امام خمینی (ره) طرح حکومت اسلامی و بازتاب ها

پدیدآورنده (ها): پور حسین، مهدی

حکومت اسلامی “ پاییز ۱۳۸۲ - شماره ۲۹

آدرس ثابت:https: /  / www.noormags.ir / view / fa / articlepage / ۱۳۸۵۵۱

مقالات مرتبط

بررسی دیدگاه های امام خمینی (ره) در دو کتاب کشف اسرار و تحریر الوسیله (با تکیه بر نظریه ولایت فقیه و تئوری حکومت اسلامی)

حق دراختیار گرفتن کالا در کنوانسیون CMR و مقایسۀ آن با قانون تجارت ایران

واکاوی اثر سلطنت انسان بر اعضای بدن خود در خرید و فروش عضو

رابطه منطقی قاعده فقهی لاضرر و قاعده غربی سوء استفاده از حق

معاونت در جرم

موفقیت نظام تأمین اجتماعی ایران در کاهش فقر

مطالعه ی تطبیقی اصول تفسیر قرارداد

مبانی فقهی اسلام و آزادی های سیاسی - اجتماعی

اجتماع اسباب در قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲

حق دسترسی به غذا در مخاصمات از منظر موازین حقوق بین الملل

ایرادات با اثر مانع دائمی در داوری تجاری بین المللی

تحلیل حقوقی جرم مزاحمت نسبت به بانوان در ایران

عناوین مشابه

طرح حکومت اسلامی در اندیشه امام خمینی و سید قطب؛ مصر و ایران، قطب و امام (ره)

تأثیر اندیشه های حکومتی امام خمینی (ره) بر تکوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران (با تمرکز بر نوع حکومت، حاکمیت و نهادهای سیاسی)

بررسی تطبیقی ویژگی های حکومت اسلامی از منظر امام خمینی (ره) و سید قطب

تبیین منابع معرفت شناختی اسلام و بررسی نقش آ نها در اسلامی سازی علوم به منظور عملیاتی نمودن اندیشه های امام خمینی (ره)در زمینۀ اسلامی کردن دانشگاه ها

حکومت اسلامی و مقاصد شریعت از دیدگاه فقها با تاکید بر نظرات امام خمینی(ره)

شکل حکومت اسلامی و شبکه درونی آن (با تاکید بر دیدگاه امام خمینی ره و امام خامنه ای دام عزه)

احیای امت اسلامی /  بازتاب ها و پیامدهای جهانی حیات امام خمینی

محدودیت ها و امکانات ایده دموکراسی در رابطه با حکومت اسلامی با تاکید بر آرای امام خمینی (س)

مقالات: گروه "حزب الله"طرح حکومت اسلامی و آرمانهای جدید (برگرفته از کتاب نهضت امام خمینی دفتر چهارم)...

بررسی آراء و اندیشه های امام خمینی (ره) درباره حکومت اسلامی

حـضرت امام خمینی ـ قدس سرّه ـ در سال ۱۳۴۸ خورشیدی، برای نخستین بار طرح حکومتی خود برای ادارهـ جـامعه اسـلامی را در نجف اشرف بیان کردند. مباحث حکومتیِ اسلام، در قالب “ولایت فقیه “ اگر چه در آثار بیشتر فـقهای شیعه، به تناسبِ وضعیت زمان، کم و بیش مطرح بوده، لیکن به صورت طـرح حکومتی برای اداره جامعه، در فـقه شـیعه سابقه نداشته است.

اکنون در این مختصر برآنیم با اشاره به پیشینه مباحث حکومت در دیدگاه اندیشمندان شیعی، طرح حکومتیِ حضرت امام را بازخوانی نموده، بازتاب های آن در میان طیف های مختلفِ دخیل در این امر را مورد بـررسی قرار دهیم.

پیشینه بحث

با نگاه به سیر تکوینِ اندیشه حکومت در میان متفکّران وعالمان شیعی، جایگاه دولت در اندیشه آنان حداقل در سه حوزه مجزّا قابل پی گیری است: الف) فلسفه سیاسی ب) کلام سیاسی ج) فقه سـیاسی.

فـیلسوفانِ سیاسی، معمولاً دولت را به “فاضله” و “غیر فاضله” تقسیم کرده، بر اساس آن، دولتِ غیر فاضله را غیر مشروع شمرده اند.

برای نمونه، در نگاه فارابی دولت فاضله در شکل دولت “رئیس اول”، “رئیس مماثل” و “رئیس سنّت” تحقق یافته یـا قـابل تحقق است. رئیس اول همان پیامبر خدا(ص)، رئیس مماثل ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ و رئیس سنت کسی است که سیره رئیس اول و مماثل را می شناسد، بر قرآن و اصول دینی تسلط دارد و بر اساس اصـول داده شـده از سوی رئیس اول و مماثل، احکام لازم را استنباط می کند و این شخص کسی جز فقیه نیست.

دولت غیر فاضله نیز به فاسقه، ضالّه و جاهله تقسیم می شود .(۱) اینگونه تقسیمات، در آراء سیاسی خواجه نصیر نیز وجود دارد .(۲) در ایـن دیـدگاه نـظام های غیر شیعی کج راه و فاسق اند. نـظامهایی کـه از سـوی حاکمان شیعی اما غیر مشروع تأسیس می شوند ؛ ضاله و حاکمان کافر، دولت جاهله را تشکیل می دهند.(۳)

فیلسوفان اسلامی پس از شناساندن حکومت مشروع با رئیـس سـنت (فـقیه) در زمان غیبت به تبیین بهترین حکومت در میان حـکومت های بـد و غیر مشروع رو آورده اند و در این راستا هر یک از اقسام سه گانه دولتِ غیر فاضله را، بر حسب وضعیت حاکم بر چـنین دولتـهایی، بـه شش مدینه تقسیم کرده اند و در میان آنها مدینه “جماعیه” یا “احـرار” (دموکراسی) را ـ که افراد خوب هم می توانند در آن آزادانه به زندگی دل خواه خود بپردازند ـ بر دیگر جوامع ترجیح دادهـ اند.(۴) بـنابراین، در انـدیشه فیلسوفان سیاسی، جای تئوری حکومت اسلامی و مشروع در دوره غیبت خالی مانده اسـت.  (5)

در دیـدگاه متکلمان شیعی، امامت عهده دار منصب زعامت و رهبری است(۶) و پس از دوره نبوت، رهبری مردم بر عهده امامان است و در دوره غـیبت نـیز الگـوی امامت، در قالب “نیابت خاص” و “نیابت عام “ تداوم یافته است؛ حکومتی که از ایـن طـریق شـکل نگیرد نا مشروع است و قابل تبعیت نیست و طاغوت محسوب می شود. در این نگاه نیز بـا ایـن که شـالوده حکومت اسلامی، پی ریزی شده و تلاش های خوبی صورت گرفته است، اما ابعاد حکومتِ مشروع در دوره غـیبت و یـا شکل مطلوب آن تبیین نشده است.

بیشترین تلاش در این عرصه، از آنِ فقهای شیعه اسـت. بـرای فـقها همواره این بحث مطرح بوده است که حکومت مشروع، کدام است. از نگاه آنان حـکومتی مـشروع است که از حاکمیت الهی ناشی شده و به اذن خداوند متعال باشد. از این رو، پیامبر گـرامی اسـلام بـر اساس دستورات الهی، حکومت تشکیل داده و موقعیت بعد از خود را نیز مهمل نگذاشته است. آن حضرت، امـیرالمؤمنان، عـلی(ع) را به امر خدا به جانشینی خود و رهبری امت برگزید و تا امام دوازدهـم، حـق حـکومت با آن پیشوایان معصوم است و در عصر غیبت، بر اساس نیابت عامه، حق حکومت از آنِ فقیه جـامع الشـرایط اسـت. از این رو، حکومت را به عادله و غیر عادله تقسیم کرده، حکومت عادله را از آنِ امـام مـعصوم یا نایبان خاص یا عام آنان دانسته اند.

این خط سیر، در آثار بیشتر فقهای شیعه ـ با اخـتلاف نـظریه در محدوده ولایت ـ به چشم می خورد؛ در آثار شیخ مفید که نخستین فقیه سـال های آغـازین غیبت کبرا است (۷) و ابی الصلاح حلبی (۳۷۴ ـ ۴۴۷) کـه بـرای نـخستین بار فصلی مجزّا و مستقل را به بررسی زوایـای مـختلف ولایت فقیه اختصاص داده است.(۸) و در فرجام حضرت امام خمینی است که دراین زمینه نـظریه پردازیـ کرده و تشکیل حکومت داده است و ایـن تـنها حکومت مـشروع در دوره غـیبت، حـکومت فقیه می باشد.

