مروری بر شکل گیری رژیم اشغالگر قدس
سید علی اکبر محتشمی پور
دولتهای استعمارگر از مدتها قبل از دوره معاصر به دلیل موقعیت استراتژیک فلسطین برای کنترل بر این سرزمین نقشه می کشیدند.
در سال 1827 یکی از یهودیان انگلیسی بنام «سر مؤسس مونتیفوری» مسأله استقرار یهودیان در فلسطین و کشیدن راه آهن از یافا به خلیج فارس برای وصل کردن سواحل مدیترانه به این خلیج را مطرح نمود، و در سال 1838 انگلیس اولین کنسولگری اروپایی را در بیت المقدس تأسیس کرد. گفتۀ «آلبرت هامسون» نویسندۀ انگلیسی حکایت از نقشه های استعماری انگلیس در فلسطین داشت: «مسأله حمایت از یهودیان، موضوع فعالیت کنسولگری انگلیس در اورشلیم است.»1 «آرل اف شاوسری» سیاستمدار انگلیسی در سال 1840 یادداشتی تحت عنوان «طرح اسکانی فلسطین» به «پالمرسون» فرستاد و در آن به ذکر اهمیت سیاسی و اقتصادی اسکان یهودیان در فلسطین برای دولت انگلیس پرداخت.2
«نیمه دوم سده نوزدهم شاهد افزایش اهمیت استراتژیک فلسطین بود. آن هم بر اثر گشایش کانال سوئز و اشغال مصر توسط انگلیس و ورود امپراطوری عثمانی به مرحله احتضار و فزونی رقابتهای استعماری انگلیس و فرانسه و آلمان و روسیه در شرق عربی.»3 بنابراین هر کدام از این قدرتها برای کسب نفوذ بیشتر در منطقه خاورمیانه (و بویژه سرزمینهای شرق مدیترانه) تلاش می کردند.
از همان زمانی که انگلیس برای کنترل بر فلسطین برنامه ریزی می کردند صهیونیستها نیز برای تصرف این سرزمین و سلطه بر جهان نقشه های زیادی کشیدند. از این رو می توان گفت که از سالهای 1900 به بعد جهانیان شاهد افشای نقشه های سری حکمای صهیونیستی برای سلطۀ نژادپرستانۀ خود بر سراسر جهان بود. رواج فسادهای اخلاقی، نابودی دیانت و غیره از جمله این برنامه ها بود.4
در سال 1895 «تئودور هرتزل»، که به گواهی تاریخ نه زبان عبری می دانست و نه از تاریخ یهود آگاهی داشت، با استفاده از جریان «آلفرد دریفوس»5، در فرانسه کتابی تحت عنوان «دولت یهود» منتشر کرد و از یهودیان خواست برای تشکیل یک «موطن یهودی» تلاش کنند. هرتزل خبرنگار روزنامه «نیوفری» چاپ بوداپست و ساکن این شهر بود و اغلب به پاریس رفت و آمد می کرد. وی در سال 1897 م روزنامه «دی ولت» ارگان رسمی افکار صهیونی را انتشار داد. در همین سال همراه با دیگر رهبران صهیونیست در شهر «بال» سوئیس گرد آمده و «سازمان صهیونیست جهانی» را که بالاترین مرجع آن «کنگرۀ صهیونیسم» بود ایجاد نمودند. هرتزل در مورد نتایج کنفرانس بال چنین نوشت:
«اگر بخواهیم نتیجه کنگره بال را در یک جمله خلاصه کنیم که من هرگز آن را افشا نخواهم ساخت باید بگویم من در بال دولت یهود را پایه گذاری کردم.»6
بنابراین کنفرانس بال دارای دو مصوبه سری و غیر سری بود:
طبق مصوبات غیر سری کنفرانس بال، می بایست یک «کانون ملی یهودی» ایجاد شود در این مصوبات از به کار بردن لفظ کشور خودداری شد زیرا اگر صریحاً خواستار ایجاد یک کشور یهودی می شد با اعتراضات اعراب و مسلمانان مواجه می گردید. اما مصوبات سری آن مشتمل بر تلاش مداوم صهیونیستها با استفاده از کلیه وسایل و امکانات برای اشغال فلسطین و تشکیل دولت صهیونیستی بود. اما قبل از انجام این عملیات بایستی راه ورود به فلسطین را هموار می کردند.
صهیونیستها به دولتهایی که دارای خط مشی های سیاسی متفاوت و گاه متضاد بودند رجوع می کردند و با دادن قول همکاری، از آنها تقاضای کمک می نمودند. هرتزل تا سال 1904 م با هفت دولت اروپایی تماس گرفت و به هر یک قول داد که در صورت همکاری آنها، صهیونیسم حافظ منافعشان خواهد بود.
وی در نامه ای به «لرد سالیسبوری» نخست وزیر انگلستان اظهار داشت که اگر انگلیس خط آهنی از مدیترانه به خلیج فارس بکشد نفع زیادی نصیبش خواهد شد. وی ادامه داد که تشکیل دولت یهودی منافع انگلیس را بهتر حفظ خواهد نمود. همچنین قول داد که مطلب را فاش نسازد.8 هرتزل در سال 1899 در دیدار با امپراطور آلمان از ایجاد شرکتی که فلسطین را زیر چتر حمایتی و استعماری آلمان در می آورد سخن گفت و او را مطمئن ساخت که مطلب را فاش نخواهد کرد.9 سپس به سوی امپراطوری عثمانی رفت و از شخص امپراطور تقاضا نمود اجازه دهد یهودیان به فلسطین مهاجرت کرده و به خرید و آبادانی زمینهای آنجا بپردازند. وی برای جلب موافقت امپراطور به او گفت:
«اگر اعلیحضرت سلطان عثمانی فلسطین را به ما واگذارد ما حسابهای مالی آن را کاملاً تسویه خواهیم کرد و در آن جا برای اروپا سدی در مقابل آسیا به وجود خواهیم آورد.»10
ولی سلطان عبدالحمید در پاسخ گفت:
«امپراطوری ترک به من تعلق ندارد... من نمی توانم کوچک ترین قطعه ای از آن را ببخشم. یهودیان میلیاردهاشان را برای خودشان نگه دارند وقتی امپراطوری من تقسیم شد آنها می توانند فلسطین را مجانی به دست آورند ولی فقط جسد ما را می توانند قطعه قطعه کنند من بریدن عضو را نخواهم پذیرفت.»11
به دنبال این پاسخ منفی سلطان عبدالحمید، صهیونیستها تبلیغات زیادی علیه امپراطوری عثمانی انجام دادند که نهایتاً منجر به ایجاد شورشهایی علیه امپراطوری گردید.
در سال 1902 دولت انگلیس سرزمین «اوگاندا» را برای ایجاد موطن موقت یهودی به «سازمان صهیونیسم جهانی» پیشنهاد کرد. در کنگره ششم صهیونیسم در سال 1903 هرتزل موافقت خود را با ایجاد دولت صهیونیستی در اوگاندا که «چمبرلین» پیشنهاد می کرد اعلام داشت. «وایزمن» در این باره نوشته است که پروژه اوگاندا به نحو شدیدی مورد علاقه بازرگانانی بود که معتقد بودند هیچ اهمیتی نخواهد داشت که یهودیان در کجا دست به تشکیل موطن ملی بزنند. آنها فکر می کردند که مهم آن است که یک مهاجرنشین یهودی ایجاد شود حال هر کجا می خواهد باشد، در آرژانتین، صحرای سینا، اوگاندا یا کنیا. اما کنگره هفتم صهیونیسم تأکید نمود که دولت یهود باید در فلسطین ایجاد شود.12
هرتزل همچنین برای در اختیار گرفتن قبرس با «چمبرلین» وزیر مستعمرات انگلیس گفتگو نموده و پیشنهاد کرده بود که حاضر است پنج میلیون پوند به اهالی آن بپردازد تا قبرس را ترک گویند. اما چمبرلین پاسخ داده بود که برای این کار باید مردم سفیدپوست را از آنجا بیرون کرد و او این کار را نمی کند.13 وی برای به دست آوردن تریپولی (لیبی) به پادشاه ایتالیا نیز مراجعه کرده و او نیز امتناع نموده بود.14 در آن زمان لیبی مستعمره ایتالیا بود.
تا آغاز جنگ جهانی اول صهیونیستها از یک طرف خود را حامی منافع انگلیس نشان می دادند و از طرف دیگر به دولت آلمان نزدیک می شدند تا از وعده های آنان نیز بهره گیرند.
«ماکس بودنهایمر» از مقامات ارشد صندوق ملی یهود در یادداشتی به وزارت خارجه آلمان نوشت:
«...یهودیان با همکاری آلمان می توانند کفه (ترازو) را (به نفع آلمان) بر هم بزنند... پیدایش دولت یهود برای امپراطوری آلمان ضرورت حیاتی دارد زیرا از تهدید دائمی حکومت روسیه آزاد می گردد.» 15
به دنبال این یادداشت دیدارهایی بین مارشال «فون هیندنبورگ» و چند رهبر صهیونیستی صورت گرفت. نامبرده از طرح صهیونیستها شدیداً دفاع نمود و حمایت خود را به صورت کتبی به آنان اعلام داشت.16
با آغاز جنگ، رفته رفته انگلیس نقش جدی تر در جریانات مربوط به فلسطین به عهده گرفت. در سال 1915 «هربرت ساموئل» یهودی صهیونیست، که یکی از وزرای دولت انگلیس بود. لایحه ای بنام «فلسطین ـ پنج اختیار» را به تصویب کابینه رساند، لایحه به ضرورت سلطه انگلیس بر فلسطین تأکید کرده و راه این سلطه را یهودی سازی فلسطین بیان می داشت و خواستار مهاجرت یهودیان به این سرزمین و خودمختاری آنان بود. این لایحه مورد موافقت وزیران متنفذی چون «لوید جرج» و «لرد بالفور» قرار گرفت و اساس سیاست انگلیس در آینده شد. در این لایحه ریشه های اعلامیه بالفور دیده می شود.17
در بهار 1917 پس از شرکت آمریکا در جنگ جهانی اول به نفع جبهه ضد آلمان، که به دلیل وعده های انگلیس به صهیونیستهای آمریکایی و در نتیجه استفاده آنها از نفوذ خود برای ورود آمریکا به جنگ صورت گرفته بود، «لرد بالفور» وزیر خارجه انگلیس از «لرد روتشیلد» و «وایزمن» تقاضا نمود فرمولی برای پیام دولت انگلیس در زمینۀ حمایت از آرمان صهیونیسم تهیه کنند. لرد روتشیلد طی نامه ای در ژوئن 1917 به بالفور پاسخ داد:
«... فرمولی که درخواست کرده بودید به شرح زیر تقدیم می دارم و خاطرنشان می سازم که چنانچه دولت انگلیس پاسخ خود را مبنی بر تأیید آن برایم ارسال دارد بلافاصله مجمع صهیونیستها را در جریان امر قرار داده رئوس آن را نیز در یک گردهمایی اعلام خواهم کرد. فرمول موردنظر به این قرار است:
1ـ دولت انگلیس این اصل را می پذیرد که فلسطین باید به عنوان وطن ملی یهودیان در آید.
