از آغازین روزهای نهضت اسلامی مردم ایران و در طول دوران پر نشیب و فراز مبارزه، پیروزی، دفاع و پس از آن؛ نمی توان هیچ مقطعی را دنبال کرد که نام و اثری از « آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی » در آن یافت نشود.
آقای هاشمی به عنوان یک روحانی مجاهد، سیاستمدار کاردان و مدیر شایسته از آغازین سالهای جوانی تا پایان عمر صادقانه در خدمت اهداف نورانی انقلاب اسلامی و آرمانها و منویات حضرت امام خمینی (س) بود. او جزو معدود افرادی از یاران امام محسوب می گردد که همواره مورد اطمینان فوق العاده و علاقه کم نظیر ایشان محسوب می شد تا آنجا که رهبر کبیر انقلاب پس از ترور نافرجام ایشان به دست گروهک منحط فرقان در پنجم خرداد پنجاه و هشت خطاب به یار صادق و امین خود می نویسند: « مردان تاریخ تا آخر زنده هستند. بدخواهان باید بدانند هاشمی زنده است چون نهضت زنده است. ... من به آقای هاشمی- فرزند برومند اسلام تبریک میگویم که در راه هدف تا نزدیک شهادت به پیش رفت. و سلامت و ادامه خدمت ایشان را از خدای تعالی خواستارم. » (صحیفه امام / ج ۷ / ص ۴۹۵ و ۴۹۶)
آیت الله هاشمی رفسنجانی در طول حیات پر برکت سیاسی خود با عهده دار بودن دهها مسئولیت حساس و تاریخ ساز نظیر (ریاست جمهوری)، (ریاست مجلس شورای اسلامی)، (ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام)، (ریاست مجلس خبرگان رهبری)، (جانشینی فرماندهی کل قوا)، (سرپرستی وزارت کشور)، (امامت جمعه موقت تهران) و مانند آن خدمات شایانی به انقلاب اسلامی و امت شریف ایران ارائه نمود.
سردار سازندگی عاقبت در ساعت شانزده و بیست دقیقه نوزدهم دی ماه نود و پنج با کارنامه ای مشحون از تلاش های مجدانه برای عزت و اعتلای اسلام، سازندگی ایران و مبارزه با ظلم و بیداد در سن هشتاد و دو سالگی چشم از جهان فروبست و در کنار مراد و مقتدای خود آرام گرفت.
به مناسبت سومین سالگرد ارتحال آیت الله هاشمی و با عنایت به قرابت کم مانند ایشان به بنیانگذار جمهوری اسلامی، متن مصاحبه ای که روزنامه جمهوری اسلامی در آستانه بیست و سومین سالگرد ارتحال امام (س) با موضوع تحلیل شخصیت علمی، عرفانی و سیاسی امام در تاریخ اول اسفند سال نود و سه انجام داده را از نظر می گذرانیم:
نبوغ و دانش زاید الوصف امام (س)
*در آستانه سالگرد رحلت حضرت امام خمینی رضوانالله تعالی علیه، برای ما توفیقی است که میتوانیم از محضر شما استفاده بکنیم در مورد شخصیت حضرت امام و البته مسائل جاری چه در کشور و چه در جهان، بخصوص جهان اسلام و حوادثی که در جریان است. اگر موافق باشید اول از خود حضرت امام شروع کنیم.
نکته اصلی که دلمان میخواهد اینجا مطرح کنیم و از جنابعالی استفاده کنیم این است که در طول سالیان گذشته که ما و هم دیگران از زبان جنابعالی درباره سیاست، مدیریت و مجاهدات امام خمینی(ره) مطالب زیادی شنیدهایم. این طور هم نیست که در مورد جنبههای علمی ایشان چیزی نشنیده باشیم یا شما تا به حال چیزی نفرموده باشید، ولی واقعاً به این بخش کم توجهی شده. به همین دلیل چهره علمی امام که واقعاً سرآمد بودند در جنبههای مختلف، آنچنان بروز و ظهور تا به حال نداشته. چهره سیاسی و جهادی ایشان بیشتر شناخته شده است.میخواستیم که دراین مصاحبه از محضر شما استفاده بکنیم، بخصوص شما که با ایشان آشنایی نزدیک داشتید، از زمان تحصیلتان، از شاگردان ایشان بودید. جنبه علمی ایشان را هم خوب میشناسید، در این زمینه استفاده بکنیم.