اکنون پرسش اساسی ایـن اسـت که با این حال، چرا تاکنون زوایای گوناگون و قابل عمل حکومت اسـلامی در لسـان فقها تبیین نگردیده است و یا حـداقل در سیره سیاسی آنان نـمود پیـدا نکرده است؟

عمل سیاسی فقها را مـی توان در سـه گفتمان مورد بررسی قرار داد:

۱. گفتمان تقیه

وضعیت تاریخی دشواری که برای شیعیان پدیـد آمـد، زندگی دائمی در حکومت های غیر شـیعی و سـخت گـیر را برای آنان رقـم زد. در چـنین وضعی پنهان کردن مـبارزه و یـا انجام مبارزه سرّی، به ویژه کار فکری سیاسی و نظریه پردازی در زمینه حکومت و نظام سیاسی کـه مـی توانست آثار مخرّبی برای نظام حاکم بـبار آورد، امـری طبیعی و عـقلانی مـحسوب مـی شود؛ از این رو بیشتر فقهای شـیعه به جهت تقیه و طبعاً عدم رویارویی با مسائل و مشکلات نظام سیاسی و حکومت، فرصت تبیین ایـن امـر را نیافته اند.

۲. گفتمان اصلاح

در مقاطعی از تاریخ تـشیع، شـکل گیری دولتـ های شـیعی؛ مـانند دولت های صفوی و قـاجاری، امـکان نسبی فعالیت سیاسی برای فقهای شیعه را فراهم آورد. این زمینه بعضی از آنان را در عمل به پذیرش حاکمیت دو گـانه و مـوازی سـوق داده و بر آن داشت تا با عدم تـعرّض نـسبت بـه حـکومت های غـیر مـشروع؛ در حد مقدور به اصلاح حکومت و بهره برداری از موقعیت به دست آمده، بپردازند . اصل این رویکرد نیز به اعتقادِ عدم امکان تشکیل حکومتِ مشروع در آن وضعیت بر می گردد. بـنابراین، تبیین ابعاد حکومت مطلوب جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده است.

۳. گفتمان انقلاب

همان اقدام برای براندازی حکومت غیر مشروع وجایگزینی حکومت مطلوب دینی بر اساس نیابت عامه است که در تـاریخ شـیعه به دست با کفایت امام خمینی ـ قدس سرّه ـ، صورت تحقق یافت.

با عنایت به وضعیت پیشگفته، بیشتر مقاطع تاریخ عمل سیاسی فقها را، گفتمان تقیه و در مرتبه بعد، گفتمان اصلاح پوشش مـی دهد. بـنابراین، می توان گفت پیش از حضرت امام راحل، گفتمان انقلاب یا جایی برای طرح نداشت و یا مورد غفلت واقع شد. از این رو، ابعاد گوناگون حکومت اسـلامی مـبهم باقی ماند.

محقّق نراقی بـا ایـنکه نخستین فقیهی  است که مفصل در باب ولایت فقیه بحث کرده و زوایای ناشکافته ای از آن را تبیین می کند، با این حال هیچ طرح حکومتی برای اداره جامعه ارائه نمی دهد و خـود عـملاً در گفتمان اصلاح جای مـی گیرد.

نـخستین فقیه شیعی که از حکومت اسلامی سخن گفته، میرزای نائینی است. ایشان نیز همچون سایر فقها، حکومت را به اعتبار مشروعیت، به عادله و جائره تقسیم می کند اما مسیری که برای تشکیل حـکومت مـی پیماید با طریق مورد اتفاق فقها؛ یعنی ولایت فقیه و نیابت عامه، متفاوت است .

او معتقد است اگر هیچ دلیلی بر تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت وجود نداشته باشد، از باب مقدمه واجب، واجـب اسـت. و همچنین وجـوب دفاع از دارالاسلام، حفظ مرزهای اسلامی، حرمت سلطه کفار بر مسلمانان، احکام اجتماعی و قضایی اسلام و لزوم تأمین معیشت مـسلمانان ؛ اقتضا می کند که حکومت اسلامی شکل بگیرد.(۹) بنابراین، اسلام در دوره غیبت، دارای حـکومت بـوده و نـظریه “تعطیل حکومتِ مشروع “ باطل است، اما با این حال، حکومت اسلامیِ مشروع در زمان خود را دست یافتنی نـمی داند؛  لذا بـرای دفع افسد به فاسد، حکومت سلطنتی مشروطه را پیشنهاد می کند.(۱۰) از اینجا است که تـلاش مـحقق نـائینی برای تحقق حکومت در گفتمان اصلاح جای می گیرد؛ چرا که وی با حفظ سلطنت غیر مشروع ـ کـه به اعتقاد ایشان ظلم به امام زمان (ع) است ـ در صدد اصلاح حاکمان و کنترل قـوانین جاری، بر اساس شـریعت و کـاهش ظلم است و طرحی اصیل، منطبق بر دیدگاه های فقهیِ خود بیان نمی کند.

امام خمینی قدس سره قبل از سال ۴۸

عمده ترین منبع اندیشه سیاسی امام خمینی ـ قدس سرّه ـ در این مقطع، کتاب “کشف الاسرار” است که در سـال ۱۳۲۲، در ردّ کتاب موهن “اسرار هزار ساله” حکمی زاده نگاشت.

امام خمینی رحمه اللّه در این کتاب برای نخستین بار از حکومت اسلامی سخن به میان آورده اند. ایشان با اشاره به آیه ۶۲، سوره نساء می فرماید:

“خـدای تـعالی به تمام مؤمنین واجب نموده اطاعت خود و اطاعت پیغمبر خود و اطاعت صاحبان امر را. خدای تعالی در این آیه تشکیل حکومت اسلام را داده است تا روز قیامت. و پر روشن است که فرمان برداری کسی دیـگر جـز این سه(خدا، رسول و اولوالامر) را واجب نکرده بر تمام امت . و چون بر تمام امت واجب کرده اطاعت از اولوالامر را، ناچار باید حکومت اسلامی یک حکومت بیشتر نباشد و بیش از یک تـشکیلات در کـار نباشد و گرنه هرج و مرج لازم می آید.”(۱۱)

و برای تسرّی آن به دوران بعد از رسول اللّه و طبعاً دوره غیبت می فرمایند:

“از احکام روشن عقل است که هر قانون گذاری در عالم، قانون را برای جریان و عملی کردن می گذارد، نه بـرای نـوشتن و گـفتن و ناچار جریان قانون ها و احکام خـدایی فـقط مـنحصر به زمان خود پیغمبر نبوده، پس از او هم بایستی آن قانون ها جریان داشته باشد؛ چنان که واضح است و ما پس از این ثابت مـی کنیم. نـاچار درایـن صورت باید کسی را خدای عالم تعیین کند کـه گـفته او و پیغمبرِ او را یگان یگان، بی کم و کاست، بداند و در جریان انداختن قانون های خدایی، نه خطا کار و غلط انداز باشد و نه خـیانتکار و دروغ پرداز و سـتمکار ونـفع طلب و طماع و نه ریاست خواه و جاه پرست، و نه خود از قـانون تخلف کند و مردم را به تخلف وا دارد و نه در راه دین و خدا از خود و منافع خود دریغ کند.”(۱۲)

در همان دوره، امام معتقد بودند:

“قـانون اسـلام در طـرز تشکیل حکومت و وضع قانون مالیات و وضع قوانین حقوقی و جزایی و آنچه مـربوط بـه نظام مملکت است، از تشکیل قشون گرفته تا تشکیل ادارات، هیچ چیز را فرو گذار نکرده است.”(۱۳)

بـنابراین، ایـن کـلماتِ روشن نشان می دهد که اصل وجود حکومت در اسلام و لزوم تشکیل آن در دوره غیبت، آن هم تـوسط فـقیه جـامع الشرایط، دو دهه قبل از آغاز نهضت، برای حضرت امام قدس سرّه مسلّم بوده است امـا او نـیز هـمچون مرحوم نائینی شرایط آن زمان را برای تحقق چنین آرمانی مناسب نمی بیند و اعتقاد دارد چنین حکومتی را از فـقها نـمی پذیرند. بنابراین باید به حد مقدور اکتفا کرد :

“هیچ فقیهی تاکنون نگفته و در کتابی هـم نـنوشته کـه ما شاه هستیم یا سلطنت حق ما است. آری، آن طور که ما بیان کردیم اگـر سـلطنتی و حکومتی تشکیل شود، هر خردمندی تصدیق می کند که آن خوب است و مطابق مصالح کـشور و مـردم اسـت. البته تشکیلاتی که بر اساس احکام خدا و عدل الهی تأسیس شود بهترین تشکیلات است، لیـکن اکـنون که آن را از آنها نمی پذیرند، اینها هم با این نیمه تشکیلات هیچ گـاه مـخالفت نـکرده و اساس حکومت را نخواستند بهم بزنند.”(۱۴)

تا اینجا باید حضرت امام را چون نائینی در گفتمان اصلاح جـای داد؛ چـنان کـه خود ایشان تصریح کردند که:

“نمی گوییم حکومت باید با فقیه باشد بـلکه مـی گوییم حکومت باید با قانون خدایی، که صلاح کشور و مردم است، اداره شود و این بی نظارت روحانی صـورت نـمی گیرد.”(۱۵)

یعنی حضرت امام با پذیرش وجود حکومت سلطنتی که قطعاً نزد ایـشان جـائر است؛ به نظارت فقیه، برای تأمین حـداقل، رضـایت دادهـ اند. اما فرق اساسی میان امام و امثال نـائینی ایـن است که اولاً: امام خمینی قدس سرّه برای رسیدن به وضعیت آرمانی طرح مـشخص دارد. ثـانیاً: هرگز از امکان تغییر وضع مـوجود مـأیوس نشده و سـعی بـلیغ داشـته اند در اولین فرصتِ ممکن، حکومت مطلوب خـود را بـه اجرا گذارند.

