تاریخ شفاهی از رحلت تا تدفین امام خمینی (س)
● حسین روحانی صدر
اشاره- برگزاری مراسم خاکسپاری شخصیت های برجسته در تاریخ ایران از اهمیت خاصی برخوردار است البته تشریفات این نوع مراسم به فراخور شرایط زمانی و مکانی، تفاوت های زیادی دارد. مراسم تدفین امام خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، یکی از نمونه های منحصر به فرد در تاریخ معاصر ایران است. در این نوشتار گوشه هایی از این رویداد توسط برخی دست اندر کاران، بیان می شود البته استناد به محفوظات اشخاص پس از گذشت بیست و دو سال جای تأمل خاص خود را دارد. روش کار در این نوشتار میدانی (تاریخ شفاهی) و کتابخانه ای است.
کلید واژه ها: زمان رحلت، مصلی تهران، محل دفن.
کسالت آخر امام و بستری شدنشان در بیمارستان، مسئولان نظام اعم از نیروهای لشگری و کشوری به ویژه برخی فرماندهان و مقامات درجه اول کمیته انقلاب اسلامی از جمله حاج مختار کلانتری (قائم مقام کمیته های انقلاب اسلامی) را به شدت متاثر ساخت. از این رو همواره از رویدادهای داخل بیت مطلع و در جریان امور قرار داشتند تا اینکه ساعت 3 بعداز ظهر روز شنبه 13 خرداد احمدآقا تلفنی به آقای علی اکبر هاشمی رفسنجانی اطلاع داد که حال امام وخیم شده و خواست با سایر رؤسای قوا سریع به جماران بروند. آیتالله مشکینی، آیت الله مهدوی کنی و آقای هاشمی رفسنجانی و تنی چند از بلندپایگان نظام در آن مقطع، مشغول بازنگری قانون اساسی و تهیه متمم برای آن بودند و همان روز جلسه داشتند اما جلسه را منحل و به جماران رفتند.
از خیابان نیاوران تا بیت امام، مردم دسته دسته در گوشه خیابان ها نشسته بودند. آقای محمد هاشمی رفسنجانی رئیس وقت صدا و سیما نیز به منزل امام رفتند.
تقریبا تمام مسئولین طراز اول همچون حضرات آیات: خلخالی، خزعلی، محمدی گیلانی، جنتی، امامی کاشانی، مؤمن و طاهری خرمآبادی و .... در اتاق ها و حتی حیاط منزل امام حضور داشتند.
امام در بیمارستان مجاور بیت خود بستری بودند. لحظات آخر امام به زحمت نفس می کشیدند. فقط یکبار چشم باز کرده و بستند و این آخرین نگاهشان بود. دکترها با عجله قلب را با ماساژ و شوک برقی و باتری و ریه را با تنفس مصنوعی به کار انداختند. تا ساعت ده و بیست دقیقه شب، ایشان را به این صورت نگاه داشتند، ولی دیگر مغز کار نمی کرد. فقط یکبار اطلاع دادند که تنفس طبیعی شده ولی زود این وضع تمام شد.
در آن روز با آقای حاج مختار کلانتری، در دفتر کارش واقع در مرکز ستاد کمیته امداد انقلاب اسلامی تماس گرفته و خواستند سریع به بیت امام برود. ایشان بلافاصله خود را به آنجا رساند. ناراحتی و تأثّر سران و افراد حاضر در آنجا ایشان را به بیمارستان کشاند و متوجه شد که امام فوت کرده است.
همه با صدای بلند گریه می کردند. آقای کروبی گوشه ای ایستاده و سرش را به دیوار می کوبید. دیگری نعره می زد.
آقای علی اکبر هاشمی رفسنجانی حضار را دعوت به صبر کرده و گفت: «با اعلام خبر فوت امام ممکن است مملکت به خطر بیفتد لذا آرامتر باشید و اگر هم کسی از بیرون از شما سؤال کرد که گریه و زاری برای چیست بگویید برای امام دعای توسل می خوانیم. حضار پذیرفته و کمی آرام گرفتند و قرار شد به عنوان دعای توسل گریه کنند. صبر خانم های بیت برای حاضرین جالب بود.
در این فاصله درباره کیفیت اعلان خبر و برنامه های اداره کشور و انتخاب رهبری و ... مشاوره شد. آقای هاشمی رفسجانی با آقای محسن رضایی تماس گرفته و دستور آمادگی کامل دادند. آقای رضایی هلی کوپتر و هواپیما خواست که سریع دستور ارسال دادند.
آقای محمد هاشمی رفسنجانی فوت امام را به آقایان محمد علی ایزدی مدیر کل امور سیاسی و مدیر کل خبر صدا و سیما و دکتر زورق معاون سیاسی صدا و سیما اطلاع داد. آنها نیز به بیت امام آمده و برای اعلام خبر فوت امام منتظر تصمیم سران قوا بودند.
