چکیده: مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه رساله ای عرفانی از امام خمینی است که در عین ایجاز و اختصار، حاوی طرح مباحثی در اوج عرفان نظری است. دقت فلسفی و استحکام برهانی، تقریرات جدید و نوآوریهای علمی در آن، بنابر اختصار اثر و نیز دشواری ذاتی مباحث عرفانی، بخش هایی از آن را دچار اجمال نموده، لذا نیاز به رازگشایی و تفصیل مراد امام دارد. «فروغ معرفت در اسرار خلافت و ولایت» شرحی است تفصیلی بر این رساله که علاوه بر هدف مذکور، بنابر احاطۀ تام مؤلف آن به تمامی آثار حکمی عرفانی امام خمینی، دستگاهی است سازوار در عرفان امام خمینی. در این مقاله علاوه بر معرفی دو اثر فوق، در راستای نوآوریهای علمی این آثار، به دو مبحث عرفانی نیز پرداخته شده است: یکی حقیقت «عماء» در مصباح الهدایه که امام خمینی صاحب رأی اختصاصی در آن است و دیگری نفس رحمانی که مؤلف فروغ معرفت با تبیین منطقی و جمع آرای امام خمینی در سایر آثار ایشان، تفسیری نو و موافق با دیدگاه بزرگان عرفان اسلامی ارائه کرده است.

کلیدواژه ها: عرفان امام خمینی، مصباح الهدایه، فروغ معرفت، سید یدالله یزدان پناه.

 به عنوان مقدمه ای برای ورود به بحث اصلی، نخست توضیحی درباب رسالۀ مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه امام خمینی می دهیم و سپس به معرفی کتاب فروغ معرفت می پردازیم.

مصباح الهدایه اثر ماندگار و گران سنگ امام خمینی است که در سال 1349 هجری قمری، هنگامی که امام 29 سال داشتند، به قلم شیوای ایشان و به زبان عربی نگارش یافته است. در اهمیت این اثر همین بس که به عقیدۀ استاد بی بدیل معقول و منقول، علامه سید جلال الدین آشتیانی، ملقب به ملاصدرای عصر، نگارش چنین اثری جز از جانب بزرگان عرفان غیرممکن است (آشتیانی، 1372: 9). این کتاب ابتدا با ترجمۀ سیداحمد فهری و در سال های اخیر، با ترجمۀ حسین مستوفی در دسترس عموم قرار گرفته است.

 شرح ها و تعلیقات گوناگونی بر این اثر نگاشته شده است که نخستین آن ها شرح مزجی استاد سید جلال الدین آشتیانی است که به صورت مقدمه ای تفصیلی بر کتاب و به زبان فارسی، در سال 1372 همراه با اصل رساله چاپ شده است. از سایر شروح می توان به شرح حسن ممدوحی با عنوان «عرفان در منظر وحی و برهان»، و شرح برخی اصطلاحات مصباح به ضمیمۀ ترجمۀ رساله، توسط حسین مستوفی و نیز پایان نامه ای با عنوان ترجمه و شرح برخی اصطلاحات مصباح الهدایه که توسط مریم داورنیا در پژوهشکدۀ امام خمینی و انقلاب اسلامی صورت گرفته است، اشاره نمود. آخرین آن ها شرحی است تفصیلی در دو مجلد با عنوان فروغ معرفت در اسرار خلافت و ولایت که توسط سید یدالله یزدان پناه نگاشته شده است.

 مصباح الهدایه از نظر موضوع، مربوط به عرفان است و به­ اصطلاح اهل فن، موضوع آن «وجود لابشرط» یا به تعبیر دیگر، «وجود» بدون درنظرگرفتن هیچ قید و شرطی است. در توضیح موضوع این رساله باید افزود که مقصود از لا بشرط، «لابشرط سِعی» است، نه لابشرط مفهومی که وحدت ذاتی آن نیست. در لابشرط سِعی یا وجودی، «وحدت» ذاتیِ هستی محض است. هستی محض همه جا حضور دارد و در هر جایی اطلاق ذاتی آن محفوظ است و هرگز رنگ نپذیرفته و با غیر آن آمیخته نمی شود. به تعبیر امام، این همان معنایی است که قرآن حکیم با تعبیری عمیق و زیبا می فرماید: «هوالذی فی السماء اله و فی الارض اله» یعنی خداوند در هر موطنی به طور اطلاق و نزاهت از اتحاد، تقید و مانند آن حاضر است (امام خمینی، 1372، 47).