امام خمینی ـ قدس سرّه ـ در آثار بعدی خود نیز به جد مـسأله حـکومت اسلامی را تعقیب می کند؛ مثلاً در رساله “اجـتهاد و تقلید” (چاپ شده در ۱۳۳۲) مـجددا ًبـه طرح این موضوع می پردازد. ایـشان در فـصل اول این کتاب در مقام ذکر شؤون فقیه می گوید:

“... و مَن تکون له الولایة و الزعامة فی الأمـور السـیاسیة الشرعیة؛ فقیه کسی است کـه در امـور سـیاست شرعی دارای ولایت و زعـامت سـیاسی باشد.

سپس در امر ثـالثِ ایـن فصل، با نقل آیات و روایات عدیده و بررسی اجتهادی آنها، منصب قضاوت و حکومت را برای فـقیه درعـصر غیبت اثبات می کنند اما حدود و مـتفرعات آن را بـه محلی دیـگر مـوکول مـی نمایند”.(۱۶)

هم چنین در هنگام تبعید بـه ترکیه و نگارش تحریر الوسیله، مسأله را به صراحت مطرح می کند.

حضرت امام در اینجا برای نخستین بـار در یـک رساله عملیه فقهی، در باب امر بـه مـعروف و نـهی از مـنکر، بـه مسائل سیاسی روز پرداخـته، فـقیه جامع الشرایط را جانشین امام عصر(عج) می شناساند:

“فی عصر غیبة ولیّالأمر و سلطان  العصر ـ عج اللّه فرجه الشریف ـ یـقوم نـوابه العـامة، و هم الفقهاء الجامعون لشرائط الفتوی و القضاء، مـقامه فـی اجـراء السـیاسات و سـائر مـا للإمام(ع) الاّ البدأة بالجهاد”(۱۷).

“در عصر غیبت ولی امر و سلطان عصر (عج) نایبان عام آن حضرت که فقهای جامع شرائط فتوی و قضاوت باشند، جانشین او خواهند شد در اجرای امور سیاسی و سایر امـوری که از شؤون امام(ع) است مگر در جهادابتدایی”.

ایشان در این بخش با بیان وظایف علما، مردم و حکام اسلامی؛ روابط بین الملل اسلامی، روابط تجاری، استعمار سیاسی و اقتصادی، نفوذ اجانب بر کارگزاران حکومتهای اسـلامی را مـورد توجه قرار داده، دفاع در مقابل هرگونه نفوذ خارجی که موجب استیلای آنان بر ممالک اسلامی یا وهن اسلام و مسلمین باشد را بر همگان واجب می شمارند.

“هنر حضرت امام در طرح حکومت اسـلامی ایـن بود که با موازین شناخته شده فقهی و با استفاده از متون دینی، که به گمان بعضی با پیشرفت فوق العاده زمانه، کارآیی خود را از دسـت داده اسـت، نظریه حکومتی اسلام را مطرح کـرد و راهـهای عملی تحقّق آن را به خوبی نشان داد.

امام خمینی قدس سره در سال ۴۸

یکی از اهداف رژیم شاه برای تبعید حضرت امام در سال ۴۴ به عراق، این بود که ایـشان را در جـوّ نجف هضم نماید و صـدای حـق طلبانه او را از سوی هم کیشان او تحت الشعاع قرار دهد. امام نیز با آگاهی از این توطئه، با درایت تمام سعی کرد طی چهار سال با مراعات موقعیت نجف، شرایط را برای برداشتن گامی اسـاسی در نـهضت، مهیّا نماید.

بالأخره اول بهمن ۱۳۴۸، بحث بیع مکاسب حضرت امام جای خود را به مبحث “ولایت حاکم شرع” داد و امام بر خلاف رویه معمول خود، به برخی نزدیکان پیغام دادند که از اول بهمن درسـها را ضـبط کنند . ایـشان طی ۱۳ جلسه ولایت فقیه را به بحث گذاشت و در یک حرکت بی سابقه در فقه شیعه، حکومت اسلامی را تدریس کـرد.(۱۸)

طرح حکومت اسلامی

هنر حضرت امام در این طرح این بود کـه بـا مـوازین شناخته شده فقهی و با استفاده از متون دینی، که به گمان بعضی با پیشرفت فوق العاده زمانه، کـارآیی  خـود را از دست داده است، نظریه حکومتی اسلام را مطرح کرد و راههای عملی تحقّق آن را به خوبی نـشان داد.

حـضرت امـام معتقدند ولایت فقیه از موضوعاتی است که تصور آن موجب تصدیق می شود و چندان به برهان نیاز نـدارد اما نقش استعمار خارجی در معرفی ناقص و نادرست اسلام و خود باختگی نیروهای داخلی در مـقابل پیشرفتهای مادیِ دنیای غـرب، بـاعث شده است که وجود طرح حکومتی در اسلام نیاز به اثبات داشته باشد.

از چند صد سال پیش تاکنون، استعمار چنین تبلیغ کرده است

که اسلام سیاست و حکومت ندارد. استعمار با این تـوطئه می خواهد مسلمانان و روشنفکران مسلمان و نسل جوان را از اسلام منحرف کرده، با آوردن قوانین غربی، احکام اسلام را از میدان عمل و اجرا خارج کند و از این طریق به مطامع خود دست یابد. دامنه این نقشه، علاوه بـر ایـن که تمامی مسلمانان عادی را تحت تأثیر قرار داده است، به حوزه های دینی و علمی که باید منادیان آموزه های دینی باشند نیز سرایت کرده است؛ “به طوری که اگر کسی بخواهد راجع به حـکومت اسـلامی صحبتی بکند، باید با تقیه صحبت کند و با مخالفت استعمار زدگان روبه رو می شود”.(۱۹)

امام در این طرح برای شبهه زدایی از ساحت دین، ابتدا جامعیت آن را مورد توجه قرار داده است. ایـشان بـا اشاره به تبلیغ دشمنان به این که : “اسلام دین جامعی نیست، دین زندگی نیست؛ برای جامعه نظامات و قوانین ندارد؛ طرز حکومت و قوانین حکومتی نیاورده است” خاطر نشان می کنند:

“آن روزی که در غـرب هـیچ خـبری نبوده و ساکنانش در توحش به سـر مـی بردند و آمـریکا سرزمین سرخ پوستان نیمه وحشی بود، دو مملکت پهناور ایران و روم محکوم استبداد و اشرافیت و تبعیض و تسلّط قدرتمندان بودند و اثری از حکومت مردم و قـانون در آنـها نـبود؛ خدای تبارک و تعالی به وسیله پیامبر گرامی(ص) قـوانینی فـرستاد که انسان از عظمت آنها به شگفت می آید. برای همه امور، قانون و آداب آورده است. برای انسان پیش از آن که نطفه اش منعقد شـود تـا لحـظه ای که به گور می رود، قانون وضع کرده است. همان طـور که برای وظایف عبادی قانون دارد، برای امور اجتماعی و حکومتی نیز قانون و راه و رسم دارد. حقوق اسلام یک حقوق مترقی و مـتکامل و جـامع اسـت .”(۲۰)

سپس با عنایت به رابطه دین و سیاست در راستای جامعیت دین مـی گویند:

“مـگر زمان پیغمبر اکرم(ص) سیاست از دیانت جدا بود؟ مگر در آن دوره عده ای روحانی بودند، وعده دیگر سیاست مـدار و زمامدار؟ مـگر زمـان خلفای حق، یا ناحق، زمان خلافت حضرت امیر(ع) سیاست از دیانت جدا بود؟ دو دسـتگاه بـود! ایـن حرفها را استعمارگران و عمال سیاسی آنها درست کرده اند تا دین را از تصرف امور دنیا و از تنظیم جـامعه مـسلمانان بـر کنار سازند و ضمناً علمای اسلام را از مردم و مبارزان راه آزادی و استقلال جدا کنند. دراین صورت می توانند بـر مـردم مسلط شده و ثروتهای ما را غارت کنند . منظور آنها همین است.”

