نقش همسر در ساده زیستی رهبر
بهروز رشیدی[1]
چکیده
هدف از این مقاله پرداختن به نقش همسر مکرمه حضرت امام خمینی خانم خدیجه ثقفی ملقب به «قدس ایران»، در همراهی، همدلی و همدمی با امام خمینی و تحمل عاشقانه مشکلات و پذیرش زندگی ساده و به دور از رفاه و تشریفات بیت حضرت امام و نقش آن مرحومه مکرمه در ساده زیستی رهبر انقلاب است. در این نوشتار ابتدا به مقام و نقش و مسئولیت زن در اسلام و قرآن پرداخته، آنگاه نظری به زندگی ساده، بی پیرایه و بدور از تجمل امام خمینی افکنده شده و سپس نقش بانوی انقلاب در ساده زیستی رهبر انقلاب مورد مداقه قرار گرفته است.
واژگان کلیدی: اسلام، زن، ساده زیستی، خدیجه ثقفی، امام خمینی
مقدمه
یکی از مهمترین عوامل در موفقیت و یا عدم موفقیت هر فرد اعم از مرد یا زن پس از ازدواج نقش همسر در زندگی مشترک است. چه بسا فردی به واسطه داشتن همسر خوب به سعادت رسیده و مسیر تعالی و تکامل را طی نموده است و بالعکس شخصی بدلیل مصاحبت با همسر به مسیر شقاوت، گمراهی و ضلالت کشانده شده است. در طول تاریخ نمونه های بسیاری می توان از این نوع تأثیرگذاری را شاهد مثال آورد. در زندگی مشاهیر، چه صاحب نامانی که نقش مثبت در تاریخ ایفا نموده اند و چه آنهایی که نقش منفی داشته اند تأثیرگذاری همسر به صورت علنی یا غیر علنی قابل انکار نیست. در طول تاریخ شاهد زوال حکومت و حاکمیت پادشاهانی هستیم که بدلیل وسوسه های همسران خود در طی طریق شیطانی تشجیع شدهاند و از سوی دیگر اولیا، مصلحان و پیامبرانی را می توان نام برد که نقش همسران مؤمن آنها در موفقیت آنان بارز است. از سوی دیگر زنانی که به مقامات علمی و معنوی نائل آمده اند در اثر مصاحبت و همنشینی و ازدواج با مردانی صالح، فداکار و پاک توانستهاند درجات کمال را طی نمایند که شاید در غیر این صورت میسر نمی شد. قرآن کریم به نقش متفاوت زنان خوب و بد پرداخته است و برای زنان کافر، همسر لوط و نوح و زنان مؤمنه همسر فرعون و مریم دختر عمران را مثال آورده است. در تاریخ اسلام نقش همسر پیامبر گرامی اسلام در موفقیت و اشاعه توحید و دین الهی بر کسی پوشیده نیست و همچنین نقش دختر آن حضرت، فاطمه زهرا علیهاالسلام در پذیرش زندگی عاشقانه ولی ساده و بی پیرایه با حضرت علی(ع) نمونه بارز تاریخی است.
با بررسی تاریخی زندگی خانم «خدیجه ثقفی»، نقش صبورانه، عاشقانه و همراه با گذشت و ساده زیستی در موفقیت علمی و اجتماعی و انقلابی امام خمینی بخوبی مشهود می گردد.
مقام زن در اسلام
زن موجودی است که خداوند او را آفرید تا نیمی از رسالت انسانیت را بر دوش گیرد تا همپای جفت خویش سیر الی الله را بپیماید. خداوند سبحان در قرآن کریم می فرماید: «و من کل شیی خلقنا زوجین لعلکم تذکرون» (الذاریات، آیه 49) ما از هر چیزی در جهان زوجی آفریدیم تا مایۀ پند و عبرت شما باشد. انسان هم یکی از مصداقهای «کل شی» است چنانچه خداوند در مورد او می فرماید: «خلقکم من نفسٍ واحدة و خلق منها زوجها (النساء، آیه 1) و «خلقناکم ازواجاً» شما را از نفسی واحد خلق کرد و از آن زوجش را آفرید و شما را زوجهایی آفریدیم.
در قرآن کریم زن و مرد در پاداشها و مجازاتها مساوی هستند و آیات الهی بر این مطلب تصریح دارند. چنانچه خداوند در آیه ای می فرماید: ان المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدقین و المتصدقات و الصائمین و الصائمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذاکرین الله کثیراً وَ اَعَدَ الله لهم مغفرة و اجراً عظیماً» (احزاب، 35) همانا کلیه مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ایمان و مردان و زنان اهل طاعت و عبادت و مردان و زنان راستگوی و مردان و زنان صابر و مردان و زنان خدا ترس و خاشع و مردان و زنان خیرخواه و مسکین نواز و مردان و زنان روزه دار و مردان و زنان با حفاظ خوددار از تمایلات حرام و مردان و زنانی که یاد خدا بسیار کنند برای همه آنها خدا مغفرت و پاداش بزرگ مهیا ساخته است.
و در آیهای دیگر می فرماید: «و من یعمل من الصالحات من ذکراً اَو انثی و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنه و لا یظلمون نقیرا» (النساء، 124) و هرکه از زن و مرد کاری شایسته کند با ایمان به خدا آن کس به بهشت اندر آید و بقدر نقیری (ذره هستۀ خرمایی) به وی ستم نکنند.
این نمونه ها نشانگر آنند که زن و مرد در عقاب و ثواب در برابر خداوند یکسانند.
همانطور که گفته شد در قرآن کریم برای زنان کافر و زنان مؤمن از منظری تاریخی نمونه هایی ذکر شده است. نمونه ای از زنان کافر در قرآن، زن لوط و نوح و از زنان مؤمنه زن فرعون و مریم دختر عمران است: «ضرب الله مثلاً للذین کفروا امرات نوح و امرت لوط کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتاهما فلم یغنیا عنهما من الله شیئاً و قیل ادخلا النار مع الداخلین و ضرب الله مثلاً للذین امنوا امرات فرعون اذ قالت ربّ ابن لی عندک بیتاً من الجنة و نجّنی من فرعون و عمله و نجّنی من القوم الظالمین و مریم ابنت عمران التی اَحصَنت فَرجها فنفخنا فیه من روحنا و صدقت بکلمات ربّها و کُتُبه و کانت من القانتین» (سوره التحریم، 10 تا 12) خدا برای کافران زن نوح و زن لوط را مثال آورد که تحت فرمان دو بنده صالح ما بودند و به آنها نفاق و خیانت کردند و آن دو شخص نتوانستند آنان را از قهر خدا برهانند و حکم شد آن دو زن را با دوزخیان به آتش در فکنید و باز خدا برای مؤمنان، زن فرعون را مثل آورد هنگامی که عرض کرد بارالها تو خانهای برای من در بهشت بنا کن و مرا از شر فرعون کافر و کردارش و از قوم ستمکار نجات بخش و یاد آر حال مریم دخت عمران را که رحمش را پاکیزه داشتیم، آنگاه در آن از روح قدسی خویش بدمیدیم که آن مریم کلمات پروردگار خود و کتب آسمانی او را با کمال ایمان تصدیق کرد و از بندگان مطیع خدا به شمار بود.
مشاهده می شود قرآن وقتی می خواهد نهی کند از حرکتی همچون حرکت زن لوط و زن نوح که در کنار بندگان صالح خدا بودند، امّا برخلاف جهت آنها حرکت کردند اشاره به همسر این دو پیامبر می کند و برای انجام کار خیر نیز مریم دختر عمران و زن فرعون را مثال می زند و می فرماید که فرعون تمام تلاشش این بود که برای همسرش بهترین امکانات را فراهم کند تا همسرش خواستهها و دیدگاههای او را بپذیرد امّا پاسخ زن فرعون چنین است: «رب ابن لی عندک بیتاً فی الجنة» خدایا برای من در بهشت خانهای بساز. در واقع رد خواستههای فرعون نشان دهنده استقامت و ایستادگی همسر مؤمنه او است. همچنین قرآن مریم، دختر عمران را مطرح می کند که با وجود تمام اتهاماتی که به او وارد می شود، همچنان ثابت قدم و استوار باقی می ماند و اینها نمونه هایی است برای همۀ مؤمنین و مؤمنات که بدانند در برابر مشکلات و در راه استقامت در عقیده چگونه عمل کنند (شیخ فیض الله، 1367: 103)
هنگامی که محتوای قرآن کریم را بررسی می کنیم می بینیم زن و مرد هر دو در برابر خداوند، جامعه و خودشان مسئولند. زن مسئول است که مجاهده و تلاش کند و این جهاد همه ابعاد را شامل می شود چنانچه می فرماید: «والمؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و یطیعون الله و رسوله اولئک سیرحمهم الله انَّ اللهَ عزیز حکیم» (توبه، آیه 71) مردان و زنان مؤمن همه یار و دوستدار یکدیگرند، خلق را به کار نیکو وادار و از کار زشت منع می کنند، نماز بپا می دارند و زکوة می دهند و حکم خدا و رسول را اطاعت می کنند، آنان را البته خدا مشمول رحمت خود خواهد گردانید که خدا صاحب اقتدار و درست کردار است.
