ابن عربی از منظر امام خمینی
محمد بدیعی
امام خمینی بنیانگذار «عرفان متعالی» است، همان گونه که مرحوم ملاصدرا نام فلسفۀ خویش را حکمت متعالیه نهاد. امام خمینی در آثار عرفانی خود چون شرح دعای سحر، مصباح الهدایة الی الخلافة والولایه و سرّ الصلاة و... بسیار عمیق و لطیف به شرح یا نقد نگرشهای اهل عرفان می پردازد. او در آثار عرفانی خود از محییالدین به عظمت یاد می کند.[1]
امام تدریس کتب فلسفی و عرفانی را در سال 1347 هجری قمری که بیش از 27 سال نداشت آغاز نمود، ضمناً همزمان با تدریس فلسفه برای افراد شایسته و مورد اعتماد، به طور خصوصی و سرّی بحثی از علوم عرفان را نیز شروع کرد.[2]
امام خمینی برخی متون عرفانی مانند شرح فصوص الحکم ابن عربی را به طور خصوصی در طول مدت هفت سال از محضر سالک واصل و عارف کامل آیتالله میرزا محمدعلی شاه آبادی که خود از شاگردان دو حکیم و عارف بزرگ میرزا جهانگیرخان قشقایی و میرزا هاشم اشکوری بود، فرا گرفت.[3] چنانکه امام خود می گوید: «آقای شاه آبادی شرح فصوص که می گفتند فرق می کرد با شرح فصوص قیصری، ایشان از خودش خیلی مطلب داشت». در حقیقت امام خمینی را می توان یکی از حلقات سلسله شارحان ابن عربی به شمار آورد.[4]
گویا معظمله شاگرد منحصر به فرد آیت الله شاه آبادی بوده اند.[5] به روایت خود حضرت امام خمینی آمده است: «عمده استفاده در علوم معنوی و عرفان نزد مرحوم آقای آقا میرزا محمدعلی شاه آبادی بوده است... و از مدتها قبل از آمدن آقای بروجردی به قم، عمده اشتغال به تدریس معقول و عرفان و سطوح عالیه اصول و فقه بود.»[6]
ایشان دربارۀ آیتالله شاه آبادی می گوید: شیخ بزرگوار ما حقاً حق حیات روحانی به اینجانب داشت که با دست و زبان از عهده شکرش برنمی آیم.[7]
علامه شهید مطهری درباره آیتالله شاه آبادی می نویسد: او جامع المعقول والمنقول بود. در تهران به مقام مرجعیت و فتوا رسید. در سالهای اقامت مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری در قم، سالها به قم مهاجرت کرد و فضلا از محضرش کمال استفاده را می بردند، در عرفان امتیاز بی رقیبی داشت. استاد بزرگ ما، آیت الله خمینی (مدظله) در آن مدت از محضر پـُر فیض این مرد بزرگ استفاده برده بود و او را بالاخص در عرفان بی نهایت می ستود.[8]
ایشان ریاضیات را به خوبی می دانست. در علوم غریبه همچون جفر، رمل، اسطرلاب مهارت کامل داشت. همچنین به زبان فرانسه تسلط داشت.[9] آن مرحوم علاوه بر مقام علمی و عرفانی، یک مجاهد خستگی ناپذیر و جدّی بود و در مسیر مبارزه با رضاخان پهلوی حدود یازده ماه در حرم حضرت عبدالعظیم متحصن شد.[10] در حقیقت وی از عرفان منزوی، عرفان حماسی ساخت.
