پرتال امام خمینی(س): مقاله ۱۵/ غلامعلی پور یعقوبی
«امام» در فرهنگ اسلامی، واژهای نیست که در برابر معانی مترادفی همچون رهبر، رئیس، پیشوا و... قرار گیرد، بلکه «امام» در فرهنگ اسلام، از قرآن شروع و به سنت ختم میشود و همان جوهره فرهنگ و جلوه عالیترین ارزشهای خدایی است که در صحنه عمل در سیمای پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) ظاهر شده است. و چون مسئله رهبری الهی، نشأت گرفته از اصل فطری اسوهپذیری انسان است و آنگونه که زمین خالی از حجت نیست، انسان هم نمیتواند بدون اسوه باشد، و بر این اساس، امامت همواره مکمل نبوت و ضامن بقای مکتب است.
مستشرقان و محققان بیگانه از اسلام نیز به نقش پایگاه اسلامی امامت که تبلور عینی آن در امامان شیعی است پیبردهاند و به این حقیقت اعتراف کردهاند که اگر اصل امامت در اسلام نبود، این دین نیز همانند مسیحیت و یهودیت در همان ابتدای کار به انحراف میگرایید و حتی به فراموشی سپرده میشد.
حدیث مفصل و مشهوری در باب امامت از حضرت امام رضا علیهالسلام روایت شده که بر مبنای آن، امامت به زمام دین و نظام مسلمین و عزت مؤمنین و ستون اصلی اسلام تعریف شده است. ما اکنون در صدد بیان آن حدیث یا احادیث دیگر در زمینه امامت نیستیم و خواستاران را به کتاب اصول کافی (ج ۱، ص ۲۰۰) و دیگر کتابهای مربوط به این مورد ارجاع میدهیم.
با توجه به عظمت مقام امامت و نقش امام معصوم در فرهنگ شیعی، اصل ولایت فقیه که استمرار ولایت و اختیار ائمه هدی(ع) است، معنا و مفهوم خود را مییابد. این اصل به ابتکار حضرت امام خمینی ـ سلام الله علیه ـ همزمان با طرح حکومت اسلامی از آغاز مبارزات ایشان برای ملت ایران و مسلمانان جهان شناخته شد و به عنوان پیشرفتهترین شکل حکومت در جامعه اسلامی مطرح گردید. به عبارت دیگر، شکوهمندترین دستاورد انقلاب اسلامی، اصل ولایت فقیه است. اجرای این اصل، نوع جدیدی از حکومت است که در عصر غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه، بر عهدۀ فقیه عادل و آگاه به زمان و مدیر و مدبر و شجاع گذاشته شده است، و آن هم چیزی جز ادامه ولایت پیامبر(ص) و ائمه علیهمالسلام نیست.
مقاله حاضر در صدد آن است تا پیوند مواضع رهبری انقلاب اسلامی با فرهنگ عاشورا را بیان کند و به این نتیجه برسد که این انقلاب و مواضع رهبری بزرگ آن، الهام گرفته از قیام عاشورا است. زیرا هر کس کمترین آشنایی با تاریخ انقلاب اسلامی دارد به این نکته واقف است که این انقلاب از محرم و با نام امام حسین(ع) شروع شد و تا سرحد پیروزی ادامه یافت.
پیش از بررسی این مهم، ضروری است نگاهی گذرا به موقعیت و برکات قیام عاشورا و نیز کیفیت و ثمرات انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(س) داشته باشیم.
موقعیت قیام عاشورا
نقشه منافقان و دشمنان اسلام از همان آغاز کار، حذف اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام از مسند مرجعیت و رهبری امت اسلامی بود، و این امر با عنوان کردن «حَسْبُنا کِتابُ الله» در روزهای پایانی حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آغاز شد، و با نقشۀ منع کتابت و نقل حدیث ـ که عمدتاً درباره اهل بیت علیهمالسلام بود ـ ادامه یافت. و در نهایت با جعل و نقل احادیث ساختگی در منقبت خلفا و تحریف و تأویل حدیثهای مربوط به فضایل اهل بیت، کار بدانجا کشیده شد که برخلاف مفاد حدیث مشهور و متواتر «ثقلین» ، مرجعیت و حاکمیت از اهل بیت گرفته شد و بین آنان و مردم جدایی افکندند. بدین ترتیب، حضرت علی علیهالسلام را بیست و سه سال از مسند خلافت کنار زدند، و آنگاه هم که حکومت ظاهری به دست آن حضرت افتاد، با فراهم آوردن جنگها و مزاحمتها، وضعی پیش آمد که امام علی(ع) از بیوفایی و نفاق برخی از یاران و همراهانش، شکوهها بر لب و از عداوت دشمنان، خونها در دل داشت. داستان ناسزاگویی دشمنان در معابر، سالها به صورت امری واجب بدعت شده بود ، به گونهای که هنگام منع این کار از سوی عمربن عبدالعزیز، مردم به فریاد آمدند که: «ترکت السنّة، غیّرت السّنة» .
پس از شهادت حضرت علی علیهالسلام، فرزندش امام حسن(ع) گرفتار همان توطئهها بود و تبلیغات دشمنان و جهالت دوستان، آنچنان عرصه را بر آن حضرت تنگ کرد که ناگزیر به صلح با معاویه شد و سالها به ظاهر از صحنه سیاست و حکومت کنار رفت.
هنگامی که نوبت به امام حسین(ع) رسید، تا معاویه زنده بود، با تبلیغات سوء و نقشههای منافقانهاش، دشمنی با اهل بیت(ع) یا بیتفاوتی با آنان در جامعه تشدید شد. مرحوم علامه طباطبایی(ره) در این باره میفرماید:
«در طول ده سال امامت امام حسین علیهالسلام در عصر معاویه، حتی یک مورد در تمام فقه اسلام از آن حضرت روایت نشده است».