بدینسان خداوند جامعه را تکوین یافته از زن و مرد می داند، اینها هر دو در کنار هم می توانند یک جامعه کامل را فراهم کنند و این دو در امر به معروف و نهی از منکر و مسائل اجتماعی و سیاسی در کنار هم حرکت می کنند.
از سوی دیگر در روایتی از رسول خدا داریم که می فرماید: «بهشت زیر قدمهای مادران است» و این مقام والایی است که اسلام به زن داده است و آن به واسطه مسئولیت خطیر و سنگین او است به این دلیل که ساختن اجتماع و هدایت و ضلالت فرد و جامعه همه بدست مادر است.
نقش حضرت خدیجه (ع) در موفقیت پیامبر گرامی و به تبع آن موفقیت اسلام بر کسی پوشیده نیست. نقش آن حضرت هم در یاری پیامبر با ایثار مال و هم در تربیت فرزندی چون فاطمه زهرا که مادر سلاله پاک ائمه شیعه است در تاریخ اسلام مثال زدنی و بی بدیل است. در واقع خدیجه برای پیامبر یک همراه و همدرد و یاور حقیقی بود، چنانچه وقتی آن بانو از دنیا رفت پیامبر به شدت احساس تنهایی کرد، چرا که خدیجه به عنوان یک انسان مجاهد، از همه هستی اش در راه پیامبر اسلام و در راه اعتقاداتش دست کشیده بود و اسوه ای چون حضرت فاطمه (ع) را از خود به یادگار گذارد که در مجاهدت و وفاداری به همسر مؤمن خود گوی سبقت از مادر ربوده بود و در سنین کودکی مسئولیت مادری را به عهده گرفت و با عطوفت و محبت خود سعی کرد کمبود و خلأ وجود خدیجه را برای پیغمبر پر کند. و چون پیغمبر مادرش را هم در طفولیت از دست داده بود، برای او عطوفت و محبت فاطمه (س) ارزش والایی داشت. لذا پیغمبر در حق او فرمود «فاطمه ام ابیها» فاطمه مادر پدر خویش است. او همچنین برای همسرش بهترین یاور و برای فرزندانش بهترین مادر بود لذا فاطمه برای پدرش یک دختر نمونه، برای همسرش یک زن نمونه و برای فرزندانش یک مادر نمونه بود. علاوه بر آن نقش اجتماعی او بعد از وفات رسول الله (ص) جایگاه واقعی فاطمه زهرا (س) را در حرکت انقلابی او می بینیم. وقتی پیامبر خدا از دنیا رفت، فاطمه زهرا به خاطر ضرورت مسأله ای که ایجاد شده بود به مسجد آمد و خطبهای ایراد کرد که نشان دهنده مقام علمی و فرهنگی این بانوی بزرگ اسلام است. و او به تربیت دختری چون زینب (س) همت گماشت که همین مقاومت و شجاعت را از خود نشان داد و آن خطبۀ غرا را در دربار یزید ایراد کرد.
قدس ایران
الف) زندگینامه
خانم خدیجه ثقفی ملقب به «قدس ایران» در سال 1292 ه. ش در تهران در خانواده ای از اهل علم و ادب دیده به جهان گشود. پدر ایشان مرحوم آیت ا... میرزا محمد ثقفی صاحب تفسیر روان جاوید از علمای متجدد تهران و از شاگردان مرحوم آیت الله حائری یزدی بود. جدّ ایشان میرزا ابوالفضل تهرانی صاحب کتاب مشهور «شفاءالصدور» در شرح زیارت عاشورا از نوابغ دوره خود بوده است. پدر میرزا ابوالفضل تهرانی، مرحوم میرزا ابوالقاسم کلانتر صاحب تقریرات شیخ انصاری و از فقهای تهران بوده اند. خانم ثقفی از ناحیه مادری با خانواده های متجدد قاجار مرتبط بوده و به همین دلیل دو ویژگی دینداری و تجدد در ایشان یکجا جمع گردیده بود (قدس ایران بانوی بزرگ انقلاب، 1388: 4). ایشان تحصیلات کلاسیک علوم جدید را در دبیرستانهای تازه تأسیس در آن دوره کسب کردند. زبان فرانسه را به خوبی در مدرسه فرا گرفته و زبان عربی را نزد همسر خود امام خمینی آموخته و بعد از تبعید امام به عراق، ادامه داده بودند. با شعر و ادب فارسی آشنایی داشتند. پس از ازدواج دروس حوزوی را به مدت 15 سال نزد حضرت امام فرا گرفتند. (همان)
در سال 1308 ه. ش با حضرت امام ازدواج نمودند که حاصل آن 8 فرزند، 3 پسر و 5 دختر بود. سه فرزند ایشان در دوران کودکی از دنیا رفتند و 5 فرزند دیگر عبارتند از: شهید آیتالله حاج آقا مصطفی، صدیقه مصطفوی، فریده مصطفوی، زهرا مصطفوی و مرحوم حجة الاسلام و المسلمین حاج احمد آقا (همان: 4 و 5)
ب) ویژگیهای شخصیتی
برخورداری از نعمت هوش و استعداد ذاتی، حافظۀ فوق العاده، پشتکار و علاقه وافر به تحصیل دانش بخشی از ویژگیهای خانم خدیجه ثقفی بود. علاقه به شعر و ادب فارسی نیز از ویژگیهای مشارالیها بود. اهتمام به تربیت مدبرانه فرزندان و فردی متدین واقعی و به دور از هر نوع تظاهر به دین داری بودند، هیج جمله خلاف واقعی از ایشان شنیده نمی شد. گویی غیبت، تهمت و بدگویی با طینت ایشان بیگانه بود. اهل انجام مستحبات از قبیل روزه، قرائت قرآن، زیارت، نماز جعفرطیار و زیارت عاشورا بودند. به رعایت حفظ آبروی دیگران مقید بودند، کمک به دیگران را با رعایت حدود آن، دوست داشتند.
ایشان شخصیتی هوشمند و صبور داشتند، اگر به جلوه های صبر ایشان توجه شود روشن می گردد که صبور بودن ایشان همراه با هوشمندی است به این معنی که صبر و استقامتشان در تحمل سختی ها بر آمده از درک بالای ایشان نسبت به وضعیت پیش آمده بوده است. (همان، 5 و 6)
قدس ایران هرچندکه در خانهای روحانی چشم به جهان گشودند، امّا دوران طفولیت و نوجوانی خود را در منزل اشرافی مادر بزرگ خویش و در رفاه کامل به سر برده بودند. پس از ازدواج با حضرت امام، خود را آماده زندگی ساده طلبگی و رعایت همه شئون روحانیت نمودندو در طول حیات خویش نسبت به این نکته حساسیت داشتند. و در تمام مراحل زندگی اجتماعی امام، از دوران طلبگی تا زمانی که مدرس تراز اول حوزه علمیه قم بودند و در دوران مرجعیت و تبعید، دوران رهبری و پس از پیروزی انقلاب اسلامی بر خود لازم می دانستند تا متناسب با آنچه شرایط زمان و مردم از زندگی امام انتظار دارند، رفتار کرده، بیت حضرت امام را از نظر وسائل منزل، یا خوراک و پوشاک در سادگی کامل و در کمال نظم و سلیقه حفظ کنند. (همان)
در دوران آغاز نهضت از سال 41 همواره شجاعانه محیط خانه را محل آرامش و طمأنینه نگه می داشتند و موجب دلگرمی امام بودند و در جریان دستگیری و زندانی شدن حضرت امام در سال 42 و با احتمال صدور حکم اعدام برای امام، ایشان شجاعانه این مرحله را پشت سر گذاشتند و منزل ایشان محل رفت و آمد و اظهار پشتیبانی همه مردمی بودکه نگران حال و وضعیت امام بودند.