 اما از جهت غرض، هدف و نیز مسائل باید گفت که در رسالۀ مذکور، مطالب فلسفی و کلامی نیز موردمداقه بوده است؛ برای نمونه، مسائلی همچون «قدر» و «بداء» هرچند به صورت اجمالی بررسی شده است. همچنین زبان اثر بنابر اصل رساله که رساله ای عرفانی است، در برخی مواقع واجد ویژگی های زبان حکمت و به ویژه حکت متعالیه بوده و با قرآن و روایات اهل بیت  (ع) همراه شده است، به طوری که می توان ادعا کرد امام خمینی از جهت غرض و هدف، زبان و بیان حکمی و عرفانی را در خدمت فهم شریعت و مأثورات نبوی و علوی درآورده و به تعبیری، آنها را از آبشخور آیات و روایات سیراب کرده و عرفان ناب را با بهره گیری از قرآن و حدیث عرضه داشته اند.

 در ذیل به فهرستی از مهم ترین نمونه های موارد مذکور اشاره می شود که نشانگر حجم وسیع پرداختن به معارف متون دینی با رویکرد عرفانی است:

- بحث از «ولایت»، «خلافت» و «نبوت» که سراسر رساله عهده دار تبیین و شرح ابعاد آن­هاست؛

- حدیث «ماعرفناک حق معرفتک و ما عبدناک حق عبادتک» مصباح؛

- روایات جمع بین تشبیه و تنزیه، مصباح 6؛

- آیات اواخر سورۀ مبارکۀ حشر، مصباح 18؛

- آیۀ نخست سورۀ مبارکۀ قدر، مصباح 27؛

- حدیث نبوی «عماء»، مصباح 31؛

- حدیث پیچیدۀ «بدا»، مصباح 36؛

- حدیث امام علی (ع) درباب «سرّالقدر»، مصباح 37؛

- تعلیم حضرت آدم (ع) به ملائکه، مصباح 50؛

- علم فعلی حق تعالی، نور 6؛

- «نورالسّماوات و الأرض» بودن حق تعالی، نور 9؛

- آیۀ «الوهیت» و إله بودن حق تعالی در آسمان و زمین، نور 9؛

- حدیث نبوی (ص) «شیبتنی سورۀ هود»، نور 9؛

- «ظهور بطونی و بطون ظهوری حضرت حق» مطرح در توقیع شریف امام عصر (ع)، نور 10؛

- معنای آیۀ شریفۀ «و أشرقت الارض بنور ربّها...»، نور 11؛

- آیۀ شریفۀ «هو الاوّل و الآخِر و الظّاهر و الباطن»، نور 12 و مطلع 5؛

- حدیث شریف «مِن الحیّ القیّوم الّذی لایموت إلی الحیّ القیّوم الّذی لایموت...»، نور 13؛

- آیۀ «امانت» و مسئلۀ «عرضه امانت» و قبول و عدم قبول آن، نور 17 و 18؛

- معنای «قاب قوسین أو أدنی»، نور 18؛

- آیۀ کریمۀ «...ألا له الخلقُ و الأمرُ...»، مطلع 2؛

- بخشی از دعای عرفه، مطلع 5؛

- بحث «تعلیم أسماء»، مطلع 10؛

- حدیث نبوی «ما خلق الله أفضل منی...»، مطلع 13؛

- حدیث امیرالمومنین علی  (ع) «کنتُ مع الانبیاء سرّاً و مع رسول الله جهراً»، مطلع 13؛

- معنای حدیث نبوی «آدم و من دونه تحت لوائی»، ومیض 4؛

- اتحاد روحانی رسول الله (ص) و حضرت علی  (ع)، ومیض 12.

 اشارات و تلمیحات حضرت امام در این اثر و نقل قول های ایشان از اکابر حکمت و عرفان و همچنین نقدها و بررسی هایی که در پی آن می آورند، حاکی از تسلط ایشان بر مسائل حکمی و عرفانی است؛ چنان که عالی ترین و زبده ترین مسائل را با عباراتی موجز و پرمحتوا به رشتۀ تحریر درآورده اند که همگی نشانگر قدرت فکری و ذوق سرشار ایشان در دو فن مذکور است.

 مهم ترین شخصیت هایی که امام خمینی در تألیف این کتاب از آثار و کلمات آن ها استفاده کرده اند در فلسفه، «فلوطین»، «بوعلی سینا»، «شیخ اشراق سهروردی» و «صدرالمتألهین»؛ و در عرفان، «جنید بغدادی»، «خواجه عبدالله انصاری»، «محی الدین ابن عربی»، «صدرالدین قونوی»، «محقق قیصری»، «جلال الدین مولوی»، «عبدالرزاق کاشانی»، «قاضی سعید قمی»، «آقا محمدرضا قمشه ای» و «آیت الله شاه آبادی» هستند.