لزوم تشکیل حکومت

حـضرت امـام پس از اثـبات جامعیت دین و تبیین رابطه تنگاتنگ دین و سیاست، با سه به اعتقاد حضرت امام هـرکس ادعـا کند تشکیل حکومت اسلامی ضرورت ندارد، در واقع منکر ضرورت اجرای احکام اسلام شـده و جـامعیت احـکام و جاودانگی دین مبین اسلام را انکار کرده است.

دلیل لزوم تشکیل حکومت اسلامی را ثابت می کند :

۱. سـنت و رویـه رسول اللّه(ص) و امیرمؤمنان(ع): اولاً پیامبر خدا(ص) خود تشکیل حکومت داد و به اجرای قوانین اسلام و اداره جـامعه بـر خـاست، بدون اینکه هیچ مسلمانی در رابطه با لزوم حکومت تردید کرده باشد. ثانیاً: برای پس از خود، به فـرمان خـداوند حـاکم تعیین کرد. لذا پس از رسول اللّه متصدیان خلافت و حضرت امیر(ع) حکومت تشکیل دادند و کسی هـم در اصـل تشکیل حکومت پس از رسول اللّه تردید نداشت.

۲. ضرورت استمرار اجرای احکام: بدیهی است ضرورت اجرای احکام، کـه تـشکیل حکومت رسول اللّه (ص) را لازم آورده است، منحصر و محدود به زمان آن حضرت نیست ؛ چون اجرای احـکام پس از رسـول اللّه(ص) و تا ابد ضرورت دارد. لذا تشکیل حکومت و برقراری دسـتگاه اجـرای قـوانین نیز ضرورت می یابد. بدون تشکیل حکومت کـه هـمه جریانات و فعالیت های افراد را از طریق اجرای احکام تحت نظام عادلانه در آورد، هرج و مرج به وجـود مـی آید. بنابراین، هرکس ادعا کند تـشکیل حـکومت  اسلامی ضـرورت نـدارد، در واقـع منکر ضرورت اجرای احکام اسلام شـده و جـامعیت احکام و جاودانگی دین مبین اسلام را انکار کرده است.

۳. ماهیت و کیفیت قوانین اسـلام: مـاهیت و کیفیت قوانین اسلام می رساند که ایـن دین برای تکوین یـک دولت و بـرای اداره سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه تـشریع گـشته است؛ چرا که اولاً : احکام شرع حاوی قوانین و مقررات متنوعی است که یک نـظام کـلی اجتماعی را می سازد و دراین نظام حـقوقی هـر چـه بشر نیاز داشـته، فـراهم آمده است. ثانیاً: مـاهیت و کـیفیت آنها بگونه ای است که بدون تأسیس یک دستگاه عظیم و پهناور اجرایی، نمی توان به وظـیفه اجـرای احکام الهی عمل کرد؛ به عـنوان مـثال احکام مـالی و مـالیاتهای مـقرر در اسلام، احکام دفاع مـلی و احکام راجع به حفظ نظام اسلام و دفاع از تمامیت ارضی و استقلال امت و احکام احقاق حقوق و احـکام جـزایی از قبیل دیات، حدود و قصاص، به گـونه ای تـنظیم شـده اسـت کـه بدون حکومت قـابلیت اجـرا ندارد.

اندیشه ورزی در عرصه حکومت

پس از اثبات ضرورت تشکیل حکومت و وجوب رفع موانع از طریق انقلاب سیاسی، امـام خـمینی قـدس سرّه به چند پرسش اساسی در اندیشه سـیاسی پاسـخ مـی دهد :

۱. مـنبع مـشروعیت سـیاسی چیست؟

از آنجا که در دیدگاه امام اصل لزوم حکومت، برای اجرای قوانین اسلام است، وی مشروعیت الهی حکومت را نیز از این طریق تبیین می کند؛ به این بیان که حکومت اسلام، حکومت قـانون است . در چنین طرز حکومتی، حاکمیت منحصر به خدا است و قانون، فرمان و حکم خداست. تبعیت از رسول خدا و اولوالامر و متصدیان حکومت، به حکم خداست . لذا رأی اشخاص حتی رأی رسول اللّه(ص) در حکومت و قانون الهی هـیچ گـونه دخالتی ندارد و همه تابع اراده الهی هستند. بنابراین، حکومت اسلامی با دو شیوه عمده و رایج حکومت، در دنیای معاصر تفاوت اساسی دارد:

* حکومت اسلامی حکومت دموکراسی به معنای متعارف آن نیست؛ چرا که در ایـن نـوع حکومت ها، مردم یا نمایندگان آنان، خود به قانون گذاری می پردازند، در حالی که در حکومت اسلامی قانون گذاری از آنِ خداوند است و نمایندگان مردم در پرتو احکام اسـلام، بـرای امور اجرایی برنامه ریزی مـی کنند. در عـین حال وجهه مردمی آن نیز محفوظ است ؛ زیرا مجموعه قوانین اسلام که در قرآن و سنت گرد آمده است، از پیش توسط مسلمانان پذیرفته و مطاع شناخته شده اسـت. ایـن توافق و پذیرش مبنای حـکومت، کـار نظام را آسان نموده، آن را متعلّق مردم می کند.

** همچنین حکومت اسلامی، حکومت سلطنتی و استبدادی هم نیست؛ زیرا در این نوع از حکومت ها، رییس دولت مستبد و خود رأی است، مال و جان مردم را به بازی گرفته، بـه دل خـواه در آن تصرف می کند. اما در حکومت اسلامی همه افراد از پیغمبر گرفته تا جانشینان آن حضرت و سایر افراد اجتماع، تابع قانون الهی هستند و فقط در این چارچوب می توانند حکمرانی کنند. بنابراین، در حکومت اسلامی خود رأیـی و اسـتبداد معنا پیـدا نمی کند .

۲. شرایط حاکم اسلامی کدام است؟

از نگاه امام قدس سرّه شرایط زمامدار در اسلام مستقیماً ناشی از طبیعت حکومت اسلامی اسـت؛ یعنی پس از شرایط عام؛ مانند عقل و تدبیر، دو شرط اساسی برای او لازم است کـه عـبارتند از:

الف: عـلم به قانون ب: عدالت

چون حکومت اسلامی، حکومت قانون است. برای حاکم، علم به آن قوانین لازم می باشد. بنابراین، حـکام  حـقیقی در زمان غیبت، فقها خواهند بود؛ چرا که فقط اینان هستند که بدون تـقلید، بـه قـوانین الهی دست رسی دارند، اما دیگران اگربخواهند قانون اسلام را اجرا نمایند، باید از آنان تبعیت کنند . از طـرف دیگر حاکم باید دارای کمال اعتقادی و اخلاقی بوده و عادل باشد تا در اجرای قوانین اسلام و تـسلط بر جان، مال و عـرض مـردم به آنها خیانت نکند .

۳. محدوده اختیارات دولت اسلامی کجا است؟

به اعتقاد امام قدس سرّه فردی که دارای شرایط پیشگفته باشد و تشکیل حکومت دهد، همان ولایتی را دارد که حضرت رسول (ص) در امر اداره جامعه داشت که در تمام عـرصه ها ساری بود و این توهم که اختیارات حکومتی رسول اللّه(ص) بیش از حضرت امیر(ع) یا اختیارات حکومتی علی(ع) بیشتر از فقیه باشد ؛ باطل است . در منطق اسلام حاکم موظف است احکام و حدود الهی را اجرا کند و در ایـن جـهت هیچ فرقی میان رسول اللّه و غیر او نیست . آری، معصومان ـ علیهم السلام ـ در اعتقاد شیعه دارای مقامات تکوینی هستند که برای فقیه وجود ندارد اما این مقام با شأن ریاست و رهبری اجتماع، مـتفاوت اسـت.

