خمینی شدن از نگاه یادگار امام
دکتر منوچهر اکبری
(استاد دانشگاه تهران)
تاریخ تشیع به خصوص پس از غیبت کبرای آخرین ذخیره امامت، حضرت نور، امام مهدی(عج) با حضور مجتهدین و مفسرین، فقیهان و مراجع سترگ و بزرگ استمرار داشته است. شیعه بزرگانی از علمای طراز اول و بعضاً بی مانند را به خود دیده است. آنان که هریک رُکنی از ارکان تداوم و بقای فقه، کلام،تفسیر و رجال و عرفان شیعه بوده اند. کسانی که از منزلتی والا برخوردار بوده و از تقفه و درک احکام خدا، از حسن خداداد برخوردار بوده اند،و از آن میان زعمایی چون شیخ طوسی، شیخ انصاری، صاحب جواهر و... ملاصدرای شیرازی را می توان نام برد. در عصر جدید نیز مراجع و علمایی چون ...... آیت الله بروجردی را نمی توان قدر ندانست و بر صدر ننشاند. در بررسی تطور فقه و به خصوص اجتهاد هر آنچه در سیزده قرن سپری شده است را از جهتی می توان در یک کفه قرار داد- با تمام عظمت، غنا، عمق آثار و برکات و ثقل و وزنی که دارد- و از خرداد 1342 تا خرداد 1368 یعنی 26 سال را در یک کفه. صاحب این قلم، هرگز بر سر آن نیست که سیزده قرن پرفراز و نشیب از تاریخ تشیع را با بیست و شش و یا حتی 90 سال برابر بنهد، فقط این مقایسه و توزین را از آن جهت متذکر می شود که بگوید در هر آنچه تا قبل از نهضت امام بوده است غلبه با حکم و اجتهاد و فتوا داشته است. بدین معنی که فقهای عزیز پیشین،در پی پیاده کردن نظامی نبودند که در آن، احکام صادره از سوی آنان یا سایر فقها و مراجع بزرگ، جنبه و وجهه اجرایی و عملی بیابد. حداقل اینکه درصدد برپایی حکومت و نظامی نبودند که بر مبنای احکام اسلام و اهداف و آرمانهای حضرت رسول(ص) باشد. اگر در شرایط خاص تاریخی که حکومت و نظام جاری اندکی به برخی از عُلما توجه می کرد و از آنان در موارد بسیار خاص،نظری اخذ می شد، آنان هم به اجتهاد یا صدور حکم قانع بودند و برخی حتی دلخوش بودند که حکمشان در آن زمینه خاص اقرب به احکام الهی و استنباطشان اصح درک و به اصطلاح دقیق النظرند، نسبت به دیگر مراجع. برخی هم در طول تاریخ، در اثر یک برداشت اشتباه، تشکیل حکومت و دخالت در امور اجرایی- حکومتی را دون شأن فقیه و مجتهد و مرجع می دانستند. در طی تاریخ، این ذهنیت شکل گرفته بود که پاپ حکم صادر می کند قیصر کشور اداره می کند. یا حاکم حکومت می کند، فقیه هم مسائل شرعی و شخصی افراد را پاسخ می دهد. این بهترین وضع و شرایط تلقی می شد. شاید هم شکوفایی و بالندگی فقه را در این می دانستند که هرکس راه خود را برود. یعنی نه فقیه کاری به پادشاه داشته باشد و نه پادشاه یا حاکم در امور دینی دخالت کند. اتفاقاً سرمنشأ انحراف همین جاست که این دو راه خودشان را بروند. جالب این است که اگر قرار بود، یکی بر دیگری پهلو بزند، فقیه بود که می توانست به حاکم، والی، پادشاه پهلو بزند، زیرا فقیه به احکام دین مسلط بود ولی پادشاه یا حاکم که تخصص و توان و علم دین نداشت. اما افسوس که تغییر نگاه و نگرش برای برخی از مراجع و فقهای عزیز ما اگر معادل تاریخ و دورانی که بی طرفی شکل گرفته بود، زمان نمی خواست، حداقل چیزی معادل آن فرصت می طلبید. از این نظر است که باید گفت: امام توانست ره صد ساله را یک شبه طی کند و نگاه شکل گرفته و موروثی به اجتهاد و مأموریت بسیار محدود و جدولی و بسته فقها را بازتعریف کند و بدانان جرأت بدهد. آنان را به خود آورد. سخت تر از همه، آنان را به صحنه دعوت کند. که در تشکیل و برپایی نظامی بر مبنای احکام الهی و سنت نبوی و فقه جعفری و جواهری، باید تلاش و حرکت کرد. متقاعد کردن علمایی میراث برِ آنانند که سیزده قرن راه خودشان را رفته و در سایه حضور داشته اند، از هدایت و سختی راهبرد یک انقلاب، صعب تر، مشکل تر، شکننده تر و پیچیده تر است. امام خمینی(ره) تنها کسی بود که توانست با تمام سختی ها، مقاومت ها، مخالفت ها، کارشکنی ها، تهمت ها، جفاها، نیش و کنایه ها به این مهم دست یابد. امام نه بزرگ ترین فقیه تاریخ تشیع است و نه اعظم مراجع تاریخ اسلام،اما از جهتی،امام از همه مراجع، علما و فقها برتر است. ما در پی اثبات این برتری و رجحان هستیم والا حضرت امام در برابر یک کلمه ساده و ابجدخوان هم تواضعی داشت که حیرت همگان را برمی انگیخت. با ذکر این مقدمه طولانی که به جهت اهمیت موضوع اجتناب ناپذیر می نماید به بررسی برخی از زوایای شخصیتی حضرت امام از دیدگاه نزدیک ترین یار خویش، یار همراه خود در جلوت و خلوت، فرزند بزرگوارشان،حاج احمدآقا می پردازیم. فرزندی که به واقع خداوند در ایشان اخلاصی قرار داده بود، که اگر نبود آن اخلاص و از خودگذشتگی و محو شدن در امام و حل شدن در آن پیر راه دان و اطاعت کامل و مشخص از پدر و مرشد و مراد و امام خویش، چه بسا سال ها باید تاوان یک خطای مشاورِ خدای نکرده، مسأله داری را پس می دادیم. و مگر نبود بیت یا دفتر افرادی در روزگار ما که برخی مارهای خوش خط و خال و مارمولک های هفت رنگ در آنجا نفوذ کردند و آتش بیار معرکه شدند و آن دفتر یا بیت را به کانون توطئه و مخالفت با امام و اسلام و