 مجموعۀ کتاب در دو بخش کلی، تحت عنوان «مشکات» ترتیب یافته است. مشکات اول شامل 54 فصل، با عنوان «مصباح» است و مشکات دوم در سه مصباح اصلی با سرفصل هایی مانند «نور»، «مطلع: محل طلوع آفتاب و غیر آن» و «ومیض: درخشیدن نور بی آنکه در ابر پراکنده گردد» مطرح شده است.

 می توان گفت مسئلۀ اصلی امام خمینی در این رساله تبیین پیدایش کثرت از وحدت است، اما با نظرگاهی متفاوت به وجوه مختلف این مسئله. چنان که از عنوان رساله نیز واضح است، ایشان از زاویۀ خلافت و ولایت با ارائۀ نظمی منسجم در حل مسئله، دفتری نو دربارۀ عرفان شیعی گشوده اند و به صراحت می توان گفت که این کار در نمونۀ خود بی بدیل بوده است. چنان که گذشت، به تعبیر استاد جلال الدین آشتیانی این اثر از جمله سفرهای عرفانی است که خلق آن فقط از بزرگان ارباب عرفان برمی آید.

 در این رساله سخن از خلفایی است که در هر عالمی از عوالم، رسالت شان اظهار کمالات حضرت ربوبی است. عالی ترین و والاترین خلیفه ها «فیض اقدس» است که نور حضرت غیب الغیوب را در ساحت أسماء و صفات می پراکند؛ سپس به اظهار وجود و بسط و اکمال موجودات می پردازد. از این روی، امام خمینی هم از مقام خلافتی که در صقع ربوبی (حضرت احدیت و واحدیت) مطرح است، سخن می گویند و هم از خلفایی که در عالم عین و جهان ناسوت مطرح است، یاد می کنند. ایشان برای تبیین منظور خود، بحث خلافت را از ذات غیب الغیوب که «لا إسم له و لا رسم له» آغاز می کنند و جایگاه خلیفۀ الهی را با قبول تشکیک در تجلی در عوالم علم و عین پی می گیرند.

 ایشان پس از بیان ترتیب در نظام آفرینش و خلیفه بودن فیض اقدس در اظهار کمالات خداوندی، متذکر می شوند که فهم سریان و نحوهۀ حضور و ظهور این خلیفۀ الهی برای انسان جز از طریق «معرفت نفس» حاصل نمی شود. از این روی توصیه می کنند که انسان برای معرفت یافتن به این مسئلۀ مهم به شناسایی نفس خود پرداخته و ملاحظه کند که چگونه یک حقیقت در عین وحدت، متکثر شده و در همۀ مراتب وجود، ظهور می کند. چگونه نفس با قوای گوناگون خود یعنی حس، عقل، خیال و ... یگانه می شود، با آن­که واضح است که عقل غیر از خیال است و این هر دو غیر از حس هستند، ولی نفس در عین آن که حقیقت واحدی است، اما در قوای متعدد خود ظهور و سریان دارد. ایشان از همین باب معرفت نفس است که وارد مبحث قوس صعود شده و ادامۀ بحث ولایت و خلافت را در قوس صعود و به­ تعبیری، کیفیت بازگشت کثرت به وحدت را نیز تبیین می نمایند. به علاوه، در خلال این بحث، اسفار اربعۀ عرفانی را با تقریری متفاوت از دیگران مطرح می کنند.

 از نکات برجسته در مورد این اثر گران سنگ، تلاش امام خمینی بر جمع بین آراء حکما و عرفا و توجیه اختلافات موجود میان سخنان اهالی این دو فن است. ایشان به صراحت، در مطلع 4 از مصباح نخستِ مشکات دوم چنین بیان می کنند که هر چند ممکن است، یافتۀ عارفی به طوری ورای طور عقل مربوط باشد، اما محال است که مخالف عقل صریح و برهان فصیح بوده باشد و بالعکس، چنین امکانی منتفی است که براهین عقلی برخلاف مشاهدات اهل عرفان بنا شده باشند: «فإنّ طور العرفاء و إن کان طوراً وراء العقل، إلا أنّه لا یخالف‏‎ ‎‏العقل الصریح و البرهان الفصیح، حاشا المشاهدات الذوقیّه أن تخالف البرهان؛ و‏‎ ‎‏البراهین العقلیّه أن تقام علی خلاف شهود أصحاب العرفان» (امام خمینی، 1372: 65).

