پرتال امام خمینی(س)؛ یادداشت ۱۰۸/ داود رضایی
بررسی دقیق کارنامه جنبش دانشجویی در ایران نیازمند تحقیق میدانی وسیع است. اما در مروری گذرا بر عملکرد سیاسی این جنبش میتوان گفت که در عصر پهلوی نه تنها به جنبشهای دانشجویی، بلکه به هیچ حزب و گروهی اجازه فعالیت داده نمیشد؛ جنبش دانشجویی در ایران در عصر رضاخان، با گرایش چپ، به رهبری حزب توده و با شعار مبارزه با دیکتاتوری آغاز به کار کرد و در زمان فعالیتش طرفداران زیادی پیدا کرد؛ مخالفت این جنبش با دولت دکتر مصدق موجب شد تا از طرفداران آنها به شدت کاسته شود. با آغاز جنبش ملی شدن صنعت نفت و افزایش گرایشهای ملی در میان توده مردم، جنبش دانشجویی دیگری شروع به فعالیت کرد و با جنبش سازمان دانشجویان دانشگاه تهران(با گرایش چپ) به مقابله پرداخت. این جنبش(سازمان صنفی دانشجویان دانشگاه تهران) با تظاهرات سراسری سی تیر موجب بازگشت دکتر مصدق به نخستوزیری شدند؛ این جنبش که نقش مؤثری در گسترش جنبش دانشجویی بعد از خود ایفا کرد، بعد از کودتای ۲۸ مرداد به سرعت وارد کارزار سیاسی شد و در مناسبتهای مذهبی پای سخنان آیتالله طالقانی، دکتر سحابی و محمدتقی فلسفی، دکتر شریعتی و استاد مطهری مینشستند و با تفکر انقلابی اسلام بیشتر آشنا شدند. دسته سوم انجمنهای اسلامی دانشجویان مذهبی با گرایشهای اسلامی بودند که در سال ۱۳۲۲ در دانشگاه تهران تشکیل شد؛ جمعی از دانشجویان و استادان مسلمان با تأسیس انجمن اسلامی در دانشگاهها ضمن تبلیغ اسلام، تصمیم گرفتند تا از گسترش تفکرات کمونیستی و فرهنگ الحادی در فضای آموزشی و دانشگاهی جلوگیری کنند. مهندس بازرگان، یدالله سحابی، مصطفی چمران، عباس شیبانی از بنیانگذاران اولیه انجمنهای اسلامی در دانشگاهها بودند که تظاهرات مختلفی را پایهریزی کردند. با برقراری مجدد روابط سیاسی بین ایران و انگلیس دانشجویان دانشگاه تهران با تعطیلی کلاسهای درس در دانشکده فنی تجمع کردند و با حمله کماندوهای ارتش سه نفر از دانشجویان دانشکده فنی را به شهادت رساندند. خبر این واقعه به سرعت در سراسر جهان منتشر شد و بسیاری از دانشگاههای جهان این حرکت رژیم را محکوم کردند. پس از آن همه ساله دانشجویان همسو و غیر همسو در روز ۱۶ آذر، که با گذشت زمان به عنوان روز دانشجو شناخته شد، برای شهدای دانشجو بزرگداشت میگیرند.
از مهمترین اتفاقاتی که موجب بهمخوردن توازن فکری و سیاسی در دانشگاههای ایران در عصر پهلوی گردید، با وقوع جنگ میان اعراب و اسرائیل رقم خورد. قیمت نفت به چهار برابر افزایش یافت و پیامدهای اجتماعی و سیاسی مهمی را برای کشورهای تولید کننده نفت از جمله ایران رقم زد. در ایران محمدرضا سرمست از درآمدهای هنگفت مالی دست به تثبیت موقعیت سیاسی خود زد؛ او قصد داشت از طریق ایجاد رفاه اجتماعی کاذب بر نارضایتیها غلبه کند؛ یکی از این روشها که اتفاقا برعکس جواب داد، رایگان کردن تحصیل در دانشگاه بود. تا قبل از این اقدام شاه، طبقه متوسط به بالا از موهبت تحصیل در دانشگاهها برخوردار بودند که عمدتا همسو با حکومت بودند؛ اما این اقدام موجب شد تا دانشجویان زیادی از خانوادههای ضعیف و طبقه محروم وارد دانشگاهها شوند که بر خلاف قشر قبلی به سبب ستمدیدگی از روحیات ضدتبعیض و ضدحکومتی برخوردار بودند؛ وانگهی تمایلات مذهبی در طبقه محروم بیشتر بوده که این امر موجب تقویت سریع موقعیت جنبشهای دانشجویی اسلامی در دانشگاهها گردید.