براساس این گفته، مشخص میشود که اقبال و مراجعه مردم به اهل بیت(ع) در آن زمان به صفر رسیده بوده است.
البته غربت و مظلومیت امام(ع) میان خاندان خودش نیز راه یافته بود و افرادی مانند عبدالله بن عباس و عبدالله بن جعفر که از همین شجره طیبه (بنی هاشم) هستند، جرأت نمیکردند نام امام حسین(ع) را در مکه یا مدینه ببرند و یا آن حضرت را در سفر عراق همراهی کنند.
اگر این روایت را درست بدانیم و بپذیریم که امام سجاد علیهالسلام، حدود ده سال در بادیه زندگی میکرد و تا مدتها فقط سه یا پنج تن به امامت آن بزرگوار اعتقاد داشتند و به آن اعتراف میکردند، عمق فاجعه بیشتر معلوم میشود.
از این جا در مییابیم چرا امام حسین علیهالسلام به پیشنهاد آن دسته از افرادی که ایشان را به اقدام علیه معاویه دعوت میکردند، پاسخ مثبت نداد و فرمود: «صَدَقَ اَبُومحمّد فَلیکُن کلّ رجل منکم حلساً من احلاس بیته مادام هذا الانسان حیّاً... وَ اَمّا اَنَا فلیس رأیی الیوم ذلک».
آنچه ابومحمد حسن بن علی(ع) کرده درست است، و هرکدام از شما تا وقتی معاویه زنده است باید پلاس خانۀ خود باشد... و من در این زمان نظر مساعدی نسبت به قیام و اقدام علیه او ندارم. بدین ترتیب تا فضای خفقان آلود همراه با نفاق دوران معاویه بود، امام حسین(ع) حرکت انقلابی خویش را آغاز نکرد. گرچه همانند برادرش امام مجتبی(ع) همواره از طریق مبارزه منفی با دستگاه معاویه درگیر بود، و خطبه آن حضرت در انتقاد از شیوه ناپسند معاویه درباره جانشینی یزید، از آن جمله است که بخشی از ترجمه این خطبه را میآوریم:
«ای معاویه! آنچه درباره کمالات یزید و لیاقت از برای اداره امت محمد(ص) برشمردی دانستم. از یزید آنگونه که هست سخن بگو! از سگبازیش بگو، آنگاه که سگهای درنده را به جان هم میاندازد. از کبوتر بازیش بگو، آنجا که آنها را بلند از پروازی به مسابقه میخواند. از بوالهوسی و عیاشی او بگو، به هنگامی که کنیزکان را به رقص و آواز وامیدارد، و از فرط خوشی و ساز و آواز سرمست میشود...»
با سپری شدن دوران معاویه، مبارزات امام حسین علیهالسلام وارد مرحله تازهای شد و شکل جدیدی به خود گرفت، و نخستین نشانهاش حضور در مجلس والی مدینه به همراه سی مرد مسلح بود که از آمادگی آن حضرت برای رویارویی با یزید حکایت میکرد.
امام حسین علیهالسلام پس از دریافت پیشنهاد بیعت با یزید بن معاویه فرمود: «ای امیر! ما دودمان پیامبر و کانون رسالت و پایگاه فرود فرشتگان و جایگاه نزول رحمت الهی هستیم. ما سزاوارتریم به خلافت از یزیدی که شرابخوار و قاتل انسانهای بیگناه و جانی و فاسق آشکار است».
حضرت حسین بن علی علیهالسلام سپس با سپردن وصیتنامه سیاسی ـ الهی خود به برادرش محمد بن حنفیه به همراه خاندانش از مدینه عازم مکه شد. و جالب است بدانیم که برادرش محمد را به عنوان «عین» و دیدبان و مسئول مرکز اطلاعاتی خود در مدینه بر جای گذارد.
امام حسین(ع) ـ براساس نقلی ـ در ایام حج و در حضور بیش از نهصد تن از صحابه و تابعان، خطابه مهیجی در مکه ایراد کرد که در آن به گوشههایی از مناقب اهل بیت علیهمالسلام و رفتار و کردارهای ناپسند بنی امیه اشاره داشت. آن حضرت(ع) پس از آگاهی از توطئه ترور خویش در حرم امن الهی به وسیله عمال یزید، پیش از پایان مراسم حج، با ایراد یک سخنرانی، تصمیم خود برای سفر به سوی عراق و احتمال درگیری با یزید بن معاویه را به اطلاع مردم رساند و از مکه خارج شد.
امام علیه السلام در حرکت تاریخی خویش با تمام ویژگیهایی که داشت، اهتمام خاصی در همراه بردن زنان و کودکانش به خرج داد، و در این راه با شکیبایی بیهمانندی تا پای جان استوار ماند و سرانجام با شهادت خود و عزیزترین یاران و بستگان و اسارت اهل بیتش و همراه با خطبههای روشنگر حضرت زینب سلام الله علیها و حضرت علی بن حسین سید الساجدین علیهالسلام، برکات فراوانی برای اسلام و مسلمین به ارمغان آورد.
برکات قیام عاشورا
۱ـ آگاهی و بیداری جامعه:
مردمی که تا آن زمان، هر خلیفه، امیر یا والی تحمیلی را میپذیرفتند، پس از قیام عاشورا پی بردند که اطاعت از آنها «واجب» نیست، بلکه باید با خلفا و حاکمان جور به مبارزه برخیزند. آوای رسای حسین(ع) در گوش مردم طنین افکن شد که جدش پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرموده است:
«مَنْ رَأیٰ سُلطاناً جائراً مُسْتَحِلاً لِحرم الله ناکثاً عهده، مُخالفاً لسُنّةِ رسولالله(ص)، یعمل فی عباد اللهِ بِالأثمِ وَ العُد۫وان، فَلَمْ یغیّر علیه بفعل ولٰا قول کان حَقّاً عَلَی الله اَنْ یُد۫خله مدخله.»