امام خمینی درباره اولین ملاقات خود با آیتالله شاه آبادی این چنین بیان کرده است:
«مقداری با هم صحبت کردیم و یکی دو تا سؤال از مرحوم آقای شاه آبادی بزرگ پرسیدم، وقتی جواب مشروح و کاملی شنیدم، مطلع شدم که ایشان اهل فلسفه و عرفان است.»[11]
سرانجام پس از گفت و گوی بسیار، حضرت امام، آقای شاه آبادی بزرگ را برای تدریس عرفان راضی می کنند و شرح فصوص الحکم ابن عربی را به مدت شش سال نزد ایشان می خوانند.[12]
حضرت آیتالله سبحانی می گوید: از نظر مسائل عرفانی تحت تأثیر استاد بزرگوارشان مرحوم شاه آبادی بوده اند و نسبت به ایشان خیلی عشق می ورزیدند. حدود شش سال خدمت ایشان شرح فصوص الحکم را می خواندند و در حاشیه فصوص حواشی و تعالیقی دارند. ایشان سالیان متمادی استاد بلامنازع حوزه علمیه قم بودند.[13] استاد سبحانی در جای دیگر می نویسد: امام در قلمرو عرفان آثار ارزنده ای از خود به یادگار گذارده که متأسفانه بر اثر کمبود استاد این فن، افکار بلند ایشان به مجامع علمی عرضه نشده است. ایشان در این علم ذوق سرشار و اندیشه بلندی داشت که تنها آگاهان این فن از لطافت فکر وی باخبرند.[14]
استاد سید جلالالدین آشتیانی می نویسد: حق متعال به لطف خاص خود، مرحوم مغفور امام را موفق به تحصیل در علوم منقول و معقول نزد اساتید بزرگ و نخبه نمود و بعد از شهریور بیست آن مرد بزرگ استاد مسلم در حکمت متعالیه و از اساتید مسلّم در کتب عالیه سطوح در علوم منقول بودند. متجاوز از بیست سال شرح منظومه و اشعار تدریس کرده اند و یگانه مشعل فروزان علم توحید و معرفت ربوبی و استاد وحید در علم عرفان یعنی معرفت اسماءالله و نفیس ترین دانش بشری موروث از اولیاء یعنی علم توحید و ولایت و نبوت و شئون آن محسوب می شدند و مدتی برای برخی از ارباب معرفت، شرح قیصری بر فصوص را تدریس کردند. ولی محیط، لیاقت آموزش اشرف علوم و فنون را نداشت. روزی به آن جناب عرض کردم: حیف نیست که منع فیض می فرمایید؟ اگر همین نصوص قونوی را که با تعلیقات مرحوم آقا میرزا هاشم اشکوری چاپ شده است، برای افراد مستعد تدریس بفرمایید، مشکلی پیش می آید؟ فرمود: مساوی است با انتحار، عیب دیگری وجود ندارد.[15]
بیمناسبت نیست اشاره ای به جوّ حاکم ضد فلسفه و عرفان آن زمان از زبان فرزند امام حاج احمد آقا بشود. وی در اینباره می گوید: مقدسمآبهای متحجر حتی در زمینه دروس عرفان و فلسفه، تحمل بینش امام را نداشتند، آنها شرایط را جوری مهیا ساختند که وقتی می خواستند کتاب منظومه را از جایی بلند کنند، از انبر استفاده می کردند و لمس کردن آن را نجس می دانستند یا به فرض اگر کسی فلسفه می خواند او را بی دین می دانستند.[16]
خود حضرت امام خمینی درباره جو مسموم آن روز، با اشاره به خون دلهایی که در آن سالها از متحجرین خورده، با سوز و گداز چنین نقل کرده است: «یادگرفتن زبان خارجی، کفر و فلسفه و عرفان گناه و شرک به شمار می رفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم مرحوم مصطفی از کوزه ای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه می گفتم. تردیدی ندارم اگر این روند ادامه می یافت، وضع روحانیت و حوزه ها وضع کلیساهای قرون وسطی می شد.»[17]
در پایان این نکته قابل ذکر است که عرفان تا جایی که توجه به نکات مثبت و سازنده داشته و همردیف سایر امور ارزشی مانند علم و تفکر و جهاد و... قرار دارد، مورد تأیید و تأکید امام خمینی می باشد. اما اگر عده ای خود را از شریعت جدا نموده و مشغول آداب اختراعی مخالف اسلام ساخته از تزکیه و تهذیب غافل گشته اند آنها را حجاب و مانع از تعالی انسان دانسته.[18]
