مباحثات و مجادلات فکری و میدانی دو طیف از یاران و شاگردان و همراهان امام خمینی در سالهای میانی شصت به ویژه در سالهای ۶۶ و ۶۷ به اوج خود رسید؛ در چنان فضای حیرت و سرگردانی، حجت الاسلام والمسلمین محمدعلی انصاری یکی از اعضای جوان دفتر امام خمینی در نامه ای به حضرت امام حیرت خود را از اوضاع سیاسی کشور مطرح نمود و از آن رهبر و مربی رهنمود و راهکار درخواست کرد. امام خمینی(س) در تاریخ ۱۰ / ۸ / ۱۳۶۷ در پاسخ وی، نامه نسبتاً مفصلی نوشت که در ادبیات جمهوری اسلامی به «منشور برادری» شهرت یافت. مکتوب راهگشای منشور برادری دو محور اصلی دارد که دو درس سازنده میبایست از آن گرفت. اگر آن درسها به درستی فهم می شد و به کار بسته می شد، مطمئناً چنین حال و روزی نداشتیم. حضرت امام در پاسخ حیرت آقای انصاری در برابر تأیید یا تذکر به تشکلها و شخصیتهای دو جریان مطرح آن روز کشور، می فرماید: اختلاف نظر نه چیز جدیدی است و نه امری مذموم است؛ به همین خاطر «کتابهای فقهای بزرگوار اسلام پر است از اختلاف نظرها و سلیقه ها و برداشتها در زمینه های مختلف... از آنجا که در گذشته این اختلافات در محیط درس و بحث و مدرسه محصور بود و فقط در کتابهای علمی، آن هم عربی ضبط می گردید، قهراً توده های مردم از آن بی خبر بودند.» (صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۱۷۶)
امام در ادامه تصریح می کند: که چنین اختلافاتی را نباید خلاف حق و خلاف دین خدا پنداشت. این از اختلافات علمی میان عالمان و صاحب نظران در گذشته؛ اما امروزه به برکت وسایل ارتباط جمعی و نیز حاکمیت دین و دینداران آن بحثهای مدرسه ای و ذهنی دیروز، به مباحث مورد نیاز در صحنه های زندگی انسان بدل شد و نیاز عملی به آنها می باشد که وقتی مطرح و مورد بررسی و اظهار نظر کارشناسان قرار میگیرد، اختلافات در جامعه و در سطح عمومی دیده میشود و تأثیرات مثبت و منفی خود را برجای می گذارد. (همان) روشن است که این بیان و طبیعی معرفی کردن اختلاف دیدگاهها اولاً بیان واقعیت است. و ثانیاً موجب آرامش سؤال کننده و افراد جامعه است.
در بخش دیگر این نامه، مسائل و موضوعاتی به عنوان مثال ذکر شده که مهمترین مسائل فقهی ـ حقوقی ـ مطرح در جامعه آن روز بوده است:
«در مسئله مالکیت و محدوده آن در مسئله زمین و تقسیم بندی آن، در انفال و ثروتهای عمومی، در مسائل پیچیده پول و ارز و بانکداری، در مالیات، در تجارت داخلی و خارجی، در مزارعه و مضاربه و اجاره و رهن، در حدود و دیات، در قوانین مدنی، در مسائل فرهنگی و برخورد با هنر به معنای اعم؛ چون عکاسی، نقاشی، مجسمه سازی، موسیقی، تئاتر، سینما، خوشنویسی و غیره در حفظ محیط زیست و سالم سازی طبیعت و جلوگیری از قطع درختها حتی در منازل و املاک اشخاص، در مسائل اطعمه و اشربه، در جلوگیری از موالیه در صورت ضرورت و یا تعیین فواصل در موالیه، در حل معضلات طبی همچون پیوند اعضای بدن انسان و غیر به انسانهای دیگر، در مسئله معادن زیرزمینی و رو زمینی و ملی، تغییر موضوعات حرام و حلال و توسیع و تضییق بعضی از احکام در ازمنه و امکنه مختلف، در مسائل حقوقی و حقوق بین المللی و تطبیق آن با احکام اسلام،... که همه اینها گوشه ای از هزاران مسئله مورد ابتلای مردم و حکومت است که فقهای بزرگ در مورد آنها بحث کرده اند و نظراتشان با یکدیگر مختلف است و اگر بعضی از مسائل در زمانهای گذشته مطرح نبوده است و یا موضوع نداشته است، فقها امروز باید برای آن فکری بنمایند.» (همان، ص ۱۷۷)
هدف از نقل این لیست بلند بالا، که در نامه امام خمینی آمده، این است که این مسائل و موضوعات بسیار مهم که به تعبیر ایشان «گوشه ای از هزاران مسئله مورد ابتلای مردم و حکومت است» آیا مورد تحقیق و بررسی و تعیین وضعیت قرار گرفته اند و آیا حوزه های علمیه و فقهای بزرگوار فتاوا و نظرات راهگشا در این موارد ابراز کرده اند؟
متأسفانه باید به تلخی اعتراف کرد که با گذشت بیش از سه دهه از زمان صدور این مکتوب شریف، رویکرد و حرکت سازنده و نویدبخش و راهگشایی در این ساحت مشاهده نمیشود و حتی چنان تنگ نظری و عدم تحمل نظرات جدید و نوآورانه غلبه دارد که قدمهای کوچک از سوی بعضی از فقها و صاحب نظران نه تنها طنینی ندارد که به حاشیه رانده میشود و نوآوری و کارآمدسازی فقه ذنب لایغفر است! حوزه های علمیه و نظام اسلامی همچنان در حیث و بیث این مسئله هستند که اخذ دیرکرد وامهای بانکی مشروع است یا نه؟ انکار همه چالش ها حل شده است!
