مدافع بیدار
(درنگی در زندگی و آثار علامه سید مرتضی عسکری)
مهدی سلیمانی آشتیانی
مقدمه
تجلیل از عالمان امین و اندیشمندان پارسا، ارج نهادن به علم و اندیشه و امانت و پارسایی است. و بزرگداشت علاّمه استاد، آیت الله سیّد مرتضی عسکری، احترام به یک عمر تلاش پُرثمر و جهاد خستگی ناپذیر در راه اعتلای اندیشه تابناک اسلامی و تجلیل از هفتاد سال قلم زدن در راه زدودن غبار سازمان یافته تحریف از چهره دین، و نکوداشت سالیان دراز دفاع و حراست از مکتب درخشان علوی و فاطمی است.
تقدیر از علاّمه عسکری، ستایش از مردی است که همه سالها و ماهها و روزهای زندگی خویش را صرف دین و تبیین مکتب اهل بیت علیهماالسلام و سنت صحیح پیامبر اکرم(ص) نمود، که خود می گفت: از اول، بر پیشانی ام نوشتم: «تو وقف اسلام هستی!» و تا امروز، به وقف، عمل کرده ام.
استاد علاّمه از بنیانگذران نهضت بازگشت به قرآن و حدیث در حوزه های شیعه بود که با درک ژرف و فهم عمیق از این معارف بلند، در تلاش گسترده و اهتمام جدی برای قیام به تکلیفی که بر دوش عالمان و مصلحان است، دمی آرام ننشست.
می گفت: «هر کسی با آگاهی و انصاف و عشق به سراغ سنت و سیره پیامبر و ائمه علیهماالسلام برود، احساس می کند که روح ابوذر و مقداد و بلال و میثم تمّار با اوست. آگاهی از رنجهایی که پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین علیهاالسلام کشیدند، خیلی تلخی ها و سختی ها را آسان می کند».
روح بلندش، با پیامبر(ص) و اهل بیت علیهماالسلام همنشین باد!
تبارِ نیک
اجداد علاّمه عسکری، در زمان صفویه، از سبزوار به ساوه آمدند و چند نسل از آنان، به عنوان «شیخ الاسلام» در این شهر، مشغول ارشاد و تبلیغ بوده اند.
جدّ ایشان سیّد اسماعیل بن سیّد محمّد کوچک حسینی ساوجی (زنده در 1306ق) عالمی جلیل در منطقه ساوه و داماد سیّد میرزا احمد بن محتشم ساوجی مشهور به شیخ المجتهدین (د 1305ق) بوده است.[1]
پدر علاّمه عسکری مرحوم سیّد محمّد، از علمای دین و اهل سلوک و تهجّد بود. او سالها در نجف اشرف مقیم و از انفاس معنوی عالم عارف، مرحوم سیّد مرتضی کشمیری (د 1333ق) بهره مند و ملازم آن عارف بزرگ بود. وی در زمان مرجعیت میرزا محمّد تقی شیرازی(د 1338ق) راهی سامرا شد و افتخار دامادی آیت الله میرزا محمّد طهرانی عسکری را پیدا کرد.[2] میرزا محمّد طهرانی(د 1371ق) از شاگردان میرزا علی آقا شیرازی و میرزا محمّد تقی شیرازی و صاحب آثاری از جمله مستدرک البحار، مصابیح الأنوار و الصحیفة المهدویه بود.[3] لذا علاّمه عسکری از جهت مادر نیز به بیت علم و فضیلت، انتساب دارد.
سید محمّد نیز در خدمت میرزا محمّد طهرانی در جوار بارگاه آسمانی عسکریین علیهماالسلام مقیم شهر سامرا شد، تا آنکه در 25 ذی حجه 1333ق، در مسافرتی که برای زیارت به نجف اشرف رفته بود، درگذشت و در وادی السلام و در کنار پدرش مدفون گردید. کتاب صلاة اللیل و آدابها از آثار اوست.[4]
تولد و دوران کودکی
سید مرتضی در چنین خانوادهای اهل علم و فضیلت، در شهر مقدس سامرا و در 18 جمادی الثانی 1332ق [بهار 1293ش ] پا به عرصه حیات گذاشت.
پدر، به جهت علاقه زیادی که به استادش سیّد مرتضی کشمیری داشت، نام استاد را بر فرزند نهاد. مرتضی در آغاز کودکی، نعمت وجود پدر را از دست داد؛ ولی در مهد تربیت و ارشاد پدربزرگ دانشمندش رشد یافت و در ده سالگی نیز به فراگیری علوم اسلامی مشغول شد.
او از آغاز، علاقه و عشق وافری به مطالعه کتاب داشت و این انگیزه با وجود کتابخانه پر برگ و بار مرحوم میرزا محمّد طهرانی که در اختیار سیّد مرتضی بود، به ثمرات نیکویی منتهی شد.
مطالعه کتابهای سیره و تاریخ پیامبر اکرم(ص) و فتنه های صدر اسلام، سفرنامه های اسلامی و غربی و همچنین تاریخ مبارزات اسلامی در ایران و عراق، بیشترین وقت و فرصت را از کودکی و نوجوانی او به خود اختصاص داد.
ایشان خود در این باره می گوید:
حتی شبها روی پشتبام هم کتاب می خواندم و گاهی تا کتاب را تمام نمی کردم، نمی خوابیدم، در حالی که خانواده ام خیال می کردند من خوابم و بعد از طلوع فجر برای بیدار کردنم می آمدند. اینها اولین مطالعات من بود و من تا جوان بودم، هیچ وقت این مطالعه را رها نکردم.[5]
حوزه علمیه سامرا در این سالها هنوز به برکت وجود شاگردان میرزا محمّدحسن شیرازی و میرزا محمّدتقی شیرازی، گرمی و نشاط خود را حفظ کرده بود.
علاّمه عسکری در این حوزه ارجمند، ادبیات عرب مانند: سیوطی، مختصر، مطول، مغنی، حاشیه و شرح جامی و همچنین فقه و اصول، از قبیل شرح لمعه، قوانین و معالم را فرا گرفت.
با توجه به استعداد و آمادگی موجود در وی، بیشتر کتابها را دو سه درس با هم می گرفت و برخی را نیز خود مطالعه یا مباحثه می کرد و فقط برای رفع اشکال به استاد مراجعه می نمود.
هجرت به قم
مرحوم سیّد محمّد شیخ الاسلام ساوجی ـ پدر علاّمه ـ املاکی در ساوه داشت که از درآمد آنها زندگی را می گذراند و بعد از فوت او نیز خانواده اش از همین راه، مخارج خود را تأمین می کردند و از مصرف سهم امام و وجوه شرعی پرهیز داشتند.
در سال 1350ق / حدود 1310ش، که رضاخان برای ارتباطات بین ایران و حوزه عراق، سخت گرفت و اجازه نداد وجوهی از کشور خارج شود، زندگی بر خانواده علاّمه سخت شد و وی به همین جهت، تصمیم به ترک سامرا گرفت.
سید مرتضی عسکری در آغاز جوانی(18 ـ 19 سالگی) راهی حوزه علمیه قم شد. در این دوره، آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی(د 1355ق) زعامت حوزه را به عهده داشت. وی ابتدا در مدرسه رضویه حُجره داشت و سپس در مدرسه فیضیه در طبقه اول (حجره دوم سمت چپ، از در صحن عتیق) حجره گرفت. هم حجره ایشان آیت الله حاج شیخ علی صافی گلپایگانی و هم بحثهایشان آیت الله حاج آقا مرتضی حائری(د 1406ق) و حاج سیّد احمد سجادی ساوجی(پسردایی وی) و شیخ علی اکبر زرندی بوده اند.[6]
علاّمه فقید، در حوزه علمیه قم، با جدّیت مشغول فراگیری علوم متداول اسلامی شد و از خرمن دانش مدرّسین و دانشمندان آن استفاده کرد.