2ـ دولت انگلیس تمام مساعی حسنه خود را برای تأمین این هدف به کار خواهد برد و در جهت یافتن روشهای مورد لزوم با سازمان صهیونیستها به مذاکره خواهد پرداخت.18
پس از مدتی مذاکره، کابینه انگلیس در جلسه 31 اکتبر 1917 به لرد بالفور وزیر خارجه مأموریت داد تا اعلامیه ای به شرح زیر حاکی از اظهار علاقۀ خود به موافقت با خواست صهیونیستها صادر کند:
«... دولت اعلیحضرت تأسیس وطن ملی برای یهودیان در فلسطین را با نظر موافق تلقی می کند و برای رسیدن به این هدف مساعی حسنه خود را به کار خواهد برد مشروط بر اینکه هیچ نوع اقدامی که به حقوق ملی و مذهبی جماعات غیر یهودی در فلسطین و یا به حقوق و موقعیت سیاسی یهودیان در کشورهای دیگر لطمه بزند انجام نگیرد.»19
لازم به توضیح است که اشاره دولت انگلیس به حقوق ملی و مذهبی جوامع غیر یهودی فلسطین صرفاً به دلیل جلوگیری از اغتشاشات مردم فلسطین بوده است. حرکات بعدی دولت انگلیس در فلسطین و سخنان رهبران این کشور این نکته را به خوبی آشکار می سازد. در روز 2 نوامبر 1917 «لرد بالفور» عین این اعلامیه را همراه یک نامه برای لرد روتشیلد ارسال کرد:
«لرد روتشیلد عزیز، در کمال خرسندی از طرف دولت انگلیس مراتب ذیل را که در کابینۀ به نفع جنبش صهیونیسم طرح و تصویب شده به اطلاع شما می رسانم:20 (عین مطلب بالا) ـ آرتور جیمز بالفور.
بنابراین صدور اعلامیه بالفور، دارای انگیزه استعماری بود، مناخیم بگین نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی در کتاب معروفش به نام «انقلاب» (داستان ایرگون) در مورد علل صدور اعلامیه بالفور نوشت:
«... انگلیسی ها طالب اسرائیل بودند چرا که اسرائیل در سمت شرقی دریای مدیترانه بر سر راه سه قاره قرار دارد و می تواند بر یکی از دو کرانه کانال سوئز سیطره یابد... ولی آیا اگر دولتی بزرگ، کشوری را بدینگونه می خواست بگیرد می توانست؟ هرگز، بدین دلیل انگلیس دولتی هوشمند است...»21
سیر تحولات ورود صهیونیستها به سرزمین فلسطین در کنار این سخنان مناخیم بگین به خوبی مؤید پیام صریح و آشکار امام خمینی در مورد ماهیت و عملکرد صهیونیسم و حمایتهای استعمار و امپریالیسم از آن می باشد. امام در آبان ماه 1351 می فرمایند:
«... اسرائیل با تبانی و همفکری دولتهای استعماری غرب و شرق زاییده شد و برای سرکوبی و استعمار ملل اسلامی بوجود آمد و امروز از طرف همه استعمارگران حمایت و پشتیبانی می شود. انگلیس و آمریکا با تقویت نظامی و سیاسی و با گذاشتن اسلحه های مرگبار در اختیار اسرائیل، آن را به تجاوزات پی در پی علیه اعراب و مسلمین و ادامه اشغال فلسطین و دیگر سرزمینهای اسلامی تحریص و وادار می سازند.»22
انگلیسی ها 27 روز پس از صدور اعلامیه بالفور وارد بیت المقدس شدند. آنها برای کنترل فلسطین یک فرماندهی نظامی ـ که از سوی ژنرال «آلن بی» فرمانده نیروهای انگلیس در مصر و فاتح بیت المقدس که بعداً کمیسر عالی انگلیس در مصر شد برگزیده می شد ـ تشکیل دادند. در 26 آوریل 1920 در کنفرانس «سان رمو» ایتالیا، که با شرکت انگلیس، فرانسه، ایتالیا، ژاپن، یونان و بلژیک تشکیل گردید، قرار شد قیمومیت بر سوریه و لبنان به فرانسه و قیمومیت بر اردن، فلسطین و عراق به انگلیس واگذار گردد. و چون در تصویبنامه کنفرانس «سان رمو» در مورد قیمومیت انگلیس بر فلسطین، متن اعلامیه بالفور نیز گنجانده شده بود این امر باعث شد سیل تلگراف و نامه از سوی سازمانهای یهودی در سراسر جهان به عنوان تبریک به «دولت مردمی انگلیس کبیر!» و نامه هایی اعتراض آمیز نسبت به این امر از سوی بعضی از مسلمانان به وزارت خارجه انگلیس سرازیر شود.23
در روز 30 ژوئن 1920 «سرهربرت ساموئل» یهودی انگلیسی از سوی دولت انگلیس با سمت کمیسر عالی وارد فلسطین شد تا یک حکومت غیر نظامی24 بر فلسطین را سازمان دهد. انتصاب او باعث گسترش تشنج از سوی مسلمانان شد وی قبل از ترک لندن برای عزیمت به محل مأموریتش در فلسطین در بیانیه ای هدف خود یعنی همکاری با صهیونیستها را صریحاً اعلام کرده بود. در بخشی از این بیانیه آمده است:
... بر اساس تصمیم متفقین و قدرتهای وابسته زمینه مناسب برای تشکیل وطن ملی یهود در فلسطین فراهم خواهد شد... 25
«ساموئل» یهودیان دیگری را در پستهای حساس به ویژه اداره مهاجرت قرار داد و بدین ترتیب تسهیلات زیادی برای مهاجرت یهودیان به فلسطین قائل شد؛ به طوری که در ظرف 30 سال سلطه انگلیس بر فلسطین، حدود 600 هزار نفر یهودی به فلسطین انتقال داده شدند. از سوی دیگر انگلیس به دلیل اجتناب مردم از فروش زمین به مهاجران یهودی، 50 هزار هکتار از زمینهای دولتی را به یهودیان داده و از محصولات مسلمانان مالیاتهای سنگین می گرفت تا ورشکست شده و زمینهایشان را به یهودیان واگذار کنند. با این حال، در ظرف مدت 30 سال سلطه دولت قیمومیت انگلیس بر فلسطین، در مجموع فقط حدود 5 / 6% از خاک فلسطین یعنی 160 هزار هکتار به یهودیان منتقل شده بود که 000 / 65 هکتار آن را قبل از قیمومیت خریده و 50 هزار هکتار را نیز از دولت انگلیس گرفته و 25000 هکتارش را نیز از مالکینی که اکثراً در خارج زندگی می کردند خریداری کرده بودند.
در این دوره زبان عبری رسمیت داده شد و بر روی تمبرهای فلسطین در کنار لغات عربی و انگلیسی و عبری فلسطین دو حرف «الف» و «یود» قرار داده شد که معنایش به عبری عبارت بود از «سرزمین اسرائیل». این امر نوعی شناسایی رسمی هدف اصلی یهودیان یعنی تشکیل دولت صهیونیستی از سوی انگلیس بود که همواره آن را از ترس شورشهای مردم تکذیب می کرد. شخص ساموئل در نامه ای که در شرح این ماجرا برای وزارت خارجۀ انگلیس نوشت اعتراف نمود که این عمل بنا به درخواست یهودیان صورت گرفته و برای اینکه باعث شورش بین مسلمانان نگردد با مشورت افراد مطلع تصمیم گرفته به جای نوشتن سرزمین اسرائیل به عبری، از دو حرف اول آن یعنی الف و یود استفاده کند.26
در دوره ساموئل برای تقویت بنیه اقتصادی یهودیان امکانات و تسهیلات زیادی از جمله در زمینه صدور محصولاتشان در نظر گرفته شد؛ در حالی که برای صدور محصولات اعراب تضییقات زیادی صورت می گرفت. هربرت ساموئل امتیاز کارخانه برق توربینی فلسطین و امتیاز مهمتر استخراج نمک بحرالمیت را برای 75 سال به یهودیان داد. میزان درآمد این امتیاز دوم را 300 میلیارد تومان به ارزش آن زمان برآورد کرده اند.27 برای اینکه فلسطین تحت قیمومیت رسمی انگلیسی قرار گیرد باید جامعه ملل نیز آن را تصویب می کرد. در 24 ژوئن 1922 جامعه فوق سند قیمومیت انگیس بر فلسطین را از تصویب نهایی گذراند و از 22 سپتامبر همان سال این سند به مورد اجرا نهاده شد. در مقدمه این سند، انگلیس مأمور اجرای وعده بالفور گردید و طبق مفاد ماده چهارم آن «یک کارگزار یهودی مناسب آژانس یهود به عنوان طرف اصلی یهودیان برای مشاوره و همکاری با حکومت فلسطین در مسائل اقتصادی، اجتماعی و سایر اموری که به تأسیس وطن ملی یهود و منافع یهودیان در فلسطین مربوط می شود انتخاب خواهد شد.»28
اما قیمومیت بر فلسطین از نظر حقوق بین الملل امری غیرقانونی بوده است. زیرا «اولاً به دلیل تصدیق اعلامیه بالفور و تشکیل یک وطن ملی یهودی در فلسطین، حاکمیت مردم فلسطین، حاکمیت مردم فلسطین و استقلال آنها را نقض کرده است و ثانیاً این قیمومیت با ماده 22 میثاق جامعه ملل نیز مغایر است. زیرا میثاق فوق قیمومیت را برای توسعه و رفاه مردم سرزمینهای زیر سلطه قیمومیت تجویز می کند اما حکم قیمومیت از انگلیس می خواهد شرایط را برای ایجاد وطن برای بیگانگان آماده کند و از مشورت یهودیان در این رابطه نیز بهره گیرد. از سوی دیگر، ماده 22 میثاق جامعه ملل هدف از قیمومیت را مشورت و همکاری موقت می داند اما سازندگان سند قیمومیت به انگلیس قدرت کامل قانونگذاری و اجرایی در فلسطین اعطا کردند. همچنین طبق مقررات ماده فوق باید رضایت و خواست مردم سرزمین قیمومی نقش اساسی را در انتخاب قیم داشته باشد و مردم فلسطین به کمیسیونهای بین المللی گفته بودند که نیاز به قیم ندارند...»29
به دنبال قیامهای مهمی که در فلسطین توسط مسلمانان و مسیحیان بعد از صدور اعلامیه بالفور رخ می داد، در اوایل مه 1921 بار دیگر اضطراب و قیام سراسر فلسطین را فرا گرفت که 15 روز به طول انجامید و در طی آن تلفاتی از مسلمانان و یهودیان ببار آمد. انگلیس برای جلوگیری از قیامهای بیشتر در سال 1922 اولین «کتاب سفید» (White Paper) را که تفسیری بر اعلامیه بالفور بود انتشار داد و در آن متذکر شد که «مفاد اعلامیه (بالفور) هرگز مفهوم اینکه فلسطین باید صرفاً تبدیل به وطن یهود شود را نمی رساند بلکه در آن، لزوم تأسیس وطن ملی یهود در فلسطین مورد تأکید قرار گرفته است.30
با همکاری رهبران سازشکار عرب و نقشه های انگلیس قیامها فروکش کرد، اما در سال 1924 مسلمانان بار دیگر به دلیل توهین یهودیان به اعراب دست به قیام زدند. در سپتامبر 1928 یهودیان مقداری وسایل حائل به کنار دیوار ندبه آوردند، اما در مقابل آنان اجتماعات بزرگی از مسلمانان به نام نگهبانان مسجدالاقصی تشکیل شد و شمایل یهود طی برخوردهایی در روز تولد حضرت رسول اکرم(ص) سرنگون شد که در این درگیریها تعدادی تلفات ببار آمد.
