جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و تعالیم عاشورایی امام خمینی(س)
دکتر سالار منافی اناری
به نام خدا
جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را نباید تنها به عنوان جنگی بین دو کشور همسایه تلقی کرد. این جنگ با جنگهایی که گاه گاهی در گوشه و کنار این جهان پرتلاطم بین دو کشور همسایه و غیر همسایه اتفاقی می افتد تفاوت عمده ای داشته است و آن اینکه هدف اصلی این تهاجم که در سی و یکم شهریور 1359 آغاز شد از بین بردن انقلاب نو پای اسلامی در ایران بود هرچند که در ظاهر ادعاهای ارضی نیز مطرح و بهانه ای برای این هجوم ناجوانمردانه قلمداد می شد.
حاکمان عراق که تسلط بر خوزستان زرخیز ایران و دهانۀ استراتژیک خلیج فارس را در سر می پروراندند، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و اضمحلال رژیم شاهنشاهی به خیال خود فرصت طلایی یافتند تا به این خیال پردازیهای دیرینۀ خود جامۀ عمل بپوشانند. آنها می خواستند به تصور خود با استفاده از ضعف ارتش ایران و با بهره گیری از نیروهای تا دندان مسلح خویش و با تجهیزات مدرنی که ابرقدرتهای مخالف انقلاب اسلامی در اختیارشان گذاشته بودند به خیال خود فقط در خلال چند روز کار را یکسره کنند و به هدفهای شوم خود نایل آیند. اما آنان در این محاسبۀ خود اشتباه بزرگی مرتکب شده بودند و آن اینکه در این تهاجم با یک ارتش آن هم به خیالشان ضعیف شده روبرو نبودند، بلکه با یک انقلاب مواجه بودند که ملتی بزرگ در پشت آن بود، ملتی که این انقلاب را با خون شهیدان خود آبیاری کرده و با تمام وجود از آن حمایت می کند، انقلابی که نه بر بدنها بلکه بر قلبها حکومت می کند. امام خمینی در این زمینه فرمود:
«در این جنگی که ناگهان به ما تحمیل شد و آنها گمان می کردند که با یک ارتش طرف هستند آن هم به خیال خودشان یک ارتش ضعیف و آشفته - دیدید که اشتباه کرده بودند و حسابهای آنها صحیح نبود. برای اینکه نه حساب ارتش فعلی ما را کرده بودند و نه حساب ملت را. زمان طاغوت دلها همراه نبود و در این زمان دلها همراه است و حکومت بر دلهاست. رئیس جمهور و نخست وزیر و مجلس ما همه بر دلهای مردم حکومت می کنند. از این جهت الآن که لشکر و ارتش ما در جبهه ها مشغول به جنگ و دفاع هستند، یعنی تمام کشور ما یکپارچه به جنگ مشغول اند، هر روز یا اکثر روزها جوانهایی اینجا می آیند و با گریه می خواهند که برای شهادت عازم به جبهه ها شوند. حتی پیرمردهای ضعیف و بچه های نارس هم این آرزو را دارند. این، برای این است که در این کشور، اسلام حکومت می کند و حکومت این کشور، حکومت بر ابدان نیست، حکومت بر قلوب است.»
(کوثر، ج 2، ص 7- 266)
قرآن کریم بارها به این حقیقت اشاره می کند که انسان در زندگی خود در این دنیا مورد امتحان واقع می شود. در واقع زندگی انسان در این دنیا پر از صحنه های امتحان است و در همین صحنه هاست که چگونگی زندگی انسان در جهان پس از مرگ تعیین می شود. آنان که از صحنه های امتحان پیروز و سربلند به در آیند بهشتی برین با نعمتهای فراوانش در انتظارشان است، و آنان که فریفته لذات زودگذر این دنیا شوند، بر خویشتن ظلم کنند و سرمایۀ گرانبهای عمر عزیز خود را در خدمت به شیطان و شیطان صفتان بگذرانند و از صحنه های امتحان این دنیا روسیاه بیرون آیند، عذاب عظیمی در انتظارشان است. قرآن کریم در مورد حتمی بودن امتحان انسان در این دنیا می فرماید: وَلَنَبْلُوَنَّکم بشَیْیءٍ مِنَ الْخَوفِ وَ الجوْعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الأمْوٰالِ وَ الأنْفُسِ وَ الثَّمَرات وَ بَشِّرِ الصّابِرینَ الَّذینَ اِذٰا اَصٰابَتْهُم مُصیبَةٌ قٰالُوا اِنّٰا لِلّٰهِ وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعُون اولئک عَلَیْهِم صَلَوٰاتٌ مِنْ رَبِّهِم وَ رَحْمةٌ وَ اولٰئک هُمُ الْمُهْتَدُون.