اساتید ایشان در قم عبارت اند از:
1. آیت الله سیّد شهاب الدین مرعشی نجفی(د 1411ق)
2. آیت الله امام سیّد روح الله موسوی خمینی(د 1368ش)
3. آیت الله شیخ محمّدحسین شریعتمدار ساوجی(عمّه زاده علاّمه)
4. آیت الله شیخ مهدی حکمی پایین شهری قمی(د 1360ق)
5. آیت الله حاج میرزا خلیل کمرهای(د 1405ق)[7]
6. آیت الله میرزا محمّدعلی ادیب طهرانی(د 1369ق)
7. آیت الله حاج شیخ علی اصغر صالحی کرمانی.[8]
شرکت در درس امام خمینی
مرحوم علامه در ایامی که در حوزه علمیه قم مشغول تحصیل بوده اند، در درس عقاید امام خمینی شرکت می کردند. خود در این باره می گوید:
در درس کلام امام خمینی هم حاضر می شدم. ایشان صبحهای ماه رمضان، در حجره اول صحن کوچک، دست راست(از راهرو صحن بزرگ)، باب حادی عشر را درس می گفتند. تا قم بودم، این درس عقاید ایشان را شرکت کردم.[9]
ایشان در کنار شرکت در دروس رسمی و متداول حوزه، اهتمام جدّی به تفسیر، حدیث و عقاید داشت و احساس می کرد که علومی مثل تفسیر، در حوزه، مورد بی مهری واقع شده اند. لذا در خدمت آیت الله حاج میرزا خلیل کمرهای با تعدادی از طلبه ها در مسجد نو (نزدیک قبرستان شیخان)، مباحث تفسیری را درس می گرفتند.
لزوم توجه به مباحث غیر فقهی باعث شد که علاّمه عسکری به همراهی مرحوم آیت الله سیّد محمود طالقانی(د 1359ش) طرحی برای وارد کردن تفسیر و علوم قرآن، احادیث غیر فقهی و بحثهای عقاید به دروس حوزه و رفتن به سمت شیوه های درست تبلیغ دین، تدوین کردند.
این جریان با همکاری سیّد علیرضا ریحان یزدی (د 1367ش) آیت الله شیخ محمد صدوقی یزدی (شهید 1358ش) و آیت الله حاج آقا رضا صدر (د 1415ه)[10] و هفت نفر دیگر از فضلای آن روز، پیگیری شد. همین جمع در درس تفسیر مرحوم کمرهای در مسجد نو شرکت می کردند و مباحثه تفسیری نیز در مسجد امام حسن عسکری علیهاالسلام داشتند. این مسائل، مورد موافقت و اقبال حوزه واقع نشد و علاّمه، دلشکسته و ناراضی، قم را ترک کرد.
خود در این باره می گوید:
استاد ما مرحوم آقا میرزا خلیل کمرهای بود که هر شب به ما درس تفسیر می داد. طلبه هایی که رد می شدند، ما را مسخره می کردند که اینها در شب تحصیلی، تفسیر می خوانند! ما چند نفر، در کنار درسهای حوزوی، درسهایی را برای خودمان معیّن کرده بودیم تا بتوانیم مبلّغ بشویم؛ اما مرحوم آقا میرزا مهدی بروجردی [د1389ق] که حوزه را اداره می کرد و همه کاره حوزه بود، با این کار، مخالفت کرد و توانست منع کند. استادهای ما گفتند ما نمی توانیم درس بدهیم؛ من هم قهر کردم و برگشتم سامرا![11]
ایشان معتقد بود حوزه آن روز، تک بُعدی عمل می کرد و به علومِ مورد نیاز جامعه نمی پرداخت و وقتی این سبک را با حوزه های عصر شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی و علاّمه حلّی مقایسه می کنیم، می بینیم گذشتگان، در بیشتر علوم اسلامی دارای آثار و تألیفات بوده اند و بحث می کردند و اگر در زمان ما بودند، قطعاً تفسیر و عقاید و تاریخ و حدیث و علوم عقلی و استدلالی را درس می گفتند، همانگونه که مثلاً اصول کافی را علمای ما، قرنها درس می گفته اند و به شاگردانشان اجازه روایت و تدریس می داده اند.
بازگشت به عراق
علاّمه، در اوایل سال 1354ق، به سامرا مراجعت نمود. در این حوزه، جدّ ایشان آیت الله میرزا محمّد عسکری طهرانی درس حدیث نیز می گفت. ایشان، تحصیلات خود را ادامه داد و از محضر آیت الله آقا میرزا حبیب الله اشتهاردی معروف به مدرّس عسکری(د 1373ق / مدفون به شیخانِ قم) و همچنین مرحوم میرزا علی و مرحوم شوشتری مرعشی که از اساتید حوزه سامرا بودند، استفاده کرد و در فقه و اصول، بیشتر از همه، از درس میرزا حبیب الله اشتهاردی بهره برد.
اشتهاردی از شاگردان آیت الله آقا شیخ هادی تهرانی بود که در مباحث اصول فقه، سبک مخصوصی داشتند. قابل ذکر است، میرزا حبیب الله، سِمت پدری نیز برای علاّمه عسکری دارد؛ چرا که پس از فوت پدر علاّمه، مادر ایشان با میرزا حبیب الله اشتهاردی ازدواج کرد.
علاّمه فقید، کفایه را نزد این استاد فرا گرفت و بعد از آن نیز دروس فقه استدلالی را بر مدار عروة الوثقی نزد همو ادامه داد. استاد نیز توجه خاصی به شاگرد حاذق خود داشت و گاهی درس خصوصی برایش برقرار می کرد.
در سامرا ایشان با کمک دو دایی خود ـ مرحوم نجم الدین عسکری و مرحوم شیخ ابوالحسن ـ تلاش کرد مدرسه ای علمیه به سبک جدید تأسیس کند که موفق نشد.[12]
علاّمه، ده سالی را در سامرا ماند تا اینکه حدود سال 1363ق و در سالهای اواخر جنگ دوم جهانی راهی بغداد شد. او در این هجرت، باز هم تلاش نمود تا مدرسه ای جدید برای فرزندان شیعه(در کاظمین) و در ادامه آن، یک دانشکده یا حوزه نوین ایجاد کند که با مخالفت برخی افراد صاحب نفوذ، جلوی این اقدام گرفته شد.
ایشان باز به سامرا برگشت و مشغول درس و تحقیق شد و یک دوره دیگر در درس خارج استاد گرامی اش آیت الله میرزا حبیب الله مدرّس عسکری شرکت کرد.
پس از چند سال، برای بار دوم و به قصد تحقّق اهدافش در تأسیس حوزه نوین یا دانشکدهای دینی، به ایران هجرت نمود و وارد حوزه علمیه قم شد. این بار، حوزه، تحت زعامت مرحوم آیت الله حاج آقا حسین بروجردی(د 1380ق) اداره می شد.
استاد علاّمه که موقعیت فکری و عمومی حوزه قم را بهتر از مرتبه قبل می دید، همان طرح پیشین خود را این بار در قالب برنامه ای برای ایجاد یک مدرسه علوم دینی با درسهای حدیث شناسی، علوم قرآن، تاریخ اسلام و آموزه های تبلیغی در کنار فقه و اصول، تدوین نمود و خدمت آیت الله بروجردی ارائه کرد.