آقایان و اعضا در رابطه با مسائل امنیتی و اتفاقات ممکن سریع تشکیل جلسه داده و به بحث پرداختند. همزمان چند تن از فرماندهان کمیته به دفتر نمایندگی امام رفتند.
با تلفن اعضای مجلس خبرگان را احضار کردند که فردا صبح خودشان را به تهران برسانند. تقریباً همه فرماندهان و افراد از فوت امام خبر دار شدند. مردم با بیت امام تماس گرفته و از حال امام جویا شدند اما فقط در جواب گفته شد که حالشان خوب نیست.
به هر حال از همه مسئولین خواسته شد که در بیت حضور پیدا کنند. هم چنین از آقای احد قضایی (فرمانده وقت کمیته استان تهران) خواستند در محل فرماندهی واقع در جماران حاضر شود.
در ابتدا، آقای هاشمی رفسنجانی به احمد آقا پیشنهاد داد تا خبر فوت امام را با تاخیر به مردم برسانند تا تدارک لازم برای برگزاری مراسم آماده گردد و همچنین کشور دچار بی نظمی نگردد بدین ترتیب که اعلان فوت را به پس فردا موکول کنند. یعنی پس از انتخاب رهبر و برگشت نمایندگان خبرگان به شهرها. اما احمد آقا نپذیرفته و گفت: بیت امام همیشه با مردم رو راست بوده و اطلاع غلط به مردم نداده، در این مورد نیز در اولین فرصت، باید خبر فوت امام به مردم رسانده شود. پس از آن جمعی از نمایندگان مجلس به منزل سید حسین موسوی تبریزی رفتند اما آقایان خامنه ای و هاشمی رفسنجانی به منظور تعیین رهبر و برنامه ریزی برای تشکیل جلسه خبرگان آینده در گوشه ای از بیت امام ماندند.
آقای آذری قمی نماینده وقت در مجلس خبرگان رهبری در شب فوت امام خدمت آیت الله العظمی گلپایگانی رفته و به ایشان عرض کرد که شما بیایید برای خاطر خدا رهبری را قبول کنید اما ایشان قبول نکرده و گفتند: بنده مثل امام نیستم و نمی توانم.
ساعت1:30 نیمهشب، قسمت بیرونی منزل حضرت امام، مکان ملاقات های داخلی، خارجی و خصوصی امام در خلال سالیان متمادی پس از پیروزی انقلاب و مبدا تمام تصمیمگیریها و هدایتگریهای انقلاب، برای تغسیل امام مهیا گردید.
برای غسل دادن امام، دو تخت آوردند. یکی برای شستوشو و یکی برای کفن کردن. پیکر امام را از بیمارستان اختصاصی امام به روی تخت مخصوص تغسیل انتقال دادند. حدود بیست نفر آنجا جمع بودند. حاج احمد آقا بالای پله ورودی ایستاده و گفت: همه بیرون بروند تا بتوانیم کارمان را انجام دهیم. بعد به حسین سلیمانی (از محافظان بیت امام) گفت: شما پشت در بایست تا کسی داخل نشود.
تنها آقایان توسلی، صانعی، انصاری کرمانی، امام جمارانی، سید حسن آقا (فرزند حاج احمد آقا)، مسیح بروجردی (نوه حضرت امام)، آقای میریان، بهاءالدینی، سید محمد هاشمی، دکتر محمدعلی هادی نجف آبادی و فراهانی حضور داشتند.
مسؤولیت شستوشوی امام با حاج عیسی، خدمتگزار امام بود. آقای توسلی مسئول نیت کردن غسل و مراسم تشریفات مربوط به آن بود. غسل دادن شروع شد و تمام مراحل شرعی و دینی را یک به یک انجام دادند.
در ابتدا قرار نبود از مراحل شستوشو فیلم برداری صورت گیرد ولی در ادامه کار آقای انصاری کرمانی صحبتی را با حاج سید احمد آقا انجام دادند و ایشان قبول کردند که فیلمبرداری صورت گیرد ولی دستگاه فیلمبرداری وقتی آماده شد که شستوشو انجام شده و زمان کفن کردن فرا رسیده و دوربین تنها چند دقیقه از مراسم تکفین را ثبت کرد.
پیکر امام را از روی تخت اول به تخت دوم انتقال داده و کفن پوش کردند. در هنگام بستن کفن ها تمام آقایان بالای سر امام ایستاده بودند.
در لحظات آخر حاج احمد آقا گفت: صبر کنید که من می خواهم آخرین دیدارم را با آقا داشته باشم.
سرش را روی پیشانی امام گذاشت و زمزمههایی کرد که شنیده نمیشد و چند ثانیه به همان حال باقی ماند.
بعد از اتمام مراسم تکفین، افراد کنار پیکر امام ایستادند و این صحنه هم فیلمبرداری شد. بعد از آن پیکر به سردخانه ای که در آن نزدیکی وجود داشت، منتقل و تا صبح روز بعد در آنجا باقی ماند. گاهی اوقات اعضای دفتر و برادران سپاه، پشت در بسته سردخانه میرفتند و قرآن میخواندند. پیکر امام حدود چهار ساعت در سردخانه بود.