۲ـ نجات اسلام و مسلمین از چنگال بنیامیه:
مردم پس از قیام عاشورا به وجهه منافقانه بنی امیه پی بردند و دانستند که این قوم کمر به نابودی اسلام بستهاند. معاویة بن ابی سفیان، یزید بن معاویه و ولید بن یزید، با دو امانت مورد سفارش پیامبر اکرم(ص)، یعنی قرآن و عترت، نهایت خصومت و دشمنی را کردند. رفتار ناپسند و غیرانسانی معاویه با حضرت علی علیهالسلام و جنایتهای بینظیر یزید در فاجعه کربلا و شهادت مظلومانه حسین بن علی(ع) بر همه مردم روشن شد. ولیدبن یزید نیز به هنگام خلافت غاصبانهاش، قرآن کریم را به تیر بست و مغرورانه خطاب به کتاب وحی الهی گفت: «هنگامی که نزد خدا رفتی بگو که «ولید» مرا با تیر پاره پاره کرد!» بنای این دون صفتان، موجودی به نام «ابوسفیان» است که همگان بر دشمنی و نفاق او با پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم آگاهند. وی در روزهایی که کور شده بود، در مجلسی پرسید: آیا بیگانهای در این مجلس هست یا نه؟ و با شنیدن صدای «اَشْهَدُ
اَنَّ محمّداً رسول الله» گفت: ببینید این هاشمی، اسم خود را در کجا قرار داده و چگونه بالا برده است؟ امام علی علیهالسلام که در آنجا حضور داشت فرمود: خدا چشمان تو را بگریاند. خداوند، اسم او را بالا برده و در قرآن فرموده است: «وَ وَضَعْنا لَکََََََََ ذکرک». ابوسفیان گفت: خدا چشمان آن را که گفت در مجلس غریبهای نیست بگریاند.»
قیام عاشورا، ماهیت کفر و نفاق دودمان بنی امیه و دشمنی آنان با اسلام را برای همیشه آشکار ساخت و بنیاد آنان را در کمتر از یک قرن برانداخت.
۳ ـ توجه مردم به اهل بیت و شناخت چهرههای محبوب:
قیام عاشورا آنچنان تأثیری داشت که پس از آن، بسیاری از قیامها و انقلابها به نام خاندان عصمت و طهارت(ع) آغاز شد که از جمله میتوان به قیام مختار ثقفی، قیام توابین، نهضت زیدبن علی و حرکت و قیام عباسیان اشاره کرد.
۴ ـ جنبشهای اصلاح طلبانه علیه بیداد و ستم:
بیشتر حرکتهای اصلاح طلبانه و قیام و اقدامهای اسلامی که در طول تاریخ از سوی مسلمانان صورت گرفت، ملهم از قیام خونین حسینی و نهضت بینظیر عاشوراست. بارزترین و نزدیکترین انقلاب نشأت گرفته از عاشورای حسینی، انقلاب اسلامی ایران به زعامت و رهبری فرزند شایسته و فرزانۀ حسین(ع)، حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه است. در اینجا، به سخنانی از بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران اشاره میکنیم:
«ماه محرم برای مذهب تشیع ماهی است که پیروزی در متن فداکاری و خون به دست آمده است. در صدر اسلام پس از رحلت پیغمبر خاتم(ص) پایهگذار عدالت و آزادی، میرفت که با کجرویهای بنیامیه، اسلام در حلق ستمکاران فرو رود، و عدالت در زیر پای تبهکاران نابود شود، که سیدالشهدا علیهالسلام نهضت عاشورا را به پا کرد و با فداکاری خود و عزیزانش اسلام و عدالت را نجات داد... در عصر ما میرفت که با کجرویهای سلسله پهلوی حلقوم گشاد آنان و دارو دسته اربابان آنان، اسلام و مصالح آن را ببلعد، و عدالت و استقلال و آزادی را در زیر چکمههای دیکتاتوری و پرده ریا و تزویر به نابودی بکشد، که نهضت ملت بزرگ ایران که در دوازدهم محرم ۸۳ (پانزدهم خرداد ۴۲) به شکوفایی گرایید... و فداکاری ملت، مبدأ عظیمی در تاریخ ایران گردید.»
امام خمینی(س) به مناسبت فرارسیدن ماه محرم و در پی تظاهرات مردم مسلمان ایران در روزهای تاسوعا و عاشورا برضد رژیم شاه در سال ۱۳۵۷ شمسی، پیام مهمی از فرانسه خطاب به ملت ایران فرستادند. معظم له در این پیام تأکید کردند: «... اینجانب با چشمی پر از امید و دلی فشرده از هواداری شما ملت عزیز از هدفهای بزرگ که سرنگونی رژیم شاه و برچیده شدن نظام شاهنشاهی و استقرار حکومت جمهوری اسلامی است، احساس غرور میکنم. شما در راهپیماییهای بزرگ سراسری ایران در روزهای تاسوعا و عاشورای سید مظلومان و امام فداکاران علیه الصلوة و اسلام با آن بزرگوار تجدید عهد نمودید.»
شاید بهترین تعبیر در بیان نقش محرم در پیروزیهای گذشته انقلاب، این کلام امام(س) باشد که: «با حلول ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد؛ ماهی که خون بر شمشیر پیروز شد...» در این مرحله و پس از نگاهی گذرا به موقعیت و برکات قیام عاشورا به بخشی از ثمرات انقلاب اسلامی ایران و موقعیت آغازین آن میپردازیم:
موقعیت انقلاب اسلامی ایران در آغاز
عمده فعالیتهای امام خمینی(س) در دوره انتقال قدرت از رضاخان به محمد رضا، اصلاح و احیای فکر و فرهنگ حوزه و جامعه از راه تدریس و تربیت نیروهای دانشمند و متقی و آگاه به زمان بود. معظم له در سال ۱۳۲۳ کتاب کشف الاسرار را نوشت که سهم بزرگی در آگاهی جامعه داشت.