(سورۀ 2، آیات 155 تا 157)
«یقیناً شما را امتحان می کنیم با چیزی از ترس و گرسنگی، و (با) نقصان مالها و جانها و میوه ها، و بشارت بده به صابران، آنان که، هرگاه مصیبتی به ایشان برسد، گویند: یقیناً ما از آن خدا هستیم و بیقین به سوی او باز می گردیم، آنان، صلوات و رحمت از پروردگارشان بر آنهاست، و آنان (همان) هدایت یافتگان اند».
جنگ تحمیلی و دفاع مقدس را می توان نمونۀ بارزی از امتحان الهی به حساب آورد، امتحان بزرگی که در آن تقریباً تمام موارد مورد اشاره در آیۀ مذکور وجود داشت، یعنی ترس و گرسنگی و نقصان مالها و جانها و میوه ها. این جنگ پر از صحنه های امتحان بود، عده ای با ترس و وحشت مخصوصاً در مناطق جنگی مورد امتحان قرار گرفتند، بعضی ها با نقصان مال و برخی دیگر با نقصان جان. صحنه های امتحان چنان پرشور بود که مشتاقان عاشقانه وارد صحنه می شدند و برای اینکه روسفید از امتحان به در آیند و پیروزمندانه به دیدار معشوق بشتابند سر از پا نمی شناختند. شوق دیدار معشوق گاه چنان شرری بر دلهای عاشقان می افکند که آنان در ورود به صحنه بر یکدیگر پیشی می گرفتند تا زودتر به دیدار معشوق نایل آیند، صحنه هایی که شهادتها و فداکاریها در آنها شهادت و فداکاری امام حسین(ع) و یارانش در صحنه های کربلا را در یادها زنده می کرد. امام خمینی(س) در این موارد می فرماید:
«انسان در این دنیا از انسانهایی بزرگ مثل انبیا و اولیا گرفته تا هرجا که برسد مورد امتحان است. امتحان ملازم با وجود انسان است. امتحان گاهی به خوف است، گاهی به جوع و گاهی به نقص در اموال و انفس و ثمرات و امثال اینهاست و الآن بسیاری از این امور در مراکز جنگ زده تحقق دارد و این امتحان الهی برای شما آقایان است که در دزفول و اهواز و سوسنگرد و در سایر محال، مورد تعدی کفار واقع شدید. گاهی هم امنیت و اطمینان مورد آزمایش است. انسان با ادعای این که من مؤمن هستم رها نمی شود، پیغمبرهای بزرگ امتحان شدند. ابراهیم خلیل(علیهالسلام) در آن قضیۀ حیرت انگیز امر به این که باید فرزندت را ذبح کنی امتحان شد، حضرت سیدالشهدا (سلام الله علیه) و اولاد و احفاد او هم امتحان شدند. همه ما و همه بشر امتحان خواهند شد و امتحان به امنیت، دارایی ثروت، ریاست و امثال ذلک، از امتحان در نقص اولاد و انفس بزرگتر است. چه بسا اشخاصی که ادعا می کنند مؤمن هستیم، طرفدار ضعفا هستیم، اگر جنگ پیش بیاید، پیشقدم هستیم لکن وقتی که امتحان می شوند، درست از امتحان به در نمی آیند.»
(کوثر، ج 2، ص 192)
امام در بیانات خود به این نکته اشاره کرده است که انسان با این ادعا که من مؤمن هستم رها نمی شود، بلکه همۀ انسانها امتحان خواهند شد، حتی پیغمبران بزرگ و اولیاء نیز امتحان شدند. این حقیقتی است که قرآن کریم آن را چنین بیان می کند: اَحسِبَ النّاسُ اَنْ یُتْرَکُوا اَنْ یَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُون وَ لَقَدْ فَتَنّا الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِم فلیَعْلَمنَّ اللهُ الَّذینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَّنْ الْکاذِبین.