آن شب همه اعضای ستاد فرماندهی کمیته از ساعت یازده و نیم شب تا صبح نگران از اتفاقات فردا بیدار ماندند. به نوعی حالت نیمه آماده باش ایجاد شده بود.
بالاخره تصمیم گرفته شد که بیانیه ای تهیه و در ساعت 7 صبح روز 14 خرداد اولین شیفت خبری صدا و سیما، اعلام شود. قبل از اعلام خبر هم چند ساعتی از رادیو و تلویزیون قرآن پخش شد.
آقای خامنه ای از آقای محمد هاشمی رفسنجانی خواست تا متن بیانیه فوت امام را تنظیم و برای تایید نزد ایشان بیاورند. ایشان هم از آقای ایزدی خواستند تا متن را تنظیم کند.
آیت الله منتظری بعد از اطلاع از رحلت امام در پیامی به این شرح ابراز تأسف و اعلام عزای عمومی نمودند:
بسم الله الرحمن الرحیم
انالله و اناالیه راجعون
و ما محمد الا رسول، قد خلت من قبله الرسل، افان مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم؟!
ملت مسلمان و انقلابی ایران دامت توفیقاتکم
استماع خبر تأسف انگیز درگذشت رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی امام خمینی قدس سره موجب تأثر و تأسف شد. ضمن اعلام عزای عمومی و طلب علو درجات و حشر با اولیاء کرام برای آن شخصیت بزرگ اسلام، و عرض تسلیت به حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و مراجع عظام و حوزه های علمیه و جهان اسلام و مسئولین محترم کشور و به شما ملت شریف و مبارز ایران، و به بازماندگان محترم و بیت شریف حضرت امام طاب ثراه مخصوصاً برادر ارجمند ایشان حضرت آیت الله پسندیده و فرزند محترم ایشان حجت الاسلام حاج سید احمد خمینی دامت افاضاتهما به عرض می رساند: اگر بنا بود کسی از مرگ نجات یابد قطعاً در درجه اول اشرف مخلوقات و فرستاده خدا بر همه انسان ها تا روز قیام، حضرت خاتم الانبیاء باقی می ماند، ولی خداوند متعال به آن حضرت خطاب نموده فرمود: انک میت و انهم میتون. اینک از شما ملت رشید و آگاه ایران انتظار می رود ضمن تجلیل کامل از آن امام بزرگوار و جلیل القدر، با هماهنگی و وحدت کلمه و صبر انقلابی با مأمورین نظامی و انتظامی کشور و مرزبانان و مسئولین مربوطه در حفظ نظم و آرامش و تقویت مرزها و مأیوس کردن دشمنان اسلام و ایران و قطع امید ابرقدرت های غرب و شرق و صهیونیسم جهانی و عمال خارجی و داخلی آنان کاملاً همکاری نمایید و بدانید که حفظ کشور و دماء و اموال و اعراض مردم و پاسداری از خون های پاک شهیدان به عهده همه علاقه مندان به اسلام و کشور است.
همه باید همچون اوائل انقلاب خود را مسئول حفظ اسلام و انقلاب و دستاوردهای آن بدانیم.
و بر حضرات خبرگان محترم لازم است هرچه زودتر با دقت کامل و رعایت مصلحت نظام بر اساس موازین شرع مبین و قانون اساسی کشور موضوع رهبری را مشخص نمایند.
والسلام علیکم جمیعاً و رحمه الله و برکاته
حسینعلی منتظری
آقای سراج الدین موسوی فرمانده کمیته کل کشور و حاج احمد آقا به اعضای کمیته مأموریت دادند تا صبح زود به بهشت زهرا بروند و برای دفن امام مکانی وسیع در کنار مزار شهدا پیدا کنند.
همچنین حاج احمد آقا فرمودند: اگر زمین انتخابی صاحب شخصی دارد آنجا را با رضایت کامل از صاحبش خریداری کنید.
صبح زود آقایان حاج مختار کلانتری، قضایی،انصاری و مرتضی طباطبایی- شهردار وقت تهران- برای تعیین مکان دفن، با هلی کوپتر از پایگاه بیهقی به بهشت زهرا اعزام شدند. بعد از بررسی منطقه متوجه شدند که در دل بهشت زهرا چهارقطعه خالی و به هم چسبیده وجود دارد. مکان های دیگری همچون زمینی واقع در بلوار درب جنوبی برای محل دفن امام وجود داشت که در انتهای آن یک میدان قرار داشت.
قبل از این که جایی را در بهشت زهرا انتخاب کنند حاج احمد آقا اول نزدیک دریاچه قم را در نظر گرفته و بچه ها با لودر هم حصاری کشیده بودند اما بعد مسئولین منصرف شده و به بهشت زهرا برگشتند زیرا مردم در رفت و آمد دچار مشکل می شدند. حاج احمد آقا هم می خواستند رفت و آمد برای مردم راحت باشند آنجا بالأخره قطعه ای از بهشت زهرا مورد تایید قرار گرفت و آن منطقه به عنوان بهترین منطقه برای دفن امام در نظر گرفته شد.