دستگیری و تبعید امام خمینی، دوران بی اطلاعی از وضعیت امام،دستگیری و تبعید حاج آقا مصطفی از جمله حوادث سال 43 بود که تحمل آن برای بانوی انقلاب، تنها به واسطه شجاعت و روحیه صبور و هوشمندانه ایشان ممکن بود. پس از انتقال امام به عراق، همسر امام همه علایق خود را در ایران رها کردند و برای همراهی امام و حضور درکنار همسر خود به دور از فرزندان، نزدیکان و دوستان، راهی نجف گردیدند و طعم تلخ غربت را بدور از هر شکوه، شکیبانه چشیدند و همدل و همراه با امام صبر پیشه کردند. شهادت فرزند عزیز و دانشمند ایشان مرحوم شهید حاج آقا مصطفی در غربت، جانگدازترین داغی بود که بر قلب مادر انقلاب آتش زد و تا آخر یاد و خاطره تلخ آن با ایشان همراه بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، رعایت آداب متناسب با بیت امام در برخورد با مردم مشتاق، حفظ احترام لازم برای دوستان و نزدیکان، حمایت از انقلاب و امام در رفتار و گفتار، حفظ سادگی زندگی و بیت امام متناسب با شئون رهبری و فراهم کردن سفره ای ساده و مطبوع برای حفظ سلامت جسمی امام نیازمند دقت، وسواس و سعه صدری بود که همسر محترم امام بر اساس موقعیت شناسی خاص خویش، مدیریت آن را بر عهده داشتند. همچنین با کمال دقت از عموم مردم مشتاقی که به صورت گروهی برای دیدار از خانواده حضرت امام می آمدند پذیرایی می کردند. با ارتحال حضرت امام، بدلیل شخصیت و روحیه محکم و مستقلی که داشتند، صبر پیشه کردند و موقعیت ممتاز ایشان با عزت و احترام حفظ گردید. (همان، 8)
رحلت نابهنگام حاج احمد آقا که از محبوبیت خاصی در میان خانواده برخوردار بود، لطمه جبران ناپذیری بر دل بانوی داغدار انقلاب وارد ساخت.
جایگاه ویژه بانوی انقلاب در میان خانواده و فرزندان چنان بود که تا اواخر عمر شریفشان که توان خروج از منزل برای ایشان فراهم بود کاملاً مشخص بود که برنامهریزی برای سفر، پذیرش میهمان و دیدار آشنایان، توسط ایشان انجام می گیرد و دیگران مطیع و تابع برنامه ایشان بودند و همه، برنامه های زندگی خود را با ایشان تنظیم می کردند. دوره کسالت ایشان که بیش از هفت ماه طول کشید یکی دیگر از مراحل شکیبایی ایشان بود که در بستر بیماری بدون شکایت از وضعیت به وجود آمده، ناراحتی های حاصل از انواع بیماریها را تحمل نمودند و در اول فروردین 1388 دار فانی را وداع گفتند و پیکر ایشان در کنار مرقد مطهر امام به خاک سپرده شد. (همان)
در ادامه این نوشتار ابتدا در مورد ساده زیستی امام خمینی و همسر گرامیشان به بررسی مختصر تاریخی زندگی آن بزرگواران می پردازیم و سپس در بخش پایانی به نقش همسر امام، خانم ثقفی در شکل گیری این زندگی ساده و زاهدانه ودر عین حال موفق می پردازیم.
ساده زیستی در سیره امام خمینی
یکی از روشهای رفتاری و شخصیتی رهبران امت اسلامی که با تأسی از رهنمود های عالیه پیامبر اکرم (ص) و سیره آن بزرگوار و دیگر معصومین (ع) شکل گرفته است، زهد و پرهیز از دنیاست و در این میان ساده زیستن و دوری از تجملات نمود عینی و چهره شاخص این پرهیزگاری بوده است.
وجود چنین خصوصیتی در رهبران دینی و مردمی همواره سبب شده است گرایش مردم به سوی رهبران افزون تر و با اخلاص بیشتر توأم باشد. در چنین حالتی توده های مردم بر این اعتقاد بوده اند که تلاشها و مجاهدات رهبران فاقد انگیزه های دنیا پرستانه و مادی گرایانه بوده و اهتمام آنان در امور جامعه از شبهه نفسانیات بدور است.
پیامبر گرامی اسلام (ص) خود پیشتاز زندگی زاهدانه ای بوده است که همین زهد و ساده زیستی موجب گرایش و اقبال مؤمنان اولیه به آن بزرگوار و گسترش دامنه نفوذ معنوی حضرتش در قلوب جامعه بوده است. اسلام با رفاهیات سرجنگ و ستیز نداشته و ندارد و حکم به اباحه رفاه مشروع نموده است، لیکن در اخلاق اسلامی که بابی از ابواب معارف دینی است نفی تجمل گرایی و دوری از دنیا زدگی به عنوان ضرورتی برای تسریع در حرکت تکاملی انسان مطرح گشته است و از آنجا که رهبران راستین، خود پیش از سایرین تجلیگاه اخلاق اسلامی و نماد عینی نصایح خویش اند، همواره ساده زیستی به عنوان یکی از نقاط بارز شخصیت رهبران اسلامی مورد توجه جامعه و محققین بوده است.
این خصوصیت برگرفته از دستورات ائمه هدی (ع) در سفارش به زندگی زاهدانه اهل علم می باشد. از جمله این فرمایش امام صادق (ع) که می فرماید: «لایکونُ الرجُل فقیها حَتَّی لایُنالیَ ایَّ ثوبیه ابتَذَل وبما سَدَّ فوزة الجوع» مرد فقیه و عالم به دین نیست تا آنگاه که بدان توجه نداشته باشد که کدامیک از دو جامه اش را باید بپوشد و شدت گرسنگی را با چه خوراکی فرو نشاند.
و نیز این بیان امام علی (ع) که می فرماید:
«مِنَ المَفروُضِ عَلی کُلِ عالمٍ اَن یَصُونَ بالوَرَعِ جانیه و ان یَبذُلَ عِلمَهُ لِطالِبِه. » یعنی بر هر عالمی واجب است که با ورع و پرهیزکاری جانب خویش را نگاه دارد و نیز واجب است که علم خویش را در اختیار طالب علم قرار دهد.
امام خمینی از برجسته ترین چهره های زاهد و وارسته زمان بود، آنچنان در جاذبه معنویات قرار گرفته و به ملکوت عالم نزدیک شده و حقیقت و باطن دنیا را یافته بود که ذره ای به تعلقات و مادیات آلوده نگشت و از هر چه رنگ تعلق می گرفت آزاد بود. امام نه تنها چنین می اندیشید و از دنیا و مظاهرش گریز داشت بلکه در عمل و زندگی نیز در همین راستا حرکت کرد، چه آن زمان که در نجف و در حالت غربت و تبعید بود و چه آن روز که جلودار و رهبر انقلاب، هیچگونه تغییری در خوراک، پوشاک، مسکن و رفت و آمد ساده وی پدید نیامد. زندگی ساده او در تمام عمرش گواه صادقی بر روح بزرگ و زاهدانه اوست. ساده زیستی امام مصداق این گفتار امام علی (ع) است که می فرماید: «اَصلُ الزُّهد حُسنُ الرَّغبَة فیما عندَالله» (شرح غررالحکم، ج2، ص 415) ریشه زهد، داشتن رغبتی نیکو در آنچه نزد خداست.
امام نه تنها خود زندگی ساده و بی آلایشی داشت، بلکه به علما و مدیران کشور نیز همیشه سفارش می کرد که خود را گرفتار تجملات و تشریفات ننمایند.
پیامبر اسلام (ص) می فرماید:
«لا افضلُ الناس عبدُاَخَذَنی اَلدُّنیا الِکفاف...»