در سال 1930 انگلیس سه فلسطینی را به نامهای عطاالزیر، محمدخلیل جمجوم و فؤاد حجازی که گفته می شد عامل شورشهای اخیر علیه انگلیسی ها و صهیونیست ها بودند در زندان عکا به دار آویخت. قبل از آن هم حدود 800 مسلمان به زندان محکوم شده بودند. همگام با مهاجرت یهودیان به فلسطین، مسلح کردن آنان نیز صورت می گرفت. برای نشان دادن همکاری انگلیس در امر تسلیح یهودیان سند شماره 24 / 23 از اسناد وزارت خارجۀ انگلیس گویاست. به موجب این سند، مسلح کردن یهودیان با قدرت و شدّت بیشتر (از گذشته) در جلسه 18 اوت 1921 کابینه انگلیس مورد بررسی قرار گرفته است.31 همچنین ورود اسلحه از خارج نیز برای یهودیان آزاد گذارده شد به طوری که در اکتبر 1935 اولین کشتی حامل اسلحه از بلژیک برای یهودیان وارد بندر یافا شد.32
در دهه سوم قرن گذشته میلادی شیخ عزالدین قسام قیام خود را با آموزشهای دینی و نظامی در مساجد فلسطین برپا کرد و ابتدا با 200 رزمنده مسلح به نبرد با صهیونیستها پرداخت. روحیه جهادی و آموزشهای اسلامی شیخ عزالدین قسام باعث گسترش قیام به تمام فلسطین شد. این قیام تا سال 1935 ادامه یافت و طی آن 2400 نفر کشته و حدود 5000 زخمی شدند. و بالاخره شیخ عزالدین قسام در نبرد با اشغالگران در بیستم نوامبر 1935 در بیشه های یَعبُد محاصره شد و به شهادت رسید.
در اکتبر سال 1937 کمیسیون انگلیسی بیل طرح تقسیم فلسطین را پیشنهاد کرد و «آنتونی ایدن» وزیر خارجه انگلیس تمایل کشورش مبنی بر تقسیم فلسطین را به اطلاع جامعه ملل رساند.
وقتی جنگ جهانی دوم پایان یافت، صهیونیستها برای اشغال رسمی فلسطین به آمریکا روی آوردند؛ زیرا این کشور جای استعماری انگلیس را در نقاط مختلف جهان پر می کرد و دیگر انگلیس به عنوان قدرت طراز اول مطرح نبود. آمریکا نیز به همان دلایلی که در نظر انگلیسی ها بود و به ویژه به دلایل موقعیت استراتژیکی فلسطین و نفوذ صهیونیستها در انتخابات ریاست جمهوریش، حمایت خویش را از ایجاد رژیم اشغالگر فلسطین اعلام نمود. از این زمان به بعد است که آمریکا به عنوان حامی اصلی اسرائیل مطرح می شود. عملکرد آمریکا از این مقطع زمانی به شکلی بود که امام خمینی نیز در پیام خویش به مناسبت تصویب کاپیتولاسیون در تاریخ 4 / 8 / 1343، فرمودند:
«آمریکاست که از اسرائیل و هواداران آن پشتیبانی می کند؛ آمریکاست که به اسرائیل قدرت می دهد که اعراب مسلم را آواره کند.»33
در 11 مه 1942 جلسه «سازمان صهیونیستهای آمریکا» در هتل «بالتیمور» نیویورک تشکیل شد و برنامه ای بنام «برنامۀ بالتیمور» را که درخواست تشکیل یک دولت یهودی در تمام فلسطین و مهاجرت نامحدود یهودیان به این سرزمین را داشت تصویب کرد. در سال 1945 «ترومن» رئیس جمهور اسبق آمریکا، نامه ای به «اتلی» نخست وزیر انگلیس نوشت و با صراحت خواستار آزادی کامل مهاجرت یهودیان به فلسطین و تقویت آنها گردید.34 سپس مستر «بیفن» وزیر خارجه انگلیس در مجلس عوام اعلام کرد که مسأله فلسطین با همکاری آمریکا و انگلیس حل می شود. در پی آن، هیأتی مرکب از مستشاران آمریکایی و انگلیسی مشغول برنامه ریزی شد و نتیجه را که عبارت بود از «تقسیم فلسطین» به سازمان ملل ارائه داد.
انگلیس در آوریل 1947 به سازمان ملل متحد اعلام کرد که دورۀ قیمومیت آن بر فلسطین از مه 1947 پایان می یابد و سازمان ملل باید راه حل ارائه دهد. سازمان ملل نیز هیأتی 11 نفری تحت عنوان «آنسکوپ» را برای ترسیم خطوط تفکیک به فلسطین فرستاد. این هیأت که شامل نمایندگانی از کشورهای استرالیا، کانادا، چکسلواکی، گواتمالا، هند، ایران، هلند، پرو، سوئد، اروگوئه و یوگسلاوی بود، طرح تقسیم را با 7 رأی موافق از 11 رأی تهیه و به سازمان ملل ارائه داد (نمایندگان هند، یوگسلاوی و ایران خواهان تشکیل یک حکومت فدرال که پایتخت آن بیت المقدس باشد بودند، نماینده استرالیا بی طرف بود) طرح فوق در 29 نوامبر 1947 با اکثریت نسبتاً ضعیف و تحت فشار شدید آمریکا روی دولتهای آمریکای لاتین36 و نیز همکاری شوروی، که خواهان تفکیک فلسطین و به رأی گذاردن طرح شده بود، با 33 موافق، 13 مخالف و 10 ممتنع به تصویب رسید. «در طرح تقسیم حدود 88 / 42% از مساحت فلسطین ـ که جمعیت آن متشکل از 725000 عرب و حدود 000 / 10 یهودی بود ـ به اعراب (دولت عربی)، اختصاص یافت، 74 / 56% از مساحت آن نیز که جمعیت آن متشکل از 000 / 498 یهودی و 000 / 497 عرب بود به یهودیان (دولت یهودی تعلق یافت و بیت المقدس نیز بنام منطقه حائل که 100 هزار یهودی و 105 هزار عرب در آن ساکن بودند تحت نظارت بین المللی قرار گرفت.»37 طبق این طرح که به قطعنامه 181ـ II مشهور است38 قرار شد یک کمیسیون شامل 5 عضو که عبارت بودند از: بولیوی، چکسلواکی، دانمارک، پاناما، و فیلیپین بر اجرای مسالمت امیز این طرح نظارت کند.
اما همانطور که قیمومیت انگلیس بر فلسطین غیرقانونی بود، قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد درباره تقسیم فلسطین نیز از نظر حقوق بین الملل غیرقانونی بود. زیرا طبق مقررات منشور ملل متحد، این سازمان حق توصیه و اجرای تقسیم یک سرزمین را ندارد و سازمان موظف است بر طبق اصول عدالت و با توجه به اصل استقلال مردم عمل نماید. به علاوه دولتهای بزرگ از ارجاع مسأله به دیوان بین المللی دادگستری جلوگیری کردند، زیرا دلایل قاطعی مبنی بر غیرقانونی بودن این قطعنامه وجود داشت. همچنین با توجه به اینکه در این زمان علی رغم کمک انگلیسی ها به یهودیان، آنان تنها شامل یک سوم جمعیت و مالک حدود 5 / 6% فلسطین بودند ولی صاحب 56% فلسطین می شدند، بنابراین در طرح تقسیم نیز نسبت به حقوق اعراب بی عدالتی شده بود.
بلافاصله پس از تصویب و طرح تقسیم، اعتراضات شدید سراسر شهرهای فلسطین را فراگرفت و در 9 ژوئیه 1948 نیروهای عربی شامل یگانهایی از سوریه، اردن، عراق، مصر و لبنان تحت عنوان ارتش آزادی بخش عربی در سوریه مستقر گردیدند. بنظر می رسد طرح استقرار ارتشهای کشورهای عربی با چراغ سبز غرب و آمریکا برای فروکاستن قیام سراسری مردم فلسطین و امید بستن به سراب اقدام کشورهای عربی بوده است. در فاصله بین اعلان قطعنامه تقسیم (نوامبر 1947) و خروج انگلیس از فلسطین (مه 1948) نیروهای مسلح انگلیسی به تدریج از مناطق یهودی نشین خارج می شدند تا صهیونیستها بتوانند به راحتی جای آنها را گرفته و خود را مسلح کنند، اما در مناطق مسلمان نشین باقی می ماندند و کلیه حرکات فلسطینیان را تحت نظر و کنترل داشتند و به تدریج که یهودیان آماده اشغال مناطق دیگر می گردیدند، این مناطق را نیز ترک می نمودند. بدین ترتیب، صهیونیستها توانستند مساحت زیادی از زمینهای فلسطین را با تبانی و کمک ضمنی انگلیس اشغال و از سوی دیگر با آوردن مزدوران بین المللی، قدرت نظامی خود را تقویت کنند.
نقش عمده در بیرون راندن و قتل عام مردم فلسطین را سازمانهای تروریستی صهیونیستی مانند «هاگاناه»، «ایرگون تزوای لئومی» و «اشترن» به عهده داشتند.39 «بگین» که در رأس سازمان «هاگاناه» قرار داشت می گوید که در اثر عملیات تروریستی، فقط 165000 عرب در فلسطین باقی ماندند و اعتراف می کند که بدون اینگونه قتل عامها کشور کشور اسرائیل موجودیت پیدا نمی کرد.40
تاریخ خروج رسمی نیروهای انگلیس از فلسطین 15 می 1948 تعیین شده بود. بنابراین در تاریخ 14 می آقای «آلان کانینگام» کمیسر عالی انگلیس در فلسطین و مقامات کشوری قیمومیت بر فلسطین به همراه حدود 000 / 100 نیروی نظامی انگلیس با کشتی از حیفا خارج شدند و باقیمانده آنان نیز در 30 ژوئن همان سال فلسطین را ترک نمودند. هنوز نیروهای انگلیسی از فلسطین خارج نشده بودند که تشکیل دولت صهیونیستی از سوی بن گورین اعلام شد. صهیونیستها در این هنگام اعلامیه ای صادر نمودند، که آن را اعلامیه استقلال خواندند و برابری کامل حقوق سیاسی و اجتماعی بدون در نظر گرفتن مذهب، نژاد و جنس را ـ که البته از همان اول معلوم بود که فریبی بیش نیست ـ اعلام کردند.