 از نظر امام خمینی در مسیر این جمع، فهمیده ها عین یافته ها و یافته ها عین فهمیده ها هستند. اصولاً چنین چیزی مرهون دسترسی ایشان به مراحل عالی عقل نظری و عقل عملی است؛ زیرا عقل نظری و عملی در مراحل پایین تر ممکن است از یکدیگر فاصله داشته باشند، طوری­که ممکن است شخصی از نظر عملی قوی اما از نظر علمی ضعیف باشد یا از نظر علمی قوی اما از نظر عملی ضعیف باشد، ولی در مراحل عالی، این جدایی یا وجود ندارد یا بسیار کم رنگ می شود.

 هرچند چنین جمعی میان عقل نظری و عقل عملی از دیرباز در سنت اندیشۀ اسلامی رواج داشته و به خصوص، بعد از ابن عربی اشخاصی چون صدرالدین قونوی و ابن ترکۀ اصفهانی جهت ارائۀ دستگاه عرفان استدلالی و فلسفی دقیق، کوشیده بودند، اما بنابر این مسئله که هر دو این بزرگواران در دستگاه فکری مشائی می اندشیده اند، لذا کاستی های بزرگی در منظومۀ فکری آن ها به چشم می خورد؛ درحالی که پس از صدرالمتألهین، بزرگانی چون امام خمینی که در حوزۀ عرفان فعالیت داشته اند از عهدۀ این مهم به خوبی برآمده اند. چنان که اثر موردبحث حاکی از این مدعاست.

 در این رسالۀ موجز، طرح و بسط ماهرانه و حل وفصل استادانۀ مسائل عرفانی گاه چنان اوج می گیرد که هم سنگ مباحث محققان عرفان نظری پیش از ایشان شده و بلکه از آن ها پیشی می جوید. به­ تعبیر دیگر، بیان برخی آرای اختصاصی در زمینۀ عرفان نظری از جانب امام خمینی در این رساله، موجب ظهور ایشان در قامت مجتهدی توانا و محققی قدرتمند در زمینۀ عرفان نظری شده است. برخی از این مسائل، عناوین، ادله، تقاریر و نتایج مطرح در آثار امام که تنها به ایشان اختصاص دارد و گاه خود ایشان این: مسئله را تصریح می کنند (امام خمینی، 1372: 86)؛ مانند بحث از صادر نخستین، ارائۀ برخی تحلیل ها دربارۀ خلافت، طرح مراحل عالی نبوت، تقریر اسفار اربعه، تبیین و تحلیل های خاص از «عماء» و...

 در پایان این بخش، به ذکر یک نمونه از این آراء می پردازیم.

 «عَماء» یکی از مباحث مهم عرفانی است که در آن از جایگاه پروردگار قبل از خلقت مخلوقات سخن به میان می آید. در عرفان اسلامی، نخستین بار ابن عربی اصطلاح عماء را با استناد به حدیث حماد بن سلمه در معنای مصطلح آن به کار برده است که بعد از او، این حقیقت موردپذیرش تمام عارفانی که به نوعی در چهارچوب مکتب وی قرار می گیرند (از قونوی تا امام خمینی) بوده است.

 در تاریخ عرفان نظری، در ارتباط با اطلاق و اعتبار عماء دسته­ بندی های مختلفی وجود دارد که مشهورترین آن ها اعتبار احدیت و واحدیت به عنوان عماء بوده است. حضرت امام، فیض اقدس را با عماء یکی دانسته و در مقام نقد سایر دیدگاه های موجود در این مورد قرارگرفته ­اند. توضیح این که در حدیث مذکور راوی نخست (ابوزرین عقیلی) از پیامبر (ص) سؤال می کند: «أین کان ربُّنا قَبل أن یَخلُقَ الخَلقَ؟» و پیامبر (ص) در پاسخ می فرماید: «کان فی العماءِ ما فوقه هواء و ما تحته هواء». عماء در لغت به معنای «غیم مظلم» یا همان «ابر تیره» است.

 از نظر امام خمینی، از متن حدیث می توان چهار مؤلفه را استنباط نمود که هر چهار مورد باید در اعتبار از عماء مدنظر قرار گیرند: نخست، اصطلاح «ربّ» و به تعبیری ربوبیت (أین کان ربُّنا)؛ دوم، پیشاخلقی بودن (قَبلَ أن یخلُقَ)؛ سوم، برزخیت (معنای ابر حاکی از برزخیت میان آسمان و زمین است)؛ و چهارم حجاب بودن عماء (غیم مُظلِم).       

 به نظر امام خمینی در اعتبار احدیت و واحدیت از عماء، همۀ این خصوصیات مدنظر قرار نگرفته است. به طور مثال، در احدیت ربوبیتی در کار نیست؛ زیرا احدیت حقیقت و تعینی غیبی است که در آن هیچ اسمی از أسماء چون «رب» و... ظهور ندارند و در مرتبۀ واحدیت به دلیل کثرت علمی، تعین ظهوری حکم فرما است؛ درنتیجه مرتبۀ واحدیت از ویژگی حجاب برخوردار نیست.