- بسمالله الرحمن الرحیم. اصلاً سایر موفقیتهایامام را من مرهون دانش ایشان میدانم. ایشان مسائل خاص روحی داشتند، عرفان بالا و هوش سرشار داشتند. قاعدتاً اگر تعریف درستی باشد، ایشان در حد نبوغ، هوششان بالا بود. تعهد و تعبدشان در سر جای خود بود، ولی دانششان، ایشان را در حوزه بالا برد و اعتبارشان را از دانششان دارند آن مسائلشان را بعضی قبول داشتند، بعضی قبول نداشتند، اما کسی در دانش ایشان تردید نمیکرد. ما در آن موقع که میخواستیم جدی درس بخوانیم، درس علمای دیگر هم میرفتیم، درس ایشان برای ما خیلی تفاوت داشت به همین دلیل شاگردان ایشان را اگر درست شناسایی کنیم، جزو درسخوانهای حوزه بودند. درسهای دیگر هم میرفتند. ما خودمان درسهای دیگر هم میرفتیم، ولی درس اصلی ما درسهای امام خمینی بود. آثاری که از ایشان مانده و تا به حال منتشر شده چند چیز قابل توجه از نظر علمی است. مطالبی که ایشان در مورد عرفان مطرح میکنند، متاسفانه چیزی در کشور ما (شاید جاهای دیگر هم اینطور باشد) خیلیها خودشان را عارف نشان میدهند. حالاتی یا دارند یا میبندند به خودشان، الفاظ عرفانی را هم خیلیهایش را بلد هستند، اما اینها فرق میکند. امام خمینی حقیقتاً عارف بودند. اینکه خیلی هم جلوه نمیکرد، به خاطر عرفانشان بود. عرفان واقعی که ایشان داشتند مانع بود از اینکه یک وقتی تظاهر به عرفان بکنند. ما در زندگی ایشان، در کارهایشان، در معاشرتشان میفهمیدیم که ایشان بعد عرفانیشان بالاست. البته استاد ایشان آیتالله شاهآبادی بودند.
ایشان هم استاد عرفان بودند. امام نسبت به ایشان خضوع میکردند. من خودم درس آقای شاهآبادی را درک نکردهام، ولی آنهایی که درک کردهاند میگفتند که امام خیلی بالاتر بود. سطحش از آقای شاهآبادی. ایشان یک دوره تفسیر کامل قرآن ننوشتهاند. در صدد هم نبودهاند. اما هر جا وارد تفسیر قرآن شدهاند، باز آدم میبیند گل تفسیر ایشان مسائل عرفانی است.
*مثل تفسیر سوره حمد.