هنگام فرود هلی کوپتر در مکان مورد نظر اطلاع دادند که رئیس بهشت زهرا هم در آنجا حضور داشته باشد. بعد از پیاده شدن، خبر رحلت امام از بلندگوهای بهشت زهرا که به رادیو وصل بود، پخش شد. افراد حاضر با آنکه خبر را می دانستند با شنیدن خبر در جای خود میخکوب شده و هفت، هشت دقیقه ای گریه کردند. بعد از آن به دفتر رئیس بهشت زهرا رفته و در حین صحبت، صدای هلیکوپتری را شنیدند که آقای مجید انصاری از آن پیاده و به آنها ملحق شد.
رئیس بهشت زهرا گفت: این چهار قطعه را برای شهدای گمنام در نظر داشتیم اما اگر شما آن را می خواهید، استفاده کنید. آقای انصاری گفتند: این چهار قطعه کافی نیست. بدین ترتیب دوباره سوار هلیکوپتر شده و با مشاهده پادگان اسرای عراقی، آن پادگان، اتوبان و زمین های اطراف را برای این کار مناسب دانستند. این محل وسیع و نزدیک اتوبان و قابل توسعه بود. خیلی سریع اسرای پادگان را جا به جا و پادگان را در اختیار گرفتند.
احتمال دارد بعد از آنها آقای میرحسین هم آن محل را دیده باشد. به هر حال به اعضای کمیته شهر ری مأموریت دادند تا طبق توصیه حاج احمد آقا زمین های شخصی را از صاحبان زمین ها بخرند. یکی از صاحبان متاثر از فوت امام گفت: زندگی من فدای امام. این زمین هم هدیه به امام. آنها این خبر را به حاج احمد آقا منتقل کردند اما ایشان قبول نکرده و گفتند: اگر آنجا را به قیمت روز نفروشد مجبوریم تغییر مکان دهیم. برای همین اعضای کمیته به صاحب زمین گفتند: شما باید مبلغی را از ما دریافت کنید. در نهایت صاحب زمین با دریافت مبلغ ناچیزی که بیشتر به هدیه شباهت داشت، زمین را به آنها واگذار کرد.
لازم به ذکر است که آقای انصاری از تمام مالکین خواستند تا برای تسویه حساب به دفتر امام بروند. برخی هدیه کرده و برخی معادل پولش را گرفتند اما در نهایت از تمام مالکین رضایت گرفتند.
این لحظات به قدری سریع اتفاق افتاد که آقایان سراج، مختار کلانتری و انصاری به کمیته برنگشته و در ستاد 42 مشغول برنامه ریزی و آماده سازی مراسم وداع امام شدند. بدین ترتیب اقدامات لازم برای دفن امام در آن منطقه صورت گرفت که تقریبا تا ظهر 14 خرداد به طول انجامید.
پس از آن فرماندهان کمیته و اعضای ستاد تشییع جنازه به تهران برگشته و درباره تشییع جنازه امام به گفتگو نشستند. طبق نظر و پیشنهاد حاج احمد آقا تصمیم گرفته شد که تشییع را از مصلی آغاز کنند. این طرح که بدن امام در محفظه شیشهای قرار گیرد تا مردم با آن وداع کنند، از حاج احمد آقا و اجرایش با آقای انصاری بود. حاج احمد آقا ابراز کرد که ما مایل نیستیم که پیکر امام، فورا دفن شود و خوب است طوری برنامه بریزیم که جسم ایشان حدود 24 ساعت در جایی قرار گیرد که مردم بتوانند بیایند و با ایشان وداع کنند.
مسئولیت کارهای اصلی بر عهده مسئولین کمیته قرار گرفت و قرار بر این شد که پیکر امام با یک آمبولانس ویژه از جماران به مصلی منتقل شود. از نظر امنیتی همه چیز مهیا و دغدغه امنیتی وجود نداشت. تنها مشکل و دغدغه اصلی هجوم جمعیت بود.
آقای انصاری جایگاه مخصوص قرار دادن پیکر را در مصلای تهران مهیا و طبق پیگیری ها برای نگهداری امام در مصلی یخچالی ویترینی تهیه کردند که زیر آن سردخانه داشت.
حمل پیکر امام به مصلای تهران، زیر نظر کمیته اداره و مسئولیت حفاظت مصلی با کمیته بود. در مصلی دیواری از کانتینرهای سیار ایجاد کردند. همچنین یک کانتینر سیار همراه با سردخانه شیشه ای تهیه کردند. آنها خیلی سریع این کار را انجام دادند. سه کانتینر یخچال دار برای حمل پیکر مطهر پیش بینی کردند تا اگر یکی خراب و یا هجوم جمعیت مانع حرکت یکی از آنها شد بتوانند از کانتینر بعدی استفاده کنند.