یک روز پس از اعلام تشکیل رژیم صهیونیستی، ارتشهای عرب وارد فلسطین شدند و در اطلاعیه ای اهداف صهیونیسم در فلسطین را محکوم نموده و خود را حامی امنیت این سرزمین خواندند. در این راستا، در همه جبهه ها پیشرویهایی با موفقیتهای اولیه صورت گرفت و نیروی هوایی مصر در این حملات نقش مهمی ایفا کرد.
اما ارتشهای عربی سرانجام به دلایلی از جمله سرسپردگی سران عرب به ابرقدرتها متوقف شدند. در طی این دوران، «کنت فولک برنادت» سوئدی و رئیس صلیب سرخ جهانی که میانجی سازمان ملل برای ایجاد صلح بود، توسط تروریستهای صهیونیستی به قتل رسید. وی خواستار ایجاد یک دولت فدرال در فلسطین شده بود که شامل ایالات یهودی و عربی و دربرگیرنده اردن بوده و قدس در اختیار اعراب باشد و یهودیان نیز بتوانند در آن رفت و آمد نمایند. البته این طرح توسط اتحادیه عرب هم رد گردید. پس از ترور برنادت، دکتر «رالف نش» از آمریکا به عنوان میانجی سازمان ملل گمارده شد. او هم مسأله تفکیک را مطرح کرد. سرانجام موافقتنامه های آتش بس چهارجانبه با تلاشهای آمریکا و انگلیس با زیر فشار گذاردن کشورهای عربی و استفاده از روشهای دیپلماتیک منعقد گردید و نقطۀ آغازی شد برای آتش بسهای بعدی که همگی به ضرر مسلمانان تمام شدند.
امام خمینی که تفرقه و عدم همبستگی برخی از رهبران کشورهای اسلامی را از مهمترین عوامل استمرار اشغال فلسطین می دانستند در پیامی برای پشتیبانی از فلسطین در آبان ماه 1351 فرمودند:
«این فلسطین که اکنون در رأس مصیبت هاست؛ این اختلاف کلمه و سرسپردگی های بعضی از سران ممالک اسلامی که با داشتن منابع طبیعی سرشار و ذخایر گرانبها و جمعیت هفتصد میلیونی نتوانسته اند دست استعمار و صهیونیسم را از بلاد اسلامی قطع کرده و به نفوذ ایادی آن پایان بخشند.»41
همانگونه که ذکر شد یکی از عوامل مهمی که در سیطره صهیونیسم بر سرزمین فلسطین نقش داشت وابستگی حکام عرب به امپریالیسم بود. مثلاً در سال 1919 «فیصل» پسر «شریف حسین «فرمانده نیروهای عرب و «وایزمن»، به ابتکار انگلیسی ها قراردادی تأسف انگیز بستند که در ایجاد آن لارنس عربی که دوست انگلیسی فیصل بود نقش زیادی داشت. طبق مفاد این قرارداد، برای فیصل یک امپراطوری عربی و برای وایزمن یک سرزمین خودمختار یهودی در نظر گرفته می شد. وایزمن در این باره نوشته است:
«گمان می کنم که وجود این موافقت نامه اهمیت زیادی در توافق چهار دولت بزرگ نسبت به خواستهای صهیونیستها داشت.»42
همچنین سلطان «عبدالعزیز» در پاسخ به «سرپرستی کاکس» انگلیسی که از او می خواهد تا فلسطین را به یهودیان ببخشد تعجب کرده می گوید من که وابسته به شما هستم چرا باید آن را ببخشم؟! و کاکس پاسخ می دهد درست است که بخشش فلسطین مربوط به انگلیس است، اما این کار را باید یک عرب انجام دهد نه انگلیسی ها. سپس عبدالعزیز با دست خود رضایت نامه ای مبنی بر بخشش فلسطین به یهودیان می نویسد و آن را امضاء می کند.43
«در سال 1949 چرچیل نخست وزیر وقت انگلیس پس از کنفرانس «یالتا» در برج الفیوم با عبدالعزیز بن سعود ملاقات نموده و از وی قدردانی بسیار کرد و گفت که اگر او نبود یهود نمی توانست به فلسطین دست یابد.44 قبلاً هم چرچیل و هم روزولت در مورد ایجاد کشوری یهودی در فلسطین با عبدالعزیز گفت و گو کرده بودند. همچنین در سال 1964 «آرتورلری» سفیر رژیم صهیونیستی در لندن از قول وایزمن در مجله تایمز نوشت که وی مبلغ 20 میلیون لیره استرلینگ در قبال یاری عبدالعزیز در تأسیس دولت صهیونیستی در فلسطین به عبدالعزیز داده است. 45
نقش و همراهی سران عرب فقط در ایجاد رژیم صهیونیستی نبود، بلکه تعدادی از آنان پس از آن نیز به اهداف صهیونیستها خدمت کرده اند. «گلدا مایر» نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی در کتاب «کینه» می نویسد:
«دوبار با ملک عبدالله پادشاه شرق اردن ملاقات کردم... او گفت به هیچ در هیچ تهاجم عربی نسبت به شما شرکت نخواهیم کرد، ما همیشه با هم دوست خواهیم بود.»46
به همین دلیل سوابق سازشکاری و امتیازدهی رهبران کشورهای عربی و اسلامی به اسرائیل و حامیانش است که مشکل اصلی مسلمین را حکومتها می دانند. حضرت امام به شکلی آشکارا و واضح در سخنرانی خویش در جمع ائمه جمعه استانهای ایلام و کرمانشاهان «باختران» اعلام می نمایند:
«... مشکل مسلمانها این حکومتهایی است که بر آنها دارند حکومت می کنند و این اختلافاتی است که با دست خود آنها در بین خودشان ایجاد می شود. اگر نبود این طرح آمریکا و طرح دوم آمریکا به دست فهد و طرحهایی هم که بعدها خواهند درست کرد، اسرائیل به خودش حق نمی داد که بیاید و ارتفاعات جولان را به خاک خودش ملحق کند...» 47
شناسایی رژیم صهیونیستی
حدود 5 تا 9 دقیقه پس از تشکیل رژیم صهیونیستی «ترومن» رئیس جمهور آمریکا این دولت را به صورت «دوفاکتو» (defacto) به رسمیت شناخت و حمایت کشورش را از آن اعلام کرد. سپس سیل کمکهای نظامی و اقتصادی را به سوی این رژیم سرازیر ساخت. گواتمالا و شوروی به ترتیب در 15 و 18 می در حالی که ارتش های عربی وارد فلسطین شده بودند، رژیم اشغالگر را به رسمیت شناختند. نماینده شوروی در سازمان ملل اولین کسی بود که به شناسایی دولت اشغالگر رأی داد. شوروی اجازه داد که تسلیحات چکسلواکی نیازهای ارتش این رژیم را تأمین کند. پیش از آن نیز استالین سلاحهای زیادی در اختیار صهیونیستها قرار داده بود و نماینده اش در سازمان ملل به طرح «تقسیم فلسطین» رأی مثبت داده بود.
صهیونیستها پس از اعلام موجودیت رژیم خود، از مجموع 475 روستای مسلمانان 385 روستا را ویران نمودند. همچنین 200 مسجد را تخریب کردند و کلیه زمین ها و اموال مردم رانده شده را که شامل باغهای پرتقال و موز و زیتون و سایر زمینهای کشاورزی و منازل و مراتع و جواهرات و حسابهای مسدود شده اعراب را که در بانک انگلیس مقیم فلسطین بود مصادره کردند. ارزش این اموال طبق صورت تنظیمی اتحادیه عرب در آن زمان بالغ بر 2825 میلیون لیره می شد. بدین ترتیب مردم مسلمان فلسطین به دنبال قتل عامها و کشتارهای فجیع، به کشورهای اطراف فراری شدند. صهیونیستها رفته رفته اصولاً منکر این امر شدند که فلسطینیان در فلسطین بوده اند. سخنان «گلد مایر» نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی در این مورد قابل توجه است:
«اینطور نبود که خلق فلسطینی در فلسطین بودند و ما آمدیم و آنها را بیرون کردیم و کشورشان را از آنان گرفتیم. اصلاً آنها اینجا نبودند و وجود خارجی نداشتند.»48
«موشه دایان» نیز به هنگام اشغال بیت المقدس، عمق کینه صهیونیستها نسبت به اسلام را چنین بیان کرد:
«یکی از چندین آرزوی ما برآورده شد؛ بالاخره توانستیم انتقال فتح خیبر را از مسلمانان بگیریم.»49
صهیونیستها علاوه بر روشهای بالا برای رسیدن به اهداف خود از چند تاکتیک دیگر نیز استفاده نمودند:
1ـ دامن زدن به ضدیت با یهودیان و به اصطلاح سامی ستیزی به منظور انتقال یهودیان به فلسطین. رهبران صهیونیسم از جمله «هرتزل»، «ژابوتنسکی» و غیره بارها این امر را مفید به حال خود دانسته اند.50
2ـ همکاری با نازیها. مثلاً در قبال اجازۀ نازی ها به رفتن یک قطار شامل یهودیان سرشناس به فلسطین، صهیونیستها حدود 40 هزار نفر از یهودیان را به نازی ها معرفی نمودند تا به اردوگاههای مرگ فرستاده شوند.51 البته تحقیقات اخیر تجدیدنظرطلبان تاریخی این مسأله را ثابت کرده که ماجرای اردوگاههای مرگ و کوره های آدم سوزی نازی ها بیشتر یک افسانه است تا واقعیت. و این افسانه ساخته و پرداخته خود صهیونیستهاست تا با مظلوم نمایی خویش، افکار عمومی جهانی را برای انتقال یهودیان به فلسطین و تشکیل دولتی صهیونیستی در این سرزمین آماده کنند.