(سورۀ 29، آیات 2 و 3)
«آیا مردم گمان می کنند به صرف اینکه بگویند ایمان آورده ایم رها می شوند و امتحان نمی شوند؟ در حالی که ما بیقین کسانی را که پیش آنان بودند امتحان کردیم، بنابراین یقیناً خدا (آنان را امتحان می کند و) می شناسد کسانی را که راست می گویند، و بیقین او می شناسد دروغگویان را».
با به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی و با استقرار جمهوری اسلامی در ایران منافع قدرتهای استعماری و سلطه گر در این منطقه از جهان با خطر جدی مواجه شد. آنان خوب می دانستند و می دانند که اسلام تنها دینی است که آشکارا و به طور جدی با هرگونه استضعاف، استکبار، استثمار و سلطه گری و بی عدالتی مخالف است و لذا وقتی اسلام ناب محمدی به معنی واقعی در یک جامعه پیاده شود، آن وقت عزای واقعی استثمارکنندگان، سلطه گران و ستمگران است، زیرا با اجرا شدن احکام اسلام در یک جامعه، دیگر جایی در آن برای سلطه جویان نخواهد بود. اینجاست که وقتی آنان منافع خود را در خطر می بینند ساکت و آرام نمی نشینند و با تمام آنچه در توان دارند برای از بین بردن مانع منافع خود دست به کار می شوند. جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را در حقیقت باید اقدامی این چنین دانست از سوی استثمارگرانی که منافعشان با استقرار جمهوری اسلامی در ایران به خطر افتاده بود. امام خمینی(س) در یکی از بیانات خود در این باره چنین فرموده است:
«ملت ما کاری کرده است که تمام دنیا را به تحیر واداشته است. ملت ما بر بزرگترین قدرتهای عالم غلبه کرده، دست دشمنان بشریت را از کشور خود قطع کرده و برای همه کشورها و مستضعفین الگو شده است. در عین حالی که این کار را کرده است، ما، ملت، ارتش و سایر قوای مسلح و همه مستضعفان مأموریم که در این پیروزی استقامت و پایداری داشته باشیم. جنگها کمبود، شهادت، خوف، گرسنگی، گرانی، خرابی و همه چیزهایی که از لوازم جنگ است را دارد، بخصوص با جنگی که در ایران پیش آمده و با نهضتی که ایران کرده است که موجب شده است قدرتهای بزرگ در مقابل آن دست به توطئه زده اند و می زنند که محاصرۀ اقتصادی یکی از آنهاست. شما که می خواهید کشور خودتان را نجات دهید و قیام کردید و قریب صد هزار کشته و بیشتر از صد هزار معلول دادید تا پیروز شدید، باید استقامت داشته باشید.»
(کوثر، ج 2، ص 6- 195)
در میان همه کشورهای اسلامی جهان ملت مسلمان ایران از ویژگی خاصی برخوردار است و آن ارادت خاص این ملت به اهل بیت عصمت و طهارت است. ارادت شیعیان ایران به سرور آزادگان جهان حضرت اباعبدالله الحسین(علیهالسلام) و پیروی آنان از آن حضرت باعث شده است که در طول تاریخ تشیع- بخصوص از زمانی که مذهب شیعه به وسیله شاه اسماعیل صفوی در سال 1500 میلادی مذهب رسمی ایران اعلام شد - حرکتهای زیادی علیه ظلم و ستم حاکمان وقت در این کشور به وقوع پیوندد. اعتراضها و فریادهای شیعه علیه بی عدالتیهای جامعه در طول تاریخ حتی برای ملل غیرمسلمان نیز شناخته شده است. امامان معصوم شیعه هر یک بنوعی در زمان خود با ظلم و فساد به مبارزه برخاستند و هرگز تن به ذلت ندادند. قیام امام حسین(علیه السلام) علیه خودکامگی های یزید و دستگاه حکومت او، بیعت نکردن وی با یزید فاسد و فریاد هیهات مِنّا الذِّلّةاش شیعیان آن حضرت را بر آن داشته است که آنان نیز تن به ذلت ندهند و به نوبۀ خود با بی عدالتی ها و ستمگری های زمان خود به مبارزه برخیزند.