آقایان توسلی، صانعی، رسولی، انصاری، مسیح بروجردی و آقا سید حسن، پیکر امام را داخل ماشین "هایس استیشن" (آمبولانس) قرار دادند. حسین سلیمانی اسلحه به دست در کنار پیکر امام در ماشین به سمت مصلا حرکت کرد.
آقای انصاری به عنوان هماهنگکننده در ماشینی جلو حرکت می کرد و دیگر آقایان در پی ایشان می رفتند.
نکته مهمی که به ذهن کسی خطور نکرد، خرید گل بود. آقای قضایی ناگهان تصمیم گرفت که به برخی از افراد بگوید که تاج گل خریداری کنند. نیم ساعت بعد از دستور، تاج گل های زیادی آوردند و بر روی سکوها چیدند که این کار صفا و معنویت خاصی به صحنه داد. در ضمن یکی از سخت ترین مسئولیت و مأموریت های آقای قضایی تنظیم جایگاه خاصی برای مهمانان خارجی بود که این کار را انجام دادند اما با هجوم مردم روبه رو گشتند. به طوری که آقای زعبی (نخست وزیر سوریه) که نتوانسته بود از زمین به مصلا برسد، با هلی کوپتر محل و مراسم را ملاحظه کرده بود.
دیپلمات ها این صحنه ها و مشکلات را پذیرفته و به عنوان عظمت و محبت مردم به امام تلقی کردند. برای جابه جایی بیشتر مهمانان خارجی از منطقه بیهقی به مصلی از هلیکوپتر استفاده کردند.
مردم عزا دار و سیاه پوش دسته دسته به سمت مصلا در حرکت بودند. در نزدیکی مصلا راه را بسته و ماشین ها را راه نمی دادند. داخل محوطه مصلا پرده های آمبولانس را پایین کشیدند اما داخل ماشین پیدا نبود. ماشین شانه به شانه جمعیت حرکت می کرد. مردم شعار می دادند و به سر و سینه می زدند و عزاداری می کردند و خبر نداشتند که ماشینی که از کنار آنها می گذرد، حامل پیکر امام است.
آقایان توسلی و رسولی در جلوی ماشین نشسته و آقایان کلانتری و مسیح بروجردی و سید حسن در عقب ماشین و کنار پیکر امام بودند. راننده ماشین، آقای سید محمد هاشمی از برادران سپاهی بود.
داخل مصلا حجم جمعیت بسیار زیاد بود. ماشین حامل پیکر امام به جایگاه نزدیک شد. محوطه را به وسیله کانتینر حصارکشی کرده و داخل محوطه خلوت بود. با یک وسیله بالابر پیکر امام را بالا برده و پس از آن داخل محفظه شیشه ای گذاشتند.
حاج سید احمد خمینی برای بازدید از مکان استقرار پیکر امام از جماران با هلیکوپتر به مصلا آمد.
با هماهنگی برگزار کنندگان مراسم، گروه موزیکی برای نواختن مارش عزا به مصلا آمدند اما این گروه در بین جمعیت گم شده و این کار منتفی شد.
آقای قضایی تنها بر روی سکوی اول کانتینر، با لباس یونیفرم کمیته به شکلی نمادین ایستاده و از پیکر امام محافظت می کرد.
آقای هاشمی رفسنجانی نیز نزدیک جنازه حضرت امام قدری گریست. مردم ابراز احساسات زیادی داشتند. ایشان مصاحبه ای کرده و قدری هم برای مردم صحبت کردند.
صدا و سیما با امکانات محدود آن زمان، بدون برنامه ریزی قبلی تمام سعی خود را داشت تا گوشه ای از این ابراز احساسات به یاد ماندنی و شور و حال ملت ایران را به تصویر بکشد. در این راستا از همه نیروها و حتی از افرادی آماتور که خودشان دوربین داشتند، استفاده کرد.
برای خواندن نماز بر پیکر امام، آیت الله گلپایگانی در نظر گرفته شدند. حاج احمد آقا با آقای جواد گلپایگانی فرزند آیت الله گلپایگانی هماهنگی های لازم را به عمل آورد. آقا جواد در تماس تلفنی گفت: به چه کیفیت و با چه وسیله ای می خواهید آقا (یعنی آیتالله گلپایگانی) را به تهران ببرید؟ یک وقت خدای نکرده مبادا مشکلی پیش بیاید! ظاهراً منظورشان مشکل مسائل امنیتی و نیز نقص فنی وسیله و مانند آن بود. حاج احمد آقا گفت: من ماشین خود امام و محافظهای ایشان را برای این منظور میفرستم. تمام امکانات مهیاست و از این بابت مشکلی نیست.
قرار شد بعد از ظهر روز قبل از اقامه نماز، حسین سلیمانی به قم برود و به اتفاق دیگر برادران همراه با محافظ، آیت الله گلپایگانی را به تهران بیاورند. ماشین ضد گلولهای برای این منظور در نظر گرفته شد. این ماشین را وزارت خارجه در اختیار امام قرار داده بود اما امام هیچ گاه سوار این ماشین نشدند و به طور معمول حاج احمد آقا از آن ماشین استفاده می کردند.
