میزگرد
در گفتگو با:
□ استاد شیخ ابراهیم زاک زاکی
□ دکتر مخلص جده
□ استاد قاسم مکی بغدادی
امام خمینی منادی حق و احیاگر تفکر دینی
اشاره:
امام خمینی بزرگترین منادی حق و وحدت در دوران معاصر و مدافع حقیقت خواهی ادیان الهی در قرن بیستم است، ابرمردی که تا سالیان دراز دامنﮥ اندیشه و تفکرش راهنمای انسانیت و بشر است و رهنمودهایش در دنیای پرهیاهوی امروز اگر بکار گرفته شود، سعادت و خیر انسان را یقیناً به ارمغان خواهد آورد.
اندیشﮥ چنین رهبری، اندیشه ای الهام گرفته از اصول متعالی کتاب آسمانی است و کردار و پندارش در جستجویِ ساخت و تجلی عینی حقیقی انسان است. امام خمینی وحدت را همانند اصلی کشف شده برای استقرار حق و پیروزی مسلمانان در جهان همواره مد نظر داشت و مسلمین جهان را همیشه با دعوت به حق، به وحدت فرا می خواند.
برگزاری هفتمین کنفرانس وحدت اسلامی در شهریور ماه سال 1373 در تهران، زمینه و فرصتی مناسب بود تا اندیشمندان، متفکران و صاحبنظران اسلامی، با علم به محور بودن اندیشﮥ حضرت امام که اصل وحدت را همواره رهنمود می دادند در اجلاسی صمیمانه، ابعاد گوناگون و شیوه های عملی گسترش وحدت در بین مسلمین جهان را بررسی، بحث و تصمیم گیری نمایند.
«مجله حضور» با تنی چند از مهمانان و متفکران شرکت کننده در این کنفرانس مصاحبه و گفتگوهائی را پیرامون تأثیر اندیشه، شخصیت و حرکت انقلاب اسلامی امام خمینی برگزار کرد که در این شماره و شماره های بعد به فراخور هر موضوع به درج تدریجی آنها اقدام خواهیم کرد.
اولین نشست با موضوعِ «امام احیاگر تفکر دینی» با شرکت استاد شیخ محمد زاک زاکی یکی از رهبران نهضت اسلامی نیجریه، و دکتر مخلص جده از شاگردان حضرت امام در دوران اقامت ایشان در نجف اشرف و استاد معارف دانشگاه امام صادق و استاد مکی قاسم بغدادی، نویسنده، روزنامه نگار و مفسر فرهنگی اجتماعی عراقی الاصل مهاجر به سوریه، برگزار شد. که تنظیم شدۀ آن در قالب یک گفت و شنود از نظر خوانندگان می گذرد.
حضور
استاد شیخ ابراهیم زاک زاکی، از مبارزان و رهبران حرکت اسلامی نیجریه در برگزاری هفتمین کنفرانس وحدت از مهمانان جمهوری اسلامی ایران بود و فرصتی پیش آمد تا با ایشان به گفتگو بنشینیم، وی در معرفی خود می گوید:
من ابراهیم زاک زاکی، در حدود 42 سال قبل در نیجریه بدنیا آمدم. زندگی من بمدت 17 سال از دو چیز تأثیرپذیر بود، رفتن به صحرا و شرکت در مدارس سنتی اسلامی، ولی در ایندیانا در سال 1969 تحصیلات در مدارسی را که رسمی خوانده می شوند، شروع کردم، مدارسی که معلمان، دورۀ ابتدایی را آموزش می دهند.
در شهر کول کام به تحصیل در زبان عربی پرداختم و بطور خصوصی به تحصیلات دیگر نظیر حکومت و اقتصاد نیز مشغول شدم و در پایان، در امتحانات این مواد درسی شرکت نمودم و همین کار زمینه را برای حضور و تحصیل در دانشگاه فراهم آورد؛ و از سال 1976 در دانشگاه، تحصیل اقتصاد را شروع کردم. این دوران یعنی دهه 70 دوره برخورد ایدئولوژیکی مسلمین، مارکسیست ها و کاپیتالیسم بود و قیام مردم ایران نیز در همین دوره شکل گرفت که سرانجام در سال 1979 منجر به پیروزی انقلاب اسلامی گردید که اثر شدید و شگرفی برجا گذاشت و از آن زمان به بعد فعالیتهای ما به اوج رسید و تبدیل به یک جنبش اسلامی گردید. از آن پس زندگی من با مبارزه در خارج و زندانی شدن در داخل کشور سپری شد و از سال 1981 تا 1989 یعنی حدود 5 / 7 سال را در زندان گذراندم و در نتیجه زندگی من یا صرف تحصیل و یا شرکت در فعالیتهای اسلامی گردید و هیچوقت فرصت گام برداشتن در راه دیگری را بدست نیاوردم.
دکتر مخلص جده، در سال 1956 م متولد و دارای تحصیلات علوم دینی در حوزۀ علمیه نجف اشرف و دارای تخصص دکتری در رشتﮥ الهیات از دانشگاه است.
وی در حال حاضر استاد معارف و زبان عربی دانشگاه امام صادق(ع) است.
ایشان دارای تألیفات و تحقیقاتی در زمینﮥ علوم فقهی هستند از جمله: 1- مباحث فقی علوم القران، و تفسیر 2- الامام و الخلافه 3- الرقاته فی الاسلام 4- عقیدة التوحید 5- الاانجیل الصحیح و همچنین انتشار مقالات متعددی در روزنامه های ایران.
وی در معرفی خود می گوید:
مهمترین برهه از زندگی من آن زمانی است که در حوزه علمیه نجف مشرف شدم به حضور امام خمینی و در حرکت انقلابی ایشان شرکت کردم و در راه برقراری حکومت اسلامی در بحثهای فقهی امام که در مسجد شیخ اعظم انصاری داشتند شرکت می کردم، و همچنین در مدرسه آیت - الله العظمی بروجردی در نجف و در خانه امام هم.
امام در مناسبتهای مختلف، پیامهایی را که علیه رژیم شاه داشتند ما که جوان بودیم این پیامها را پخش می کردیم، و در نجف، کربلا، و کاظمین و در شهرهای دیگر عراق سخنرانیهای امام را ضبط و ترجمه می کردیم، تا آن حادثه دردناک، که منجر به شهادت فرزند برومند امام، آیت الله سید مصطفی خمینی شد.