انتحار سیاسی
در زمانهای که محمدرضا سرمست از درآمدهای کلان نفتی، خود را بی نیاز از آلترناتیوهای سیاسی و مردمی میپنداشت، دست به انتحار سیاسی زد؛ و با ادغام دو حزب کاملا دولتی«ایران نوین» و «حزب مردم»، حزب حکومتی «رستاخیز» را تشکیل داد و همگان را اجبار به عضویت در آن کرد؛ اگر کسی نمیپذیرفت به زعم شاه اجنبی بود و باید از ایران می رفت! دانشجویان نیز مشمول این افاضه شاهانه میشدند! امام خمینی از نجف فتوای تحریم عضویت در حزب رستاخیز را صادر کرد؛ شاه در دانشگاهها دفاتر ثبت نام راه انداخت؛ فشار زیادی به دانشجویان آوردند اما دانشجویان این دوره از مشرب مبارزانی چون مصدق، شریعتی، و از همه مهمتر امام خمینی بهرهمند بودند که نه تنها چنین خفتی را تحمل نمیکردند بلکه بر در و دیوار دانشگاه نوشتند: «مرگ بر حزب رستاخیز» این اقدام شاه فضای دانشگاه را بیش از پیش سیاسی و ملتهب دائمی کرد؛ و به گونهای مثبت جریان دانشجویی را از مطالبات صرفا صنفی در سالهای قبل از آن به جنبش کاملا سیاسی و همراه با نهضت امام خمینی تبدیل کرد.
نمونه بارز این همراهی با نهضت، که معادلات سیاسی داخلی و خارجی را بکلی تغییر داد و نگاهها را معطوف به این جنبش کرد، اعتراضات گستردهای که مبین قدرت جنبش دانشجویی اسلامی(و جنبشهای دانشجویی دیگر) بوده، برگزاری عظیمترین کنش سیاسی علیه رژیم در سالروز پانزده خرداد، شانزده آذر و نهم خرداد، اعتراض به قرار داد کنسرسیوم نفتی، اعتراض به تغییر قانون استقلال دانشگاه، تظاهرات در اعتراض به حمله اسرائیل به کشورهای مسلمان و... بود. کارتر در سفر به ایران، ایران را جزیره ثبات خواند و دستور داد تا شاه دست به اصلاحات سیاسی و گشودن نسبی فضای سیاسی جامعه در سال ۱۳۵۶ بزند. این فرصتی بود تا جنبشهای ملی و مذهبی فعالیتهای خود را گسترش دهند.
با درگذشت دکتر شریعتی و برپایی مراسمهای روشنگرانه در دانشگاهها از این فرصت بهترین استفاده را بردند. اوج بهرهمندی در این دوران به درگذشت مشکوک فرزند ارشد امام خمینی بر میگردد که این جریان در سطح وسیعتری با صدور بیانیهها و برگزاری مراسم ختم پرداختند. رژیم به تکاپو افتاد و چاره کار را در تخریب و مطرح کردن وابستگی امام خمینی و مطرح کردن ملیت هندی او دید و با انتشار مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه»، باعث شعله ورترشدن خشم طلاب، علما و مردم و بویژه جریانهای دانشجویی همسو با نهضت شد. دانشجویان با تعطیلی کلاسها، و برپایی مراسم عزاداری در دانشگاهها استعدادهای مبارزاتی خود را برای رژیم به نمایش گذاشتند؛ به گونهای که دانشگاهها دراین دوران به پایگاه انقلاب تبدیل شده و تظاهرات سیاسی سازماندهی میشد؛ در این زمان جنبش دانشجویی علاوه بر برخورداری از مشی سیاسی و مبارزاتی، به یک جنبش اجتماعی همراه انقلاب نیز لقب گرفت که بحق خواهان آزادی زندانیان سیاسی، بازگشت امام خمینی بودند. دانشگاه تهران به پایگاه انقلاب تبدیل شد؛ اگر نبود حجم هجوم جمعیت، اولین سخنرانی امام خمینی پس از ورود به ایران در دانشگاه تهران انجام میشد.