3ـ ترور یهودیان. به عنوان مثال در روز 25 نوامبر سال 1940 سرویس مخفی صهیونیستها بنام «موساد لئیابت» یا تروریستهای گروه «اشترن» و «ایرگون»، کشتی «پاتریا» را که حامل 203 مهاجر یهودی بود و انگلیس از ترس اعتراض مسلمانان اجازۀ پیاده شدن به آنها را در فلسطین نداده بود منفجر کردند. صهیونیست ها سپس به دروغ اعلام کردند که یهودیان ترجیح دادند خودکشی کنند اما از فلسطین دور نشوند.52
نقطه نظرات شخصیت های سیاسی ـ دینی در قبال قضیه فلسطین
امام موسی صدر
امام موسی صدر یکی از مهمترین شخصیتهای اسلامی و شیعی در دهه شصت قرن گذشته میلادی است که نسبت به قضیه فلسطین و اشغال این سرزمین مقدس حساسیت ویژه ای از خود نشان می داد. وی معتقد بود که کلیه کشورهای منطقه می بایست در برابر اسرائیل صف آرایی کنند و با همیاری یکدیگر در راه آزادسازی فلسطین تلاش کنند. امام موسی صدر در نامه ای خطاب به نمایندگان مجلس لبنانی که در چهارم دسامبر 1989 در روزنامه های لبنان به چاپ رسید، ابراز داشت: «... حمایت از مقاومت فلسطین رسالتی دینی است...»53 وی همچنین در فرازی از پیام خویش به مناسبت عید سعید فطر که در روزنامه های لبنان از جمله روزنامه «الجریدة» در تاریخ 10 / 12 / 1969 به چاپ رسیدن، مبارزان فلسطینی را مورد خطاب قرار داد و اظهار داشت: «ای مبارزان فلسطینی، خداوند این شرف و فضیلت را به شما عطا کرد که این عید را در خندقها و جبهه های نبرد به سر برید. مطمئن باشید که ما در این روزها و هر روز قلباً، لساناً، فکراً و یداً از شما حمایت می کنیم.»
امام موسی صدر اسرائیل را خطری همیشگی برای منطقه می دانست و بر عملیات فدایی «شهادت طلبانه» کاملاً تأکید می کرد.54 وی با محکوم کردن به آتش کشیدن مسجدالاقصی توسط عمال رژیم صهیونیستی، این اقدام را گامی در جهت یهودی کردن شهر قدس تلقی نمود و اعلام کرد که خطر یهودی سازی قدس، نه تنها این شهر و مؤسسات اسلامی آن را تهدید می کند بلکه اعراب، مسلمانان و اسلام را در معرض خطر و تهدید قرار داده است.55
امام موسی صدر در گفتگو با روزنامه النهار در تاریخ 27 آوریل 1969 زمانی که مصاحبه گر از وی پرسید: «مسأله فلسطین: آیا فرزندان فلسطین را به صلح و یا جنگ دعوت می کنید؟» صراحتاً اظهار داشت: «به نظر من امت اسلامی هیچگاه خطری بزرگتر از خطری که اینکه با آن مواجهیم که تجربه نکرده است. یعنی خطر صهیونیسم بر منطقه و آینده منطقه و تمامی ارزشها، ثروتها و تاریخ آن، بنابراین شکی ندارم که برای زدودن این معضل و اجتناب از خطرات آن باید از کلیه وسایل و شیوه ها استفاده کرد. من شخصاً بعید می دانم که برای این معضل راه حلی مسالمت آمیز وجود داشته باشد.»
شیخ اسعد تمیمی
امام جماعت سابق قدس یکی از برجسته ترین روحانیون اهل سنت در زمینه مقاومت و ایستادگی در مقابل اقدامات رژیم صهیونیستی و استعمارگران انگلیسی بود. وی پس از شکست اعراب از اسرائیل در سال 1967 همواره در خطبه ها و نوشته های خویش بر مسأله توطئه و خیانت پاره ای از کشورهای عربی در قبال سرنوشت فلسطین و قدس تأکید می نمود. شیخ اسعد تمیمی پس از فاجعه هولناک صبرا و شتیلا که طی آن ارتش اسرائیل صدها فلسطینی ساکن در لبنان را قلت عام کرد، در یک سخنرانی در شهر امان به مناسبت عید قربان که حدود پنجاه هزار نفر گرد هم آمده بودند، به حکام عرب با ذکر اسامیشان حمله کرد و آنان را همگام و همکار با صهیونیسم و امپریالیسم خواند. به دنبال این سخنرانی، وی به دادگاه نظامی فراخوانده شد و به مدت شش ماه در زندان به سر برد.56
از شیخ اسعد تمیمی تألیفات متعددی به جا مانده است که یکی از آنها کتاب «نابودی اسرائیل امری حتمی و قرآنی است» می باشد. او در این کتاب با اشاره به برخی از آیات سوره مائده و دیگر سوره های قرآن، زوال رژیم صهیونیستی را امری قطعی بر می شمرد.
آیت الله محمدحسین کاشف الغطاء
آیت الله کاشف الغطاء از نخستین مراجع عظام شیعه بود که نزدیک به هفتاد سال پیش و قبل از آنکه رژیم صهیونیستی در سرزمین اشغال شده فلسطین تأسیس شود نسبت به این مسأله هشدار جدی دادند و فتواهای متعددی را اعلام نمودند. ایشان در یکی از فتواهای خود ضمن اعلام جهاد مقدس برای نجات فلسطین، این جهاد را نه تنها برای اعراب و مسلمانان بلکه برای تمامی انسانهایی که دارای وجدانی بیدار و تفکری سالم هستند، واجب شمردند. آیت الله کاشف الغطاء در سال 1357 هجری قمری در شهر نجف اشرف فتوای عمومی را برای جهاد در راه فلسطین صادر کردند. در بخشی از این فتوا آمده است:
«... جهاد در راه فلسطین برای تمام انسانها و نه فقط برای اعراب و مسلمانان واجب شده است. این جهاد نه تنها بر اساس شریعت ها و ادیان بلکه به حکم وجدان بیدار و سلامت تفکر بر همه انسانها واجب است.»57
ایشان با دقت نظر و دوراندیشی خطاب به تمامی مسلمانان و بویژه سران کشورهای عربی هشدار دادند:
«آیا گمان می برید که اگر یهود بر فلسطین چیره شوند، عراق و حجاز و دیگر سرزمینهای عربی را به حال خویش خواهند گذاشت... آیا بر شما آسان است که رعایای بدترین مردمان بر روی زمین، یهودیان و صهیونیست ها شوید...»58
ایشان جداً تأکید می کردند که اگر صهیونیست ها بر سرزمین فلسطین سیطره یابند پس از آن به سراغ سوریه و عراق خواهند رفت و از این رو مسلمانان را تشویق به جهاد با جان و مال می کردند و خواستار همبستگی تمامی مسلمانان و آزادیخواهان جهان جهت آزادسازی سرزمین فلسطین بودند.
فتواهای علمای اسلام در ارتباط با مسائل جهادی و حکم عملیات استشهادی
1ـ حکم شرعی اسلامی در رابطه با اشغال فلسطین توسط صهیونیست ها چیست؟
ـ آیت الله العظمی سید علی حسینی سیستانی:
از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که فرمودند: «کسی که به امور مسلمانان توجهی نکند از آنان نیست و کسی که صدای مردی را بشنود که فریاد می زند ای مسلمانان، و پاسخی ندهد مسلمان نیست.» بنابراین از تمامی مسلمانان می خواهم که به یاری ملت مسلمان فلسطین بشتابند و به فریادهای استمداد آنان پاسخ گویند و حداکثر تلاش خویش را به عمل آورند و از امکانات خود استفاده کنند تا متجاوزان را دور نمایند و حقوق غصب شده فلسطینیان را باز ستانند و سرزمین اسلامی را از دست متجاوزان غاصب نجات دهند.
ـ آیت الله العظمی سید محمدسعید الحکیم:
[اشغال فلسطین] تجاوزی آشکار، غیرقانونی و غیرشرعی است و لازم است که هر کس بر اساس توان و شرایط خویش در برابر آن ایستادگی و مقابله نماید.
2ـ حکم شرعی اسلامی در مورد روابط بازرگانی، اقتصادی و سیاسی موجود بین بعضی از دولتهای اسلامی و رژیم اشغالگر صهیونیستی چیست؟
ـ آیت الله العظمی شیخ محمد فاضل لنکرانی:
هر گونه تعامل اقتصادی و یا تجاری با این رژیم مطلقاً حرام است.
ـ آیت الله العظمی شیخ حسین نوری همدانی:
این کار امری حرام است و باید از آن به طور جدی دوری کرد.
3ـ جوانان مسلمان فلسطین در راه آزادسازی فلسطین و قدس شریف اقدام به عملیات استشهادی می کنند. شرع مقدس و کتاب و سنت به عملیات استشهادی که به منظور تحقق این هدف صورت می گیرد، چگونه می نگرند؟
ـ آیت الله العظمی امام سید علی خامنه ای:
عملیات استشهادی از بالاترین درجات شهادت و ایثار در راه دین است و نخستین شخصیتی که آن را مجاز شمردند، امام خمینی بودند. هیچ فرقی بین زن و مرد در اجرای آن نیست و اگر دفاع از میهن به آن بستگی داشت، امری واجب است.
دکتر شیخ یوسف القرضاوی:
عملیات استشهادی از عظیم ترین انواع جهاد فی سبیل الله است که یک فرد روح بی ارزش خود را در راه خدا تقدیم می کند. و با این فرموده باری تعالی: «و من الناس من یشتری نفسه ابتغاء مرضات الله» منطبق می باشد. کسی که خودکشی می کند، به دلیل شکست در زندگی ناامید است و می خواهد از زندگی خود خلاص شود، اما شهادت طلبی عملی قهرمانانه است و اغلب علمای اسلام آن را عظیم ترین نوع جهاد می دانند.
این عملیات از عظیم ترین انواع جهاد در راه خداوند است و در قرآن کریم آمده است: «و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم» (انفال / 60).
آنچه که می خواهیم این است که این عملیات استشهادی پس از مطالعه و بررسی جنبه های مثبت و منفی آن صورت گیرد و می بایستی که از راه تفکر جمعی از مسلمانان مورد اعتماد صورت گیرد و اگر در این اقدام، خیری را یافتند می بایستی اقدام کنند و به خداوند توکل نمایند «و من یتوکل علی الله فان الله عزیز حکیم» (انفال / 49).
4ـ آیا به نظر شما مسلمانان در کشورهای اسلامی مسئولیت شرعی برای محافظت از هویت فرهنگی و اسلامی فلسطین و بیت المقدس را دارند؟
ـ آیت الله العظمی الشیخ ناصر مکارم شیرازی
بله. بر همه مسلمانان واجب است و مسئولیت اکیدی در جهت حفاظت از این مرکز مقدس اسلامی و ابقاء هویت اسلامی آن دارند.
ـ شیخ فتح الله القاضی
مسلمانان مسئولیت کاملی در محافظت از هویت فرهنگی اسلامی فلسطین و بیت المقدس دارند.
5ـ آیا به نظر شما آزادسازی قدس شریف اقدامی اسلامی و واجب شرعی است و مسئولیتی است بر دوش همه مسلمانان؟
ـ علامه سید محمد الفاتح الکتانی
واجب است که تمامی سرزمین فلسطین از جمله بیت المقدس آزاد شود.
ـ دکتر شیخ علی القره داغی
بله. آزادسازی قدس شریف و تمام فلسطین واجب است و این مسئولیت تنها بر دوش فلسطینیان نیست بلکه مسئولیت همه اعراب و مسلمانان است و از خداوند متعال مسألت داریم که همه ما را در شرف مشارکت در این امر موفق نماید.