نظر امام خمینی درباره ابن عربی
در حوزۀ عرفان نظری، دو اثر بنیادین فتوحات مکیه و فصوصالحکم شیخ اکبر محییالدین ابن عربی از اهمیت خاصی برخوردار است و حضرت امام خمینی به مجموعه آثار این عارف بنام عموماً و به این دو کتاب خصوصاً عنایت خاصی داشته اند.[19]
در نگاهی کوتاه به سیر تکوین و بسط مکتب عرفان شیخ اکبر محییالدین نام امام خمینی به عنوان یکی از شارحان و مروّجان این مکتب به نظر می آید. و آنگاه با تأملی افزون، در اوج دوباره ای که مدرس عرفانی ابن عربی در یک قرن اخیر داشته، جایگاه امام خمینی به عنوان یکی از بزرگترین مدرّسان عرفان و شارحان اندیشه ابن عربی در این سلسله مورد توجه قرار می گیرد.[20]
لازم به ذکر است که به طور کلی اصل مباحث ابن عربی برای امام قابل قبول بوده، ولی در بعضی جاها با او اختلاف نظر دارند. تعلیقه ای هم بر فصوص نگاشته اند.[21]
استاد آشتیانی می نویسد: تعلیقات آن بزرگوار پر بها و دلرباست و حاکی از ذوق سرشار ایشان است. آن جناب دارای قلمی روان و جذّاب است و در ذوقیات قریحه ای کم نظیر دارند. ایشان برخی مطالب شارح قیصری را نقد کرده اند و در برخی مباحث پاره ای از مطالب شیخ اکبر، ابن عربی را نیز مورد مؤاخذه قرار داده اند.[22]
امام خمینی در آثار عرفانی خود مانند شرح دعای سحر، مصباح الهدایة الی الخلافة والولایة، تعلیقة علی الفوائد الرضویه، سرّ الصلوة، آداب الصلاة و چهل حدیث، در موارد متعدد از محییالدین به عظمت یاد کرده است. و تحت عناوین با شکوهی مانند: شیخ کبیر، شیخ عارف، شیخ محقق، بزرگمرد، از او نام برده و به عنوان یکی از «بزرگان مشایخ ارباب عرفان» او را ستوده است و به نقل برخی از آراء و نظرات وی در آثار عرفانی خود پرداخته و در عین حال در مواردی هم که با نظر او موافق نبوده به نقد عالمانه نشسته است.[23] به ویژه در کتاب تعلیقات علی شرح فصوص الحکم.
اکنون مناسب است برای آگاهی از دیدگاه حضرت امام درباره ابن عربی به عنوان نمونه به چند مورد اشاره شود:
یکی از مواردی که امام خمینی از کتاب فصوص الحکم محییالدین یاد نموده در نامه ای است که خطاب به خانم طباطبایی مرقوم شده و در ابتدای آن آمده است: «یاد روزی که در ایام جوانی کتاب فصوص الحکم و دیگر کتب عرفانی را که بزرگان مشایخ ارباب عرفان به یادگار گذاشته اند در خدمت بعضی از مشایخ اهل عرفان[24] رضوانالله تعالی علیه استفاده نمودم... باید بگویم که کتب مذکور با همه قدر و منزلتی که دارند و کمکهای بسیار ارزنده ای به معرفت قرآن - سرچشمۀ فیاض معرفة الله و کتب ادعیۀ ائمه معصومین، صلواتالله و سلامه علیهم اجمعین، که آنها را حقاً قرآن صاعد باید خواند و احادیث آن بزرگواران - می کنند، حلاوت و لطافت و جامعیت اسرار کتاب الهی را ندارند. فی المثل سورۀ مبارکه حمد مشتمل بر جمیع اسرار معارف الهیه است که تحمل آن از عهده این نویسنده دست و پا بسته خارج است، همین قدر بدان ای دختر عزیزم که در بسماللهالرحمنالرحیم، الحمدالله رب العالمین معارف و اسرار غیر قابل تحمل برای ماست. و اگر عارف صاحب سرّی در الحمدالله با قدم صاحب ولایت غور کند، می یابد که در عالم هستی غیر از الله چیزی و کسی نیست که اگر بود، حمد مختصّ به ذات الوهی نبود (تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل) پس باید قلمها بشکنند اگر گمان شود ورای او هستند. تو نیز ای عزیز کتب عرفا و اولیا را بخوان به قصد فهمیدن یا ذوق کردن همین کلمه شریفه جامعه»[25].