آیت الله گلپایگانی به همراه آیت الله صافی و آقا جواد سوار ماشین شدند. در ماشین اسکورت نیز نزدیکان بیت و اعضای دفتر آقای گلپایگانی سوار شدند و به سمت تهران حرکت کردند. حسین سلیمانی از داخل آینه جلوی ماشین دید که آیت الله گلپایگانی عمامهشان را از سر برداشتند و روی صندلی کنار دستشان گذاشتند. در مسیر، آیت الله گلپایگانی با بیان خاطراتی از حضرت امام در حالت گریه و با صدایی لرزان فرمودند: ایشان اسلام را احیا کرد. اسلام را در ایران زنده کرد و زحمات زیادی کشید.
آیت الله گلپایگانی در ابتدای ورود به تهران، به جماران منزل آقای رسولی محلاتی در مجاورت دفتر و بیت امام رفتند.
دوشنبه شب جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی برای قرائت فاتحه و نثار گل به مصلی رفته و در مقابل پیکر امام قرار گرفتند. در آنجا با توجه به شایعات مبنی بر حالات روحی امام برخی مرگ ایشان را توفیق الهی در راستای حفظ هویت وی دانستند.
سه شنبه 16 خرداد، حاج احمد آقا، آیات عظام گلپایگانی و صافی سوار ماشین شده و به طرف مصلا حرکت کردند. سایرین ـ حتی آقا جواد گلپایگانی - در ماشینهای اسکورت بودند.
پیکر امام را از داخل محفظه شیشهای مخصوص خارج و در ماشین یخچالدار مخصوصی قرار داده و به محل اقامه نماز انتقال دادند.
حاج آقا گلپایگانی حالت تألم داشت و گریه نمی کرد اما آقای صانعی بسیار گریه کرد و حتی عمامه اش را پرت کرده و نزدیک پیکر امام بر زمین انداخت.
دقایقی بعد نماز به امامت آیت الله گلپایگانی برگزار شد. در هنگام اقامه نماز میت توسط آیت الله گلپایگانی در ساعت 7 صبح حاج مختار کلانتری روبروی وی آن سوی تابوت مراقبت از جنازه را عهده دار بود. شخصیتها و سران برخی از ممالک در نماز حضور داشتند.
آیات عظام خامنهای رییس جمهور وقت و هاشمی رفسنجانی رییس مجلس شورای اسلامی، شیخ حسین اشعری و خزعلی در صف اول حاضر بودند.
به علت ازدحام شدید جمعیت و تاثر حاکم در مراسم، آیت الله گلپایگانی بعد از تکبیر چهارم عبارت زیر را خواندند: اللهمَّ إنَّ هذا عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ وَ ابْنُ أمَتِکَ، نَزَلَ بِکَ، وَ أَنْتَ خَیْرُ مَنْزول بهِ، اللهمَّ إنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ إلاّ خَیْراً وَ أنْتَ أعْلَمُ بهِ مِنّا، اللهمَّ إنْ کانَ مُحْسِناً فَزِدْ فی إحْسانِهِ وَ إنْ کانَ مُسیئاً فَتَجاوَزْ عَنْهُ وَ اغْفِرْ لَهُ، اللهمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَکَ فِی أعْلی عِلِّیّینَ وَ اخْلُفْ عَلی أهْلِهِ فی الغابِرینَ وَ ارْحَمْهُ بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمینَ
بعد از اقامه نماز، حاج مختار کلانتری مأمور حفاظت پیکر و انتقال آن با کانتینر از جایگاه وداع (مصلی) تا بهشت زهرا شد.
هنگام انتقال پیکر امام به کانتینر هجوم جمعیت مانع از جا به جایی و حتی موجب آسیب آیت الله گلپایگانی شد. اعضای کمیته و برگزار کنندگان مراسم، با مشاهده هجوم جمعیت به سمت تابوت و احتمال تخریب تابوت دریافتند که در انتخاب تابوت سهل انگاری کردند.
غم از دست دادن امام تصمیم گیری در آن لحظات را بسیار دشوار ساخته بود.
به هر ترتیب حاج مختار کلانتری و تنی چند از فرماندهان کمیته با ایجاد دیواری انسانی پیکر امام را به سختی به داخل کانتینر انتقال دادند تا از صحن مصلی خارج شود. بعد از انتقال پیکر امام به داخل کانتینر و هنگام بستن درب آن، هجوم جمعیت اطراف موجب کندن چفت درب کانتینر شد. آقای قضایی یکی از ماموران انتقال امام به داخل کانتینر به ناچار درب را با دست خود نگه داشت.
البته برای کاهش ازدحام جمعیت در سه کانتینر شبیه به هم تابوت گذاشتند مردم که نمی دانستند پیکر امام در کدام کانتینر قرار دارد هر سه کانتینر را بدرقه کردند. این تقسیم جمعیت کمک زیادی به اعضای کمیته کرد.