آگاه باشید، بهترین مردم بنده ای است که در دنیا به اندازه کفاف اکتفا کند.
روح متعالی امام از قیود مادی پیراسته و فراتر از دنیا و ارزشهای دنیایی اوج گرفته بود. از دیدگاه امام نیازهای مادی وسیله ای بیش نبود، لذا به قدر نیاز بهره می برد و از فزون طلبی و تکاثر ثروت نفرت داشت و بدینسان به عالی ترین جایگاه زهد دست یافت. بنیانگذار جمهوری اسلامی از استعداد ها و امکانات، در حد مطلوب استفاده می کرد و از اسراف و تبذیر و افراط و تفریط، سخت جلوگیری می نمود. او در این زمینه ملاک روشنی بود که همگان باید خود را با او سنجیده و از خط میانه او منحرف نشوند. زندگی امام در همه ابعاد براساس اعتدال تنظیم شده بود.
امام در زندگی همواره ساده زیست کرد، ساده پوشید، ساده خورد، از غذای چرب و نرم همواره پرهیز کرد، از خوراکی های غیر ضرور دوری جست. امام به خوبی به این امر واقف بودند که زندگی پر هزینه و آکنده از تبذیر و اسراف که در جهت رفاه طلبی باشد آفتی بزرگ برای فرد و جامعه است، رفاه گرایی موجب فراموش کردن خدا و آخرت بوده و سنگ دلی و لذت جویی و عیاشی را به دنبال خواهد داشت. و بهترین راه مبارزه با آن زندگی با قناعت و به دور از آزمندی و رفاه زدگی و تنوع طلبی است. امام علی (ع) می فرماید:
«اقنَعوُ بالقَلیل من دُنیاکُم لِسَلامه دینکُم» برای سلامت دینتان به اندک دنیا بسنده کنید.
امام خمینی در این راستا نیز الگوی کم نظیر بود که در همه شرایط با رفاه زدگی سر ستیز داشت و خود را بردة دنیا و مظاهر آن ننمود. سیره عملی امام که حاکی از نهایت ساده زیستی است گواه مدعای ماست لذا در این بخش از نوشتار توجه خوانندگان گرامی را به نمونه هایی از زندگی بی آلایش و ساده امام معطوف می داریم.
آیت الله سیدمحمد موسوی بجنوردی در مصاحبه ای در مورد زندگی امام در نجف اشرف می گویند: در تمام مدتی که در نجف اشرف به سر می بردند در خانه محقری که کل مساحت آن شصت متر مربع بود، زندگی بسیار بسیار ساده ای را می گذراندند. این شیوه زندگی، خود درسی برای همه طلبه های ساکن نجف بود. در واقع حضرت امام با رفتار خود کل حوزه علمیه نجف اشرف را دگرگون کردند. (نظری، 1378: 73)
امام در طول مدتی که در نجف اشرف بودند در یک منزل اجاره ای قدیمی که از جهت سادگی مثل منازل سایر مردم عادی و طلاب بود، سکونت داشتند. مرسوم بود که بزرگان نجف هر کدام یک منزل در کوفه و نزدیک شط فرات هم داشته باشند تا شبها مخصوصاً در فصل تابستان به آنجا بروند. حضرت امام با هوای بسیار گرم و خشک نجف مأنوس نبودند و با توجه به پیری، از این هوا بیشتر از افراد مشابه که از سالهای دور ساکن نجف بودند رنج می بردند، همه دوستان نیز از این مسأله نگران بودند. یک شب مرحوم حاج شیخ نصرالله خلخالی پس از مقدمه چینی، مثالهایی زد در این باره که پزشکان به افرادی که مریض بوده اند گفته اند هوای نجف سمی است و داروی آن هوای کوفه است. آنها نیز با رفتن به کوفه کاملاً بهبود یافته بودند. او با این شیوه سعی کرد که امام اجازه دهند تا در کوفه برای ایشان منزل اجاره کنند. بعد از اینکه سخنان مرحوم حاج شیخ نصرالله تمام شد همه فکر می کردند امام بعد از آن همه صحبت و مقدمه چینی ها قانع شده اند و همه منتظر جواب مثبت ایشان بودند، ناگهان امام سرشان را بلند کردند و به مرحوم خلخالی نگاه کردند و بدون این که حتی یک کلمه سخن بگویند فقط تبسمی زیبا و در عین حال تلخ، بر لبهای مبارکشان نقش بست. تبسمی تشکر آمیز از مرحوم خلخالی و تلخ به خاطر کراهت از مظاهر دنیا و رفاه زندگی، در رابطه با همین موضوع شنیدم که در پاسخ دیگری فرموده بودند: آیا من می توانم به کوفه بروم در حالی که بسیاری از مردم ایران در سیاه چالها به سر می برند. (نظری، 1387: 78 و 79)
در کتاب برداشتهایی از سیره امام خمینی از کسی چنین نقل قول شده است:
خواهرم که در نجف خدمتکار منزل امام بود نقل می کرد که در نجف ایشان یخچالی در منزل نداشتند، بلکه سردابی در منزل بود که چند پله می خورد و اگر چیزی مثل گوشت اضافه می ماند برای اینکه در آن هوای گرم و طاقت فرسای نجف فاسد نشود، در سرداب می گذاشتیم که هوای آن نسبتاً خنک بود، لذا حاج آقا مصطفی سفارش می کرد آنقدر گوشت بگیرید که همان روز مصرف شود و برای فردا نماند که فاسد شود. چند روز بود که خانم به امام می گفت: «آقا ما یخچال نداریم» امام گفتند: «خوب من پول کسی را که نمی توانم به شما بدهم که بروید یخچال بخرید، اگر خودت پول داری، برو بخر» خانم هم به حاج آقا مصطفی گفت: و او هم رفت و یک یخچال قسطی خرید و تمام قسط هایش را هم او داد. (رجایی، 1378: 64)
امام از اول عمرشان، چه وقتی که در قم بودند و چه موقعی که به نجف تبعید شدند و چه بعد از انقلاب که تا آخر عمرشان در تهران سکونت داشتند، خانه و ملک شخصی نداشتند و به صورت اجاره نشین و مستأجر زندگی خودشان را ادامه دادند.
منزل امام در جماران متعلق به حجت الاسلام و المسلمین آقای سید مهدی جمارانی و دو برادرش و همچنین متعلق به یکی از داماد های آقای جمارانی است که به منظور سکونت در اختیار امام قرار گرفته بود. حضرت امام (ره) با توجه خاصی که نسبت به مسائل شرعی داشتند. یکبار از تمام آقایانی که از آنها یاد شده دعوت کردند و پرسیدند آیا رضایت دارید یا خیر؟ آقایان نیز پاسخ دادند که رضایت کامل دارند. اما حضرت امام به این حرف بسنده نکردند و همسران این آقایان را نیز خواستند و از آنان نیز پرسیدند، آنها نیز اعلام کردند که بسیار خوشحال هستند که امام افتخار داده و در این منزل سکونت کرده اند. (نظری، 1378: 64)
هنگامی که امام به جماران رفتند آقای جمارانی علاقه داشتند که حسینیه به لحاظ ساختمانی و فرم عمومی اش تغییر یابد و به اصطلاح، محلی تمیز و مدرن شود. روزی امام از طریق حاج سید احمد آقا پیغام دادند که از انجام این کار (تغییر ساختمان حسینیه) صرف نظر شود. آقای جمارانی بار نخست احساس کرد که حاج احمد آقا در ادای پیغام امام چندان مصر نیست از این رو کار تعمیر حسینیه را ادامه دادند. امام که از این کار عصبانی شده بودند، پیغام دادند: اگر می خواهید حسینیه را تعمیر کنید، بگذارید برای وقتی که من از دنیا رفتم. (نظری، 1378: 65)
وضع ساده منزل امام در قم در طول زندگی، حاکی از قناعت ایشان بود و معروف است که آجرهای پله های حیاط ایشان سائیده شده بود، بنا می گوید تعدادی آجر تهیه شود تا آن آجرهای سائیده شده را عوض کند. امام می گویند، همان آجرهای سائیده شده را پشت و رو کنید و کار بگذارید. (همان، 66)
به نقل از یکی از مخاطبین بیت امام در رساله رثای نور آمده است:
یک روز یادم می آید کلیه مستشاران و کاردارهای خارجی به مناسبتی با لباسهای مخصوص خدمت آقا رسیده بودند. اینها فکر می کردند الآن که به جماران بیایند با یک کاخ و دم و دستگاه آنچنانی مواجه خواهند شد. ما خودمان رفتیم و آنها را راهنمایی کرده و به حسینیه بردیم، وقتی به آنها گفتیم بفرمایید بنشینید، باورشان نمی شد که باید آنجا روی زمین بنشینند تا امام بعداً بیایند.
