به عقیده حضرت امام(س)، تحجرگرایی نافی ورود دین و کارگزاران دینی در عرصه سیاست بوده و نگاهی بدبینانه به عرصه سیاست و زندگی اجتماعی دارد، امام با نگاهی تیزبینانه احساس خطر کرده و به ویژه جلوگیری از رشد فکری آنان را وظیفه روحانیون وفادار به آرمان های انقلاب می داند. ایشان هشدار می دهند که «اگر بر فرض محال، حاکمیت فکری از آن روحانی نماها و متحجرین گردد، روحانیت انقلاب جواب خدا و مردم را چه می دهد؟» (صحیفه امام، ج 21، ص 287) ایشان در واکاوی این جریان فکری مقدس نما این گونه اظهار می دارند:
عده ای مقدس نمای واپس گرا، همه چیز را حرام می دانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختی های دیگران نخورده است. وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد و قهرا فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست و حکومت دخالت نماید. حماقت روحانی در معاشرت با مردم فضیلت شد. به زعم بعض افراد، روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپای وجودش ببارد و الا عالم سیّاس و روحانی کاردان و زیرک، کاسه ای زیر نیم کاسه داشت. و این از مسائل رایج حوزه ها بود که هر کس کج راه می رفت متدین تر بود. یاد گرفتن زبان خارجی کفر و فلسفه و عرفان گناه و شرک بشمار می رفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم مرحوم مصطفی از کوزه ای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه می گفتم، تردیدی ندارم اگر همین روند ادامه مییافت، وضع روحانیت و حوزه ها، وضع کلیساهای قرون وسطی می شد. (همان، ص 278 و 279)
انسان متحجر در عالم قدسی به سر می برد، لیکن این عالم از هر گونه محتوای معنوی خالی است. در چنین عالمی بسیاری از آموزه های اسلامی مرده است، آموزه هایی نظیر جهاد با ظلم، شهادت طلبی، اهتمام به امور سیاسی و اجتماعی مسلمانان، برپایی قسط و عدل، اجرای حدود اسلامی، تحقق حج ابراهیمی، مبارزه با دشمنان اسلام و غیره. روحیه تحجرگرایی، خواهان آن نوع معنویت است که به هزینه چندانی نیاز نداشته باشد و در تقابل جدی با عافیت طلبی و راحت طلبی قرار نگیرد. باطن شریعت اسلامی کاملا مغفول است و تنها ظاهر آن جذابیت دارد. نگاه متحجرانه به احکام اسلامی، معامله گرانه است نه عابدانه. در نگاه عابدانه، انتظار پاداش داشتن معنا ندارد. زیرا، در حقیقت، عبودیت کسب وجود از خالق هستی است. طبیعی است که انسان عابد برای دریافت وجود از منبع فیض به هر نوع فداکاری دست می زند. اما در نگاه معامله گرانه، فرد حاضر به مخاطره و پرداخت هزینه بالا نیست. بنابراین او نمی تواند به عمق عبودیت پی ببرد و بر همان وضعیت قشری گرایی باقی می ماند. قشری گرایی دینی با سلطنت موروثی سازگاری دارد و از سیاست گریزان است و شعار «جدایی دین از سیاست» را نصب العین خود قرار داده است. نظام های سیاسی جدید، نه فقط مخالف با تحجرگرایی نیست که مبلغ و حامی آن است. امام خمینی پایگاه فکری قشری گرایی دینی را به گروهی از روحانیون حوزه های علمیه نسبت می دهد که به واسطه منزلت دینی که در میان قشرهای سنتی پیدا کرده اند، توانسته اند روحیه تحجرگرایی و همنشینی و هم آوایی با حکومت های طاغوتی را رواج دهند. (در این مورد، ر.ک: داود مهدویزادگان، «امام خمینی؛ احیاگر گذار معنوی»، مجله حضور، شماره 34)
حضرت امام از «آخوندهای فرومایه درباری و کج فهمی های بعضی از معممین و مقدس نماها» که به واسطه نوع نگرش آنان واقعیات دین «در تمام کشورهای اسلامی در پرده ابهام باقی مانده است»، شکوه کرده و می فرمایند:
کج فهمانی که حتی با تشکیل حکومت اسلامی مخالف، و آن را از حکومت طاغوت بدتر می دانند! ... بازیگرانی که برای عقب نگه داشتن مسلمانان و باز کردن راه برای غارتگران و سلطه جویان، اسلام را در کنج مساجد و معابد محصور نموده اند و اهتمام به امر مسلمین را بر خلاف اسلام و وظایف مسلمانان و علمای اسلام معرفی می کنند. و مع الأسف دامنه تبلیغات گمراه کننده به قدری بوده و هست که دخالت در هر امر اجتماعی و سیاسی را در جامعه مسلمین برخلاف وظایف روحانیون و علمای دین می دانند؛ و دخالت در سیاست را گناهی نابخشودنی می خوانند. (صحیفه امام، ج 19، ص 21)
حضرت امام با نامیدن این گروه به «افعی» و «مارهای خوش خط و خال» بر این باورند که:
روحانیون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا هم کم نبودند و نیستند. در حوزههای علمیه هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدی فعالیت دارند. امروز عده ای با ژست تقدس مآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام می زنند که گویی وظیفه ای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه های علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظه ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند، اینها مروّج اسلام امریکایی اند و دشمن رسول اللَّه. (همان، ج 21، ص 278)
حضرت امام پس از بیان گرفتاری های پیامبر و ائمه در برقراری حکومت اسلامی، اظهار می دارند:
امروز هم ما مبتلای به همین معنا هستیم که با اسم اسلام می خواهند نگذارند که حکومت اسلام محقق بشود؛ یک دسته غیرمتوجه و جاهل و یک دسته عالم متهتّک. (عالِم پرده در (رسوا و بیحیا)) پیغمبر اکرم فرمود که- منقول از ایشان است که- دو طایفه کمر من را شکستند: آن عالم هایی که متهتک هستند و آن جاه لهایی که متنسّک (جاهلان زاهد) هستند. و من نمی دانم اسلام از کدام طایفه بیشتر صدمه دیده است، آیا از عالم متهتک یا جاهل متنسک. در هر صورت از هر دو طایفه صدمه دیده است اسلام. (همان، ج 18، ص ص 409-410)
.
انتهای پیام /*