این حادثه بزرگ اثر دردناکی در نجف داشت و ثابت شد که شهادت ایشان یک توطئه و با همکاری ساواک و عوامل بعث عراق بوده است.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به سوریه هجرت کردم، ولی آنجا مطلع شدم که نظر امام این است که در عراق باید بمانیم و علیه رژیم بعث جهاد کنیم، امام خمینی تلگرافی برای شهید صدر ارسال کردند و از ایشان خواسته بودند که در عراق بمانند، پس از آن به عراق برگشتم و از سوی سازمان امنیت عراق دستگیر شدم و یکسال در زندان بسر بردم و به دعای امام آزاد شدم. (چرا که هرگاه که امام را در حرم امیرالمؤمنین(ع) می دیدم برای او دعا می کردم که خدا شما را علیه دشمنانت، شاه و ایادی او پیروز گرداند، ایشان هم تبسم می کردند و می گفتند: خدا شما را سالم نگهدارد بعداً به زیارت قبر فرزندشان شهید سید مصطفی(ره) می رفتند، قبر شهید سید مصطفی در جوار قبر امیرالمؤمنین است.)
در عراق ماندم و کار انقلاب را مخفیانه دنبال کردم. بعداً رژیم عراق جنگ تحمیلیش را ضد جمهوری اسلامی شروع کرد، و در این جنگ علیه ایران حتی یک ساعت هم شرکت نکردم و این امر نیز از توفیقات خداوندی بود، چرا که رژیم عراق، جوان و پیر را به جنگ تحمیلی گسیل می کرد و بعد از آن جنگ دومش با کویت بود، همﮥ این مصیبتها به منطقه تحمیل شد. انتفاضه عراق، قیام اسلامی مردم عراق در ماه شعبان آغاز شد و ما در این قیام شرکت کردیم، رژیم دستور دستگیری اینجانب و مصادرۀ املاک و اموال مرا صادر کرد و ناچار به اردن هجرت کردم، بعداً به سوریه و لبنان رفتم، و تقریباً دو سال است که در سایه حکومت امام خمینی و خلف صالح وی آیت الله خامنه ای (حفظ الله) در ایران زندگی می کنم.
مکی قاسم بغدادی، در خانواده ای مذهبی و اهل علم و فضیلت تولد یافت و از همان کودکی با افکار اسلامی آشنا می شود. پدربزرگ وی (شیخ عبدالحسین بغدادی) از مجتهدینی است که با مرحوم علامه اصفهانی بزرگ، همنشین و همدرس بوده اند.
در زمان تجاوز انگلستان به عراق «شیخ عبدالحسین بغدادی» نماینده میرزای اصفهانی در سامرا و کلیددار حرم امامین عسگریین بوده است، مکی قاسم بغدادی می گوید: من با شهید سید محمد باقر صدر و داماد ایشان آشنا بودم و در قیام حضرت امام خمینی(س) هواداری فعال بودم و متأسفانه با شخص ایشان از نزدیک آشنائی نداشتم. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از شهید آیت الله صدر راجع به قیام امام و انقلاب اسلامی ایران کسب تکلیف کردم. ایشان پشتیبان تام حرکت امام بودند و من به تبلیغ در مورد انقلاب اسلامی پرداختم. مردم عراق طرفدار صدیق انقلاب اسلامی بودند. ما به مردم می گفتیم که امام خمینی یک مرد سیاسی نیست. چون در میان مردم عراق شایع بود که هر روحانی که دربارۀ سیاست صحبت کند از عوامل دولت عراق یا استعمار است. بهمین دلیل خیلی ها نتوانستند باور کنند که حرکت امام مبتنی بر تکلیف شرعی بوده است ولی شهید صدر با بیان خود توانستند مردم را بسوی هم صدا شدن با انقلاب اسلامی راهنمائی کنند و با خون خود نیز این راه را ادامه دادند.
ایشان در یکی از سخنان مهم خود می فرمایند (در شخصیت امام خمینی ذوب شوید همانطور که ایشان در اسلام ذوب شده اند) این گفتار امروز در رگهای ما جاری است.
در زمان حمله رژیم عراق به بیت شهید صدر و شهادت ایشان من سرباز بودم و برادرم که از یاران نزدیک ایشان بود دستگیر و اعدام شد. آنموقع ما از عراق فرار کردیم.
مدتی در سوریه بودم و سپس در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در سال 1361 به ایران سفر کردم و داوطلبانه در جنگ علیه قوای بعثی شرکت و دوره آموزشهای نظامی هم دیدم. در مشاهداتم از جبهه های ایران آنچه مرا مجذوب خود ساخت، استقبال جوانان عزیز ایرانی از شهادت بود. بر اثر این تأثیر عمیق در مراجعت به سوریه کتاب «شهادت» را نوشتم.
مکی قاسم بغدادی در حال حاضر با مجله «فرهنگ اسلامی» و روزنامه «ندای رافدین» و روزنامه «الموقف» و مجله «نور اسلام» همکاری دارد و مجالس سخنرانی بنام «نگاهی به قرآن» را در حرم حضرت زینب(س) برگزار می کند.
وی از مهمانان هفتمین کنفرانس وحدت اسلامی بود که در شهریورماه سال 73 در تهران برگزار شد.
حضور: حضرت امام منادی حق در دنیای امروز هستند، برای استقرار و حاکمیت این آرمان در جهان، شما چه راه حل های عملی را پیشنهاد می کنید؟
شیخ ابراهیم زاک زاکی:
بسم الله الرحمن الرحیم. شما می توانید از همان روشهایی که امام فقید استفاده می کردند سود ببرید، بطور مثال: روشی که ایشان بما نشان دادند تأکید بر این امر داشت که نیازی نیست ما همه چیز را از ابتدا شروع کنیم.
