۴۱۳ ق.

۵. -مجلسی، محمد باقر؛ بحار الانوار؛ الجامعۀ الدرر اخبار الائمۀ الاظهار (ع) بیروت: دار الاضواء، ۱۴۱۳ ق.

ب-منابع فارسی:

۱. -امام خمینی، روح الله؛ چهل حدیث، تهران: مرکز نشر دانشگاهی رجاء، ۱۳۶۸.

۲. -امام خمینی، روح الله؛ کلمات قصار «پندها و حکمت ها»، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (قدس سره)، ۱۳۷۲.

۳. -امام خمینی، روح الله؛ ولایت فقیه یا حکومت اسلامی، تهران: امیر کبیر، ۱۳۶۰.

۴. -امام خمینی، روح الله؛ جهاد اکبر، تهران: بنیاد بعثت، واحد تحقیقات اسلامی، ۱۳۶۱.

۵. -امام خمینی، روح الله؛ کشف الاسرار، [بی جا]، انتشارات محمّد، [بی تا].

۶. -امام خمینی، روح الله؛ وصیت نامه سیاسی، الهی رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، تهران: نشر فرهنگی رجاء، ۱۳۶۹.

۷. -امام خمینی، روح الله؛ در جستجوی راه از کلام امام، تهران: امیر کبیر، ۱۳۶۱.

۸. -امام خمینی، روح الله؛ صحیفه امام، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

۹. -امام خمینی، روح الله؛ منشور بیداری، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۸.

۱۰. -انصاری کرمانی، محمد علی؛ ویژگی هایی از زندگی امام خمینی، تهران: نشر سبحان، ۱۳۶۲.

۱۱. -اومی، کن ایچی؛ تفکر یک استراتژیست، ترجمه داوود مسگریان حقیقی، تهران: سازمان مدیریت صنعتی، ۱۳۷۱.

۱۲. -انسف، اچ. ایگوروادواردجی. مک دانل، استقرار مدیریت استراتژیک ترجمه عبد الله زندیه تهران، سمت ۱۳۷۵.

۱۳. -درک فرنچ و هیثر ساورد؛ فرهنگ مدیریت، ترجمه محمد صائبی، تهران: مرکز آموزش دولتی، ۱۳۷۱.

۱۴. -دهخدا، علی اکبر؛ لغت نامه دهخدا، تهران: مؤسسه لغت نامه دهخدا، [بی تا].

۱۵. -رودسری، حسین؛ پرتوی از خورشید، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، ۱۳۷۸.

۱۶. -ستوده، امیر رضا؛ پابه پای آفتاب، گفته ها و ناگفته ها از زندگی امام خمینی (س) تهران: پنجره، ۱۳۷۳.

۱۷. -سرتو، ساموئل و پیترپائول، مدیریت استراتژیک: ترجمه علی شمخانی، تهران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۱۳۸۰.

۱۸. -عمید زنجانی، عباسعلی؛ فقیه سیاسی، تهران: امیر کبیر، ۱۳۶۶.

۱۹. -کلوک، اف. ویلیام وجاچ آر. لارنس سیاست بازرگانی و مدیریت استراتژیک، ترجمه سهراب خلیلی شورینی، تهران: یادواره کتاب، ۱۳۷۶.

۲۰. -کویین، جیمز براین، و همکاران؛ مدیریت استراتژیک، ترجمه حمد صائبی، تهران: مرکز آموزش مدیریت دولتی، ۱۳۷۳.

منابع انگلیسی

nredoM fo sekaM. inimoj trebliG xileF & ; giarC. A nodroG. narC,notnirB. ۱

. ۳۴۹۱,sserp ytisrevinu. J. N. elraE daem drawdE yB detidE reltiH ot illevihcam morf thguohT yratiliM: ygetarts

. ۷۹۹۱. cni. nodnoL tnemeganam cigetarts. derF. R,divaD. ۲

.. ۰۸۹۱. nivrI. D drahciR. llI. doow emoH msilatnemerc ni lacigol egnahc rof seigetartS. B. J nniuQ. ۳

. ۲۹۹۱. llaH- ecitnerp. sffilc doow elgnE tnemeganaM. nameerF drawdE. R & semaJ. renotS. ۴

. ۰۷۹۱. sserp ytisrevinu drofxO. kroY weN htiffirG. B. S yb detalsnart naw fo tra ehT 'uat nuS. ۵

. ۲۹۹۱,reilorG yrabnaD ,naciremA aidepolcycnE ehT-. ۶

. ۳۷۹۱. cnI acinnatirB aidepolcycnE weN ehT

آدرس ثابت: ۹۰۸۴۶۷ https: / / www. noormags. ir / view / fa / articlepage /

مقالات مرتبط

وظایف غیر مسلمانان در جامعه اسلامی

اقتصاد دانش بنیان در منظومه فکری مقام معظم رهبری (با تاکید بر الزامات اقتصاد مقاومتی)

عزت جامعه اسلامی در پرتو عزت حاکمیت

مدیریت اسلامی

مدل تحلیلی راهبرد در منظومه فکری مقام معظم رهبری

تدوین و اولویت بندی راهبردهای مدیریت منابع انسانی با استفاده از فنون ANP، SWOT و AHP

عناوین مشابه

تبیین جایگاه رهبری امام خمینی (س) در چهارچوب مفهومی حی بن یقظان

تبیین آرمانگرایی و واقع بینی در رهبری امام خمینی (س): رویکردی پژوهشی

تبیین شیوه رهبری امام خمینی (س) در طول هشت سال دفاع مقدس

تبیین مفهوم و مؤلفه های استقلال فرهنگی در اندیشه ی سیاسی امام خمینی (س)

طراحی و تبیین الگوی پیروی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از منظر امام خمینی (س) و امام خامنه ای (مد ظله العالی)

جایگاه مؤلفه دفاعی - امنیتی در تحکیم و توسعه اقتدار ملی از منظر امام خمینی (س) و آیت الله خامنه ای

رهبری امام خمینی (س) در دفاع مقدس مبتنی بر گفتمان فرهنگی شباهت محور

تبیین مدل مفهومی کارآفرینی اجتماعی در کمیته امداد امام خمینی (س) کشور

درآمدی بر روش بررسی تحقیقات انجام شده در حوزه رهبری امام خمینی (س)

کارآمدی استراتژی تبلیغ، در دفاع از انقلاب اسلامی (رهیافت هایی از امام خمینی (س) برای دفاع از آرمان های انقلاب اسلامی با تکیه بر الگوی تبلیغات دینی)

 

. انتهای پیام /*