این برنامه، مورد موافقت زعیم وقت حوزه قرار گرفت؛ امّا مقدمات کار، با جریان ملی شدن صنعت نفت و فضای پرتنش آن روزها برخورد کرد و علاّمه عسکری نیز مجبور شد به عراق بازگردد و این بار نیز طرح وی به عمل در نیامد.
در بغداد و خط مقدّم دفاع از تشیع
استاد فقید، این بار به بغداد رفت و در این شهر به فعالیت پرداخت. بغداد در آن سالها از مراکز مهم فرهنگی و سیاسی در جهان عرب به شمار می رفت و مرکز اصلی کادرسازی غربی ها در عراق بود. بغداد، پایگاه تشکّلهای قومی، ملی، سوسیالیست، کمونیست، سنّی، سلفی و صوفی بود و از سویی، مرکز مهم سیاسی، فرهنگی، دانشگاهی و مطبوعاتی عراق محسوب می شد.
جریان تندی از شبهات و فعالیتهای ضد دینی به طور عموم و ضد شیعی به طور خاص، جامعه مسلمانان و شیعیان و بویژه جوانان و تحصیل کردگان عراق را مورد تهدید و تهاجم قرار داده بود. در نجف و کربلا برخی عالمان روشنفکر و درد آشنایان آن روز، کارهایی را شروع کرده بودند؛ ولی در بغداد، نه فعالیت خوبی صورت می گرفت و نه صدای نجف، چندان به این شهر می رسید.
این جریانات باعث شد استاد علاّمه اقامت در بغداد را انتخاب کند.
ایشان با حمایت مرحوم آیت الله سیّد محسن حکیم(د 1390ق) و به نمایندگی از سوی او، فعالیت دامنه دار و مفصّلی را در بغداد، آغاز کرد.
ایجاد مؤسسات اسلامی مختلف مانند: مدارس دینی، مدارس جدید برای دختران و پسران از ابتدایی تا دبیرستان، مراکز آموزش فنی ـ حرفهای، درمانگاهها، صندوقهای خیریه، کتابخانه ها و... از مهمترین فعالیتهای علاّمه عسکری در سالهای اقامت در بغداد بوده است.
آن مرد میدان علم و عمل، در کنار پیگیری همه این کارها، به اقامه جماعت و برگزاری جلسه وعظ و خطابه در مسجدی در محله کرّاده شرقی بغداد نیز موفق بود و همچنین همه روزه، درسهای حدیث و تفسیر و تاریخ و عقاید نیز ارائه می کرد که مورد استقبال دانشجویان جوان و استادان و طلاب علاقه مند واقع گردید.
جهاد و تلاش برای اعتلای فرهنگ زلال و روشنِ اسلامی، همه در محیطی سخت و دشوار انجام می شد. کودتای عبدالکریم قاسم و سقوط سلطنت هاشمی عراق در 1958م، کودتای عبدالسلام عارف در 1963 و نخست وزیری احمد حسن البکر و در نهایت، کودتای بعثی ها در 1968 و حاکمیت مطلق و بی رقیب حزب بعث بر عراق، هر روز، باعث تغییرات و درگیریهای اجتماعی و افزایش فشار بر مذهبی ها و علمای دینی می شد و کار کردن در چنین فضایی، اخلاص، پایمردی و از خودگذشتگی می خواست که استاد، آن را داشت.
این فعالیتها تا سال 1389ق / 1968م، ادامه داشت. در این سال، علاّمه عسکری و همکارانش به خاطر مبارزه با حزب بعث، تحت تعقیب قرار گرفتند. دوست و همکارشان شهید آیت الله سیّد مهدی حکیم، از عراق، خارج شد و علاّمه نیز به بیروت گریخت و مؤسسات ایشان تعطیل گردید.
استاد فرزانه در این باره می گوید:
روزی که من از عراق گریختم، از جانم نمی ترسیدم. از این بیم داشتم که دستگیرم کنند و بعد، یک مصاحبه ساختگی ترتیب بدهند و اعلام کنند مرتضی عسکری، جاسوس آمریکا بوده و اعتراف کرده و اینطوری حیثیت من و روحانیت شیعه را لکه دار کنند.[13]
او در لبنان در کنار امام موسی صدر، شیخ محمّدمهدی شمس الدین و سیّد محمّدحسین فضل الله، مبارزه علیه رژیم بعث را ادامه داد تا اینکه دولت عراق، کوشش کرد ایشان را برباید و علاّمه نیز لبنان را به قصد ایران ترک کرد. بعد از خروج ایشان از عراق، خانواده ایشان در مرز اردن بازداشت شدند که مدّتی درگیر آزادی آنها بود.
حضور در تهران
استاد، در ایران، تمامی همت خود را بر این گذارد تا تألیفات و آثارش را به اتمام برساند و در عین حال، در خدمات فرهنگی و اجتماعی نیز موفق بود.
«مجمع علمی اسلامی»، مؤسسه ای بود که وی در سال 1398ق ، در تهران، تأسیس نمود تا آثاری را با هدف اصلاح و بازسازی کتابهای درسی حوزه و ارتقای سطح آموزش در حوزه های علمیه تدوین کند.
برخی کتابها که در این راستا تألیف یا تصحیح و بازنویسی و منتشر شدند، عبارت اند از: 1. تعلیم اللغة العربیة، 2. الامثلة و صرف میر، 3. کتاب التصریف، 4. کتاب الهدایة فی النحو، 5. کتاب قواعد الاملاء، 6. کتاب تهذیب البلاغة، 7. کتاب المنطق و مناهج البحث العلمی، 8. تهذیب المغنی، 9. کتاب منتخب حلیة المتقین، 10. المنهج المقترح للسنوات الاربع الاولی.
ایشان در تهران، فعالیتهای فرهنگی، دینی و اصلاحی فراوانی داشت و با برخی فعالان نهضت اسلامی نیز همکاری داشت.
امام خمینی در بیانِ استاد
علامه عسکری که سالهای سال در احادیث غور کرده بود و صعوبت کار را به خوبی درک می کرد، از امام راحل به عنوان کسی که در فهم کلام معصوم علیهاالسلام بسیار موفق بود، چنین یاد می کند:
امام، هم به معنای خاصّ کلمه استاد حدیث و علوم حدیث بود و هم به معنای عامش از مصادیق «فارجعوا فیها الی رواة أحادیثنا». اصولاً فقهای بزرگ شیعه بر حدیث هم تسلّط دارند. اینطور نیست که یک سر بروند سراغ فقه و اصول.
مسیری طولانی طی می شود. فقیه شیعه در واقع، چندتا دکتری می گیرد تا گواهی اجتهاد به او می دهند. به همین خاطر است که من به اسلام شناسی استادانی که از پاریس و لندن می آیند، اعتماد ندارم و کار آنها را سطحی و التقاطی و ویرانگر می دانم. امام، علاوه بر آن تبحّر عمومی فقها، یک محدّث موفق هم بود؛ چون جامعیت کم نظیری داشت. من در میان علمای شیعه به جامعیّت ایشان، کسی را در ذهن ندارم. اینطور جامعیت مسلّما در فهم از حدیث، تأثیر می گذارد. چهل حدیث ایشان را نگاه کنید، یا شرح حدیث جنود عقل و جهل و یا شرح دعای سحر را. اینها آینه مهارت او در فهم حدیث اند. امام، در رجال و نقد رجال هم خیلی دقیق است. مثلاً احمد بن محمد سیّاری، صاحب کتاب القرائات را «در نهایت ضعف» معرّفی می کند.[14] و کتب روایی حاجی نوری را «غالباً فاقد اعتبار» می داند و می گوید: و العجب من معاصریه کیف ذهلوا و غفلوا حتّی وقع ما وقع ممّا بَکَتْ علیه السماوات و کادت تدکدک علی الأرض![15]
ایشان همچنین در مقام تجلیل از استواری و استقامت امام در راه پرتلاطم پیشبرد نهضت می گویند:
آن همه آرامش روحی، آن همه قوّت در مقابله با طاغوت، آن استقامت در برابر مشکلات و مصائب،... محصول تهذیب عمیق و جدّیت در کسب علم و معرفت بود. این را من از همان روز اوّل شروع نهضت امام، درک کردم و لذا هیچگاه، نه در انقلاب و نه در فتنه های بعدش و نه در جنگ، در درستی نیت ایشان و سلامت نفس ایشان تردید نکردم.[16]
مبارزه با طاغوت و حمایت از نهضت امام خمینی
مرد صحنه علم و جهاد، علاّمه عسکری، در سالهای حضور در بغداد و در اوج اختناق احزاب چپ (کمونیست و بعث) در عراق، در کنار شهیدان: آیت الله سیّد محمّدباقر صدر و آیت الله سیّد مهدی حکیم، «حزب الدعوة الاسلامیة» را تأسیس کردند و ایشان رئیس شورای فقهی و رهبر حزب شد.