فقط باید ادامه راه بدهیم، زیرا بسیاری از کارها قبلاً انجام شده است. زمانی بود که همﮥ امت مشغول محاسبه دربارۀ آن کارهایی بود که باید انجام بدهیم و اینکه چگونه باید آنرا به انجام برسانیم. ولی در واقع اشکال در این نبود که چه باید بکنند؟ بطور مثال می توان از پاکستان نام برد که بعنوان اولین کشور، نام اسلامی بر خود نهاد، اما پس از چندین سال دریافتیم که این کشور نیز نظیر سایر کشورهاست، همینطور نمونه دیگری وجود دارد، در زمینه احزاب سیاسی که می توان از حزب جماعت اسلامی نام برد که یک حزب سیاسی است و در بسیاری مناطق فعالیت می کند. پیروزی انقلاب اسلامی ایران و اعتبار و تجربیات حاصله در الجزایر و تأثیری که در سیستم موجود دارد روشن می کند که دانشگاههای اسلامی چگونه باید اداره شوند و محاکم شرعیه چگونه باید تشکیل شود، در میان نظام موجود قضایی. بنابراین، این کلام امام را تکرار می کنم که فرمودند: «ما آنچه را می خواهیم که خداوند برای ما مقرر داشته است»، در نتیجه نیازی نبود که همان اشتباهاتی را که دیگران داشتند تکرار کنیم و همچنین آشکار بود که یک ایده کلی وجود داشت که امت اسلامی یک رهبر می خواهد و یک احساس مشترک وجود داشت که به یک رهبر نیاز است و همچنین گونه ای ستاد مرکزی برای هدایت، زیرا اگر کسی فکر می کرد که حجاز می تواند مرکزیت رهبری را داشته باشد اشتباه می کرد، اگر چه اماکن مقدس در آنجاست ولی آنجا تحت کنترل امت نبود. بنابراین مسئله با شخصیت امام حل شد. وی همان رهبری بود که امت می خواست و او را یافته بود. کاری که می بایست می کردیم معرفی این رهبری بود و مرکز رهبری که امت می خواست از آنجا تحت هدایت قرار گیرد و فعالیتش را شروع کند، کانونی که از آنجا فعالیتش را توسعه دهد. و امت این را نیز بدست آورد. بنابراین امت یک رهبر بدست آورد و یک ستاد مرکزی و یک شیوه و روش برای حرکت؛ من احساس می کنم از همین جا می توان جمهوری اسلامی را در سایر مناطق اسلامی جهان توسعه داد. البته منظورم این نیست که اینکار از طریق نوعی جنگ صورت گیرد، مثلاً عراق ضمیمه ایران شود، نه، اینکار باید از طریق برپایی جنبش اسلامی در همه جا صورت گیرد، تمام جهان باید پیام امام را بکار بندد. و این کار را در همه جا تا کسب موفقیت ادامه دهیم، در اینجا، در آنجا و در همه جا. تا هنگامیکه بصورت یک قدرت بزرگ اسلامی درآییم، انشاء الله و بتوانیم تمامی جهان را تحت کنترل درآوریم.
بنابراین فکر می کنم کاری را که باید انجام دهیم این است که به جنبش های اسلامی که جهت ایجاد تحول در امت فعالیت می کنند، کمک کنیم، بر اساس پیام امام، که به ما جهت دادن و راه و روش اینکار را تعیین فرموده اند باید در جهان در تمامی جهات شمال، جنوب، شرق و غرب ایجاد حرکت نمائیم، همانگونه که جنبش اسلامی در افغانستان به جهان کمونیست ضربه وارد آورد، بطوریکه در نهایت موجب نیاز است که پیام امام را بکار بندد و بنظر من اینجا، یعنی ایران بعنوان مرکز رهبری جهان اسلام می بایست به هدایت جنبش های اسلامی بپردازد. البته نه با پول، زیرا خود انقلاب اسلامی برای پیروزی از کسی پول دریافت نکرد. اگرچه عربستان سعودی با دلارهای نفتی خودش برای مبارزه با اسلام استفاده می کند. ایران باید فقط هدایت و راهنمایی کند.
قاسم مکی بغدادی: بسم الله الرحمن الرحیم، اجازه بفرمائید در این باره مطلبی به ذهنم رسید که آنرا بیان می کنم خداوند در قرآن می فرماید: «سزاوار است که از حق پیروی شود» و امام صادق(ع) فرمودند:
«اگر مردم به حقیقت سخنان و پندهای ما واقف می شدند از ما پیروی می کردند»
در ادیان الهی بویژه دین مبین اسلام فطرت بشر به سوی خیر متمایل و از شر گریزان است. نفس انسانی بر حسب طبیعت ذاتی خود خیر و لاجرم حق را دوست دارد و می خواهد از آن پیروی کند، لیکن آنچه که باعث انحراف فطرت بشری می شود، تبلیغات منحرف طواغیت زمان است. این تبلیغات منحرف گاه مردم را چنان در چنبره خود اسیر می کنند که دیگر میلی به سوی حق ندارند. به این جمله حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) دقت کنید که می فرمایند «تبعیت من از حق دوستانی برایم باقی نگذاشته است» چون حق سنگین است و هر کسی نمی تواند آن را تحمل کند مگر کسانی که در صراط مستقیم و اهل حق و حقیقت باشند. اما باطن سهل و آسان است و تبلیغات منحرف کننده از همین نقطه ضعف است که استفاده می کنند.
به نظر اینجانب حق با معجزه پیروز نمی شود، بلکه با روش های طبیعی و قابل دسترس می تواند بر اریکه پیروزی بنشیند و مردم را هدایت کند ما باید عوامل و زمینه های پیروزی حق را آماده کنیم تا قرین موفقیت شویم، چون معجزه یک حالت استثنایی برای پیامبران بر حق بوده که اثرش را هم در زندگی بشر گذاشته است.
ولی امروزه نباید در انتظار معجزه باشیم بلکه باید زمینه مساعد برای رشد و پیروزی حق را فراهم آوریم. عرضه اسلام به مردم، باید با شیوه ای پسندیده و توأم با جذابیتی که ذاتی این دین الهی است انجام پذیرد. حق همان اسلام است، همان کلام خداوند است، همانست که حضرت رسول(ص) و ائمه معصومین بیان کرده اند. اما برخی چهرۀ اسلام را مخدوش می کنند، خیلی صریح بگویم اسلام را خیلی بد و با بیانی نارسا و دور از جذابیت ارائه می دهند، این کار پسندیده نیست، ما باید چهرۀ اسلام را همانطور که هست منور و نورانی عرضه کنیم تا مردم گرایش هرچه بیشتری به آن نشان دهند، چنانچه حضرت امام خمینی چنین کردند. از سوی دیگر دشمنان حق و اسلام تمام کوششان مصروف دگرگونه جلوه دادن چهره حقیقی اسلام است. اصولاً کار منفی و نابودکننده خیلی آسان تر از کار مثبت و سازنده است.
ما به فرموده پیامبر عظیم الشان اسلام باید از اخلاق الهی پیروی کنیم تا مثبت و سازنده باشیم و بتوانیم در مقابل دشمنان اسلام استوار بایستیم.
حضرت رسول(ص) فرموده است: خداوند سربازانش را بین مردم پخش کرده و آن ها را مشخص نکرده است ما هم باید بکوشیم که جزو این سربازان گمنام باشیم که در هر عصر و زمانی حضور دارند. یا باید این سربازان را از پست های مهم دور کنیم و یا مطمئن باشیم که یکی از آنان را در رأس کار قرار داده ایم.
در واقع بهتر است افراد مناسب را در پست های مناسب بگذاریم. باید از این امت مردان شایسته انتخاب شوند تا قادر باشند این مکتب عظیم را روی شانه های خود حمل کنند. من خیلی از فرزندان این امت بزرگ را دیدم که شهادت برایشان شیرین تر از عسل بود و مکتب با خون آن ها رشد کرد، پیدا کردن این فرزندان از طریق همین بحث ها میسر است، این ها همان سربازان گمنام الهی اند.
حضور: آقای دکتر مخلص جده نظر شما در این رابطه چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین.
