اسلام و توسعه از دیدگاه امام خمینی
ابوالقاسم مقیمی حاجی
مقدمه
زندگی انسان در طول تاریخ دستخوش تغییر و تحول در ابعاد مختلف بوده است. در هر قرن دنیای پیرامون انسانها رنگی نو و تازه به خود می گیرد و با اندیشه ای جدید خودنمایی می کند. در قرن اخیر این دگرگونی با سرعت بسیار زیاد به راه خود ادامه داده است، چنانکه در اندک زمانی ظاهر جهان به کلّی متحول شده و شکل متفاوت پیدا کرده و جهان شاهد ظهور تفکرات مختلفی بوده است که به نام ظهور (مدرنیته) و (توسعه) معرفی می شود. این روند چنان ادامه یافت که امروزه «توسعه» و «تجدّد» یکی از گفتمان های رایج محافل علمی است و بخش نسبتاً بزرگی از ذهن و اندیشه بشر معاصر را به خود معطوف داشته است و در عین حال از مباحث پیچیده جهان معاصر به شما می آید.
در این میان توجه به افکار و نظریات امام خمینی که از متفکران و صاحب نظران بزرگ در حوزه معارف اسلامی است و از طرف دیگر بنیانگذار حکومت سیاسی و احیاگر دین در عصر جدید است، درخور توجه است، علاوه بر آنکه ایشان به عنوان بالاترین مرجع دینی، سیاسی و حکومتی مسئولیت همه جانبه جامعه اسلامی را عهده دار و اعلام کرد که اسلام در عصر کنونی توان اداره جامعه را با همه نیازمندی های جدید آن دارد و می تواند جامعه اسلامی را به سعادت دنیا و آخرت سوق دهد.
طرح ضرورت توسعه غربی
از آنجا که در غرب به مظاهر توسعه و رفاه و آسایش و رشد کمّی و کیفی تولیدات و خدمات دست یافته اند، برخی پیمودن همان راه را سرنوشت محتوم کل بشریت می دانند و فرهنگ حاکم را فرهنگ غرب قلمداد می نمایند و تنها راه را، تقلید همه جانبه از توسعه غربی ـ که در خود دین گریزی و انسان مداری و مادی گرایی را به همراه دارد ـ می دانند، و سیاست مداران و دولت مردان غربی نیز همواره درصدد القای ضروری بودن الگو برداری از توسعه غربی هستند.1
آنان دو تصویر برای انسان می سازند و او را در معرض مقایسه ای میان این دو تصویر قرار می دهند؛ تصویر اوّل جامعه ای را نمایش می دهد که افراد آن در محیط های روستایی، کثیف، بدون بهداشت و با لوازم اولیه زندگی در جنگ با عوامل ناسازگار طبیعی مثل سیل، قحطی، امراض، بی سوادی و... می باشند و همواره در ترس دائم از عواملی که علل آنها را نمی شناسند و بر اساس خرافه پرستی ریشه آنها را در مبادی غیبی جستجو جستجو می کنند، به سر می برند.
در تصویر دوم جامعه دیگری را نشان می دهند در شهرهای صنعتی یا نیمه صنعتی، برخوردار از بهداشت، ارتباط جمعی و فردی که از غلبه او بر طبیعت و تسخیر آن حکایت دارد و وضعیتی مطلوب که بر طبق آمارهای رسمی مرگ و میر در آن به حداقل رسیده است. در چنین جامعه ای انسانی را به تصویر می کشند که هوشیار، آگاه، بهره مند از همه امکانات آموزشی، بدون ترس و خوف، مطمئن و متکی به نفس در راهی که قوانین و علل حوادث آن را می شناسد، زندگی می کند و البته این جامعه اعتقاد دینی چندانی به خدا و معاد ندارد و هرگونه اعتقاد به غیب را خرافه پرستی می داند.2 آنان پس از ارائه این دو تصویر ملت های جهان سوم را به مقایسه و انتخاب دعوت می کنند.
در نتیجه برخی با تأکید بر نظریات کلاسیک مکتب «مدرنیزاسیون» مذهب را مانع توسعه دانسته و خواهان حذف ارزشهای مذهبی و اخلاقی به عنوان مقدمه ای برای ظهور ارزشهای مدرن می باشند؛ و از طرفی مطلوبیت ذاتی توسعه و پیشرفت، سبب استقبال بی حد و مرز کشورهای جهان سوم در تقلید از توسعه یافتگی غربی با تمام مظاهر و لوازم آن شده است. امام خمینی از آغاز مبارزه علیه رژیم منحوس پهلوی همواره بر این دسیسه استعماری تأکید می کرد و با روشنگری سعی در بیداری ملل شرق و به ویژه مردم ایران داشت.
ایشان یکی از بزرگترین علل عقب ماندگی مشرق زمین را در این می دید که استعمارگران و عمال داخلی و خارجی آنها چنین تبلیغات می کردند که شرق از عهده اداره خودش عاجز است و تنها راه ترقّی و پیشرفت، تمسک به قدرتهای بزرگ است3 ایشان در این باره تصریح می کند:
«از جمله مسائلی که به مسلمانان و مستضعفان جهان اجازه هیچگونه فعالیت برای خروج از قید و بند استعمارگران را نمی دهد و آنان را به حال رکود و عقب افتادگی نگاه می دارد، تبلیغات همه جانبه ای است که غربزدگان و شرق زدگان یا به امر ابرقدرت ها یا با کوتاه نظری خود در سراسر کشورهای اسلامی و استضعافی به راه انداخته اند و می اندازند و آن است که علم و تمدّن و پیشرفت مختص به دو جناح امپریالیزم و کمونیسم است... به بیان دیگر ما از خود هیچ نداریم و باید همه چیز را از ابرقدرتهای غرب یا شرق بگیریم علم را، تمدن را، قانون را و پیشرفت را».4
امام به خوبی دریافته بود که مصیبت بزرگ مسلمانان، خودباختگی فرهنگی آنها در برابر بیگانگان است که سبب شده است راه بر اجانب باز کرده تا بر زمام امور مسلمانان مسلط گردند و بتوانند از این راه علیه دین مبین اسلام که منادی ترقی و پیشرفت است، توطئه کرده و مردم را از هویت ملی و اسلامی خود تهی کنند. از این روی حضرت امام بر ارتباط باطلی که از سوی غربزدگان میان عقب ماندگی تاریخی ملل شرق و اسلام بیان می شد، تأکید کرده و در تبیین این دسیسه می گوید:
«وقتی کشورهای استعمارگر با پیشرفت علمی و صنعتی، یا به حساب استعمار و غارت ملل آسیا و آفریقا، ثروت و تجمّلاتی فراهم آوردند، اینها خود را باختند، فکر کردند راه پیشرفت صنعتی این است که قوانین و عقاید خود را کنار بگذارند! همین که آنها مثلاً به کره ماه رفتند، اینها خیال می کنند باید قوانین خود را کنار بگذارند! رفتن به کره ماه چه ربطی دارد به قوانین اسلامی.»5
ایشان در ادامه به درستی بر این نکته تصریح کرده اند که تنها راه توسعه مدل غربی آن نبوده، بلکه هم اکنون در جهان مدل های مختلفی از آن با فرهنگ های متعددی به وجود آمده است و پس از تأکید بر نیاز دائمی انسان بر ایمان و اخلاق اضافه می کند:
«بنابراین تا کسی جایی رفت یا چیزی ساخت، ما نباید فوراً از دین و قوانینی که مربوط به زندگی بشر است و مایه اصلاح حال بشر در دنیا و آخرت است، دست برداریم.» 6
از این روی برخی از متفکران با توجه به نیاز انکار نشدنی انسان به «مذهب» و توجه به پیامدهای منفی توسعه در غرب مانند گسترش بی رویه فساد و فحشا و جرائم و سست شدن بنیان خانواده7 و روند رو به رشد بیمارهای روانی و اختلاف طبقاتی، مصرف گرایی و اسراف و... 8 در واکنش به نظریات فوق با تأکید بر برخی از مبانی فکری «توسعه و مدرنیته» غرب ـ چون اومانیسم، سکولاریزم و... خواستار محافظت از دین در مقابل چالشهای مدرنیته و آثار تبعی آن در قالب «نوسازی» شده اند.