حامد الگار در کتاب انقلاب اسلامی در ایران می نویسد: آیت الله خمینی کسی است که به دعوتش در عرض چند دقیقه میلیونها ایرانی از خانه ها به خیابان ها می آیند، با این حال وقتی فیض حضور او را در محل کار و یا اقامتگاهشان می یابی می بینی که بر زمین ساده نشسته اند و میز کوچکی پیش رویشان است، این تمامی اسباب و اثاثیه دفتر کار ایشان است. (رجایی، 1378: 59).
در بیان ساده زیستی امام و اعتقاد به لزوم احتیاط کامل در صرف بیت المال همین بس که بنا به نظر و تأیید امام، در اصل 142 قانون اساسی جمهوری اسلامی، دیوان عالی کشور موظف شده است تا دارایی رهبر و مسئولین رده بالای نظام اسلامی قبل و بعد از تصدی مسئولیت را رسیدگی کنند تا برخلاف حق چیزی افزایش نیافته باشد. امام خمینی نخستین کسی بود که صورت و مشخصات دارایی ناچیز خویش را در تاریخ 24 دی ماه 1359 برای دیوان عالی کشور ارسال نمود. بلافاصله پس از رحلت امام فرزند ایشان طی نامه ای که در روزنامه ها نیز منتشر شد از قوه قضائیه خواست تا دارایی های امام را طبق قانون اساسی مجدداً رسیدگی کنند. نتیجه بررسی در تاریخ 11 تیر ماه 1368 طی بیانیه ای از سوی رئیس دیوان عالی کشور منتشر شد در این بیانیه تصریح شده بود نه تنها بر دارایی غیرقابل ذکر امام چیزی افزون نشده، بلکه قطعه زمین موروثی از پدر در خمین در زمان حیات امام و به دستور ایشان به مستمندان محل واگذار گردیده و از ملک ایشان خارج شده است. (الهامی نیا، 1381: 149)
حجت الاسلام احمد امید می گوید:
عظمت و وارستگی و ساده زیستی حضرت امام به ویژه برای کسانی بیشتر شگفتآور است که جباران و حکام ستمگر جهان مادیت را در کاخهای ننگین و افسانه ای از نزدیک دیده اند.
یک روز که جمعی از خبرنگاران خارجی به جماران آمده بودند، یکی از آنان جوانی بود ظاهراً آمریکایی که سخت از دیدن خانه و اقامتگاه امام شگفت زده شده بود.
از من پرسید (از نویسنده کتاب) واقعاً خانه امام همین طور است؟ گفتم: تازه این خانه که می بینی ملک امام نیست و اجاره ای است. در این لحظه اشک در چشمانش حلقه زد و منقلب شد. این در حالی است که امام در طول زمان مرجعیت و امامت خویش، صدها میلیارد ریال پول از بابت وجوه شرعیه در اختیار داشت. به علاوه در مقام ولایت امر و رهبریت امت اسلامی و نظام جمهوری اسلامی تمام مخازن و منابع ثروت و میلیاردها میلیارد دارایی گوناگون در حیطه تصرف و ولایتشان قرار داشت. (امید، 1381: 25)
پرفسور دکتر دیمتریوس گوتاس اقتصاددان و استاد دانشگاه پیزا در ایتالیا می گوید:
امام خمینی مردی بزرگ و یک قهرمان بود او زندگی ساده ای داشت و حتی خانه ای که وی در آن زندگی می کرد استیجاری بود. علی رغم بدگویی های روزنامه های آمریکایی از ایشان امام زندگی محقرانه و ساده ای داشت و من وقتی که از نزدیک ایشان را دیدم از تعجب دهانم باز ماند، او مردی بزرگ و قهرمان و اسطوره ای بود. (سپهری، 1369: 43)
حجت الاسلام عبدالعلی قرهی در مورد زندگی محقر و ساده امام در نجف اشرف می گویند: در نجف امام شبها به اتاقی تشریف می بردند که قسمتی از آن فرش نداشت، روزی به ایشان گفتم، آقا اجازه بدهید یک فرش برای این جا تهیه کنم. حضرت امام فرمودند:
«نمی خواهد. آن طرف فرش دارد» گفتم: «آقا آنجا گلیم است با اینجا جور در نمی آید» حضرت امام فرمودند: «مگر اینجا منزل صدر اعظم است» گفتم: «از منزل صدر اعظم هم بالاتر است، اینجا منزل امام زمان (عج) است» حضرت امام فرمودند: «چه می گویی؟ در منزل امام زمان هم معلوم نیست چه افتاده است». (فروغی، 1371: 57)
ایشان همچنین در بخش دیگری از خاطرات خود در رابطه با زندگی امام می گویند: «یک روز آقای فرقانی، پنکه منزلشان را آوردند تا بگذاریم دم پنجره سرداب که به اتاق راه داشت (مانند خانه های دزفولی که از زیر زمین خانه کانالی به اتاق کشیده تا هوای خنک به بالا منتقل شود) ولی چون محل استقرار آن مناسب نبود، لازم بود که یک جعبه و پایه برای آن درست شود، تصمیم گرفتیم نجاری بیاوریم، تا این مشکل را حل کند، من در سرداب بودم که نجار فیبرها و چوبها را آورد. حضرت امام از حاج احمد آقا پرسید «اینها چیست؟» حاج احمد آقا در جواب ایشان گفته بود فیبر است و برای فلان کار آورده اند» حضرت امام با شنیدن حرفهای حاج احمد آقا، مرا صدا زدند و با لحن شدیدی که بی سابقه بود فرمودند: «تو، مصطفی، احمد و.... شما همه می خواهید دست به یکی کنید و مرا جهنمی کنید».
خلاصه با زحمت از حضرت امام خواهش کردیم که اجازه دهند که این کار انجام شود و ایشان هم این اجازه را به ما دادند. (همان)
امام خمینی علاوه بر این که از نظر سکونت در طول زندگی خود در اقامتگاههای محقر و ساده زندگی می کردند در پوشش و لباس نیز رعایت سادگی را می کردند. حجت الاسلام عبدالعلی قرهی نقل می کند: در نجف پیش خیاطی رفتم تا برای امام قبایی تهیه کنم. خیاط آشنا بود و در نتیجه به او گفتم می خواهم پارچه ای مناسب آقا باشد. به اتفاق خیاط با چند نمونه پارچه خدمت امام رسیدیم و ایشان از بین پارچه ها، پارچه ای را که از همه بدتر بود انتخاب کردند. امام با این که لباس معمولی و ارزان می پوشیدند ولی همیشه لباسهایشان مرتب و تمیز بود. (موگهی، بی تا: 20)
منزل و اقامتگاه امام به حدی کوچک و ساده بود که گاهی برای پذیرایی از مهمانان خود مشکل داشتند. خود امام در مناسبتی که جمعی به دیدار ایشان آمده بودند چنین می گوید:
من از اینکه منزل ما محقر است، معذرت می خواهم، خوب همین است باید بسازیم. من باز تکرار می کنم از اینکه آقایان می آیند اینجا از راههای دور و ما جایی که آنها را پذیرایی کنیم نداریم معذرت می خواهم، خدا همه تان را حفظ کند، موفق باشید و در مناسبت دیگری خطاب به دیدار کنندگان می گویند: عذر می خواهم که منزل ما کوچک است و شما بحمدالله جمعیت زیاد هستید و ما نمی توانیم که از شما پذیرایی کنیم. (همان)
حجت الاسلام عباس مهری نقل می کند: یک بار وقتی در نجف به ملاقات امام رفتم هوا خیلی گرم بود. رفتم دیدم در وسط حیاط نشسته اند. سلام کردم و دستشان را بوسیدم، دیدم ایشان یک دستمالی دارند و عرق صورتشان را پاک می کنند، گفتم: آقا شما اینجا نشسته اید و می خواهید مطالعه کنید و بنویسید یک کولر شاید کفایت همه منزل را بکند، بگویید یک کولر بیاورند تا شما بتوانید با خیال راحت مطالعه کنید. امام با کمال ناراحتی گفتند: «فلانی از شما توقع نداشتم اینطوری بگویید.» (رجایی: 47 و 48)
پرهیز از تشریفات:
امام علاوه بر اینکه بسیار ساده زندگی می کردند، در اقامتگاههای کوچک و محقر سکونت داشتند، غذای ساده می خوردند و لباسهای ساده و در عین حال تمیز می پوشیدند از هر گونه تشریفات نیز به شدت اجتناب می کردند. سیره عملی امام نشان می دهد که ایشان هرگز دوست نداشتند عده ای دورش جمع شوند و یا به صورت تشریفاتی او را همراهی کنند و به صورت خلاصه از تمام تشریفاتی که معمولاً دولتمردان و صاحب منصبان برای خود قائل می شوند خودداری نموده و با آن مخالف بودند.