6ـ حکم شرعی در مورد کالاها و محصولاتی که از سوی کشورها و مؤسسات حامی رژیم صهیونیستی صادر می شود چیست؟
ـ شیخ الازهر: دکتر محمد سید طنطاوی
تحریم کالاهای اسرائیلی و آمریکایی واجب است و شکلی از اشکال حمایت از مبارزه ملت فلسطین می باشد و مسلمانان باید هر نوع کالایی را که به دشمن کمک می کند، تحریم نمایند.
تاریخچه مختصری از گروههای اسلامی فعال در عرصه فلسطین
انجمن جوانان مسلمان
به دنبال اشغال فلسطین در سال 1917 میلادی توسط بریتانیا، مسلمانان در مقابله با این اشغال دست به جهاد زدند و دولت انگلیس، خود را با قیام و مبارزه مردم مسلمانان فلسطین مواجه دید. پس از اشغال نیز قیامهای دهه 1920 تا انقلاب براق (29 ـ 1928) به وجود آمد. اولین تشکیلات اسلامی به نام «جمعیت شبان المسلمین» انجمن جوانان مسلمان در اواخر دهه بیست به وجود آمد و اولین کنفرانس انجمنهای اسلامی در شهر ساحلی یافا در آوریل سال 1928 برگزار شد. مقر این جمعیت در مصر و وابسته به جمعیت اخوان المسلمین مصر بود. پس از برگزاری این کنفرانس، اساسنامه این جمعیت در فلسطین نیز تصویب شد. اهداف این تشکیلات، ترویج فرهنگ دینی، تشویق مسلمانان به ایجاد مدارس اسلامی و مقاومت در برابر کفر و الحاد در مدارس و دانشگاهها و سایر تبلیغاتی که در برابر کفر و الحاد در مدارس و دانشگاهها و سایر تبلیغاتی که در مخالفت با اسلام انجام می گرفت و توجه به ضروریات نسل جوان در راستای مسائل فوق مبتنی بود. این سازمان اهداف فرهنگی و غیر سیاسی داشت و از دگرگونیهای داخلی فلسطین و آنچه در سرزمینهای عربی روی می داد و نیز حمایت اخوان المسلمین مصر تأثیر می گرفت.
گروه قسام
سالهای دهه 1930 شاهد رشد حرکتهای مبارزاتی بین اعراب و سلطه بریتانیایی که توسط جنبش صهیونیستی حمایت می شد، بود. مسلمانان با اخذ برخی روشهای دینی در این مبارزات دخیل بودند، به دنبال این تحرکات و برخوردهای سال 1929 کنفرانس اسلامی با شرکت گروهی از متفکران بزرگ و رهبران مسلمان بسیاری از ممالک اسلامی در سال 1931 در قدس تشکیل و قضیه فلسطین به نحو مهمی در آن مطرح گردید. در دهه سی، اولین سازمان جهادی به نام «عصبة القسام» «گروه قسام» توسط روحانی مبارز و انقلابی، شیخ عزالدین قسام، به وجود آمد. او متولد سوریه و تحصیلکرده الازهر مصر بود که به دلیل مشارکت در مبارزه علیه استعمار فرانسه، در سوریه غیاباً به اعدام محکوم شد و به حیفا فرار کرد سپس در مسجدالاقصی به وعظ پرداخت. وی از ابتدا خواستار ایستادگی در برابر استعمار انگلیس و اسکان یهودیان در فلسطین گردید. قسام در سازماندهی اش مبارزه مسلحانه و حرکت جهادی را برای این رویارویی طرح نمود. شعار او «کتاب خدا در یک دست و تفنگ در دست دیگر» بود. روشهای تشکیلاتی قسام، محکم، پیوسته و مخفیانه بود. بیشتر افراد تشکیلات او را فقرای فلسطینی و کارگران و کشاورزان تشکیل می دادند. استراتژی قسام بر اتکای مردم فلسطین به خویشتن، استوار بود زیرا معتقد بود کشورهای عربی مجاور در زیر سلطه استعمار به سر می برند. قسام، رهبران سنتی را که جهاد و مبارزه را کنار گذاشته بودند در حرج قرار داد و در مقابل ملی گراها و گروه نشاشیبی ودیگر احزاب سنتی که معتقد به مذاکرات و گفت و گو با انگلیس بودند، ایستاد و مواضع آنها را رد کرد. سازمان قسام، راه مبارزه مسلحانه را بنیان نهاد و خود او اولین رهبر قیام مسلحانه و پدر انقلاب مسلحانه فلسطین است و از آنجا که فردی روحانی بود، سمبلی مقدس برای طرفداران راه جهاد، در فلسطین به شمار می رود. سرانجام در سال 1935 انقلاب به وجود آمد و تا سال 1939 ادامه پیدا کرد و نیروهای قسام نقش مهم و بارزی را در انقلاب بزرگ فلسطین (1939 ـ 1936) ایفا کردند. اعتصاب بزرگی به مدت شش ما در 1936 فلسطین را فراگرفت و تا سال 1939 این اعتصابات باز هم تکرار شد.
مهمترین سازمانهای مطرح در جنبش اسلامی
1ـ اخوان المسلمین
گروه اصلی و مادر اخوان المسلمین در ماه مارس 1928 در شهر اسماعیلیه مصر توسط حسن البناء و گروه کوچکی از دوستانش تشکیل شد. هدف این گروه که بعدها یکی از بزرگترین احزاب سیاسی در مصر و کشورهای مشرق عربی گردید، ایجاد جامعه اسلامی از طریق اجرای احکام شریعت اسلامی بود. سومین اجلاس عمومی جمعیت مسأله گسترش فعالیت اخوان المسلمین به خارج از مصر مطرح شد و سوریه و فلسطین از اهداف نخست این تحرکات در نظر گرفته شدند. روابط اخوان المسلمین با فلسطین از سال 1935 یعنی هنگامی که عبدالرحمن البناء برادر حسن البناء از فلسطین دیدار کرد و با حاج امین الحسینی مفتی قدس و رئیس وقت شورای عالی اسلامی بیت المقدس ملاقات نمود آغاز می گردد. در اثنای انقلاب سال 1936 در فلسطین این گروه اقدام به کارهای تبلیغاتی نمود و کمیته ای برای کمک به فلسطینیان به ریاست حسن البناء رشد عام گروه برای اعتراض علیه بریتانیا و دعوت به تبلیغ به سود قضیه فلسطین تشکیل داد.
همچنین این گروه اقدام به تشکیل کمیته های دانشجویی برای شناساندن قضیه فلسطین در مصر نمود. فعالیت اخوان المسلمین در اوائل دهه چهل و هنگامی که رژیم صهیونیستی در سال 1948 به وجود آمد به فلسطین منتقل شد. اخوان نقش برجسته ای در جنگ با اسرائیل داشتند. گروههایی از اخوان المسلمین در حملات مسلحانه به مراکز یهودی در فلسطین در اثنای انقلاب 1936 شرکت کردند. در پی جنگ جهانی دوم این گروه اقدام به گسیل نمایندگانی به فلسطین نمود که نه تنها وظیفه تبلیغ و تحریک علیه یهود بلکه مسئولیت کمک در آموزش پیشاهنگان را بر عهده داشت پس از جنگ اخوان، در کرانه غربی تحت حکومت اردن و در نوار غزه تحت حکومت رژیم مصر بودند. در حالی که فعالیت اخوان المسلمین در اردن تا اشغال کرانه غربی توسط اسرائیل در 1967 علنی و رسمی و آزاد بود، پس از اشغال کرانه غربی و نوار غزه توسط اسرائیل اخوان به خصوص در نوار غزه دوباره فعال شدند و فعالیت آنها بر دعوت، تبلیغ و مسائل اجتماعی و تربیتی و به دور از مقابله مستقیم و مبارزه مسلحانه علیه اشغالگران صهیونیست متمرکز بود. آنان به این روش خود ادامه دادند تا زمانی که با شروع انتفاضه فعالانه در آن شرکت جستند و نقش اساسی در اوج دادن و استمرار بخشیدن به جنبه اسلامی آن داشتند.
2ـ جهاد اسلامی
جنبشی است که در پی مباحث طولانی که از اواسط دهه هفتاد در صحنه سیاسی فلسطین در مورد نقش اسلام گرایان در قبال قضیه فلسطین مطرح شد، به وجود آمد. این جنبش پیش از انتفاضه دسامبر 1987 در نوار غزه ظهور کرد.
جنبش جهاد اسلامی از درون اخوان المسلمین جوشیده و در اوایل دهه هشتاد رسماً در سرزمینهای اشغالی شکل گرفته است. تأسیس جهاد اسلامی در صحنه فلسطین سیمای جدیدی از اسلام سیاسی و رهبران دینی سیاسی را به منصۀ ظهور رسانید. جنبش جهاد و رهبران آن، دین و سیاست را با یکدیگر مرتبط ساخته مبارزۀ مسلحانه علیه اشغالگران اسرائیل را آغاز کردند. این جنبش در زمینه های نظامی به فعالیت پرداخته و به طور عملی و نه در حرف، بعد مبارزاتی اسلام را عینیت بخشیده است و این مسأله ای تاریخی در فلسطین می باشد. جهاد اسلامی از خلال عرضه اسلام به عنوان یک دین آزادی بخش، طرفداری و استقبال روزافزون اهالی را به دست آورده و شاید اثبات کرده باشد که پیوند بین اسلام و تفنگ، یک معادله است که کمک و تأیید مردمی در آن سوی آن قرار دارد.
خصوصیت جهاد در این نهفته است که سازمان اساساً در داخل سرزمینهای اشغالی به وجود آمد و رشد کرد و به حکم ایدئولوژی و نوع رهبران و اعضا و استراتژی و تاکتیکهای آن برای جهاد اسلامی چیزهایی فراهم است که برای دیگر گروهها در تمام جهان فراهم نیست. برعکس گروه اخوان المسلمین و سازمان آزادی بخش فلسطین، جهاد اسلامی خود را در برابر حساب گریهای سیاسی و دیپلماتیک که دیگر سازمانها در برابر آن تسلیم می شوند تسلیم نمی کند. و هیچ وقت دستورات را از خارج از سرزمینهای اشغالی دریافت نمی کند که با داده های داخل تناقض داشته باشد.