 این درحالی است که از نظر ایشان، «فیض اقدس» به لحاظ مقام غیبی اش در حجاب بوده و معلوم احدی نیست و به تعبیر خود ایشان، وجه غیبی فیض اقدس، تجلی احدی غیبی و حضرت احدیت است (امام خمینی، 1406، 15 - 14). از طرفی نیز، فیض اقدس آن حقیقت واحد سریانی در حضرت علمیه است که از جهت وحدتش به حضرت احدیت شبیه است و از این منظر، کثرات علمی و أسمائی در آن مندک هستند و به ناچار مانند حضرت احدیت تعین غیبی و عدم ظهور بر آن حکم فرماست. از جهت دیگر، به حضرت أسماء و صفات سریان یافته و از این منظر، کثرت در چهرۀ آن نمایان می شود؛ لذا فیض اقدس از ویژگی برزخیت و وساطت بین حضرت احدیت و واحدیت نیز برخوردار است.  

 فیض اقدس افزون بر جهت غیبی خود (که حجاب بین خلق و حق است) می تواند به لحاظ سریان­داشتن و ظهورنمودن، به اسم رب متصف شود. در مورد پیشاخلقی بودن نیز، خواه خلق را از مرتبۀ واحدیت فرض کنیم و خواه بعدازآن، مدعای امام خمینی به خوبی گویای وثاقت، صحت و عمق نظر ایشان نسبت به سایر نظرات است (ر.ک: امام خمینی، 1372: 28، 29، 30، 45، 46، 59، 61).

 بنابراین، اولاً نظریۀ امام خمینی مبنی­بر فیض اقدس ­دانستن عماء مختص ایشان است و هیچ یک از اصحاب عرفان به این نظر قائل نبوده اند؛ ثانیاً این نظریه با توجه به استدلال های مقوم آن، از صحت و استحکام لازم برخوردار است. درنهایت باید گفت که نظر امام خمینی جامع همۀ وجوه مثبت دو نظریۀ مشهور دیگر؛ یعنی برابربودن عماء با احدیت و واحدیت بوده و درعین حال، از کاستی ها و نقاط ضعف آن­ها خالی است و به­ نظر می رسد که در مقایسه با سایر نظریه ها کمترین نقد به آن وارد است.

معرفی کتاب فروغ معرفت در اسرار خلافت و ولایت

کتاب فروغ معرفت در اسرار خلافت و ولایت شرحی بر رسالۀ مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه از امام خمینی است. مؤلف آن، استاد نام آشنای علوم عقلی حجت الاسلام والمسلمین سید یدالله یزدان پناه است که پیش تر و بیش تر با کتاب اصول و مبانی عرفان نظری در میان علاقه مندان حوزۀ عرفان نظری مشهورند.

 این اثر دوجلدی که در سال 1395 و به همت مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) (چاپ و نشر عروج) به زیور طبع آراسته شده است، در سال جاری به چاپ دوم رسید. چنان که مؤلف بزرگوار نیز در مقدمه متذکر شده اند، در سالیان قبل به پیشنهاد مؤسسه، مشکات نخست مصباح الهدایه توسط ایشان سطربه سطر ترجمه و شرح شده بود. پس از وقفه و فترتی، کتاب مصباح الهدایه توسط ایشان در حوزۀ علمیۀ قم تدریس شد که درنهایت همان درس گفتارها با تدوین و تنظیم حجت الاسلام والمسلمین سعید هلالیان و با بازبینی نهایی مؤلف محترم به صورت کنونی آمادۀ چاپ شده است.

 نیمی از جلد نخست به مقدمه ای از جانب مؤلف اختصاص یافته و به تعبیر ایشان، جستاری است به سان راه ورود به کتاب وزین مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه که در هفت بخش مجزا با عناوین، دین از دیدگاه امام خمینی؛ علوم دینی و نسبت آنها از منظر حضرت امام؛ عرفان نظری و عملی؛ ادوار عرفان نظری؛ بررسی جایگاه امام خمینی در عرفان نظری؛ دربارۀ کتاب مصباح الهدایه و دربارۀ شرح حاضر نگارش یافته است.