در تمام طول تاریخ اسلام، این واقعیت که اسلام منادی حق و حقیقت است، در ذهن مسلمین بویژه متفکرین اسلامی وجود داشته است. برقراری حکومت الله در زمین یکی از آرزوهای دیرین مسلمین جهان است.
بعد از رحلت پیامبر(ص) و پس از خلفا و حکومت حقه امیرالمؤمنین علی(ع) دولت اموی در جهان اسلام زمام قدرت را به دست گرفت و همه می دانیم حکام آن از صراط مستقیم اسلام منحرف شدند. در همان زمان ائمه معصومین(ع) پیکار برای حکومت حقه الله را در زمین شروع کردند. پیکار امام حسن مجتبی(ع) با معاویه و
شهادت سرشار از رشادت امام حسین(ع) و بعد از آن ها پیکار همه ائمه(ع) با طواغیت زمان آغاز شد. هدف آن هایی که در زندان های اصحاب باطل عمری را سپری کردند و بعد هم در راه حق و حقیقت شهید شدند، هدف همه آن ها برقراری حکم الله در زمین بوده است. بویژه که اسلام اکمل ادیان و آخرین دین الهی است که برای سعادت بشر به ارمغان آورده شده است.
شخصیت والای امام خمینی(ره) با توجه به سیر مختصر تاریخی که ارائه شد به خوبی روشن و آشکار می شود، زیرا پس از قرن ها او توانست از طریق مبارزات پیگیرش این هدف بزرگ مسلمین را تحقق بخشد. در واقع امام خمینی(رض) علیه رژیم منحط شاه جهاد کرد، رژیم شاه، فاسد و منحرف از اهداف عالیه اسلام بود، رژیمی بود که بیشتر به استعمار غربی وابسته بود و دشمنی آشکاری با موازین اسلامی داشت امام(ره) مسلمین را آگاه کرد و به حقیقت فطری وجودشان که کاملاً با موازین غربی منافات داشت بازگرداند. باطل را به آن ها شناساند و راه درست زیستن و از قید استعمار رها شدن را به آن ها آموخت و این چیزی بود که همیشه رِژیم شاه از آن هراس داشت. امام خمینی(رض) ابرمردی است که آرزوی میلیون ها مسلمان را برآورده کرد، آرزوئی که حتی از بیان آن بخاطر وجود قدرت های جابر زمان خوف داشتند. امام توانست در یک مملکت شصت میلیونی مسلمان حکم الله را جاری کند و این کاری عظیم است که از صدر اسلام بزرگان دین به دنبال دست یافتن به آن بوده اند.
من حضرت امام را در نجف اشرف ملاقات کردم و مدتی شاگرد ایشان بودم. بگذارید شمه ای از زندگی بی پیرایه او را برای شما بیان کنم تا عظمت معنوی حضرت ایشان بیشتر آشکار شود.
ایشان اگرچه از بزرگان علمای اسلام بود اما در عین حال زاهد و عابدی بود که خویش را انکار می کند. ایشان هم در تفسیر قرآن و هم در فقه اسلامی و هم در اصول و فلسفه استاد ارشد حوزه علمیه نجف اشرف بود، وجوه شرعیه از سوی مؤمنین ایران و پاکستان و کشورهای خلیج فارس برای حضرتشان مرتب می رسید و لاجرم می توانست در بهترین کاخ های عراق اقامت کند، ولیکن در خانه کوچکی که بیش از 50 متر نبود چهارده سال، آن هم به عنوان مستاجر، زندگی کرد.
امام همین شیوه و روش را بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نیز داشته اند، زیرا بعد از اینکه مرد شماره یک ایران و زعیم و رهبر مسلمین شد، قادر بوده است که در بهترین و مجلل ترین کاخ ها زندگی کند ولی ایشان در جماران در منزل کوچکی زندگی می کرد و در حسینیه جماران نیز سخنرانی می کرد، من این منطقه را از نزدیک دیده ام، امام در یک ساختمان قدیمی کوچک اجاره ای زندگی می کرد تا دارفانی را وداع گفت. زندگی امام توأم با زهد و تقوا بود، این مسئله عظمت ایشان را بیشتر نشان می دهد، عظمتی که فقط از یک روح بزرگ می توان دید، از یک انسانی که دارای روحی فوق و برتر از دیگران است والا غرق در حب مال و جاه می شوند و زهد و تقوا را فراموش می کنند. وقتی نام «خمینی» را می بریم و قدرت های بزرگی مثل امریکا وحشت می کنند، به خاطر عظمت روحی امام است.
راهی که امام طی کرد، راه پرافتخاری است که همه کشورهای اسلامی باید طی کنند تا بتوانند حکم الله را در زمین جاری نمایند و حق را بر باطل پیروز کنند. زیرا راه امام باید دنبال شود و بر همه مسلمین و بویژه رهبران جهان اسلام لازم و ضروری است که از خط امام پیروی کنند. امام در بندگی خدا فانی بود، مطیع امر خداوند و پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) بود. برای مردم مستضعف دلسوز بود. از هیچ کس جز خدا ترسی نداشت و برای خدا مبارزه می کرد، نه از شاه می ترسید و نه از عمّال ساواک واهمه ای داشت. در نجف هم موقعی که فرزند برومندش که مجتهدی عالیقدر و مبارز بود شهید شد اصلاً اشک نریخت و تزلزلی به خود راه نداد. بلکه از این حادثه ناگوار حسن استفاده را کرد و برای ملت ایران پیامی مبنی بر ادامه مبارزه فرستاد و متذکر شد که از ارتش و ساواک هراسی به دل راه ندهند زیرا سرانجام پیروزی با آن هاست و چنین نیز شد. برای تحقق آرمان انقلاب اسلامی، ایران پیشگام بوده است و شهیدان بسیاری چه در قبل از پیروزی انقلاب و چه در دوران جنگ تحمیلی برای پیروزی حکم الله داده است، کار ملت ایران درسی برای سایر کشورهای اسلامی می تواند باشد.
حضور: وحدت اسلامی یکی از آرمان های بزرگ امام خمینی(س) است در این زمینه دو سئوال مطرح است
1ـ اصول و پایه های ایجاد وحدت اسلامی در بین مسلمین چیست؟
2ـ موانع وحدت مسلمین کدامند؟
زاکزاکی: دین یکی است و صاحب دین هم یکی است. او وحدت را ایجاد کرده تا بنیادی باشد برای این که غیر از خداوند متعال کسی را نپرستیم و برای این کار پیامبرانی را از مردم برانگیخته است و از میان همه پیامبران خاتم الانبیاء را برگزیده است تا همه از او پیروی کنند زیرا قرآن جامع تر از تمام کتب آسمانی قبل از آن است، امت باید متوجه این نکته باشد و از رهبری پیروی کند، این رهبری زمانی در دست حضرت محمد بن عبدالله(ص) بود و این در دست جانشینان او است، اما همه باید یک رهبر داشته باشیم، نمی شود در این زمینه دارای وحدت نباشیم و هر کدام یک رهبر داشته باشیم. مسئله اصلی پیروی از رهبر است و آنچه امام خمینی انجام داد منجر به وحدت امت گردید که باعث سعادت می شود. امام خمینی(ره) رهبری بود که امت را به سوی خدا دعوت کرد. در واقع او بر جنبه طبیعی و ذاتی خود دین عمل کرد، این شیوه امام باید همچنان چراغ راه باشد.