۴. اهداف عالی حکومت اسلامی چیست؟

در نگاه حضرت امام، عهده دار شدن حکومت به خودی خود شأن و مقام نیست بلکه وسیله ای است برای انجام وظایف الهی. عالی ترین هدف حکومت آن است که احـکام اسـلام اجرا شود و از طریق آن، نظام عادلانه اسلام برقرار گردد. هدف حکومت همان است که امیرمؤمنان (ع) فرمود :

“خدایا! تو خوب می دانی که آنچه از ما سرزد و انجام شد، رقابت برای بـه دسـت گـرفتن قدرت سیاسی یا جستجوی چـیزی از امـوال نـاچیز دنیا نبود بلکه برای این بود که اصول روشن دینت را باز گردانیم و به تحقّق رسانیم و اصلاح را در کشورت پدید آوریم تا در نـتیجه آن، بـندگان سـتمدیده ات ایمنی یابند و قوانین تعطیل شده و بی اجرا مـانده ات بـه اجرا در آید و برقرار گردد.”(۲۱)

ولایت فقیه

با این که در نگاه امام خمینی ـ قدس سرّه ـ ولایت فقیه به ادله عقلی ثابت اسـت، بـا ایـن حال در فصل بعد با استناد به اخبار و روایات متعدد، جـانشینی فقهای عادل برای رسول اکرم(ص) و ائمه اطهار را اثبات می کند.

ایشان با نقل روایاتی چون : “اَللّهمّ ارحم خلفائی”، “الفـقهاء حـصون الاسـلام “، “الفقها اُمناء الرسل”، “توقیع شریف از ناحیه مقدس امام زمان(عج)”، “مـقبوله عـمر بن حنظله”، “روایت ابو خدیجه”، “صحیحه قداح”، “روایت ابو البختری”، “انّ العلماء ورثة الأنبیاء” و مؤیدات دیـگر از آیـات و روایـات، آنها را به شیوه فقهی متقن، بررسی نموده، می فرمایند: “ما اصول موضوع ولایـت فـقیه و حـکومت اسلامی را در اینجا مورد بحث قرار دادیم و جزئیات این مسأله باید بعداً پی گیری شود... لازم اسـت نـسل حـاضر و نسل آینده در اطراف آن بحث و فکر نمایند و راه به دست آوردن آن را پیدا کنند، سستی، سردی و یأس را از خـود دور نـمایند.”(۲۲)

راهکارهای تشکیل حکومت اسلامی

حضرت امام را باید از دو جهت فقیه یگانه محسوب داشت:

الف: در عـرصه نـظریه و انـدیشه دینی جسارت به خرج داد. اندیشه سیاسی شیعه را به معنای واقعی تجدید بنا کرد و نـظریه “حـکومت اسلامی” را در عصری که نظریه های رنگارنگ و ایسم های مختلف قدرت نمایی می کردند، در  دنیای اسلام زنـده و پویـا نـمود.

ب: این عرصه را با عمل سیاسی و دنیای خارج پیوند زد . در حالی که شرایط سیاسی حاکم بر جـوامع اسـلامی، هر دوعرصه را از علمای اسلام ربوده بود، امام، با هنر و شاهکار، این دو عـرصه را بـه هـم پیوند داد و پس از قرن ها، آرزوی پیروان راستین اسلام و مکتب سرخ تشیع را جامه عمل پوشاند و مجاهدان راه خدا را سـر بـلند نـمود.به تصور کسی نمی آمد در چنین وضعیتی که دامن گیر دنیای معاصر شـده اسـت و دین و دین داری عقب ماندگی محسوب می شود، کسی بتواند حکومت اسلامی بر پا کند، اما امام خمینی ـ قـدس سرّه ـ اسـتوار و امیدوار به آینده ای روشن، پس از اتمام مباحث نظریِ حکومت، در مسجد شیخ انصاری نـجف، بـرنامه مبارزه را نیز ترسیم می کند. حضرت امام در ایـن مـرحله چـند اصل مهم مبارزاتی را برای تحقق حکومت اسـلامی در ایـران پیشنهاد می کند:

۱. تبلیغ و تعلیم

ایشان معتقد است برای پایه ریزی یک دولت حق اسـلامی، ابـتدا باید تبلیغ، تعلیم و همفکر سـازی صـورت بگیرد و بـاید مـوجی تـبلیغاتی و فکری به وجود آید تا یـک جـریان اجتماعی پدیدار شود و کم کم توده های آگاه، وظیفه شناس و دیندار، در نهضت اسلامی، مـتشکّل شـوند وبا قیام خود حکومت اسلامی را تـشکیل دهند و این “وظیفه فـقها اسـت که عقاید و احکام و نظامات اسـلام را تـبلیغ کنند و به مردم تعلیم دهند تا زمینه برای اجرای احکام و برقراری نظامات اسـلام در جـامعه فراهم شود.”(۲۳)

۲. بسیج نهاد و اجـتماعات در جـهت مـبارزه

اسلام و مسلمانان اجـتماعاتی دارنـد که کشورها و ملت های دیـگر اگـر بخواهند چنان اجتماعاتی فراهم آورند، باید میلیون ها تومان از ثروت و بودجه مملکت را صرف کنند، نـمازهای جـماعت و جمعه، حج، مجالس روضه و هیئت های عـزاداری بـرای امام حـسین(ع) از ایـن دسـت اجتماعات هستند که اسـلام آنها را فراهم آورد تا از آن ها استفاده دینی و سیاسی شود. عواطف برادری و همکاری افراد تقویت شده، رشـد فـکری بیشتری پیدا کنند تا برای مـشکلات سـیاسی و اجـتماعی خـود راه حـل هایی بیابند. بنابراین، بـاید ایـن اجتماعات را در جهت مبارزه قرار داد و به منظور تبلیغات و تعلیمات دینی و توسعه نهضت اعتقادی و سیاسی از آنها استفاده کـرد.

۳. ایـستادگی و مـقاومت برای مبارزه ای طولانی:

مبارزان نباید انتظار داشـته بـاشند کـه فـعالیت آنـان بـرای تشکیل حکومت اسلامی به زودی محقّق شود. باید در راه رسیدن به اهداف، پایمردی کرد؛ “عقلای عالم یک سنگ در جایی می گذارند تا بعد از دویست سال، دیگری پایه ای بر آن بنا کـند و نتیجه ای از آن به دست آید”(۲۴) بنابراین، فعالیتهای سیاسی اگر هم برای نسل آینده نتیجه دهد، باید دنبال شود. همان گونه که امامان ما در شرایط دشوار، تمام جهات مادی خود را در معرض خـطر قـرار می دادند، ما نیز باید از آنان تأسی کنیم .

۴. اصلاح حوزه های علمیه و روحانیت

از دیدگاه امام ـ قدس سرّه ـ حوزه های روحانیت محل تدریس و تعلیم و تبلیغ و رهبری مسلمانان است . جای فقهای عادل و مدرسان فـاضل و طـلاب است؛ جای آنهایی است که امانت دار و جانشین پیغمبران هستند. حوزه ها، محل امانت داری است. بدیهی است امانت الهی را نمی توان به دست هر کس داد، بـنابراین اولاً: بـاید ترتیبی اتخاذ گردد که حـوزه های عـلمیه اصلاح شوند . برنامه درسی و روش تبلیغات و تعلیمات در حوزه، متناسب با اهداف مورد نظر تکمیل گردد. ثانیاً: افکار روحانیت نیز دراین جهت اصلاح شود. بر اسـاس تـلقینات بیگانگان و سیاست دولت های خـائن و فـاسد، این باور برای بعضی از روحانیان ایجاد شد که کارهای سیاسی از ما ساخته نیست، در نتیجه یأس و سستی و تنبلی بر آنان عارض شد. برای برپایی حکومت دینی ابتدا باید این آثارفکری و اخـلاقی از روحـانیت، زدوده شود . مقدس نماها اصلاح و آخوندهای در باری طرد شوند.

۵. قطع همکاری با دولت جائر

یکی از مقدمات برقراری حکومت اسلامی این است که مردم مسلمان، روابط خود را با مؤسساتِ دولت جائر قطع کـنند و از هـرگونه کاری کـه کمک به آنان محسوب می شود پرهیز نمایند. ـ ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ و پیروانشان؛ یعنی شیعه، همیشه با حـکومت های جائر و قدرت های سیاسی باطل مبارزه داشته اند و از هرگونه همکاری با آنان خـودداری مـی کرده اند . مـا هم برای براندازی حکومت طاغوت وجایگزینی حکومت اسلامی باید این شیوه را در پیش گیریم.

بالأخره حضرت امام خـمینی   بـعد از ۱۳ جلسه معرفی نظام سیاسی اسلام و نشان دادن راهکارهای تحقق آن، نتیجه می گیرند : مسلمانان هـنگامی مـی توانند در امـنیت و آسایش به سر برده، ایمان و اخلاق فاضله خود را حفظ کنند که در پناه حکومت عدل و قـانون قرار گیرند ـ حکومتی که اسلام نظام و طرز اداره و قوانینش را طراحی کرده است ـ اکـنون وظیفه ماست که طـرح حـکومتی اسلامی را به اجرا درآوریم و پیاده کنیم . امیدواریم که معرفی طرز حکومت و اصول سیاسی و اجتماعی اسلام به گروه های عظیم بشر، موجی در افکار به وجود آورد و قدرتی که از نهضت مردم پدید می آید، عامل اسـتقرار نظام اسلام شود.