پرسش های اساسی
با توجه به نیاز توأمان انسان به «مذهب» و «توسعه» باید همگونی ها و ناهمگونی های آن دو را مورد بررسی قرار داده و وجوه سازگاری آن دو را تبیین کرده و به پرسش های ذیل پاسخ منطقی داد:
ـ آیا دین با توسعه به تمام معانی آن در تعارض است و به کلی آن را نفی می کند؟
ـ وجوه سازگاری دین و توسعه چیست؟
ـ آیا راه رسیدن به توسعه، نفی ارزشهای دینی و اخلاقی است؟
ـ آیا راه طی شده در غرب بهترین و تنها راه برای دستیابی به توسعه همه جانبه است؟
ـ اسلام چه نظری نسبت به توسعه دارد و اصول و مبانی توسعه اسلامی چیست؟
در بررسی و تحقیق درباره پرسش های فوق و پاسخ آنها در دیدگاه اسلام از منظر امام خمینی در آغاز مفاهیم و واژه های کلیدی بحث را توضیح داده سپس به پاسخ پرسش ها می پردازیم؛ زیرا برخی واژه ها دارای مفاهیم سیال بوده و قرائت های مختلفی از آنها ارائه شده است.
لازم به ذکر است هدف اصلی در این مقاله بررسی وجوه سازگاری و یا ناسازگاری دین اسلام با توسعه می باشد و در انتها به اختصار به عوامل توسعه اسلامی اشاره می کنیم.
بخش نخست
بررسی واژه های کلیدی و تعاریف آنها
1ـ تاریخچه و خاستگاه توسعه
در قرن هفدهم میلادی دگرگونی های اقتصادی از انگلستان شروع شد و سپس سراسر قاره اروپا و امریکای شمالی را فرا گرفت9 که در جنبه های صنعتی و اقتصادی و فرهنگی حائز اهمیت بود و به تدریج تأثیرات شگرفی در زمینه های مختلف علمی، مذهبی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی بر جای گذاشت.
در شمار این تحولات آنچه بیش از همه به ویژه در سده های هفدهم و هجدهم میلادی جلوه گر بوده است دگرگونی های اجتماعی و اقتصادی است که به سهم خود آثار و نتایج عمیق و جانبی بی شماری را به دنبال داشته است؛ «انقلاب صنعتی» نام مشهوری است که تحلیل گران و تاریخ نگاران غربی به این مجموعه از دگرگونی ها داده اند.10
ظهور «توسعه» و «نوسازی» به ویژه در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم سبب پیدایش قدرت های عظیم اقتصادی جهان شده است و موجب ایجاد شکاف عمیق بین کشورهای توسعه یافته و غیر آن گردیده است. با مطالعه در کشورهای مدرن و توسعه یافته این نکته به خوبی روشن می شود که توسعه و نوسازی در خاستگاه خود مبتنی بر سوداگری، و سودجویی و کمیت انگاری است و انگیزه دائمی پیشرفت که در انسان مدرن به صورت یک دغدغه در آمده است یکی ارکان روح تفکر مدرن است تا آنجا که میان کشورهای غربی نیز همواره ترس از عقب ماندگی وجود داشته است.11 همانطور که «هایلبرونر» اقتصاددان و محقق آمریکایی اذعان می دارد که انگیزه سودجویی با پیدایش «انسان نوین» پدید آمده است. حتی امروز هم اندیشه سود طلبی به خاطر سود، برای بسیاری از مردم جهان بیگانه است و غیبت آن در بیشتر طول تاریخ مدون، محسوس و آشکار است... این سودجویی و این فکر که هرکس باید مدام در پی بهبود زندگی مادی خودش باشد فکری است که برای بیشتر مردمان طبقات پایین و متوسط در مصر و یونان و روم ناآشنا و با فرهنگ قرون وسطی کاملاً بیگانه بوده است و فقط در دوره رنسانس و دوره اصلاحات در همه جا پراکنده شد، در حالی که غیبت آن در بین اکثر تمدن های شرقی محسوس است.
ایشان تأکید می کند که این مشخصه اجتماعی که در همه جا خودنمایی می کند چیزی شبیه صنعت چاپ کاملاً تازه است... نبودن فکر سودجویی به صورتی که راهنمای روزانه باشد... موجب شده است که بین دنیای بیگانه قرن های دهم تا شانزدهم با دنیایی که پس از آن آغاز شد تفاوت فاحش پیدا شود.12
2ـ مدرنیته و ویژگی آن
از آنجا که «توسعه» و «مدرنیته» در فرآیند تولد و بروز و ظهور چنان در هم تنیده است که سبب خلط عده ای میان این دو واژه و پیامدهای آن شده است، به بررسی این واژه می پردازیم.
اصطلاح مُدرن از ریشه لاتین «modo» اقتباس گردیده است، این واژه در ساختار اصلی و ریشه ای خود به مفهوم به روز بودن «of today» و یا در جریان بودن «what is current» است.
واژه مدرن و مدرنیته به کار می رود تا شیوه های رایج و معاصر زندگی فردی و اجتماعی و وضعیتی که پس از رنسانس به بعد در غرب پدیدار شده را از شیوه های سنتی آن بازشناساند. مدرن بر پایه های سنت و تاریخ و فرهنگ و اقتصاد آنجا شکل گرفته و ریشه در معرفت شناسی حسی و عقلی آنان دارد13 و «مدرنیسم» به اندیشه عقلانی معاصر و تمدن جدیدی که در اروپا و آمریکای شمالی در خلال سده های اخیر14 و به ویژه در ابتدای قرن بیستم روی کار آمد، اشاره دارد.
از میان ویژگی های ساختاری آن مطالعه در شتاب دگرگونی ها در عصر نوین، پهنه و قلمرو آن، ماهیت و محتوای واقعی مدرنیسم درخور توجه است. از جمله ویژگی های محتوایی آن ـ که سبب تبیین مفهوم مدرنیسم و تفاوت آن با توسعه می شود ـ می توان به ویژگی هایی در زمینه معرفت شناسی و هستی شناسی و غیر آن اشاره نمود.15 مدرنیسم در معرفت شناسی قائل است انسان تنها توانایی شناخت ظواهر پدیده ها را دارد و نمی تواند به واقعیت دست یابد و همچنین با اصالت دادن به علم تجربی بر برتری آن از راه های دیگر شناخت تأکید دارد و در امور زندگی بر آن تکیه می نماید.16
و در هستی شناسی هرگونه رویکرد اسطوره محور یا ماوراء الطبیعه گرا را مردود می شمارد، و خدا را از حاکمیت مطلق بر انسان و جهان به زیر کشیده و اصالت را به انسان می دهد.
انسان شناسی از نگاه مدرنیسم تأکید بر فرد گرایی و انسان مداری دارد، به آزادی بی قید و شرط او حکم داده، سبب پیدایش لیبرالیسم شده است و سعادت انسان را در سعادت دنیوی و جنبه مادی آن خلاصه می نماید.
از ویژگی های اجتماعی شناسی مدرنیسم می توان به پایه ریزی مدنیت نوین بر اساس جایگاه مستقل و آزاد انسان و پیوند مصالح عمومی با قداست فرد، اشاره نمود. مدرنیسم تجربه و زندگی اجتماعی را از شهود و تعبد الهی برتر می داند و قائل به اخلاق نسبی به جای اخلاق قطعی است و حکومت و دولت را تنها در طول تأمین فردی می بینند. بحث از تعارض دین و مدرنیته و تجدد و سنت خود مجال دیگری می طلبد.
3ـ مفهوم توسعه در گذر زمان و تعاریف آن
واژه توسعه معادل کلمه انگلیسی «development» است که از مصدر «develop» به معنای توسعه دادن، پرورش دادن، رشد و گسترش تدریجی، مشتق شده است. این واژه از دیرباز استعمال می شده اما در سده های اخیر مفهوم تازه ای به خود گرفته است.
از قرن هفدهم به بعد «آدام اسمیت»، «جان استوارت میل» و «مارکس» نخستین زمینه های شکل گیری مفهوم توسعه که بعدها به صورت تئوری مدون «توسعه» نامیده شد را، ارائه دادند.