انقلاب و خوش خدمتی به منافقین و ضد انقلاب ها و بیگانگان کردند. در صلابت، سلامت، صداقت و اخلاق مرحوم حاج احمد آقا، همین بس که بیت امام به خصوص دفتر حضرتشان از پاک ترین، سالم ترین و بی مسأله ترین دفاتر مراجع و فقها در طول تاریخ بود. دقت شود که مأموریت و مسئولیت و نقش امام و اطرافیان و دفتر و بیت ایشان با دیگر مراجع به هیچ عنوان قابل مقایسه نیست. دفتری که کوچک ترین موضع گیری اش بعضاً چشم تمام جهان را معطوف به خود می کرد، دفتری که صدور یک اطلاعیه یک سطری از آن، در تصمیم گیری های کلان کل کشور نقش راهبردی داشت. دفتری که صدور حکم از سوی آن برای هر فرد می توانست به حیات اجتماعی، سیاسی آن اصالت، مقبولیت، محبوبیت، حقانیت بخشد یا خدای ناکرده او را از گردونه سیاست و اجتماع و حتی اجتهاد ساقط کرده، به فراموشی، انزوا، سایه و حتی حاشیه کامل براند. دفتری که یک جمله از آن می توانست در روزهای جنگ کار آمدتر از هزاران هزار، تجهیزات پیشرفته نظامی باشد. زیرا حکمی که ازسوی امام مثلاً برای ادامه جنگ تا آزادسازی خرمشهر یا ایران اسلامی و مناطق اشغالی صادر می شد، برای رزمندگان و فرمانداران و مسئولان یک تکلیف شرعی بود و برای اجرای آن حکم افرادی به شهادت می رسیدند. اگر نبود آن عشق الهی که بین امام و امت، امام و رزمندگان و فرماندهان رقم خورده بود، بسیاری از مأموریت ها و موفقیت ها و پیروزی ها امری ناممکن بود. جان تازه ای که فقط با یک عبارت امام در کالبد نیروهای رزمنده و بسیجیان دلباخته امام دمیده می شد، از وجود هزاران تانکر و توپ و... اثربخش تر بود. ای کاش امکان داشت به شیوه ای علمی و مستند قابل ارائه، اثرات روحی و تقویتی فقط این 2 جمله معروف امام عزیز را روی نیروهای سپاه و بسیج نشان داد تا مدرکی باشد بر مدعای صاحب این قلم، که رمز پیروزی ما هم در انقلاب و هم در جنگ امکانات پیشرفته و تجهیزات مدرن نظامی نبود، بلکه پیوند قلبی، روحی، ایمانی و اعتقادی بود که بین فرمانده کل قوا، امام عزیز، با نیروهای رزمنده برقرار بود و آن دو جمله موردنظر عبارتند از:
1- ای کاش من هم یک پاسدار بودم.(صحیفه امام،ج15،ص496)
2- من به دست و بازوان شما که دست خداوند بالای آن است بوسه می زنم و بر این بوسه افتخار می کنم.(همان،ج16،ص143)
برگردیم سر اصل مطلب: حجت الاسلام و المسلمین حاج احمدآقا از سیره عملی امام برای اداره کشور اصولی را استخراج کرده و برشمرده که همیشه به کار می آید و هرگز مشمول مرور زمان نمی شود. از آن جمله اند:
1- مجامله و سکوت در برابر کژیها و کاستی ها مقدمه رشد افراد مجامله گر است (مجموعه آثار یادگار امام، ص 357).
این نکته بسیار مهم است که مدیر، مسئول، رئیس و یا سرپرست هر دستگاه، سازمان، اداره، نهاد و یا پُستی باید بدان توجه کند که افرادی حتی در آغاز نه با برنامه خاص که به جهت نوع اخلاق و خصلت شخصی به تعریف و تمجید و مداهنه و مجامله مقام مافوق می پردازند. چه بسا با هدف بزرگ کردن مافوق باشد که در درازمدت از این تعاریف بهره ای نصیبشان شود. اگرچه نمی توان فرد مجامله گر را چندان مقصر دانست، زیرا آن با نگاه و نیت و اهداف خویش در راستای نظر و منویات خود به تعریف و تمجید می پردازد، مهم مسئولی است که نباید بدین کار بهاء بدهد. کم نبودند در روزگار، اشخاصی که روزهای نخست بی پیرایه و ساده و رها از تعلقات و تکلف های دنیافریب، شروع کردند، اما اندک اندک و گام به گام، تعاریف و تمجید و مدانه و مجامله و تملق در کامشان خوش آمده است. یادمان باشد که وقتی نمایندگان اولین دوره مجلس شورای اسلامی به دیدار حضرت امام رفتند در همان دیدار خطیب نامور مرحوم فخرالدین حجازی در مدح و تعریف و تمجید امام شعری را شروع کرد، هنوز در طلیعه سخن بود که امام به صراحت از ادامه آن جلوگیری کرد. شاید برخی را هم چندان به مزاج خوش نیامد، که بهتر بود امام می گذاشت ایشان شعرشان را بخواند و بعداً در خلوت به آقای حجازی تذکر می داد. از نظر برخی، در برابر دیگران و به قول بیهقی بر سر خلق به او تذکر دادن چه بسا مناسب نبود. اما امام با این سرعت و صراحت از باب شدن و جا افتادن یک سُنت بد تاریخی و حتی تکرار ملال آور آن جلوگیری کرد. سُنتی که قبل از امام بر سر ادبیات فارسی، سایه طولانی و دراز دامنی دارد و آن مدح و مداهنه است. امام دقیقاً می دانست که اگر با ظرافت عمل نکند، فردا هزاران شاعر در مدح او شعر می گویند، و دیوان ها و دفترها بیارایند خوبان را اما جلوگیری کرد، تا به ما درس بدهد که ما همه بنده خداییم. فرد مسئول، در برابر خدا پاسخگوتر است و مسئولیت سنگین تری را بر دوش دارد. درعین حال که امام خود اهل شعر و ادب بود و طبعی دقیق و ذوقی لطیف داشت، اما از ثناگویی و تعاریفی از آن دست مبرا بود. هم نمی خواست فرهنگ شود به خصوص که به خوبی به گذشته ادبی ایران و حضور شاعران درباری که در تمویه و توجیه درد و رنج مردم استاد مسلم بودند. شاعرانی که برای به دست آوردن صله و انعام به تعبیر و اصطلاح رایج بلندگوی پادشاه و حاکم و اطرافیان و ارباب قدرت بودند.
