بنابر اسناد و مدارک، خاطرات و تحلیلهای دوست و دشمن، امام خمینی کسی نبود که در زندگی این جهانی از کسی یا چیزی بترسد. خوفی به دل نداشت. خود نیز بر آن تأکید می کرد: «و الله، تا حالا نترسیده ام. » صحیفه امام؛ ج 1، ص 293

اما در جایی داریم که ایشان با نگرانی می فرماید: خوف دارم! می ترسم! صحیفه امام؛ ج 12، ص 343

شخصیتی که قسم یاد می کند در تمام طول عمرش از کسی یا چیزی نترسیده است، حال چه کسی یا چه چیزی او را وادار به ابراز علنی خوف کرده است؟

مقدمه

قرآن کریم در آیات بسیار از پریشانی و سقوط جوامعی سخن می گوید که ستایش خدا را رها کرده و به ستایش انسان پرداختند. گذشت زمان ثابت کرده است که ستایش انسان، نژاد، قوم، طبقه و یا هر کسی که مورد علاقه باشد؛ شخصیت و کرامت انسانی را از بین می برد و سبب می گردد که شخص و به تبع آن جامعه، استقلال را که لازمۀ خلاقیت و پرورش استعدادهای درونی پیشرفت همه جانبۀ انسان و اجتماع است، از دست داده و رو به رکود و سستی و سرانجام افول بگذارد. متأسفانه این نوع نگاه و سیاست گاه حال آگاهانه یا غیر آگاهانه توسط رهبران حکومت های مستبد و خودکامه در پیش گرفته می شود تا از این طریق مردم را استحمار کرده و جامعه را در راستای ادامۀ حکومت و قدرتشان پیش ببرند. آنها و یا پیروان و تملق گویان آنها تلاش می کنند با سیاست های عوام فریبانه و یا از طریق آموزش های خاص، با ابزار قرار دادن دین و ارزشهای مذهبی و احساسات مردم، مردم را به ستایش و پیروی کورکورانۀ خود وادار کنند. تجربۀ تاریخی نشان می دهد که این فرایند ممکن است مدتی دوام داشته باشد، لکن ماندنی نخواهد بود.

امام علی (ع) در راستای نفی و ذم این نوع سیاست و رفتار، و بالاتر از آن، حتی ستودن افراد برای کار و تلاش را هم مذموم دانسته و می فرماید: «گاهی مردم، ستودن افرادی را برای کار و تلاش روا می دانند. اما من از شما می خواهم که مرا با سخنان زیبای خود مَسِتایید، تا از عهدۀ وظایفی که نسبت به خدا و شما دارم، برآیم » خطبه 216

تاریخ انقلاب اسلامی را اگر مرور کنیم خواهیم دید امام خمینی نیز با پیروی از آن امام هُمام و با خودسازی و زمینه های عرفانی خود، همین روش و رفتار را داشت.

اظهار خوف از چه کس و چه چیز!

خوانش و پژوهش در اندیشه و رفتار و آثار موجود از امام خمینی نشان می دهد از دو کار و دو کس به شدت اظهار ترس و نگرانی و ناراحتی کرده اند:

1. از ستایش و تعریف و تمجید شخصی

امام خمینی چه پیش از انقلاب و چه پس از پیروزی انقلاب و تشکیل نظام، از ستایش و مدح و مدیحه سرایی دیگران، حتی از روی اخلاص، آزرده خاطر شده و این ناراحتی را، ولو در جمع، ابراز و اظهار می کرد و به طرف تذکر می داد. چنانچه پس از انتخابات نخستین دورۀ مجلس شورای اسلامی خرداد 1359 نمایندگان به دیدار حضرت امام رفته بودند. آقای فخرالدین حجازی، نماینده اول مردم تهران در این دوره، سخنرانی خود را با جملۀ «بابی أنْتَ وَ امّی» آغاز کرد و بقیه محتوای سخنرانی نیز در تجلیل از مقام والای امام خمینی بود. نوبت سخنرانی حضرت امام که رسید، همان نخست، با گلایه شدید پاسخ ایشان را داد. به گونه ای که ناراحتی امام از چهره و صحبت هایشان نمایان بود. لذا همان بدو سخنان خود فرمود:

«من خوف این را دارم که مطالبی که آقای حجازی فرمودند درباره من، باورم بیاید. من خوف این را دارم که با این فرمایشات ایشان و امثال ایشان برای من یک غرور و انحطاطی پیش بیاید. من به خدای تبارک و تعالی پناه می برم از غرور. من اگر خودم را برای خودم نسبت به سایر انسانها یک مرتبتی قائل باشم، این انحطاط فکری است و انحطاط روحی. من در عین حال که از آقای حجازی تقدیر می کنم که ناطق برومندی است و متعهد، لکن گله می کنم که در حضور من مسائلی که ممکن است من باورم بیاید فرمودند. (صحیفه امام؛ ج 12 ، ص 343)

امام خمینی همان روحیۀ مبارزه با ستایش و مجیزگویی و غلو اوایل انقلاب را بعدها نیز حفظ کرد و پس از 7 سال 7 مهر 1366 با تکرار همان عمل، رفتاری مشابه را داشت. در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور، اعم از شیعه و سنی، آیت الله مشکینی ضمن سخنانی از حضرت امام تعریف و تمجید کردند. حضرت امام نیز در همان جمع و آغاز صحبتهای خود فرمود:

«من قبلاً از آقای مشکینی گله کنم: ما آن قدری که گرفتار به نفس خودمان هستیم کافی است، دیگر مسائلی نفرمایید که انباشته بشود در نفوس ما و ما را به عقب برگرداند. شما دعا کنید که آدم بشویم، دعا کنید که حتی به همین ظواهر اسلام عمل بکنیم. ما که دستمان به آن بواطن نمی رسد، لا اقل به این ظواهر عمل بکنیم... من دعا می کنم که خداوند تبارک و تعالی ما را از قید و بند نفس اماره نجات بدهد. من عرض می کنم که خداوندا، ما گرفتار هستیم؛ گرفتار در دست خودمان هستیم؛ گرفتار به نفوس خودمان هستیم و گرفتار به نفوس خبیث های که بر ضد اسلام و مسلمین عمل می کند، ما را و همه را از این گرفتاری نجات بده. (صحیفه امام؛ ج 20 ، ص 394)

2. بیخیالی و توجه نکردن به قشر نیازمند و فقیر جامعه

امام خمینی چه پیش از انقلاب و چه در دوران نظام جمهوری اسلامی نسبت به وضع معیشت و رفاه تودۀ مردم حساس بودند و بارها بر آن گو شزد کرده و مسئولان را توجه داده و توبیخ می کرد. به گونه ای در این زمینه دقت و توجه داشتند که آن را برای خود امتحان الهی می دانست و بی توجهی نسبت به این قشر را موجب قهر و انتقام الهی دانسته و از آن می ترسید و اظهار می کرد: «خوب است که از امتحان الهی سرفراز بیرون بیایید، و هر کس به مقدار مقدور خود به سادات محترم و سایر فقرا کمک کند. اگر خدای نخواسته کسی در این سرما تلف شود، همه مسئول هستیم و از انتقام خدای تعالی می ترسم.

 (خطاب به فرزندش مصطفی، از حصر تهران، ابراز نگرانی از وضع فقرای شهرستان قم بهمن 1342 ؛ صحیفه امام؛ ج 1، ص 260)

نتیجه

سیرۀ نظری و عملی امام خمینی نشان می دهد ستایش و مدح و مجیزگویی و غلو نسبت به کسی از دیدگاه ایشان بدترین و مغبو ضترین رفتار است. به گونه ای که حتی لازم است در همان جمع با طرف برخورد کرد و تذکر داد تا آن رفتار زشت تکرار نگردد؛

ولو آن شخص مجیزگوی و غالی، شخصیتی محترم و عالم و دارای موقعیت شغلی و اجتماعی و مرد مپسند داشته باشد.

برگرفته از حریم امام؛ شماره 397

. انتهای پیام /*