«اسمیت» از تراکم و انباشت سرمایه، تخصصی شدن روند تولید، تقسیم کار، سود محوری، به عنوان ارکان یک اقتصاد پیشرفته (توسعه یافته) نام برد و اقتصاد صنعتی را دعوت به نفوذ و ایجاد سیطره در میان سایر ملل می کند.17 «میل» در تئوری خود به دنبال یافتن راههایی برای انباشت بیشتر سرمایه و بالا رفتن نرخ سود بود.18
«مارکس» نیز درباره تکیه بر مفهوم مدرن «کار و سرمایه» البته در قالب سرمایه داری غیر لیبرال و در چارچوب نظام سوسیالیستی به دنبال تحقق توسعه بوده است.19 در اوایل سال 1905 «اسمال» در مقام تعریف از توسعه یافتگی آن را با شهر آیینی مترادف می گیرد.20 و در سال 1911 «شومپیر» علاوه بر مسائل پیش گفته بر عنصر نوآوری در حوزه تولید و به اصطلاح خود او بر «انقلاب تولید» و دگرگونی در شیوه های تولید تأکید می کند.21
در خلال دهه های 50 و 60 مدل های مختلفی از توسعه به ویژه برای کشورهای توسعه نیافته ارائه شد.22
در طی این سالها اکثر تئوری های توسعه ناظر به توسعه صنعتی و اقتصادی است و عبور جامعه سنتی به مدرن را یک ضرورت تاریخی برای همه ملل قلمداد می کند و در یک کلام این نظریه ها توسعه را فرایند غربی شدن (westernization) به شمار می آورند بسیاری از کشورهای جهان سوم به دنبال تقلید از الگوی غربی توسعه رفته و آن را به منزله مدینه فاضله اجتماعات بشری دانستند.23
اما پس از این سالها که با عدم توفیق و ناکامی این کشورها همراه بود، ضعف این نظریه ها آشکار شد و به تدریج صاحب نظران در دهه های 80 و 90 میلادی به این باور رسیدند که توسعه امری چند جانبه بوده و دارای متغیرهای فراوانی است و برای موفقیت نیازمند بسترسازی های مختلفی در زمینه های فرهنگی اجتماعی و سیاسی می باشند.24
«هابرماس» عقلانیت ابزاری (Retionality) را از ویژگی های بنیادی توسعه معنا می کند که پیشرفت اقتصادی و افزایش توانمندی های ابزاری با بالا رفتن سطح تولید و در نتیجه تسهیلات مادی ملازمه دارد و در عین حال به عقیده وی عقلانیت فرهنگی نیز در کنار آن قرار می گیرد که در مجموع تجلی زمینه های عقل، منطق گرایی، مفاهمه، برقراری ارتباط و افزایش قابلیت های گفتمان می باشد. این تحلیل از توسعه از وجوه توسعه سیاسی به حساب می آید.25
تعاریف توسعه
بعد از بیان شکل گیری مفهوم توسعه و در گذر زمان که در ضمن به معرفی آن کمک می کند، به بیان چند تعریف معروف از توسعه می پردازیم:
الف) فریدمن: «توسعه یک روند خلاق و نوآوری برای ایجاد تغییرات زیربنایی در سیستم اجتماعی می باشد».26
ب) مایل تودارو: «توسعه جریانی است چند بعدی که مستلزم تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی، طرز تلقی باورهای عامه مردم و نهادهای ملی و نیز تسریع در رشد اقتصادی، کاهش نابرابری ها و ریشه کن کردن فقر مطلق است».27
ج) گونارمیردال: «توسعه عبارت است از حرکت یک سیستم یک دست اجتماعی به سمت جلو به عبارت دیگر نه تنها روش تولید، توزیع محصولات و حجم تولید مدنظر است بلکه تغییرات در سطح زندگی، نهادهای جامعه، نظرها و سیاست ها نیز مورد توجه می باشد».28
د) همچنین توسعه به بهینه سازی در استفاده از نیروهای بالقوه مادی و انسانی یک اجتماع تعریف شده است.29
همانطور که ملاحظه می شود، اکثر تعاریف ارائه شده برای «توسعه» بر اساس نیازهای مادی بشر در عرصه های مختلف زندگی شکل گرفته است.
بر اساس دیدگاه امام خمینی که برگرفته از آموزه های دین اسلام است توسعه معنایی دیگر پیدا می کند. از منظر امام توسعه اسلامی در راستای ویژگی های وجودی انسان و هدف خلقت او و بعثت انبیاء که همان رسالت اصلی شرایع الهی است، معنا پیدا می کند.
انبیای الهی آمده اند تا انسان را برای دستیابی به فلسفه وجودی خودش که همان نیل به کمال و تقرب به حضرت حق است، راهنمایی کنند، و در دنیای مادی او را به کمک شریعت و معارف الهی از چاه نفسانیت نجات داده و جلوه حق را به او نشان دهند.30 اما از آنجا که انسان ـ این مخلوق برگزیده خداوند ـ در ساختار وجودیش دارای دو بعد مادی و معنوی است، دین اسلام نیز جامع این جهات بوده و تأمین کننده نیازهای مادی و معنوی او است و برای اینکه انسان به مقام انسانیت برسد برنامه اصلاح دنیا و جامعه ای که در آن زندگی می کند برای او فرستاده تا در سایه تأمین مادیات به هدف اصلی خلقت و تکامل معنوی دست یابد.31 لذا امام تصریح می کند که:
«اسلام دینی است که با تنظیم فعالیت های مادی راه را به اعتلای معنوی انسان می گشاید. ترقی واقعی همین است که رشد خود انسان هدف فعالیت های مادی گردد و اسلام دین این ترقی است.»32
امام بر این باور است که آنچه دخیل در ترقی و پیشرفت انسان و تکامل او است در کتاب و سنت بیان شده است و خداوند تمام مسائل مربوط به اجتماع و سیاست را بیان فرموده است.33 ایشان در جای دیگری می گویند:
«خداوند تمام ابعاد انسان را آفریده است و توجه به آن دارد. انسان را با همه ابعادش می خواهد تربیت بکند، ... اسلام همین معنا که گفته شد در احکامش در قرآن، در حدیث... است. اسلام آنقدر به رفاه مردم، آسایش مردم و اینطور [امور] توجه دارد.»34
پس از منظر امام، توسعه به معنای تحقق فرایندی است که انسان را به این سعادت همه جانبه برساند.
4ـ دین اسلام
از آنجا که مراد ما از دین، دین اسلام می باشد نیازی به بیان معانی واژه «دین» به طور عام نمی بینیم، و مراد از اسلام نیز آموزه ها و دستاوردهایی است که از قرآن و سنت معتبر به دست می آید و انواع و اقسام خرافه هایی که در طول تفکر اسلامی ما مطرح شده است ناشی از عوامل مختلفی چون فرهنگ های گذشته، بیگانه و عوام زدگی است و ربطی به احکام و تعالیم متعالی اسلام ندارد.
از دیدگاه اسلام عقل35 و تجربه36 در جای خود معتبر است که نوعی متدلوژی معرفت شناسی را به ما عرضه می کند و آن اعتبار دادن به حس و تجربه و عقل در کنار تعالیم وحیانی است.
بخش دوم
وجوه سازگاری دین با توسعه
در تبیین رابطه میان دین اسلام و توسعه و وجوه سازگاری این دو باید بحث را با توجه به تعاریف و برداشت های مختلف از توسعه که در بخش پیشین بیان شد پی گرفت.
1ـ توسعه و مدرنیته
برخی توسعه را به معنای همراهی و پذیرش «تجدد» و «مدرنیته» گرفتند و تصور می کنند چون در مدرنیته نوعی رشد و توسعه تحقق پیدا کرده است پس الزاماً هر رشد و توسعه ای زاییده مدرنیته است و تنها راه رسیدن به توسعه دل سپردن به مدرنیته و بستر سازی لازم برای آن است.