تأسیس حزب، از کربلا شروع شد و اول کسی که برای تلاش در راه اهداف بلند حزب ـ که تشکیل حکومت اسلامی بود ـ قسم خورد، علاّمه عسکری بود و بعد از او شهید سیّد محمّدباقر صدر و دیگران. شهید صدر، اساسنامه ای نوشت و هیأت مؤسس، جمع شده، آن را تصویب کردند و چند شماره روزنامه نیز منتشر گردید.[17]
ایشان بعد از کناره گیری از فعالیت حزبی، «جماعة علماء بغداد» را پایه گذاری نمود و با حمایت آیت الله حکیم، مبارزه مستمر با احزاب چپگرای حاکم را پی ریزی کرد.
در مورد مسائل مربوط به قیام ملت رشید ایران به رهبری امام خمینی، علیه استبداد پهلوی نیز استاد، همواره حساس و فعال بود. خود او می نویسد:
... حرکت آزادی بخش ملت ایران بر ضد طاغوت را پیگیری می کردیم. هنگامی که خبر درگیری میان طاغوت و علما در مدرسه فیضیه و شهادت عده زیادی از طلاب به ما رسید، تمام طاقت خود را برای یاری رساندن به آنان به کار گرفتیم و بنده خودم جلسات بزرگی در بغداد [به عنوان مجلس ختم شهدا و] برای تشریح اهداف، ابعاد و آثار انقلاب اسلامی مردم مسلمان ایران برگزار کردم.[18]
علاّمه عسکری همچنین افزوده است:
به دلیل آنکه تنها راه نجات مسلمانان را آگاهی، همیاری، کنار گذاشتن درگیری مذهبی و گسترش وحدت اسلامی می دانستم، در همان زمان به حج رفتم و با خود، شعار وحدت کلمه مسلمانان را حمل می کردم. در آنجا، جلساتی با حضور رؤسا و علمای گروههای مختلف مسلمانان از سوریه، اردن، فلسطین، عربستان، پاکستان و... برگزار کردم و ضمن تشریح ظلم طاغوت پهلوی، وظیفه حفظ وحدت و همیاری مسلمانان را به آنان گوشزد نمودم... . در آن زمان، نشریات گسترده ای به چاپ رساندیم و در روز عید قربان در میان حاجیان در مشعر الحرام توزیع کردیم؛ ولی وقتی دولت عربستان از آنها مطلع شد، مسئول انتشارات را دستگیر کرد و مانع توزیع نشریات بعدی شد. بدین منظور، گروهی از علما با ولیعهد فیصل دیدار کردیم و با تبیین اینکه باید تمام مسلمانان را در راه احیای احکام قرآن یاری کنیم، توانستیم نشریات را آزاد کنیم.[19]
بعد از این سفر علامه عسکری به بیت المقدس سفر کردند و در آنجا نیز سخنرانی مهمی را در جمع مسلمانان ایراد کردند و مسائل مربوط به ایران و نهضت امام خمینی را بیان نمودند.
بعد از تبعید امام خمینی به عراق، علاّمه عسکری به همراه شهید عبدالصاحب دُخَیّل و شهید محمّدهادی السُّبَیتی به استقبال امام رفت و در کاظمین با ایشان ملاقات و برای هرگونه خدمت و کمکی به ایشان، اعلام آمادگی نمود. بعد از آن نیز با وجود محدودیتهای سیاسی و حساسیت شدید رژیم عراق به وی، چند بار در نجف اشرف با امام خمینی قدس سره دیدار کرد.
تأسیس دانشکده اصول دین
فکر ایجاد یک نهاد علمی قوی که بتواند افراد مستعدّی را گرد هم آورد و با آموزه های قرآن و سنّت و در کنار آن، بهره گیری از روشهای جدید و بهروز علمی، اسلام پژوهانی را تربیت کند که به کار صحنه های علمی و عملی روزگار بیایند، از دیرباز در ذهن استاد وجود داشت: از سالهای حضور در حوزه علمیه قم در جوانی و از حضور مجدد او در این حوزه در عصر آیت الله بروجردی و در نهایت، در ایّام درخشش ایشان در بغداد.
علاّمه فقید درباره هدف خود از تأسیس دانشکده می گوید:
در مدتی که امام جماعت یکی از محله های محترم بغداد بودم، متوجه شدم آقایانی که به خارج می فرستیم، نمی توانند تبلیغ کنند. بنابراین به این فکر افتادم که دانشکده ای تأسیس کنم به اسم علوم قرآن و حدیث، و کسانی را برای تحصیل از خارج بیاوریم و پس از اتمام دوره به آنها گواهی بدهیم تا بروند و آنجا تبلیغ کنند. برای این منظور، دانشکده اصول دین را در بغداد تأسیس کردیم و اعلام کردیم که چهل نفر را به خرج دانشکده قبول می کنیم. وضعم در عراق، بهتر از ایران بود. معروف تر بودم و برنامه سیاسی و علمی داشتم. ما پنج نفر در کاظمین بودیم که برای حقوق شیعیان و با پشتیبانی آنها، با دولت، مبارزه می کردیم. وقتی دانشکده اصول دین را تأسیس کردیم، گروهی در آن قبول شدند و اما از میان قبول شدگان، دو نفر از بحرین بودند که بعدا به بحرین رفتند. یکی شان زندانی شد و نمی دانم که وفات کرد یا شهیدش کردند و یکی دیگرشان هنوز هست.[20]
بدین ترتیب در سال 1384ق ، این مرکز در بغداد، بنیانگذاری شد. بسیاری از کتابهای درسی این دانشکده توسط خود علاّمه عسکری و همفکرانش تألیف می شد. برخی آثار قرآنی شهید سیّد باقر صدر و المعالم الجدیدة ایشان از آن کتابهاست.
این بنیان علمی، اثرات و ثمرات نیکویی داشت و بسیاری از مردان علم و سیاست در عرصه عراق و بسیاری دیگر از کشورهای عربی منطقه، از جوانان آن روز دانشکده اصول دین هستند.
با خروج استاد از عراق، دانشکده نیز به تعطیلی کشیده شد؛ اما ایشان سالها بعد در ایران، همان نیّت خیر را پی گرفت. به دنبال تصویب تأسیس مراکز آموزش عالی غیر دولتی ـ غیر انتفاعی توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی، علاّمه عسکری به همراه چهارنفر از دوستانشان، درخواستی برای راه اندازی «دانشکده اصول دین» ارائه نمودند که در دی ماه سال 1374 با آن موافقت شد.