شیخ عبدالعزیز عوده رهبر معنوی جهاد اسلامی می گوید مسأله فلسطین مسأله محوری جهاد اسلامی در داخل فلسطین نیست زیرا مشکل فلسطین، یک مشکل اسلامی و برای همه گرایشهای اسلامی در منطقه می باشد. این مشکل ملی یا ناسیونالیستی نیست که فقط مربوط به اعراب باشد بلکه مشکل امت اسلامی است. و مناسب تر است که حل این مشکل از خلال یک جنگ آزادی بخش مردمی اسلامی باشد که منجر به نابودی اسرائیل و برپایی دولت اسلامی فلسطین گردد. استراتژی جنبش جهاد بر پایه ایمان به مبارزات مسلحانه استوار است که هدفش از بین بردن اشغال و سلطه آن می باشد. جهاد اسلامی هر شکلی از شکلهای به رسمیت شناختن اسرائیل را رد کرده و با تمامی راه حلهای سیاسی مطرح شده مخالفت می نماید. روشهای سنتی دعوت را نیز رد کرده در جهت تبدیل آنها به اسلوب نظامی مستقیم برای تحقق اهدافش تلاش می کند. به طور خلاصه خط مشی جهاد از این قرار است: نخست رویارویی با اشغالگر و پیکار برای بیرون راندن آن از سرزمین فلسطین سپس برپایی دولت فلسطینی و به دنبال آن، تطبیق دین با نظام حکومتی یا به عبارت بهتر، ایجاد نظام اسلامی در سرزمین آزاد شده. جنبش جهاد با اقدامات شهادت طلبانه و شجاعانه ای که انجام داد، نقش عمده ای در بازگرداندن اعتماد به نفس در مردم ایفا کرد. این جنبش آمد تا خیزش اسلامی سیاسی را که بیشتر شعاری و عقیده ای بود تجلی گر باشد. این امر در پی دوره ای از فروپاشی و درهم شکستگی عربی و افت مبارزه فلسطین روی داده است. همچنین جهاد اسلامی در آماده سازی امور برای انفجار انتفاضه مردمی در دسامبر سال 1987 سهیم بوده است. بدون شک به جنبش جهاد اسلامی از نظر دیدگاه و تشکیلات به عنوان یک جنبش سیاسی که از همدلی و طرفداری بخشی از مردم برخوردار است و در داخل سرزمینهای اشغالی ریشه دوانیده، نگریسته می شود. تا جایی که حتی نیروهای ملی، وجود انگیزه دینی در جامعه فلسطین را درک کرده، نیروی اسلام و جاذبیت آن را به عنوان یک عامل محرک در جامعه پذیرفته اند، به گونه ای که چارچوب فراگیر آن برای طرفداران بیشتر و تجلی جاذبیت آن در جوانب تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را حس کرده اند. جهاد اسلامی بدین ترتیب اثبات کرد که اسلام انقلابی می تواند نیروی اساسی در مقابله با اشغالگران و یک رقیب جدی برای جریانات حاضر در صحنه باشد و این مهم حکم تهدیدی برای جنبش اخوان المسلمین و گروه های ملی می باشد. (ن.ز: جهاد اسلامی فلسطین، جنبش)
3ـ جنبش مقاومت اسلامی (حماس)
حماس مختصر شده حرکة المقاومة الاسلامیه (جنبش مقاومت اسلامی) است، که بعد از وسعت گرفتن انتفاضه، آغاز مشارکت اخوان در یک کار منظم و مستمر بود و این جناح متخصص در مبارزه با اشغالگران، نیازمند به یک نام بود که آن را لااقل از جهت نقشی که به آن موکول شده است از تشکیلات مادر مشخص سازد. این مشارکت یک تحول در موضع گروه اخوان المسلمین نسبت به قضیه فلسطین و یک تحول در استراتژی آنها از طریق انتقال به یک مرحله جدید به حساب می آید. در استراتژی اخوان طی مرحله پیشین، فراخوان برقراری جامعه اسلامی حتی به ضرر مسأله آزادسازی فلسطین، در تقدم قرار داشت اما منشور مقاومت اسلامی بر دگرگونی مهم در این استراتژی تأکید دارد. این دگرگونی مهم، انتقال به مرحله عمل یا جهاد واقعی است. شیخ احمد یاسین رهبر معنوی جنبش مقاومت اسلامی می گوید هر جنبشی از مراحلی عبور می کند و انتقال از یک مرحله به مرحله دیگر بر اساس تصمیم کسانی است که در آن مرحله قرار گرفته اند. جنبش اسلامی در مقابله با اشغالگران به مرحله عمل وارد شده است و حجم این عمل و مشارکت بستگی به طبیعت امکانات موجود دارد.
قبول اساسنامه حماس از سوی اخوان المسلمین دلیل بر ورود آنها به مرحله جدید است و انتفاضه بود که جهش به این مرحله را سرعت بخشید. انتفاضه ابزار بسیج مردم در راه تکوین نسل جهادگر برای مقابله با اسرائیل و نیز شکلی از اشکال جهاد و مقدمه ای برای کار جهادی است. به محض اعلام تشکیل جنبش حماس، خیابانها از اعلامیه های این جنبش که از اول مارس سال 1988 به شکل سری و به نام حماس منتشر شد، آکنده گردید. علاوه بر این اعضا و طرفداران آن نیز شروع به نوشتن شعارهایی بر روی دیوارهای شهرها، روستاها و اردوگاههای کرانه غربی و نوار غزه کردند. در این شعارها مواضع مواضع حماس انعکاس پیدا می کرد.
حماس در ابتدا به ساف در انجام تظاهرات و اعتصابات هماهنگی می کرد اما بعد از مدتی خود مستقلاً اقدام به این کار نمود و به این ترتیب بر سر جذب مردم با جریان ملی به منازعه پرداخت. در جریان پذیرش قطعنامه های سازمان ملل متحد، اقدامات ساف را محکوم کرد و در قبال جریان سازش که قصد متوقف کردن یا به انحراف کشاندن انتفاضه را داشت، ایستاد و باعث استمرار انتفاضه شد.
حماس در 18 اوت سال 1988 میثاقی را منتشر کرد و دیدگاههای سیاسی و اعتقادی خود را ابراز نمود. در میثاق حماس آمده است: «جنبش مقاومت اسلامی شعبه ای از شعب اخوان المسلمین فلسطین است و حرکت اخوان المسلمین حرکتی جهانی است. بنای اجتماع مسلمانان، محبت و علاقه شان به خداوند است. و این جنبش برای به اهتزاز درآوردن پرچم اسلام در جای جای فلسطین عمل می کند. سرزمین فلسطین سرزمین موقوفه اسلامی برای نسلهای مسلمان تا روز قیامت است و چشم پوشی از تمام و یا قسمتی از آن درست نمی باشد. هیچ پادشاه یا رئیس جمهور یا سازمان یا کشور عربی چنین حقی در فلسطین ندارند (که از آن چشم پوشی کنند). تمامی آنچه که راه حلهای مسالمت آمیز و کنفرانسهای بین المللی برای حل قضیه فلسطین نادیده می شود، با عقیده حماس در تعارض می باشد. از دست دادن هر قسمت از فلسطین اسلامی از دست دادن قسمتی از دین است و وطن پرستی حماس، جزئی از دین می باشد و «نه» به حل قضیه فلسطین مگر از طریق جهاد. حماس ضمن احترام به دیگر جنبشهای اسلامی و ملی، پرچم وحدت را بلند می کند هدایت و ارشاد جمیع را از خداوند خواهان است و با تلاش در جهت تحقق این وحدت بر اساس کتاب و سنت سعی می نماید.
در مورد جنبشهای ملی، حماس به آنها احترام می گذارد و مادام که اختیار خود را به شرق کمونیست و غرب صلیبی ندهند دست آنها را می فشارد و به تمامی جریانات ملی که در صحنه فلسطین برای آزادی فلسطین فعالیت می کنند اطمینان می دهد که پشتیبان آنهاست و آماده است تا واقعیتهای موجود در صحنه ملی و بین المللی در مورد قضیه را مورد بررسی قرار دهد، یک بررسی اصولی که میزان انسجام یا اختلاف آن مسائل را در سایه دیدگاه اسلامی روشن سازد.
حماس، ساف را از نزدیکان به جنبش مقاومت اسلامی به حساب می آورد. مانند برادر با برادر یا پدر یا دوست. وطن ما یکی است. مصیبت ما یکی و سرنوشت ما یکی. ساف تفکر غیر مذهبی را برگزیده و این تفکر با تفکر دینی تناقض دارد و آن هم تناقضی کامل و لذا با ارج نهادن به ساف و نکاستن از نقش آن در درگیری اعراب و اسرائیل، نمی توانیم نظریه اسلامی بودن فعلی و آینده فلسطین را تغییر بدهیم یا تفکر جدایی دین از دولت را برگزینیم. اسلامی بودن فلسطین جزئی از دین ماست و هر کسی که از دین خود کوتاه بیاید، زیان کرده است و هر روزی که ساف اسلام را به عنوان روش زندگی برگزیند، ما سربازان آن و هیزم آتش آن خواهیم شد.
از کشورهای عربی هم مرز با اسرائیل خواسته می شود که مرزهای خود را در برابر تمام مجاهدین از فرزندان ملتهای عرب و مسلمان باز نمایند تا نقش خود را به دست آوردند. دیگر کشورهای عربی و اسلامی نیز نسبت به رفت و آمد مجاهدین تسهیلات لازم را فراهم آورند.
راه حلی برای مسأله فلسطین جز با جهاد نیست که بر هر مسلمانی واجب عینی است. عملیات هشدار و بیدارسازی توسط علما و مردان تعلیم و تربیت و خبرنگاران و وسایل تبلیغاتی و عموم روشنفکران و به خصوص جوانان جنبش اسلامی صورت گیرد. این عملیات به منظور انتشار آگاهی های اسلامی در میان مردم محلی و عربی و اسلامی و ارتباط برقرار کردن بین مسائل دینی و مسأله فلسطین در اذهان نسلهای مسلمان انجام می گیرد. (ن.ر: حماس، جنبش)
4ـ سازمان حزب الله فلسطین
رهبران این سازمان در ابتدا در جنبش جهاد اسلامی فعالیت داشتند و بیشتر در زمینه های عملیاتی علیه اشغالگران صهیونیست فعالیت می کردند. اما پس از چندی به دنبال بروز اختلاف بین احمد مهنا دبیرکل حزب الله با (شهید) دکتر فتحی شقاقی دبیرکل جنبش جهاد اسلامی فلسطین، احمد مهنا از این جنبش جدا شد و با شیخ اسد تمیمی جهاد اسلامی بیت المقدس را تشکیل داد اما پس از چندی در پی درخواست و فشار رهبران جنبش جهاد اسلامی فلسطین، برای تغییر نام این سازمان، مهنا نام تشکیلات وابسته به خود را از جهاد اسلامی بیت المقدس، به حزب الله فلسطین تغییر داد و در زمینه های عملیات جهادی علیه رژیم صهیونیستی در سرزمین های اشغالی فلسطین، فعالیت خود را ادامه داد. (ن. ر: حزب الله فلسطین).
پی نوشتها:
1. دروزه، حکم: پرونده فلسطین، ترجمه کریم زمانی، انتشارات بعثت، بی تا، ص 13.
2. پیشین، ص 12.
3. پیشین.