2- انتقادپذیری. مرحله ای کامل تر از این اصل پیشین است؛ نه تنها نباید مداهنه و ثناگویی را اصالت داد، بلکه باید در جامعه امکان و زمینه انتقاد و بیان قوت و ضعف مسئولان، فراهم شود. البته یادآوری این نکته ضروری است که تعاریف و اصول و شرایطی که امام برای نقد و نظر دارند کاملاً با دیگران و شیوه رایج در دنیا متفاوت است، همانطور که تعاریف و مصادیق امام از فرهنگ، هنر، آزادی، ورزش، سینما و... با دیگران فرق می کرد. یادگار حضرت امام علاوه بر بیان صادقانه نقاط ضعف به طرح امیدبخش نقاط قوت هم تأکید دارند:
«اگر زمینه انتقادات صادقانه در جامعه وجود نداشته باشد، نقاط قوت و ضعف مسئولان در پرده ای از ابهام می ماند و مردم با این رشد بالای سیاسی که دارند متوجه مسأله می شوند. وقتی مردم نقطه ضعف را فهمیدند و دیدند که مسئولان بدان توجهی نکرده اند، آن وقت آنان را نادان فرض می کنند. این بهتر است که همه مسئولان را نادان فرض کنند و یا نقاط ضعف هرچه باشد، با صداقت بیان گردد و روی آنها بحث شود؟ ما باید همه، این را بپذیریم که هیچ کس مطلق نیست. مطلق خداست، همه کم وبیش اشتباه می کنند. باید عیب ها و ایرادها را دوستانه گفت و راه درست را از نادرست مشخص کرد.» (همان، ج 1، ص 357)
در همین عبارت از یادگار امام برخی از اصول ارزشمند و مدیریت کلان کشور و نکاتی ظریف از سیره حکومتی امام نهفته است. درسهایی که موردی نیستند، فرا زمانی اند. بدین معنا که می توان این تجارب و احکام را همیشه به کار بست، در خانواده، در اجتماع، در محیط کار، در سازمانها، در اداره ها، در فرهنگ و در سطوح مختلف. نخست اینکه انتقاد ضروری است، انتقاد لازمه حیات، بقاء، رشد، بلوغ و تکامل یک جامعه است. انتقاد در تمثیل کشاورزی نوعی حرس کردن است. باغبانی است، محافظت است، دلسوزی است، دردمندی است، آرزو است و احساس مسئولیت در زمینه جامعه و دین، نظام، مردم و مسئولان. دوم اعتقاد راسخ به بلوغ فکری مردم داشتن، به رشد بالای سیاسی مردم اقرار کردن، به اینکه ملت ایران از لحاظ شعور اجتماعی- سیاسی ملتی بزرگ و فرهیخته است، ملتی که چشمانی باز، نگاهی نافذ، تفکری خلاق و بارور و بهره مند از بصیرت بالای سیاسی و معرفتی است. ملت ایران در جریان انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و مشکلات گوناگون داخلی طی سی سال گذشته، آبدیده و کارکشته و خبیر و روشن بین و صاحب نظر شده است. هم در ذات خویش از جوهره معرفتی قابل توجهی بهره مند بوده است و هم خداوند، رهبری بدین ملت عطا کرده است که خود نعمت عظمای الهی و استثنای تاریخ در جهان بوده است. رابطه امام و مردم مصداق عینی این اشعار از حافظ شیرین سخن است.
ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی
|
|
تا راهرو نباشی کی راهبر شوی
|
در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
|
|
هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
|
وقتی خداوند ملتی را یاری کرد، اراده الهی بر آن قرار گرفت که امتی را بیدار کند، جان بخشد، معرفت عنایت کند و آن ملت هم خود را لایق آن عنایت ربّانی کرد اسباب معرفت، برای بلوغ این ملت، فراهم گشت، خدا هم رهبری مدیر، مدبر، عارف، فقیه، شجاع، مبارز، عالم، خودساخته و پاک در گنجینه خاص تربیت کرد، مصداق واقعی و عینی این کلام خدا خواهند شد که: ان تنصرو الله ینصروکم و یثبت اقدامکم. البته این همه نعمت و لطف یک شبه فراهم نمی آید.
سال ها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب
|
|
لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن
|
یادگار امام مرحوم حاج احمد آقا در کلاس درس مردم شناسی امام بزرگ شده است. امام به واقع و نه از سر هیچ هدف دیگر فقط از سر اعتقاد قلبی، در برابر مردم بزرگ ایران، مردم موحد و خداپرست ایران تواضع می کرد. وقتی می فرمود: این مردم ولی نعمت ما هستند، مردم شریک دولت هستند، مردم عامل پیروزی اند، مردم سرمایه علمایند، مردم محافظ دولت و مجلس اند، مردم حلال مشکلاتند، مردم در صحنه اند، مردم شهادت طلبند (صحیفه امام، ذیل مردم). از میزان شناخت فوق العاده قوی و دقیق امام از امت خویش خبر می داد.
