پرتال امام خمینی(س)/ یادداشت ۲۲/علی داستانی بیرکی: خانم خدیجه ثقفی در سال ۱۲۹۲ در یک خانواده اهل علم و از سلاله روحانیت جلیل القدر پا به عرصه وجود نهاد. این کودک بعد از چند ماه به آغوش مادر بزرگش سپرده شد، مادر بزرگ که علاقه وافر به نوه دختری خود داشت و دو فرزندش را نیز از دست داده بود مسئولیت ایشان را به عهده گرفت و خانم دوران کودکی تا ورود به مدرسه را به یک روایت و به روایت دیگر تا سن ۱۳ سالگی را نزد مادر بزرگ (خانم مخصوص، همسر خازن الممالک) در رفاه و آسایش کامل گذراند و از همه مواهب زندگی برخوردار شد و به تعبیر خود خانم به محض اینکه چیزی را اراده می کرد و می خواست، بلافاصله برایش فراهم می شد و در اختیار او قرار می گرفت. او در این دوران به دلیل تمکن مالی خوبی که مادر بزرگش برخوردار بود، از بهترین امکانات روز، مثل وسیله نقلیه (کالسکه)، خدمتکار، تحصیل در مدرسه، گرفتن معلم سرخانه برای آموزش زبان فرانسه و ... بهره می برد. لذا خانم خدیجه ثقفی قبل از ازدواج شخصیتی تحصیل کرده و آشنا به زبان فرانسه بود که کمتر دختران از این موهبت برخوردار بودند.


ازدواج:

علی رغم مخالفت همه اعضای خانواده مادری و پدری خانم خدیجه ثقفی با ازدواج ایشان با حاج آقا روح الله (به استثنای پدر یعنی آیت الله میرزا محمد ثقفی) سرانجام ازدواج حضرت امام و خانم خدیجه ثقفی به دلایل ذیل بر اساس قول خانم شکل می گیرد.

الف: اصرار دوستان امام از جمله برادران سید احمد و سید محمد صادق لواسانی در مسأله خواستگاری و پا فشاری خواستگار (حاج آقا روح الله) که حدود ده ماه به طول انجامید و پا پس نکشیدند.

ب: همراهی و علاقمندی پدر خانم آیت الله ثقفی به دامادی حاج آقا روح الله .

ج: سه خواب متبرکه ای که خانم خدیجه ثقفی در آن ایام می بیند و با نقل آن برای اعضای خانواده، سکوت رضایت بخش آنها را فراهم می نماید.

این عوامل سبب می شود خانم سر انجام بعد از ده ماه جواب مثبت بدهد و زندگی مشترک با حضرت امام را پس از مراسم برگزاری مراسم جشن در نیمه ماه مبارک رمضان به مناسبت ولادت با سعادت کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی (ع) شروع نماید. زندگی مشترک خانم و حاج آقا روح الله، با اقامتی حدوداً دو ماهه، اول از بهمن تا ۱۴ فروردین در تهران و پس از آن در قم آغاز شد

مهاجرت به قم:

بعد از دو ماه زندگی مشترک در تهران سر انجام در ۱۴ فروردین ماه ۱۳۰۹ خانم و حضرت امام زندگی خود را از تهران به قم منتقل می کنند و تا سال ۱۳۴۳ سال تبعید امام به ترکیه و سپس عراق ادامه پیدا می کند و سر انجام خانم به نجف اشرف می روند و به امام ملحق می شوند. حاصل این زندگی سه فرزند ذکور و چهار فرزند اناث می باشد که دو فرزند آنان در همان ایام کودکی از دنیا پر می کشند. خانم خدیجه ثقفی در قم حدود ده منزل استیجاری را تجربه می کنند که در این میان، از چهارمین منزل (منزل تکیه ملا محمود که خانم حدود ۱۰ سال از بهترین دوران عمر جوانی خود را در آن از ۱۹ تا ۲۷ سالگی سپری می کند)، به سخترین و نا مناسبترین منزل تعبیر می کند و به شوخی به آغل تعبیر می کنند که در دستنوشته های خانم به تفصیل شرایط زندگی و فراز نشیب ها در قم به تصویر کشیده شده است.