حجت الاسلام حمید روحانی می گوید: امام در رفت و آمدها و دید و بازدیدها همیشه تنها حرکت می کردند. ایشان با دار و دسته ای نمی رفتند و از راه انداختن اصحاب و عساکر و اطرافی متنفر بودند. آقای شیخ حسن صانعی نقل می کرد، روزی در قم امام می خواستند به دیدن یکی از علما بروند لکن آدرس او را نداشتند و از من آدرس خواستند، من هر چه اصرار کردم که به عنوان راهنما تا درب آن منزل ایشان را همراهی کنم نپذیرفتند. (همان، 124)
حجت الاسلام قرهی می گوید: پس از درس، وقتی امام از کوچه می گذشتند چون بعضی طلبه ها گاهی یک اشکال و یا یک کاری داشتند دنبال ایشان راه می افتادند که ابداً قصد تجلیل و تعظیم امام را نداشتند که مثلاً آقا افراد مرید و پس رو زیاد دارند. تا اینها دنبال امام راه می افتادند امام متوجه می شدند بر می گشتند و می فرمودند: «آقایان بفرمایید» ایشان اصلاً راضی نبودند مانند بعضی از آقایان اینجوری در کوچه حرکت کنند. (همان: 125)
حجت الاسلام علی اکبر مسعودی نقل می کند: یکی از روزها که حرم حضرت معصومه (س) شلوغ بود و امام می خواستند به آنجا مشرف بشوند، تنها من در خدمتشان بودم، وقتی می خواستم به عده ای که در جلوی ایشان بودند بگویم که راه را باز کنید امام می خواهند به حرم مشرف بشوند آقا نگاه تندی به من انداختند. به طور کلی امام در مقایسه با مردم، هیچ امتیازی برای خود قائل نبودند. در آن روز هم موج جمعیت ایشان را از این طرف به آن طرف می برد، بالاخره پس از گذشت مدتی طولانی ایشان خود را به حرم حضرت معصومه (س) رسانده و مشغول خواندن زیارت نامه شدند. (همان: 137)
حجت الاسلام غیوری نقل می کند: در سالهای 1327 و 1328 وقتی که امام در مسجد «سلماسی» قم تدریس می کردند، مسیر حرکت ایشان از خانه به طرف محل درسشان با بنده یکی بود چون منزل ما هم در نزدیکی منزل امام بود. لذا بیشتر روزها میان راه، با هم برخورد می کردیم. امام وقتی صدای پای ما را می شنیدند با ما احوال پرسی می کردند و به ما تکلیف می کردند که پیشاپیش ایشان حرکت کنیم و اجازه نمی دادند پشت سرشان حرکت کنیم و همیشه هم به تنهایی از منزل به طرف مسجد سلماسی حرکت می کردند. (همان: 124)
حجت الاسلام سیدمحمد روحانی می گوید: امام در آن روزگاری که هنوز نهضت را آغاز نکرده بودند، می دیدم که وقتی وارد مجلسی می شدند هر نقطه که جا بود می نشستند و غالباً دم در و در جمع مردم کوچه و بازار می نشستند. برخلاف بسیاری که حتماً باید روی مسندی می نشستند اگر چه جا نباشد، اصلاً امام همیشه از مسند نشینی گریزان بودند. (همان: 142)
آیت الله توسلی چنین نقل می کنند: امام در ایام تابستان بعضی از سالها که حوزه علمیه تعطیل بود به محلات تشریف می بردند و در مسجد جامع شهر قبل از غروب و در ماه مبارک رمضان درس اخلاق می گفتند. روزی امام برای درس گفتن وارد مسجد شده و متوجه شدند که آن روز تشکی برای ایشان انداخته اند فوراً آن را کنار زدند و مثل سایر مردم روی زیلوی مسجد نشستند. (همان)
امام در رابطه با ملاقاتهای مسئولین و دیدار کنندگان همواره از تشریفات اجتناب می کردند.
حجت الاسلام انصاری کرمانی می گوید: ملاقاتهای مسئولین و شخصیتها با امام در یک اتاق کوچک سه در چهار انجام می شد و کسی از محتوای حرفهای رد و بدل شده اطلاعی نداشت. بارها مردم تقاضا کرده بودند که ملاقاتهای خصوصی امام با شخصیتهای سیاسی و بعضاً جهانی را جهت حفظ در تاریخ، ضبط و فیلمبرداری کنیم اما می دانستم که امام در این مورد مانع ما می شود و راضی به نصب دوربین فیلمبرداری در اتاقشان نیستند و این کار را تشریفات می دانند. حدود یک سال در مورد این قضیه با ایشان صحبت کردم تا اینکه پذیرفتند این کار صورت گیرد، در یک فرصت دو، سه روزه که امام ملاقات نداشتند با همکاری برادران صدا و سیما وسایل فیلمبرداری را در اتاق ایشان نصب کردیم. یک روز صبح که امام طبق روال قبلی جهت ملاقات وارد این اتاق شدند تا چشمشان به سقف افتاد و وسایل فیلمبرداری از جمله پروژکتور را که به سقف نصب شده بود دیدند ناراحت شده و فرمودند: «همین امروز این وسایل را از اتاق من جمع کنید و برای من در این آخر عمری تشریفات نگذارید، من احتیاج به این کارها ندارم» و ما مجبور شدیم بلافاصله از برادران سیما بخواهیم که وسایلشان را جمع کرده و ببرند، وقتی وسایل جمع آوری شد آثار کندن و جوشکاری پروژکتورها در سقف باقی مانده بود، می خواستیم سقف را رنگ بزنیم، گفتیم ممکن است امام اشکال بگیرد که به چه مناسبت خراب کردید که حالا می خواهید اصلاح بکنید لذا از ایشان سؤال کردم که آیا اجازه می دهید که جای این جوشکاری ها را رنگ بزنیم، فرمودند: «احتیاجی نیست» آثار این وسایل هنوز هم بر سقف این اتاق قابل مشاهده است. (رجایی: 150)
در کتاب سرگذشت های ویژه از زندگی حضرت امام خمینی نقل شده است:
در نجف که بودم یک روز امام می خواستند تشریف ببرند منزل، به من فرمودند: «یک درشکه بگیر، ماشین نگیری ها» درشکه های آنجا خیلی تمیز و مرتب نبود باور کنید من خودم خجالت می کشیدم و امام تا آنجا که می شد می خواستند از سهم امام کم مصرف کنند. (وجدانی، 1376: 19)
حجت الاسلام فردوسی پور می گوید: روزی از کمیته استقبال، از تهران به پاریس زنگ زدند. من مسئول دفتر و تلفن امام بودم، تلفن کننده شهید مظلوم دکتر بهشتی بود که می گفت برای ورود امام برنامه هایی تنظیم شده، به عرض امام برسانید که فرودگاه را فرش می کنیم، چراغانی می کنیم، فاصله فرودگاه تا بهشت زهرا را با هلی کوپتر می رویم... وقتی خدمت امام مطالب را عرض کردم پس از استماع دقیق که عادت همیشگی ایشان بود که سخن طرف مقابل را به دقت گوش کند و آن گاه جواب گویند با همان قاطعیت و صراحت خاص خود فرمودند: «برو به آقایان بگو مگر می خواهند کوروش را وارد ایران کنند! ابداً این کارها لازم نیست یک طلبه از ایران خارج شده و همان طلبه به ایران باز می گردد. من می خواهم در میان امتم باشم و همراه آنان بروم ولو پایمال بشوم. » (رجایی، 147)
نقش همسر امام در ساده زیستی آن حضرت
با نگاهی به زندگینامه همسر مکرم امام و ویژگیها و خصوصیات شخصیتی و اخلاقی ایشان به خوبی نقش آن بزرگوار به عنوان همسری مؤمن، مسئولیت پذیر، مدیر و مدبر و معتقد به راه و روش و سیره و سلوک همسر خود، در زندگی رهبر انقلاب و موفقیت ایشان به خوبی مشهود و مثال زدنی است. دختری که تا قبل از ازدواج خود در ناز و نعمت و از یک خانواده متمکن و اشرافی بوده، با آگاهی کامل از محرومیت از همه این مواهب مادی و دنیوی و تبعات آتی زندگی با یک طلبه در یک تصمیم گیری هدفمند و شجاعانه از ظواهر دنیوی چشم پوشی نموده و معنویت و روحانیت را بر مادیات و دنیا ترجیح می دهد و تا آخر عمر عاشقانه و مؤمنانه به هدف والای خود وفادار مانده و با ایثار و از خود گذشتگی انواع مشکلات، کمبودهای مادی و مالی را تحمل می کند و بدینسان نقش بزرگی در موفقیت امام خمینی، بویژه در ساده زیستی آن حضرت ایفا می نماید. رها کردن زندگی در منطقه خوش آب و هوا در شمال تهران و هجرت به مکان زندگی همسر در قم که در آن زمان از امکانات شهری و رفاهی برخوردار نبود، همچنین آب و هوای مناسبی نداشت و سکنی گزیدن در خانه های قدیمی و کوچک استیجاری و در آخر در منطقه یخچال قاضی قم و تحمل غربت، از خود گذشتگی و ایثاری را می طلبد که از عشق و ایمانی فرا زمینی و خدایی ناشی می شود.