همراهی با انقلاب و نزدیکی به مردم
با آغاز مبارزات امام خمینی درسال ۱۳۴۱ بخشی از دانشجویان با گرایش به نهضت امام، جنبههای مذهبی جنبش دانشجویی را تقویت کردند. دانشجویان چند بار به دیدار امام رفتند و در واقعه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در پشتیبانی از امام خمینی شرکت کردند. اما پس از تبعید امام در اعتراض به تصویب قانون کاپیتولاسیون، ارتباط مستقیم دانشجویان با ایشان قطع شد و دانشجویان از طریق ارسال و دریافت پیام و اعزام نماینده، ارتباط خود را با امام خمینی را حفظ میکردند. امام خمینی تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی ۱۲۸ پیام برای دانشجویان داخل و خارج از کشور صادر کرد. همین ارتباط گرایش جنبش دانشجویی را به امام بیش از پیش افزایش داد. ارتباط و همکاری با نهضت امام خمینی سبب نزدیکی دانشجویان به مردم نیز شد. همانگونه که پیش تر گفته شد، در طول دهههای ۴۰ و ۵۰ جنبش دانشجویی از حالت صنفی خارج شده و همگام با مردم و به مناسبتهای مختلف، دست به تظاهرات گسترده علیه رژیم شاه زدند. یکی از بزرگترین حرکتهای سیاسی دانشجویان مسلمان در سال ۱۳۵۷ در تبریز به وقوع پیوست. دانشجویان دانشگاه تبریز که هم گام با دانشجویان دانشگاههای تهران در مبارزه علیه حکومت پهلوی فعال بودند، در روز ۱۸ اردیبهشت ضمن برگزاری مراسم بزرگداشت چهلم شهدای یزد، تظاهراتی در محوطه دانشگاه به راه انداختند که به درگیری شدید دانشجویان با نیروهای پلیس انجامید و بر اثر تیراندازی پلیس، عدهای از دانشجویان مجروح و سه تن از آنان به شهادت رسیدند. این واقعه تأثیر بسزایی در گسترش انقلاب به ویژه در شهر تبریز داشت و موجب نزدیکی بیشتر دانشجویان به مردم شد.
البته همراهی دانشجویان با نهضت امام از سالها پیش و از زمانی که در تیر ۱۳۴۱ عَلَم، تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را مطرح کرد، آغاز شد. این مصوبه با اعتراض امام، دانشجویان، مردم و علمای قم مواجه شد؛ در دانشگاه تهران و تبریز تظاهرات وسیعی درحمایت از علمای قم و اعتراض به مصوبه دولت انجام دادند. همچنین در جریان اعلام اصول ششگانه انقلاب سفید امام خمینی طی یک سخنرانی شدیداللحن، عید نوروز را عزا اعلام کرد و به دنبال آن موجی از اعتراض در توده مردم آغاز گردید. به دنبال آن، شورش عظیمی توسط دانشجویان در تهران، قم و تبریز شروع شد و ساواک دانشگاه تهران را تعطیل کرد. در آن برهه تشکلهای سیاسی علنی در دانشگاهها به سبب سختگیریهای حکومت وجود نداشت و ارتباطات گروهی عمدتا در شکل انجمنها دینی و مذهبی بود و خفقان به حدی بود که دانشجویان از انجام اقدامات فراگیر درمانده بودند. با پیروزی انقلاب اسلامی و دگرگونی در حوزههای مختلف، فعالیتهای جنبش دانشجویی نیز دچار تحولات اساسی گردید.
دانشجویان فدایی خلق و مجاهدین خلق رو در روی مردم و آرمانهای انقلاب و ارزشهای اصیل اسلامی صف آرایی کردند و به دلیل ماهیت وابستهای که به بیگانه داشتند به روی مردم اسلحه کشیدند که موج انقلابی مردم و دانشجویان همسو با انقلاب آنها را از صحنه کنار زد. اما جنبش اصیل دانشجویی که پیکره اصلی آن را دانشجویان انقلابی تشکیل میدادند با تحلیل درست از زمینهها و پیدایش جنبش دانشجویی با انقلاب همراه شدند. دفاع از انقلاب و نظام، پاسداری از دستاوردهای انقلاب، مبارزه با امپریالیست شرق و غرب گفتمان مسلط دانشجوی مسلمان در سالهای اولیه پیروزی انقلاب اسلامی بود، که با سازماندهی دانشجویان انقلابی که در قالب انجمنهای اسلامی فعالیت میکردند، اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان شکل گرفت.