- بله. بعضی وقتها هم وقتی مسائل فقهی مطرح میشود، امام خیلی شاخص است. اما مشخصه اصلی ایشان در علوم که باید زیاد رویش تکیه بکنیم همین فقه و اصول است و مرجعیت ایشان هم، با اینکه آن زمان قبل از اینکه ایشان مرجعیت عام پیدا کند، ایشان منزوی بودند در خیلی از فضاها. ایشان را به خاطر عرفانشان متهم میکردند، و به این وضعی که داشتند خیلی زود هم حوزه ایشان را قبول کرد و هم مردم قبول کردند ایشان را و ایشان مرجع عام شدند. این کار آسانی نیست. حالا شاید بعد سیاسی یک مقدار موثر بود. علاقهای که مردم به خاطر جهاد ایشان پیدا کرده بودند وجهی بود، ولی خوب این وجه میتواند منفی هم باشد. یعنی خیلی کسانی هستند که وجوه دارند نمیروند سراغ جایی که بعداً برایشان دردسر بشود. در مجموع این سرعتی که در عمومیت مرجعیت ایشان پیدا شد خودش مسئله کاملاً جدی است. در نجف که رفته بودند یکی از حرفهایی که ساواکیها گاهی به ما میزدند و میگفتند شاه هم رویش توجه دارد، اینها فکر میکردند که آنجا (در نجف) شخصیتهای عظیم علمی که حضور دارند، امام تحتالشعاع قرار میگیرد. ولی اینجور نبود. ایشان نجف هم که رفت جاذبه علمیشان بالا بود، گر چه از لحاظ سیاسی هم دولت عراق محدودیت ایجاد میکرد و هم برخی از طلبهها احتیاط میکردند. درس فلسفه هم در زمان ما نمیدادند. قبلاً ایشان محقق بزرگ فلسفه بودند. به خاطر درس فلسفه هم ایشان دچار مشکل شده بودند. ولی گاهی که بحث فلسفی پیش میآمد، حقیقتاً ما آن موقع فلسفه میخواندیم، مباحثه میکردیم، وقتی به ایشان میرسیدیم در مسائل فلسفی، کاملاً روشن بود که ایشان فلسفه جذب وجودشان شده است. فلسفه شناخت حقیقتهای جهان است. مایه اصلی فلسفه را درک کرده بودند. دانش فلسفی امام بسیار بالا بود. عرفانشان روی دست فلسفه شان میزند، شاید یک مقدار از فلسفهشان، مسائل علوم دینیشان درآمده. درس اخلاقی که میگفتند سطحش خیلی بالا بود. واقعاً تقویت کننده و سازنده بود.
جامعیت و اشراف امام به علوم مختلف اسلامی
*شما در درس اخلاق امام خمینی حاضر میشدید؟
- گاهی. جلسات خاصی بود. تا درس خارج نرفته بودیم، ارتباطمان در حد سئوالات بود.از زمانی که درس خارج امام رفتم با ایشان ارتباطمان گستردهتر و علمی و منظم شد.
*این سالهای آخر امام خمینی درس اخلاق نمیگفتند. علتش چه بود؟
- به خاطر حرفهایی که میزدند. امام در درس اخلاق به خیلی چیزها اشاره میکردند. امام در فقه و اصول سرآمد بودند. در فلسفه و عرفان در سطح بسیار بالایی بودند، منتهی همین که مهم است و در سئوال شما هم بود، نقطه اساسی دروجهه ایشان، و پذیرشی که ایشان پیدا کرده بود، فقاهت ایشان بود.
*فقه و اصول که در حوزهها زیاد گفته میشود. مخصوصاً آن زمان، اول بود البته الان هم فقه و اصول اول است، ولی بقیه علوم در مقابل فقه و اصول مطرح نبودند، از جمله فلسفه و عرفان. خودتان هم فرمودید که درس دیگران هم بود و شما هم میرفتید. از فرمایشان شما اینطور پیدا است که جاذبه درس امام بیشتر بود مردم هم به فقاهت ایشان بیشتر جذب شدند. شاید فقط مسئله مجاهدتهای سیاسی ایشان هم نبود. جنبه فقاهت بود. هم در مورد مردم و هم در مورد خودتان به عنوان شاگرد، چه امتیازی در درس امام و در جنبه علمی امام وجود داشت که درس اصلیتان درس امام بود.
- امتیازش همین بود که امام مطالب را خیلی عمیق بیان میکردند، خوب توضیح میدادند،سئوالاتی که درباره درسشان داشتیم، کاملاً جواب میدادند، مردم این را نمیدانستند. اینکه به سرعت مردم با ایشان آشنا شدند به دلیل این بود که فضلای حوزه بر اعلمیت امام شهادت میدادند. ما درس آقای بروجردی هم میرفتیم. آقای بروجردی هم انصافاً سطح علمیشان بالا بود. منتهی ایشان چون خیلی مسن بودند، درس ریاستی داشتند. و وقت کمی هم برای درس میگذاشتند. آقای بروجردی انصافاً عالم عمیقی بودند. نوآوری هم زیاد کردند، اما استفاده ما از درس امام بود.