البته قیام امام حسین(ع) علیه بیدادگری های یزید نه تنها در بین شیعیان بلکه در میان ملل غیرمسلمان نیز از احترام خاصی برخوردار است. یکی از نویسندگان خارجی به نام اس. وی. میراحمدعلی در کتاب خود تحت عنوان حسین ناجی اسلام (1991) که به زبان انگلیسی نوشته شده بر این عقیده است که امروزه رهبران هر دین تنها برای پیروان خود آن دین مورد احترام هستند، اما امام حسین به عنوان یک «بزرگمرد جهانی» در قلب های پیروان همۀ ادیان جهان از جایگاهی خاص و از احترام و قداست و عظمت ویژه ای برخوردار است. مردم نقاط مختلف جهان از هر فرقه و عقیده و رنگ و ملیتی که باشند به حسین عشق می ورزند، او را محترم می شمارند و از او به عنوان «بزرگمرد حق» یاد می کنند.
مسأله عزاداری برای امام حسین(ع) به صورت دسته و هیئت که در ماه محرم و دهۀ عاشورا با رونق بیشتر برگزار می شود از نظر دینی، اجتماعی و سیاسی از اهمیت خاصی برخوردار است. در طول تاریخ تشیع همین مجالس عزاداری بهترین وسیله برای بسیج توده های مردم علیه حاکمیت ظلم و جور و برای مبارزه با استثمار و استکبار بوده است، و از همین روست که این مجالس همیشه باعث وحشت و مورد مخالفت حاکمان بیدادگر بوده است. هدف اصلی این مجالس و ماهیت آنها در حقیقت بلند کردن فریاد علیه ستمگران و سردادن شیون و داد بر ضد ظلم و ستم است و لذا این طبیعی است که هر ستمگری از این مجالس بترسد و از فریاد و شیون و گریۀ توده های مردم واهمه داشته باشد. یکی از نویسندگان غربی در تحقیقی که در مورد مراسم عزاداری ماه محرم به عمل آورده است این مراسم را بهترین وسیله برای تهییج مردم و هدایت آنان در جهت یک حرکت سیاسی و یک انقلاب اجتماعی می داند.
انقلاب اسلامی ایران که همچون نوری در جهان درخشید و جهانیان را به شگفتی واداشت در همین مجالس عزاداری و وعظ و خطابه و در همین مساجد و حسینیه ها و تکایا پرورده شد و بارور گشت. البته سازمان دادن به فریادهایی که در این مجالس علیه حاکمیت ظلم و ستم سرداده می شد و نیز هدایت آنها در یک مسیر واحد و درست از اهمیت بیشتری برخوردار بوده است که رهبر کبیر انقلاب اسلامی با تعالیم عاشورایی خود آن را به نحو احسن انجام داد، و بالاخره در بهمن ماه سال 1357 پس از مبارزات طولانی، این انقلاب عظیم به ثمر نشست و ملت مسلمان ایران پس از سالها مبارزه به رهبری امام و مقتدای خویش پیروزی انقلاب عظیم خود را به جهانیان اعلام کرد. امام خمینی(س) در مورد اهمیت مجالس عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) چنین فرموده است: «و در طول تاریخ، این مجالس عزا که یک سازماندهی سرتاسری کشورهاست، کشورهای اسلامی هست و در ایران که مهد تشیع و اسلام و شیعه هست، در مقابل حکومتهایی که پیش می آمدند و بنای بر این داشتند که اساس اسلام را از بین ببرند، اساس روحانیت را از بین ببرند، آن چیزی که در مقابل آنها، آنها را می ترساند این مجالس عزا و این دستجات بود.»
(قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینی(س)، ص 9)
یکی از نتایج بسیار مهم مجالس عزاداری امام حسین(ع) که از نظر مذهبی، اجتماعی و سیاسی اهمیت بسزایی داشته، ایجاد وحدت در بین عامۀ مردم بوده است، و این وحدت در عدالت خواهی مردم و در مبارزات آنان علیه استبداد بسیار ضروری بوده که آن اگر نبود هیچ حرکت مردمی نمی توانست بر ضد حاکمان ستمگر و یا علیه غارتگران بین المللی به وقوع پیوندد. و لذا استثمارگران غرب بخصوص استعمار پیر انگلیسی که منابع غنی ایران در طول تاریخ لقمۀ لذیذی برای آنان بوده است همیشه در تلاش بودند که این وحدت را از بین ببرند تا بتوانند بدون هیچ مانعی این مملکت را غارت کنند. البته این غارتگران در اصل نه تنها مخالف مجالس عزاداری بلکه بطور کلی مخالف اسلام بودند و آن را مانع بزرگی در راه منافع نامشروع خود می دانستند. معروف است که یکی از نخست وزیران انگلیس روزی در مجلس نمایندگان آن کشور «قرآن» را به دست گرفت و خطاب به نمایندگان گفت تا این کتاب در بین مسلمانان هست ما نمی توانیم بر آنان حکومت کنیم.