 در ذیل بخش چهارم که یک دورۀ تاریخ تحلیلی عرفان نظری است، عرفان اسلامی به سه دورۀ کلی قبل از محی ­الدین ابن عربی یا همان دورۀ ابتدایی آن، دورۀ محی الدین ابن عربی و شارحان آن و دورۀ سوم که مقارن ظهور ملاصدرا و پس ازآن بوده تقسیم شده است. مؤلف مشخصه های هر دوره را با ذکر ویژگی های بزرگان همان دوره به صورت تفصیلی بیان کرده و کیفیت، علل و عوامل گذر از یک دوره به دورۀ بعد را تحلیل نموده است، سپس دورۀ سوم را که امام خمینی نیز از بزرگان این دوره محسوب می شوند، دورۀ پیوند عمیق عرفان با فلسفه و تشیّع نامیده و در ادامه، در دو بخش مجزا به بررسی جایگاه امام خمینی در عرفان نظری و به ویژه در دورۀ سوم و نیز بررسی جایگاه رسالۀ مصباح الهدایه پرداخته است.

 روش مؤلف و شیوۀ تحقیق ایشان در این اثر و نیز سایر آثارشان هم از مزایای حکمت متعالیه و مبانی خاص آن برخوردار است و هم فواید تحلیل منطقی ابن ­سینا را دارد. ایشان در این اثر، مباحث عمیق عرفانی و صدرایی را با روش تحلیلی بوعلی طرح کرده و سعی داشته اند تا مطالب عمیق عرفانی را با میزان منطق که شیوۀ خاص ابن سینا بود تدریس و تألیف کنند.

 مؤلف کتاب با التفات به این مسئله که چه بسا شخصیتی در تطورات حیات علمی خود- که در وادی دانش، امری بدیهی و اغلب اجتناب ناپذیر است- به سخن جدیدی رسیده یا از رأی پیشین خود دست کشیده باشد یا نظری را تکمیل کرده باشد و ...، بر تمامی آثار حکمی عرفانی امام خمینی دقت نظر داشته اند؛ بنابراین هرچند متن اصلی موردتوجه ایشان رسالۀ مصباح الهدایه است، اما برای روشن شدن دقیق مطلب، از مطالب و نکات سایر آثار امام خمینی نیز بهره مند می شوند. چنان که خود ایشان در بیان شیوه و ساختار کتاب به این مهم چنین اشاره می کنند:

 «گاه در یک مسئله تفاوت هایی بین کلمات امام راحل در مواضع مختلف مشاهده می شود که سعی بر این بوده که وجه جمعی سالم برای خروج از چنین تهافتهای غالباً بدوی یافت گردد؛ گاه یک سخن، مفسر یا مکمل سخن دیگری است که آن سخن دیگر، مجمل یا دچار بازتاب های چندگانه است؛ گاه اندیشه ای با توجه به مقتضیات اثر و مخاطبان در چند سطح بیان شده است؛ گاه جنبه ای از مسئله از محل بحث خارج بوده و در موضعی دیگر بدان پرداخته شده است؛ و... در مواردی که امام مطلبی را در چند سطح تقریر نموده اند، همۀ کلمات بر محور راقی ترین تحلیل ارائه شده توسط ایشان جمع ­بندی و تفسیر شده اند» (یزدان پناه، 1395، ج1: 325).

 خواننده در رجوع به کتاب، مدعای فوق را کاملاً مطابق با واقع می یابد و چنین دقت ورزی در تمامی آثار حکمی عرفانی امام، اثر ایشان را در نمونۀ خود ممتاز و ستودنی کرده است. برای نمونه، در شرح نور چهار از مصباح نخستِ مشکات دوم ذیل مبحث «فیض مقدس» و نام های آن از دیدگاه امام، به نفس رحمانی اشاره می نماید (یزدانپناه، 1395، ج 2: 30).

 نفس رحمانی حقیقتی گسترده است که از تعین اول آغاز شده و تا عالم ماده امتداد می یابد و حقیقت آن شمول بر تمامی تعینات و سریان در آن هاست. البته در تفسیر آن اقوال متعددی وجود دارد که به اعتقاد مؤلف، بررسی آثار دست اول عرفان نظری نشانگر این است که تحلیل های ارائه شده توسط محققان بزرگی چون قونوی، جندی و فرغانی با تعریف یادشده مطابقت دارد (همان: 31).

 مبنای هستی شناختی این دیدگاه آن است که حقتعالی در جلوه گری خود به حکم وحدت اطلاقی خویش و راه نیافتن هیچ گونه کثرتی به ساحت ذات مقدس او تنها یک جلوۀ واحد دارد. همین جلوه واحد است که در مراحل و اطوار گوناگون به صور مختلف درآمده و مراتب تجلیات را شکل می دهد؛ بنابراین، نفس رحمانی حقیقت گسترده سِعی و مطلق به اطلاق قسمی واقعی است که از تعین اول تا عالم ماده را فراگرفته است. اگر تعیناتِ چنین حقیقت واحدی را لحاظ کنیم، با کثرت مواجه می شویم، ولی اگر حقیقت ساری آن را در نظر بگیریم، یک حقیقت وحدانی بیشتر وجود ندارد.