بازتابهای طرح حکومتی اسلامی

طرح اندیشه حکومت از یک سو، به خاطر تلقی رایجی که از آموزه های اسلام در اذهان جایگزین شده بود و از سوی دیگر به جهت وضعیتی که بـر امـور سیاسی ـ اجتماعی جهان اسلام عموماً و ایران و گروه های فعال سیاسی خصوصاً، حاکم بود واکنش های گسترده ای را در میان موافقان ومخالفان ایجاد کرد. این عکس العمل ها را در میان چند طیف می توان مورد بررسی قرار داد:

یـاران حـضرت امام قدس سره

تبعید حضرت امام به ترکیه و سپس به عراق، جوّ جدیدی را در اردوگاه مبارزان، در داخل و خارج کشور ایجاد کرده بود . دوری حضرت امام از ایران از یک طرف و جوّ خفقان و خـشونت بـار ایجاد شده از سوی رژیم حاکم از طرف دیگر، نوعی یأس و سرخوردگی را بر مبارزان حاکم نمود. عده ای از مبارزان، سرخورده شدند و دست از مبارزه کشیدند. گروهی برای ساختن آینده ای بهتر و تجهیز علمی خـود، بـه مـباحث علمی و فکری روی آوردند و جمع انـدکی کـه در صـحنه مبارزه باقی مانده بودند، یا گرفتار زندان، شکنجه و تبعید شدند و یا چاره ای جز مبارزه پنهان و زندگی در خفا نیافتند. اختلافات درونی نـیز مـزید بـر علت شده بود. وضع مبارزان در خارج از کشور نـیز بـهتر از این نبود. تنهایی حضرت امام در ترکیه و جوّ نامناسب نجف، خودِ حضرت امام را نیز در یک حرکت مصلحت اندیشانه، به سـکوتی دراز مـدت واداشـت .

در چنین وضعیتی به یک باره فریاد بلند “احیای حکومت اسـلامی “؛ نشان از وجود امید پیروزی در رهبری مبارزه می دهد و سکوت آزار دهنده در میان یاران امام را شکست. آنان  که آینده را مبهم مـی پنداشتند، امـیدوارشدند و جـنب و جوش فوق العاده ای به وجود آمد. پس از دو روز، از شروع درس حکومت اسلامی، عـده ای مـأمور پیاده کردن نوار درس، گروهی مأمور تنظیم و جمعی مسؤول امور چاپ آن شدند و در کمتر از یک هفته، چند درسـ از ولایـت فـقیه از چاپ خارج و در سطح وسیعی منتشر شد. بلافاصله چند درس از آن به همراه اصل نـوار سـخنرانی امـام به موسم حج ارسال و از آن طریق به ایران فرستاده شد.

“کتاب ولایت فقیه امام در ایـران چـاپ و تـوزیع گردید (به طور عمده کار نشر رساله امام و کتاب حکومت اسلامی در قم، توسط صـاحب انـتشارات دارالفکر مرحوم مولانا و دارالعلم از مرحوم آذری قمی بود، گرچه کسان دیگری نیز به آنـان کـمک مـی کردند) به دست گروه های مبارز معتقد به مرجعیت رسید و آنان به کار نشر و تکثیر آن مـی پرداختند. بـرای مثال، نخستین دستگیری مرتضی الویری در سال ۱۳۵۰ خورشیدی، به دلیل شرکت او در تکثیر کتاب ولایـت فـقیه صـورت گرفت”(۲۵) همزمان با چاپ و نشر جزوه های فارسی، متن درس ها به عربی ترجمه شد و در کشورهای عـربی؛ از جـمله سوریه، لبنان و میان فلسطینیان توزیع گردید.(۲۶)

مباحث امام در نجف، حوزه علمیه قـم را بـیدار کـرد حتی عده ای از علمای قم که به این نوع مباحث بی اعتنا بودند، بحث ولایت فـقیه را شـروع کـردند.(۲۷) محافلی برای تحقیق و بررسی در باره این اندیشه با محوریت شاگردان مبرز امـام شـکل گرفته بودکه راه های عملی و اجرایی طرح حکومت اسلامی را بررسی و فهرست بندی می کردند و برخی از مطالعات خود را در جـزوه ای بـرای نجف می فرستادند.(۲۸)

مرحوم ربانی شیرازی در گزارشی که در همان ایام به نجف ارسـال کـرد، و ضعیت قم را اینچنین تشریح می کند:

“در مورد ولایـت فـقیه شـش درس به خوبی منتشر و در شرف انتشار است و نـوارها زیـاد و جزوات به صورت پلی کپی به حدّ وافر بوده و افرادی که نمی شناسم به خـوبی بـه پخش مشغولند، از این حیث نـگرانی نـیست. عمده ایـجاد مـوج اسـت که باید سخنگویان تعقیب کنند کـه مـتأسفانه جز یکی دونفر، کسی متعرض نشده چون که فشار شدید است. ولی مـأیوس نـیستم. ان شاءاللّه در ماه صفر تا حدودی عـمل می شود اما جمع آوری مـباحث بـه صورت کتاب، کتب مختلفی بـرای مـراجعه ارسال گردید، رفقا در آنجا باید جلسه تحقیقی درست کنند و با فراهم کردن کـتب دیـگری که در عراق موجود است...تـحقیقاتی در ایـن بـاره نموده و به نـظر حـاج آقا برسانید و چاپ کـنید. البـته قم هم به نوبه خود، در این امر جدیت کامل مبذول می دارد.” سپس خود ایـشان، نـتیجه تحقیقات خود در این زمینه را در هشت بـند بـیان می کند کـه جـالب تـوجه است و قابل تأمل .(۲۹)

و بـالأخره بر اساس گزارش نویسنده نهضت امام خمینی: “آگاهان امت و جوانان روشن ضمیر ایران هر یـک بـه نحوی آنچه را که در توان داشتند، بـرای تـشکیل حـکومت اسـلامی بـه کار گرفتند. گـویندگان مـتعهد در منابر به تشریح و تفسیر حکومت اسلامی پرداختند. جمعی به توزیع و تکثیر نوارها وجزوه های حکومت اسلامی، هـمت گـماردند و بـا وجود کنترل شدید و همه جانبه ساواک، تـوانستند آنـ را در سـطح گـسترده ای پخـش کـنند و در دسترس عموم قرار دهند، جوانان دلیر و فداکار پیرو فرمان امام در طرح حکومت اسلامی، مبنی بر برداشتن عمامه از سر روحانی نماهایی که در خدمت رژیم شاه بودند، عمامه شـماری از آنان را برداشتند. محققان و پژوهشگران ژرف اندیش حوزه های علمیه با وجود آن که از طرف ساواک شدیداً زیر نظر قرار گرفته بودند و بارها نوشتجات آنان در مورد مسائل و موضوعات اسلامی، از طرف ساواک به یغما رفـته بـود، با پشتکار و کوشش فراوان به تحقیق و بررسی پیرامون حکومت اسلامی نشستند و تلاش گسترده و همه جانبه ای را برای روشن ساختن سیستم حکومتی و کشورداری اسلام آغاز کردند. لیکن دستگیری های پی در پی و زندان و تـبعید درازمـدت، هیچگاه به آنان فرصت نداد تا بتوانند تحقیقات و بررسی های خود را در این باره به انجام برسانند و سیتسم حکومتی اسلام را همراه باتبیین خطوط آن ارائهـ دهـند.”(۳۰)

حوزه نجف

بر خلاف حـوزه عـلمیه قم، در حوزه نجف تب و تاب دیگری بود. بعضی از آقایان نجف، بیوت و گروه های سیاسی نسبت به مباحث حکومت اسلامی نگران بودند و از خود حساسیت نشان مـی دادند . ایـن حساسیت ها عمدتاً به دو دلیـل صـورت می گرفت:

الف: جمعی بدون اینکه سوء نیتی داشته باشند یا انگیزه های سیاسی در کار باشد، فقط به خاطر برداشت نادرست خود از مباحث حضرت امام، واکنش نشان دادند، مرحوم آیت اللّه خاتم یزدی در ایـن بـاره می گوید:

“این مسأله با تمام دلایل قوی و مستحکمش به خاطر برداشت های ناصواب جمعی از علمای نجف، با واکنش شدید آنها روبه رو گشت. این عده می پنداشتند که حضرت امام برای ولی فقیه نـیز هـمانند امام مـعصوم قائل به ولایت تکوینی واموری از قبیل معجزه و کرامت ویژه است؛ به همین جهت با جار و جنجال فـراوان به تخطئه ایشان پرداختند و امام نیز متقابلاً به آنها جواب داد و بـا رد ایـن بـرداشت غلط، مانع گسترش تبلیغات منفی آنها شد، ولی اینها دست بردار نبودند و دو باره با تشکیک در اطلاق ولایت فـقیه  گـفتند: ولی فقیه نمی تواند مثل امام معصوم(ع) در اموال مردم تصرف کند و به فرض، خانه کـسی را از او بـگیرد و یـا همسر کسی را بدون اذن شوهرش طلاق بدهد، این اشکال که نسبتاً قوی به نظر می رسید سـر و صدای زیادی را بر انگیخت، منتهی حضرت امام جواب این اشکال را هم داد. ایشان فـرمود: اگر شما چنین ولایـتی را بـرای معصومین قائلید، قطعاً می پذیرید که امام معصوم(ع) بر طبق مصالح و حقایقی که خود تشخیص می دهد اعمال ولایت می کند نه بر طبق میل و ـ العیاذ بالله ـ هوی وهوس. بنابراین، چه مانعی دارد که یـک فقیه جامع الشرایط نیز مطابق مصالح و شرایط، چنین تصرفاتی بنماید”.(۳۱)

ب: گروه دیگر که دچار تحجّر شدید دینی بوده و یا فریب تبلیغات دشمنان را خورده بودند و یا احیاناً وابستگی به عوامل رژیم شـاه داشـتند؛ به انگیزه های سیاسی، شدیدترین واکنش ها را در مقابل طرح امام به خرج دادند، حضرت امام نیز در مقابل آنان واکنش نشان داده، فرمودند:

“من نمی دانم این حرف های من بر بعضی نفوس چقدر گران آمـد کـه اعتراض کردند...خدا می داند که این صحبت ها از مسائل واجب تر است. این صحبت ها شما را زنده می کند. این وضع نکبت بار شما را تغییر می دهد. این تبلیغات سوء  اجانب است که شما را این طـوری کـرده و این وضع را برای شما پیش آورده است و شما را در بین ملل دنیا، گروهی کهنه پرست معرفی کرده اند.”(۳۲)

این گروه که موقعیت خودرا در خطر می دیدند و خواب آرام خود را آشفته می پنداشتند، با شـیوه های مـختلف سـعی کردند این مباحث را تعطیل ویـا از نـفوذ کـلام امام بکاهند:

۱. شایعه

آنان کوشیدند با شایعه سازی هایی بحث حکومت اسلامی امام را مرموز، نادرست وغیر اصولی جلوه دهند؛ مثلاً شایعه کـردند کـه:

“بـحث حکومت اسلامی طبق نقشه تیمور بختیار است کـه مـی خواهد ایران را جمهوری کند!”(۳۳)

و یا “این مطالب حرفهای کمونیست ها است و محمود پناهیان آنها رااز سفات شوروی در بغداد می گیرد و هر شب در نـجف بـه آقـای خمینی ـ قدس سرّه ـ می رساند و ایشان روز بعد به عنوان درس تحویل شاگردانش مـی دهد!”(۳۴)

و پس از این که ترجمه عربی این مباحث منتشر شد، شایعه کردند که این جزوه را حزب بعث حاکم بر عراق تـرجمه کـرده و بـر آن مقدمه زده است. چنانکه به اسم دل سوزی سر و صدا راه انداختند که ایـن تـرجمه غلط های ادبی دارد واصلاً به عربی نمی ماند .!(۳۵)

از این بی شرمانه تر آن که چند عنصر مرموز را وا داشتند که جـارو جـنجال راه بـیندازند وشایع کنند که از “طرف هواداران [امام] خمینی حزب حکومت اسلامی تشکیل شـده اسـت !” و دیـگران در صدد رد و تکذیب آن برآمدند و جریان تا آنجا دنبال شد که نشستی تشکیل دادند تـا بـه اصـطلاح تحقیق و بررسی کنند که آیا چنین حزبی تشکیل گردیده است یا نه ! و این نـقشه ای بـود حساب شده جهت بد نام کردن حکومت اسلامی تا کسی را جرئت دم زدن از آن نباشد و جـانبداری از حـکومت اسـلامی بسان طرفداری از یک مکتب الحادی و انحرافی وانمود شود!(۳۶)

حضرت امام با شنیدن این شـایعات فـرمودند:

“از آنجاکه ما از حوزه های علمیه خواستیم که روی حکومت اسلامی بحث و بررسی کنند و برای پیـاده کـردن آنـ فکرها را به کار اندازند، دشمن به وحشت افتاده است و با این گونه شایعه پراکنی ها مـی خواهد جـوی بسازد تا کسی جرأت نکند اسم حکومت اسلامی را بر زبان آورد .”(۳۷)

۲. اقدامات عـملی

ایـن عـده، از سویی تلاش گسترده و همه جانبه ای را برای بازداشتن افراد از شرکت در درس امام آغاز کردند و از سوی دیگر جـمع قـابل تـوجهی از مخالفان برای ابراز مخالفت و ایراد و اشکال در جلسات درس حاضر می شدند و با طرح مـسائلی در کـلاس سمپاشی می کردند .

از جمله اقدامات عملی آنان این بود که افراد را از هرگونه همکاری برای پخش و نشر ایـن بـحث باز دارند و حتی از برگرداندن بحث به عربی جلوگیری کنند. بر اساس گـزارش آقـای سید حمید روحانی، یکی از عناصر رده بالای یـک حـزب سـیاسی گفته بود : “چون در این بحث موضع گیری ها بـه گـونه ای است که در حقیقت به نفع شوروی است، از ترجمه آن معذورم!”

فراتر از آن، بعضی از گروه ها، بـه عـنوان طرفداری از امام و اندیشه حکومت اسـلامی، جـزوه های عربی را بـه اسـم پخـش و نشر در میان جوانان تحصیل کرده، مـی گرفتند و آنـها را روانه دجله، فرات و چاه های خانه ها می ریختند.(۳۸)

رژیم شاه

رژیم شاه با طـرح حـکومت اسلامی از سوی حضرت امام قدس سـرّه به شدت مخالفت ورزیـد؛ چـرا که می دانست امام اولین پایـگاهی کـه برای تحقق آن در نظر دارد، ایران است. از این رو در مرحله اول سعی کرد از توزیع جزوات این درس در داخـل کـشور جلوگیری نماید، به همین خـاطر از مـرکز بـه کلیه ساواک های کـشور ابـلاغ کرد:

“اخیراً خمینی در نـجف سـخنرانی نموده و گفتار وی به صورت جزوه و نوار به ایران آورده شده، از توزیع آن جلوگیری و عاملین شناسایی و نـتیجه را اعـلام نمایند. ضمناً برخی از حجاج حامل جـزوه مـزبور می باشند .”مـقدم۷ / ۱۲ / ۴۸(۳۹)

و در مـرحله دوم، بـرای جلوگیری از تکثیر و نشر آن در داخـل، تمامی چاپخانه ها، کتاب فروشی ها و مراکز نشر را تحت مراقبت شدید مأموران ساواک قرار داد، سپس با یورش های شـبانه بـه منازل علما و روحانیون و یاران امام، تـلاش کـردند، نـوارها و جـزوات بـا توجه به سـیطره فـرهنگ غرب بر تعدادی از شخصیت ها و گروههای سیاسی و دوری آنان از اسلام اصیل، طرح حکومت اسلامی برای آنان ثقیل آمـد و مـوجب حـیرت و وحشت شد. گروههای غرب زده، سخت تـلاش کـردند ایـن طـرح را در انـزوا قـرار دهند و با سکوت خود حداقل از رونق آن بکاهند.

حکومت اسلامی را جمع آوری نمایند. ضمن این که با تحت فشار قرار دادن گویندگان و سخنرانان سعی کردند در آستانه محرم و صفرِ آن سال، از پخش ایـن مسائل از طریق منابر و مساجد جلوگیری نمایند . بدین منظور تعداد ۱۹ تن از مبارزان روحانی را برای ماههای محرم و صفر ممنوع المنبر کردند.(۴۰)

روشنفکران و گروه های سیاسی

با توجه به سیطره فرهنگ غرب بر تـعدادی از شـخصیت ها و گروههای سیاسی و دوری آنان از اسلام اصیل، طرح حکومت اسلامی برای آنان ثقیل آمد و موجب حیرت و وحشت شد. گروههای غرب زده، سخت تلاش کردند این طرح را در انزوا قرار دهند و با سکوت خـود حـداقل از رونق آن بکاهند. جبهه ملی، نهضت آزادی، اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا و طیف بنی صدر، قطب زاده از این دسته بودند. حتی بعضی از آنان، آنچه را که از روحانیان مـجاهد نـجف از کتاب، نشریه و ماهنامه به دسـتشان در اروپا مـی رسید، کنترل می کردند تا اگر در آنها موضوعی بود که با اندیشه لیبرالیستی و فرنگ مآبی نمی خواند سانسور نمایند و از پخش آن در میان جوانان دانشجو در اروپا، جلوگیری به عمل آورنـد.