همگام با انقلاب و جدال با مارکسیتها
البته در این نوشتار تصمیم به بررسی تفصیلی فعالیتهای دانشجویی پس از انقلاب را نداریم و تنها اکتفا میکنیم به دورههای چندگانه حضور جنبش دانشجویی در سپهر سیاسی ایران و معادلات سیاسی و فراز و فرودهای انقلاب که بصورت خلاصه در سه بخش کلی میتوان تقسیم بندی کرد؛ اول: پس از پیروزی انقلاب دانشگاه تهران و دانشگاههای دیگر به عرصه مباحثات تند سیاسی و ایدئولوژیک مبدل شد؛ که در اغلب موارد به درگیریهای فیزیکی منجر میشد؛ این درگیریها و جدال میان جنبشهای دانشجویی همسو و غیر همسو زمانی به اوج خود رسید که سازمانهای چپ مارکسیست و مخالف حاکمیت اسلامی در مقابل تجزیهطلبان و سلطنتطلبان و ضدانقلاب سکوت اختیار کردند. تعدد گروههای دانشجویی در این دوران که به دوران کثرت معروف است، باعث تشتت فکری و عملی آنها شده و فضای نابسامان سیاسی نیز به این تشتتها دامن میزد. بروز تنشها و تضادهای داخلی در اثر درگیری گروههای سیاسی متعدد و نوظهور با دولت نوپا، وحدت ملی را به مخاطره انداخت.
نیروهای چپ، مبارزه ضدامپریالیستی را در انحصار خود در آورده و چنین القا کرده بودند که نیروهای مذهبی، پتانسیل مبارزه ضدامپریالیستی را ندارند. برخی جنبشهای دانشجویی از جمله گروههای چپ از فرصت نابسامان کشور به نفع خود استفاده کرده و تلاش کردند با برنامهریزی قبلی و با همراهی برخی عوامل داخلی، با تصرف پادگانها سلاحهای زیادی بدست آورده و حتی برخی پادگانها را به تصرف خود درآوردند و غائله تجزیهطلبی آذربایجان و کردستان، خوزستان و ترکمن صحرا را کلید زدند. حوادث تبریز اوج تقابل گروههای چپ با دانشجویان مسلمان بود که با تسلط دانشجویان مسلمان ختم به خیر شد. سرانجام، با اوجگیری تنشها مرحله زایمان حوادث فرا رسید و جرقه انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها زده شد. در این دوران مهمترین جلوه دانشجویان اقدامات سیاسی تشکلهای دانشجویی بود. بعنوان مثال میتوان به تسخیر سفارت آمریکا در ایران اشاره کرد که یک اقدام صد درصد سیاسی بوده که عملاً سیاست خارجی ایران را دگرگون کرد و بیراه نیست اگر بگوییم که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر پایه آن اقدام قرار گرفته است. دوم: به تدریج و پس از حذف برخی گروههای چپ فرصتطلب توسط انقلابیون، جنگ تحمیلی آغاز شد؛ در این شرایط، کشور نیازمند انسجام داخلی بود؛ و بطور طبیعی عرصه برای فعالیت جنبشهای غیر همسو تنگ و تنگتر شد؛ و اولویت اول همه نهادها از جمله دانشگاه رعایت اصل اتحاد و یکپارچگی و حضور در عرصه دفاع مقدس بود؛ اساسا در این برهه فعالیت تشکلهای سیاسی لاجرم متوقف میشد چه برسد به اینکه زایشی جدید در عرصه جنبش دانشجویی صورت بگیرد.
سوم: در دهه سوم و چهارم انقلاب جنبش دانشجویی به معنای واقعی خود سیاسی عمل می کرد و حضور فعال دانشجویان و جوانان در عرصههای سیاسی با مشارکت بالا در سخنرانیها و سمینارها و میتینگهای انتخاباتی خودنمایی میکرد. گفتمان آزادی، جامعه مدنی، توسعه سیاسی، قانونگرایی که با اختلافات متعددی روبرو بود، گسست بین مردم و دانشجویان را رقم زد؛ و به نظر می رسد این گسست همچنان ادامه دارد.
.
انتهای پیام /*