قطعاً اگر این همدلی و هماهنگی نبود، یا امام (س) نمی توانستند این چنین عرضه بیایند، یا اگر می آمدند بخشی از توان و انرژی شان که باید صرف رهبری اجتماعی شود، صرف خنثی کردن موانع و مشکلات زندگی شخصی خود می شد.
حجت الاسلام و المسلمین امام جمارانی در رابطه با ازدواج خانم ثقفی با امام خمینی چنین نقل می کند: «دختری در این شرایط و دارای رفاه و زندگی اشرافی بتواند با یک روحانی که از مواهب زندگی چندان برخوردار نیست ازدواج کند. لکن وقتی آیت الله لواسانی که واسطۀ ازدواج ایشان با امام بود و اوصاف حضرت امام را به عنوان یک طلبه فاضل و متدین و استاد حوزه معرفی می کند، خانم ثقفی با یک رفت و آمد کوتاه و خوابی که می بیند دلباخته امام و به همسری آن یگانه دوران مفتخر می شود و زندگی پرفراز و نشیب، توأم با حوادث گوناگون و بی نظیر با آن ازدواج شروع می شود» (قدس ایران، 1388: 53)
لازم به یادآوری است که همسر محترم حضرت امام (س) خانم خدیجه ثقفی از خاندانی بزرگ و ریشه دار و روحانی بودند. پدر ایشان مرحوم آیت الله محمد ثقفی که از نوادر روزگار خود و دانشمندی بنام و فرهیخته و فرزانه به شمار می آمدند و مجتهدی عالی مقام و شخصیتی ممتاز بودند و ایشان فرزند مرحوم آیت ا... میرزا ابوالفضل طهرانی که از نوابغ دوران در تهران بوده اند و مادر خاتم ثقفی از اشراف و متمولین و ثروتمندان زمان خود بوده و در میان فرزندان و نوادگان خود به نام «خازنجون» معروف و خانمی منیع الطبع و با سخاوت بوده اند که از اوصاف فاضله و اخلاق کریمه ایشان بسیار نقل شده است. (همان)
امام خمینی به همسرشان علاقه و محبت وافری داشتند و خانم زهرا اشراقی از قول حضرت امام نقل می کنند که در مورد همسرشان گفته بودند «خوش به حال من که چنین همسری دارم، فداکاری که خانم در زندگی کردند، هیچ کس نکرد.» (زهرا اشراقی، برداشت ها، ج 1، ص 74)
و یا امام در پاسخ خانم زهرا اشراقی که از امام پرسیده بودند «شما چرا این قدر به خانم علاقه دارید؟» گفته بودند:» برای اینکه خیلی وفادار بوده، خیلی فداکار بوده، زجری که خانم کشیده، هیج کس نکشیده» (زهرا اشراقی، به شوق چشمه، ص 56)
همسر امام 14 سال در آب و هوای گرم نجف مشکلات را تحمل کرده و همه جا همراه امام بودند. ایشان دختر خانم 15 سالهای بیش نبودند که به خانه امام وارد شدند. مثل اینکه در آن موقع زندگی در قم را دوست نداشتند، ولی هرگز این مسأله را نزد امام اظهار نکرده بودند (قدس ایران، 1388: 58)
همسر امام در عین حال که از خانوادههای اشرافی بودند به شدت متواضع و مخلص بودند. زندگی ساده و در عین حال دور از ریا در تمامی مراحل پرفراز و نشیب زندگیشان قابل رؤیت است. چه در دوران سخت هجرت و دوری از خانواده و چه در دوران شکوفایی بعد از پیروزی انقلاب و در رأس هرم قدرت قرار گرفتن.
خصوصیات اخلاقی، رفتار، کردار، منش و کنش ایشان در تمام دوران پربرکت زندگیشان چه در دورانی که امام یک طلبه ساده بودند و چه در زمانی که مطرح ترین شخصیت جهانی شدند دستخوش هیچگونه تغییر و تحولی نشد. در هنگام قبولی خواستگاری امام علی رغم اینکه ایشان در منزلی اشرافی بزرگ شده بودند و امام در آن مقطع یک طلبه بودند و ثروت هم نداشتند، خانم با آن شرایط زندگی را آغاز می کند. مهریه خانم هزار تومان بود. در قم یک خانهای اجارهای می گیرند و به آن خانه می روند. خودشان تعریف می کنند، اثاث اولیه مثل فرش و لحاف، کرسی و اسباب آشپزخانه و دیگر چیزها را برایشان می فرستند و در قم چند خانۀ اجارهای عوض می کنند تا اینکه در سالهای 1324 یا 1325 خانهای در یخچال قاضی قم می خرند. این نشانه ساده زیستی خانم است که با آن ثروت می آیند، زندگی طلبگی می کنند (قدس ایران، 1388: 167)
زندگی خصوصی خانم ثقفی هم سرشار از عبرت بوده، وی کسی بود که از خانواده مرفه و برخوردار و همسری کسی را پذیرفت که سطح زندگی او از متوسط جامعه پایینتر بود. وی کسی بود که در نوجوانی و قبل از ازدواج کالسکه اختصاصی داشت و با قبول همسری امام به جایی نقل مکان می کند که جز عشق بهانه ای برای تداوم آن وجود نداشت. این انتخاب نمایانگر واقعیتی است که او و امام به واقع «همسر» بودند و نشانگر روح بزرگ زنی است که ظلم زمانه را بر نمی تابد و حاضر است به همه تنعمات دنیوی که به راحتی در دسترس او بود برای هدفی بزرگ پشت پا بزند (قدس ایران، 1388: 184)
حجت الاسلام و المسلمین مرتضی اشراقی نوه حضرت امام (ص) در خاطرات خود می گویند: اصلاً ساده زیستی در زندگی ایشان نهادینه شده بود. یک حالتی که نباید بگوییم ساده زیستی را بازی می کرد، ساده زیست بود، نمایش ساده زیستی نداشت. واقعیت امر این است که فرقی برایش نداشت که در خانه 200 متری زندگی کند یا یک خانه 50 متری، چون دلش ساده زیست بود.... خانم واقعاً یک زندگی متوسط داشت و اهل بریز و بپاش اصلاً نبود. البته ناهار و شام خانه خانم زیاد می رفتیم که میهمانی رسمی حساب می شد، هیچ موقع شما احساس نمی کردید که این سفره رنگین به معنای این است که غذا زیادی دارد. شاید دو نوع غذا داشته باشد. ولی دو نوع غذا به اندازه کافی. خود من هیچ موقع تجمل را در زندگی خانم اصلاً ندیدم که دنبال تجملات باشد. اصلاً تجملاتی نبود، همه چیز را روی اصول خودش داشت (همان، 207)
ایشان در خاطرات خود ادامه می دهند: خانم کسی است که از لحاظ مالی بسیار قدرتمند بود. این شخص از محیط رفاه وارد یک سیستم طلبگی و آن هم طلبهای مثل امام. امام طلبهای بودند واقعاً ساده زیست. امام هم از لحاظ قدرت مالی مشکلی نداشتند، ولی خودشان می خواستند که زندگی ساده داشته باشند. خانم مدتی که در قم بودند، 8 بار خانه اجارهای عوض می کنند تا می رسند به یخچال قاضی، که خانم می گویند: آقا بس است چقدر از این خانه به آن خانه، یک خانه ای تهیه کنید و همین خانه خوب است. امام قبول کردند و خمین زمین فروختند و خانه یخچال قاضی را گرفتند. (همان، 210)