از محتوای این نامه نظر حضرت امام درباره ابن عربی آشکار می شود، با این حال به چند نکته اشاره می گردد:
1. امام خمینی تحصیل و فراگیری فصوص الحکم محییالدین را به عنوان خاطرۀ خوشی از ایام جوانی خود بیان نموده است.[26]
2. از محیی الدین، با عنوان یکی از «بزرگان مشایخ ارباب عرفان» یاد شده است.
3. حضرت امام از مباحث مطرح شده در فصوص الحکم استفاده علمی نموده است.
4. کتاب فصوص الحکم یک اثر ارزشمند از ابن عربی معرفی شده که از او به یادگار مانده است.
5. از نظر ایشان کتب عرفانی و از جمله فصوص الحکم دارای قدر و منزلت بسیار است و کمکهای ارزنده ای به معرفت قرآن و کتب ادعیه و احادیث ائمه علیهمالسلام می کنند.
6. امام خمینی خواندن کتب عرفا و اولیا را به مخاطب خود سفارش کرده است که در آغاز نامه فصوص الحکم یکی از آنها به شمار آمده است.
7. ایشان خواندن و فراگیری کتب عرفانی را به قصد فهمیدن یا ذوق کردن اسرار معارف الهی سفارش و توصیه نموده است.
نمونه دیگر: از مواردی که اشاره به نظر حضرت امام درباره محییالدین دارد، نامه معروف و پیام تاریخی ایشان خطاب به گورباچف می باشد که در بخشی از آن آمده است: «دیگر شما را خسته نمی کنم و از کتب عرفا به خصوص محییالدین ابن عربی نام نمی برم که اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را که در این گونه مسائل قویاً دست دارند، راهی قم گردانید تا پس از چند سالی با توکل به خدا از عمق لطیف باریکتر ز موی منازل معرفت آگاه گردند که بدون این سفر، آگاهی از آن امکان ندارد.»[27]
نظر امام خمینی درباره ابن عربی در فراز مذکور نیز به خوبی روشن است، در عین حال به چند نکته اشاره می شود:
1. آنچه بیش از همه جلب توجه می کند این است که حضرت امام کتب عرفانی محییالدین را به عنوان یکی از منابع شناخت اسلام معرفی نموده است که می تواند خلأ عقیدتی و فرهنگی حاصل از سقوط مارکسیسم را پر نماید.
2. از شخص محییالدین ابن عربی با عنوان «بزرگمرد» یاد شده است.
3. به نظر امام خمینی مباحث کتب محییالدین برخوردار «از عمق لطیف باریکتر از موی منازل معرفت» است.
4. سطح علمی مباحث کتب عرفانی ابن عربی به گونه ای است که فقط خبرگان تیزهوش که در مسائل عرفانی قویاً دست دارند می توانند از آنها آگاه گردند تا یک جامعه جدید مبتنی بر حقیقت و عدالت بنا کنند.
5. فهم و درک مباحث مطرح شده توسط محییالدین با مطالعه تنها امکان پذیر نبوده و حتماً نیازمند استاد می باشد.
جالب توجه است که تاریخ هر دو نامه که قسمتی از آنها نقل شد در آخرین سال عمر حضرت امام خمینی به فاصله چند ماه قبل از فوت ایشان بوده است.
مطلب دیگر پیرامون نظر حضرت امام خمینی درباره محییالدین ابن عربی، سخن استاد سید جلالالدین آشتیانی است که در انتهای مقدمه مبسوط خود بر کتاب مصباح الهدایة الی الخلافة والولایه چنین مرقوم نموده است: «مرحوم امام رضوانالله علیه از کثیری از اکابر ارباب عرفان به «خلّص شیعیان امیر مؤمنان علیه السلام» تعبیر کرده اند. نمونه آن بیانات ابن عربی است در جواب 153 سؤال حکیم ترمذی در مسائل مختلف که برخی از آن مسائل از عویصات است. شیخ اکبر سالیان متمادی بعد از رحلت ترمذی در فتوحات مکیه[28] به این سؤالات جواب داده است»[29].