*آیا میشود گفت آن جنبههای عرفانی و فلسفی و جامعیت خاصی که امام داشتند، تاثیرگذار بود در جذب شما برای درس، هم برای بیان بهتر و هم جواب دادن بهتر به سئوالات؟
- بله میشود گفت. چون مسائل فلسفی در فقه و اصول هم خودش را نشان میدهد. مخصوصاً اگر کسی مسلط باشد. مجتهد باشد درفلسفه. عرفان و اخلاق و آشنایی با قرآن و درک عمیق قرآن چراغ خیلی خوبی است برای اینکه انسان در فقه بتواند بهتر با محتوای فقه آشنا بشود. من فکر میکنم این علوم همه به هم مربوط است.
*آشنایی باعمق قرآن را از زاویه تفسیری میفرمائید یا زاویه عرفانی؟ یعنی با کمک عرفان قرآن را بهتر میتوانستند بفهمند، و به عمقش برسند.
- من نمیدانم ایشان احاطه تفسیری مثلاً مثل علامه طباطبایی داشتند. من به این سطح برخورد نکردم. اما هر جا که وارد بحث میشدیم، میدیدیم ایشان خیلی خوب آدم را قانع میکنند.
*هم آن مباحثی که در درس مطرح میکردند هم آثار و کتابهایی که از ایشان مانده، چه تقریراتی که دیگران نوشتهاند و چه تالیفاتی که از ایشان مانده در بخشهای مختلف علمی، اینها چقدر در زندگی اجتماعی مردم موثر بوده و الان هم هست؟ اگر آدم به آنها مراجعه کند و یا آن زمان بین مردم مطرح بوده چقدر تاثیر داشته؟ منظور من این است که مردم برای زندگی خودشان چقدر فقاهت امام را حس میکردند؟
- من از مردم ارزیابی ندارم. اما طلبهها خیلی خوب استفاده میکردند. علم ایشان درتربیت طلبهها موثر بود.
*یعنی جنبه علمی و تربیتی طلبهها. اما اینکه همین طلبهها با این تربیت علمی که خدمت ایشان بودند و با نگاه خاصی که امام نسبت به جامعه و مردم داشتند، میتوانستند وقتی در جامعه حضور پیدا میکنند، مشکلات جامعه را هم حل بکنند؟ شاید همین یک نقطه یا همره وصلی باشد برای مباحث مربوط به انقلاب. یعنی از اینجا بود که امام وارد انقلاب شدند.
- گفتم در آن زمان مرجعیت امام، مرجعیت عام نبود. طلبهها هم که میرفتند برای تبلیغ انگیزه زیادی نداشتند که برای ایشان و مرجعیت ایشان تلاش کنند. بعد از مبارزه است که طلبهها به عمق دانش ایشان پی بردند و برای تبلیغ وارد کارزار شدند. ما خودمان اینجور بودیم. البته طلبههای مبارز در معرفی امام موثر بودند.
تاریخچه شکل گیری بحث حکومت اسلامی از سوی امام
*امام از اول معتقد به تشکیل حکومت اسلامی بودند، ولی این مبحث را مطرح نکردند تا نجف. نجف اوج مبارزت بود، اوج مبارزات به معنای اینکه وقتی بود که مبارزات درایران اوج گرفت و بعد هم منجر شد به هجرت ایشان به پاریس و پیروزی انقلاب. آنجا که موضوع را مطرح کردند. علتش چه بود که قبلاً مطرح نمیکردند؟
- ایشان قبل از اینکه وارد مبارزه بشوند، زمینهای برای این گونه مسائل دیده نمیشد. به محض اینکه وارد مبارزه شدند، یعنی از سال 41 به بعد. آدم خیلی میفهمید که ایشان نظر دارد. ولی اینکه بحث مستقل بکنند نکردند. نمیدانم چرا ایشان بحث مستقل تا قم بودند نکردند. خیلی فرصتی هم نشد. بین زندان و تبعید امام مقطع کوتاهی بود و دراین مقطع کوتاه امکان این بحثها نبود. مبارزه در اول جنبه تشکیل حکومت نداشت، ولی مبارزه با فساد دربار و شاه و حکومت پهلوی و دفاع از اسلام بود.