یادگار امام تحت تعلیم شیخ و پیر و مراد خویش، حضرت امام بدان درجه از شناخت رسیده بود که به مسئولان هشدار دهد که «مردم نقاط ضعف را می فهمند» این در حکومت داری اصل بسیار مهمی است. اگر سران دولت ها و کشورهای دیگر جهان بدین مرحله و درجه از شعور سیاسی می رسیدند، از بسیاری مشکلات و معضلاتی که امروز با آن روبرویند خلاص می شدند. وقتی حاکم یا امیر یا سلطان یا رئیس جمهوری معتقد بود که او عقل کل است. کانون معرفت و مدیریت و دانش و شعور سیاسی است و مردم در برابر او ضعیف و نادان و در سطح پایین تر قرار دارند، این اولین منزل و وادی سقوط و مهلکه اوست. امروز کشورهای مسلمان به نوعی آگاهی رسیده اند که مردم ایران بیش از سی سال قبل بدان رسیده بود. مردم مصر و عمان و تونس و... تازه دریافته اند که امرا و حُکامی که بر آنان حکم می رانند، چه کسانی هستند. امام از همان آغاز نهضت یعنی خرداد 1342- با مردم حرف زد چون با مردم مأنوس بود، مسائل را با مردم در جریان گذاشت و تا مردم حرکت نکردند نهضت موفق نشد و در ادامه هم هنر بزرگ امام در صحنه نگهداشتن و حضور همیشگی مردم بود که انقلاب را از هرگونه انحراف و کژروی بیمه کرد. مسائل داخلی، قومیت ها- گروهک های سیاسی، تفکرات التقاطی، و مهمتر از همه جنگ تحمیلی و پیچیده تر از هر مسأله قرائت های متحجرانه و ارتجاعی یا بسته و انسدادی از احکام دین و تلقی های افراطی را با همین مردم به تعبیر خودشان «الهی شده» (صحیفه امام،ج12،ص208) در جریان می گذاشت و با حضورشان هر مانعی را از سر راه برمی داشت. هرگز به این راهبرد فوق العاده استثنایی امام از سر دقت و تدبیر نیندیشیده ایم که امام هرگز برای حل مشکلات متکی به نیروی اسلحه یا نظامی نبود. حتی جبهه های جنگ را در درجه اول با حضور گسترده و بسیج مردم گرم می کرد تا با پشتوانه تجهیزات و سلاحهای مدرن و پیشرفته.
نکته بسیار دقیقی که از بعدی در حیطه جامعه شناسی و روان شناسی اجتماعی، جزء اصول تدبیر مُدُن قرار می گیرد، این است که اگر مردم را نادان فرض کنیم، درحالی که کاملاً آگاهند در نهایت ضرر این تصور غلط به مسئولین غلط اندیش برمی گردد. شاید به ظاهر، مردم شناخت و عقیده و نظرشان را درباره مسئولین صریح و سریع بیان نکنند، اما وای به روزی که مردم در لاک خود فرو روند. وای به روزی که مردم بدانند که ما راه اشتباه می رویم. بدانند که در ما خدای ناکرده ناخالصی وجود دارد. در ما صداقت اندکی رنگ باخته است. در ما نگاه استکباری شکل گرفته است. اگر مردم برسند به اینکه مسئولان آنها را نادان فرض کرده اند، روزی خشمشان فوران خواهد کرد و آن روز است که «نه از تاک نشان ماند و نی تاک نشان».
به تعبیر یادگار امام اگر واقعاً دچار این توهم نشدیم که بی عیب و نقصیم، یا به دیگر سخن خود را برای قبول و پذیرش انتقاد آماده کردیم، برای تعالی خود و جامعه راه درست را در پیش گرفته ایم. اشاره شد به نکته روان شناسی و جامعه شناسی اجتماعی. سالها طول می کشد تا کسی بتواند در دل مردم جای باز کند. سختی ها، مشتقات، اخلاص، ایثار، صداقت و دهها نکته و جوهره دیگر لازم دارد تا مردم کسی را به امامت و رهبری برگزینند. یا در سطح پایین تر آن مع الواسطه مسئولیتی ازجمله ریاست جمهوری، مجلس، قانونگذاری، قضاوت، وزارت، مدیریت و مانند آن را به کسی بسپارند. اگر کسی که دهها سال خودسازی کرده است، سختی کشیده است، خون دل خورده است، حتی احساس کند که اگر در مسئولیتی قرار گرفت از دیگران برتر است و خدای ناکرده گرفتار تکبّر و خودبزرگ بینی یا تفاخر شود. هر آنچه کشته است بر باد داده است. یادگار امام برای روزنامه ها و وسایل ارتباط جمعی وظیفه خطیری تعریف کرده است و آن «بیان حق و حقیقت با روشنی و صراحت لهجه برای مردم و نیز پرهیز از ثناگویی بیهوده و مجامله» (مجموعه آثار یادگار امام، ج 1، ص 357).
نکته ظریف دیگری که در کنار این شیوه و سیره و مسئولیت، یادآور می شوند این است که «هر کس که در بیان عیب ها و نقایص کوتاهی کند، از حقیقت گویان مجال ابراز عقیده را خواهد گرفت» (همان، ص 357)
درس دیگر برای مسئولان، پرهیز از وعده های دست نایافتنی، و کاذب است. اگر همانگونه که سیره امام بود، حقایق تلخ و شیرین به مردم گفته و از شعار و بزرگ نمایی دوری شود، این مردم گره گشای همه مشکلات خواهند بود. اما اگر گفتیم فردا یا فردایی نزدیک، فلان کار انجام می پذیرد و نپذیرفت، فلان مشکل حل می شود و نشد، فلان گره باز می گردد و نگردید، اندک اندک اعتماد مردم از ما و در درازمدت از نظام سلب می شود. نکته بسیار مهم و اساسی دیگر اینکه، یادگار امام ایستادگی عجیبی بر روی آرمانهای مقدس امام و انقلاب داشتند. یعنی حاضر نباشیم به هر قیمتی حتی به فلان هدف مورد نظر برسیم. برخی از ساده لوحان بلافاصله می گویند، یعنی دچار مصلحت بشویم؟! در دام مصلح اندیشی گرفتار شویم؟! حقیقت را فدای مصلحت کنیم؟! و تعابیری از این نوع. در حالی که خود مصلحت اندیشی و سیاست در تدبیر مُدُن یک اصل است. بسیای از انقلابیون یک بعدی و افراطی، چه بسا همه زحماتشان برباد رفته فقط به خاطر اینکه در برهه ها، عقبه ها و تنگناهایی، می بایست با مصلحت و تدبیر عمل می کردند و تصمیم می گرفتند، در شرایط پس از پیروزی هم با زبان اسلحه حکم راندند و دیدیم دولتشان خوش درخشید، ولی دولت مستأجل بود.