امام(س) بر این نکته تأکید داشت که با رفتن رضاخان و آمدن محمدرضا، جز تعداد انگشت شماری از مهرههای رژیم رضاخانی، تغییر مهم دیگری در سیستم حکومتی کشور به وجود نخواهد آمد. از این رو، همواره در پی فرصتی برای ابراز مخالفت اساسی با رژیم شاه بود که شرح این قسمت را از بیان امام(س) میآوریم: «شاه از ابتدای سلطنت غاصبانهاش خیانتهای بیشماری کرد، و مواردی هم پیش آمد که قدرت آن پیدا شد که او را از مملکت بیرون کنند که مع الاسف سستی کردند...»
«من به شما عرض بکنم که مطلبی که مال این چند ماهه باشد این یک مطلب ریشهدار است... لااقل بیست سال پیش از این است که اینها نقشهشان این بود که قم نباشد. در زمان مرحوم آقای بروجردی رضوان الله علیه هم نقشه این بود که ایشان نباشند و قم نباشد. منتها با بودن ایشان میدیدند که مفسده دارد اگر بخواهند کارهایی را انجام بدهند. بعد از اینکه ایشان تشریف بردند به جوار رحمت حق تعالی، از همان اول اینها شروع کردند به اسم احترام از مرکزی، کوبیدن آن مرکز دیگر را... اینها از آن وقت نقشه کشیدند برای نابودی روحانیت، و دنبالش نابودی اسلام، و دنبالش به نفع رساندن اسرائیل و عمال اسرائیل.»
خبرنگار تایمز آمریکا در فرانسه در مصاحبه با امام از ایشان میخواهد که تاریخچه پانزده سال مبارزه خویش را اجمالاً بیان کنند و امام(س) چنین پاسخ میدهند:
«شرح مبارزات پانزده ساله اخیر بدین صورت بود که شاه برخلاف مصلحت ملت کارهایی انجام داد. ابتدا علمای اسلام مخالفت کردند، و این مخالفت به گرفتاری شبانه من انجامید. در ۱۵ خردا ۴۲ از قراری که میگویند پانزده هزار نفر کشته شدند. قریب یک سال در زندان و حصر بودم. پس از آزادی به مبارزاتم ادامه دادم، و مفاسد و جنایات شاه را افشا نمودم، تا اینکه یکی از خیانتهای بزرگ شاه، یعنی قضیه کاپیتولاسیون پیش آمد، و شاه مستشاران امریکایی را مصونیت داد. از این جهت که این قضیه مخالف مصالح اسلام و کشور بود، من با آن شدیداً مخالفت نمودم، و به دنبال آن شبانه دستگیر شدم و مستقیماً به ترکیه تبعید شدم. یک سال در ترکیه بودیم، پس از آن ما را تحویل عراق دادند، و قریب چهارده سال در عراق بودیم. در طول این مدت، من در مواقع مختلف جنایات شاه را چه در اعلامیه و چه در خطابه اعلام میکردم و هر فاجعهای را گوشزد مینمودم و هرگز ساکت ننشستم، و بعد هم که به اینجا [فرانسه] آمدم...»
برای اینکه گوشهای از کارهای خلاف اسلام شاه و رژیم او را بدانیم، این بخش از سخن امام امت(س) را برای نمونه میآوریم:
«شواهدی در دست است که دستگاه جبار به حکم الزام و خباثت ذاتی درصدد هدم اسلام است. حمله مسلحانه به مرکز فقاهت و هتک مراجع و فقهای اسلام، و حبس و زجر شاگردان مکتب اسلام و اهانت به قرآن کریم و سایر مقدسات مذهبی، نمونه بارز آن است. اعلام به تساوی حقوق زن و مرد از هر جهت، الغای اسلام و رجولیت از مُنتخِب و منتخَب. و الغای اسلام و رجولیت از شرایط قضاوت، نمونه ظاهر دیگری است.
سختگیری کردن و اجحاف نمودن به حجاج بیت الله الحرام و در مقابل وسایل فراهم نمودن و تسهیل برای مسافرت چند هزار نفر عمال اسرائیل به لندن برای توطئه بر ضد اسلام و آن را به اسم مذهب گذاشتن، تخفیف در کرایه طیاره و به هر مسافری از فرقه ضالّه پانصد دلار ارز دادن، زمزمه تغییر خط که اخیراً بار دیگر آغاز شده، و زمزمههای دیگر که ذکر آن اکنون صلاح نیست. اینها و امثال اینهاست که اینجانب را به وحشت انداخته و برای من جای شبهه نیست که سکوت در مقابل دستگاه جبار علاوه بر هدم اسلام و مذهب تشیع، نابودی با ننگ است.»
حوادث دردناکی که در طول سال ۴۱ شمسی بر اسلام و ملت مسلمان ایران و بویژه حوزه علمیه قم گذشت، امام را بر آن داشت که نوروز سال ۱۳۴۲ را عزای عمومی اعلام کند و آن را از همه علمای اسلام نیز بخواهد.
زمان هرچه به پانزدهم خرداد ماه ۴۲ نزدیک میشد، تب و تاب مبارزات و اعتصابها، تعطیل بازار و تظاهرات شدت مییافت، بویژه اینکه ماه محرم نیز در راه بود. امام خمینی(س) با استفاده از فرصت پیش آمده و فرارسیدن ماه محرم، پیام مهمی خطاب به سران هیأتهای مذهبی و وعاظ و گویندگان فرستاد. در بخشی از این پیام آمده است:
«... آقایان بدانند که خطر امروز بر اسلام کمتر از خطر بنی امیه نیست. دستگاه جبار با تمام قوا به اسرائیل و عمال آنها همراهی میکند. دستگاه تبلیغات را به دست آنها سپرده، و در دربار دست آنها باز است. در ارتش و فرهنگ و سایر وزارتخانهها برای آنها باز نموده و شغلهای حساس به آنها دادهاند.»