*من همین موضوع را میخواستم بپرسم. یعنی برداشت جنابعالی این است که مقطع اول مبارزه امام برای این بود که اوضاع را اصلاح کنند و دنبال این نبودند که رژیم سلطنتی را از بین ببرند و بعد به این نتیجه رسیدند و یا اینکه از اول در صدد از بین بردن رژیم سلطنتی بودند؟
- ماها میفهمیدیم که ایشان نظرشان این نیست که به همین امر به معروف و نهی از منکر اکتفا کنند. بیش ازاینها نظر داشتند. این برای ما روشن بود. خود ماهم تفکرمان همین بود.
*خوب! اینها در مباحث علمی مطرح میشد؟ ولو خصوصی؟
- بله، مطرح میشد. این بحثها مطرح میشد. مثلاً وقتی که بحثهای سیاسی مطرح میشد ایشان به هیچ وجه در جلساتی که خصوصیتر بود و بحثهای اساسی میشد، ایشان قبول نداشت که درجامعه اسلامی چنین دولتی باشد. ایشان چیز دیگری را میخواستند. فضای حوزه این طور بود که حتی برای امام حسین(ع) بحث اینکه امام حسین(ع) دنبال حکومت بودند، زیاد نبود، خیلی کم بود. ولی وقتی آقای آقاشیخ نعمتالله صالحی نجفآّبادی آمد و کتاب شهید جاوید را نوشت و ثابت کرد که امام حسین(ع) برای تشکیل حکومت اسلامی قیام کرد سخت بود بپذیرند. فضای حوزه، این فضا نبود. وقتی بعدها فضا مناسبتر شد و ایشان هم در نجف بودند، تصمیم گرفتند این بحث را باز کنند. من نجف نبودم و از مقدمات اینکه ایشان چرا این بحث را باز کردند چیزهایی شنیدهایم.
*شنیدههای شما مهم است. بالاخره شما از آدمهای عادی نمیشنوید. آن شنیدههای شما چه بود؟
- این بحثها در داخل مطرح شده بود که باید به دنبال ایجاد یک حکومت صالح باشیم. تشکیل حزب برای آینده. ایشان زمینه را مناسب دیده بودند که باید برای این اهداف مبنای مناسب نوشت.
توجه امام به جمهوریت و نقش مردم در مبارزه
*در همین نگاه علمی امام هست که میشود حضور مردم را درحکومت به معنای آن بخش جمهوریت حکومت پیدا کرد؟ یعنی امام در آن نگاه علمیشان به این مباحث توجه داشتهاند؟
- در مبارزه که ایشان کاملاً به این موضوع توجه داشتند. کارهای کوچکی که گروههای مسلح میکردند مفید نمیدانستند و هیچ وقت ما ندیدیم که تجویز کنند برای این کارها. بلکه ما نفیاش را هم دیدهایم. مواردی هم خود ایشان نفی میکردند و میگفتند که فلان ارتشی آمد و گفت که ما دسترسی داریم به دربار و میتوانیم فلان کار را بکنیم. ایشان تایید نکردند.
* این موافقت نکردنها یا تائید نکردنها، با آن ماجرای ترور منصور جور در نمیآید. همه آن زمان گفتند و بعدها هم گفته شد که با تاییدشان ولو معالواسطه بوسیله بعضی از علما مرتبط بوده با این جمعیت.
- من این را نشنیدهام. من سر این موضوع خیلی بازجویی شدم. یکی از بازجویان من سرهنگ مولوی بود که رئیس ساواک تهران بود. میآمد از من بازجویی میکرد و مرا شکنجه هم میکرد. خود مولوی یکی از اتهامات من را فتوی گرفتن از آیتالله میلانی برای ترور منصور میدانست. یا پول گرفتهای دادهای به اینها. من اینها را در خاطراتم آوردهام. عین صحبت سرهنگ مولوی را آوردهام، ولی بین ما چنین چیزی نبود.