نکته مهم در آثار عرفانی امام این است که بیشتر از همه به بزرگانی چون ابن عربی، ملاصدرا و دیگران که از نظر اهل ظاهر کافر محسوب می شدند و کسی جرأت ذکر نام آنها را نداشت، امام با شهامت، عقاید و اندیشه های آنها را نقل کرده و پذیرفته است.[30]
در اینجا ذکر این نکته نیز لازم است که یکی از ویژگیهای شخصیت عرفانی حضرت امام، استقلال فکری است که حاکی از تسلّط و پختگی ایشان است. ایشان در مواجهه با نظرات دیگران همواره مانند صاحب نظری آگاه از مسائل و مباحث مربوطه ضمن حفظ استقلال فکری و مبانی مذهبی و آزاد اندیشی به نقد و بررسی پرداخته و هیچ گاه مقلّد و پیرو صرف نبوده است.
امام در آثار عرفانی خود اغلب اقوال متکلّمین، فلاسفه و عرفای پیشین را نقد و بررسی نموده و مشکلات آنها را با ابتکار و نوآوری برطرف می سازد.[31]
آنچه در زیر می آید نظر یک دانشمند غربی است درباره این ویژگی امام خمینی.
در میان آثار عرفانی حضرت امام کتاب «تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس» جایگاهی ویژه دارد. این کتاب حاوی نظرات امام خمینی بر شرح فصوص الحکم قیصری است که در سن بیست و نـُه سالگی ایشان تحریر شد، ولی چاپ و منتشر نشد تا اینکه در اواخر عمر ایشان به حلیه طبع آراسته شد.
تألیف این اثر علمی که اندکی بعد از دیگر آثار عرفانی نوشته شد، نشان دهندۀ پختگی بیشتر و استقلال فزاینده تفکر نویسنده آن است. وی آگاهانه تعلیقه های خود را محدود به موضوعاتی کرده است که در متن شرح فصوص طرح شده است. این تعلیقات مختصر و اکثراً مربوط به موضوع بوده و راهنمای مفیدی برای خواننده است. به نظر می رسد که وی با اصطلاحات بغرنج و مرموزی که توسط پیروان مکتب ابن عربی ساخته و پرداخته شده کاملاً آشنا بوده است. او در بسیاری از موارد تفسیرهای قیصری را تصحیح کرده است. منابع و مستنداتی که در تعلیقات امام خمینی بر شرح فصوص نقل شده کمابیش شبیه همانهایی است که در متن اثر دیگر ایشان مصباح الهدایه آورده شده است. بیشتر منابع کتاب، یا از آثار ابن عربی و یا آثار مکتوب پیروان مکتب ابن عربی می باشد.[32]
یکی از پژوهشگران، اندیشه اصلاح اجتماعی امام خمینی را منبعث از بُعد عرفانی ایشان دانسته می گوید: او مسائل عرفانی را از انزوا و قلب سالک به همه عالم هستی تسری داد و عرضه مباحث عرفانی را به جامعه نه تنها موجب تحقیر ندانست، بلکه نیاز جامعه را به عرفان از هر علومی بیشتر می دانست. بدین ترتیب عارف کامل یک مصلح اجتماعی نیز هست.[33] وی سپس می گوید: جوهر اندیشه حضرت امام دو عنصر محضرشناسی و مظهرشناسی است یعنی عارف وقتی در اثر ریاضت و سیر و سلوک خود را در محضر حق تعالی رسانید، همه جای عالم را محضر خدا می بیند و اگر خود را مظهر خدا و جلوه ای از او ببیند، روح شجاعت و حماسه در او تبلور می یابد، آن گاه از هیچ قدرتی جز خدا نمی ترسد، زیرا خود را در محضر خدا می بیند و این دو اساس اندیشه اصلاح اجتماعی و نهضت دینی است.[34]
در اینجا مناسب است اشاره ای به بعد عرفانی شخصیت علمی حضرت امام بشود.
استاد سید احمد فهری در این باره می نویسد: در میان ابعاد روحی امام، بعد عرفانش از دیرزمان برای این ناچیز خیره کننده بود. و موقعی که آوازۀ شجاعت، درایت، قاطعیت و دیگر فضایلشان زبانزد همه بود، مرا حالت تأثر و تأسفی بود که چرا بعد عرفانی امام همچنان از مردم پوشیده است؟ و بارها این تأسفم را به دوستان اظهار کرده بودم.[35]
با اینکه حضرت امام مدرس بزرگ فلسفه در عصر اخیر بود، مذاق عرفانی او غالب بر مذاق فلسفی اوست. چنانکه از رساله های عرفانی او این امر هویداست. [36]
منبع: حضور، ش 43، ص 108.