در حالی که فهرستی که حضرت امام از باب نموده ذکر کرده، خود کتاب مفصلی خواهد شد و اگر این رویکرد جدی گرفته میشد و جدی گرفته بشود، فقهی تازه از دل ادله معتبر اما ناظر به مناسبات زندگی امروزه انسان رخ مینماید.
یکی از مسائل و موارد ذکر شده در این نامه تاریخی مسئله محیط زیست است که امروزه مسئله جهانی است و به زندگی انسان درکره زمین گره خورده و تخریب محیط زیست، زندگی انسانی را مورد تهدید جدی قرار داده است و همچنین مسئله هنر با همه مصادیق و شعبات آن، باید بیان شود که از نگاه اسلامی در مناسبات زندگی امروزه انسان چه حکمی دارد؟
حضرت امام در این نامه به فقه هنری، فقه اقتصادی، فقه پزشکی، فقه جزائی، فقه سیاسی و فقه اجتماعی توجه دارد و مسائل آن را در متن زندگی انسان امروز و این عصر میبیند که باید پاسخهای مناسب خود را بیابند و در همان حال که از ادله معتبره و با روش فقه جواهری استنباط میشوند، در همان حال ایجاد خرَج و بن بست نکند و چهره «شریعت سهله سمحه» را نشان دهد.
حضرت امام در این نامه به صراحت آورده است: «در حکومت اسلامی همیشه باید باب اجتهاد باز باشد و طبیعت انقلاب و نظام همواره اقتضا میکند که نظرات اجتهادی ـ فقهی در زمینه های مختلف ولو مخالف با یکدیگر آزادانه عرضه شود و کسی توان و حق جلوگیری از آن را ندارد» (همان) توقع این بوده که نظام اسلامی و نیز حوزه های علمیه پس از تحول انقلاب اسلامی به استقبال دیدگاههای روشمند اجتهادی و نوآوری های فقها و مجتهدین برود، ولی نه حوزه ها در این عرصه چنان که متوقع بوده ظاهر شده و نه نظام اسلامی از دیدگاههای راه گشا و غیر متحجر استقبال کرده است! بلکه آنچه بیشتر به چشم میخورد بن بستها و نظرات ناکارآمد است و متأسفانه به کلیدی که امام خمینی در این نامه و سپس در منشور روحانیت آن را مطرح کرده، توجه شایسته ای نشده و نمیشود:
«تغییر موضوعات حرام و حلال و توسیع و تضییق و بعضی از احکام در ازمنه و امکنه مختلف» یعنی دستگاه فقهی برای زندگی امروز بشر با مختصاتی که پیدا کرده، جواب دیروز را نقل می کند، در حالی که میبایست آن را نقد میکرد و با لحاظ روابط و مناسبات و تطوراتی که در زندگی رخ داده، پاسخهای امروزی به آنها میداد ولی به جای اینکه نوآوران و نوآوری آنها ارج نهاده شوند و قدر ببینند، مورد هجمه و هجوم و مجبور به پرداخت هزینه ها شده و می شوند.
و اما درس دیگر این نامه تاریخی، درس علمی و اخلاقی است و امام خمینی پس از آنکه راهنمایی و راهگشایی فکری را بیان نمود، به مسئله هدف افراد و تشکلهای مختلف و مخالف هم می پردازد که غیر مستقیم این درس را در ضمن خود دارد که باید اینگونه نیت و هدفی داشته باشید و رفتارتان هم در همان راستا باشد:
«اگر آقایان از این دیدگاه که همه میخواهند نظام و اسلام را پشتیبانی کنند به مسائل بنگرند، بسیاری از معضلات و حیرتها برطرف می گردد، ولی این بدان معنا نیست که همه افراد تابع محض یک جریان باشند... انتقاد به جا و سازنده باعث رشد جامعه میشود. انتقاد اگر به حق باشد موجب هدایت دو جریان میشود هیچ کس نباید خود را مطلق و مبرای از انتقاد ببیند... اگر در این نظام کسی یا گروهی خدای ناکرده بی جهت در فکر حذف با تخریب دیگران برآید و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد. حتماً پیش از آنکه به رقیب یا رقبای خود ضربه بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد کرده است.» (همان، ص ۱۷۹)
راستی از خود پرسیده ایم که سه دهه پس از امام در این رابطه چه عملکرد و کارنامه ای از خود در اذهان و تاریخ و پیش خدا ساخته ایم؟! چرا باید دو جریان اصلی کشور به جای برنامه ریزی و تلاش جهت خدمت به کشور و ملت، در نزاعی دائم با یکدیگر و فرسایش نیروها و سرمایه باشند؟! چرا انتقاد از افراد و عملکردها باید تهمت و تخریب و هزینه داشته باشد و چرا به نام انتقاد باید سیاه نمایی و مطلق انگاری انجام گیرد؟! اگر نقشه ای که امام در این دو مسئله کلیدی و دیگر مسائل ترسیم کرده و خیرخواهی و اتمام حجت را به نهایت رسانده، مورد توجه و عمل می بود، وضع ما نمی بایست این می بود که هست!