«... امروز به من اطلاع دادند که بعضی اهل منبر را بردهاند در سازمان امنیت و گفتهاند شما سه چیز را کار نداشته باشید، دیگر هرچه میخواهید بگویید. یکی شاه را، یکی هم اسرائیل را، یکی هم نگویید دین در خطر است. خوب، اگر این سه تا امر را ما کنار بگذاریم، دیگر چه بگوییم؟ ما هرچه گرفتاری داریم از این سه تا هست. به هر که مراجعه میکنی میگوید شاه گفته، شاه گفته، مدرسه فیضیه را خراب کنید، شاه گفته، اینها را بکشید...»
«شما آقایان در تقویم دو سال پیش از این یا سه سال پیش از این بهاییها مراجعه کنید. در آنجا مینویسد: «تساوی حقوق زن و مرد؛ رأی عبدالبها» آقایان هم از او تبعیت میکنند. آقای شاه نفهمیده، میرود بالای آنجا، میگوید تساوی حقوق زن و مرد! آقا! این را به تو تزریق کردند. مگر تو بهایی هستی که من بگویم کافر است، بیرونت کنند؟ نظامی کردن زن، رأی عبدالبها. آقا، تقویمش موجود است. نگویید نیست، شاه ندیده این را؟...»
«والله من شنیدهام که سازمان امنیت در نظر دارد شاه را از نظر مردم بیندازد، تا بیرونش کنند و لهذا مطالب را معلوم نیست به او برسانند. تأثرات ما زیاد است. روابط مابین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت میگوید از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید؟ این دو تا تناسبشان چیست؟ مگر شاه اسرائیلی است؟ به نظر سازمان امنیت، شاه یهودی است!»
چنانکه ملاحظه میکنید، امام در این سخنرانی، شخص شاه را مورد عتاب و خطاب خویش قرار داده است و شاه که تحمل شنیدن سخن حق نداشت به خشم آمد و مأمورانش به دستور او، شبانه امام را دستگیر کردند، که در پی آن، حادثه دوازدهم محرم (۱۵ خرداد) پیش آمد که حضرت امام(س) آن را چنین توصیف میکند:
«... من تاکنون احساس عجز در صحبتها نکردهام، و امروز خود را عاجز میدانم. عاجز میدانم از اظهار تألمات روحی که دارم برای اوضاع اسلام عموماً و اوضاع ایران خصوصاً، و قضایایی که در این یک سال منحوس پیش آمده، خصوصاً قضیه مدارس علمی، قضیه ۱۵ خرداد. قضیه ۱۵ خرداد را من مطلع نبودم، تا اینکه از حبس به حصر تبدیل شد و اخبار خارج به من رسید. خدا میداند که اوضاع ۱۵ خرداد مرا کوبید. ۱۵ خرداد ننگی بر دامن این مملکت گذاشت که تا آخر محو نخواهد شد. خودشان هم گفتند که ۱۵ خرداد ننگ بود. من هم میگویم ننگ بود، لکن نکته را نگفتند، و من نکته را میگویم. ننگ بود که مسلسلها را، تانکها را، توپها را، تفنگها را از مال این ملت فقیر آوردند و به روی این ملت فقیر بستند!»
امام خمینی(س) در فاصله رهایی از زندان تا زمان طرح اسارتبار کاپیتولاسیون ـ که حدود شش ماه به طول انجامید ـ چند سخنرانی مهم ایراد کرد که هر یک به نوبه خود، خیانت رژیم و همپیمانی آن با استعمار و اسرائیل را برملا کرد. اما به محض آگاهی از طرح و تصویب لایحه ننگین کاپیتولاسیون در مجلسین سنا و شورای ملی، خطابه مهیج و تاریخی و کوبندهای ایراد کرد که بخشی از آن را میآوریم: «انّا لله و انّا الیه راجعون. من تأثرات قلبی خودم را نمیتوانم اظهار کنم. قلب من در فشار است. روزشماری میکنم که چه وقت مرگ پیش بیاید. ایران دیگر عید ندارد. عید ایران را عزا کردند (گریه حضار)... عظمت ایران از بین رفت... آیا ملت میداند در این روزها در مجلس چه گذشت؟... به حسب این رأی ننگین [کاپیتولاسیون] اگر یک مستشار امریکایی یا یک خادم مستشار امریکایی به یکی از مراجع تقلید ایران، به یکی از افراد محترم ملت، به یکی از صاحب منصبان عالیرتبه ایران هر جسارتی بکند، هر خیانتی بنماید پلیس حق بازداشت او را ندارد، محاکم ایران حق رسیدگی ندارد، ولی اگر به سگ آنها تعرضی بشود پلیس باید دخالت کند، دادگاه باید رسیدگی کند... از بعض منابع مطلع به من اطلاع دادند که این طرح مفتضح را به دولت پاکستان، اندونزی، ترکیه، آلمان غربی پیشنهاد کردهاند، هیچکدام زیر بار این اسارت نرفتهاند. تنها دولت ایران است که این قدر با حیثیت ملت و اسلامیت ما بازی میکند... اکنون من اعلام میکنم که این رأی ننگین مجلسین مخالف اسلام و قرآن است و قانونیت ندارد... و اگر اجنبیها بخواهند از این رأی کثیف سوء استفاده کنند تکلیف ملت معین خواهد شد.»