امروز وقتی با درنگ، تأمل، حوصله و باریک بینی به برپایی برخی از ارکان اداره کشور از سوی حضرت امام می اندیشیم به عظمت و قدرت خلاقه مدیریت حضرتشان بیشتر پی می بریم. اصولاً امام «مصلحت» را به عنوان یک اصل راهبردی در اداره کشور رسمیت و جایگاه قانونی بخشید و از آن رو بود برای گره گشایی، پیشبرد امور برای جلوگیری از قفل شدن برخی تصمیم ها و قوانین، شورای تشخیص مصلحت نظام را اصالت بخشید. از جمله اساسی ترین آرمانهایی که یادگار امام تا پایان عمر بر آنان پای می فشرد و جزء «هویت اسلامی و انقلابی مردم» ایران می دانست «سیاست خدشه ناپذیر نه شرقی نه غربی» بود. بر همین مبنا بود که معتقد بود باید مسائل را به مردم صادقانه گفت. اگر می خواهیم با عزت زندگی کنیم. حضوری عزتمند و مستقل در جهان داشته باشیم. سیاستی مستقل، اقتصادی اسلامی، فرهنگی اسلامی- ایرانی و کشوری آزاد (از سلطه غرب و شرق)، نظامی متکی بر احکام نورانی اسلام، به تعبیر معمار بزرگ انقلاب، امام خمینی (اسلام ناب محمّدی) داشته باشیم، باید تاوان و هزینه سنگین آن را همه بپردازیم. اگر قرار است پس از رهایی از سلطه غرب و شرق، قدرتی مستقل در جهان، متکی بر اسلام عزیز برپای بماند، یقیناً خرج دارد. سنگین است. مشکلات دارد. تأکید دارم بر استمرار این استقلال زیرا در سده اخیر در بسیاری از کشورها نهضت و حتی انقلاب صورت گرفته، اما در اثر سوء تدبیر یا ضعف مدیریت یا وابستگی افراد اجرایی یا مجدداً با رنگ و لعاب جدید و نو در همان مسیر پیشین درغلطیده اند یا از شانه راست به چپ و از چپ به راست چرخیده اند. تأکید یادگار امام بر حفظ آرمانها و شعارهای انقلاب و امام، از این جهت است که در ادامه راه، دچار تزلزل، خستگی یا خودباختگی نشویم. رنگ نبازیم، از اصول عدول نکنیم، تطمیع دنیا و زرق وبرق آن نشویم، از تهدید آنان که بر کیان و ناموس و ثروت و منافع و ذخایر کشور، مسلط بودند و امروز دستشان کوتاه شده است به خود هراس راه ندهیم. خطری که سالها قبل، پیش از همه، یادگار امام ما را نسبت بدان انذاز کرد. ما را هشدار داد و متأسفانه به قدری در خود فرورفته بودیم که چندین سال پس از آن انذار، فریاد بیدارگرانه رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، ما را از خواب غفلت بیدار کرد و آن «تهاجم فرهنگی» یا به تعبیر رهبر خبیر و آگاهمان، «شبیخون فرهنگی» بود. به این هشدار یادگار امام برگردیم:
«مردم پشتیبان انقلاب و با فرهنگ اصیل اسلام آشنا هستند و اگر قبول کردند، تا آخر با شما هستند. ما جنگ با آمریکا را مطرح می کنیم و از آن طرف مرتب به صورتهای مختلف وسایل آمریکایی و غربی در بازارها به مردم عرضه می شود. جنگ با فرهنگ مبتذل غرب را مطرح می کنیم در صورتی که با ابزارهای فرهنگی با آن مبارزه ریشه ای نمی کنیم.» (همان، ج 1، ص 358)
نکته مهم دیگر در اندیشه ها و رهنمودهای یادگار امام برقراری اقتصادی هدفمند و بهره مند از ارزشهای معنوی و الهی در اقتصاد کشور است. درعین حال که باید بر افزایش و گسترش روابط و مبادلات بازرگانی و رقابت تولیدات ملی در عرصه های بین المللی تأکید داشت. آنچه امروز به تکنولوژی نوین یا فناوری های پیشرفته علمی و صنعتی مرسوم است جزء ضرورت های انکارناپذیر در نگاه یادگار امام بوده است. اینکه ما مدعی کشوری اسلامی باشیم اما به صرف نگاه به ارزشهای معنوی دلخوش باشیم. نجات بخش نیست. هنر ما این است که در عین پای بندی به اصول انقلاب و در عین خداباوری و توحید، از جهت صنعتی و تکنولوژی پیشرفته نیز، باید حرفی برای گفتن داشته باشیم. در عین حال که نیازهای کشور خود را رفع می کنیم، یعنی به خودکفایی در زمینه های گوناگون دست می یابیم، لازم است پا را فراتر از کشور بگذاریم، در بازارهای جهانی به رقابت بپردازیم. سهمی از اقتصاد جهان را از آن خود بدانیم. مبالغه نیست اگر مدعی شوم در سخنرانی کوتاه اما کاملاً تخصصی یادگار امام، اصول و مبانی اقتصاد، تولید فرهنگ کار و جهت اقتصادی و صنعتی و علمی کشور را در عبارتهای بسیار کوتاه اما عمیق و اساسی مطرح کرده است. برای رفع هرگونه شبهه تعابیر اساسی بیانات ایشان را در فروردین 1369 در اولین سمینار فرهنگ کار، بیرون می کشیم تا دلیلی متقن و مستند باشد بر مدعای ما:
کار جلوه حق تعالی است.(صحیفه امام،ج7،ص172) در فرهنگ اسلامی کار بر محور خدانگری متکی است./ توسعه کار ضامن شکوفایی و استقلال اقتصادی کشور است / احاطه ارزشهای معنوی و الهی بر اقتصاد کشور / دستیابی به اقتصادی هدفمند و قانونمند/ دگرگونی و تحول و توسعه عمیق صنعتی/ رسیدن به تکنولوژی پیشرفته به عنوان یک هدف محوری، البته متکی بر ارزشهای معنوی و خدانگری/ نگاه واقع بینانه به روابط بسیار تنگاتنگ و اجتناب ناپذیر به نیازها و احتیاجات انسانها / رسالت انقلابی، دستیابی هرچه سریع تر به اقتصادی، پیشرفته و مستقل را حکم می کند/ برنامه ریزی مشخص و کنکاشی همه جانبه و پویا برای تحول صنعتی/ ارتقای کیفی در تولید / ارتقای سطوح آموزشی و مهارت و تخصص نیروی انسانی/ مدرنیزه کردن تکنولوژی / رقابت مطلوب در عرصه صادرات/ وجود انگیزه سخت کوشی/ تلاش و صداقت و تعهد کاری مطلوب نیروی انسانی/ حفظ منافع ملی و برتری آن بر منافع شخصی/ حذف درگیریهای غیرمتعارف و بازدارنده در روابط مدیریت و کارگران/ توسعه شمول تأمین اجتماعی و بیمه کاری/ بازآموزی و افزایش توان فنی کارگران/ ایجاد انگیزش و دلبستگی ملی/ گسترش روابط و مبادلات بازرگانی/ ایجاد رقابت تولیدات ملی در عرصه های بین المللی/ تعادل بین جمعیت و فرصت های شغلی/ تشکیل مدارس تربیت نیروی انسانی/ توسعه تحقیقات به خصوص تحقیقات کاربردی/ بهره وری ضروری و معقول از تجارت کشورهای پیشرفته و گرفتن الگو و مدل های لازم از آنان / غفلت از تجلی استقلال اقتصادی کشور گناه نابخشودنی است/ نگرشی برادرانه و اصلاحانه و دلسوزانه بین مدیران و کارگران/ بسیج نیرو و انرژی های نیروی انسانی در جهت سخت کوشی، خلاقیت، ابتکار و نوآوری/ همکاری همه جانبه رسانه ها از جمله صدا و سیمای جمهوری اسلامی در جهت ارتقای فرهنگ کار/ .