نگه داشتن درب کانتینر در مقابل فشار جمعیت، کار سختی بود. جمعیت به پای او آویزان و بدنش خشک شده بود، هر لحظه امکان داشت تا آقای قضایی تعادل خود را از دست داده و درب کانتینر باز شود. به همین دلیل هنگام عبور از خیابان حافظ به سمت خیابان وحدت اسلامی از یکی از اعضای کمیته کمک خواست تا درب را نگهدارد. پس از آن با توجه به سرعت پایین ماشین خود را به کنار پیاده رو انداخت. جمعیت بی توجه به دنبال کانتینر رفتند. بعد از مدتی بدنش از آن حالت خشک شده بیرون آمد، بلند شد و آرام آرام خود را به منزلش واقع در حسن آباد رساند. از تلویزیون منزل متوجه شد که پیکر امام تا بهشت زهرا رفته اما در آنجا هجوم جمعیت مانع از حرکت کانتینر شده و تصمیم گرفتند پیکر را با هلیکوپتر انتقال دهند.
آقای قضایی نیز به وسیله بی سیم با آنها تماس گرفته و گفت: در این انبوه جمعیت، انتقال با کانتینر ممکن نیست.
در آن روز هم مهمانان خارجی بسیاری در بهشت زهرا حضور داشتند که آقای عبدالله نوری در جا به جایی آنها با هلی کوپتر بسیار کمک کردند.
شیخ علی اکبر ناطق نوری، نماینده وقت مردم تهران در سومین دوره نماینده مجلس شورای اسلامی، در روز تشییع جنازه امام فوری خود را به بهشت زهرا رساند یکی از محافظین گفت: حاج آقا کروکی منطقه بهشت زهرا همراهمان نیست. ایشان گفتند: مشکلی نسیت با جمعیت همراه می شویم. برخی اعضا و آقایان که از حضور ایشان مطلع شدند، ایشان را به محل مهمانان راهنمایی کردند. ازدحام جمعیت و همهمه بسیار بالا و آقای ناطق نوری مجبور شد نظم را در آن منطقه ایجاد کند. هلی کوپتر حامل پیکر مطهر امام و چند هلی کوپتر دیگر آمدند. با بیرون آمدن دسته های تابوت از هلی کوپتر جمعیت هجوم آورد و تابوت امام را از دست آقایان سراج، انصاری و ... گرفتند. آقای سراج گریه کنان خطاب به آقای ناطق نوری گفت: آقای ناطق جنازه را مردم گرفتند. آقای ناطق نوری با عصبانیت گفت: این طوری جنازه را می آورند؟ خیلی بی عرضه هستید سعی کنید جنازه را از دست مردم بگیرید. آقای ناطق نوری عبایش را در آورد تا خودش هم دست به کار شود اما محافظین، برادر و فرزندش مانع شدند، با این حال به سمت تابوت رفت تا مبادا پیکر امام از این تابوت زنبقی که هیچ حفاظی نداشت؛ زیردست و پا بیفتد و هتک حرمت شود. پس از آن آمبولانس نزدیک پیکر امام آمد و آن را از دست مردم گرفته و روی سقف آمبولانس گذاشته و نزدیک قبر آوردند ولی دوباره مردم پیکر را گرفتند.
به هر ترتیب آقای ناطق نوری دستش را به چوب تابوت رساند و توانست جنازه را از مردم بگیرد. جوانی محاسن امام را از داخل تابوت بالا آورده بود که ببوسد، هر چه روی دستش زدند که محاسن را رها کند، فایده نداشت. گفت: همین جا مرا بکشید، من امام را رها نمی کنم. مردم کفن امام را بردند البته از سینه تا زانوی کفن حفظ شده بود. آقای ناطق نوری عبایش را روی بدن امام انداخت.
در همین لحظه به وسیله بی سیم به احمد آقا پیغام دادند که یک هلی کوپتر بفرستند. یکی از افراد حاضر گفت: در این شلوغی، هلی کوپتر نمی تواند بنشیند. آقای ناطق گفت: به احمد آقا بگویید من تجربه 12 بهمن را دارم که هلی کوپتر در آن شرایط بین جمعیت نشست.
مدتی طول کشید تا هلی کوپتر بیاید. او هم چنان خود را روی تابوت انداخته، جمعیت هم فشار می آورد. هلی کوپتر در میان جمعیت نشست. به آقای سراج گفت: تو به داخل هلی کوپتر برو. خودش نیز روی سقف آمبولانس پرید و داخل هلی کو پتر رفت. دسته تابوت را گرفت اما با توجه به فشار جمعیت مجبور شد با پا بر سر مردم که از هلی کوپتر بالا می آمدند فشار آورد. یکی از محافظین به نام آقای فیروزیان خواست به داخل هلی کوپتر بیاید اما او را پایین انداخت. یکی دیگر از محافظین از هلی کوپتر آویزان و هنگام پرواز پرت شد. هلی کوپتر در منظریه نزدیک جماران نشست. پیکر امام را به سردخانه بردند. در آن لحظه آقای ناطق نوری عمامه و عبا نداشت و با قبا وارد حیاط شد. احمد آقا با مشاهده آقای ناطق شروع به گریه کرد و گفت: آقای ناطق همین صحنه را در روز ورود امام از تو دیدم، بدون عمامه و عبا تو به داد امام رسیدی، امروز هم تو به داد ما رسیدی اما با یک تفاوت که آن روز محاسنت مشکی بود اما امروز محاسنت سفید است.