وحدت مورد نظر با عمل به دین تحقق می یابد. وحدت در ذات دین نهفته است عمده عمل به آن است و نقش رهبری در عمل به آنچه که اسلام گفته است بعنوان یک کل غیر قابل تفکیک باید برای امت روشن شود که دین یکی است، امت یکی است و رهبری هم یکی است. بی آنکه منظور عدم استقلال کشورهای اسلامی باشد.
سئوال شد که چه عواملی مانع وحدت است. بعضی از مردم، در مورد عدم وحدت مسلمین، به تفاوت در مذهب یا تفاوت در فرهنگ و زبان و آداب و رسوم ملل و اقوام اتکا می کنند، اما به نظر من این ها اصلاً مهم نیست، عمده این است که هدفی داشته باشیم اگر این هدف وجود داشت آنچه که به عنوان وجوه تفرقه مطرح می شود به خودی خود کنار می رود و هدف، وحدت لازم را ایجاد می کند. تفاوت های گفته شده خیلی طبیعی است به این اعتبار همه آنان نمی توانند مثل هم باشند. در هر کشوری زبانی و آداب و رسومی خاص وجود دارد، اما حقیقت دین هیچ توجهی به این تفاوتها ندارد، و همه را به سوی خداوند و پیروی از حکم الله دعوت می کند.
باید کاری کرد که زمینﮥ وحدت ایجاد شود و این فقط در وجود رهبری است که متجلی می شود همانطور که حضرت امام خمینی چنین کردند و انقلاب اسلامی ایران را به پیروزی رساندند.
ما با کشورهای مختلف و زبان های مختلف و فرهنگ های گوناگون به عنوان انسان مسلمان می توانیم متحد شویم. وحدت یعنی گرد هم آمدن و اعتقاد داشتن به یک چیز و عمل کردن به آن. این وحدت است. نه این که برخی فکر می کنند ما به دنبال این موضوع هستیم که هیچ تفاوتی با یکدیگر نداشته باشیم. این به معنی، هم شکل شدن است که البته ما به دنبال آن نیستیم. به طور کلی ما ذاتاً دارای وحدت هستیم عمده عمل کردن به آن چیزی است که به آن معتقد هستیم.
خداوند ما را چنین خلق کرده است بنابراین آنچه گفته شد مانع وحدت نیست، عمده ترین مانع وحدت این است که گروهی از امت به بیگانگان به عنوان رهبری نگاه کنند و از آنها تقلید و تبعیت کنند. بخشی به غرب برای هویت و هدایت می نگرند که نمی دانم آن را هدایت بنامیم یا گمراهی. این مسئله زمینﮥ مساعدی را برای اختلافات مهم فراهم می آورد و از این طریق بیش از هر چیزی دچار تفرقه می شویم.
حضور: جناب آقای بغدادی خواهشمند است در همین مورد نظر خود را بیان فرمائید.
بغدادی: پاسخ به این سئوال احتیاج به چند جلسه دارد ولی من بطور مجمل به چند نکته اشاره می کنم.
به نظر من وحدت اسلامی دو وجه دارد، یکی در شکل و اساس و یکی فقط در شکل ظاهری. امید ما این است که از شکل ظاهری وحدت اساسی تحقق یابد زیرا به تعبیر قرآن کریم: «مؤمنان برادرند» به نظر من باید دل ها به هم نزدیک شوند فقط وحدت زبان ها و قلم ها کافی نیست. همه ما طالب وحدت هستیم. اما مشکل اصلی وجود تفرقه بین مسلمانان است. این اشاره ای بود اما برای به نتیجه رسیدن، طرح سه عامل را باید در نظر داشت:
1ـ نوشتن طرح
2ـ روش حرکت طرح و نقشه و مسیر آن
3ـ نقشه اجرای عملی آن ها.
این سه عامل باید با هم تحقق یابد که این نظر در هفتمین کنفرانس وحدت اسلامی نیز طرح شد.
مسئله اساسی و مشکل اصلی اینجاست.
بنظر من باید مکانیزم های اجرا نیز فراهم شود، در کنفرانس همه به تفاهم اتکا و اکتفا کردیم، همه نظریه داشتیم و مکانیزم های اجرائی فراهم نبود. چرا مفهوم وحدت را نباید اجرا کنیم، اگر موانعی وجود دارد باید آنها را شناخت و از راه ایجاد وحدت برطرف کرد، بنظر من فرق است بین مطرح کردن مفهوم و نیت داشتن برای اجرای آن.
من با چند تن از شخصیتهای شرکت کننده در کنفرانس صحبت کردم حتی آنهائی که در کنفرانس سخنرانی داغ داشتند و به آنها گفتم آیا راه حل برای اجرای این نظریه های شما وجود دارد؟ همه طالب وحدت هستیم، ولی در اجرا و انجام آن جدی نیستیم، آنطور که باید. خیلی از افکار و طرحهای مهم بعلت خوب مطرح نشدن و یا بد عرضه کردن، منتفی می شوند، من به فنی بودن طرح نظر دارم و اینکه مسئله وحدت مسلمین در جهان بصورت فنی، هنری، فرهنگی مطرح شود، چون اگر شیعی بگوید مذهب من حق است و سنی هم همینطور، به نتیجه واحدی نخواهیم رسید، پس باید دو مذهب را یکی بدانیم و مسایل خلاف قرآن را بزدائیم و این پس از کنفرانس، کار تحقیقی، عملی و فنی و فرهنگی لازم دارد.
حضور: آقای دکتر جده سپاسگزار خواهیم شد چنانچه نظر شما را هم بطور اجمال و خلاصه داشته باشیم.