آنچه تاکنون آمد بررسی رؤوس مطالب از بیانات آن بزرگوار بود. انصافاً نگاه جامع و گسترده ایشان به اقتصاد کشور آن هم بیش از 20 سال قبل، قابل تحسین است. انصاف باید داد اگر حتی 50% این طرحها واقعاً جامه عمل می پوشید، یقیناً ما در شرایط اقتصادی برتری بودیم. علاوه بر آن تحولات عظیمی در حوزه صنایع و تکنولوژی کشور بیش از پیش صورت گرفته بود. بی انصافی است اگر معتقد باشیم تاکنون در جهت رشد و شکوفایی صنعت و اقتصاد گامی برنداشته ایم، یا حرکت رو به جلو نبوده است، یا تلاشی صورت نپذیرفته است. با توجه به اهداف بلند و جایگاه مهم و اساسی و غیرقابل انکار ایران در منطقه، هنوز تا آن خیزش نهایی و آن منزل مقصود فاصله بسیار است. اینک که موج انقلاب شکوهمند اسلامی و تجربه نجات بخش مسلمانان ایران، در فروپاشی نظام های پوسیده سلطنتی و شاهنشاهی و خلیفه ای و قماش هایی از این دست، راهگشای منطقه شده است و به ندای بلند امام راحل پاسخ و لبیکی امیدبخش داده شده است و طنین بلند الله اکبر سراسر منطقه و کشورهای اسلامی را از افریقا تا کشورهای عربی دربرگرفته است و وجه اشتراک همه شعار توحیدی الله اکبر است، وظیفه ما خطیرتر از دیروز است. زیرا کشورهایی که خواهان تغییر نظام های پوسیده و درصدد فرو ریختن نظام های دیکتاتوری هایی چندین ساله اند، یقیناً به سراغ تجربه ایران در اداره مملکت بر مبنای احکام اسلام خواهند آمد. روابط نظام کارگری- شیوه های مدیریت اسلامی در ساحت های مختلف، روابط بین الملل، اقتصاد، فرهنگ، حتی مراکز صنعتی و نظامی و راههای رهایی از قید استعمار و شیوه های مقابله با ترفندهای استکبار جهانی و شناخت موانع و حرکات مذبوحانه استکبار و عوامل آن برای شکست انقلاب، از جمله طراحی کودتا، تفرقه افکنی قومی- نژادی، رو در رو قرار دادن اقشار مختلف جامعه، صحنه های ساختگی از تجزیه کشور، ترورهای کور و حتی آگاهانه شخصیت های سیاسی و انقلابی و انفجارهای رعب آمیز در مراکز مهم صنعتی و... هر آنچه بر سر ملت آبدیده ایران در این سی سال به قیمت و بهای گزاف و سنگینی به دست آمده است، همه برای کشورهای همسایه که آوای انقلابشان به گوش می رسد، می تواند بسیار مهم، ارزشمند، گره گشا و مفید باشد.
از جمله نکات بسیار مهم و اساسی دیگر، در اندیشه های یادگار امام، خطر انقطاع نسلی یا شکاف و فاصله بین نسل های اول تا چهارم است. اینکه در اثر مرور زمان نسل هایی که شرایط قبل از انقلاب و فضاهای خفقان آلود و شکننده روزهای عسرت را درک نکرده اند و از سر جان نمی دانند این انقلاب به چه قیمتی به دست آمده است و اصلاً چرا انقلاب شده است؟ نگاه و تلقی و اهدافشان با نسل اول و به تعبیری با تابعینی که امام را درک کرده اند، زاویه داشته باشد. ناگفته نماند غرب و استکبار جهانی هم بیکار ننشسته اند. سال ها خرج می کنند، برنامه می ریزند، آدم تربیت می کند، سرمایه گذاری می کنند بلکه انقلاب و نهضت را از مسیر اصلی و صحیح خود خارج و منحرف کنند. افرادی را در داخل داشته باشند که نگاهشان بدانان باشد. یا حداقل نسبت بدانان خشم انقلابی و معترضانه نداشته باشند. اهل سازش و تسامج و کنار آمدن باشند. از سویی خطر افراطی گری در بین نیروهای تند هم آفت است. هنر بزرگ امام جمع بین این دو بود. در حالی که یک سر سوزن از اصول عدول نمی کرد اما بقدری بزرگ بود و بلندنظر که این افراد و جناح ها و نیروهایی که نیروهای نظام تلقی می شدند از پیر و جوان، حوزوی و دانشگاهی به اصطلاح چپ و راست یا تعبیر جدید آن اصلاح طلب و اصولگرا، همگی را بر خوان نعمت انقلاب اسلامی کنار هم می نشاند و هر کس را روزی مقدر تعیین می کرد. مادام که در درون نظام بودند و پایبند به اصول و مبانی همه را پدرانه زیر چتر محبت و ولایت خویش نگه می داشت.