آقای ناطق با ناراحتی بسیار گریه کرد. وقتی آرام شد، گفت: حالا باید چه کار کنیم؟ احمد آقا گفت: هر چه آقای ناطق می گوید عمل کنید. او گفت: حاج احمد آقا آخر آدم پیکر امام را در یک تابوت زنبقی می گذارد! سه تابوت و سه هلی کوپتر می خواهم که داخل یکی امام را بگذارند و دو تابوت دیگر هم خالی باشد. با ازدحام جمعیت تابوت های خالی را دست مردم می دهند تا مراسم خاکسپاری حضرت امام تمام شود.
حاج مختار کلانتری با بی سیم مرکزی از همه نیروها تقاضای ارسال تابوت محکم و مقاوم فلزی کرد. با آن فراخوان تابوت های متعددی به جماران برده شد.
آقای دکتر طباطبایی، برادر خانم احمد آقا و شهردار وقت تهران، دستور داد سه تابوت آوردند یکی فلزی و مجهز و دو تابوت دیگر هم خالی بودند.
بالأخره تابوت مورد نظر پیدا شد. تابوتی آهنی آلومینیومی که کاملاً قفل می شد. پیکر امام را در تابوت گذاشتند و در همان بعد از ظهر دوباره به بهشت زهرا بردند. دور قبر حلقه زدند تا از هجوم مجدد مردم جلوگیری کنند.
به دستور آقای نوری وزیر کشور وقت، نیروهای انتظامی محل دفن را سامان دادند.
آقای هاشمی با شنیدن خبر ازدحام مردم با هلی کوپتر بر فراز منطقه دفن رفته و دستور داد هلی کوپتر در کنار قبر فرود آید. صدا و باد و گرد و غبار ناشی از فرود هلی کوپتر، باعث عقب نشینی مردم گردید و جایی برای هلی کوپتر باز شد. مردم با دیدن آقای هاشمی رفسنجانی فریاد تسلیت سر دادند. فرصتی شد که آخرین وداع را با امام انجام دهد. با مشاهده و منظره دفن، صورتش پر از اشک شد. از مردم تشکر کرده و به ملت تسلیت گفت و با اندوه زیاد صحنه را ترک کرد. همراهان گفتند این اقدام شبیه یک عملیات بود.
هنگام قرار گرفتن تابوت امام در کنار قبر آقای کفاش زاده به پیکر امام نزدیک شد که ایشان را ببوسد، آقای ناطق به داخل قبر رفته و پاها را دو طرف سنگ لحد گذاشت. حاج آقا رشا اربابی، غسال و دفن کننده علما دست هایش را دو طرف قبر گذاشت تا تلقین را بخواند. پس از انجام مستحبات دفن امام را بوسید. آقای ناطق با زحمت و کمک یکی از محافظین سنگ لحد را گذاشت اما بر اثر ازدحام جمعیت به سختی توانست از قبر بیرون بیاید، مردم با هجوم به قبر خاک آن را به عنوان تبرک بردند. پس از دفن سنگ قبر تراشیده و کار شده را آورده و روی قبر گذاشتند.
* پژوهشگر پژوهشکده اسناد سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران
منابع:
1- مصاحبه نگارنده با آیت الله هاشمی رفسنجانی، حاج مختار کلانتری (قائم مقام کمیته های کلی کشور)، سید عبدالله موسوی لاری(نماینده وقت مردم تهران در سومین دوره مجلس شورای اسلامی)، دکتر محمد علی هادی، احد قضایی(فرمانده وقت کمیته استان تهران)، سعید رجایی خراسانی (نماینده وقت مردم تهران در سومین دوره مجلس شورای اسلامی)، حجت الاسلام و المسلمین شیخ حسین اشعری(نماینده وقت امام در بهداری)
2- بازسازی و سازندگی، کارنامه و خاطرات سال 1368حجت الاسلام علی اکبر هاشمی رفسنجانی به اهتمام علی لاهوتی ص147
3- آیت الله احمد آذری قمی، مجموعه سخنرانی های آیت الله آذری قمی در حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام: به انضمام چندین سخنرانی و پرسش و پاسخهای دیگر شهریورماه 1373.ْ
4- گفتگوی شیخ علی اکبر ناطق نوری نماینده وقت مردم تهران
5- مرتضی میردار، خاطرات حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر ناطق نوری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران: 1384 و 1382 (ج دوم)
منبع: حضور، ش 80، ص 26.