در این صورت با توجه به ویژگی هایی که برای مدرنیسم ذکر شد، وجه ناسازگاری آن با دین به خوبی روشن می شود که در عرصه های هستی شناسی و انسان شناسی و غیر آن با مبانی دینی سر سازش ندارد. همانند جهان بینی هایی که در بحث (علم و دین)37 بر اساس نظریات علمی چون نظام مکانیکی عالم ارائه گردید و به زعم افرادی چون «نیوتن» در تدبیر خداوند تشکیک نمودند. این اندیشه ها با مبانی دینی سازگار نمی باشند. همچنین در زمینه های مختلفی که به انسان مداری و معرفت شناسی مربوط می شود با هدف مندی انسان در زندگی هماهنگ نیست.
لذا عده ای مثل «سید قطب» عقیده دارند که ما باید مدرنیته را حذف کنیم و جلوی ورود این پدیده را بگیریم و برخی دیگر مثل «کسروی» و «میرزا ملکم» خان و... قائل به حذف دین و پناه بردن به دامان سکولاریزم شدند؛ و برخی مثل «سید جمال»، و شهید «مطهری» و دیگران از راههای مختلفی دست به جمع میان این دو زدند که نقل و بررسی تعارض مطرح شده و وجوه و راه حل های ارائه شده و نقد آنها مجال دیگری می طلبد.38
اما باید خاطرنشان ساخت که درست است که وضعیتی که در غرب تحقق پیدا کرده است متضمن رشد و توسعه است اما اینگونه نیست که رشد و توسعه منشأ دیگری نداشته باشد، بلکه با توجه به توضیحاتی که در تبیین مدرنیسم و توسعه دادیم به خوبی فرق میان این دو واژه و تفکیک میان آنها روشن می شود، علاوه بر آن که بسیاری از متفکران حتی در غرب نیز مخالف مدرنیسم می باشند اما تمام این گروهها و افراد موافق با رشد و توسعه هستند و معتقدند که جهت رشد و توسعه و رسیدن به شاخصهای لازم اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی نیازی به پناه بردن به مدرنیسم نمی باشد.39
پروفسور دلاند پیچ استاد فلسفه دانشگاه کیف و استاد مؤسسه دین شناسی دانشگاه میلیان مونیخ آلمان می گوید: «مدرنیته استفاده از اشیاء و ابزار نیست چون در چین قدیم هم تکنولوژی خاصی وجود داشته و ابتکاراتی داشته اند و یا در تمدن اسلامی در بغداد پیشرفتهایی موجود بوده است ولی معنای مدرنیته این نیست. معنای مدرنیته در ایدئولوژی بودنش نهفته است.»40
در کلمات امام خمینی این نکته به چشم می آید که ایشان تنها راه توسعه را مدل غربی آن که برخاسته از فرهنگ مدرنیته است را ـ قبول نداشته، راه رسیدن به توسعه یافتگی را متعدد می بیند و بر این نکته اذعان می کند که کشوری های مختلفی با تکیه بر فرهنگ ها و اعتقادات متفاوت به پیشرفت و توسعه دست یافتند در نتیجه ملت اسلامی نیز می تواند در عین عمل به اسلام و اجرای آن به ترقی و توسعه برسد. ایشان در این باره پس از نفی ارتباط میان عقب ماندگی کشورهای اسلامی با اسلام می گوید:
«مگر نمی بینند که کشورهایی با قوانین و نظامات اجتماعی متضاد توانسته اند در پیشرفت صنعتی و علمی و تسخیر فضا با هم رقابت کنند و با هم پیش بروند.» 41
2ـ توسعه و رشد صنعتی
اگر توسعه را به معنای رشد صنعتی و بهره مندی از محصولات فن آوری تمدن غرب بدانیم باید دید آیا با اسلام سازگاری دارد یا خیر؟
برخی با طرح ناسازگاری میان بهره وری از دستاوردهای صنعتی و دینداری پرداخته و لازمه برخورداری از مظاهر تمدن غرب را طرد دین و مذهب تلقی نمودند.42 و رشد صنعتی جهان را که همراه شده بود با عصر نوزایی و ظهور تفکرات فلسفی مختلف و دین گریزی غربیان، شاهد بر این مدعا گرفتند.
در بررسی این معنای از توسعه و تعارض آن با اسلام ذکر نکاتی لازم است:
الف) با تأملی در مجموعه معارف اسلامی در می یابیم که استفاده از ابزار جدید و صنعت مدرن هیچ مخالفتی با فرهنگ اسلامی ندارد و انسان مسلمان می تواند از علم و تجربه و محصول تمدن سایر ملل استفاده نماید.
امام خمینی در موارد متعددی بر این نکته تصریح می کند که بهره وری از محصولات فناوری و رسیدن به رشد و بالندگی در زندگی هیچ تعارضی با دین ندارد. هر چند استعمارگران و غربزدگان درصدد القاء این تقابل باشند و همواره به جوامع اسلامی این پیشنهاد را مطرح می کنند که برای رسیدن به دنیای مدرن ـ که هم مطلوب است و هم گریزی از آن نیست ـ باید دین اسلام و ارزش های اخلاقی را کنار گذاشت و همانند آنها به دامان سیاه فساد و تباهی و ابتذال پناه برد.43
شهید مطهری نیز در تحلیلی پیرامون جمع بین استفاده از مظاهر تمدن با فرهنگ دینی اذعان می دارد که دین اسلام به شکل و ظاهر و صورت زندگی که وابستگی تام و تمام به میزان دانش بشر دارد نپرداخته است و با قرار دادن هدف ها در قلمرو خود واگذاشتن شکل ها و ابزارها در قلمرو علم و فن از هرگونه تصادمی با توسعه فرهنگ و تمدن پرهیز کرده است؛ بلکه با تشویق به عوامل توسعه و تمدن یعنی علم، کار، تقوا، اراده، همت و استقامت، خود نقش عامل اصلی پیشرفت و تمدن را به عهده گرفته است.44
آنچه مهم است تهی شدن انسان از باورهای اصیل دینی و پایه مستحکم فکری است. انسان باید بداند در عین بهره وری از فرآورده های صنعتی جهان و همراه شدن با آهنگ پیشرفت، برای هدف متعالی خلق شده و به ظواهر زندگی مشغول نگردد و از مسیر اصلی منحرف نشود.
ب) در عصر ظهور اسلام نیز پیامبر(ص) مسلمانان را از استفاده از صنایع کشورهای غیراسلامی نهی نفرمود بلکه با تشویق آنان به علم آموزی چنان مسلمانان را به حرکت و پیشرفت واداشت که خود سبب پیدایش رنسانسی در جامعه عربی آن روز گردید و مسلمانان با پشت سر گذاشتن عصر ترجمه به همه علوم رایج آن روز مسلط شدند و دست به مطالعه و تحقیق زدند و پایه گذار تمدن عظیم اسلامی شدند که بعدها اندیشه مندان مغرب زمین خود را به ترجمه آثار اسلامی که تنها میراث علمی جهان بعد از قرون وسطای اروپا بود، محتاج دیدند.45 و همین فرهنگ و علوم ترجمه شده از کشورهای اسلامی بود که زمینه رنسانس و تحولات فرهنگی و علمی را در اروپا به وجود آورد.
امام، تمدن غربی را محصول تمدن مشرق زمین دانسته و بر این نکته تصریح دارند که این شرق بود که تمدن را به غرب صادر کرده است.46 و اسلام در زمینه تحقق توسعه و پیشرفت جوامع بشری دارای توانمندی های بسیاری است.47 بسی روشن است که مسلمانان با تکیه بر دین و آموزه های دینی در مدت بسیار کوتاهی این تمدن عظیم را بنا گذاشتند.