بـرای بعضی از مدعیان مبارزه، طـرح حـکومت اسلامی، مایه شرم ساری! بود. صادق قطب زاده در یک اظهار نظر می گوید:

“بعضی نظریات امام در بحث حکومت اسلامی از نظر جهان امروز درخور پذیرش نیست و نمی توان آن را عرضه داشت و باید روی آن بیشتر تأمل و بـررسی کـرد!”(۴۱)

برای بعضی دیگر از این نوع شخصیت ها نیز، تا سالها بعد، حکومت اسلامی قابل درک نبود.

شهید محلاتی در این باره می گوید:

“یک شب یادم هست که جبهه ملی درخواست کرد که چـند نـفر از طرف جـامعه روحانیت بیایند و جلسه مشترکی داشته باشیم تا بتوانیم مبارزه را هماهنگ کنیم...من در آنجا یک مقداری تند شـدم، به آنها گفتم که این کیفیت مبارزه شما با ما هـماهنگ نـیست . بـا امام هم نمی خواند. شما اگر راست می گویید باید بیایید دنبال امام، این امت امروز دنبال شما نـیستند.  دنـبال  امام هستند. دکتر سنجابی گفت: آخر امام می گوید حکومت اسلامی، من دو دفعه کـتاب ولایـت فـقیه ایشان را خواندم و هیچ نفهمیدم من اصلاً معنای حکومت اسلامی را درک نمی کنم! شما برای من توجیه کـنید. یک مقداری هم که توضیح می دادیم، می دیدیم که اصلاً خیلی دور است از مسائل .”(۴۲)

گـروههای دیگری که دراین زمـینه مـوضع داشتند، گروههای مارکسیستی بودند. آنان با مغفول گذاشتن روح طرح امام، فقط آن بخش از سخنان امام که علیه رژیم شاه و استعمار بود را بر جسته می کردند. احزاب و گروههای اسلامی در کشورهای عربی نیز با ایـن طرح به مخالفت برخاسته، در مقابل آن کارشکنی می کردند. برای اینکه حضرت امام در این طرح لبه تیز حمله اش را روی غرب و آمریکا قرار داده بود و این احزاب فقط جهت گیری ضد کمونیستی داشتند.

به هر حـال امـام با همه این کارشکنی ها، ثابت و استوار در مسیری که انتخاب کرده بود، پایداری کرد و با الطاف الهی به نتیجه مطلوب خود رسید و در زمانی که اسلام به دست فراموشی بود، حکومت اسـلامی تـشکیل داد و اسلام را احیا کرد. در منطق مردان الهی شکست معنا ندارد تا در مقابل دشواری ها زانو خم کنند؛ چرا که خود در شروع نهضت اعلام کرده بود:

“شکست برای کسی است که آمـال و آرمـانش دنیا باشد و ذخایر دنیوی قلب او را فرا گرفته است. شکست برای کسانی است که معتمد به شیطانند و به عالم دیگر ارتباط ندارند ولی کسی که رابطه با خدا دارد، کسی که بـه مـاوراء الطـبیعه مرتبط است، شکست ندارد. انـسان مـوحد، انـسان مسلم، انسان متصل به خدا شکست ندارد.”(۴۳)

پی نوشتها

۱. متن عربی کتاب الملّه، تحقیق محسن مهدی، چاپ شده در مجله علوم اسلامی، ش۱۲، ص۳۰۰

۲. اخـلاق نـاصری، ص۲۸۰

۳. انـدیشه سیاسی خواجه نصیرالدین طوسی، بوستان کتاب، ص۱۸۸ به بـعد.

۴. هـمان، ص۲۰۸، نقل از اساس الاقتباس، ص۵۴۹

۵. برای تفصیل بیشتر در این زمینه، نک: تأملات سیاسی در تاریخ تفکر اسلامی، به اهتمام موسی نجفی، جـ اول، بـخش دوم، انـدیشه سیاسی متفکّران بزرگ اسلام.

۶. آیت اللّه جوادی آملی، پیرامون وحی و رهـبری، ص۱۴۱

۷. المقنعه، صص۶۷۵ و ۸۱۰

۸. الکافی فی الفقه، صص ۱۷۴ ـ ۱۷۲.

۹. در این زمینه، نک: به تنبیه الامه و تنزیه الملّه، تصحیح و تحقیق سید جـواد ورعـی، انـتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، چاپ اول ۱۳۸۲، صص۳۹، ۶۳ و ۷۵

۱۰. همان، صص ۴۶، ۴۷، ۱۱۳ و ۱۱۴

۱۱. کشف الاسرار، ص۱۰۹

۱۲. هـمان، ص۱۳۴

۱۳. هـمان، ص۱۸۴

۱۴. همان، ص۱۸۶

۱۵. همان، ص۲۲۲

۱۶. الاجتهاد و التقلید، صص۵ و ۱۸

۱۷. تحریر الوسیله، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ج۱، ص۴۵۹

۱۸. این مباحث بـعداً بـنام “ولایـت فقیه” یا “حکومت اسلامی “ چاپ شد و در اینجا از این کتاب استفاده شده اسـت، مـؤسسه تـنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ دهم، ۱۳۷۹

۱۹. ولایت فقیه، ص۱۸

۲۰. همان، ص۱۲

۲۱. نهج البلاغه، خطبه ۳(شقشقیه )

۲۲. ولایـت فـقیه، ص۱۲۵

۲۳. هـمان، ص۱۲۸

۲۴. همان، ص۱۳۴

۲۵. رسول جعفریان، جریانها و جنبشهای مذهبی ـ سیاسی ایران، سالهای ۱۳۲۰ ـ ۱۳۵۷، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۰، ص۱۴۵

۲۶. آقـای عـلی جنتی در خاطرات خود می گوید: مرحوم محمد منتظری هر وقت از نجف می آمد (به لبـنان) یـک گـونی از کتابهای حکومت اسلامی امام را با خود می آورد و در سوریه و لبنان و جاهای دیگر توزیع می کرد. گـاهی نـیز آن ها را به دست افراد مؤمن و انقلابی می داد . “سخنرانی های امام در باره ولایت فقیه و حـکومت اسـلامی و مـانند آن را، که به عربی ترجمه شده بود، در اختیار آن ها (فلسطینی ها) قرار می دادیم”؛ خاطرات علی جـنتی ـ مـرکز اسناد انقلاب اسلامی، زمستان ۸۱، ص۱۳۴

۲۷. مرحوم آیت اللّه احمدی میانجی دراین رابطه مـی فرمایند : مـباحث امـام در نجف راجع به ولایت فقیه، در ایران نیز مؤثر واقع شد. آقای شریعتمداری و آقای گلپایگانی هـم ولایـت فـقیه تدریس می کردند؛ خاطرات فقیه اخلاقی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول ۱۳۸۰، ص۲۴۰

۲۸. خاطرات سـیاسی مـحتشمی، خانه اندیشه جوان، ج۲، چاپ اول زمستان ۷۸، ص۵۴

۲۹. سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج۲، ص۵۲۲

۳۰. همان، ص۵۲۱

۳۱. خاطرات آیت اللّه خـاتم یـزدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، بهار ۸۱، صص۹۶ ـ ۹۵

۳۲. مبانی نهضت امام خمینی، ج۲، ص۴۹۶

۳۳. همان، ص۵۰۹

۳۴. خـاطرات سـیاسی محتشمی، همان، ص۵۶

۳۵. نهضت امام خمینی، همان

۳۶. هـمان مـدرک

۳۷. هـمان مدرک

۳۸. همان مدرک، ص۵۱۰، خاطرات سیاسی محتمشی، ص۵۶

۳۹. مـبانی نـهضت امام خمینی، همان، ص۵۱۸ ؛ پرونده امام، ج۲۴ سند شماره ۵۹

۴۰. همان مدرک، ص۵۱۸ و ۵۱۹

۴۱. همان مدرک، ص۵۱۴

۴۲. شهید فـضل اللّه مـحلاتی، خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، مـرکز اسـناد انقلاب اسـلامی، چـاپ اول ۱۳۷۶، ص۱۰۰ و ۱۰۱ 

 

. انتهای پیام /*