مهمترین ویژگی این دوره طولانی زندگی در قم

الف: شرایط سخت معیشتی:

خانم در این باره می گوید او تلخی ها را به ما چشاند تا شیرینی آزادگی را بچشیم و من صبر پیشه خود ساختم تا او، حاج آقا روح الله باقی بماند. خلاصه آنکه سختی ها و مشکلات را به زانو در آوردم. (الصبر مفتاح الفرج)

در واقع این شرایط سخت زندگی بر اساس اعتقادات دینی با رضایت امام و خانم بود که قناعت را به عنوان یک اصل دینی را انتخاب کرده بودند و الا ...

ب: دوره غربت و دوری از خانواده:

خانم می گوید من زندگی در قم را دوست نداشتم. حتی برای آن زمانی که مسافر بودم و آن هم در حالی که پدر و مادرم در قم بودند. حالا باید تنها و غریب بروم قم و آنجا با کسی که هنوز با او مأنوس نشده بودم زندگی کنم. هم چنین خانم در باره این دوران می گوید:

تا آخر زندگی در قم، وقتی که اوقاتم تلخ می شد یا دلم می گرفت، می رفتم پیش حضرت معصومه و گریه هایم را می کردم و با چشم پاک کرده و دلی شاد و صورتی بشاش به منزل بر می گشتم. زیرا کسی را که نزد او درد دل کنم غیر از حضرت معصومه نداشتم.

ج: تلاش شبانه روز امام در مطالعه و تدریس و عبادت که تقریباً تمام وقت امام را گرفته بود.

خانم در این باره می فرماید: آقا تمام ذکر و فکر و تمام عشقش درس و تدریس بود. از نیمه شب که برای نماز شب بر می خاست مشغول مطالعه و سپس تدریس می شد تا شب که می خواست بخوابد. او خود بارها می گفت: من هیچ چیز را بر وظایف عبادی و درسم ترجیح نمی دهم.

د: فضای تنگ نظرانه حوزه و حاکمیت تحجر در آن و عدم همراهی با امام بویژه در مبارزه

خانم در این باره می گوید: او در دو جبهه قیام کرده است؛ جبهه مبارزه با تقدس مآبی ابوموسی اشعری که از اینها ضربه ها خورده است. از آن جمله این داستان است که پسرمان مصطفی از کوزه ای در مدرسه فیضیه آب می خورد؛ صاحب کوزه که مقدس نمایی بوده است، بلند می شود که کوزه را آب بکشد؛ دیگری که آنجا بوده به او گفته است: بچه ملحق به اشرف ابوین است. اما با اینهمه او در مقابل زخم زبان ها ایستاد و ... و از آن طرف در سر،سودای تشکیل حکومت اسلامی داشت و برای بر پایی دین خدا لحظه ای از تلاش باز نایستاد.

ه: فراهم کردن شرایط مناسب در منزل و مدیریت آن چه قبل از دوران دستگیری امام و چه بعد از آن.

و: مدیریت در برخورد با مجموعه مراجعین به بیت حضرت امام بویژه بانوان اعم از موافقین و مخالفین.

ز: توجه به شرایط باز داشت و پیگیری امور.

ح: همراهی و همگامی با امام در تهران در دورۀ آزادی مشروط.

دوران تبعید:

۱- مدیریت منزل امام و اعضای خانواده.

۲-حفظ و نگهداری و امانت داری در مهر مخصوص امام.

۳-پیگیری آخرین وضعیت امام که منجر به فرستادن نماینده ای ( فضل الله خوانساری داماد آیت الله خوانساری) جهت اطلاع از وضعیت امام می گردد

۴-مدیریت بیت و همفکری و مشورت دادن به حاج آقا مصطفی

۵-ارتباط با امام از طریق نامه نگاری

۶-مهاجرت به عراق بعد از تبعید امام به عراق

۷-تحمل شرایط سخت زندگی در عراق و صبر و پایداری علی رغم همه مشکلات پیش رو از جمله شهادت حاج آقا مصطفی

۸-همراهی با امام در پاریس

۹-همراهی با امام در بازگشت به ایران

۱۰- اجرای ملاحظات لازم با توجه به سیاست امام در برخورد ها و دیدارهای متعددی که داشتند

۱۱- حفظ امام، به مثابه دغدغه اصلی ایشان در همه دوران مبارزه

۱۲-پناه خانواده یاران امام در دوران غربت و تبعید

مهمترین ویژگی ها و صفات ممتاز خانم به عنوان یک الگوی به تمام معنا وزن مسلمان کامل و نمونه:

۱-تحصیل کرده و آشنا به زبان های خارجی روز از جمله فرانسه

۲-علاقه به مطالعه و ادامه تحصیل بعد از ازدواج در محضر امام

۳-علاقه به حفظ و گفتن شعر و بر جای ماندن دو بیتی های متعددی از ایشان

۴-عامل مؤثر در توفیقات امام

۵-شخصیت مدرن و به روز

۶-مایه عزت و افتخار

۷-اهمیت دادن به محرم و نا محرم

۸-اهمیت دادن به نماز اول وقت

۹-توجه و رأفت به زیر دستان

۱۰- رعایت اعتدال و مخالفت با افراط و تفریط

۱۱- عدم پنهان کاری در اظهارات

۱۲- شخصیت منطقی

۱۳- روشنفکری متدین

۱۴- کفو امام

۱۵- آشنا با درد جامعه و دلسوز بودن

۱۶- دارای نظم و سلیقه بی نظیر

۱۷- دارای سخاوت و کرامت بی نظیر

۱۸- مؤدب و مؤدی به آداب اجتماعی

۱۹- صبور و شکیبا در برابر سختی ها و مشکلات

۲۰- دارای روحیه قوی

۲۱-اهل عبادت و مقید به آن

۲۲-رعایت شیوه ی زندگی و ساده زیستی امام

۲۳-متواضع و فروتن و با وقار

۲۴- موقعیت شناس و نکته سنج

۲۵- فهیم و دارای هوش بالا

۲۶- خوش اخلاق مهربان و ساده

۲۷- توجه به قرآن و عشق به اهل بیت

دو مساله مهم و اساسی در زندگی مشترک امام و خانم

۱-احترام متقابل

خانم در این باره می‌گوید: آقا همیشه احترام مرا داشتند هیچ وقت با تندی صحبت نمی‌کردند؛ اگر لباس و یا مثلاً چای می‌خواستند می‌گفتند: ممکن است بگویید فلان لباس را به من بدهند؟ و یا بفرمایید به من یک فنجان چای بدهند. و اگر کسی در جلو چشم نبود خودشان می‌رفتند و چای می‌ریختند و می‌خوردند. آقا حتی در هنگام عصبانیت به من هرگز بی احترامی ‌و یا خدای ناکرده اسائه ادب نمی‌کرد. همیشه در اتاق جای بهتر را به من تعارف می‌کردند. تا من سر سفره نمی‌آمدم غذا خوردن را شروع نمی‌نمود. اگر بچه‌ها می‌خواستند شروع کنند می‌گفت: بچه‌ها صبر کنید، خانم بیاید. آقا حاضر نبود که من در خانه کار کنم. همیشه برای کارهای جاری مثل نظافت و پخت و پز خدمتکار داشتیم. اگر می‌دید مثلاً دارم جارو می‌کنم ناراحت می‌شد؛ می‌آمد جارو را می‌گرفت. و حاضر نبود حتی من لب حوض مثلاً یک لباس کوچک فرزندم را بشویم به همین جهت، من وقتی ایشان منزل بود به ندرت جارو می‌کردم و یا لباس بچه‌ام را می‌شستم. یک سال که به امامزاده قاسم رفته بودیم کسی که همیشه در منزلمان کار می‌کرد با ما نیامد. آن سال من تنها بودم ولی بچه‌ها بزرگ شده بودند و می‌توانستند در کارهای خانه کمک کنند. یک روز وقتی ناهار را خوردیم، من ظرفها را بردم کنار حوض بشویم؛ آقا تا دید من دارم ظرف می‌شویم، فریده دخترم را صدا زد و گفت: فریده بدو، خانم دارد ظرف می‌شوید. فریده آمد و ظرف‌ها را از من گرفت و شست. امام این قبیل کارها را وظیفه من نمی‌دانست و اگر به جهت نیاز گاهی به این کارها دست می‌زدم ناراحت می‌شد و آن را به حساب نوعی اجحاف نسبت به من می‌گذاشت. حتی وقتی وارد اتاق می‌شدم به من نمی‌گفتند: در را پشت سرتان ببندید. صبر می‌کرد تا من بنشینم و بعد خودشان بلند می‌شدند و در را می‌بستند.