دکتر جده: نقاط توافق بین مسلمین زیاد است اول آن قرآن کریم است که مسلمانان جهان را به وحدت دعوت کرده، حتی سایر ادیان که دارای کتب آسمانی هستند را نیز به وحدت با مسلمانان دعوت کرده است. در قرآن کریم آمده است: «بگو ای اهل کتب آسمانی بیائید به کلمه ای که همه ما به آن ایمان داریم این که به غیر از خدا هیچ کسی را نپرستیم و هیچ چیز را به عنوان شریک خدا نپذیریم و همدیگر را به عنوان ارباب نگاه نکنیم» پس مسلمانان بیشتر مورد خطاب این آیه هستند. رکن دیگر، مسئله توحید است که اساس وحدت را تشکیل می دهد و حضرت امام خمینی نیز با توجه به همین اصول و ترویج آن ها شیوه های عملی ایجاد وحدت در بین مسلمین را مطرح فرمودند و با موضع گیری در قبال طراحی های انجام شده از طرف امریکا و اقمارش سعی در روشن ساختن حقایق انسانی و توجه دادن مسلمین به استقلال و آزاداندیشی داشته و کوشیدند با طرح عملی انقلاب اسلامی ایران زمینه های ایجاد حکومت حق در جهان را فراهم سازند. امام خمینی(س) بت پرستی و وابستگی به طواغیت زمان را مردود شمرده است و همه انسان ها حتی غیر مسلمان ها را به سوی خداوند یگانه دعوت کرده است که پیام حضرت امام به گورباچف نمونه بارز آن است.
پس نقاط مشترک زیاد است: یگانه بودن خداوند، قبله واحد، یک پیامبر، و یک قرآن. آیا این همه مشترکات کافی نیست تا ستون وحدت مسلمانان باشد؟ باید به این ستون های مستحکم وحدت تمسک جست. البته در میان مسلمانان جاهلانی نیز دیده می شوند. وقتی انسان جاهل شد، دشمن حق می شود. اگر مسلمانان هر چه بیشتر اهل علم و دانش بشوند راه وحدت نیز سهل تر و آسان تر است. تعصب هم خود از جهل ناشی می شود. عده ای می کوشند تا از این جهل استفاده کرده و بین مسلمانان ایجاد تفرقه کنند. سومین مسئله مهم، رژیم های طاغوتی است که به جوامع اسلامی حکومت می کنند بی آن که اعتقاد به وحدت مسلمین داشته باشند. پس اگر مسلمانان تابع بیگانگان و یا مسلمان نمایان نباشند راه وحدت هموارتر می شود. رژیم های طاغوتی مثل رژیم عراق باعث تفرقه مسلمانان است و نمی گذارد مردم مسلمان ایران و عراق وحدت لازم را بیابند و یا رژیم طاغوتی مصر که همه کار را می کند تا مانع وحدت باشد و همین طور رژیم های تونس و الجزایر و دیگر رژیم های کشورهای اسلامی که مانع ایجاد وحدت مسلمانان می شوند، این رژیم ها نمی خواهند که ملتشان با سایر ملل مسلمان رابطه حسنه ای داشته باشند. این مسئله بسیار اهمیت دارد.
اولین قدمی که در راه وحدت ملل مسلمان برداشته شد توسط حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران بود که مجمع تقریب بین المذاهب را تشکیل دادند، این یک گام بسیار عظیم و مؤثر در راه تحقق وحدت اسلامی بود. امروز هم ایران اسلامی جهت وحدت جهان اسلام حسن نیت کافی دارد و هم نظامی است که دارای امکانات و نیت صادق است، در واقع جهان اسلام چشم به ایران اسلامی دوخته است.
حضور: آقای شیخ زاکزاکی به نظر شما روش های معرفی افکار و اندیشه های امام خمینی به جهان امروز چگونه باید باشد؟
شیخ زاکزاکی: در این مورد رسانه های گروهی نقش بسیار شگرفی را ایفا می کنند. آن ها قادرند یاد و اندیشﮥ امام را به همﮥ خانه ها ببرند به عنوان مثال چند ماه قبل از سالگرد حضرت امام ایشان را در همه خانه ها میشد دید. رادیو و مطبوعات هم طبیعی است که نقش بسیار مهمی در این خصوص دارند. از طریق رسانه های گروهی مردم به تفکر دربارۀ افکار امام مشغول می شوند، حتی اگر خانواده ای غیر مسلمان باشد. من در جایی مطالعه کردم که دبیر کل سازمان ملل هنگام رحلت امام گفته است احساس کردم که مردی مذهبی هستم و از این احساس حال افتخار و سربلندی به من دست داد. از این نکته می توان به نقش بسیار مهم رسانه های گروهی پی برد. مهم این است که باید رسانه های خاص خودمان را داشته باشیم و تحت تأثیر رسانه های گروهی غربی قرار نگیریم.
تلویزیون از همﮥ رسانه های دیگر مهم تر است، زیرا وقتی مردم تصویری از امام خمینی را در حال سجود مشاهده کردند حالشان منقلب شد و این مسئله اثر شگرفی روی آنان گذاشت.
افکار امام مانند کتاب «حکومت اسلامی» را باید به زبان های گوناگون ترجمه کرد، البته باید در نظر داشت که ماهواره های غربی نفوذ بسیاری در مردم جهان دارند. اما ما باید کارِ خود را انجام دهیم.
من قبلاً در ملاقاتی با معاون وزیر ارشاد به ایشان گفتم: این کویت کوچک یک رادیوی بسیار قوی دارد که می توان صدای آن را در همه جا شنید و هر زمان که رادیو را روشن کنیم می توانیم صدای کویت را بشنویم، ولی نمی توان صدای ایران اسلامی را از طریق رادیو دریافت کرد.
کنفرانس هائی نظیر همین کنفرانس، اثر بسیاری در مطبوعات جهان داشت و این بسیار خوب است. کنفرانس هایی از این قبیل، تنها نباید در تهران تشکیل شود، باید به صورت منطقه ای برگزار گردد، مثلاً کنفرانسی درباره افکار امام در منطقه امریکا، در منطقه اروپا، در منطقه افریقا، و جهان عرب و غیره.
علاوه بر رسانه های گروهی، ایجاد مؤسساتی برای نشر آثار و افکار امام لازم است و نیز یک دانشگاه بین المللی که از سراسر جهان بیایند و در آنجا حقایق اسلامی و افکار امام را تحصیل کنند. ترجمه آثار امام و افکار ایشان نیز خیلی مهم است و لازم است که بنیادی ایجاد شود که به چاپ کتاب های امام(س) به زبان های خارجی بپردازد.
حضور: مسئله مورد اشاره از طرف استاد زاک زاکی بحث شیرین و قابل توجهی است، بخصوص بحث رسانه ها و ایجاد یک مرکز خبری که بتوانیم با توجه به آن اخبار مسلمین جهان را بصورت صحیح به افکار عمومی منتقل نمائیم، آقای مکی قاسم شما دربارۀ ایجاد وحدت در شکل عملی آن و برخورداری از ابزار و اهرم های لازم برای متحد ساختن مسلمین چه شیوه هایی را مد نظر دارید.
مکی قاسم: دربارۀ این مسئله سخن بسیار می توان گفت، ولی من به طرح چند نکتﮥ اساسی اکتفا می کنم.
1ـ حفاظت از نظام جمهوری اسلامی که مهمتر از هر چیزی برای اثبات حقانیت افکار امام است. چون نقطه شروع برای احیای اسلام در دنیای امروز است و باید آن را بسیار تقویت کرد تا طرح و اندیشه های امام خمینی به دنیا منتقل شود.