*اصلاً چیزی در ذهن شما نیست که از امام خمینی برای ترور منصور اجازه گرفته باشند؟
- آنهایی که این کار را کردند نزدیک به امام بودند، اما اجازهای در کار نبوده.
* اینها با افرادی مثل آقای بهشتی، آقای مطهری، آقای انواری و شما مرتبط بودند. حلقه واسط بودید بین امام و جمعیت خودشان. از این حضرات هم چیزی شنیدهاید؟
- از اینها چیزی نشنیدم. آنهایی هم که خودشان دست اندرکار بودند. بعدها هم باز داشت شدند زندانی شدند. حبس ابد گرفتند. اینها هیچ کدام و هیچ وقت چنین چیزی به من نگفتند.
*میخواهیم به بحث دیگری منتقل شویم ولی اگر در همین موضوع امام جنابعالی برای تکمیل بحث مطالبی دارید بفرمائید.
- من تاکیدم این است و آنچه که در ذهنم هست در طول زمانی که خدمت امام بودم همین مطالبی است که خدمتتان عرض کردم که محور کار امام روی فقه و اصول بود. با مقدمات، تفسیر و عرفان و فلسفه هم به دنبال آنها بود. دانش تاریخ و امثال اینها هم بود که ایشان بسیار مسلط بودند.
تسلط کامل امام به تمام نیازهای یک رهبر جامع الاطراف
*اگر مایل باشید در آستانه رحلت حضرت امام مطلبی بفرمائید درباره امام. حالا هر جور خودتان صلاح میدانید، خاطره، جمله، توصیه، هر چه مایل هستید.
- کلیت قضیه این است که من برداشتم از امام این بود که همه لوازم یک رهبر سیاسی، اجتماعی، شرعی و رهبر حکومت اسلامی به معنای صحیح را ایشان در وجودشان دارند. این را ریز کنیم تحلیل تاریخی امام خیلی زیاد میشود. امام خیلی خوب مسلط بود. از زمان مشروطه به بعد را خوب مسلط بودند. از لحاظ شجاعت، ایشان یک ذره هم از غیر خدا نمیترسیدند. من هیچ وقت در وجود ایشان نگرانی از سایر مسائل ندیدم. در بدترین شرایط و سختترین شرایط، ایشان اوضاع عادی زندگیشان ادامه داشت و اداره میکردند. در انجام وظائف اسلامی و دینی خودشان هیچ حاضر نبودند معامله کنند. واقعاً قاطع بودند. هوششان خیلی بالا بود. با کسی که کمی صحبت میکردند متوجه میشدند طرفشان چه کسی است. جریانهای سیاسی را خوب تشخیص میدادند. اخلاصشان که عامل اصلی موفقیت شان بود، واقعاً بالا بود. اخلاصشان در حد اعلای انسانهای موحد بود.
قاطعیت ایشان هم خیلی معروف است. اگر کسی با ایشان مباحثه میکرد و ایشان را قانع میکرد با قاطعیت از نظر خود برمیگشتند. و یک شوخی هم از قول ایشان نقل شده که مرد آن است که از قولش برگردد. مسئله اصلی که عبور کردید و مسئلهمردم بود. امام مرتب به ما نصیحت میکردند که با مردم باشید، مردم را هوشیار کنید، مردم را آگاه کنید. تعبیرهایی هم داشتند که مردم ولی نعمت ما هستند. این بعد امام را باید خیلی برجسته بکنیم. تکیه بر مردم و جلب نظر مردم آن هم به شیوه آگاهانه.