 ظاهر سخن حضرت امام در این رساله، شبیه به دیدگاهی است که بین متأخران شهرت یافته است؛ یعنی نفس رحمانی را حقیقت واحدی می دانند که تنها در ساحت تعینات خلقی - عالم عقل تا عالم ماده - سریان دارد (امام خمینی، 1372: 45). چنان که گذشت، چنین رأیی خلاف رأی بزرگان عرفانی است؛ اما شارح محترم با تدقق و بررسی جامعی که از آثار امام خمینی دارند، خواننده را چنین التفات داده که بررسی مجموع آثار حضرت امام نمایانگر این است که از دیدگاه ایشان فیض مقدس، ظاهر نفس رحمانی و باطن نفس، همان فیض اقدس است (امام خمینی، 1406: 293 - 292).

 فیض اقدس و مقدس، دو حصه از نفس رحمانی هستند. از این روی، تعینات خلقی را فیض مقدس-به صورت مفرد- می خوانند، نه فیض های مقدس - به صورت جمع - زیرا همان حصۀ خلقی نفس رحمانی، خود را به صورت وجود  های متکثر درمی آورد و این تکثر در عین وحدت سریانی آن است که همۀ آنها را دربرگرفته است. فیض اقدس نیز چه آن را مجموع تعین اول و ثانی یا تنها تعین ثانی بدانیم- حصه ای از نفس رحمان است. از این روی در حقیقت، نفس رحمانی را باید جمع بین فیض اقدس و مقدس دانست (یزدان پناه، 1395، ج 2: 32)؛ بنابراین، شارح محترم با دقت و تأمل ستودنی خود در سایر آثار حکمی عرفانی امام خمینی، رأی ایشان در رسالۀ مصباح الهدایه را قابل دفاع دانسته و آنچه را که از ظاهر سخن امام برداشت می شود به صورت کاملاً منطقی توجیه کرده اند.

 راقم سطور بر این باور است که با استناد به آثار امام خمینی، اندیشۀ عرفانی ایشان هرچند در همان فضای بزرگان عرفان و به­ ویژه ابن عربی بوده است، اما قابلیت معنون شدن با عنوان عرفان امام خمینی را دارد. این مهم هم در مصباح الهدایه که پنجرۀ نویی به عرفان شیعی است و هم در نقدها و نقطه ­نظراتی که امام خمینی در سایر آثارشان -چون تعلیقات بر شرح فصوص و مصباح الانس- بر نظر بزرگان عرفان مانند ابن عربی، قونوی، قیصری، قاضی سعید قمی و ... دارند و هم در بحث عرفان عملی ایشان به خصوص در مورد ربط سیاست و عرفان به خوبی پیداست.

شارح گرانقدر در خاتمۀ بخش پنجم که به بررسی جایگاه امام خمینی در عرفان نظری اختصاص دارد مدعای فوق را از حیث دیگر و با استناد به دلایلی که در ذیل بدان اشاره می شود، چنین بیان می دارند که قرار گرفتن حضرت امام در دورۀ سوم عرفان نظری اسلام موجب گشته که ایشان از ویژگی های این دوره برخوردار و بدان ها متصف باشند؛ اما به اعتقاد ایشان، امام خمینی افزون بر اتصاف به این ویژگی ها و علاوه بر پاره ای نوآوری ها در برخی زمینه های عرفانی، همچنین زمینه ساز برخی تحولات بسیار مهم در عرصۀ عرفان شدند که استمرار جدی آنها می تواند سبب ورود عرفان نظری به دورۀ چهارم خود شود. شارح فاضل این مهم را در ذیل این ویژگی های منحصربه فرد امام مطرح می نماید: گرایش صدرایی امام با پای بندی راسخ به مشرب عرفانی؛ توانایی اجتهاد و نوآوری در حکمت و عرفان؛ نبوغ و استعداد و مناسبت حکمی و عرفانی فوق ­العاده؛ ادبیات و قلم مستحکم عرفانی، بررسی و حل وفصل عرفانی متون دینی؛ مبارزه با انحرافات در عرصۀ عرفان و بسط عرفان نظری در حوزۀ اجتماع، فرهنگ، سیاست و تمدن (یزدان پناه، 1395، ج 2: 304 - 287).