پس از ایراد این سخنان بود که امام امت به ترکیه و سپس به عراق تبعید و برای پانزده سال از ملت مسلمان ایران دور شد. اما همچنان ارتباط خود را با آحاد ملت از طریق پیامها و نوارهای سخنرانیهایش حفظ کرد. در این باره مقتضی میبینیم، سخن دانشمند شرقشناس مصری را نقل کنیم که میگوید:
«به هیچ وجه نمیتوان تأثیر عظیم انقلاب را بر ملل شرق به طور اعم و بر ملل اسلامی به طور اخص نادیده گرفت. این انقلاب تنها انقلاب در جهان معاصر است که براساس یک ایدئولوژی اسلامی پایه گذاری شده است، و در رأس آن رهبری امام خمینی قرار داشت؛ مردی مذهبی در تبعید و جدای از پیروان و مقلدانش. این مرد زجر کشیده موفق به رهبری یکی از مشهورترین انقلابهای عصر جدید گردید. با مطالعۀ شخصیت امام خمینی میتوان روح اسلام واقعی را در شکل بکر و بدیع آن شناخت. بعد از سپری شدن چهارده قرن از هجرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله، کشوری از نو براساس مبانی اسلام تأسیس کرد که تمام نهادهای سیاسی و اجتماعی آن با اصول اسلام تعویض و از نو پایه گذاری شده است.»
شاید دیگر نیازی به نقل حوادث و رخدادهای دوران پانزده ساله پیش از پیروزی انقلاب و رویدادهای پس از آن نباشد. کافی است بدانیم که صدها اثر مکتوب به صورت نامه، اعلامیه، خطابه و مصاحبه حاصل رهبریهای پیامبر گونه قائد عظیم الشأن حضرت امام خمینی قدس سره الشریف است که تعداد زیادی از آنها را مصاحبههایی با رسانههای خارجی و شخصیتهای برجسته غربی و شرقی تشکیل میدهد که نشانه عظمت انقلاب
اسلامی و نقش رهبری بیهمانند آن حکیم فرزانه و حاکی از توجه محافل جهانی به این پدیده عظیم تاریخی است. این مرحله از مقاله را با نقل بخشی از سخنان مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای مدظله العالی به پایان میبریم: «... در طول تبعید در سنگر تدریس فقه اسلام، و در بالاترین و وزینترین کرسی حوزههای علمیه... در طول سالیان اختناق همواره راه دراز و دشواری را که مقابل مردم ایران بود به آنان نمود و خط حرکت را ترسیم کرد... در سالهای آخر اختناق این راهنماییها شتاب و قاطعیت و صراحت پیامبرانهای گرفته بود... و در میان کوهی از مشکلات، ناباوریها و ناتوانیها راهی به وسعت عبور یک ملت میگشود.
آخرین فصل مبارزه بر ضد رژیم تحمیلی شاه، یعنی از اوایل سال ۵۶ تا دوازدهم بهمن سال ۵۷ سرشار از حوادثی است که در هر کدام نقش رهبری امام که در پیامها، گفتارها و اعلامیههایش متجلی بود، برجستهتر و نمایانتر از گذشته است.... در همه این حوادث، سخن امام و پیام روشن و بیابهام او در میان اضطراب و تشویش گروهی و حیرت یا جهالت گروهی دیگر همیشه حرف آخر را با قاطعیت گفته، راهی را که مردم باید بپیمایند به آنها نشان داده است، و البته بدون استثنا مردم هم همان راه را برگزیده و پیمودهاند. پس از پیروزی انقلاب در دهها واقعه بزرگ و تعیین کننده، تنها کلام متین و سنجیدۀ امام بود که خط انقلاب را از خطوط دیگر مشخص ساخته و مردم را بدان سوق داده است. مردم از این دریچه همواره اراده خدا را شناخته و رفع شبههها و پاسخ سئوالهای خود را یافتهاند، و به کجا میرفت کاروان انقلاب، اگر این رهبری الهی نمیبود، و این ناطقه الهی نمیگفت؟»
دستاوردهای قیام امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی ایران
۱ ـ نخستین ثمره نهضت امام خمینی(س)، بیدار کردن مردم و دخالت دادن آنان در سرنوشت خود و مملکتشان است؛ چیزی که دشمنان داخلی و خارجی اسلام و ایران، آن را نمیخواستند.
۲ ـ معرفی اسلام به عنوان مکتبی غنی و پربار جهت اداره شئون مملکت و طرح ایجاد حکومت اسلامی؛ به رغم تبلیغات دشمنان دایر بر اینکه اسلام، متعلق به گذشته است و دستورات و آیین آن قادر به اداره امور در عصر کنونی نیست.
۳ ـ متوجه کردن مردم به فرهنگ ایثار و شهادت و نشر دستورهای اخلاقی اسلام؛ در حالی که یکی از نقطههای استعمار، ترویج برنامههای مبتذل و اشاعه فرهنگ غربی در جامعه بویژه در میان نسل جوان بود.
۴ ـ معرفی و شناساندن دشمنان داخلی و خارجی اسلام و کشور و قطع سلطه استعمار و استکبار خارجی و نفاق داخلی از مقدرات مملکت.
۵ ـ ایجاد وحدت کلمه بین آحاد ملت ایران در سایه پیروی از اسلام و قرآن و اطاعت از رهبری انقلاب و ولایت فقیه.
۶ ـ معرفی نقش روحانیت شیعه در مصون نگه داشتن کشور و جامعه از خطر دشمنان و جلوگیری از تهاجم فرهنگی آنان.
۷ ـ حفظ استقلال کشور با ایجاد خودکفایی و ساختن مملکتی آباد و آزاد.