دانشکده در مهر سال 1375 در شهر قم و سال بعد در تهران برای کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث، دانشجو پذیرش کرد و در سال 1377 نیز شعبه ای از آن در دزفول، شروع به کار نمود.
بعد از تأسیس این دانشکده، مرحوم آیت الله گلپایگانی، در نامه ای به علاّمه عسکری نوشتند:
من از شما خواهش می کنم که اسم من را در دانشکده خودتان بنویسید تا در روز قیامت، جزو خدمتگزاران دانشکده اصول دین، محشور شوم.[21]
این بنیان خیر، امروز پذیرای صدها دانشجوی داخلی و خارجی از کشورهای مختلف اسلامی است و تاکنون بیش از سیصد نفر در مقطع کارشناسی ارشد و دکترا از آن، فارغ التحصیل شده اند.
برخی دیگر از مؤسسات و مراکزی که به همت عالی استاد، پایه گذاری شدند و منشأ خدمات بسیاری گردیدند، عبارت اند از: مدرسه امام کاظم علیهاالسلام در شهر کاظمین، یک بیمارستان در بغداد، مؤسسة الرعایة الاسلامیة در محلّه کرّاده شرقی بغداد، جمعیة مُنتدی النشر و جماعة علماء بغداد.
سرانجام
پس از قریب یک قرن عمر بابرکت و هشت دهه تلاش و مجاهدت خالصانه در تحصیل و تحقیق و تبلیغ معارف دین و سالها کوشش مستمر در تبیین و ترویج مکتب اهل بیت علیهماالسلام و مجاهدت و دفاع در حمایت از مرام و مذهب علوی و حسینی، تن خسته و کالبدِ رنجورش توان تحمل آن روح بلند و متعالی را از دست داد و به دنبال یک دوره بیماری، پس از بستری شدن در بیمارستان میلاد تهران، شامگاه یکشنبه 25 شهریور 1386(چهارم رمضان 1428)، به میهمانی عرش رفت و جاودانه شد.
پیکر پاک او، صبح روز سه شنبه 27 شهریور با حضور جمع زیادی از فرهیختگان، دانشوران و روحانیان و همچنین مسئولان کشور، از دانشگاه تهران، تشییع گردید و سپس به قم انتقال داده شد. در قم نیز صبح روز چهارشنبه از مسجد امام حسن عسکری علیهاالسلام و با حضور علما و فضلای حوزه علمیه قم تشییع و پس از آنکه براساس وصیّتِ استاد فقید، نماز بر پیکرشان، توسط آیت الله العظمی شبیری زنجانی ـ دامت متعالیه ـ اقامه شد، در مسجد طباطباییِ حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام به خاک سپرده شدند.
در پی ارتحال آن دانشمند فرهیخته و خدمتگزارِ با اخلاص حریم حقیقت، پیامهای تسلیتی از سوی مقام معظم رهبری و حضرات آیات عظام: مکارم شیرازی، سید محمّدحسین فضل الله، شیخ حسین مظاهری و آیت الله هاشمی رفسنجانی و همچنین: ریاست محترم جمهوری، رئیس مجلس شورای اسلامی، جامعه مدرسین مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، دانشگاه مذاهب اسلامی، مجمع جهانی اهل بیت علیهماالسلام، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم و برخی دیگر از شخصیتها و اساتید و مراکز علمی و فرهنگی صادر گردید.
در این پیامها، ضمن تجلیل از مقام شامخ آن استاد علاّمه، فقدان او، موجب خسران جامعه علمی دانسته شده است.
در پیام مقام معظم رهبری آمده است:
این عالم بزرگوار و سخت کوش، دهها سال از عمر با برکت خود را در راه پژوهش در کلام و تاریخ و حدیث، صرف کرد و محصول مبارک آن، تألیفات و مقالاتی است که در گستره جهان اسلام، با استقبال و تحسین رو به رو شده است و در ترویج مکتب اهل بیت علیهماالسلام موفقیتهای ارزشمندی به دست آورده است. رحمت خدا بر آن دانشمند بلند همت و پرتلاش و خستگی ناپذیر!
همچنین آیت الله العظمی مکارم شیرازی در پیام خود، فرموده اند:
آن فقید سعید، نزدیک به یک قرن عمر شریف خود را در راه خدمت به اهل بیت علیهماالسلام و نشر آثار علمی آنان و تربیت شاگردان و عالمان دینی و تأسیس مؤسسات اسلامی صرف کرد و آثار فراوان و کم نظیری از خود به صورت کتابهای نفیس به یادگار گذاشت و لحظه ای از تلاش و کوشش، حتی در روزهای آخر عمر خود، ننشست. سوز دینی آن فقید سعید و عشق وافر و علاقه شدیدش به خاندان پیغمبر(ص) و دفاع جانانه و شجاعانه او قابل انکار نیست. جزاه الله عن الاسلام و أهل بیت نبیه(ص) خیر الجزا و تغمّده الله برحمته و حشره مع أولیائه الطاهرین!
تألیفات
استاد فقید، از همان دوران جوانی، با شناخت مهمترین نیازها و کمبودهای جامعه دینی، کمر همت بست و مردانه و استوار وارد عرصه تحقیق و تألیف شد. پشتکار ایشان در کارهای علمی حتی در دوران کهولت و بیماری، الگویی است برای جوانان و پیرانِ جامعه ما. یکی از شاگردانشان می گوید:
یادم هست در یک عصر روز جمعه ای، نزدیک غروب بود و تاریک، به خدمتشان رسیدم. گفتند: امروز که جمعه است و همه تعطیل هستند، با چند نوع مریضی، دوازده ساعت کار کرده ام.[22]
او بر کرانه قرآن و سنّت ایستاد و به سوی این دریای مهربان، دست طلب گشود و درّ و گوهر برای هزاران ذهن مشتاق و جستجوگر به ارمغان آورد.
ایشان افزون بر بررسی کتب شیعه، روایات مکتب خلفا را نیز در آثار خود، مورد استناد و کَند و کاو قرار داده است و به همین جهت، تألیفاتش مرجع و منبعی قابل اعتماد برای همگان است.
بیشتر آثار علاّمه، در کشورهای عربی و بخصوص مصر، منتشر شده و مورد استقبال جویندگان حقیقت و اسلام پژوهان قرار گرفته است.
بیان روشن و واضح و نثر روان و سلیس و کمال ادب و خضوع و رعایت حریم دیگران، از خصوصیات قلم اوست.
ایشان اجر مادی از آثارش طلب نکرده است و بارها فرموده که هر کس می خواهد، می تواند کتابهایم را ترجمه و منتشر کند.
الف . آثار منتشر شده
فهرست مختصری از کتابهای منتشر شده علامه عسکری، با اشاره به مهمترین نظریات ایشان، چنین است:
1. أحادیث عائشة(چهار جلد)
عنوان ترجمه فارسی: نقش عایشه در تاریخ اسلام / مترجمان: محمدصادق نجمی، هاشم هاشم زاده هریسی، محمدجواد کرمی، عطامحمد سردارنیا و محمدعلی جاودان.
بازگویی وقایع دوران پیامبر تا پایان خلافت عثمان، جلد اول این کتاب را در بر می گیرد. عایشه در خانه پیامبر و نگاهی گذرا به زندگانی عایشه، راز تعدد همسران رسول خدا نیز، از جمله مباحث بخش اول این کتاب است.
عایشه در دوران امیرالمؤمنین علیهاالسلام عنوان جلد دوم کتاب است که نویسنده در آن، قسمتی از حوادث و پیشامدهای تاریخی را از کتابهای معتبر و مدارک اصلی و متقّدم، درآورده و در دسترس خوانده قرار داده است.