یادگار امام یکی از راههای جلوگیری یا پیشگیری قبل از درمان را، در این زمینه بازگویی حقایق گذشته انقلاب اسلامی می داند. اینکه به شیوه های گوناگون به نسل های فعلی نشان دهیم که ایران در چه شرایطی بود. وضع اقتصادی، فرهنگی و علمی ایران در دوران حکومت پهلوی چه بود و پس از انقلاب چگونه است. غبارزدایی از چهره تاریخ انقلاب اسلامی، راه چاره دیگر، برای جلوگیری از انقطاع نسلی می دانند. به این عبارت های دقیق و از سر درد دقت شود: «بعد از ورود امام و تشکیل حکومت اسلامی، متأسفانه حجم توطئه های دشمنان انقلاب در خارج و کارشکنی ها و دشمنی های ناشی از حسادت ها و حماقت ها و مزدوری ها در داخل به حدی بود که یاران صدیق امام تمام همّشان را ناگزیر صرف خنثی سازی توطئه ها و حل مشکلات به ارث رسیده از رژیم گذشته کردند و هرگز فرصت آن به دست نیامد، تا به بازگویی حقایق گذشته انقلاب اسلامی بپردازند، وقایعی که نظیر آن را تنها در تاریخ سوزناک و مظلومانه علی (ع) شنیده و خوانده ایم.
شاید در این زمینه قصور و کوتاهی هایی نیز وجود داشته. به هر حال، بر عهده نویسندگان و هنرمندان و مورخان متعهد و دلسوخته انقلاب است که به نحو شایسته ای، غبار از چهره تاریخ خونبار انقلاب اسلامی بشویند و خطر انقطاع فرهنگی- نسلی را که می بایست پرچمدار ادامه این نهضت مقدس باشد، ولی از نزدیک در جریان حوادث گذشته انقلاب نبوده است، جدی بگیرند. (مجموعه آثار یادگار امام، ص 318)
با مطالعه مجموعه آثار دو جلدی که شامل پیام ها، سخنرانی ها، نامه ها و دست نوشته های یادگار امام است به خوبی می توان به اندیشه ها و آراء و نوع نگاه حضرتشان در رابطه با انقلاب، شناخت زوایایی نو از امام و مواضع ایشان، اشاراتی به دردها، رنج ها، غصه ها و نگرانی های امام و برخی لطایف و ظرایفی که هنوز از زندگی شخصی امام مطرح نشده است، پی برد. به خصوص در بیانات نسبتاً جامعی که در تاریخ سوم خرداد 1369 در کنفرانس جهانی اهل بیت(ع) ایراد فرموده اند توقع و تعریف امام از روحانیت و به خصوص مجتهدین را اندکی واکاوی کرده اند. با مطالعه دقیق این سخنان و بازخوانی پیام های دیگر امام، پیرامون نقش و جایگاه روحانیت و مأموریت های خطیری که امام برای این قشر معزّز تعریف کرده است و رسالتی که به خصوص پس از پیروزی به عهده آنهاست و نیز بث و شکوایی که امام از طیفی از این قشر داشته اند و تعریف دقیقی که یادگار امام از جایگاه، شأن، منزلت و نقاط قوت و ضعف روحانیت دارند، واقعاً شگفت انگیز است. شگفتی از این جهت است که با وجودی که خودشان در لباس روحانیت بودند، هرگز از بیان حقایق راهگشا، لب فرو نبستند. مهمترین ویژگیهایی که یادگار امام برای مجتهد و فقیه با تکیه و استناد به اندیشه های شفاف و زلال امام برمی شمارند به قرار زیر است:
1- فقیه باید از قدرت و توان و خصوصیت روشن کنندگی نظر امام معصوم برخوردار باشد.
2- هرچه فقیه در عمل به نظرات و احکام دریافته موفق تر باشد میزان تأسی و تبعیت مردم از او بیشتر است.
3- عدالت بی تردید از جمله ویژگیهای اساسی، ضروری و سرنوشت ساز برای قبول شخصیت و آرای فقیه است.
4- ترک هواهای نفسانی و تقوی و ترک دنیا و تعلقات دنیوی و زهد و پرواپیشگی از ارکان اساس تشکیل شخصیت یک فقیه اهل بیت است.
5- از آنجا که فقه شیعه، فقهی پویاست، فقیه این مکتب باید همه جانبه نگر باشد. به دیگر زبان جامع باشد. یعنی از اوضاع و احوال جهان و روزگار خویش شناخت کافی داشته باشد.
6- هسته مرکزی اجتهاد را قبول دو اصل مهم زمان و مکان بداند.
7- همین مهم (تأثیر اصل زمان و مکان) فقیه را متقاعد می سازد که از اوضاع سیاسی اجتماعی خود باخبر باشد.