نام این مکتوب امام «منشور برادری» شهرت یافت، اما آیا واقعاً فعالان سیاسی دو طیف کشور برادر هم هستند و با چشم برادری به هم نگاه میکنند و آیا ثمره کارشان محصول همکاری و خیرخواهی برادرانه است؟! امام خمینی در همین نامه متذکر می شود:
«از کارهایی که یقیناً رضایت خداوند متعال در آن است، تألیف قلوب و تلاش جهت زدودن کدورتها و نزدیک ساختن مواضع خدمت به یکدیگر است. باید از واسطه هایی که فقط کارشان القای بدبینی نسبت به جناح مقابل است، پرهیز نمود.»(همان، ص ۱۸۰)
فرهنگ تلاش برای تألیف قلوب چه وضعیتی در میان ما دارد، چرا متأسفانه هم فرهنگ رشد یافته اجتماعی برای انجام کارهای عمومی در میان ما نهادینه شده و هم فرهنگ اسلامی برادری و خیرخواهی و خوش بینی از میان ما رخت بربسته و جز به زمین زدن رقیب نمی اندیشیم؟!
برای این درد، حضرت امام هشدار می دهد و شکوه خود را با خداوند مطرح میکند و انگار از ما ناامید باشد:
«خداوندا تو شاهد باش من آنچه بنا بود به هر دو جریان بگویم، گفتم حال خود دانند! البته یک چیز مهم دیگر هم ممکن است موجب اختلاف گردد ـ که همه باید از شر آن به خدا پناه ببریم ـ که آن حب نفس است... و تنها یک راه برای مبارزه با آن وجود دارد و آن ریاضت است، بگذریم»(همان، ص ۱۷۹) در این تعبیر «بگذریم» حضرت امام خیلی حرف و درس هست که ما گرفتاران نباید از آن بگذریم و حال و روز امروزمان نشان میدهد که از آن گذشتیم و چون مراقب نفس سرکش خود نبوده ایم، چنین کارنامه ای ارائه داده ایم. منصفانه این رهنمودهای سازنده را در نظر آوریم و رفتار و کردار خود را هم ببینیم که آیا در همان مسیر سیر می کنیم یا به بی راهه می رویم؟ این که نماینده ای سرشناس و در کسوت روحانیت، توهینی بسیار زشت علیه دومین مقام نظام که از روحانیون و انقلابیون معروف و پیش کسوت نیز می باشد، مرتکب شده، به توصیه های امام خمینی و مقتضای برادری عمل نموده یا قدم در بی راهه گذاشته است؟!
برای اینکه تنها به شکوه و گلایه برگزار نکرده باشیم و با امید به رحمت و هدایت الهی به خود و همگان متذکر میشویم که تنها راه برای کارآمدی نظام جمهوری اسلامی پویایی و نوآوری فقه و فقها و حوزه های علمیه برای عرضه فکر و اندیشه اسلامی است تا به نیازها پاسخ دهد و بر شبهات فائق آید. البته در این ساحت نباید همه مسائل را شبهه پنداشت و نیز نباید دین را تنها به فقه اصغر فروکاست. بسیاری از مسائلی که در این عصر و از سوی این نسل مطرح شده و میشود،«پرسش» است که باید «پاسخ» مناسب و راهگشا و اقناعی بیابد، چنانکه در ساحتهای فقه اکبر ـ عقاید و اخلاق ـ هم راههای نرفته بسیار است و اندیشه دینی در این زمینه ها نیازمند نوسازی و باز اجتهاد است تا با تکیه بر منابع اصیل و تغذیه از آنها، غذای فکری و فقهی مناسب برای عصر و نسل تهیه شود و نیز ضروری است با به رسمیت شناختن اختلافات، عاقلانه و خیرخواهانه قواعد رقابت و بازی سیاسی را به رسمیت بشناسیم و مجال برای شکل گیری احزاب واقعی و مستقل و رسانه های مستقل و کارآمد را فراهم آوریم تا احزاب رسمی با کارشناسی و مسئولیت پذیری بر اساس «برنامه» و «کارنامه» گردش قدرت را برای اداره و پیشرفت نظام جمهوری اسلامی و نیل به اهداف اسلامی، تحقق بخشند. باشد که با شناخت و ظیفه و عمل به آن، شرمنده خداوند و بندگان خوب او نباشیم و پیش آیندگان نیز سرافکنده نباشیم و به جای عبرت آموز شدن، الگوی نیک و اسوه حسنه برای دیگران و آیندگان باشیم.
.
انتهای پیام /*