ضرورت توجه به ابعاد ناشناخته شخصیت امام
* اخیراً یک صحبتی است آیتالله امینی داشتند که گفتند آنچه درجامعه بیشتر از امام ترویج شده بعد سیاسی ایشان است و به بعد اخلاقی و اخلاص ایشان که واقعاً الان مورد نیاز جامعه است کمتر پرداخته میشود. در این زمینه به نظر شما الان باید چه کنیم؟ این جنبههای امام بسیار مهم بوده. مخصوصاً الان که اخلاقیات در جامعه کم شده است؟
- من در بحثهایم گفتم. امام در میان مردم مشهور شد که به مبارزه پرداخته است. اصل مبارزات سیاسی امام خمینی بقیه ویژگیهای ایشان را تحتالشعاع قرار میداد. روی عدالت ایشان خیلی حساب میشد، علمیت ایشان مهم بود، اخلاصشان در خیلی جاها بروز میکرد، توکل ایشان بسیار بالا بود و امثال ما را هم به تعجب وا میداشت که این قدر انسان توکل داشته باشد.
ایشان در مرتبه توکل آنچنان قوی برخورد میکردند که آدم احساس میکرد ایشان علم غیب دارند. گاهی هم میپرسیدیم. البته ما میدانستیم که چنین چیزی نیست. ولی باز تعجب میکردیم. گاهی سئوال میکردیم که امام زمان(عج) یا موارد دیگری در مسائل به شما کمک میکنند؟ ایشان جواب منفی میدادند. قبول نداشتند این حرفها را که از راههای غیر متعارف چیزی گرفته شود. بالاخره امام یک مجتهد هوشیار نابغه و همه جانبهنگر بودند. عرفان امام به طور طبیعی به اخلاص کشیده میشد. عرفان با اخلاص تقریباً متلازم است. اگر عرفان قوی باشد، آدم هیچ وقت در اخلاص لنگ نمیزند.
نوآوری های امام
* یک نکته در مورد امام، نوآوریهای امام است.
من به یادداشتهای خودم که مراجعه کردم، دیدم امام نوآوریهای زیادی داشته است. اگر فرض کنیم در تاریخ فقه اسلامی وفقه تشیع کسانی نوآوری کردهاند، امام جزو عمیقترین و وسیعترین افراد در این زمینه است. یک کتابی اخیرا به دست من رسیده 70، 80 مورد از اینها هست. آیتالله صانعی یک بار به من گفتند که من روز این قضییه کار کردهام و حدود ۱۰۰ نوآوری از امام در بخش فقه به دست آوردهام. من به ایشان گفتم آنها را برای من بفرستید. هنوز به دست من نرسیده است. خود من در مصاحبهای تعدادی از این نوآوریهای فقهی امام (ره) را گفته بودم. حالا تعدادی از نوآوریهای مهم امام را میگویم. اولین نوآوردی فقهی امام در بحث فقه این بود که ایشان مسئله زمان مکان را تاثیرش را در اجتهاد محرز گرفتند و این باعث میشود که ما اجتهاد پویایی داشته باشیم. چون زمان و مکان همیشه مساوی نیست و متفاوت هستند.
مسئله دوم که ایشان کار بزرگی در فقه کردند، این است که مجمع تشخیص مصلحت نظام را تاسیس کردند، آن هم نه برمبنای سیاسی بلکه بر مبنای خود فقه، هنگام تعارض مصالح با هم یا هنگام تعارض مصلحت و مفسده، مصلحت را در نظر میگیرند و فتوی میگیرند. از قدیم هم در فقاهتها بوده، ولی ایشان آوردند و شکل ساختاری به آن دادند و در قانون اساسی هم ثبت شد و حل مشکلات را هم میکند.
سوم این است که ایشان مسئله پرداختن به حکومت اسلامی را بسیار جدی گرفتند. با مبارزهشان و افکارشان. این هم در بین فقهای گذشته کم نظیر بوده. حتی مشروط هم که انجام شد، علمای بزرگی بودند که باعث شدند مشروطه بودجود بیاید آنها داعیه حکومت اسلامی نداشتند.