2ـ وحدت اسلامی باید در شکل ظاهری و نیز اصل باطنی استوار باشد. چون فکر امام یک عمل تطبیقی است، کسانیکه فقط به اسلام نظری توجه دارند با اندیشه های عملی امام جمع نمی شوند.
3ـ فکر وحدت اسلامی از ذات مسلمین جهان می جوشد باید زمینه عملی این تفکر، یعنی افکار امام خمینی بخوبی شناسانده شود تا آدم های با اخلاصی پیدا شوند. به یاد دارم که هنگام عزل بنی صدر، امام روی صفحه تلویزیون ظاهر شدند و دست روی زانو کوبیدند و گفتند اخلاص از هر چیزی مهمتر است. این سنت امام باید همیشه مراعات شود. زیرا وحدت در نظر امام در فکر و عمل یکی بوده است.
اسلام هم می گوید نیت از منفعت مقدم تر است و نیت آدم از کارش بهتر است، پس همﮥ این اسباب باید جمع شود تا بتوانیم فکر امام را گسترش دهیم و به هدف برسیم.
4ـ فکر امام یک فکر فطری است. یک فکر انسانی ملهم از دین است. او با فطرت آدمیان صحبت می کند و انسان بسوی فطرت خود کشش دارد.
5ـ بیرون راندن ترس از دل مخالفین یک مسئله خیلی مهم است. در حرکت پیامبر (ص) اسلام، قریش از پیامبر ترس داشتند که اموال آنان را مصادره کند، شغل ها و پست ها و مقامات را از آن ها بگیرد، اما حضرت قول دادند که قصدشان فقط کمک به مردم است و هدف انسانی است. با این روش ترس را از دل آن ها بیرون راندند.
6ـ پس بعد از تلاش استکبار جهانی برای منع گسترش افکار امام، عامل بعدی، همان دوری از فطرت است که مسلمانان را از فکر فطری امام دور می کند.
بنظر من وحدت مسلمانان و بلکه وحدت اتباع انسانیت راه حل اصلی است، وحدت در روش و مسائل و هدف و حرکت. این قاعده شامل مسلمانان فقط نیست، شامل شیعه و سنی فقط نیست، بلکه شامل همﮥ انسانها است.
استکبار از فکر امام ترس دارد، این امر مهم در راه اسلامی ما باید مراعات شود. همانطوریکه می دانید در حرکت پیامبر اسلام(ص) با قریش، راه حل این مسئله را طرح کردم.
7ـ فکر امام محدود به یک مذهب خاص و یا منطقه خاصی نیست.
8ـ سیره شخصی امام(س) را برای مردم تشریح کنیم و زندگی او، زهد او، قناعت او و دوری از تجمل و پرهیز از زندگی مرفه او را.
9ـ باید کارهای علمی و سیاسی امام به مردم جهان معرفی شود؛ از طریق کتب، درس ها و سخنرانی ها.
10ـ جهان را آگاه کنیم که در افکار امام، مستضعفین تحت حمایت و پوشش قرار می گیرند، از طریق مثلاً کمیته امام و امثال آن. و اینکه امام همیشه به مسئولین اداری و نظامی و وزراء توصیه می کردند که از مسئولیت و پست خود سوء استفاده نکنند و از مرفه بودن جدا شوند و همیشه با فقرا و عامه مردم باشند.
دکتر مخلص: نباید در فکر ما این باشد که غربی ها را از خود راضی کنیم، چون خداوند متعال در قرآن کریم فرموده: یهود و مسیحیان از شما راضی نمی شوند، مگر اینکه به مذهب آنان بگرائید. بلکه غربی ها نظرشان به شخصیت پیامبر اسلام نظر خیلی بدی است ولی بهر حال اسلام کم کم در غرب منتشر می شود.
حضور: با توجه به مسائلی که عنوان شد آینده جهان و موضوع دین باوری را چگونه ارزیابی می کنید؟
زاک زاکی: بلی این یک رویا نیست، ما باید به واقعیات فکر بکنیم. واقعیات نشان می دهند که جهان در حال تقسیم شدن به دو جناح است. این دو جهان عبارتند از جهان اسلام و جهان سرمایه داری. با سقوط اتحاد شوروی و نظام کمونیستی، با سقوط کمونیسم، غرب اخیراً اعلام کرده است که در جهان هیچ دشمنی غیر از اسلام ندارد. در همین زمینه امریکا اعلام کرده است که تنها تهدید علیه امریکا از جانب اسلام است.
رئیس جمهور سابق امریکا، جرج بوش، در جایی گفته است که خطر ایران برای امریکا بیشتر از خطر سلاح هسته ای است. بنابراین ما می توانیم متوجه شویم که جهان به دو جناح تقسیم شده است و مطمئناً در آینده نزدیک روشن خواهد شد که جهان دو قطب خواهد داشت، در یک سمت اسلام و در سمت دیگر سایرین که شما هر چه می خواهید نامش را بگذارید. ولی ما آنرا جهان کفر می نامیم. و ما می دانیم که در نهایت این دو جهان بالاخره وقتی با یکدیگر بجنگند، نتیجه معلوم است. در تاریخ وقتی دو قوا با یکدیگر جنگیدند و یکی از این دو، قوای الهی بود و دیگر قوای طاغوت، خداوند وعده داده است که قوای الله پیروز خواهد شد. آیات زیادی در این زمینه وجود دارد. مثل «وعدالله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهّم فی الارض» و یا امثال ذالک، که وقتی این برخورد پیش آمد، قوای الهی پیروز خواهد شد و البته یک باور کلی در میان همﮥ مسلمین اعم از شیعه و سنی وجود دارد که امام مهدی(عج) ظهور خواهد کرد و ما هر روز این دعا را می خوانیم که عج الله تعالی فرجه که انشاء الله بزودی صورت پذیرد و از این رو نبرد خود را تا آخر جهان ادامه خواهیم داد، در آینده نزدیک انشاء الله یک نیروی واحد اسلامی در جهان وجود خواهد داشت و من به آن امیدوارم.