تشریح دستاوردهای انقلاب اسلامی و ثمره رهبریهای مدبرانه حضرت امام خمینی(س) در این مختصر مقدور نیست، لذا در این مرحله به بررسی مواضع امام و پیوند آن با فرهنگ عاشورا میپردازیم:
دیدگاههای سیاسی و اجتماعی امام خمینی و پیوند آن با فرهنگ عاشورا
تأکید بر اصل حکومت اسلامی:
طرح این مسئله از سوی امام خمینی و تأکید بر آن از آغاز مبارزه تا حصول پیروزی، نشانه اهمیت فوقالعاده آن است. شایان ذکر است که یکی از عمدهترین پرسشهای بیشتر شخصیتها و محافل تبلیغاتی و خبرگزاریهای معتبر جهانی هنگام مصاحبه و گفتگو با امام خمینی، درباره چگونگی حکومت اسلامی مطرح شده از سوی معظمله بود. اهمیت موضوع در چند فراز از کلام حضرت امام(س) به خوبی مشخص میشود:
«... اینجاست که حال حکومتها همه معلوم میشود و رسمیت حکومت اسلامی اعلان میگردد.» «ما که به ولایت معتقدیم باید به ضرورت تشکیل حکومت معتقد باشیم... مبارزه در راه تشکیل حکومت اسلامی لازمه اعتقاد به ولایت است.»
«توجه داشته باشید، که شما وظیفه دارید حکومت اسلامی تأسیس کنید. اعتماد به نفس داشته باشید، و بدانید که از عهده این کار برمیآیید.»
در میان سخنان امام حسین علیهالسلام نشانههای این اندیشه را نیز مییابیم. مانند: «مجاری الامور بید العلماء بالله الامناء علی حلاله و حرامه»
و یا مانند: «و اهل بیتِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله اولٰی بهذا الامر من هؤلاء المدعین مالیس لهم» و همچون: «و عَلَی الاسلامِ السّلامُ اذا بُلَیتِ الامَةُ براعٍ مثلِ یزید.»
باید دانست که امام خمینی رضوان الله تعالی علیه، همزمان با طرح حکومت اسلامی، مسئله «ولایت فقیه» را به عنوان یکی از پیشرفتهترین شکلهای حکومت در جامعه مطرح کرد که میتوان آن را یکی از شکوهمندترین و با ارزشترین دستاوردهای انقلاب اسلامی به شمار آورد. براساس اصل ولایت فقیه، در زمان غیبت حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف، ولایت امر و امامت امت برعهده فقیه عادل آگاه به زمان و شجاع و مدیر و مدبر است و این نیز چیزی جز ولایت و اختیارات پیامبر(ص) و امامان معصوم علیهمالسلام نیست. بدیهی است در کنار این نظریه، دیدگاههای دیگری نیز ارائه میشود که نزد حضرت امام(س) پذیرفته نیست. پیوند این دیدگاه با فرهنگ عاشورا از سخن مشهور حضرت امام حسین بن علی علیهالسلام است که به آن اشاره کردیم: «مجاری الامور بیدالعلماء بالله».
امام خمینی(س) در پیامی که در سال ۱۳۶۲ به مجلس خبرگان فرستادند چنین فرمودند:
«ما میدانیم که ابرقدرتها و حکومتهای وابسته به آنان با اسلام شاهنشاهی و ملکی مخالف نیستند، بلکه بیشک آنها را تأیید نیز میکنند؛ اسلامی که به وسیله ایادی ابلیسی... عرضه شود که علمای اسلام نباید در امور سیاسی و اجتماعی مسلمین دخالت کنند و حکم واضح عقل موافق با قرآن را نادیده گرفته و حدیث شریف «مجاری الامور بید العلماء بالله» را ضعیف و سخن شریف «وَ اَمَّا الحوادث الواقعة فَارجعوا فیها الی رواة احادیثنا» و دیگر احادیث از این قبیل را بی معنا کنند یا به تأویل بکشانند، صددرصد مورد تأیید آنان است... آنان از اسلام علی بن ابی طالب میترسند. اگر آن شهید دلباخته اسلام مثل اینان فکر میکرد و راهی جز بین مسجد و منزل نمیپیمود، نه جنگ صفین و نهروان، و نه جنگ جمل پیش میآمد. و اگر سیدالشهدا مثل اینان فکر میکرد و در کنار قبر جدش به ذکر دعا میپرداخت، فاجعه کربلا پیش نمیآمد و دوستان خدا قطعه قطعه نمیشدند و آل الله به اسارت نمیرفتند.»
یکی دیگر از مواضع امام خمینی(س) معرفی دشمنان اصلی اسلام و مسلمین است که با استفاده از فرصتهای گوناگون و بهرهگیری از شیوههای مختلف، به افشای ماهیت آنان و در رأس همه آنها امریکا و اسرائیل و رژیم ستمشاهی محمدرضا پهلوی پرداخت و در این راه با نهایت صلابت و شجاعت به پیش رفت. حضرت امام(س) در خطابه معروف خویش به رد طرح ننگین کاپیتولاسیون در تاریخ ۴ آبان ماه ۱۳۴۳ فرمود:
«...قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آن مطمئن باشند اگر خمینی یکه و تنها بماند، به راه خود که راه مبارزه با کفر و شرک و بت پرستی است ادامه میدهد.» «... آقا! من اعلام خطر میکنم... ای سران اسلام به داد اسلام برسید! ای علمای نجف به داد اسلام برسید! ای علمای قم به داد اسلام برسید!... ما زیر چکمه امریکا برویم چون ملت ضعیفی هستیم؟ چون دلار نداریم؟ امریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از امریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر. همه از هم بدتر، از هم پلیدتر. اما امروز سروکار ما با این خبیثهاست؛ با امریکاست... تمام گرفتاری ما از این امریکاست. تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است.»
«مهمترین و دردآورترین مسئلهای که ملتهای اسلامی و غیر اسلامی کشورهای تحت سلطه با آن مواجه است، موضوع امریکاست. امریکا دشمن شماره یک مردم محروم و مستضعف جهان است.»