اصل «تفرقه بینداز و حکومت کن» از روشهای معروف استعمار پیر انگلیس بوده که مدتها با اعمال این روش و روشهای مختلف دیگر ثروتهای ملی مردم ایران را به غارت برده اند. آنان با اسلام و قرآن و مراسم عزاداری مخالف بودند چون اینها امت اسلامی را از تفرقه دور و به وحدت و همدلی دعوت و هدایت می کردند. بنا به نوشتۀ یکی از نویسندگان غربی تراژدی کربلا نه تنها در بین شیعیان بلکه در میان همۀ مسلمانان باعث ایجاد وحدت بوده و حتی غیر مسلمانان را نیز متأثر ساخته است. بنابراین نقش مجالس و دسته های عزاداری در مبارزات سیاسی مردم مسلمان ایران علیه استعمارگران در طول تاریخ تشیع همیشه نقش برجستهای بوده و اهمیت و قدرت فوق العاده ای داشته است. امام خمینی(س) در یکی از بیانات خود با اشاره به اهمیت جنبۀ سیاسی مراسم عزاداری و مجالس دعا و قدرت فوق العادۀ آنها می فرماید:
«جهت سیاسی این دعاها و این توجه به خدا و توجه همۀ مردم را به یک نکته، این، این است که یک ملت را بسیج می کند برای یک مقصد اسلامی. مجلس عزا نه برای این است که گریه بکنند برای سیدالشهدا و اجر ببرند، البته این هم هست. و دیگران را اجر اخروی نصیب کند، بلکه مهم، آن جنبه سیاسی است که ائمه ما در صدر اسلام نقشه اش را کشیده اند که تا آخر باشد و آن، این اجتماع تحت یک بیرق، اجتماع تحت یک ایده، و هیچ چیز نمی تواند این کار را به مقداری که عزای حضرت سیدالشهدا در او تأثیر دارد، تأثیر کند. شما گمان نکنید که اگر این مجالس عزا نبود و اگر این دستجات سینه زنی و نوحه سرایی نبود، 15 خرداد پیش می آمد. هیچ قدرتی نمی توانست 15 خرداد را آنطور کند. مگر قدرت خون سیدالشهدا، و هیچ قدرتی نمی تواند این ملتی که از همه جوانب به او هجوم شده است و از همه قدرتهای بزرگ برای توطئه چیده اند، این او توطئه ها را خنثی کند، الاّ همین مجالس عزا.»
(همان مأخذ، ص 11)
تأثیر مجالس عزاداری و دعا در بسیج کردن مردم بر حضور در جبهه های جنگ تحمیلی و دفاع مقدس از اسلام و انقلاب اسلامی بر کسی پوشیده نیست. تشجیع رزمندگان و تقویت روحیۀ آنان در جبهه ها از طریق مراسم عزاداری و دعاخوانی و سوگواری برای شهدای کربلا حقیقتی است انکارناپذیر که پیروزی خون بر شمشیر و حق بر باطل را به دنبال داشته است. در یک دید کلی میدان این جنگ را آیین های تمام نما از میدان جنگ کربلا می توان دانست که در یک طرف میدان یزیدیان زمان و لشکر ابن زیاد با تمام ساز و برگ نظامی اهدایی قدرتهای شیطانی صف کشیده اند و حتی برخی از آنها از نسل همان کوفیان سست ایمان هستند، و در طرف دیگر حسینیان زمان هستند که از کوچک و بزرگ و پیر و جوان آماده شهادت اند. اما میدان این جنگ تحمیلی با میدان کربلا یک فرق عمده هم دارد و آن اینکه در این میدان در صف حسینیان تنها تعداد کمی نیست که در برابر یزیدیان ایستاده است بلکه یک ملت، آن هم ملتی بزرگ است که با تمام توان و با نیروی ایمان برای دفاع از حق و اسلام عزیز به میدان آماده و به مقابله با تهاجم ناجوانمردانۀ صدامیان سست ایمان پرداخته است. و این در واقع اقتدا به سرور آزادگان حضرت سیدالشهدا(ع) است. امام راحل(ره) این حقیقت را چنین بیان فرموده است:
«ملت ما از طفل شش ماهه تا پیرمرد هشتاد ساله را در راه خدا فدا کرد و این اقتدا به بزرگمرد تاریخ، حضرت سیدالشهداء(سلام الله علیه) است.