با توجه به اهمیت این دو اصل یادگار امام این ماده (7) را اندکی وا می کاود: «آشنایی با روش برخورد با حیله ها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاست ها و حتی سیاسیون و فرمول های دیکته شده آنان و درک موقعیت و نقاط قوت و ضعف دو قطب سرمایه داری و کمونیزم که در حقیقت استراتژی حکومت بر جهان را ترسیم می کنند. از ویژگیهای یک مجتهد جامع است.» (همان، ص 371)
با دقت در این مهم است که به شخصیت و ابعاد وجودی حضرت امام به واقع می توان پی برد. اگر همین اصل را در تصمیم گیریهای مهم امام پی بگیریم، به خوبی درمی یابیم که امام با چه بصیرت و هوشمندی خارق العاده ای، این نهضت و انقلاب را طراحی، مدیریت، هدایت و رهبری کرد. از روزهای تنهایی در قم از نخستین فریاد آن زعیم که با این آیه نورانی و حرکت آفرین شروع کرد. «قل انّما اعضکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی» (سبا/46) شروع شد، تا تعریف زلال و شفافی که از قرائت های گوناگون از اسلام به دست داد. از اسلام محرومان و دردمندان، اسلام مستضعفان که در مجموع از آن به «اسلام ناب محمدی» یاد می کرد. تا اسلام مرفهان بی درد، اسلام شکم سیرها، اسلام غربزده ها، اسلام واداده ها که از آن به «اسلام آمریکایی» یاد می کرد. از روزهای تک صدایی او، تا روزهایی که جهانی را به فریاد واداشت. از روزهای غربت مهاجرت ناخواسته و تبعید، تا روزهایی که برای مراجعت به وطن با استقبال بسیار باشکوه، تاریخی و بی نظیر مواجه بود. از روزهای فرماندهی جنگ تا روزهای طرح و تأسیس ارگان و سازمانها و ارکانها و نهادهای انقلابی برای اداره بهتر کشور، از روزهای تهمت های ناجوانمردانه، برخی عوامل مُزدور شاه و صدام در نجف که خمینی «تارک الصلوة است» تا گلایه هایی که از برخی روحانی نمایان متحجر داخلی و برخی روشنفکران خود فروخته و غربزده داشت. از روزهایی در اثر انجماد فکری برخی خشک مغزان، دریچه ای را که از باغ معرفت قرآنی(تفسیر سوره حمد) به روی امت خویش گشوده بود، ناخواسته بست و ما از آن سرچشمه زلال و الهی محروم ماندیم و در حسرت ناگفته ها و در سفتن آن عارف قرآنی و فقیه صمدانی و سالک ربانی، سیمرغ قاف نشین وادی معرفت آن «مرغ باغ ملکوت» و آن پیر خداشناس خداترس، آن نور نور نور که گاهی از شدت نور، غایب می نشست، سر انگشت ندامت می گزیم!
8- پای بندی به فقه سنتی و اجتهاد جواهری. که امام راحل تخلف از آن را جایز نمی دانستند. این اصل هم بسیار مهم است بدین معنی که برخی تصورشان این است اگر فقیه عالم به روزگار خویش باشد، یعنی اصول و مبانی و فقه سنتی را رها کند و خدای ناکرده در اثر ساده لوحی مثل برخی افراد بی ریشه بگوید، دیگر این احکام و شیوه های سنتی جوابگوی مسائل پیچیده و متنوع امروز نیست و بدتر از این، مثل هواداران نهضت آزادی بگوید احکام شرعی گره گشای مسائل و حکومت نیست! این که کسی بتواند از چهارچوب خارج نشود، در مدار بماند. از همین اصول تبعیت کند و احکام روز را از آن دریای اجتهادی استخراج کند، بر شانه چپ و راست و افراط و تفریط نغلتد و همان فقه را پویا، کارآمد، مفید و نجات بخش مطرح کند، هنری است که هرکس ندارد. کم نبودند کسانی که به تعبیر عامیانه از آن سوی بام افتادند در دام آرای مدرن یا مدرنیته گرفتار آمدند، به قدری وابسته شدند که حتی در برابر دیروز خویش، ایستادند. آگاهانه یا از سر ضعف نفس، همان کردند که مخالفان می خواستند و همان سازی را نواختند که غیر کوک کرده بود.
9- یک مجتهد باید زیرکی، هوش، فراست و قدرت هدایت یک جامعه بزرگ اسلامی و حتی غیراسلامی را داشته باشد. علاوه بر خلوص و تقوا و زهدی که در خور شأن مجتهد است، واقعاً مدیر و مدبر باشد. (صحیفه امام، ج21، ص289)
10- فقیهی که می خواهد زمامدار امور مسلمین شود یعنی می خواهد فقه را در عمل فرد و جامعه پیاده نماید. همین که پذیرفت احکام فقهی را در شریان، در رگ های حیاتی جامعه جاری نماید، یقیناً پرچمدار حرف و شیوه و نظام و مشی و سیره جدید است همین این اعتقاد و تلقی و قرائت جهان استکبار را با او درگیر می سازد. در آن صورت آیا برای پاسخگویی و افشاء و بیان تحلیلی فرهنگ تزویر و توطئه و سیاست زدگی قطب های جهانی، از بصیرت کافی برخوردار است؟ یا در چنبر توطئه ها و ترفندهای سیاست بازان و مارهای خوش خط وخال گرفتار نمی شود؟
آخر کلام و شیوه ای که یادگار امام برای پرهیز از دام های تزویر بیگانگان، از پیش پای فقها و مجتهدان برمی شمارد، نخست اینکه «شیعه واقعی علی (علیه السلام) باید بود، مانند فقرا زندگی کرد، از تعریف و تمجید ولو ناحق دلش شاد و انتقاد سازنده و درست روحش را کدر کند». یعنی به خود آید. اینها ممکن نمی شود مگر اینکه از شعار و شعار زدگی و کارهای تبلیغاتی بپرهیزیم و به گفته آن یار هماره امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین، حاج احمدآقا باید چنین کرد:
«باید عمل کرد. باید خمینی شد تا کلامت بوی خوش گفتار ائمه اطهار علیهم السلام اجمعین را پیدا کند. تا با یک جمله ات شرق و غرب بر خود بلرزد. خمینی باید شد تا با یک جمله ات تمامی پابرهنه های کشور اسلامیمان بر خیابان ها بریزند. خمینی باید شد که به آسانی زهر پذیرش قطعنامه را چون آب سرکشی و مست از گذشت از خویش، یار را در آغوش کشی». (مجموعه آثار یادگار امام، ص 376)
روح آن دو عزیز سفر کرده آن پیر و مرشد
آن مراد و مرید در ملکوت اعلی با روح
مطهر اجدادشان مشحور باد.
والسلام
منبع: حضور، ش75، ص 4 .
مآخذ:
1- صحیفه امام. مجموعه آثار امام خمینی دوره 22 جلدی. تدوین وتنظیم: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، نوبت چاپ اول، پاییز 1378.
2- مجموعه آثار یادگار امام. دوره 2 جلدی، حجه الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ سوم، 1385.
.
انتهای پیام /*