یادداشتها:
[1] نگرشی بر روش تحقیق در مسلکهای عرفانی، عباس ایزدپناه، فصلنامه حضور، شماره 17، ص 186.
[2] نهضت امام خمینی، ج 1، ص 38.
[3] ر. ک: شرح رسالة المشاعر، مقدمه، ص 77 پاورقی و نخبگان علم و عمل ایران، ص 346.
[4] سفر عشق، ص 28. با تلخیص.
[5] مجموعه آثار حکیم صهبا، ص 68 و شرح مقدمه قیصری، ص 33.
[6] مصاحبه با سید احمد خمینی، فصلنامه حضور، شماره اول، ص 9
[7] صحیفه امام، ج 18، ص 407.
[8] خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 615 و تفسیر سوره قارعه، ص 299. برای آگاهی بیشتر ر. ک: نقباء البشر، ج 4 و گنجینه دانشمندان، ج 4 و ریحانة الادب، ج 3 و تاریخ حکما و عرفاء و متأخر... و سیمای فرزانگان ص... و آسمان عرفان.
[10] سیمای فرزانگان، ص 87.
[13] بررسی ابعاد علمی شخصیت حضرت امام خمینی، مجموعه مقالات، گفتگو با آیتالله جعفر سبحانی، ص 51.
[14] جامعیت علمی و عملی امام خمینی، کیهان اندیشه، شماره 29، ص 9.
[15] در رثای امام عارفان، کیهان اندیشه، شماره 24، ص 4.
[16] فصلنامه حضور، شماره اول، ص 17.
[17] صحیفه امام، ج 21، ص 279. و نیز ر. ک: چهل حدیث، ص 455.
[18] ر. ک: شرح و تفسیر دیوان امام خمینی، ص 511 - 504.
[19] سخن عشق، فاطمه طباطبایی، مقدمه، ص 7.
[20] سفر عشق، ص 9 و 10، با تلخیص.
[21] مصاحبه با خانم فاطمه طباطبایی، کیهان هوایی، مورخ 13 / 3 / 71.
[22] شرح فصوص الحکم، با مقدمه و تصحیح و تعلیق سید جلال الدین آشتیانی، ص ده مقدمه.
[23] ر. ک: همین کتاب، ص 143. برای آگاهی برخی از این نقدها رجوع کنید به: گزیده آرای نقادانه امام خمینی در عرفان، محمد هادی مؤذن جامی، کیهان اندیشه، شماره 35، ص 102 - 76. و سفر عشق، ص 152 - 45.
[24] منظور عارف کامل حضرت آیتالله میرزا محمد علی شاه آبادی، استاد عرفان امام خمینی است.
[25] صحیفه امام، ج 21، ص 237 و 238 (تاریخ نامه 25 دی 1367)
[26] امام خمینی در جای دیگر نیز به فراگیری و تحصیل دو کتاب فصوصالحکم و فتوحات مکیه اشاره نموده است. ر ک: صحیفه امام، ج 20، ص 165.
[27] صحیفه امام، ج 21، ص 225 (تاریخ پیام 11 دی 1367)
[28] ر. ک: فتوحات مکیه، چاپ عثمان یحیی، ج 13، ص 146 و ج 3، ص 229.
[29] مصباح الهدایة الی الخلافة والولایة، امام خمینی، مقدمه، ص 164.
[30] زیباپرستی در عرفان اسلامی، دکتر علی اکبر افراسیاب پور، ص 487 با تلخیص.
[31]زیبایی پرستی در عرفان اسلامی، ص 487.
[32] بازنگری عرفان امام خمینی و میراث حکمت عرفانی اسلام، الکساندر کینشن، ترجمه محمد امجد، فصلنامه نقد و نظر، زمستان و بهار 78 و 79، ص 24 با تلخیص.
[33] سیری در اندیشه عرفانی حضرت امام، دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی، ص 144.
[34] همان ماخذ، ص 145 با تلخیص.
[35] شرح دعای سحر، ترجمه سید احمد فهری، مقدمه، ص 26.
[36] فلسفه (ادوار فلسفه و سلسله فلاسفه)، محمد نیکنام عربشاهی، ص 90، با تلخیص
.
انتهای پیام /*