نقش عایشه در تاریخ اسلام و دوران معاویه عنوان جلد سوم کتاب یاد شده است که در آن، عوامل دوستی عایشه و امویان، نفوذ عایشه در حکومت امویان، و ویژگیهای شخصیتی عایشه بررسی شده است.
در جلد چهارم کتاب نیز روایاتی که از عایشه نقل شده و روایاتی که به دروغ به او نسبت داده شده اند، ذکر شده و در آخر نیز کوششهای او در مبارزه با بعضی تحریف ها از سنّت و نسبتهای ناروا به رسول خدا آورده شده است.
2. خمسون و مئة صحابی مُختلَق(چهار جلد)
عنوان ترجمه فارسی: صد و پنجاه صحابی ساختگی / مترجم: عطا محمد سردارنیا.
چون رسول خدا رحلت فرمود، منافقان و فرصت طلبان برای ایجاد اختلاف و نفاق و تفرقه بین صفوف مسلمین، فعالیت خود را دو چندان کردند؛ زیرا دیگر بیم آن نداشتند که به وسیله وحی، پرده از روی ریاکاریها و کارشکنی هایشان برداشته شود. کار دستکاری در قوانین اسلام و جعل حدیث را همان منافقان که جزء اصحاب بودند، بنیان نهادند و برخی مغرضان نیز برای سرپوش گذاشتن بر روی اقدامات ناروای این قبیل اصحاب و بعضی حکومت گران ناصالح، رسول خدا را از مقام نبوت و رسالت تا حد یک فرد مجتهد ساده پایین آورده، اصحاب را همسنگ او قرار دادند تا محملی برای اقدامات آن دو گروه، تراشیده باشند.
مؤلف در مقدمه کتاب، گفته است: برخی در روایتهای سیره و تاریخ و حدیث، آنقدر نعل وارونه زده اند که حساب ندارد، و در آنها چنان نموده اند که قاتل را مقتول و ظالم را مظلوم، شب را روز و روز را شب نشان داده اند... و وجود آن احادیث دروغ، باعث شده است که اسلام، بد آموخته شود.
این اثر گرانقدر که از شاهکارهای علاّمه عسکری است، در مجامع علمی، جایگاه رفیعی پیدا کرد و پرده از بسیاری واقعیتها برداشت.
استاد در این کتاب، افرادی را معرفی می کند که واقعیت و وجود خارجی نداشته اند و با جعل و دروغ، به عنوان صحابه پیامبر شناخته شده اند و با انتساب احادیثی به آنها فتنه ها به پا شده است.
3. عبد الله بن سبأ و أساطیر أخری(دو جلد)
عنوان ترجمه فارسی: عبد الله بن سبا و دیگر افسانههای تاریخی / مترجمان: سیّد احمد فهری، محمدصادق نجمی، هاشم هاشم زاده هریسی، عطا محمد سردارنیا.
ترجمه انگلیسی توسّطِ م.ج. مقدّس، با عنوان:
Abdullah ibn saba and other myths.
استاد در این کتاب، با دلایل کافی اثبات می کند که عبد الله بن سبا فقط موجودی خیالی و پنداری بوده است و حکایتهایی که تاریخ نویسان به استناد آنها، او را سازنده مذهب تشیع قلمداد کرده اند، مشتی دروغ بیش نیست.
مؤلف می گوید: این مجموعه را به شیخ راضی آل یاسین، صاحب کتاب صلح الإمام الحسن علیهاالسلام نشان دادم. ایشان در مجلسی که عصرها داشتند و علمای عرب، دور هم جمع می شدند، نشسته بود. وقتی این را دید، ایستاد و گفت: «می دانی چه کار کرده ای؟ عبدالله بن سبا را که ننگی بر پیشانی شیعه بود، پاک کردی». مرحوم جدّ ما، آقا میرزا محمّد هم به من گفت: «آقا مرتضی! اگر بتوانی این را اِثبات کنی، کار خیلی بزرگی کرده ای».
در این کتاب، افسانه عبدالله بن سبا و چگونگی پیدایش آن و سلسله راویان این افسانه، مورد بررسی قرار گرفته است.
داستان سقیفه در روایات سیف بن عمر تمیمی، ارتداد در اسلام، اشخاص خیالی و قهرمانان ساخته سیف و علل انتشار گسترده روایات دروغین سیف، از دیگر موضوعات این کتاب است.
4. معالم المَدرستَین(سه جلد)
عنوان ترجمه فارسی: ویژگیها و دیدگاههای دو مکتب در اسلام / مترجم: عطامحمد سردارنیا.
ترجمه دیگر: پژوهش و بررسی تحلیلی مبانی اندیشه های اسلامی در دیدگاه دو مکتب / مترجم: دکتر جلیل تجلیل.
ترجمه دیگر: ترجمه معالم المدرستین / مترجم: محمدجواد کرمی.
کتاب حاضر در برگیرنده بحث هایی درباره مدارک و مصادر شریعت اسلامی در دو مکتب امامت و خلافت است. همچنین دیدگاههای دو مکتب درباره صحبت و صحابه، سنت پیامبر(ص) و قیام امام حسین علیهاالسلام بر ضد انحراف از سنت پیامبر(ص) و انحرافات دیگری که بر اثر اجتهاد و عمل به رأی در اسلام پدید آمده بود و نیز توانایی امامان اهل بیت علیهماالسلام در بازگرداندن سنت رسول خدا به جامعه اسلامی پس از قیام امام حسین علیهاالسلام از جمله مطالبی است که در این کتاب، مورد بررسی قرار گرفته است.
همچنین در بخشی دیگر، مصطلحات بحث امامت و خلافت، مانند: شورا، بیعت، خلیفه و خلیفه خدا در زمین، امیرالمؤمنین، امام، امر و اولی الامر، وصی و وصیت، توضیح داده شده است.
5. عقائد الإسلام من القرآن الکریم(سه جلد)
عنوان ترجمه فارسی: عقاید اسلام در قرآن / مترجمان: محمدجواد کرمی و عطامحمد سردارنیا.
مؤلف در مقدمه کتاب، انگیزه خود از نوشتن آن را اینگونه بیان می کند: از آنجا که دیدم مکاتب گوناگون بشری با قرآن کریم، مخالفت دارند و قانونگذاران جوامع اسلامی، غالباً اجتماعی، قوانین جامعه را بر اساس چنین دیدگاههایی در ستیز با احکام قرآنی بنا می نهند و این بنیان بی ریشه، نسل به نسل، مورد اعتماد و استناد و دستمایه آیندگان می گردد، ... به تدوین مباحث این کتاب، همت گماشتم.
6. القرآن الکریم و روایات المدرستین(سه جلد)
این اثر ارجمند در جلد اول به مباحث مربوط به اوضاع فرهنگی عصر نزول قرآن، تاریخ قرآن و مصطلحات اسلامی مرتبط با قرآن می پردازد.
در دو جلد بعد نیز استاد با ذکر روایات شیعه و سنی و به تعبیر خودشان مکتب اهل بیت علیهماالسلام و مکتب خلفا، مباحث مربوط به عدم تحریف قرآن، تاریخ و کیفیت جمع قرآن، اختلاف مصاحف، نزول قرآن بر هفت حرف، اختلاف قرائات، نَسخ و در نهایت، برخورد خلفا با مفاهیم و تعالیم قرآن را بیان و نظریه ویژه خود را تحت عنوان «وحی بیانی»، در زمینه «مصونیت قرآن از تحریف» و «آهنگ درونی کلمات و آیات» مطرح کرده است.
آخرین بخش کتاب نیز به بررسی دیدگاههای مستشرقین در باره قرآن اختصاص دارد.