مکی قاسم: یکی از مستشرقین در روزنامه «السفیر» لبنان می گوید:
آمریکا از مدتها قبل سعی می کند، یک مثلث اهدافی محقق کند، یکی حرکت روسیه کمونیستی، دیگر اجرای صلح با اسرائیل و سومی نابود کردن حرکت اسلامی، من روی هدف سوم بیشتر صحبت می کنم. یک خبرنگار زن مصری هم همین مفهوم را تقریباً گفته بود و گفت آمریکا با اسلام جنگ و دشمنی ندارد، بلکه با جنبش اسلامی جدید دشمنی و مبارزه می کند، این نکته را باید بررسی کنیم و ببینیم آیا بنفع آمریکا است که با اسلام بجنگد و با یک میلیارد مسلمان دشمنی داشته باشد، اگر با آنها طرف است پس با مانعی بزرگتر از خودش برخورد کرده است، من اطمینان دارم که آمریکا نمی خواهد اسلام را از بین ببرد بلکه می خواهد بماند ولی بطور شکلی، مانند اسلام عربستان، می خواهد اسلام خمینی را از بین ببرد، چون این جنبش اسلامی با هویت استکبار تعارض دارد، پس مشکل امریکا با جنبش اسلامی است، و هدف ما وحدت اسلامی و پایه اصلی وحدت اسلامی همان جنبش و آگاهی اسلامی است، و هدف استکبار نابود کردن جنبش و آگاهی اسلامی و وحدت اسلامی است. و امروز بعد از رفتن شوروی کمونیست و نزدیک شدن آمریکا به حل نهائی مسئله اسرائیل تنها مشکل مانده همان جنبش اسلامی است. آمریکا در تحقق سه هدفش جدی است، ما چه نقشی خواهیم داشت. باید دور یکدیگر جمع شویم و من اطمینان دارم اگر این کار را بکنیم خدا با ماست.
مسئله دوم اینکه آمریکا می خواهد آقای دنیا باشد در آمریکا و اروپا داد و فریاد می کنند که ما بسوی نیستی می رویم، پس آمریکا نمی تواند نیازهای مردم دنیا را تأمین کند، نیازهای روحی و معنوی را، چون مردم آن دیار از نیاز مادی شاکی نیستند آنها مشکلشان نیازهای روحی و معنوی است. یکی از دکترهای آمریکائی که ایرانی الاصل می باشد و در دمشق با هم آشنا شدیم می گوید: من از آمریکا برای دیدن خانواده ام آمدم ایران. در ایران اهداف بزرگ رهبران ایرانی را دیدم و به خود برگشتم و گفتم آنها با همﮥ این مشکلات که دارند هنوز به اهداف خیلی دور و بزرگ امید دارند. پس حتماً پشت سر این دولت یک نیروی لایزال است، از این راه به خدا ایمان آوردم، و مطمئن شدم که این دولت از طرف آفریننده عظیمی اداره می شود. پس ما هم باید ایمان داشته باشیم که خدا ما را تنها نمی گذارد اگر به امکانات موجود عمل کردیم و اگر برای هر کار نتیجه خاصی بطلبیم، در نتیجه پیروز خواهیم شد بخواست خدا هر چند مشرکان نمی خواهند.
دکتر مخلص: درست است که با رفتن شوروی امریکا یک نتیجه خوبی گرفت ولی این نتیجه موقت خواهد بود، چرا؟
اوّل: درست است که آمریکا شاید بتواند در مقابل نیروی مادی ملتهای مستضعف بایستد ولی جلوی نیروی معنوی این ملتها ناتوان است.
دوم: امکانات مادی آمریکا نیازهای رژیمهای وابسته به خودش را تأمین نمی کند. این رژیمها از آمریکا پول می خواهند، حسنی مبارک، شاه حسین، اسرائیل، حسن دوم مراکش، صدام، الجزایر، همه از آمریکا پول می خواهند و امریکا مشکل مالی دارد و نمی تواند به همﮥ آنها برسد، پس در آینده مشکلی خواهد بود برای آمریکا، آنموقعی که آمریکا پولش قطع می شود همه این عروسکها خواهند افتاد و رژیمها به دست ملتها خواهد افتاد، حتی اسرائیل که امروز وابسته به کمکهای آمریکا و یهود دنیاست. اگر این کمکها متوقف بشود اسرائیل از بین می رود. همچنین تنها بودن آمریکا در صحنه جهانی، از نظر نظامی آمریکا را خسته می کند، در جنگ اخیر خلیج دیدیم که برای زدن صدام سی کشور را همراه خود آورده است با این که صدام یکی از عوامل خودش بوده، و اگر خدای نخواسته فردا بخواهد با ایران بجنگد و این کار را بکند حتیٰ با کمک روسیه، آلمان و... این کشورها از مقابله با جنبشهای اسلامی عاجزند، پس جنگ آمریکا جنگ ضد عقیدتی است. چون بعد از رفتن شوروی فکر و اندیشه اسلامی در جهان گسترش پیدا کرده است، و امریکا فکر و اندیشه ندارد که با عقیدۀ اسلامی مقابله کند. و همانطور امریکا از وحدت اروپا ترس دارد، و از وحدت چین و ژاپن ترس دارد و از وحدت آسیا ترس دارد. وحدت اقتصادی در هر منطقه جهان برای آمریکا ترس آور است، پس آینده بنفع اسلام است، همان طوریکه خدا وعده داد که صالحان همانا وارثان زمین هستند.
خداوند متعال در زمان موسی(ع) منت کرد بر مستضعفان، و حالا هم می خواهد که منت کند بر مستضعفان و آنان را پیشوایان زمین قرار دهد و به این جمهوری اسلامی منت کرد که پیروزی به آن عطا فرموده.
از جنبه مادّی آیا آن آدمی که در آمریکا زندگی می کند مرفه نیست؟، اگر هست پس چرا قیام لوس آنجلس بوجود آمد و آمریکای دموکراسی آنرا سرکوب کرد؟ انسانها راحت نمی شوند مگر این که زیر سایه و عقیده اسلام زندگی کنند، چون انسانیت از کمونیست و سرمایه داری رنج برده است.
زاک زاکی: در واقع غرب فکر می کرد که اسلام را شکست داده است. فکر می کرد که مرده است و یا اینکه آنرا کشته است. غرب فکر می کرد که امت اسلامی مرده است ولی نمرده بود بلکه بخواب رفته بود وقتی بیدار شد آنها ترسیدند. این همان چیزی است که اتفاق افتاده، می دانید امام فقید این تمثیل را بکار برده است. یک روز ایشان دیدند که همه کاری را دیگران برای مبارزه با اسلام انجام می دهند. جنگ روانی، جنگ تکنولوژیکی، ولی شخصیت اسلام در حال تجلی است. بهمین دلیل آنها هراسان هستند و می ترسند و حتی پس از اینکه دیدند امام فوت کرده است، هر کاری که می توانستند کردند تا امام را از خاطره مردم بزدایند زیرا دریافتند که امام هنوز در قلب مردم زنده است و دریافته اند که شخصیت وی همچنان زنده است و همچنان در حال جنگیدن علیه آنهاست. آنها هر کاری می کنند تا اندیشه و تفکر امام بدست فراموشی سپرده شود و یا اینکه آنرا در چارچوب جغرافیایی ایران محصور کنند.
حضور: با تشکر و سپاس از
حضور آقایان در این جلسه.
منبع: حضور، ش 8، ص 24.
.
انتهای پیام /*