ج) پنداشت کسانی که دین گریزی غرب را عامل اصلی پیشرفت چشم گیر علمی و صنعتی آنان به حساب آوردند، درست نمی باشد؛ هر چند کلیسا در دوره ای از تاریخ غرب نقش منفی داشته و با هرگونه پژوهش علمی خارج از چارچوب کلیسا مخالفت می ورزید ولی نمی توان از آن نتیجه کلی گرفت و دین گریزی را عامل پیشرفت صنعتی به حساب آورد، بلکه از سالهای پایانی سده دهم میلادی به بعد شکوفایی دانش و معرفت در کلیساها و مجامع دینی آغاز شد و آکادمی ها و دانشگاههای بسیاری در سده های میانه مرکز تجمع دانشمندان بوده است، علاوه بر آنکه اروپا نیز بر پایه ترجمه آثار علمی مسلمانان ـ که با تکیه بر فرهنگ دینی بر آن دست یافته بودند ـ پا به عصر نوزایی و شکوفایی گذاشت.48
از طرف دیگر دین گریزی آنان محصول پیشرفت و توسعه نبوده بلکه محصول عوامل متعدد دیگری است. مانند: برخورد دوگانه حکمرانان فاسد اروپا و بی اعتنایی عملی به دین،49 عملکرد نادرست کلیسا در برخورد با مردم و جامعه، ضعف الهیات و عقاید دین تحریف شده مسیحیت، دینی نمودن برخی از دستاوردهای علمی توسط ارباب کلیسا50 و در نتیجه ظهور لیبرالیسم در غرب.51 از درون این علل اساسی عوامل مختلف دیگری نیز متولد می شود.
علاوه بر آن که بسیاری از دانشمندان مشهور غرب که از پایه گذاران علم و صنعت جدید به شمار می آیند دیندار بودند و به هماهنگی و پیوند میان علم و دین می اندیشیدند و افرادی مانند «گالیله»، «نیوتن»، «انیشتین»، «جاک لاک»، «رابرت بویل» (شیمی دان) و دیگران را می توان نام برد.52
در نتیجه آنچه برای توسعه لازم است محیط فرهنگی توسعه و خصوصیات و ویژگی های متناسب با جریان توسعه است و این بستر فرهنگی لزوماً یک بستر غیر دینی مشابه آنچه در غرب رخ داده نیست؛ آنچه در غرب اتفاق افتاده انتخاب آنان و بسته به شرایط و فضای حاکم بر آن مناطق بوده است نه اینکه یک ضرورت منطقی توسعه باشد؛ چرا که انسانها در ادوار گذشته تاریخ با داشتن اعتقادات دینی و یا عقیده به ماوراء الطبیعه هم موفق به برپایی تمدن های عظیم شده اند. لذا به باور امام در دوره معاصر نیز کشورهای مختلف با اعتقادات متفاوت توانسته اند به توسعه یافتگی دست یابند.53
بر این اساس این معنای توسعه با دین اسلام سازگار است هرچند در انحصار توسعه در این معنا و تنها توجه به این بعد از زندگی جای تأمل است که در صفحات بعدی بیشتر به آن می پردازیم.
3ـ توسعه و اخلاق
با توجه به تعاریفی که برای توسعه نقل نمودیم ملاحظه می شود نگرش غالب به توسعه نگرشی مادی برای تأمین نیازهای انسان در عرصه زندگی دنیایی است و حتی کسانی که معانی عامی از توسعه ارائه دادند تنها به رشد و بالندگی در عرصه های مختلف برای نیل به سعادت دنیوی را مورد توجه قرار دادند.
بدیهی است چنین نگاهی به توسعه معلول نگاه فرهنگ غرب به انسان و جهان است. حال آیا اکتفا به چنین توسعه ای انسان را به سعادت حقیقی می رساند؟ و از طرفی همانطور که در بیان مفهوم توسعه ذکر شد توسعه غربی بر پایه سوداگری شخصی، انباشت سرمایه و دنیاطلبی و مانند آن استوار است که با ارزش های اخلاقی در تضاد است. بر اساس تحلیل جامعه شناس آلمانی (ماکس وبر) تا این شرایط فراهم نشود، توسعه حاصل نخواهد گشت در حالی که ارزش های دینی و اخلاقی انسان را به دیگرخواهی، جمع گرایی، ایثار و دست شستن از دنیا ترغیب می کند.
الف: بررسی نگرش مادی توسعه
همانطور که در صفحات گذشته بیان شد صرف پیشرفت اقتصادی و توسعه زندگی منافاتی با معارف دینی ندارد اما از ضعف های بارز این نگاه تک بعدی بودن آن است. از آنجا که جریان توسعه در غرب همراه با سکولاریزم و انسان مداری بود، توسعه، بسترها و ابزارها و سازکارهای تحقق آن تنها از همین منظر موردتوجه قرار گرفت و بعد معنوی انسان و جهان در نگاه دانشمندان علم توسعه ـ که در فضای فرهنگ مادی نشو و نما یافته اند ـ یا به کلی فراموش شده و یا به صورتی فرعی درآمده است.
با توجه به آنچه در تعریف توسعه از منظر امام خمینی ذکر شد این نگرش هم در اساس و هم در نتایج و ثمراتی که بر آن مترتب است، هرگز نمی تواند مورد قبول و تأیید اسلام قرار گیرد. زیرا از منظر اسلام نه انسان در وجود مادی خلاصه می گردد و نه جهان به جهان مادی محدود می شود، از این روی توسعه و هر فرآیند دیگری که به منظور برآوردن نیازهای واقعی انسان شکل می گیرد و ذهن و زندگی آدمیان را متأثر می سازد ناگزیر از پذیرش توجه و احترام به بعد غیرمادی انسان و جهان نیز می باشد.
در نگرش جامع به هستی می توان به شناخت ماهیت واقعی انسان دست یافت و در پرتو چنین شناختی است که حاجات واقعی جسم و جان آدمی به درستی شناخته شده و آن زمان است که توسعه مفهوم جامعی می یابد و همه ابعاد زندگی انسان را در بر می گیرد. این نگاه جامعه و همه جانبه در تعالیم نورانی قرآن و احکام اسلام نهفته است.54
از دیدگاه اسلام توسعه یک جانبه، هدف نهایی ادیان الهی نمی باشد، بلکه هدفی متوسط و وسیله ای در راه رسیدن به فضایل و مکارم اخلاقی و برای دست یابی به سعادت واقعی و اجرای کامل عدالت و در نهایت وصول به مقام قرب الهی است. به عقیده حضرت امام در نگرش مادی تنها به نیازهای مادی انسان و بُعد حیوانی او توجه شده است و از رشد و تعالی بعد معنوی و انسانی او غافل مانده اند. اسلام آمده است تا انسان را از مرحله حیوانی رشد داده و از هوای نفسانی خارج کرده و در سایه معارف الهیه و اخلاق و ملکات فاضله و اعمال صالحه به سرمنزل مقصود برساند.55 در اسلام در کنار توجه وافر به رفاه و آسایش مردم به ابعاد دیگر انسان نیز توجه شده است.56
بر اساس آیات قرآن تأمین نیازهای مادی و بهره مندی از نعمت الهی امری لازم و مطلوب است.57 خدا انسان را به دنیا آورد تا در آن اهل اصلاح بوده،58 به آبادگری بپردازد،59 از نعمت های آن استفاده کند و سپاسگزار درگاه الهی باشد60 تا در نهایت مشمول رحمت الهی گردد.61
با مراجعه به آیات شریفه قرآن و احادیث پربار معصومین(ع) از نگاه بدبینانه و سرشار از بدی ذاتی دنیا خبری نیست، بلکه به ارتباط مستحکم میان دین و دنیا و دنیا و آخرت پی می بریم.