در شرایط پیش از پیروزی انقلاب اسلامی نیز میتوانیم به چند نمونه از تاکتیکهای سیاسی و مواضع انقلابی امام که به سرعت حرکت نهضت و سقوط دشمن انجامید اشاره کنیم:
- دعوت به اعتصاب قشرهای گوناگون از بازاریان، کارگران کارخانهها، کارمندان ادارات و در رأس آنان اعتصاب کارکنان صنعت نفت که در شکست اقتصادی رژیم نقش مؤثری داشت.
-دعوت به اتحاد نیروهای مختلف ملت به منظور به انزوا کشاندن نیروی مخالف و ایجاد وحشت در دشمن.
-دعوت به برگزاری تظاهرات و انجام راهپیماییهای میلیونی بویژه در تاسوعا و عاشورای سال ۱۳۵۷.
- ارسال پیام برای سران کشورها و اتحادیههای دانشجویان خارج از کشور و نیز تأثیر پیام و نوارهای سخنرانی و توزیع گسترده آن در سطح کشور برای آگاه کردن ملت از شرایط زمانی نهضت و تشریح موقعیت دشمن و ترسیم خط مشی آینده نهضت.
- صدور دستور قاطع برای فرار افسران و سربازان مسلمان و مبارز از پادگانها و عدم لزوم اطاعت از سران خودفروخته ارتش.
- دستور نپذیرفتن وزرا و کارمندان فاسد در وزارتخانهها و سازمانهای دولتی و نپرداختن مالیات و عوارض به رژیم، به منظور تسریع بخشیدن به سقوط آن.
- عنایت به محرومان و آسیب دیدگان از اعتصابهای کارگری و کارمندی.
میتوانیم پیوند مواضع مبارزاتی امام خمینی را با فرهنگ عاشورا از اغتنام فرصتهای حضرت ابا عبدالله الحسین علیهالسلام در موارد زیر مورد مقایسه قرار دهیم:
- امام حسین(ع) برای افشای نفاق و جنایت دستگاه خلافت و جلب افکار عمومی در جهت رویارویی با آن، چندنامه به مردم بصره و کوفه و نیز چندتن از افراد بنی هاشم و دیگران نوشت و چند سخن کوتاه و خطابه در دیدار با والی مدینه و مروان بن حکم و مواضع دیگر ایراد فرمود. جدی بودن این موضعگیری و آمادگی برای هر گونه حرکت لازم را از اینجا درمییابیم که امام هنگام ورود بر والی مدینه، سی تن از یاوران مسلح خویش را نیز به همراه برد.
- امام حسین(ع) حرکت از مکه با همراهان خویش را در زمانی انجام داد که شهر مکه به خاطر برگزاری مناسک حج از همه وقت شلوغتر بود. آن حضرت در سخنرانی حماسی و هیجان انگیزش فرمود: «اَلا و مَن کانَ باذلاً فینا مهجته مُوَطِّناً علیٰ لقاء الله نفسه فلیرحل معنا فانّی راحلٌ مَصْبِحاً اِن شاء الله.
- یکی از برخوردهای بسیار مهم امام حسین(ع) در خارج مکه، موضوع شترداران حامل اجناس قیمتی برای دربار یزید بن معاویه است که آن حضرت تمام محمولۀ آنان را گرفت و فرمود: «مَنْ احَبَّ مِنکم اَن ینصرف معنا الی العراق اَوْ فینا کراءهُ وَ احْسَنّاٰ صُحبته وَمَن احَبَّ المفارقة اعطیناهُ من الکراء علیٰ ما قَطَعَ مِنَ الارض.» خلاصه اینکه: اگر میخواهید با ما بیایید بهتر، و گرنه فقط کرایه تا اینجا را بگیرید. تاریخ در اینجا حکایت دارد که برخی ماندند و عدهای بازگشتند.
در اینجا بخشی از سخنرانیهای سرنوشت ساز امام خمینی(س) را در روزهای نخست مبارزه میآوریم، تا مسئله پیوند انقلاب اسلامی ایران با فرهنگ عاشورا بهتر روشن شود:
«... مسلمین آگاه باشند که اسلام در خطر کفر است. مراجع، علمای اسلام بعضی محصور و بعضی محبوس... در تهران حضرت آیتالله خوانساری و حضرت آیتالله بهبهانی را در محاصره شدید قرار دادند... با ما معامله بردگان قرون وسطی میکنند. به خدای متعال من این زندگی را نمیخواهم: انِّی لا اری الموت الّا سعادة ولا الحیاة مع الظالمین الّا برما».
برای اثبات پیوند امام با فرهنگ عاشورا کافی است بدانیم که امام حسین علیهالسلام در وصیتنامه خویش در مدینه، هدفش از سفر به عراق را امر به معروف و نهی از منکر دانسته است. امام خمینی(س) در یکی از سخنانش چنین میفرماید:
«سیدالشهدا سلام الله علیه وقتی میبیند که یک حاکم ظالمی جائری در بین مردم دارد حکومت میکند... ظلم دارد میکند به مردم، باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند. خوب، سیره انبیا همین بوده است که چنانچه یک سلطان جائر به مردم حکومت میخواهد بکند، بایستد در مقابلش، به هر جا میخواهد منتهی بشود... پس ما مبالاتی نداریم در اینکه کشته میدهیم. البته باید هم بدهیم... چه کشته بشویم و چه بکشیم حق با ماست. ما اگر کشته هم بشویم در راه حق کشته شدیم، پیروزی است. و اگر بکشیم هم در راه حق است و پیروزی است.»
بدیهی است در فرصتهای دیگر ـ ان شاء الله ـ به بررسی مواضع دیگر حضرت امام خمینی(س) و پیوند آنها با فرهنگ عاشورا خواهیم پرداخت. با آرزوی ادامه انقلاب اسلامی ایران تا انقلاب امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف و آرزوی طول عمر و سلامت برای رهبر معظم و فرزانه انقلاب حضرت آیتالله خامنهای این مقاله را به پایان میبریم. برگرفته از کتاب مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا دفتراول،ص۸۷.
.
انتهای پیام /*