7. دور الأئمّة فی إحیاء السنّة
8. مقدّمة «مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول» (دو جلد)
این اثر، اگر چه به عنوان مقدمه بر مرآة العقول نوشته شده است، ولی حاوی مباحث متنوّع حدیثی ـ تاریخی است، از جمله: شناخت صحابه، بحث عدالت صحابه، خطاهای برخی صحابه در دوران پیامبر، امام و امامت در مکتب خلفا و در مکتب اهل بیت علیهماالسلام و بحثی درباره غدیر.
چکیده ای از این کتاب، ترجمه شده است.
عنوان ترجمه: در راه وحدت / مترجم: عطامحمّد سردارنیا.
9. مع أبی الفتوح التلیدی فی کتابه: «الأنوار الباهرة»
این کتاب، پاسخ و نقدی به کتاب الأنوار الباهرة بفضائل أهل البیت النبوی والذریّة الطاهرة، تألیف ابوالفتوح عبد الله بن عبد القادر تلیدی است که به موضوعاتی چون: مقابلة أئمة أهل البیت علیهماالسلام للغُلاة، رأی التلیدی فی البخاری، رأی التلیدی فی آیة الإنذار و مناقشة آیة التطهیر و أهل البیت علیهماالسلام، رأی التلیدی فی عترة الرسول(ص)، رأی التلیدی فی الامام المهدی علیهاالسلام و... می پردازد.
10. مع الدکتور الوردی فی کتابه: «وعّاظ السلاطین»(جلد اوّل)
این اثر، پاسخی است به کتاب وعّاظ السلاطین از دکتر علی حسین الوردی.
11. طبّ الرضا علیهاالسلام و طبّ الصادق علیهاالسلام
عنوان ترجمه فارسی: طب و درمان در اسلام / مترجم: زین العابدین کاظمی خلخالی
12. مصطلحات إسلامیة
جمع و تنظیم: سلیم الحسنی
در این کتاب، اصطلاحات کلامی، قرآنی، تاریخی و فقهی با استفاده از کتابهای علاّمه عسکری شرح و توضیح شده است. در برخی از این اصطلاحات و معانی آنها، استاد فقید، مُبدع و مبتکر است. از آنهاست: مدرسۀ أهل البیت و مدرسۀ الخلفاء . بخش عمده ای از این کتاب را مباحث مطرح شده در جلد اولِ کتاب قیام الأئمة بإحیاء الدین تشکیل می دهد.
13. علی مائدة الکتاب و السنّة (19 جلد)
السجدة علی التربة، البکاء علی المیّت، زیارة قبور الأنبیاء و الأئمّة و الصلحاء، التوسّل بالنبی(ص) و التبرّک بآثاره، الصلوات علی محمد(ص) و آله، یکون لهذه الأمّة اثنا عشر قیّماً، عدالة الصحابة، عصمة الأنبیاء، البناء علی قبور الأنبیاء و الأولیاء، الشفاعة، البَداء، الجبر و التفویض و القضاء و القَدَر، صلاة أبی بکر، المتعة أو الزواج المؤّت، حدیث الکساء من طُرق الفریقین، تعلیم الصلاة، المصحف فی روایات الفریقین، صفات الله جلّ جلاله فی روایات الفریقین، آیة التطهیر فی مصادر الفریقین.
برخی کتابهای این مجموعه، توسّط مؤلف، به فارسی نیز نگارش یافته و تعدادی دیگر، توسّط آقایان: عزیزالله عطاردی، علی اسلامی، عطامحمد سردارنیا و محمدجواد کرمی به فارسی برگردانده شده اند (ر.ک: بر گستره کتاب و سنّت).
عنوان ترجمه: بر گستره کتاب و سنّت (17 جلد).
عناوین این مجموعه عبارت اند از: گریه بر میّت از سنّتهای رسول خداست، بزرگداشت یاد انبیاء و بندگان صالح خدا، صلوات بر محمّد و آل محمّد از سنتهای رسول خداست، عدالت صحابه، آیت تطهیر در کتب دو مکتب، امامان این امّت، دوزاده نفرند، مصحف در روایات و اخبار، بَداء یا محو و اثبات الهی، ازدواج موقّت در اسلام، جبر و تفویض و اختیار و قضاء و قدر، عصمت انبیاء و رسولان، حکم بازسازی قبور انبیاء و اولیاء و عبادت در آنها، توسل به پیامبر خدا و تبرک به آثار ایشان، صفات خداوند جلیل در دو مکتب، شیعیان اهل بیت پیامبر(ص)، تاریخ حدیث پیامبر(ص)، سنّت پیامبر در سجده بر تُربت.
14. ادیان آسمانی و مسأله تحریف / ترجمه و مقدمه: سیّد حسن افتخار زاده سبزواری.
15. نقش ائمّه علیهماالسلام در احیای دین(چهارده جلد) / به کوشش: محمّدعلی جاودان.
این مجموعه، سلسله درسهایی است که به صورت سخنرانی در طول حدود دو سال در حضور جمعی از علما و فضلای تهران در روزهای شنبه و همچنین به صورت عمومی در شبهای شنبه در مسجد «المهدی علیهاالسلام» تهران انجام پذیرفته است.
این مباحث، پس از پیاده شدن از نوار، بازنویسی شده و مصادر و منابع آنها استخراج گردیده و پس از بازبینی استاد، تدوین و منتشر شده است.
عنوان ترجمه عربی: دور الأئمة علیهماالسلام فی إحیاء الدین / مترجم: حسین البَدری.
ترجمه انگلیسی توسط م. علوی با عنوان: The role of Ahlul bait
ترجمه دیگر، توسط مایکل احمدی با عنوان: The role of holy Imams in revival religion
16. سقیفه (بررسی نحوه شکل گیری حکومت پس از رحلت رسول اکرم(ص)) / به کوشش: محمّد دشتی.
این کتاب، مجموعه ای از سخنرانیهای استاد در مجالس عزاداری محرم و صفر سال 1419 است که توسط محمّد دشتی بازنویسی و مستند سازی شده است.
17. صلاة أبی بکر
عنوان ترجمه: آخرین نماز پیامبر / مترجم: محمّدباقر ادیبی لاریجانی.
18. فی طریق أهل البیت علیهماالسلام
19. حدیث الکساء من طرق الفریقین
عنوان ترجمه فارسی: حدیث کساء در دو مکتب / مترجم: علی اسلامی.
20. افتراءات و اکاذیب فی کتاب «لله ثم للتاریخ»
این کتاب، پاسخی است به مطالب کتاب لله ثم للتاریخ از سید حسین موسوی.[23]
21. ولایت علی علیهاالسلام در قرآن کریم و سنّت پیامبر(ص)
این کتاب با این نام نیز به چاپ رسیده است: خلافت و مهدویت در مکتب خلفا.
استاد دانشمند، این اثر را در پاسخ به مطالب جزوه منتشر شده ابو سلمان عبد المنعم بلوچ (با نام مستعار: محمّدباقر سجودی) تحت عنوان از علمای شیعه بپرسید: چرا نام علی در قرآن نیست؟ نوشته اند.
مطالب کتاب پس از مقدمه، قصه سنّی شدن یک شیعه که عبدالمنعم مطرح کرده است و جواب آن و بحثی در امامت و مهدویت است.
22. سیرة المعصومین الأربعة عشر و اُم المؤمنین خدیجة علیهماالسلام
جزوه مختصری است شامل ذکر نام و اطلاعات مربوط به شناخت ائمه اطهار علیهماالسلام و مختصری از تاریخ زندگی آنها و یک روایت از هر یک از ایشان و همچنین مختصری در مورد حضرت خدیجه.