دنیا عبارت است از جهان خلقت که به دست علم و حکمت الهی به زیباترین صورت ممکن آفریده شده است و خداوند آن را سرشار از نعمت قرار داده است و وجود آنها خود نشانه ای از وجود خالق متعال است و هر یک از آنها آیه ای از آیات الهی است. بدیهی است که خداوند آنچه را خلق می کند بر اساس هدف و حکمت ویژه ای که در نظر داشته آفریده است و در نظام آفرینش برای آن وظیفه ای خاص در نظر گرفته شده است، پس نمی شود آنچه از حکمت الهی نشأت گرفته و تدبیر خداوند در پس پرده آفرینش آن وجود داشته است، شی ء ای بد و مذموم باشد و مورد نکوهش خداوند قرار گیرد.62 علاوه بر آن که در قرآن در موارد بسیاری به دنیا و مظاهر و مخلوقات آن قسم یاد شده است و روشن است به چیزی قسم یاد می کنند که مذموم نبوده بلکه خوب و پسندیده باشد.63
همچنین حضرت علی(ع) شخصی را که نزد وی دنیا را مورد نکوهش و مذمت قرار داده بود مورد عتاب قرار داد و فرمودند:
«همانا دنیا سرای راستی برای راست گویان، و خانه تندرستی برای دنیاشناسان، و خانه بی نیازی برای توشه گیران، و خانه پند برای پندآموزان است. دنیا سجده گاه دوستان خدا، نمازگاه فرشتگان الهی، فرودگاه وحی خدا، و جایگاه تجارت دوستان خدا است، که در آن رحمت خدا را به دست آوردند. و بهشت را سود بردند. چه کسی دنیا را نکوهش می کند؟ در حالی که دنیا جدا شدنش را اعلام داشته و فریاد زد که ماندگار نیست.»64
امام خمینی نیز بر این نکته تأکید نموده و بیان می کنند که جهان طبیعت و نعمت های موجود در دنیا هرگز در معارف دینی مورد سرزنش قرار نگرفته است بلکه جهان طبیعت جلوه ای از جلوه های حق تعالی است و برای اولیاء و اهل سلوک از هر جای دیگری مغتنم تر است.65 امام در نامه ای عارفانه خطاب به فرزند ارجمندش می نویسد:
«پسرم... عالم ملک مورد نکوهش نیست، بلکه مظهر حق و مقام ربوبیت او است و مهبط ملائکة الله و مسجد و تربیتگاه انبیاء و اولیا ـ علیهم سلام الله ـ است و عبادتگاه صلحا و محل جلوه حق بر قلوب شیفتگان محبوب حقیقی... است.»66
از مطالب فوق روشن شده است که میان دنیا و آخرت پیوند و ارتباط مستحکمی برقرار است.
امام خمینی زندگی زودگذر انسان را در جهان طبیعت که می تواند در آن خوشبختی جاودانی را به دست آورد، دنیای ممدوح می نامد. ایشان می فرماید:
«برای انسان دو دنیا است: یکی ممدوح و یکی مذموم. آنچه ممدوح است حصول در این نشئه که دارالتربیة و دارالتحصیل و محل تجارت مقامات و اکتساب کمالات و تهیه زندگانی سعادتمند ابدی است که بدون ورود در اینجا امکان پذیر نیست.»67
ایشان در ادامه به کلام حضرت امیرالمؤمنین که ذکرش گذشت استناد می کند. امام، دنیای مذموم را عبارت از تعلق قلب و محبت به دنیا می داند به گونه ای که فرد از حضرت حق غافل شده و به آن اکتفا نماید و گرنه دنیای اطراف ما که همان عالم ملک است مظهر جمال و جلال الهی است و مذموم نمی باشد.68
در نتیجه در فرهنگ دینی دنیا و آخرت از پیوستگی زیادی برخوردار است.69 گرچه جهت گیری اصلی دین آخرت گرایانه است اما رستگاری اخروی متوقف70 بر بهره مندی معقول و حساب شده از مواهب مادی است.
اما یک سو نگری به دنیا سبب شده توسعه غرب دچار پیامدهای منفی مانند تنوع گرایی، لذت طلبی، اسراف و تبذیر، مصرف گرایی، آلودگی محیط زیست، بحران معنویت، سست شدن کانون خانواده و ... گردد.
امام خمینی درباره مشکلات توسعه بدون معنویت و اخلاق می گوید:
«آنها به کره مریخ هم بروند به کهکشانها هم بروند، باز از سعادت و فضائل اخلاقی و تعالی روانی عاجزند، و قادر نیستند مشکلات اجتماعی خود را حل کنند، چون حل مشکلات اجتماعی و بدبختی های آنها محتاج راه حلهای اعتقادی و اخلاقی است و کسب قدرت مادی یا ثروت و تسخیر طبیعت و فضا از عهده حل آن برنمی آید.» 71
این است که در کنار توسعه مادی، نیازمند توجه به اخلاق و معنویات هستیم تا سبب تعادل جامعه انسانی شود و این اعتقاد و اخلاق و قوانین تکامل بخش را اسلام دارد و در اختیار ما مسلمانان قرار داده است.
ب) بررسی ناسازگاری توسعه و ارزشهای اخلاقی
در آغاز باید بر این نکته تأکید نماییم که توسعه پیوند وثیقی با فرهنگ و ارزش های حاکم بر آن دارد که باید در توسعه به غیر از عوامل اقتصادی به ارزش ها، انگیزه ها و طرز تفکر و به طور کلی روحیات جوامع توجه شود. زیرا اعمال هر فرد از افکار و اعتقادات و نظام ارزشی حاکم بر آن شخص سرچشمه می گیرد از این رو توسعه فرهنگی از پیش نیازهای توسعه اقتصادی است.
«گورو آلپورت» از روانشناسان معروف آمریکایی بر نقش نظام ارزشی در شخصیت و زندگی انسان تأکید کرده و نظام ارزشی حاکم بر روان فرد را عامل جلوگیری از بروز رفتار نامناسب و سبب پیدایش عادت های هماهنگ با تعهد، معرفی می کند.72
لذا ارزش ها و باورهای فرهنگی حاکم بر جامعه73 و به طور کلی جهان بینی و اعتقادات مذهبی نقش تعیین کننده در رفتار افراد و روند توسعه و میزان آن دارد، در نتیجه افرادی مانند «مارکس وبر» ادعا می کنند تا شرایطی مثل جوامع غربی حاصل نشود، توسعه حاصل نخواهد گشت.
در بررسی این مطلب باید گفت: بدون شک توسعه با یک سلسله تغییرات اجتماعی همراه است و گذر از جوامع سنتی به جامعه ای پیشرفته و مدرن بدون تغییرات مذکور ممکن نیست، زیرا توسعه بدون رشد و رشد بدون تکنولوژی و صنعت امکان پذیر نیست و این خود برخی تحولات را در پی دارد. اما باید توجه بیشتر این تغییرات و تحولات فرهنگی پی آمد «مدرنیته» است و بیشترین انتقاد از توسعه متوجه همین تغییرات است نه خود توسعه، لکن جامعه شناسان می گویند اینطور نیست که همه این عواقب اجتناب ناپذیر باشد.
از این روی برخی دانشمندان غربی معترفند توسعه ای که در ژاپن اتفاق افتاد با تعریف تجدد و الگوی توسعه غربی مطابق نیست در حالی که در ژاپن بسیاری از ارزش های سنتی حفظ شده است.74
حاصل آن که در پاسخ به شبه فوق توجه به سه نکته حائز اهمیت است:
1ـ تکنولوژی و رشد از نظر ذاتی و جوهری فساد آور نیست گرچه با توجه به واقعیت و طبیعت آدمی اگر انسان تحت کنترل و هدایت ارزش های معنوی قرار نگیرد ممکن است پیامد های منفی ـ که ناشی از حرص و طمع و جاه طلبی و سودجوئی مفرط انسان است ـ به دنبال داشته باشد. بدیهی است توسعه، محصول این پیامدهای منفی نیست، بلکه برآمده از مبانی و ارکانی مثل علم گرایی، نوآوری، توجه جدی به مسائل زندگی و دنیا، تعهد در کار، نظم پذیری و قانون گرایی، مشارکت عمومی در برنامه ریزی و... که اینها ذاتاً با ارزش های اخلاقی در تعارض
نمی باشند، بلکه از ارزش های اخلاقی می باشند.
2ـ رشد و توسعه زمینه های فرهنگی خاص خود را می طلبد اما بعضی از این زمینه ها در تمام جوامع مشترک و برخی از آنها متفاوت است و برخی تنها از موارد مقارن با توسعه غربی است و الزاماً از شرایط عام توسعه نمی باشد. همانطور که در صفحات قبلی ذکر کردیم امام نیز به این نکته اشاره دارد که کشورهای توسعه یافته همه از یک نوع فرهنگ خاص برنخاستند بلکه با وجود قوانین و اجتماع متضاد با دیگری به پیشرفت صنعتی و علمی دست یافتند.75 لذا برای ما نیز این امکان وجود دارد که با تکیه بر فرهنگ و دین خود به سوی توسعه گام برداریم.