شما خانه امام را در نجف اگر ملاحظه کرده باشید یک خانه متوسط رو به پایین است می گویند تا چند مدت حتی خانم یخچال هم نداشتند. آقا قدرت خرید داشته و حالت ملاحظه هم نبوده، بلکه قائل بودند که سطح زندگی مسئولین باید در سطح زندگی مردم جامعه باشد، مسئول جامعه نباید سطح زندگی اش از متوسط جامعه بالاتر بیاید. باید سطح زندگی اش در حد متوسط رو به پایین باشد. (همان)
خانم ثقفی در یکی از خاطرات خود چنین ذکر می کنند:
بعد از آزادی، یعنی تمام شدن دوران تبعید آقا در ترکیه به او گفته اند به ایران می روی یا عراق؟ اما نگذاشتند خودش تصمیم بگیرد، گفته اند باید به عراق بروید ایشان هم که وارد عراق می شوند می گویند اول به زیارت کربلا می روم، بعد می روم نجف، در مدت این سه چهار روز که در کاظمین بوده اند، سامره هم می روند. یک آقایی که در کربلا خانه داشته است و تابستانها ییلاق به کربلا می رفته، آقا را به خانه خودش در کربلا دعوت می کند و آقا سه روز هم در منزل او می ماند تا حاج شیخ نصرالله خلخالی که از دوستان آقا بود و از صرافان عراق، بلکه صراف نصف ممالک عربی دیگر هم بود برای آقا در نجف خانهای تهیه می کند. در کربلا هم، آقا به منزل شیخ نصرالله وارد شدند و سه روز ماندند و او به طلبه ها و مردم گفته است که بروید برای امام خانه تهیه کنید و اثاث بخرید تا آقا منزل شخص دیگری وارد نشوند. اثاثی که خریده بودند: فرش کهنه، گلیم کهنه، سه چهار دست رختخواب، سماور بزرگ، یک گونی شکر، یک صندوق چای، چهل استکان و نعلبکی جور واجور برای پذیرایی از جمعیت با چای، چهار سینی و چهار دست ظرف غذاخوری، به آقایان هم اطلاع داد که بیایند در همان حیاط که 5 متر در 6 متر بود بنشینند و آقا از کربلا به منزل خودشان وارد شدند و در آنجا 14 سال زندگی کردند. منزل خیلی کوچک بود. آشپزخانه به اندازه یک تشک بود. و یک غذا را می گذاشتیم در حیاط و غذا می کشیدم. چون آشپزخانه جا نداشت. دو اتاق پایین داشت هر کدام4×3 و دو اتاق بالا داشت که یکی قابل استفاده نبود. یکی از اتاق ها را فرش کردیم برای آقا و خانه پهلویی را هم اجاره کردند برای بیرونی آقا. اصولاً خانه کوچک و کهنه ای بود (قدس ایران، 1388: 88-89)
طبیعی است که زندگی برای خانمی که در یک خانواده متمکن بزرگ شده اند با وضعیت ذکر شده مشکل است و زندگی در منزل امام برای ایشان دشوار بود. امّا صبر خانم هم زیاد بود و به واسطه عنایت طبیعی که داشتند هیچگاه از این مسأله گله نکردند.
نتیجه:
نقش همسران در زندگی مشترک در موفقیت زنان و مردان اهمیت فراوانی دارد. قرآن کریم به نقش مثبت همسران در زندگی پرداخته است و نقش همسرانی چون حضرت خدیجه (ع) و حضرت فاطمه (ع) در تاریخ اسلام در موفقیت پیامبر (ص) و علی (ع) مثال زدنی است. چنانچه در قرآن آمده است زنان مؤمنه همراه همسران مؤمن خود در جهد و کوشش در مسیر الی الله مشارکت داشته اند. با یک بررسی در زندگی امام خمینی و با کنکاش در ویژگیها، عملکرد و صبر و از خودگذشتگی هدفمند و اعتقاد محور همسر آن حضرت، بانو خدیجه ثقفی نقش مثبت این بانوی بزرگ در موفقیت امام خمینی از جهات مختلف از جمله کسب مقامات علمی و معنوی و سیاسی،تربیت فرزند و از همه مهمتر زندگی ساده، بی پیرایش و توأم با تقوا، زهد و صرفه جویی و قناعت محرز می گردد. بی شک اگر همراهی و همدمی و تفاهم و صبر این بانوی بزرگ نبود و ایشان از امام خمینی زندگی مرفه درخواست می نمودند بخشی از نیرو و توان امام صرف تأمین چنین زندگی می شد و شاید امام آرامش لازم را برای تحصیل علوم دینی و کسب فضایل معنوی نداشتند و بخشی از نیروی ایشان صرف تأمین معیشت می گردید. جای شک نیست که این بانوی بزرگ در همه دستاوردهای علمی، معنوی و سیاسی همسر خود شریک و در این زمینه سهم بزرگی دارند.
مجموعه مقالات همایش بزرگداشت بانوی انقلاب اسلامی، ص 263.
منابع:
- قرآن کریم
- نهج البلاغه.
- امید، احمد، شاخصهای علوی در شخصیت امام خمینی، تهران، انتشارات دفاع، 1381.
- آژینی، محسن، اندیشه های اقتصادی امام خمینی، تهران: سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1374.
- آیین انقلاب اسلامی، گزیدهای از اندیشه ها و آراء امام خمینی (س)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1374.
- الهامی نیا، علی اصغر، سیره اخلاقی- تربیتی امام خمینی، تهران: پژوهشکده تحقیقات اسلامی، 1381.
- خوانساری، جمال الدین محمد، شرح غرر الحکم و درر الکلم، به تصحیح سید جلال الدین ارموی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران،1360.
- رجایی، غلامعلی، برداشتهایی از سیره امام خمینی، ویژگیهای فردی، جلد دوّم، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج.
- سپهری، محمد، خورشیدی بیغروب، تهران: مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1369.
- شیخ فیض الله، حسین، زن و انقلاب جهانی اسلام (مجموعه مقالات و سخنرانیهای دومین کنگره بین المللی) تهران: جمعیت زنان جمهوری اسلامی ایران،1367.
- فروغی، فتح الله، گلهای باغ خاطره، تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 1371.
- قدس ایران، بانوی بزرگ انقلاب، تهران: مؤسسه تنظیم و نشرآثار امام خمینی، 1388.
- موگهی، عبدالرحیم، ماه در آینه، امام از دریچه نگاه خود، قم: معاونت فرهنگی0 تبلیغی جامعة الزهرا، بیتا.
- نظری، مرتضی، ستارهای که درخشید، تهران: نشر سپیده، 1378.
- وجدانی، مصطفی، سرگذشتهایی ویژه از زندگی حضرت امام خمینی به روایت جمعی از فضلا، تهران: انتشارات پیام آزادی، 1376.
[1]. عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز
.
انتهای پیام /*