با پذیرش پیش فرض فوق - که البته فقط به آن اشاره شد و چندوچون آن، به خصوص برای کسانی که آشنایی کافی با آثار امام خمینی ندارند نیاز به توجیه کافی دارد[1]- می توان چنین گفت که اثر موردبحث، یعنی فروغ معرفت در اسرار خلافت و ولایت به صورت منسجم و دقیق، یک دورۀ عرفان امام خمینی است که مؤلف محترم، به خوبی از عهدۀ نگارش آن برآمده و بنابر تسلط اجتهادگونه شان بر علم عرفان نظری و عرفان امام خمینی اثر یادشده را که دستگاهی است سازوار در عرفان امام خمینی، در نمونۀ خود بی بدیل ساخته است.

 در پایان دو نکتۀ قابل تأمل را، نه به عنوان نقد، بلکه تنها به عنوان پیشنهادی برای مؤلف گران قدر ذکر می کنیم. ایشان در مقدمه، از ناشناخته بودن بُعد حکمی عرفانی شخصیت امام خمینی نزد عوام و خواص جامعه به تلخی یاد کرده و شرح مذکور را به عنوان گامی در راستای برطرف کردن این مسئله معرفی نموده اند. سپس مجموعه ای از اقدامات موردنیاز در این عرصه را به عنوان پیشنهاد چنین برشمرده اند:

- بررسی نهایی دیدگاه های امام خمینی در باب عرفان نظری در راقی ترین سطوح ممکن؛

- تجمیع و تحلیل مباحث عرفانی امام و ارائۀ آن ها در قالب یک دستگاه سازوار هستی شناختی؛

- بررسی تخصصی «روش فهم متون دینی» توسط امام خمینی؛

- شرح برخی آثار امام خمینی به ویژه مصباح الهدایه، تعلیقات بر شرح فصوص­الحکم و مصباح الانس و سرالصلوت که به زبان دقیق و موجز نگاشته شده اند؛

- بررسی و تحلیل ظرفیت مهم «اخلاق عرفانی» در آثار امام (یزدان پناه، 1395، ج 1: 324).

 حال آنکه علاوه بر پایان نامه ها و رساله هایی که در حوزه و دانشگاه در مورد عرفان امام نوشته شده است، تنها در پژوهشکدۀ امام خمینی و انقلاب اسلامی از بدو تأسیس تاکنون، بیش از صدوپنجاه رسالۀ دکتری، پایان نامۀ کارشناسی ارشد، طرح پژوهشی و کتاب، به صورت تخصصی در حوزۀ عرفان اسلامی با تمرکز بر آراء امام خمینی نگارش شده است که تمامی پیشنهادات مؤلف محترم در آنها به عنوان موضوع مطرح بوده اند؛ لذا راقم سطور با «بسیار ناشناخته بودن» (همان: 324) بُعد حکمی و عرفانی امام خمینی چندان موافق نیست.

 یکی دیگر از نکات شایان توجه، عدم سنجش انتقادی آرای امام در میان اقوال گوناگون سایر عرفا و محققین در این کتاب است. هرچند این مسئله مورد التفات نویسنده بوده و نقل نشدن اقوال گوناگون، بیان ادله، طرح اشکالات و پاسخ ها، جرح وتعدیل ادله، مقایسه آراء دیگر با دیدگاه امام و اموری از این قبیل در این کتاب مورد اذعان ایشان است (همان: 326).

 شاید کتاب حاضر حداقل از جهت حجمی موجب موجه­ بودن چنین مسئله ای بوده باشد، اما پرداختن به چنین سنجش انتقادی ای در آثار جداگانۀ دیگر زیبندۀ شارح محترم بوده و فقط به عنوان پیشنهاد، امید است که ایشان به این مهم نیز التفات داشته باشند؛ زیرا انجام چنین کاری نیازمند برخورداری از توان اجتهادگونه ای است که کتاب وزین فروغ معرفت در اسرار خلافت و ولایت به خوبی نشان داده که مؤلف محترم آن واجد این توان و استعداد ژرف بوده­ است.محمدامین زارع(منبع: حضور 105 )

 

منابع

خمینی، روح الله، مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، 1372.

خمینی، روح الله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، موسسة پاسدار اسلام، چاپ اول، 1406 ق.

یزدان پناه، سید یدالله، فروغ معرفت در اسرار خلافت و ولایت، چاپ و نشر عروج، چاپ اول، 1395.

یزدان پناه، سید یدالله، اصول و مبانی عرفان نظری، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ دوم، 1389.


[1]. علاقه مندان می توانند به پژوهش های صورت گرفته در قالب رساله و پایان نامه و طرح های پژوهشی که در رشتۀ عرفان اسلامی و اندیشۀ امام خمینی در پژوهشکدۀ امام خمینی و انقلاب اسلامی انجام پذیرفته، رجوع کنند.

 

. انتهای پیام /*