3ـ توسعه و رشد اقتصادی پیامدهای فرهنگی خاصی دارد ولی این پیامدها جبری نیست و بیشتر جنبه ساختاری دارد و با تأثیر از عوامل فرهنگی و اجتماعی تغییر شکل می دهند، بنابراین با تکیه بر فرهنگ غنی اسلام می توان بر ابعاد منفی آن فائق آمد. وجود تمدن های بزرگ در تاریخ بشر که بسیاری از آنها همراه با حفظ ارزش های اخلاقی بوده شاهدی بر این مدعا است.76 در فرهنگ دینی ما یک سری مفاهیمی به چشم می آید که به ظاهر با توسعه سر سازش ندارند مانند اعتقاد به معاد؛ ترغیب به زهد و قناعت؛ اعتقاد به قضا و قدرت و رضایت الهی و توکل و رزق مقسوم و.. ولی با تبیین درست هر یک از این اعتقادات روشن می شود که با توسعه منافاتی نداشته بلکه به نوعی می تواند در تحقق و گسترش آن و برخورداری همه اقشار جامعه از توسعه مؤثر باشد که توضیح و تبیین آنها مقاله ای مستقل می طلبد.
بخش سوم
توسعه از نگاه اسلام و عوامل مؤثر در آن
در بخش پیشین ذکر شده که اسلام با توسعه تعارضی ندارد بلکه خود در مقطعی از تاریخ اسلام، زمینه ساز توسعه و پیشرفت مسلمانان شد و آنچه در خور توجه است عدم انحصار الگوی مناسب توسعه، در توسعه غربی است،77 بسیاری از افراد و صاحب نظران که درصدد بررسی توسعه و علل ناکامی کشورهایی نظیر ایران هستند فرض را بر این گرفتند که الگوی غربی تنها راه رسیدن به توسعه پایدار است، اما در صفحات گذشته بیان شد که الگوی غربی، تک بعدی و تنها ناظر به جنبه مادی زندگی انسان است که در آن نیز دچار مشکلات متعددی شده است.
با توجه به این نکته ضرورت تبیین توسعه اسلامی و عوامل آن بیشتر روشن می شود که بر اساس آنچه بیان شد از نگاه اسلام می توان توسعه را اینگونه تعریف نمود:
«توسعه فرآیندی است که زمینه شکوفایی استعدادهای گوناگون انسان را فراهم می سازد تا با استفاده بهینه از منابع مختلف بستر مناسبی برای تأمین خواسته های متعدد و اصیل انسانی فراهم آورد، در نتیجه افراد جامعه در این فرآیند مسیر تکاملی شایسته خود را بپیمایند.»78
هرچند در این مقاله در صدد تبیین سازگاری و یا ناسازگاری دین اسلام با توسعه بودیم اما به اختصار به ویژگی های توسعه از نگاه اسلام می پردازیم.
الف) ویژگی های توسعه اسلامی
1ـ توسعه فراهم کننده زمینه شکوفایی استعداد برای همه افراد جامعه است.
2ـ در این فرآیند تأمین خواسته های مادی و معنوی انسان در کنار یکدیگر مطرح است.
3ـ توسعه فرآیندی جهت داراست و هدف نهایی از آن رسیدن انسان به کمالی است که شایسته او می باشد.
4ـ در این توسعه به مجموعه معارف و آموزه های دین اسلام توجه می شود و سعی در تجدید تمدن اسلام دارد.
ب) عوامل توسعه در اسلام
در دین اسلام آموزه های بسیاری برای سامان بخشی به زندگی دنیوی و جهت دهی آن به سوی سعادت واقعی به چشم می آید. ابواب مختلفی در فقه مربوط به زندگی روزمره انسان و تدبیر امور دنیوی است. علاوه بر آن همانطور که بیان شد تعالیم دینی بر پیوستگی دنیا و آخرت تأکید دارد و رهبانیت و ترک دنیا را مردود می شمارد.79
اضافه بر آن عوامل دیگری80 را نیز می توان برشمرد:
1ـ اهتمام به علم و دانش و تفکر و تعقل.81
2ـ تأکید بر کار و کوشش و طلب رزق حلال.82
3ـ تأکید بر دقت و استواری در انجام کارها و نظم و انضباط.83
4ـ تأکید به عزت نفس و سربلندی و نفی هرگونه وابستگی به غیر.84
5ـ توجه به عدالت اجتماعی.85
پی نوشتها:
1. لاتوشه، سرژ، غربی سازی جهان، ترجمه فرهاد مشتاق صفت، چاپ اول، انتشارات سمت 1379، صفحه 99.
2. آوینی، مرتضی، توسعه و مبانی تمدن غرب، چاپ اول، انتشارات حفظ و نشر آثار دفاع مقدس وزارت جهاد سازندگی، تهران 1372، صفحه 605.
3. ر.ک: صحیفه امام، ج 14، ص 358ـ 359؛ 4 / 3 / 60.
4. همان، ج 18، ص 89ـ 90؛ 9 / 6 / 62.
5. خمینی، روح الله، ولایت فقیه، ص 13 ـ 14، چاپ هفتم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، تهران 1377.
6. ولایت فقیه، ص 14.
7. اینگلهارت، رونالد، تحول فرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی، ترجمه مریم وتر، انتشارات کویر، تهران 1373، ص 500، سیمای زن در جهان، ایالات متحده امریکا، تحقیق از جلیل روشندل و رافیک قلی پور، مرکز امور مشارکت زنان نهاد ریاست جمهوری و... چاپ اول، نشر زیتون، تهران 1377، ص 32ـ 41.
8. آوینی، مرتضی، توسعه و مبانی تمدن غرب، چاپ اول، انتشارات حفظ و نشر آثار دفاع مقدس وزارت جهاد سازندگی، تهران 1377، ص 71، 38، 23، 20.
9. تاریخ توسعه اقتصادی و صنعتی در کشورهای مختلف به قرار ذیل است:
انگلستان 1802ـ1783 فرانسه 1860ـ1830 ایالات متحده 1860ـ1843 آلمان 1873ـ1850
سوئیس 1900ـ1878 ژاپن 1900ـ1878 روسیه 1914ـ1890 کانادا 1914ـ1896
10. راهنمایی، سید احمد، غرب شناسی، چاپ پنجم، مؤسسه پژوهشی امام خمینی قم، 1382، صفحه 11.
11. لاتوشه، سرژ، فربی سازی جهان، همان، ص 101.
12. هایلبرونر، رابرت، بزرگان اقتصاد، ترجمه دکتر احمد شهسا، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران صفحه 18 و 16.
13. هاروله براون، عقلانیت، ترجمه سید ذبیح الله جوادی، فصلنامه قبسات، سال اول، شماره 1، صفحه 30 و 28؛ رامپی یر، تاریخ علم، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، انتشارات سمت، تهران 1371، ص 130.
14. گیدنز، آنتونی، پیامدهای مدرنیت، ترجمه محسن ثلاثی، نشر مرکز، تهران 1377، ص 4.
15. برای مطالعه بیشتر رجوع شود به: طالبی، ابوتراب، مقاله تجدد و سنت احیاگری، اندیشه حوزه سال 6، شماره 1، مرداد و شهریور 1379، ص 65ـ69.
16. ملکیان، مصطفی، تجدد، هویت، سنت، نقد و نظر، ویژه سنت و تجدد 2، سال پنجم شماره سوم و چهارم، 1378، ص 17 و 22.
17. همتی، عبدالناصر، نگرش بر دیدگاه و مسائل توسعه اقتصادی، چاپ اول، سروش، تهران 1376، ص 41 و 43؛ هانت، دایانا، نظریه های اقتصاد توسعه، ترجمه غلامرضا آزاد (ارمکسی)، چاپ اول، نشر نی، تهران 1376، ص 25ـ23.
18. همتی، عبدالناصر، همان، ص 52ـ49، و هانت، دایانا، همان، ص 30ـ31.
19. زرشناس، شهریار، توسعه، چاپ دوم، نشر کتاب صبح، تهران 1380، ص 130ـ129.
20. ریچاردتی، گیل، همانف ص 80ـ79.
21. هانت، دایانا، همان، ص 40ـ38.
22. زرشناس، شهریار، همان، ص 142ـ132.