(ولایت فقیه) در اندیشه و سیره امام
* منظورتان حکومت اسلامی با همین ویژگی ولایت فقیه است؟
- حتی بدون ولایت فقیه. یعنی بگوئیم حکومت اسلامی است و نباید برخلاف اسلام باشد. تا این حد پیش رفتند. متمم قانون اساسی آمد و علمای طراز آمدند در قانونگذاری در ایران علمای طراز پیشتر آمدهاند. حتی فراتر از قانونگذاری.
مسئله چهارمشان هم همین ولایت فقیه است که مبنای حکومت شد. البته این بحث سابقه دارد. کسانی مثل مرحوم نراقی رویش بحث جدی کردهاند. البته اکثر علما مخالفت میکردند. آنها ولایت فقیه را در حدود دیگری میدیدند. ولی زیاد هستند در تاریخ که این جور گفتهاند. ولی امام خمینی این را زنده کردند. بحث را مبسوط کرد. اثبات کرد و سپس عمل کرد و به اینجا رساند.
برای مبارزه ما همیشه بحث تقیه را داشتهایم. شما از زمان ائمه هم که نگاه کنید تا حالا، یکی از مسائلی که بوده برخی از مبارزات را به خاطر تقیه انجام نمیدادند. امام آمدند در مبارزه وقتی به جایی رسید گفتند تقیه حرام است و بلغ ما بلغ حدی برایش تشکیل ندادند.
نامه اواخر عمرشان امام خمینی به حوزه نوشتند و مطالبی که حوزه باید مراعات بکند و علما و طلاب باید مراعات کنند، آنجا آوردهاند و خیلی نکات برجسته در آن هست و جزو نوآوریهای یک مرجع تقلید است.
فتاوای راهگشای امام درباره شطرنج و موسیقی
در مورد شطرنج و موسیقی که خیلی حساسیت در کشور بود. یک رینگی در صدا و سیما پیدا میشد دردسر میآفرید. ما خودمان در زندان پیش از پیروزی انقلاب که با هم بودیم و رادیوهم داشتیم رادیو را روشن میکردیم. آرم اخبار رادیو که پخش میشد برخی از اقایان علما که آنجا بودند راضی نبودند. ما آرم خبر را کم میکریم و وقتی آرم آهنگین خبر تمام میشد، و خبر شروع میشد رادیو را بلند میکردیم. اینقدر محدود بود. خوب امام با فتوی خودش این محدودیتها را از بین برد. فتوایی که در مورد سریال پاییز صحرا دادند مشهور است.
* یا به طور مثال سرود آقای مطهری...
- بله. برای سرود آقای مطهری خودشان نشستند و به دقت گوش دادند و نظر و فتوی دادند.
اینها نکاتی است که ما آن روزها ساده از آنها عبور کردیم. اما این مسائل جزو نوآوریهای فقهی امام است. همین الان هم چیزهای کوچکی پیدا میشود، مشکلی در جامعه پیدا میکند. میبینید دیگر. از این قبیل بخواهیم بگوئیم خیلی میتوانیم بشماریم.
* منظورتان از نامه امام به حوزه کدام نامه است؟
- نامهای که در هفت هشت صفحه بود و نامه آخری است.
* منظورتان منشور روحانیت است که در سوم اسفند ۱۳۶۷ به صورت پیام منتشر شد؟
- بله، همین است. در این پیام. امام خیلی چیزها گفتهاند. گفتنن اینها به حوزه آسان نیست.
- امام در زمان مناسبی طلوع کردند و خوب وظیفه شان را انجام دادند و با عظمت از دنیا رفتند. به قول خودشان با دلی آرام و قلبی مطمئن عروج کردند و انشاءالله خداوند ایشان را پذیرفته باشد در جوار اولیاء و انبیاء.
در پایان به روح بلند و ملکوتی امام راحل (س) و یاران سفرکرده ایشان، بالاخص آیت الله هاشمی رفسنجانی درود می فرستیم و امیدواریم میراث فکری شخصیت های برجسته معاصر با دقت کارشناسان و صاحب نظران محفوظ باشد.
.
انتهای پیام /*