4. در سال 1897 م حکمای مجامع صهیونیستی در یک گردهم آیی صورتجلسه ای سری تهیه نمودند که در سال 1901 م فاش گردید. این صورتجلسه شامل 24 پروتکل است که در آنها اهداف صهیونیسم و تاکتیکهای پیشنهادی برای رسیدن به این اهداف ذکر شده است. طبق این اسناد هدف اصلی تشکیل یک حکومت جهانی نژادپرستانه یهودی است و تاکتیکهای اولیه برای رسیدن به آن استفاده از قدرت مالی (طلا) و تبلیغاتی وسیعی که در اختیار دارند در جهت نابودی دیانت و اخلاق دینی عنوان شده است. صهیونیستها کتابهایی را که حاوی پروتکل ها بود می خریدند و به سرعت آن را نایاب می کردند. در این رابطه تعدادی از نشر دهندگان کتابها نیز جان باختند. صهیونیستها در این پروتکل ها، دموکراسی، آزادی و برابری را رد می کنند و تأکید به آن را به عنوان مستمسکی برای رسیدن به اهداف خویش ذکر می نمایند. افشای این پروتکلها توسط یکی از خانم های فرانسوی عضو یک لژ فراماسونی صورت گرفت. (برای مطالعه بیشتر در این زمینه: رک: رژرلامبان، اسرار سازمان مخفی یهود، ترجمه مصطفی فرهنگ (تهران: نشر والعصر، بی تا) صفحات مختلف.
5. دریفوس افسر یهودی ارتش فرانسه بود که به جاسوسی برای آلمان متهم و محاکمه و زندانی شد ولی پس از مدتی بی گناهی وی ثابت شد و عفو گردید.
6. وزیر کرمانی، مهندس محمدحسن، اسرائیل، فاشیسم جدید، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1359.
7. دروزه، همان، ص 14.
8. پیشین، ص 15.
9. پیشین، صص 16 ـ 15.
10. رودنسون، ماکسیم: وایزاک دویچرد: دربارۀ فلسطین، ترجمۀ منوچهر هزارخانی، انتشارات رواق، تهران، 1357، ص 31 به نقل از کتاب دولت یهود، تئودور هرتزل.
11. پیشین، ص 41، به نقل از یادداشتهای روزانۀ هرتزل.
12. نیکیتینا، همان، ص 31.
13. منوهین، موشه: منتقدان یهودی صهیونیسم، ترجمه وارزیک درساهاکیان، بی نا، بی تا، تهران، صص 31 ـ 29.
14. پیشین.
15. دروزه، همان، صص 18ـ 17.
16. همان، ص 18.
17. همان، صص 20ـ 19.
18. بذرهای توطئه (گزیده اسناد محرمانه وزارت خارجه انگلیس)، ترجمه حسین ابوترابیان، انتشارات، مؤسسه اطلاعات، تهران، 1366، صص 7ـ 6.
19. همان، سند شماره 4 / 23 و صص 15ـ 14.
20. حمیدی، پیشین، ص 251.
21. همان، ص 24.
22. صحیفه امام، جلد 2، ص 438.
23. متن برخی از این نامه ها را می توانید در صفحات 110 و 111 کتاب بذرهای توطئه (گزیده اسناد محرمانۀ وزارت خارجۀ انگلیس) مطالعه کنید.
24. اداره غیرنظامی فلسطین توسط دولت قیمومیت انگلیس شامل یک کمیسر عالی، یک منشی عالی رتبه و یک شورای مشورتی به ریاست کمیسر عالی، شامل 10 عضو رسمی ادارۀ قیمومیت (رؤسای 10 اداره مهم کشور) و 10 عضو غیررسمی بود. اعضای غیر رسمی که شامل 4 مسلمان، 3 یهودی و 3 مسیحی (از هر کدام از فرقه های کاتولیک، پروتستان و ارتدکس یکنفر) بودند، حق هیچگونه قانونگذاری یا اجرا نداشتند بلکه می توانستند نسبت به طرحهای قیمومیتی پیشنهادی، انتقادات و سؤالاتی برای ملاحظه مقامات مطرح کنند. نگاه کنید به:
OSCAR KRAINES, Government and Politics in Israel, (London: George Allen and Unwin L.T.D, 1961) Chapter 1. همچنین بذرهای توطئه، ص 137.
25. متن این بیانیه در صفحات 133 و 134 بذرهای توطئه درج شده است.
26. بذرهای توطئه، صص 141 ـ 140.
27. هاشمی رفسنجانی، علی اکبر: اسرائیل و فلسطین، جهان آرا، بی تا، قم، صص 25 ـ 24.
28. بذرهای توطئه، ص 222.
29. کتان، هنری: فلسطین و حقوق بین الملل، ترجمه غلامرضا فدایی عراقی، انتشارات امیرکبیر، تهران 1354، ص 48.
30. بذرهای توطئه، ص 180.
31. کسمائی، علی اکبر، مقاومت فلسطینی، انتشارات بعثت، بی تا، تهران، صص 15ـ 14.
32. هاشمی رفسنجانی، همان، صص 30 ـ 29.
33. صحیفه امام، ج 1، ص 411.
34. ترومن در این زمینه می گوید: «رهبران زبده یهودیان آمریکا و ثروتمندان یهود از هر طریقی مرا در فشار قرار داده بودند تا نیرو و قدرت آمریکا را در جهت رسیدن آنان به امیالشان در فلسطین به کار گیرم.» (وزیری کرمانی، پیشین، صص 167 ـ 162)
35. United Nations Special Committee on Palestine – UNSCOP.
36. «سمسنر ولز» معاون اسبق وزارت خارجه آمریکا می گوید: «مسئولان آمریکایی تمامی انواع فشارهای مستقیم و غیرمستقیم خود را بر کشورهایی که نسبت به تقسیم فلسطین موضعی بی طرف یا مخالف داشته اند اعمال کردند...» همچنین «جیمز فورستان» وزیر دفاع اسبق آمریکا نیز نوشته است که شیوه هایی که برای اعمال فشار بر دولتهای سازمان ملل به کار رفت زشت و ناپسند است. (حکم دروزه، همان، ص 35.)
37. صفاتاج، مجید: دانشنامه فلسطین، «تقسیم فلسطین»، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، جلد سوم، تهران، 1382، صص 205 ـ 206.
38. برای ملاحظۀ مواد چهارگانۀ قطعنامه 181ـ II سازمان ملل متحد رجوع کنید به فصل اول کتاب OSCAR KRAINES. همچنین قطعنامه فوق در بخش ضمائم کتاب فلسطین و حقوق بین الملل نوشته هنری کتان آمده است.
39. در اینجا به چند کشتار از میان قتل عامهای بسیاری که صهیونیستها برای ایجاد و تداوم حکومت خود در فلسطین صورت دادند اشاره می کنیم. آنها افزون بر قتل عامها، در موارد زیادی به بمب گذاری در مراکز مسلمانان و به ویژه در هتلهای بیت المقدس نیز زدند تا رسیدن به اهدافشان تسریع شود. برخی از اقدامات تروریستی گروههای تروریستی عبارتند از:
کشتار اهالی روستای الخصاص: در اواخر سال 1947 افراد مسلح «هاگاناه» در تاریکی شب وارد این روستا شده با نارنجک و مسلسل به کشتار مردم پرداختند.
ـ کشتار دیریاسین: در روز 9 / 4 / 148م واحدهایی از همۀ سازمانهای تروریستی صهیونیستی همراه با تعدادی تانک و نیروهای پیادۀ ارتش به روستای دیریاسین حمله کردند. مردم روستا به دفاع از خود پرداختند. صهیونیستها 254 نفر از اهالی را به شهادت رسانده، بسیاری از آنان از جمله زنان باردار را مثله نمودند. بگین که به قصاب دیریاسین معروف است، در این باره گفت که بدون دستیابی به این پیروزی، در دیریاسین، کشور اسرائیل موجودیت پیدا نمی کرد.
ـ کشتار اهالی روستای دوایمه در 29 / 10 / 1948 که در آن بیش از 400 تن از اهالی و ساکنان روستا قتل عام شدند.
ـ کتشار اهالی روستای طنطوره در 23 / 5 / 1948 که در آن 200 غیرنظامی کشته و در یک گور دسته جمعی دفن شدند.
ـ کشتار اهالی روستای قبیه: در سال 1953 م یکی از واحدهای چترباز رژیم صهیونیستی به فرماندهی «آریل شارون» به روستای قبیه حمله برد و 69 نفر را کشت. شارون در این زمینه گفت: «مسئوولیت این کشتارها به گردن خود قربانیان است، سربازان واحد من عادت کرده بودند هر چند گاه به آن شهر بروند و پس از ویران کردن یک یا دو خانه به مقر خود بازگردند، ولی یک شب مردم این روستا درصدد بر آمدند تا روشی را که سربازان من و همچنین خودشان به آن خو گرفته بودند عوض کنند...» (تونی کلیفتون: آسمان گریست، ترجمۀ چایچیان، انتشارات امیرکبیر، تهران)
ـ کشتار ساکنان شهر خان یونس: این شهر که در نوار غزه واقع است دو روز بعد از آغاز حملۀ سه جانبه به مصر مورد حمله صهیونیستها واقع شد که طی آن دهها فلسطینی کشته شدند. کشتار مردم توسط صهیونیستها در کشورهای همجوار فلسطین نیز امری عادی بوده است، از جمله کشتارهای لبنان (کفر متی، البینه، عبیه، بیروت، صبرا، شتیلا و غیره) که شرح آنها احتیاج به فرصت دیگری دارد.
40. لوکرنیف: اسرائیل، اسطوره ها و واقعیت، ترجمه مازیار، انتشارات ابوریحان، تهران، 1359، ص 19.
41. صحیفه امام، ج 2، ص 461.
42. پیشین، لوکرنیف، ص 51.
43. السعید، ناصر: از کجا تا کجا (خاندان سعودی را بشناسیم)، ترجمه ابومیثم (وحید)، مؤسسه تحقیقاتی علمی الغدیر، تهران، 1360، صص 44 ـ 27.
44. پیشین، ص 64.
45. همان، ص 88.
46. کیهان، 6 / 10 / 66.
47. صحیفه امام، جلد 15، ص 438.
48. منوهین، همان، ص 37.
49. وزیری کرمانی، همان، ص 184.
50. برداسکی، رمان: حقایقی درباره صهیونیسم، ترجمه م. احمدآبادی، انتشارات کتیبه، تهران، صص 18ـ 14.
51. پیشین، صص 21ـ 20.
52. لوکرنیف، همان، ص 18.
53. الامام السید موسی الصدر، منبر و محراب، لبنان: دارالارقم، الطبعة الاولی، 1981، ص 230.
54. همان، صص 27ـ 224.
55. همان، ص 212.
56. الشیخ اسعد التمیمی، زوال اسرائیل حتمیة قرآنیة، الطبعة الثانیة، انصار الثورة الاسلامیة فی فلسطین، 1988، ص 26.
57. محمدالحسین کاشف الغطاء، قضیه فلسطین الکبری، النجف الاشرف: مطبعة النعمان، 1969، صص 15ـ 14.
58. همان، ص 20.
منبع: حضور، ش 62، ص 100.
.
انتهای پیام /*