حضرت سیدالشهدا(سلام الله علیه) به همه آموخت که در مقابل ظلم، در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد. با اینکه از اول می دانست که در این راه که می رود راهی است که باید همه اصحاب خودش و خانواده اش را فدا کند و این عزیزان اسلام را برای اسلام قربانی کند، عاقبتش را هم می دانست. اگر نبود این نهضت، نهضت حسین(علیه السلام) یزید و اتباع یزید اسلام را وارونه به مردم نشان می دادند و از اول، اینها اعتقاد به اسلام نداشتند و نسبت به اولیا اسلام حقد و حسد داشتند.»
(همان مأخذ، ص 14)
همانطور که پیروزی انقلاب اسلامی در ایران واقع های بسیار بزرگ در تاریخ معاصر جهان است به همان اندازه مصائب و مشکلاتی که ملت نجیب ایران در راه این پیروزی و برای حفظ آن متحمل شده بزرگ است. البته این حقیقت را هم نباید از یاد برد که پیروزی بزرگ همیشه نتیجۀ مجاهدتهای بزرگ و در سایۀ تحمل رنجها، مصیبتها و مشکلات بزرگ است. هرگز نباید تصور کرد که انقلاب اسلامی ایران تنها در یک روند تاریخی و به همین سادگی پیروز شد. در راه پیروزی این انقلاب انسانهای شریف زیادی به شهادت رسیدند، عدّۀ زیادی مجروح و معلول شدند، برخی دیگر شکنجه ها دیدند و زجرها کشیدند، و بالاخره مصیبتها و مشکلات زیادی تحمل شد تا اینکه این انقلاب به پیروزی رسید و به دنبال پیروزی نیز از گزند دشمنان حفظ شد. لذا یکی از راههای درک عظمت این انقلاب درک همین مسائل یعنی درک عظمت مشکلات و مصائبی است که ملت ایران در راه پیروزی و حفظ آن متحمل شده است. با وجود این هرگز نباید توقع داشت که دشمنان انقلاب، به خصوص آنها که منافعشان بطور جدی به خطر افتاده است، دست از شیطنت ها و خباثت های خود بکشند و انقلاب را به حال خود واگذارند. چنین توقعی مسلماً عاری از حقیقت است. بیان امام خمینی در این باره چنین است:
«هر مقدار که عظمت داشته باشد مقصود و ایدۀ انسان، به همان مقدار باید تحمل زحمت بکند، ما باز درست نمی توانیم ادراک کنیم که حجم این پیروزی چقدر است. دنیا بعد خواهد ادراک کرد که این پیروزی ملت ایران چه حجمی دارد. به همان حجمی که این پیروزی دارد و این مجاهدت همان حجمی را که دارد در ازایش مصیبتها هم باید حجمشان زیاد باشد. ما نباید متوقع باشیم که همه قدرتها را دستشان را از منافعشان در اینجا و ان شاءالله در منطقه کوتاه کردیم، و متوقع این باشیم که با این همه پیروزی، ما همین طور سالم خواهیم ماند.»
(همان مأخذ، ص 16)
یکی دیگر از راههای درک عظمت انقلاب اسلامی ایران درک عظمت جنگ تحمیلی است که در آن در واقع بسیاری از قدرتهای کفر جهانی با سلاحهای پیشرفته خود در پشت صحنه به جنگ با این انقلاب برخاستند و هرچه توانستند با مدافعان آن جنگیدند. اما تعالیم عاشورایی امام خمینی(س) چنان شوری در جوانان این مملکت به وجود آورد که دشمن با همۀ سلاحهای مدرنش بالاخره در برابر ایمان قدرتمند آنان سر تسلیم فرود آورد و شکست ذلت بار و خفت آوری را پذیرفت. البته این ذلت و خفت نتیجه ای از عمل تجاوزکارانه ظالمان و بیدادگران در این جهان است، یقیناً در جهان دیگر نیز عذاب عظیمی در انتظارشان خواهد بود. و سَیَعْلَمُ الذینَ ظَلَمُوا اَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبون.
(سورۀ 26، آیه 227)
منبع: مجموعه مقالات ششمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)، ص 207.
.
انتهای پیام /*