مرحوم آیت‌الله اشراقی (داماد امام) نقل می‌کند که وقتی حضرت امام در سال ۵۸ مبتلا به ناراحتی قلبی شد، امام را از قم به تهران منتقل نمودند و در بیمارستان قلب شهید رجایی بستری نمودند. امام در حالی که روی تخت خوابیده بودند خانم و احمد آقا را صدا کردند و دست خانم را گذاردند توی دست احمد آقا و گفتند: احمد! مراقب خانم باش. خانم خیلی برای ما زحمت کشیده است مراقب ایشان باش.

خانم فریده مصطفوی (فرزند امام) می‌گوید: امام به خانم بسیار علاقه‌مند بود و این علاقه را بروز می‌داد. و به خانم اظهار می‌نمود. خیلی از مردها هستند که محبت به همسرشان دارند، اما فکر می‌کنند اگر آن را اظهار کنند طرف توقعش بالا می‌رود. ولی امام هرگز به این شکل فکر نمی‌کرد، محبت خود را ابراز می‌نمود و خانم هم متقابلاً امام را دوست می‌داشت و سعی می‌کرد کاری خلاف نظر او انجام ندهد. مثلاً در اوایل ازدواج، آقا مایل بود خانم به غیر از خانواده‌های روحانی با کسی رفت و آمد نداشته باشد خانم هم رعایت می‌کرد. البته آن روز در دور و بر آن‌ها خیلی هم خانواده‌های غیر روحانی نبود؛ اما خانم چون می‌دانست که آقا نظرش این است رعایت می‌نمود. همین‌طور در جابجا شدن و خانه به خانه شدن تا خانه یخچال قاضی. معلوم بود اسباب‌کشی، آن هم با وسایل آن روز بسیار سخت بود. اما خانم هرگز اظهار ناراحتی نمی‌کرد و اگر از او می‌پرسیدید آیا از این ‌همه جابجایی خسته نشده‌اید؟ می‌گفت: نه، من محله به محله شدن را دوست دارم؛ در جابجایی با افراد جدید آشنا می‌شوم؛ چرا آدم باید یک جا بماند؟ و ما می‌دانیم اگر خانم از این خانه به دوشی هم ناراحت بود، اما به جهت رعایت حال امام که لابد چاره‌ای جز مستأجر بودن نداشت از خود بروز نمی‌داد تا امام ناراحت نگردد.

مرحوم حاج سید احمد آقا می‌گوید: هر وقت برای حضرت امام حادثه‌ای مانند بیماری اتفاق می‌افتاد، ایشان نزدیکان را فرا می‌خواندند و سفارش مادرمان را می‌کردند؛ از سختی‌‌ها و مشقاتی که مادرمان کشیده است، صحبت می‌کردند و می‌فرمودند که باید رضایت مادرتان را جلب کنید. روزهای آخر عمر ایشان مرا صدا زدند و باز سفارش مادرم را کردند و فرمودند: مادرت به جز خدا کسی را ندارد؛ مبادا برخلاف میلش کاری انجام دهی.

۲-انجام مأموریت و کار را برای خدا انجام دادن

یکی از اعضای بیت امام از قول خانم می‌گفت: یک روز با اعتراض به آقا گفتم آقا ما در حال حاضر چند تا مرجع تقلید و یا آیت‌الله العظمی داریم؟ امام فرمودند: چند تا داریم. چطور مگر؟!: پس چرا آنها اعتراض نمی‌کنند و تنها شما احساس تکلیف دارید؟ آنها زندگی عادی و سر و سامان یافته خود را دارند و ما همواره باید در آزار و اذیت باشیم. آقا فرمود: من کاری به آنها ندارم خانم! به خدا قسم من مسئوولم؛ اگر شما حاضری فردای قیامت خدا مرا عذاب کند، بگو تا ساکت شوم. خانم سپس افزود: من باور کردم که امام یک مأموریتی دارد که باید انجام شود، به همین جهت همواره سعی کردم تا زمینه فعالیت او را فراهم سازم. با اینکه شرایط خیلی سخت و طاقت فرسا بود، اما یک نکته را دریافتم که همه چیز را آسان کرد و آن این بود که فهمیدم آقا همه این کارها را برای خدا انجام می دهد.

. انتهای پیام /*