23. بشریه حسین، نهادهای سیاسی و توسعه، فرهنگ توسعه ش، آذرودی، 1371، ص 6ـ5.
24. دوپوتی، گزاویه، فرهنگ و توسعه، مترجمان زرین قلم و فراهانی، نشر یونسکو، تهران، 1374، ص 8، و گولت، دئیس، توسعه آفریننده و مخرب ارزش ها، برنامه و توسعه، شماره 10، ص 71ـ70.
25. دیوب، اس سی، نوسازی و ترجمه، ترجمه احمد موثقی، نشر قومس، تهران 1377، ص 39.
26. قره باغیان، مرتضی، اقتصاد، رشد و توسعه، جلد اول، چاپ اول، نشر نی، تهران 1370، ص 7.
27. تودارو، مایکل، توسعۀ اقتصادی در جهان سوم، ترجمه غلامعلی فرجادی، جلد اول، چاپ دوم، انتشارات برنامه و بودجه، تهران 1366، ص 136ـ135.
28. جیروند، عبدالله، توسعۀ اقتصادی (مجموعه عقاید)، چاپ سوم، نشر مولوی، تهران 1386، ص 83.
29. سریع القلم، محمود؛ جهان سوم و نظام بین الملل، مقاله اصول ثابت توسعه، چاپ اول، نشر سفیر، تهران 1369، ص 88.
30. ر.ک: تفسیر سوره حمد، ص 112 ـ 113.
31. صحیفه امام، ج 4، ص 360؛ 6 / 8 / 57.
32. همان، ص 360.
33. همان، ج 3، ص 237؛ 10 / 10 / 56.
34. همان، ج 7، ص 288 ـ 289؛ 24 / 2 / 58.
35. سوره محمد، آیه 24.
36. سوره غاشیه، آیه 17 و سوره قاف، آیه 6.
37. پترسون، مایکل و دیگران، عقل و اعتقادات دینی مترجم احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، چاپ دوم، نشر طرح نو، تهران 1377، صفحه 384 و 361.
38. برای مطالعه بیشتر رجوع شود به: ملکیان، مصطفی، تجدد، هویت، سنت، مجله نقد و نظر همان.
39. خسرو پناه، عبدالحسین، آسیب شناسی مطبوعات، شماره دوم، چاپ اول، مرکز مطالعات حوزه علمیه قم، 1381، ص 6.
40. افق حوزه، سال دوم، شماره نهم، 28 اردیبهشت 1382.
41. ولایت فقیه، ص 14.
42. محقق داماد، سید جعفر، سکولاریزم، دینی و سکولاریزم علمی، تقابل زندگی مدرن با اعتقاد سنتی، ماهنامه گزارش، شماره 141، ص 51 و 50.
43. صحیفه امام، ج 3، ص 53ـ 54 و ج 2، ص 158.
44. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، چاپ 13 صدرا، قم 1368، ص 128. و مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، چاپ 14 صدرا، قم 1377، ج 1، ص 59.
45. زیدان، جرجی؛ تاریخ تمدن اسلام، ترجمه علی جواهر کلام، نشر امیر کبیر، تهران، 1352، ص 395. و گوستاولوبون، تمدن اسلام و غرب، ترجمه فخرداعی گیلانی، چاپ چهارم، مطبوعات علمی؛ 1334، فصل پنجم، ص 556 به بعد.
46. ر.ک: صحیفه امام، ج 10، ص 385؛ 6 / 8 / 58.
47. همان، ج 14، ص 357.
48. راهنمایی، احمد، غرب شناسی، ص 107.
49. جمعی از نویسندگان، مقاله لیبرالیسم، اندیشه ها و تحول، فصلنامه اندیشه حوزه، سال دوم، شماره 6، 1371، ص 34.
50. فروغی، محمدعلی، سیر حکمت در اروپا، چاپ سوم، انتشارات زوار، تهران 1372، ج 1، ص 131.
51. دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ترجمه صفدر تقی زاده و ابوطالب صاری، ج 5، (رنسانس)، ص 406.
52. استین والتر ترنس، دین و نگرش نوین، ترجمه احمدرضا جلیلی، نشر حکمت، تهران 1377، ص 132؛ باربور، ایان، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی؛ مرکز نشر دانشگاهی؛ چاپ سوم، تهران 1374، ص 45؛ جمعی از دانشمندان (40 اندیشمند جهان) اثبات وجود خدا، (به کوشش جان کلوورمرنسا، ترجمه احمد آرام و دیگران، چاپ اول، انتشارات علمی و فرهنگی، 1374.
53. ولایت فقیه، ص 14.
54. صحیفه امام، ج 6، ص 40؛ 14 / 11 / 57.
55. شرح چهل حدیث، چاپ سوم، نشر طه، تهران 1368، ج 1، ص 166 و صحیفه امام، ج 9، ص 10 و 254 ـ 255؛ ج 7، ص 530 و 531.
56. ر.ک: صحیفه امام، ج 7، ص 289؛ 24 / 2 / 58.
57. مطهری، مرتضی، بیست گفتار، چاپ 6، صدرا، قم 1369، ص 242.
58. سورۀ هود، آیه 61.
59. سوره بقره، آیه 143.
60. سوره انفال، آیه 26.
61. سوره اعراف، آیه 56.
62. سوره دخان، آیه 38 و 39.
63. سوره الشمس، آیه 1 تا 6.
64. نهج البلاغه «دشتی» ص 654 حکمت 131. «ان الدنیا دار صدق لمن صدقها ودار عافیة لمن فهم عنها، و دار غنی لمن تزود منها و دار موعظة لمن اتعظ بها، مسجد أحباء الله و مصلی ملائکة الله و مهبط وحی الله و متجر اولیاء الله. اکتسبوا فیها الرحمة و ربحوا فیها الجنة. فمن ذا یذمها و قد آذنت ببینهما و نادت بفراقها».
65. شرح چهل حدیث، ج 1، ص 120 با تلخیص.
66. صحیفه امام، ج 16، ص 213ـ214.
67. شرح چهل حدیث، ص 119.
68. ر.ک: همان.
69. جوادی آملی، عبدالله، نسبت دین و دنیا، چاپ دوم، نشر اسراء، قم 1381، ص 157.
70. سورۀ بقره، آیه 254 و سوره نحل، آیه 107.
71. ولایت فقیه، ص 14.
72. متوسلی، محمود، نگرش بر دیدگاه و سیاست های توسعه اقتصادی، چاپ اول، انتشارات وزارت خارجه، تهران 1372، ص 241.
73. سریع القلم، محمود، توسعه جهان اسلام و نظام بین المللی، چاپ اول، نشر سفیر، تهران 1369، ص 97.
74. محمدی عراقی، محمود، مجموعه مقالات سمینار جامعه شناسی و توسعه، چاپ اول، انتشارات سمت، تهران 1373، ص 429 ـ 419.
75. ر.ک: ولایت فقیه، ص 14.
76. خلیلیان، محمد جمال، فرهنگی اسلامی و توسعه اقتصادی، چاپ اول، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم 1381؛ ص 31، 29.
77. لاتوشه، سرژ، غربی سازی جهان، همان ص 135.
78. خلیلیان، محمد جمال، فرهنگ اسلامی و توسعه اقتصادی، همان ص 23.
79. جوادی آملی، عبدالله، نسبت دین و دنیا، ص 226 به بعد.
80. ـ جوادی آملی، عبدالله، انتظار بشر از دین، چاپ اول، نشر اسراء قم، 1380، ص 210.
ـ مجموعه مقالات همایش اسلام و توسعه، مقاله (تاریخ اسلام: علم و توسعه) از دکتر غفوری، ص 57 و مقاله (اسلام و توسعه) سید مرتضی افقه، ص 77.
81. شرح چهل حدیث، ص 189ـ208.
82. ر.ک: صحیفه امام، ج 10، ص 384.
83. همان، ج 13، ص 287، و ج 7، ص 479، و ج 11، ص 474 و 493 ـ 494.
84. همان، ج 21، ص 417.
85. همان، ج 8، ص 255. ج 17، ص 434.
منبع: حضور، ش 64، ص 78.
.
انتهای پیام /*