23. الاُسطورة السبئیة کما تخیّلها و اختلفها سیف بن عمر(دو جلد)
استاد در صد و پنجاه صحابی ساختگی و همچنین در عبدالله بن سبا و دیگر افسانه های تاریخی بخش زیادی از روایات سیف بن عمر را که موجب گمراهی و تحریف زیادی در تاریخ اسلام گردیده اند، آورده و مورد نقد و بررسی قرار داده است و در کتاب حاضر به بقیه روایات مجهول این راوی می پردازد و آنچه را ابن اثیر، ابن کثیر و ابن خلدون از سیف نقل کرده اند، تحلیل می کند.
ب . آثار منتشر نشده
برخی آثار دست نویس و چاپ نشده استادِ علاّمه نیز چنین است:
24. الآداب الاسلامیه
25. السیاسة فی الاسلام أو الأحکام السلطانیة
26. الشریعة الخاتمة
27. ما افتری علی مدرسة أهل البیت علیهماالسلام منذ القرن الثانی الهجری حتی القرن الثانی عشر
28. من سیرة الرسول(ص) و أهل بیته علیهماالسلام
29. تراجم الصحابه (من رأی الرسول(ص) و روی عنه)
30. تراجم الصحابه (من رأی الرسول(ص) و لم یرو عنه)
31. تراجم الصحابه (من عدّ من الصحابة ولم یَرَ الرسول(ص) و لم یرو عنه).[24]
* * *
گفتنی است این فهرست، مقالات و سخنرانی های منتشر شده ایشان در نشریات کشور، مقدّمه های علمی ایشان بر آثار دیگران و آثار انتشار یافته ایشان در خارج از ایران را شامل نمی شود. به علاوه، به علّت کثرت سفرهای علمی ـ تبلیغی ایشان به کشورهای مختلف و وجود ترجمه ها و چاپهای مکرّر و متنوع از آثار ایشان، کتابشناسی آثار ایشان، مجالی وسیع تر می طلبد.
مکتب فکری استاد
استادِ علامه، در طول سالیان طولانی تلاش خستگی ناپذیر با تحقیق و تألیف، مکتب نوینی را در ارائه مرام و مذهب اهل البیت علیهماالسلام و رجوع دوباره به قرآن کریم پی ریخت که اثرات مبارکی در جامعه فکری و حوزوی ما بر جای گذاشت.
برخی از شاخصه های این حرکت، عبارت اند از:
1. اثبات یگانگی سنت ائمه با سنت پیامبر اکرم(ص) و یا به تعبیر دیگر نبوی بودن همه احادیث امامان شیعه.
2. تکذیب افسانه عبدالله بن سباء و صد و پنجاه صحابی ساختگی که حدود هزار سال علمای شیعه را به خود مشغول کرده بود.
3. طرح و ابداع مسأله «وحی بیانی و وحی قرآنی» که مشکل گشای بسیاری از شبهاتی است که پیرامون تحریف قرآن مطرح بود.
4. بیان و شناخت صحیح از سیره اهل بیت علیهماالسلام در قالب «نقش ائمه در احیاء دین».
منابع و مآخذ
1. آئینه دانشوران، سیّد علیرضا ریحان یزدی، تحقیق: ناصر باقری بیدهندی، قم: انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، اوّل، 1372.
2. الإجازة الکبیرة، سیّد شهاب الدین مرعشی نجفی، اعداد و تنظیم: محمّد سمامی حائری، اشراف: سیّد محمود مرعشی، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، اوّل، 1414ق.
3. الذریعة إلی تصانیف الشیعة، آقا بزرگ تهرانی، تهران: کتابخانه اسلامیه، 1387ق.
4. حزب الدعوة الاسلامیة: فصول من تجربة الحرکة الاسلامیة فی العراق خلال 40 عاما، صلاح الخرسان، دمشق: المؤسسة العربیة للدرسات و البحوث الاستراتیجیة، 1999م.
5. گنجینه دانشمندان، محمّد شریف رازی، تهران: کتابفروشی اسلامیه، [بیتا].
6. معالم المدرستین، سیّد مرتضی عسکری، ترجمه: محمّدجواد کرمی، قم: دانشکده اصول دین، اوّل، 1379.
7. مؤتمر تکریم العلامة السید مرتضی العسکری، مجمع جهانی اهل بیت علیهماالسلام، 1424ق.
8. نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، آقا بزرگ تهرانی: مشهد: دارالمرتضی للنشر، چاپ دوم، 1404ق.
9. «گفتگو با علاّمه سیّد مرتضی عسکری»، پژوهش و حوزه، شماره 9 (سال سوم، شماره اوّل)، بهار 1381.
10. «گفتگو با آیت الله سیّد مرتضی عسکری»، به کوشش محمّدهادی خالقی، علوم حدیث، شماره 20 (سال ششم، شماره دوم)، تابستان 1380.
11. «آیت الله علاّمه سیّد مرتضی عسکری»، ترجمه و نگارش: مهدی دشتی، کتاب ماه دین، شماره 6 و 7، سال اول، اردیبهشت 1377.
12. «اسلام، تحریفها و واقعیتها: گفتگو با علاّمه سیّد مرتضی عسکری»، کیهان فرهنگی، شماره 183، سال هجدهم، دیماه 1380.
پی نوشتها:
[1] . نقباء البشر، ج 1، ص 164 ـ 165.
[2] . نقباء البشر، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج 1، ص 78 ـ 79؛ گنجینه دانشمندان، ج 5، ص 294؛ «گفتگو با علاّمه سیّد مرتضی عسکری»، پژوهش و حوزه، ش 9، ص 54.
[3] . الاجازة الکبیرة، ص 135 ـ 136؛ الذریعة، ج 1، ص 129 و ج 15، ص 24 و ج 21، ص 86 .
[4] . نقباء الشر، ج 1، ص 78 ـ 79؛ الذریعة، ج 1، ص 22.
[5] . «گفتگو با آیت الله سیّد مرتضی عسکری» محمّدهادی خالقی، علوم حدیث، ش 20، ص 80 .
[6] . ر. ک: پژوهش و حوزه، ش 9، ص 55 ؛ آیینه دانشوران، ص 347 و 381.
[7] . علوم حدیث، ش 20، ص 81 .
[8] . ر. ک: آیینه دانشوران، ص 381.
[9] . «گفتگو با آیت الله سید مرتضی عسکری»، علوم حدیث، ش 20، ص 81.
[10] . مؤتمر تکریم العلامة السید مرتضی العسکری، ص 86 .
[11] . پژوهش و حوزه، ش 9، ص 56.
[12] . مؤتمر لتکریم العلامة السید مرتضی العسکری، ص 87.
[13] . علوم حدیث، ش 20، ص 88.
[15] . انوار الهدایة، ج 1، ص 244 و 245.
[16] . گفتگو با آیت الله سید مرتضی عسکری، علوم حدیث، ش 20، ص 102 ـ 103
[17] . ر. ک: «حوار مع العلامة العسکری»، صلاح الخرسان، حزب الدعوة الاسلامیة: فصول من تجربة الحرکة الاسلامیة... ، ص 89 .
[18] . معالم المدرستین، ترجمه محمّدجواد کرمی، ج 1، مقدمه. نیز، ر.ک: علوم حدیث، ش 20، ص 101 ـ 105.
[20] . پژوهش و حوزه، ش 9، ص 62.
[21] . روزنامه حزب الله، ش 250، ص 2.
[22] . مؤتمر تکریم العلامة السید مرتضی العسکری، ص 51.
[23] . این نام مستعارِ «عثمان خمیس» از ناصبی های کویت است که قدمهایی در راه تفرقه بین مسلمین به مدد کذب و افترا برداشته است.
.
انتهای پیام /*